• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آداب خانقاه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خانقاه، نهادی متعلق به صوفیان با کاربردهای گوناگونِ تجمع، اقامت، مراسم آیینی و عبادت و آموزش صوفیان و نیز مهمان پذیری رایگان است.




آداب خانقاهی مفصّل و دربرگیرنده اعمال و مناسکی افزون بر واجبات و مستحبات معمول برای مسلمانان است، از جمله آداب تشرف از قبیل سرتراشی ، کلاه و خرقه پوشی
[۱] احمدبن عمر نجم‌الدین کبری، آداب الصوفیه، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ مسعود قاسمی، (تهران) ۱۳۶۳ش.
[۲] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۹۷، تهران ۱۳۶۹ش.
[۳] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۵۷ـ۴۵۸، تهران ۱۳۶۹ش.
آدابی که ناظر بر نوعی تنبیه و پرداخت غرامت است مانند آداب صفا یا رفع رنجش همراه با قربانی کردن،
[۴] احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، ج۲، ص۵۹۶، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
غرامت با پایماچان (ایستادن در قسمت کفش کن)؛ خرقه سوزی که غالباً در پی وقوع «ماجرا» در خانقاه بر پا میشد
[۵] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۴۶ـ۴۴۹، تهران ۱۳۶۹ش.
[۶] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
آداب توبه و بیعت
[۷] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۹۵ـ۳۹۶، تهران ۱۳۶۹ش.
[۸] ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۳۶۷، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
و نیز آدابی ناظر بر انواع ریاضت ها از جمله چله نشینی.
[۹] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۲۱ـ۴۲۲، تهران ۱۳۶۹ش.

برگزاری مستمر و روزانه مراسم نیایش نیز در زمره مهمترین آداب خانقاهی بوده است.
[۱۰] ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۶۷، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.

برپایی این مراسم در خانقاههای طریقت هایی با تقیّد بیش‌تر به شریعت چشمگیر بود و گاه سبب می شد خانقاه مقامی نزدیک به دیگر مواضع متبرک یابد
[۱۱] عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۹۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(که خانقاه زین‌الدین خوافی در هرات را از این گروه دانسته است).
مراسم عُرس نیز جزو مراسم خانقاهی است.
[۱۲] محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۳۵۵، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.

بااین همه، در میان برخی طریقتها مانند نقشبندیه و خواجگان ، نوعی گرایش به سادگی و پرهیز از تشریفات خانقاهی دیده می شود.
[۱۳] غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، ج۱، ص۶۴، تهران ۱۳۶۵ش.

برخی نیز از جمله قلندریه این آداب را به عمد نادیده می انگاشتند.
[۱۴] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۴۶، تهران ۱۳۶۹ش.

در میان آداب گوناگون خانقاهی، سماع ویژگی و وسعت چشمگیری داشته است.
این آیین موجب پیدایش نوعی موسیقی و ادبیات گردید و در میان مسلمانان ، برای خانقاه به عنوان سرچشمه موسیقی و ادب عارفانه ، جایگاهی ویژه پدید آورد.
توجه به فراهم آوردن اسباب « بسط » برای اهل خانقاه تا آن‌جا بود که در برخی از آن‌ها در کنار نواختن دف ، لعبت بازی و خیال بازی (نوعی خیمه شب بازی) نیز انجام می شد.
[۱۵] چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، ج۱، ص۱۷۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.




شاخصترین فعالیت خانقاهی، پذیرایی از صوفیان مسافر بود، چرا که از نخستین اهداف تشکیل خانقاهها، تدارک مکانی برای پذیرایی از سالکان در سفر و درویشهای بیخانمان بود و شعار اصلی خانقاهها آیه های هشتم و نهم سوره انسان (دهر) مبنی بر اطعام فقیران ، یتیمان و اسیران ، اعلام شده بود.
[۱۶] کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، ج۱، ص۴۵، زنجان ۱۳۶۴ش.
[۱۷] محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، ج۱، ص۹۷۲، وحید، سال ۳، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۵).

حتی برای سهولت دسترسی مسافران به خانقاهها توصیه میشد با تمهیداتی نظیر افراشتن عَلَم بر بام خانقاه، توجه مسافران را برای بیتوته در آن محل جلب کنند.
[۱۸] عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۱۰، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.

اهمیت سفر در سلوک روحی صوفیان موجب گستردگی این فعالیت خانقاهی میشد.
[۱۹] محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهلالتصوف، ج۱، ص۹۰، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
[۲۰] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۵۷ـ ۱۶۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
[۲۱] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۶۲ـ۴۶۴، تهران ۱۳۶۹ش.

کثرت مراجعه به خانقاه تا بدانجا بود که اهل خانقاه به دو دسته مقیمان و مسافران (یا غُرَبا) تقسیم میشدند
[۲۲] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۱۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
[۲۳] محمودبن علی عز‌الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۱۵۵ـ ۱۵۶، چاپ جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.
و وظیفه مقیمان استقبال از مسافران با گشادهرویی بود.
[۲۴] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۷۷ـ ۱۷۸، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
[۲۵] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
[۲۶] محمودبن علی عز‌الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۹، چاپ جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.


۲.۱ - تعلیم و تربیت اهل تصوف


از دیگر کارکردهای نهاد خانقاه، تعلیم و تربیت اهل تصوف بود.
گذشته از سیر و سلوکی که تحتنظر پیر انجام میشد ( سیر و سلوک ) و برخی از مراحل آن مانند چله نشینی در خانقاه صورت میگرفت، تدریس علوم اسلامی و متون عرفانی و تفاسیر صوفیانه نیز در خانقاهها رواج داشت
[۲۷] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۵، تهران ۱۳۶۹ش.
[۲۸] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۹ش.
که به تألیف تفاسیر عرفانی و متون عرفانی برای حلقه های خانقاهی منجر گردید، به ویژه آن‌که فضای آرام خانقاهها محیط مناسبی برای مؤلفان بود چنان‌که علاءالدوله سمنانی کتاب العروة لاهل الخلوة و الجلوة را در خانقاه سکاکیه سمنان
[۲۹] پانویس۵۰، محسن کیانی، ج۱، ص۳۷۸، تاریخ خانقاه در ایران، تهران ۱۳۶۹ش.
و نجم‌الدین کبری شرحالسُنّه و مصابیح را در خانقاه زاهده تبریز نوشت.
[۳۰] محمدمعصومبن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، ج۲، ص۱۰۵، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.

در خانقاهها این متون استنساخ هم می شدند
[۳۱] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۷ـ۳۷۸، تهران ۱۳۶۹ش.
و غالب خانقاهها کتابخانه هایی غنی داشتند، مانند خانقاه امام محمدبن منصور در سرخس
[۳۲] مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۷۰۵، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ش.
یا خانقاه مرو.
[۳۳] یاقوت حموی، ج۴، ص۵۰۹.

پس از حمله مغول و با ویرانی برخی نظامیهها، انتقال حوزههای تدریس به خانقاهها رو به فزونی نهاد.
[۳۴] حمیدرضا توسلی، «آشنایی با خانقاههای تاریخی ایران»، ج۱، ص۳۸۰، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: ۱۲ـ۷ اسفندماه ۱۳۷۴، ارگ بم ـ کرمان، ج ۵، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش.

به طور کلی و در طول تاریخ حیات خود، خانقاه همواره نهادی پژوهشی و فرهنگی نیز محسوب میشد و مورد احترام بود.



فتوتخانه ها یا خانقاههای فتیان از نهادهای مشابه خانقاه محسوب میشدند که در آن‌جا فعالیتهای ورزشی و حتی تمرینات نظامی معمول بود.
[۳۵] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۵۸، تهران ۱۳۶۹ش.

جز فتوتخانه ، از دیگر نهادهای مشابه خانقاه میتوان به تکیه ، زاویه ، رباط ، لنگر ، و دُوَیره اشاره کرد.
[۳۶] عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.


۳.۱ - تکیه


تکیه ها در برخی نواحی به ویژه در قلمرو عثمانی ، کاربری هایی مشابه خانقاه داشته اند.

۳.۲ - زاویه


زاویه در اصل به اتاق کوچکی در دیرهای مسیحی و در میان مسلمانان به نمازخانهای کوچک اطلاق میگردد، اما در شمال و مرکز افریقا و در میان کشورهای مسلمان این قاره ، از جمله لیبی ، تونس ، مراکش ، مصر ، مالی ، سومالی و چاد ، زاویه محلّ گردهمایی صوفیان و مزار یکی از شیوخ طریقت است.
در مصر ، زاویه بیش‌تر به تصوف عامیانه، در مقابل تصوف رسمی، تعلق دارد و در افریقا، زاویه، علاوه بر کارکردهای خانقاه، محلی برای ذخیرهسازی آذوقه در روزهای قحطی است.
در ایران ، گاه زاویه در داخل خانقاه و بخشی از آن بوده که بیش‌تر برای چله نشینی و گوشه نشینی یا استقرار شیخ‌ به‌طور خاص استفاده میشده و ممکن بوده برچیده شود، در حالی که خانقاه همواره مستقر و دایر بوده است.
[۳۷] محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۱۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
[۳۸] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۶۱، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.

زاویه به معنای سجاده و جانماز به کار میرفته است،
[۳۹] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۶۱، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
اما در بیش‌تر موارد، خانقاه و زاویه کاملا مترادف یکدیگر بودهاند.
[۴۰] ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۳۹۲، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
[۴۱] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۰۰، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.


۳.۳ - رباط


رباط در سرزمینهای اسلامی هممرز با جهان غیرمسلمان بنا میشد و نخست پادگان مجاهدان در جهاد با کفار بودند و اندک اندک به اقامتگاه صوفیان تبدیل گردید.

۳.۴ - لنگر


لنگر یا مکان اطعام صوفیان،
[۴۲] محمد پادشاهبن غلام محیی‌الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل «لنگر»، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
نمازگاه کوچک خانگی در مشرق جاوه و نیز دُوَیره
[۴۳] علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۵۵، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
در مشرق خراسان ، بهویژه نزد طریقت کرّامیه ،
[۴۴] چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.
از دیگر مکانهای مشابه خانقاه بودند.
در همه این نهادها فعالیتهای آموزشی، مراسم نیایش ، مهمانپذیری و وجود مزار یکی از مشایخ صوفیه، تقریباً مشترک است.



تقسیم بندی تشکیلات خانقاهها تابع ساختار طریقتهای مختلف بوده است.
بااین همه، مشترکاتی در ساختار تشکیلات خانقاه‌ها وجود داشته است.

۴.۱ - پیر


در رأس هرم تشکیلات خانقاه، پیر (پیر، در عرفان ) و شیخ قرار داشت.
پیر ضمن ارشاد سالکان، در برخی امورِ مربوط به زندگی جمعی سالکان در خانقاه، مداخله می کرد.
مثلا در حل و فصل اختلافات میان اهل خانقاه در جلسات ماجراگویی یا طرح اختلاف میان اهل طریقت نزد پیر برای داوری .
[۴۵] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
[۴۶] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.


۴.۲ - شیوخ


شیوخ خانقاه به هنگام احتضار و گاه قبل از آن و حتی در اوج دوره توانایی خود، بهترین و زبده ترین مرید خود را به جانشینی برمیگزیدند و به سرپرستی خانقاه می گماردند.
[۴۷] علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
[۴۸] محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۵۷۹، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
[۴۹] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.


۴.۲.۱ - نحوه گزینش


این گزینش با اجازه نامهای از سوی شیخ خطاب به مرید رسمیت مییافت و به اثبات می رسید.
نمونه این اجازه نامه ها که در واقع نوعی حکم سرپرستی خانقاه نیز محسوب میشود، در متون صوفیانه و تاریخی آمده است، مانند اجازهنامه علاءالدوله سمنانی به اخی علیدوسی برای سرپرستی خانقاه روضه سمنان ،
[۵۰] ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۲، ص۲۸۱، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
اجازهنامه عبدالرحمان مصری به زین‌الدین خوافی
[۵۱] عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۹۳، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
و در دوره متأخرتر، اجازهنامه تاج محمد مظهر (از مشایخ چشتیه پیشاور) به تاج محمد صدیقی.
[۵۲] غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۸۹ـ ۱۹۰، تهران ۱۳۶۵ش.

گاه نیز سرپرستی خانقاه را یک مقام سیاسی به فردی می سپرد؛ مثل مظفر‌الدینشاه اربلی که اوحدی‌الدین کرمانی را به این مقام منصوبکرد.
[۵۳] خواندمیر، ج۴، ص۳۳۵.


۴.۲.۲ - معیارهای گزینش سرپرست خانقاه


۱) توانایی در هدایت و رهبری و داشتن نوعی فرهمندی یا «بَرَکه».
۲) پیوند خویشاوندی با شیخ پیشین.
۳) اجماع مریدان بر وی.
[۵۴] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۵۹، تهران ۱۳۶۹ش.


۴.۲.۳ - مدت عضویت در طریقت


مدت عضویت در طریقت و وسعت اطلاع از آداب خانقاهی نیز از عوامل مؤثر در این انتخاب بود، بااین همه در مواردی اختلافنظر بر سر این مقام چنان بالا میگرفت که به انشعاب در طریقت می انجامید.

۴.۳ - خادم خاص


در رتبه بعد از شیخ ، خادمی خاص قرار داشت که رابط میان شیخ و سالکان بود.
خادم خاص که در برخی طریقت‌ها، بهویژه در شمال افریقا وظیفه مدیریت مناسبات زاویه‌های کوچکتر و شبکه خانقاهی با زاویه یا خانقاه اصلی و مادر را برعهده داشت و در این نواحی خلیفه، نقیب، نایب یا وکیل رُکّاب نامیده می شد، عهده دار اداره امور جاری در خانقاه، تهیه خوراک ، تیمار شیخ و ارتباط با بیرون از خانقاه بود.
[۵۵] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۳۲، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
[۵۶] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۳۸، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
[۵۷] ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۸۵، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.

از جمله خادمان معروف در تاریخ خانقاه‌ها حسن مؤدب، خادم خاص ابوسعید ابوالخیر ، و محمدبن سالم ، خادم سهل تستری ، بودند.
[۵۸] ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، ج۱، ص۲۹۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بیتا).
[۵۹] محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.


۴.۴ - خادمان خانقاهی


پس از خادم خاص ، خادمان خانقاهی (در اصطلاح زاویه ها: شُوّاش) قرار داشتند که وظایف نظافت ، آشپزی ، اذان‌گویی ، تلاوت قرآن ، سقایی و دربانی را برعهده داشتند و از میان مقیمان خانقاه انتخاب می شدند.
[۶۰] کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، زنجان ۱۳۶۴ش.

خادم نیز باید اهل مدارا و ادبی خاص می بود، مثلا هنگام حضور دیگران بر سفره ، او باید می ایستاد.
[۶۱] محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۸۴ـ۵۸۵، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
[۶۲] ابن قیسرانی، صفوةالتصوف، ج۱، ص۳۹ـ۴۳، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).

علاوه بر خادمان خانقاهی، مقیمان خانقاه، دو گروه دیگر نیز داشتند: اهل صحبت و اهل خلوت .



بهویژه در دورههای نخستین، درآمد خانقاه از کار مؤسس و مریدان مقیم حاصل میشد.

۵.۱ - از حاصل دست‌رنج


برای نمونه، شیخ ابوالحسن خرقانی مخارج خانقاهش را با کشاورزی و از دسترنج خود تأمین میکرد.
[۶۳] محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۲۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
[۶۴] محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۷۳، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).

این اتکا به دسترنج روزانه در میان اهل فتوت ، که غالبآ از میان پیشه وران بر می خاستند، و عیاران خانقاهی چشمگیرتر بود.
[۶۵] عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۲۵ـ ۱۲۶، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
[۶۶] ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۲۹۲، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.


۵.۲ - از هدایا و نذورات


منبع مالی دیگر، هدایا و نذوراتی بود که مریدان اعم از صاحبان قدرت و مکنت یا تنگدستان و فرودستان به باشندگان خانقاه عرضه می داشتند و در اصطلاح فُتوح نامیده میشد.
[۶۷] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۳، تهران ۱۳۶۹ش.
[۶۸] محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۱۴۹، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
[۶۹] نوشته بردریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، ج۱، ص۳۷۸ـ ۳۷۹، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴ش.

در مورد فتوح، بهویژه هنگامی که قدرتمندان آن را اهدا میکردند، برخورد خانقاهیان متفاوت بود.
برخی خانقاهها جز در موارد استثنایی یاری قدرتمندان را رد میکردند، اما برخی مشایخ خانقاهی آن را میپذیرفتند.
معیار رایج در پذیرش هدایا تعلقخاطر هدیه دهنده به طریقت بود و پذیرش فتوح از اغیار عمدتاً مذموم شمرده میشد.
[۷۰] محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۹۶ـ۵۹۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).

به هر حال، خانقاههای اندکی میتوانستند در برابر فتوح مقاومت کنند، نه فقط به سبب نیاز مالی بلکه به دلیل تمایل شدید صاحبان قدرت برای استفاده از نفوذ معنوی صوفیان.
[۷۱] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۳ـ۵۰۴، تهران ۱۳۶۹ش.


۵.۳ - املاک وقفی


درآمد املاک وسیع وقفی نیز از منابع مالی خانقاهها بود، از جمله خانقاههای دارای موقوفات وسیع خانقاه جامع مفیدی، خانقاه شیخ عبیداللّه احرار و خانقاه شیخ صفی بودند.
[۷۲] ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۸۵، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.


۵.۴ - از گدایی


خانقاهها گاه از درآمد حاصل از گدایی مریدان که «سؤال» و «دریوزه/ درویزه» و «زنبیل» نامیده میشد و به قصد شکستن نفس صورت میگرفت، نیز بهره میبردند.
[۷۳] محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۹۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
[۷۴] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۹۸ـ۳۰۴، تهران ۱۳۶۹ش.

نحوه هزینه کردن درآمدهای خانقاهها نیز ضوابط و قواعد ویژه ای داشت و در آن بر آموزه توکل تأکید جدّی میشد.
[۷۵] عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۶۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.




خانقاهها را نهتنها پیروان طریقتها بلکه صاحبان قدرت مانند شاهان و حاکمان نیز حمایت میکردند
[۷۶] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۲، تهران ۱۳۶۹ش.
[۷۷] خواندمیر، ج۳، ص۱۸۷ـ۱۸۸.
[۷۸] محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، ۱۳۶۷ش.
و گزارشهایی از دیدار آنان با پیران خانقاهها در دست است.
[۷۹] احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.

در میان حامیان خانقاهها نام چند بانو نیز گزارش شده است، مانند ستّیکار زیاتی در سده پنجم در فارس .
[۸۰] محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، ج۱، ص۴۰۱، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.

همچنین بانوانی اداره خانقاهها را نیز برعهده داشتند، چنانکه برای مثال یمنه خاتون، یکی از دختران اوحد‌الدین کرمان ی (متوفی ۶۳۵)، اداره هفده خانقاه را در دمشق برعهده داشت
[۸۱] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۶۴، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
یا همسر ابوسعید ابوالخیر که مراسم خرقه پوشانی ( خرقه ) برگزار میکرد.
[۸۲] محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۷۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.

بانوان، مناسب با وضع خود، گاه در آداب خانقاهی تغییر پدید میآوردند، چنانکه در پایان سماع به جای خرقه ، سربند خود را برای مرشد میفرستادند.
[۸۳] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۸۴، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.

در شمال افریقا نیز زاویهها و خانقاههای ویژه زنان برقرار بوده است که بر اعضای آن، خِوَتات (خواهران)، نمایندهای از سوی شیخ با عنوان مُخَدَّمه مدیریت میکرده است.



اگرچه در جهان اسلام آثاری تألیف میشد
[۸۴] صفوةالتصوف، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).
که مؤلف آن‌ها میکوشید با استناد به احادیث ، به نظام خانقاهی مشروعیت ببخشد، خانقاهها تعارضهایی با شریعت و هنجارهای اجتماعی معاصر خود داشتند که موجب بروز انتقاداتی میگردید (تلبیس ابلیس) و به تدریج بخشی از زمینه افول آنان را فراهم میآورد.
حتی گاه علما با وجود تأیید جنبه های نظری تصوف (تحت عنوان « عرفان ») تصوف خانقاهی را رد می‌کردند.

۷.۱ - وقوع برخی اعمال مذموم


وقوع برخی اعمال مذموم از دید شرع و عرف در این خانقاهها، نظیر نظربازی و شاهدبازی که از خوارشماری معاشرت با جنس مخالف و بی اعتنایی به نظام خانوادگی ناشی میشد، منشأ برخی مخالفتها بود.
[۸۵] یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۱۴، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
[۸۶] مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۶۳، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
[۸۷] محمد مهدی ناصح، «تصوف از دیدگاهی دیگر»، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، همان.


۷.۲ - سوءفهم از آموزه‌های دینی


همچنین سوءفهم یا سوءاستفاده از آموزههایی چون قناعت و توکل که منجر به گداپروری و تنبلی برخی اهل خانقاه میگردید، به ناخشنودی از خانقاهها دامن میزد.
[۸۸] محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۰۲، تهران ۱۳۶۹ش.

مجموع این عوامل از اعتبار خانقاهها میکاست و آن را حتی میان صوفیان آماج انتقاد میساخت
[۸۹] سلسلةالذهب، ج۱، ص۱۲۶.
و بهویژه از بُعد اقتصادی خانقاهها را در تنگنا قرار میداد، چنانکه در سده یازدهم، مستوفی بافقی
[۹۰] محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، ج۳، ص۵۷۷، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ش، چاپ افست ۱۳۸۵ش.
از برافتادن «رسمِ راتبه و صادر و وارد از خوانق» سخن گفته است.

۷.۳ - عوامل دیگر


در دورههای بعدی، عوامل متعددی نظیر مخالفت نهادهای رسمی اسلامی با تصوف ، مخالفت نظامهای سیاسی مستقر در کشورهای اسلامی که چنین نهادهایی را تهدیدی برای خود میدانستند، همچنین افراطی شدن برخی فرق صوفیانه مانند حروفیه و نقطویه یا همکاری طریقتها در مبارزات ضداستعماری نظیر سنوسیه در شمال افریقا و نقشبندیه قفقاز در برابر روسها، سبب سرکوب صوفیان و تخریب و تعطیل خانقاهها و دیگر مراکز تجمع صوفیه گردید.
با وجود این، خانقاه به عنوان نهادی دینی همچنان به حیات خود در جوامع اسلامی ادامه داده است چنان‌که حتی در جوامع به شدت سکولار توسعه یافته و حتی خانقاههای جدید بنا گردیده است.
خانقاه با حضور طولانی در تاریخ تصوف ، در قدرت گرفتن طریقت های صوفیانه نقشی اساسی داشت چنانکه، با از رونق افتادن خانقاهها، تصوف نهادینه رو به افول نهاده است.



(۱) غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن قیسرانی، صفوةالتصوف، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).
(۴) ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
(۵) ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بیتا).
(۶) احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۷) یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
(۸) محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، وحید، سال ۳، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۵).
(۹) حمیدرضا توسلی، «آشنایی با خانقاههای تاریخی ایران»، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: ۱۲ـ۷ اسفندماه ۱۳۷۴، ارگ بم ـ کرمان، ج ۵، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) عبدالرحمانبن احمد جامی، مثنوی هفت اورنگ، چاپ مرتضی مدرس گیلانی، تهران: کتابفروشی سعدی.
(۱۱) عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۲) چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.
(۱۳) خواندمیر.
(۱۴) محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، ۱۳۶۷ش.
(۱۵) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ش.
(۱۶) عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
(۱۷) عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
(۱۸) محمد پادشاهبن غلام محیی‌الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۹) محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
(۲۰) ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۱) محمودبن علی عز‌الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، چاپ جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۲۲) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۳) محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهلالتصوف، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۲۴) محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۵) محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۶) محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
(۲۷) محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ش، چاپ افست ۱۳۸۵ش.
(۲۸) محمدمعصومبن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
(۲۹) مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
(۳۰) محمد مهدی ناصح، «تصوف از دیدگاهی دیگر»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، همان.
(۳۱) احمدبن عمر نجم‌الدین کبری، آداب الصوفیه، چاپ مسعود قاسمی، (تهران) ۱۳۶۳ش.
(۳۲) نوشته بردریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴ش.
(۳۳) کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، زنجان ۱۳۶۴ش.
(۳۴) علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
(۳۵) یاقوت حموی.
(۳۶) سلسلةالذهب.


 
۱. احمدبن عمر نجم‌الدین کبری، آداب الصوفیه، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ مسعود قاسمی، (تهران) ۱۳۶۳ش.
۲. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۹۷، تهران ۱۳۶۹ش.
۳. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۵۷ـ۴۵۸، تهران ۱۳۶۹ش.
۴. احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، ج۲، ص۵۹۶، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
۵. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۴۶ـ۴۴۹، تهران ۱۳۶۹ش.
۶. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۷. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۹۵ـ۳۹۶، تهران ۱۳۶۹ش.
۸. ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۳۶۷، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۹. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۲۱ـ۴۲۲، تهران ۱۳۶۹ش.
۱۰. ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۶۷، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۱. عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۹۵، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۱۲. محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۳۵۵، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۱۳. غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، ج۱، ص۶۴، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۴. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۴۶، تهران ۱۳۶۹ش.
۱۵. چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، ج۱، ص۱۷۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.
۱۶. کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، ج۱، ص۴۵، زنجان ۱۳۶۴ش.
۱۷. محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، ج۱، ص۹۷۲، وحید، سال ۳، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۵).
۱۸. عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۱۰، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
۱۹. محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهلالتصوف، ج۱، ص۹۰، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
۲۰. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۵۷ـ ۱۶۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۲۱. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۴۶۲ـ۴۶۴، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۲. عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۱۹، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
۲۳. محمودبن علی عز‌الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۱۵۵ـ ۱۵۶، چاپ جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.
۲۴. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۷۷ـ ۱۷۸، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۲۵. عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۵، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
۲۶. محمودبن علی عز‌الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۹، چاپ جلال‌الدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.
۲۷. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۵، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۸. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۹. پانویس۵۰، محسن کیانی، ج۱، ص۳۷۸، تاریخ خانقاه در ایران، تهران ۱۳۶۹ش.
۳۰. محمدمعصومبن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، ج۲، ص۱۰۵، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
۳۱. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۷۷ـ۳۷۸، تهران ۱۳۶۹ش.
۳۲. مجدودبن آدم سنایی، دیوان، ج۱، ص۷۰۵، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ش.
۳۳. یاقوت حموی، ج۴، ص۵۰۹.
۳۴. حمیدرضا توسلی، «آشنایی با خانقاههای تاریخی ایران»، ج۱، ص۳۸۰، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: ۱۲ـ۷ اسفندماه ۱۳۷۴، ارگ بم ـ کرمان، ج ۵، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش.
۳۵. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۵۸، تهران ۱۳۶۹ش.
۳۶. عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
۳۷. محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۱۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۳۸. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۶۱، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۳۹. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۶۱، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۴۰. ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۱، ص۳۹۲، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۴۱. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۰۰، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۴۲. محمد پادشاهبن غلام محیی‌الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل «لنگر»، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
۴۳. علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۵۵، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
۴۴. چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.
۴۵. عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۱۳ـ۱۱۴، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
۴۶. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۶، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۴۷. علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
۴۸. محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۵۷۹، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۴۹. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۵۰. ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، ج۲، ص۲۸۱، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
۵۱. عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص۴۹۳، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
۵۲. غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، ج۱، ص۱۸۹ـ ۱۹۰، تهران ۱۳۶۵ش.
۵۳. خواندمیر، ج۴، ص۳۳۵.
۵۴. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۵۹، تهران ۱۳۶۹ش.
۵۵. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۳۲، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۵۶. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۳۸، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۵۷. ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۸۵، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۸. ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، ج۱، ص۲۹۲، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بیتا).
۵۹. محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۶۰. کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، زنجان ۱۳۶۴ش.
۶۱. محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۸۴ـ۵۸۵، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
۶۲. ابن قیسرانی، صفوةالتصوف، ج۱، ص۳۹ـ۴۳، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).
۶۳. محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۲۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
۶۴. محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۷۳، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
۶۵. عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهاب‌الدین عمر سهروردی، ج۱، ص۱۲۵ـ ۱۲۶، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
۶۶. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ج۱، ص۲۹۲، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۶۷. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۳، تهران ۱۳۶۹ش.
۶۸. محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۱۴۹، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۶۹. نوشته بردریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، ج۱، ص۳۷۸ـ ۳۷۹، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴ش.
۷۰. محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۹۶ـ۵۹۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
۷۱. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۳ـ۵۰۴، تهران ۱۳۶۹ش.
۷۲. ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۳، بخش ۱، ص۱۸۵، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.
۷۳. محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، ج۱، ص۵۹۷، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
۷۴. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۲۹۸ـ۳۰۴، تهران ۱۳۶۹ش.
۷۵. عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۶۱، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
۷۶. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۵۰۲، تهران ۱۳۶۹ش.
۷۷. خواندمیر، ج۳، ص۱۸۷ـ۱۸۸.
۷۸. محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، ۱۳۶۷ش.
۷۹. احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
۸۰. محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، ج۱، ص۴۰۱، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۸۱. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۶۴، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۸۲. محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۷۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۸۳. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۱۸۴، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۸۴. صفوةالتصوف، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).
۸۵. یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۱۴، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
۸۶. مناقب اوحد‌الدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۲۶۳، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
۸۷. محمد مهدی ناصح، «تصوف از دیدگاهی دیگر»، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، همان.
۸۸. محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ج۱، ص۳۰۲، تهران ۱۳۶۹ش.
۸۹. سلسلةالذهب، ج۱، ص۱۲۶.
۹۰. محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، ج۳، ص۵۷۷، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ش، چاپ افست ۱۳۸۵ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خانقاه»، شماره۶۸۲۰.    
 



جعبه ابزار