• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ولید بن یزید اموی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ولید بن یزید بن عبد الملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه اموی دمشقی، یازدهمین خلیفه اموی که فردی بی‌بندوبار و عیاش در حدود یک سال و چند ماه، حکومت کرد.

فهرست مندرجات

۱ - معرفی اجمالی
۲ - کنیه و نسب ولید
۳ - محل و تاریخ تولد وی
۴ - ولایتعهدی ولید
۵ - رفتار هشام با ولید
۶ - آغاز حکومت ولید بن یزید
       ۶.۱ - توقیف اموال هشام و کارگزارانش
       ۶.۲ - انتصاب کارگزاران جدید
       ۶.۳ - انتصاب مسئول بهزیستی
       ۶.۴ - بیعت با گروه‌های مختلف
       ۶.۵ - گرفتن بیعت بر فرزندان
۷ - خلیفه‌ای هتاک و عشرت‌طلب
       ۷.۱ - ولید دلباخته طرب
       ۷.۲ - شاعری توانمند
۸ - اهانت‌های ولید به ارزش‌ها
       ۸.۱ - اهانت به کعبه
       ۸.۲ - اهانت به قرآن
       ۸.۳ - اهانت ولید به امام علی
       ۸.۴ - جاهل در امورات دینی
       ۸.۵ - عیاشی ولید
۹ - رفتار ولید در ابتدای خلافت
۱۰ - علل زمینه‌ساز سقوط حکومت ولید
۱۱ - رفتار ولید با بنی امیه
۱۲ - قیام یحیی بن زید
۱۳ - فرستادن سر یحیی برای مادرش
       ۱۳.۱ - جنایت دیگر ولید
۱۴ - توطئه بر علیه ولید
۱۵ - علت قیام یزید بن ولید
۱۶ - شورش یزید بن ولید
۱۷ - محاصره اقامتگاه ولید
       ۱۷.۱ - تحصن در قلعه محاصره شده
۱۸ - مرگ ولید به روایت دیگر
۱۹ - مدت خلافت ولید و زمان فوت او
۲۰ - زوال حکومت بنی‌امیه بعد از ولید
۲۱ - فتوحات در دوران ولید
۲۲ - فعالیت‌های عباسیان
۲۳ - خصوصیات فردی ولید
۲۴ - خصوصیات اخلاقی و اعتقادی ولید
       ۲۴.۱ - رفتارهای ضد اخلاقی ولید
۲۵ - فهرست منابع
۲۶ - پانویس
۲۷ - منابع


ولید بن یزید بن عبدالملک، مکنی به «ابوالعباس» و ملقب به «الفاسق»، ‌از القاب دیگری که برای او برشمرده‌اند می‌توان به ابن عاشق و العاشق
[۷] گردیزی، ابو سعید عبدالحی، زین الاخبار، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۵.
اشاره کرد. ‌از مادری به نام ام‌حجاج، دختر محمد بن یوسف بن حکم ثقفی، برادر زاده حجاج ثقفی، در سال هفتاد هجری و به نقلی دیگر در سال هشتاد و هشت هجری به دنیا آمد. ‌
ولید یازده ساله بود که پدرش "یزید بن عبدالملک" به جهت کم سن و سالی ولید، برادر خود هشام بن عبدالملک را به ولایتعهدی خود برگزید، امری که بعدها همواره از آن ابراز ندامت می‌کرد. ‌ ولید پانزده ساله بود که پدرش از دنیا رفت و هشام بن عبدالملک به خلافت رسید. ‌هشام در ابتدا همواره او را محترم شمرده تقرب می‌داد، اما رفته رفته بی‌اعتنایی ولید نسبت به دین را، دستاویز خویش ساخته تصمیم به عزل او از ولایتعهدی گرفت، اما ولید نپذیرفت. ‌ با این حال هشام مخفیانه از عده‌ای از سران اموی برای پسرش "سلمه" بیعت گرفت. ‌ اوج گرفتن تحقیرها و سختگیری‌های هشام نسبت به ولید و یارانش، باعث شد ولید به همراه غلامانش به «اَغدَف» رفته تا پایان عمر هشام بن عبدالملک در آن‌جا بماند. ‌


کنیه‌اش ابوالعباس، پدرش یزید (نهمین خلیفه اموی) و مادرش ام حجاج دختر (محمد بن یوسف ثقفی) بود.


وی در دمشق به دنیا آمد. دربارۀ تاریخ تولد او اختلاف نظر وجود دارد؛ آن را در ‌سال‌های ۸۷، ۹۰، ۹۲ و۹۷ دانسته‌اند.


او طبق معاهده پدرش با هشام، در یازده سالگی به جانشینی و ولیعهدی او انتخاب گردید.
از دوره ولیعهدی ولید گزارش چندانی در دست نیست، جز آن‌که ابن عساکر از عزیمت وی به حج در‌سال‌های ۱۱۶ و ۱۱۹ خبر داده است.


همچنین نقل شده که هشام به بهانه رفتارهای ضد دینی ولید، به ویژه در مراسم حج، از وی خواست تا از ولایتعهدی کناره‌گیری کند و حتی در نامه‌ای او را سرزنش، و مقرری‌اش را قطع کرد.
زهری، محدث معروف، هم او را فاسق می‌خواند و همواره هشام را برای خلع وی از ولیعهدی تشویق می‌کرد.
دشمنی هشام و فرزندانش و بنی امیه با ولید، بدانجا رسید که هشام او را تهدید کرد و درصدد قتل وی بر آمد، اما او به رصافه گریخت تا آن‌که خبر مرگ هشام را شنید.


ده روز پس از مرگ عمویش، هشام، مردم در بیستم ربیع‌ الاول
[۵۰] موالی، محمد، تاریخ سیستان، تحقیق ملک الشعراء بهار، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش، ص۱۲۸. ‌
و به نقلی ششم ربیع ‌الثانی سال صد و بیست و پنج هجری در ۳۴ سالگی،
[۵۳] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲. ‌
با ولید بیعت کردند. ‌

۶.۱ - توقیف اموال هشام و کارگزارانش

او پس از رسیدن به خلافت، از ابن‌عم خود "عباس بن عبدالملک" خواست تا اموال هشام و فرزندان و عمال و خادمان او را بررسی کند، اما اموال مسلمة بن هشام را از این حسابرسی مستثنی بدارد، زیرا او همواره از پدر می‌خواست که با ولید به مدارا رفتار کند. ‌ عباس نیز کاری را که ولید به عهده‌اش نهاده بود، به انجام رسانید. ‌سپس ولید دستور مصادره اموال هشام و فرزندانش را داده برآنان سخت گرفت چندان که به ستوه آمدند. ‌ او هم‌چنین دستور برکناری و دستگیری عمال هشام را صادر نمود، جز یوسف بن عمر ثقفی، تمامی عمال و استانداران هشام، از کار برکنار شدند و به انواع شکنجه‌ها مجازات شدند. ‌در علت صدور این دستور گفته شده، ولید پس از مرگ هشام بن عبدالملک در دیوان هشام نامه‌هایی از عمال او بدست آورده بود آنان در این نامه‌ها موافقت خود را جهت خلع ولید از ولیعهدی اعلام کرده بودند، مگر یوسف بن عمر، که هشام را از این کار برحذر داشته بود، از این‌رو ولید یوسف بن عمر را در امارت عراق ابقاء نمود. ‌

۶.۲ - انتصاب کارگزاران جدید

آنگاه ولید رهسپار دمشق شد و کارگزاران خود را تعیین کرد. او یوسف بن عمر را بر عراقین و نصر بن سیار را بر خراسان، امارت داد. ‌ ولید هم‌چنین محمد بن مروان را بر سرزمین ارمنستان و آذربایجان و یوسف بن محمد ثقفی را بر مکه، مدینه و طائف امیر کرد. ‌ ولید در همین سال دو فرزند خود، حکم و عثمان، را بر دمشق و حمص ولایت داد، و حکومت یمن، بصره، کوفه، خراسان، سجستان، سند، بحران، یمامه، افریقا و عمان و جزیره، ارمینیه و آذربایجان و صائفه و نیشابور را به منتخبان خود واگذار کرد. و سپس این موضوع را به اطلاع امیران عراق و خراسان رسانده از آنان خواست برای آن دو از مردم بیعت بگیرند. ‌همچنین یحیی بن سعید انصاری را بر قضاوت مدینه گمارد، عبدالله بن زیاد بن سمعان و سلیمان بن حبیب را قاضی لشکر کرد و اسود بن بلال محاذی را نیز بر نیروهای دریایی گمارد و او را روانه قبرس کرد تا مردم آنجا را برای رفتن به شام یا روم مخیر سازد.

۶.۳ - انتصاب مسئول بهزیستی

ولید در ابتدای خلافت خود با مردم خوش رفتار بود و برای معلولان، جذامیان و نابینایان شامی مقرری و خدمتکار تعیین کرد و دستور داد از خزانه، هدایا و عطر از بیت المال تهیه شود و در اختیار خانواده‌های مسلمان قرار گیرد. همچنین بر مقرری عموم مردم و آنان که به دیدارش آمده بودند افزود، به ویژه مقرری اهل شام را ده برابر کرد. او نمایندگان مناطق را محترم شمرده به آنان هدایایی اهدا کرد و به درخواست همگان جوابی درخور داد. ‌

۶.۴ - بیعت با گروه‌های مختلف

پس از آن گروه‌ها‌ی مختلف نزد وی آمدند و بیعت کردند. مروان بن محمد نیز که در ارمینیه به سر می‌برد، در نامه‌ای، مرگ هشام و خلافت ولید را تبریک گفت و اعلام داشت که مردم آن دیار از خلافت وی خرسند شده و بیعت خود را تجدید کرده‌اند.

۶.۵ - گرفتن بیعت بر فرزندان

همچنین وقتی بر کلیه مناطق اسلامی در مشرق و مغرب تسلط یافت، در نیمه شعبان ۱۲۵ دو فرزندش، حکم و عثمان، را ولیعهد و خلیفه پس از خود اعلام کرد و برای آنان از مردم بیعت گرفت.


ولید فردی شرابخوار و عیاش بود و به طرب و سماع دلبسته بود.
[۸۵] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
به طوری‌ که قبل از رسیدن به خلافت در بی‌پروایی و میگساری شهرت داشت. ‌ او پیوسته به عیاشی و باده‌گساری و بی‌احترامی به فرامین الهی اشتغال داشت و همواره غرق در عیاشی و باده‌گساری و سماع اغانی بود. ‌ بیحیایی او به جایی رسیده بود که در سفر حجی که از سوی هشام بن عبدالملک مامور آن شده بود، سراپرده‌ای را تهیه دیده بود و می‌خواست آن را بر بالای کعبه نهاده در آن‌جا به میگساری بپردازد اما یارانش او را از عواقب این کار بر حذر داشته از این کار منصرف نمودند. ‌

۷.۱ - ولید دلباخته طرب

او پس از رسیدن به خلافت، بر عیش و نوش و خوشگذرانی و شکار و همنشینی با تبهکاران و روسپیان و اهل فسق و فجور بیش از پیش افزود. ‌ به طوری ‌که خود در این باره سروده بود:
اشهد الله و الملائکه الابرار و العابدین اصل الصلاح اننی اشتهی السماع و شرب البراح و العضّ فی الخدود و الملاح
خداوند و فرشتگان و نیکان و پرستش‌گران و به سامانان تو گواهند که من دوستدار آواز خوش و نوشیدن شراب و بوسیدن گونه‌های زیبایم.»
ولید دلباخته طرب و سماع و شیفته آواز مغنیان بود، او آوازه‌ خوان‌ها را از شهرهای دیگر نزد خود می‌خواند و با مطربان حشر و نشر دائم داشت. ‌
[۹۵] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
او معبد مغنی را از مدینه به دمشق فرا خواند معبد نزد او رفته اشعاری برای او خواند. ‌ ولید شراب‌خوارگی و عیاشی و موسیقی را بیش از پیش در سرزمین‌های اسلامی رواج داد،
[۹۷] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
بطوری‌که علاقه به ساز و آواز در بین همه‌ی مردم شیوع یافته بود. ‌ولید بن یزید گاه چنان از شنیدن غنای مغنیان به وجد می‌آمد که کارش به الحاد می‌کشید. ‌ نقل است، روزی از شعر ابن‌ عائشه چنان به وجد آمد که عنان اختیار از کف نهاده او را «امیر خود» خوانده،
[۹۹] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۵. ‌
علاوه بر اهداء لباس تن خود، هزار دینار نیز به او انعام داد. ‌
[۱۰۱] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۵. ‌


۷.۲ - شاعری توانمند

او هم‌چنین شاعری چیره دست بود و اشعار نغزی در تغزل و عناب و وصف شراب و غیر آن می‌سرود. ‌ نقل است که مردم، همواره معانی اشعار او را ربوده در اشعار خویش به کار می‌بردند، خصوصاً ابو نواس که بیش از همه از اشعار او اقتباس کرده بود. ‌
ولید شعر می‌گفت و موسیقی را خوب می‌شناخت. ‌
[۱۰۶] زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶، ج۸، ص۱۲۳. ‌
او اشعاری نیز در باب مغنی دارد و در آن از الحان و آواهای مختلفی بهره جسته است. ‌ ابوالفرج اصفهانی در کتابش الاغانی او را از جمله‌ی مغنیان برشمرده می‌نویسد: «او الحان و آواهای مشهوری را ساخته بود، بر عود می‌زد و طبل می‌نواخت و به مانند اهل حجاز دف می‌زد.»


دربارۀ اهانت وی به ارزش‌ها‌ی اسلامی هم گزارش شده است که وقتی از سوی هشام به سرپرستی حجاج منصوب گردید، حتی در مراسم حج نیز به هرزگی و میگساری پرداخت و غلام خویش را برای همراهی با حاجیان فرستاد.
روزی در حال مستی با کنیزش آمیزش کرد و چون صدای اذان شنید او را واداشت تا بر مردم امامت کند.
[۱۱۲] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۵۷، دار الفکر، بیروت، دوم.

روزی نیز خطبه‌های نماز جمعه را در حالت مستی و به صورت شعر ایراد کرد.
به گفته ابن عساکر، زمانی شیفته زنی مسیحی شد و طی اشعاری آرزو کرد ای کاش صلیب بودم تا بر گردن آن زن آویخته می‌شدم و رایحه او را استشمام می‌کردم.

۸.۱ - اهانت به کعبه

زمانی دستور داد تا قبه‌ای بسازند و بر فراز کعبه نصب کنند تا او در آنجا شراب بنوشد، اما اطرافیان، او را از این کار منصرف کردند.

۸.۲ - اهانت به قرآن

ولید را «بی‌پروای بنی‌مروان» ملقب کرده‌اند،
[۱۱۸] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌
نقل است، روزی قرآن را گرفته به قصد تفال آن را گشود این آیه آمد: «و استفتحوا و خاب کلّ جبّار عنید، و طلب فتح کردند، در حالی که نصیب هر ستمگر جبار، هلاکت و هرمان است.» ولید قرآن را‌ انداخته آن را هدف تیر قرار داد و گفت:
تهدّدنی بجبار عنید نعم انا ذاک جبار عنید اذا ماجئت ربک بعث فقل یا رب خرّ قنی الولید
مرا به جبار عنید می‌ترسانی آری من همان جبار عنیدم هرگاه روز محشر نزد پروردگارت رفتی بگو ولید مرا درهم درید.»
[۱۲۰] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌

سید مرتضی نیز نقل کرده است که روزی دیگر در اشعاری اهانت‌آمیز، خطاب به قرآن گفت که او روز حساب را برای من یادآوری می‌کند و من نمی‌دانم او حق می‌گوید یا نه، پس به خدا بگو مرا از طعام و شراب منع کند.
هم‌چنین گفته شده او ضمن شعری نبوت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را انکار کرده گفت:
تلعّب بالخلافة‌هاشمی بلا و هی اتاه ولا کتاب فقل الله یمنعنی طعامی و قل لله یمنعنی شرابی
یک‌ هاشمی بدون وحی و کتاب، خلافت را بازیچه کرد، خدا را بگو غذا به من ندهد خدا را بگو نوشیدنی به من ندهد.‌»
[۱۲۷] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌


۸.۳ - اهانت ولید به امام علی

حلّی هم حکایتی را از خلیل بن احمد عروضی نقل کرده است که طی آن ولید در حضور وی به حضرت علی (علیه‌السلام)، دشنام داد.
عده‌ای هم به او گفتند که تو را برای هتک محرّمات الهی، شرابخواری و ارتباط با همسران پدرت می‌کشیم.
و سرانجام، وقتی سلیمان سر بریده برادرش، ولید، را دید، او را برای شرابخواری و هرزگی‌اش نفرین کرد.

۸.۴ - جاهل در امورات دینی

روزی شراعة بن زند بود، شاعر کوفی
، را فرا خواند و به او گفت تو را برای پرسش علمی یا فقهی یا بیان حدیث و تلاوت قرآن، دعوت نکردم، چرا که اگر درباره این امور از من بپرسی مرا نادان خواهی یافت.

۸.۵ - عیاشی ولید

ولید هم‌چنین به شکار و نیز به اسب و اسب‌دوانی دلبستگی خاصی داشت. ‌
[۱۳۴] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷. ‌
او مسابقات اسب‌دوانی بر پا کرده خود نیز اسبی معروف به نام «سندی» داشت که در شمار بهترین اسبان روزگار به حساب می‌آمد. ‌
[۱۳۵] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷-۲۱۸. ‌
او در کار جمع‌آوری اسب و اسب‌دوانی اطلاعات خوبی داشت. ‌
[۱۳۶] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹. ‌

او را از این جهت که گورخران را صید کرده داغ بر آن‌ها می‌نهاد و سپس آزادشان می‌کرد به «بیطار» ملقب کرده بودند. ‌


همچنین با انشاد اشعاری بر منبر یا در نامه‌ای به مردم مدینه، به آنان تعهد داد که اگر خونش را نریزند ابر فقر را از سرشان برخواهد داشت.


اما اهمال تدریجی وی در امور زندگی مردم، مصرف بی رویه بیت المال در امور شخصی، بی‌توجهی به اطرافیان، افراط در هرزگی، میگساری و مجالست با افراد فاسق، نارضایی عمومی و حتی نظامیان را در پی داشت.
به ویژه رفتار خصومت‌آمیز وی با بنی امیه، خصوصاً فرزندان عمویش، هشام و ولید بن عبد الملک، که پیشتر برای برکناری وی از ولیعهدی تلاش می‌کردند، پایه‌های حکومتش را متزلزل و زمینه سقوطش را فراهم آورد.


از جمله گزارش شده است که او دستور داد خانه هشام را ویران، و فرزندش سلیمان را دستگیر کنند، موی سر و صورت او را بتراشند، به او صد ضربه شلاق بزنند، و وی را به عمان، تبعید و در آنجا زندانی کنند و یزید بن هشام را نیز به زندان سپرد.
میان روح بن ولید و همسرش جدایی انداخت و عده‌ای از فرزندان ولید بن عبد الملک را زندانی کرد.
حتی گفته‌اند که وی یکصد دیگ بزرگ تهیه کرده و بر هر یک از آن‌ها نام یکی از مردان بنی امیه را نوشته بود و قصد داشت آنان را در آن دیگ‌ها بیندازد و بسوزاند.
همچنین به دستور وی ابراهیم و محمد، فرزندان هشام بن اسماعیل مخزومی، دستگیر و در زندان یوسف بن عمر کشته شدند.
سعید بن بیهس نیز به دلیل مخالفت با ولایتعهدی حکم و عثمان (فرزندان ولید) و پیشنهاد عتیق بن عبد العزیز بن ولید به عنوان ولیعهد، به زندان افتاد و در آنجا از دنیا رفت.
فرزندان قعقاع را هم به ابن هبیره، حاکم قنسرین، سپرد و او آنان را شکنجه داد و به قتل رساند.
خالد بن عبد الله قسری را هم زندانی، و او را مجبور کرد اموالی را که از زمان حکومت بر عراق بدهکار بود بازگرداند، زیرا او از افشای نام یمانیه و قضاعیانی که قصد داشتند او را در حج به قتل برسانند، خودداری ورزید.


پس از شهادت زید، در سال ۱۲۱هجری یحیی بن زید به خراسان گریخت. ‌"یوسف بن عمر" استاندار عراق پس از اطلاع از این امر، به "نصر بن سیار" والی خراسان دستور داد تا یحیی را دستگیر کند. ‌او یحیی را دستگیر کرد و یوسف بن عمر را از این واقعه با خبر کرد، یوسف بن عمر هم ولید بن یزید را از موضوع مطلع ساخت. ‌ولید دستور آزادی یحیی را صادر کرد، پس نصر بن سیار او را آزاد کرده، روانه شام کرد. ‌یحیی در «بیهق» به همراه هفتاد نفر از همراهانش قیام کرده، به سوی «ابر شهر» بَرشَهر یا ابرشهر نام دیگر شهر نیشابور است. ‌ روانه شد. ‌در مقابله با ماموران و عمال اموی در حومه این شهر، یحیی توانست بر لشکر بسیار آنان، فائق آید و سپاه آنان را در هم بشکند. ‌بعد از این پیروزی او به سوی هرات و سپس از آن‌جا به سوی جوزجان حرکت کرد. ‌در منطقه «ارغوی» از روستاهای جوزجان. بین یحیی و نیروهای شام، جنگی دیگر در گرفت، در این جنگ یاران یحیی یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند، سرانجام تیری هم بر پیشانی یحیی نشست و او را نقش بر زمین کرد. ‌ماموران سرش را بریده نزد نصر بن سیار فرستادند او هم آن سر را نزد یوسف بن عمر فرستاد. ‌تن بی‌سر یحیی را نیز بر دروازه شهر جوزجان به دار آویختند. ‌
[۱۵۹] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲-۲۱۳. ‌



سر او را نزد ولید بردند و ولید آن را برای مادر یحیی به مدینه فرستاد.

۱۳.۱ - جنایت دیگر ولید

از دیگر جنایات ولید بن یزید این بود که وقتی خبر شهادت یحیی بن زید را دریافت کرد به "یوسف بن عمر" والی عراق نوشت: «وقتی این نامه به تو رسید در کار گوساله عراق بنگر و آن را بسوزان و در شط بریز.» به دستور او، بدن زید را پایین آورده، سوزاندند و در فرات ریختند. ‌
[۱۷۰] مسعودی، علی بن الحسین، ج۱، ص۴۳۹، مروج الذهب، (نرم افزارالمکتبة الشامله).



رفتارهای ضد اخلاقی ولید و دشمنی او با بنی امیه سبب شد اهالی دمشق و خاندان‌های هشام، ولید بن عبد الملک و قعقاع و به ویژه یمانیه، که عمدتاً از سپاهیان او بودند، نزد یزید بن ولید بن عبد الملک بروند و او را برای کشتن ولید و نشستن بر کرسی خلافت، تشویق کنند.


یزید بن ولید نیز هنگام کشتن وی، از میان رفتن معالم دین، خاموشی نور اهل تقوا، ظهور ستمگری که حرام الهی را حلال کرده و بدعت آورده است و دعوت به کتاب خدا و سنت پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را دلیل قیام خود ذکر کرد.


ولید در کار زمامداری اهمال کار، و نسبت به اطرافیان خود کم توجه و اهل ساز و آواز و سرگرم کنیزان خواننده، بود. ‌ او به میگساری و بیحیایی چنان سرگرم شده بود که مجال رسیدگی به امور مردم را نداشت تا این‌که مردم و سپاهیان به ستوه آمدند و علیه او شوریدند. ‌از بزرگترین اشتباهات او این بود که با سخت‌گیری بر پسر عموهای خویش، خشم آنان را علیه خود برانگیخت، او بر پسران هشام سخت گرفت و سلیمان بن هشام را یکصد تازیانه زد و موی سر و ریش او را تراشیده به عمان فرستاد و در آن‌جا زندانی کرد. ‌ او یمنی‌ها را نیز که بیشتر سپاه شام را تشکیل می‌دادند، ناراضی کرده علیه خود برانگیخت. ‌ او خالد بن عبدالله قسری را که سالار و بزرگ و مورد توجه یمنی‌ها بود دستگیر کرده به یوسف بن عمر حاکم عراق سپرد تا این‌که بر اثر شکنجه در محرم سال ۱۲۶هجری کشته شد. ‌ سپس جهت سرزنش یمنیان، قصیده‌ای بلند گفت که یمنی‌های شام را به شدت بر آشفت. ‌
این اعمال، ولید را منفور مردم و خاندانش ساخت. ‌یزید بن ولید بن عبدالملک جماعتی از خاندان بنی‌امیه را جهت برکناری او از خلافت به یاری طلبید، گروهی از رجال اموی به او پیوسته پسران خالد بن عبدالله قسری و گروهی از یمنیان نیز با وی همداستان شدند. ‌او سپاهی فراهم آورده به سوی دمشق روانه گردید. ‌آنان در روستایی به نام «بَخراء» بَخراء آبی است در دو میلی قلیعه شام. با سپاه ولید روبرو شدند، جنگ آغاز شد ولید شکست خورده و یارانش متفرق شدند. ‌


یزید بن ولید بن عبد الملک پس از مشورت با برادرش عباس و به رغم مخالفت وی، شبانه همراه چهل نفر خروج کرد و ضمن تسلط بر دمشق، اقامت‌گاه ولید را به محاصره در آورد.

۱۷.۱ - تحصن در قلعه محاصره شده

ولید در قلعه بخراء متحصن شد تا این‌که مخالفان از دیوار قلعه بالا رفته بر او دست یافتند. ‌ولید بن یزید پس از یک سال و پنج ماه و به نقلی یک سال و دو ماه و بیست دو روز حکومت،
[۲۰۶] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۲۲. ‌
سرانجام در جمادی‌الثانی سال صد و بیست و شش هجری کشته شد. ‌
[۲۱۱] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲. ‌
آنان سرش را در دمشق به دار آویختند. ‌ بر جنازه‌اش کسی نماز نخواند و او را در بخراء به خاک سپردند
[۲۱۵] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۸۰. ‌
مدتی بعد جنازه‌اش مخفیانه به دمشق حمل شد و در باب فرادیس دفن شد. ‌


بنا بر برخی منابع، ولید برای شکار یا گرفتن کمک از مردم حمص یا برای جنگ با پسرعمویش، عبد العزیز بن حجاج بن عبد الملک (فرمانده لشکر یزید)، به اطراف تَدْمُر (شهری در شام)
[۲۲۰] سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۱، ص۴۵۲، دار الجنان، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.
رفت و در قلعه یا قصر نعمان بن بشیر در بخراء به سر برد.
ولید ابتدا با پیشنهاد پنجاه هزار دینار و حکومت حمص به عبد العزیز، کوشید او را از جنگ منصرف سازد، اما عبدالعزیز سپاهی را، به فرماندهی زیاد بن حصین کلبی، به سوی ولید فرستاد وآنان پس از درگیری شدید با یاران وی و ورود به قصر، ولید را کشتند.
آنگاه سرش را بر نی کردند و در شهر دمشق به گردش درآوردند.


به روایات مختلف، خلافت ولید بن یزید، هجده، هفده، پانزده یا چهارده ماه و۲۲ روز طول کشید و با مرگ وی در ۲۵ یا ۲۸ جمادی الثانی ۱۲۶، پایان یافت.


با کشته شدن ولید، شورش گسترده‌ای میان مردم پدید آمد و پایه‌های حکومت بنی امیه رو به زوال نهاد. مروان بن محمد، حاکم آذربایجان و ارمینیه، برای عمر، برادر ولید، نامه فرستاد و از او خواست تا به خونخواهی برادرش قیام کند.
خود نیز به همین منظور و جنگ با یزید بن ولید از ارمینیه خارج شد اما وقتی به حرّان رسید، دست از مخالفت برداشت و با وی بیعت کرد.
به نوشته ابن کثیر، مردم حمص به خونخواهی ولید برخاستند و در سوگ وی دروازه‌های شهر را بستند و به نوحه‌سرایی پرداختند.


در ایام حکومت ولید بن یزید، "عمر بن یزید" برادر خلیفه به جنگ با روم فرستاده شد. ‌ولید هم‌چنین اسود بن بلال محاربی را به فرماندهی نیروی دریایی منصوب کرد و به او دستور داد تا به سوی قبرس حرکت کند و ساکنین آن‌جا را مخیر کند که یا به شام بروند و یا عازم سرزمین روم شوند. ‌اسود بن بلال رهسپار قبرس شد و طبق دستور ولید، اهالی قبرس را مخیر کرد، گروهی از آنان مجاورت مسلمانان را برگزیدند و اسود آن‌ها را به سوی شام فرستاد و دیگران سرزمین روم را برگزیدند و بدانجا انتقال یافتند. ‌ ورود مردم قبرس به شام، بر فقهای شام گران آمد و مردم شام نیز آن را زشت شمردند. ‌
در شرق اسلامی نیز کم و بیش فتوحاتی انجام گرفت. ‌بر طبق اخباری که از منابع تاریخی بدست ما رسیده است در این سال جنگ‌هایی در ناحیه سند، توسط عامل سند "یزید بن عِرار" انجام گرفته است. ‌
حمله رومیان به قلعه «زِبَطرَه» زبطره شهری بود در شام بین ملیطه و سمیسط و حدث در مرز روم. و ویرانی آن نیز، از دیگر وقایع و رخدادهای قابل توجه در دوران حکومت ولید بن یزید است. ‌


در این سال داعیان عباسی بر فعالیت‌های تبلیغاتی خود بیش از پیش افزودند. نقل شده در این سال سلیمان بن کثیر و مالک بن هیثم و قحطبة بن شبیب و... ‌به مکه رفتند و با (محمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب رهبر و امام عباسی.) دیدار کردند در این دیدار محمد بن علی ابومسلم را بزرگ داعیان خراسان معرفی کرده، رئیس و همه کاره داعیان قرار داد. ‌در این جلسه، محمد بن علی، پسرش " ابراهیم بن محمد" را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. ‌


گفته‌اند که ولید، زیبارو، تنومند، میانه بالا، سفید و متمایل به سرخی و دارای موهای جو گندمی، کریم، ستودنی و شاعری خوش‌ طبع و نیکو سرا بود، اما بیش‌تر سروده‌هایش مضامینی ضد اخلاقی و کفرآمیز داشت.
البته بعضی، برخلاف نظر مشهور، برآن‌اند که این اشعار به وی نسبت داده شده است و سروده او نیست.
[۲۵۲] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۶، دار الفکر، بیروت، دوم.



از نظر اخلاقی و اعتقادی نیز او را فاسق، ملحد و هرزه خوانده و نوشته‌اند که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را بدتر از فرعون و رکنی از ارکان جهنم می‌دانست.
[۲۵۳] احمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۱۸، دار صادر، بیروت.


۲۴.۱ - رفتارهای ضد اخلاقی ولید

همچنین به موارد متعددی از رفتارهای ضداخلاقی وی اشاره کرده‌اند.
از جمله آن‌که چون به خلافت رسید، بستگان خویش را دعوت کرد و در اشعاری، خدا و فرشتگان نیک و بندگان صالح را شاهد گرفت که شیفته شنیدن غنا، نوشیدن شراب و ملازمت با زنان و ندیمانی است که با جام‌های شراب به سوی وی می‌شتابند.
به همین دلیل خوانندگان را از مدینه و دیگر شهرها به دمشق فرا خواند.
[۲۵۸] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۲۹، دار الفکر، بیروت، دوم.
[۲۵۹] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۵۶، دار الفکر، بیروت، دوم.

به نصر بن سیار در خراسان نیز نوشت تا انواعی از آلات موسیقی، زنان خواننده، ظرف‌های طلا و نقره، سگ‌ها‌ و اسب‌ها‌ی شکاری تهیه کند و نزد وی آورد.
همچنین دستور داد تا کنیزی را که نزد وی آواز خوانده بود به هر قیمت بخرند.
برای حماد الروایه، روایتگر اشعار جاهلی و به ظاهر مسلمان، و خانواده‌اش مبالغی پرداخت و به کارگزار خود در عراق نوشت تا او نیز ده هزار درهم به حماد بدهد. به خواننده دیگری صد هزار درهم بخشید.
کنیزی را هم که او را به طرب آورده بود خریداری کرد.
همچنین حوضچه‌ای مملو از شراب داشت که پس از شنیدن غنا، خود را در آن می‌افکند.
[۲۶۳] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۳۰۵، دار الفکر، بیروت، دوم.
[۲۶۴] اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۸۸، دار الفکر، بیروت، دوم.



• ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.
• ابن حزم، المحلی، دارالفکر.
• ابن عبد ربه اندلسی، العقد الفرید، نرم افزار المکتبه الشامله.
• ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
• ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، عمده الطالب، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق.
• ابن قتیبه، المعارف، دار المعارف، قاهره، تحقیق دکتر ثروت عکاشه.
• ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.
• اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، دارالفکر، بیروت، دوم.
• اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، موسسه دارالکتاب للطباعه والنشر، قم، دوم، ۱۳۸۵ق.
• احمد بن حنبل، المسند، دار صادر، بیروت.
• بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، (نرم افزار المکتبة الشامله).
• حاکم نیشابوری، المستدرک، اشراف یوسف عبد الرحمن مرعشلی.
• حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، مکتبة آیة الله المرعشی العامة، اول، ۱۴۰۸ق.
• حموی، یاقوت، معجم البلدان، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ق.
• ابن خیاط، ابو عمرو بن ابی هبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، دارالفکر، بیروت.
• دمیری، کمال الدین، حیاة الحیوان الکبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، دوم، ۱۴۲۴ق.
• دیاربکری، حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، دارالصادر، بیروت.
• ذرکلی، خیر الدین، الاعلام، دارالعلم للملایین، بیروت، پنجم، ۱۹۸۰م.
• ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.
• سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، دار الجنان، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.
• سید بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، خیام، قم، اول، ۱۳۹۹ق
• سید مرتضی، الامالی، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، اول، ۱۳۲۵ ق.
• صفدی، الوافی بالوفیات، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۰ق.
• طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی ‌للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.
• قیروانی، ابراهیم بن علی، زهرالاداب و ثمرالالباب، دارالجیل، بیروت.
• ابن‌ شاکر کتبی‌، محمد، فوات الوفیات، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۲۰۰۰م.
• مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، دوم، ۱۴۰۳ق.
•مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، (نرم افزارالمکتبة الشامله).
• نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، (نرم افزار تراث).
• یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، دار صادر، بیروت.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۲۷. ‌    
۲. ابی‌عمرانی، محمد بن علی، الانباء، تحقیق قاسم السامرائی، قاهره، دارالآفاق العربیه، چاپ اول، ۲۰۰۱، ص۵۱. ‌    
۳. مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا، افست قم، الثقافة الاسلامیه، ص۲۸۰.    
۴. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۹.    
۵. سیوطی، جلال الدین بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق محیی‌الدین عبدالحمید، قم، شریف رضی، چاپ اول، ص۱۸۶.    
۶. جوزجانی، منهاج سراج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۱.    
۷. گردیزی، ابو سعید عبدالحی، زین الاخبار، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ص۱۱۵.
۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱. ‌    
۹. مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا، افست قم، الثقافة الاسلامیه، ص۲۸۰.    
۱۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۹. ‌    
۱۱. سیوطی، جلال الدین بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، تحقیق محیی‌الدین عبدالحمید، قم، شریف رضی، چاپ اول، ص۲۵۰. ‌    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۶، ص۴۳۴.    
۱۳. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۳۱.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹. ‌    
۱۵. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۱۶. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۳. ‌    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹. ‌    
۱۸. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴. ‌    
۱۹. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۳.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹.    
۲۱. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۲۲. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۳.    
۲۳. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹-۲۱۰.    
۲۶. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۸، ص۳۸۸.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۱۱.    
۲۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۰، ص۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۳۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۵، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۳۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۱۹-۳۲۰، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۳۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۱-۳۲۲، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۳۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۰، ص۷، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۳۴. ‌طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۲۰، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۳۵. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۳۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۶، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۳۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۶، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۳۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۷، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۳۹. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۸، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۴۰. اندلسی، علی بن حزم، المحلی، ج۱۱، ص۲۰۰، دار الفکر.    
۴۱. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۴۱-۳۴۲، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۴۲. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۴۳. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۹، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۴۴. اندلسی، ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۱، ص۴۷۰، نرم افزار المکتبه الشامله.    
۴۵. دمیری، کمال الدین، ج۱، ص۱۰۸، حیاة الحیوان الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، دوم، ۱۴۲۴ق.    
۴۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۴-۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۴۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۴۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۳، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۸.    
۵۰. موالی، محمد، تاریخ سیستان، تحقیق ملک الشعراء بهار، تهران، کلاله خاور، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش، ص۱۲۸. ‌
۵۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱. ‌    
۵۲. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۵۳. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲. ‌
۵۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۱۶.    
۵۵. ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۲۵-۵۲۶، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۵۶. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۷.    
۵۷. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۸.    
۵۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۴۳. ‌    
۵۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱.    
۶۰. ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج۸، ص۲۹۸.    
۶۱. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۹.    
۶۲. ابن‌اعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج۸، ص۲۹۸. ‌    
۶۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۲۶.    
۶۴. ابن خیاط، ابو عمرو بن ابی هبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۲۹۷، دار الفکر، بیروت.    
۶۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۳۳۱-۳۳۳، دار صادر، بیروت.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۱۸.    
۶۷. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۹.    
۶۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۵۱.    
۶۹. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۷۰.    
۷۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۹.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۱۸.    
۷۲. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۷۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۷۴. ‌طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۲۲۷، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۷۵. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۷۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۱۷.    
۷۷. ابن‌عبری، مارکریغوریوس، تاریخ مختصر الدوال، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دارالشرق، چاپ سوم، ۱۹۹۲، ص۱۱۷-۱۱۸. ‌    
۷۸. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۸.    
۷۹. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۹.    
۸۰. ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۲۶-۵۲۷، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۸۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۸۲. ‌طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۲۸، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۸۳. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۸-۲۶۹، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۸۴. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۸۵. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
۸۶. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۴.    
۸۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹.    
۸۸. ابن‌الطقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدوال الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۹۹۷، ص۱۳۳.    
۸۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۰۹.    
۹۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۳.    
۹۱. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۶۵.    
۹۲. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۶۳-۱۹۴.    
۹۳. ابن‌عبری، مارکریغوریوس، تاریخ مختصر الدوال، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دارالشرق، چاپ سوم، ۱۹۹۲، ص۱۱۸.    
۹۴. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌تا، ج۶، ص۵۱. ‌    
۹۵. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
۹۶. ابن‌ جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲، ج۷، ص۲۴۰. ‌    
۹۷. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۳. ‌
۹۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۲، ص۴۷۸-۴۷۹.    
۹۹. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۵. ‌
۱۰۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۲، ص۴۷۸-۴۷۹. ‌    
۱۰۱. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۵. ‌
۱۰۲. ابن‌الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدوال الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۹۹۷، ص۱۳۳.    
۱۰۳. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۹.    
۱۰۴. ابن‌الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدوال الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۹۹۷، ص۱۳۳.    
۱۰۵. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۹.    
۱۰۶. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، ۱۹۸۶، ج۸، ص۱۲۳. ‌
۱۰۷. ابن‌قتیبه دینوری، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲، ص۳۶۶.    
۱۰۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج۹، ص۱۸۸.    
۱۰۹. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۷، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۱۱۰. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۱۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۶، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۱۲. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۵۷، دار الفکر، بیروت، دوم.
۱۱۳. دمیری، کمال الدین، ج۱، ص۱۰۸، حیاة الحیوان الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، دوم، ۱۴۲۴ق.    
۱۱۴. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۴۳، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۱۱۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۲-۳۳۳، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۱۶. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۲، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۱۱۷. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۲-۳۳۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۱۸. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌
۱۱۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۵. ‌    
۱۲۰. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌
۱۲۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌تا، ج۶، ص۵۲-۵۳.    
۱۲۲. ابن‌الطقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدوال الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، چاپ اول، ۱۹۹۷، ص۱۳۳.    
۱۲۳. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۹۰.    
۱۲۴. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۳۷، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۱۲۵. حسنی، سید بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۱۶۷، خیام، قم، اول، ۱۳۹۹ق.    
۱۲۶. سید مرتضی، الامالی، ص۹۰، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، اول، ۱۳۲۵ ق.    
۱۲۷. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۶. ‌
۱۲۸. حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص۲۵۳، مکتبة آیة الله المرعشی العامة، اول، ۱۴۰۸ق.    
۱۲۹. ذهبی، شمس الدین، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۳، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۱۳۰. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۵، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۱۳۱. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۸، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۳۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۲، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۳۳. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۳۷، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۱۳۴. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷. ‌
۱۳۵. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۷-۲۱۸. ‌
۱۳۶. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۸-۲۱۹. ‌
۱۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۲۷.    
۱۳۸. ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۲۷، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۳۹. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۷، ص۱۸، دار الفکر، بیروت، دوم.    
۱۴۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۱۴۱. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۸، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۴۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۴. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۳۳۳، دار صادر، بیروت.    
۱۴۵. قیروانی، ابراهیم بن علی، زهر الاداب و ثمر الالباب، ج۴، ص۹۷۴، دار الجیل، بیروت.    
۱۴۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۴۸. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۰، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۴۹. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۳-۲۷۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۵۰. ‌طبری، محمد بن جریر، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۵۱. ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۴۳، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۵۲.طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۵۳. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۱، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۵۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۵۵. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۲، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۱۵۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵، ج۱، ص۳۸۴.    
۱۵۷. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ص۱۴۵-۱۵۰.    
۱۵۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.    
۱۵۹. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲-۲۱۳. ‌
۱۶۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۳، ص۲۶۱-۲۶۳.    
۱۶۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۲۸-۲۳۰.    
۱۶۲. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۱۰۹، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، دوم، ۱۳۸۵ق.    
۱۶۳. ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۲۵۹، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق.    
۱۶۴. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۹-۲۷۲، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۶۵. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۲.    
۱۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۳۰.    
۱۶۷. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا، ص۱۳۹.    
۱۶۸. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۹۷-۹۸، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، قم، دوم، ۱۳۸۵ق.    
۱۶۹. ابن عنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۲۵۸، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ۱۳۸۰ق.    
۱۷۰. مسعودی، علی بن الحسین، ج۱، ص۴۳۹، مروج الذهب، (نرم افزارالمکتبة الشامله).
۱۷۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۶۲، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۱۷۲. طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۸، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۷۳. طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۴۳، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۱۷۴. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۳-۲۸۴، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۱۷۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۷۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۳.    
۱۷۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۳. ‌    
۱۷۸. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۰.    
۱۷۹. ابن‌عبری، مارکریغوریوس، تاریخ مختصر الدوال، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دارالشرق، چاپ سوم، ۱۹۹۲، ص۱۱۸.    
۱۸۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۶۶.    
۱۸۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۳۱.    
۱۸۲. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۰.    
۱۸۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۶۶.    
۱۸۴. ابن عبدربه، احمد بن محمد، عقدالفرید، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۴، ج۵، ص۲۰۶.    
۱۸۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۳۱.    
۱۸۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۱.    
۱۸۷. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۱.    
۱۸۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۰۸.    
۱۸۹. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۶-۲۷۹.    
۱۹۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۴.    
۱۹۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۶۰.    
۱۹۲. مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا، افست قم، الثقافة الاسلامیه، ص۲۸۱.    
۱۹۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۳۵.    
۱۹۴. مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا، افست قم، الثقافة الاسلامیه، ص۲۸۱.    
۱۹۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵، ج۱، ص۳۵۶. ‌    
۱۹۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۴.    
۱۹۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۵۰.    
۱۹۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۶، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۱۹۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۷۸-۱۷۹.    
۲۰۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۷-۲۸۸.    
۲۰۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۴۶.    
۲۰۲. دینوری، ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۲، ص۱۵۴-۱۵۵.    
۲۰۳. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۴.    
۲۰۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۷۰.    
۲۰۵. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۹. ‌    
۲۰۶. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۲۲. ‌
۲۰۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۸۵.    
۲۰۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۴.    
۲۰۹. مسعودی، علی بن الحسین، التنبیه الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا، افست قم، الثقافة الاسلامیه، ص۲۸۰-۲۸۱.    
۲۱۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۸.    
۲۱۱. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۱۲. ‌
۲۱۲. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۴.    
۲۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۵۰.    
۲۱۴. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۸۸.    
۲۱۵. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۸۰. ‌
۲۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۸۵.    
۲۱۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۶۳، ص۳۴۸.    
۲۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶، ج۹، ص۱۸۵.    
۲۱۹. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۷، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۹ق.    
۲۲۰. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج۱، ص۴۵۲، دار الجنان، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.
۲۲۱. ابن خیاط، ابو عمرو بن ابی هبیره، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۲۸۸، دار الفکر، بیروت.    
۲۲۲. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۶، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۲۲۳. دیار بکری، حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۲، ص۳۲۰، دارالصادر، بیروت.    
۲۲۴. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۳۳۳-۳۳۵، دار صادر، بیروت.    
۲۲۵. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۸۴-۲۸۹، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۶ق.    
۲۲۶. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۳، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق    .
۲۲۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ص۳۳۴، دار صادر، بیروت.    
۲۲۸. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۳۶۴، دار المعارف، قاهره، تحقیق دکتر ثروت عکاشه.    
۲۲۹. ‌طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۲۳۰. بغدادی، محمد بن حبیب، ج۱، ص۳۱، المحبر، (نرم افزار المکتبة الشامله)    .
۲۳۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۱، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۲۳۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۳۰، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۲۳۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۴۴-۳۴۵، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۲۳۴. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ص۳۷۳، مؤسسة الرسالة، بیروت، نهم، ۱۴۱۳ق.    
۲۳۵. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ص۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۳۶. طبری، محمد بن جریر، ج۵، ص۵۳۹، تاریخ الامم و الملوک، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ق.    
۲۳۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ص۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۳۸. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۱۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۳۹. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۱۶-۱۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۴۰. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۴.    
۲۴۱. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸، ص۱۸۵. ‌    
۲۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۲۷.    
۲۴۳. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸، ص۱۸۵. ‌    
۲۴۴. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۳.    
۲۴۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۲۱.    
۲۴۶. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۴.    
۲۴۷. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸، ص۱۹۱.    
۲۴۸. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا، ج۲، ص۳۳۲.    
۲۴۹. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۱۷۳.    
۲۵۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۷، ص۲۲۷.    
۲۵۱. ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵، ج۵، ص۲۷۴.    
۲۵۲. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۶، دار الفکر، بیروت، دوم.
۲۵۳. احمد بن حنبل، المسند، ج۱، ص۱۸، دار صادر، بیروت.
۲۵۴. ابن موسی، سید مرتضی، الامالی، ج۱، ص۸۹، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، اول، ۱۳۲۵ ق.    
۲۵۵. ابن‌ شاکر کتبی‌، محمد، فوات الوفیات، ج۴، ص۲۵۶، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۲۰۰۰م.    
۲۵۶. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۶، ص۲۷۱، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۵۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۳، ص۳۲۲، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.    
۲۵۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۲۹، دار الفکر، بیروت، دوم.
۲۵۹. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ص۵۶، دار الفکر، بیروت، دوم.
۲۶۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱۰، ص۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۰۸ق.    
۲۶۱. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، دار العلم للملایین، ج۲، ص۲۷۱، بیروت، پنجم، ۱۹۸۰م.    
۲۶۲. ابن موسی، سید مرتضی، الامالی، ص۸۸، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، اول، ۱۳۲۵ ق.    
۲۶۳. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۳، ص۳۰۵، دار الفکر، بیروت، دوم.
۲۶۴. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۶، ص۸۸، دار الفکر، بیروت، دوم.
۲۶۵. دمیری، کمال الدین، ج۱، ص۱۰۸، حیاة الحیوان الکبری، دار الکتب العلمیه، بیروت، دوم، ۱۴۲۴ق.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ولیدبن یزید بن عبد الملک»، شماره۶۴۵۰.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ولید بن یزید اموی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۶/۱۶    



جعبه ابزار