آداب خانقاه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خانقاه، نهادی متعلق به
صوفیان با کاربردهای گوناگونِ تجمع، اقامت،
مراسم آیینی و
عبادت و آموزش صوفیان و نیز مهمان پذیری رایگان است.
آداب خانقاهی مفصّل و دربرگیرنده اعمال و مناسکی افزون بر
واجبات و
مستحبات معمول برای
مسلمانان است، از جمله آداب تشرف از قبیل
سرتراشی ،
کلاه و
خرقه پوشی آدابی که ناظر بر نوعی
تنبیه و پرداخت
غرامت است مانند آداب صفا یا رفع رنجش همراه با
قربانی کردن،
غرامت با پایماچان (ایستادن در قسمت کفش کن)؛ خرقه سوزی که غالباً در پی وقوع «ماجرا» در خانقاه بر پا میشد
آداب توبه و
بیعت و نیز آدابی ناظر بر انواع
ریاضت ها از جمله
چله نشینی.
برگزاری مستمر و روزانه مراسم
نیایش نیز در زمره مهمترین آداب خانقاهی بوده است.
برپایی این مراسم در خانقاههای طریقت هایی با تقیّد بیشتر به
شریعت چشمگیر بود و گاه سبب می شد خانقاه مقامی نزدیک به دیگر مواضع متبرک یابد
(که خانقاه زینالدین خوافی در
هرات را از این گروه دانسته است).
مراسم عُرس نیز جزو مراسم خانقاهی است.
بااین همه، در میان برخی طریقتها مانند
نقشبندیه و
خواجگان ، نوعی گرایش به
سادگی و
پرهیز از تشریفات خانقاهی دیده می شود.
برخی نیز از جمله
قلندریه این آداب را به عمد نادیده می انگاشتند.
در میان آداب گوناگون خانقاهی،
سماع ویژگی و وسعت چشمگیری داشته است.
این آیین موجب پیدایش نوعی
موسیقی و
ادبیات گردید و در میان
مسلمانان ، برای خانقاه به عنوان سرچشمه موسیقی و
ادب عارفانه ، جایگاهی ویژه پدید آورد.
توجه به فراهم آوردن اسباب «
بسط » برای اهل خانقاه تا آنجا بود که در برخی از آنها در کنار نواختن
دف ، لعبت بازی و خیال بازی (نوعی خیمه شب بازی) نیز انجام می شد.
شاخصترین فعالیت خانقاهی، پذیرایی از صوفیان
مسافر بود، چرا که از نخستین اهداف تشکیل خانقاهها، تدارک مکانی برای پذیرایی از
سالکان در
سفر و درویشهای بیخانمان بود و شعار اصلی خانقاهها آیه های هشتم و نهم
سوره انسان (دهر) مبنی بر اطعام
فقیران ،
یتیمان و
اسیران ، اعلام شده بود.
حتی برای سهولت دسترسی مسافران به خانقاهها توصیه میشد با تمهیداتی نظیر افراشتن عَلَم بر بام خانقاه، توجه مسافران را برای
بیتوته در آن محل جلب کنند.
اهمیت
سفر در
سلوک روحی صوفیان موجب گستردگی این فعالیت خانقاهی میشد.
کثرت مراجعه به خانقاه تا بدانجا بود که اهل خانقاه به دو دسته مقیمان و مسافران (یا غُرَبا) تقسیم میشدند
و وظیفه مقیمان استقبال از مسافران با گشادهرویی بود.
از دیگر کارکردهای نهاد خانقاه،
تعلیم و
تربیت اهل
تصوف بود.
گذشته از سیر و سلوکی که تحتنظر
پیر انجام میشد (
سیر و سلوک ) و برخی از مراحل آن مانند چله نشینی در خانقاه صورت میگرفت، تدریس
علوم اسلامی و متون عرفانی و تفاسیر صوفیانه نیز در خانقاهها رواج داشت
که به تألیف
تفاسیر عرفانی و
متون عرفانی برای حلقه های خانقاهی منجر گردید، به ویژه آنکه فضای آرام خانقاهها محیط مناسبی برای مؤلفان بود چنانکه علاءالدوله سمنانی کتاب العروة لاهل الخلوة و الجلوة را در خانقاه سکاکیه
سمنان و نجمالدین کبری شرحالسُنّه و مصابیح را در خانقاه زاهده
تبریز نوشت.
در خانقاهها این متون
استنساخ هم می شدند
و غالب خانقاهها کتابخانه هایی غنی داشتند، مانند خانقاه امام محمدبن منصور در سرخس
یا خانقاه مرو.
پس از حمله
مغول و با ویرانی برخی نظامیهها، انتقال حوزههای تدریس به خانقاهها رو به فزونی نهاد.
به طور کلی و در طول
تاریخ حیات خود، خانقاه همواره نهادی پژوهشی و فرهنگی نیز محسوب میشد و مورد احترام بود.
فتوتخانه ها یا خانقاههای فتیان از نهادهای مشابه خانقاه محسوب میشدند که در آنجا فعالیتهای ورزشی و حتی
تمرینات نظامی معمول بود.
جز
فتوتخانه ، از دیگر نهادهای مشابه خانقاه میتوان به
تکیه ،
زاویه ،
رباط ،
لنگر ، و
دُوَیره اشاره کرد.
تکیه ها در برخی نواحی به ویژه در قلمرو
عثمانی ، کاربری هایی مشابه خانقاه داشته اند.
زاویه در اصل به اتاق کوچکی در دیرهای
مسیحی و در میان
مسلمانان به نمازخانهای کوچک
اطلاق میگردد، اما در شمال و مرکز
افریقا و در میان
کشورهای مسلمان این
قاره ، از جمله
لیبی ،
تونس ،
مراکش ،
مصر ،
مالی ،
سومالی و
چاد ، زاویه محلّ گردهمایی
صوفیان و
مزار یکی از
شیوخ طریقت است.
در
مصر ، زاویه بیشتر به
تصوف عامیانه، در مقابل تصوف رسمی، تعلق دارد و در افریقا، زاویه، علاوه بر کارکردهای خانقاه، محلی برای ذخیرهسازی آذوقه در روزهای قحطی است.
در
ایران ، گاه زاویه در داخل خانقاه و بخشی از آن بوده که بیشتر برای
چله نشینی و
گوشه نشینی یا استقرار
شیخ بهطور خاص استفاده میشده و ممکن بوده برچیده شود، در حالی که خانقاه همواره مستقر و دایر بوده است.
زاویه به معنای
سجاده و
جانماز به کار میرفته است،
اما در بیشتر موارد، خانقاه و زاویه کاملا مترادف یکدیگر بودهاند.
رباط در سرزمینهای اسلامی هممرز با
جهان غیرمسلمان بنا میشد و نخست پادگان
مجاهدان در
جهاد با
کفار بودند و اندک اندک به اقامتگاه صوفیان تبدیل گردید.
لنگر یا مکان
اطعام صوفیان،
نمازگاه کوچک خانگی در مشرق جاوه و نیز دُوَیره
در مشرق
خراسان ، بهویژه نزد طریقت
کرّامیه ،
از دیگر مکانهای مشابه خانقاه بودند.
در همه این نهادها فعالیتهای آموزشی، مراسم
نیایش ، مهمانپذیری و وجود مزار یکی از مشایخ صوفیه، تقریباً مشترک است.
تقسیم بندی تشکیلات خانقاهها تابع ساختار طریقتهای مختلف بوده است.
بااین همه، مشترکاتی در ساختار تشکیلات خانقاهها وجود داشته است.
در رأس هرم تشکیلات خانقاه،
پیر (پیر، در
عرفان ) و
شیخ قرار داشت.
پیر ضمن
ارشاد سالکان، در برخی امورِ مربوط به زندگی جمعی سالکان در خانقاه، مداخله می کرد.
مثلا در حل و فصل اختلافات میان اهل خانقاه در جلسات ماجراگویی یا طرح
اختلاف میان
اهل طریقت نزد پیر برای
داوری .
شیوخ خانقاه به هنگام احتضار و گاه قبل از آن و حتی در اوج دوره توانایی خود، بهترین و زبده ترین
مرید خود را به جانشینی برمیگزیدند و به
سرپرستی خانقاه می گماردند.
این گزینش با اجازه نامهای از سوی شیخ خطاب به
مرید رسمیت مییافت و به اثبات می رسید.
نمونه این اجازه نامه ها که در واقع نوعی حکم سرپرستی خانقاه نیز محسوب میشود، در متون صوفیانه و تاریخی آمده است، مانند اجازهنامه علاءالدوله سمنانی به اخی علیدوسی برای سرپرستی خانقاه روضه
سمنان ،
اجازهنامه عبدالرحمان مصری به زینالدین خوافی
و در دوره متأخرتر، اجازهنامه تاج محمد مظهر (از مشایخ چشتیه پیشاور) به تاج محمد صدیقی.
گاه نیز سرپرستی خانقاه را یک مقام
سیاسی به فردی می سپرد؛ مثل
مظفرالدینشاه اربلی که
اوحدیالدین کرمانی را به این مقام منصوبکرد.
۱) توانایی در
هدایت و
رهبری و داشتن نوعی فرهمندی یا «بَرَکه».
۲)
پیوند خویشاوندی با شیخ پیشین.
۳) اجماع مریدان بر وی.
مدت عضویت در
طریقت و وسعت اطلاع از آداب خانقاهی نیز از عوامل مؤثر در این انتخاب بود، بااین همه در مواردی اختلافنظر بر سر این مقام چنان بالا میگرفت که به انشعاب در طریقت می انجامید.
در رتبه بعد از
شیخ ،
خادمی خاص قرار داشت که رابط میان
شیخ و
سالکان بود.
خادم خاص که در برخی طریقتها، بهویژه در شمال
افریقا وظیفه مدیریت مناسبات زاویههای کوچکتر و شبکه خانقاهی با زاویه یا خانقاه اصلی و
مادر را برعهده داشت و در این نواحی خلیفه، نقیب، نایب یا وکیل رُکّاب نامیده می شد، عهده دار اداره امور جاری در خانقاه، تهیه
خوراک ، تیمار شیخ و ارتباط با بیرون از خانقاه بود.
از جمله
خادمان معروف در تاریخ خانقاهها حسن مؤدب،
خادم خاص
ابوسعید ابوالخیر ، و
محمدبن سالم ،
خادم سهل
تستری ، بودند.
پس از
خادم خاص ،
خادمان خانقاهی (در
اصطلاح زاویه ها: شُوّاش) قرار داشتند که وظایف
نظافت ،
آشپزی ،
اذانگویی ،
تلاوت قرآن ،
سقایی و
دربانی را برعهده داشتند و از میان مقیمان خانقاه انتخاب می شدند.
خادم نیز باید اهل
مدارا و ادبی خاص می بود، مثلا هنگام حضور دیگران بر
سفره ، او باید می ایستاد.
علاوه بر
خادمان خانقاهی، مقیمان خانقاه، دو گروه دیگر نیز داشتند: اهل صحبت و اهل
خلوت .
بهویژه در دورههای نخستین، درآمد خانقاه از کار مؤسس و مریدان مقیم حاصل میشد.
برای نمونه، شیخ ابوالحسن خرقانی مخارج خانقاهش را با
کشاورزی و از دسترنج خود تأمین میکرد.
این اتکا به دسترنج روزانه در میان
اهل فتوت ، که غالبآ از میان
پیشه وران بر می خاستند، و
عیاران خانقاهی چشمگیرتر بود.
منبع مالی دیگر،
هدایا و
نذوراتی بود که مریدان اعم از صاحبان
قدرت و مکنت یا تنگدستان و فرودستان به باشندگان خانقاه عرضه می داشتند و در
اصطلاح فُتوح نامیده میشد.
در مورد فتوح، بهویژه هنگامی که قدرتمندان آن را
اهدا میکردند، برخورد خانقاهیان متفاوت بود.
برخی خانقاهها جز در موارد استثنایی یاری قدرتمندان را رد میکردند، اما برخی مشایخ خانقاهی آن را میپذیرفتند.
معیار رایج در پذیرش هدایا تعلقخاطر هدیه دهنده به
طریقت بود و پذیرش
فتوح از اغیار عمدتاً مذموم شمرده میشد.
به هر حال، خانقاههای اندکی میتوانستند در برابر فتوح مقاومت کنند، نه فقط به سبب نیاز مالی بلکه به دلیل تمایل شدید صاحبان قدرت برای استفاده از نفوذ معنوی صوفیان.
درآمد املاک وسیع
وقفی نیز از منابع مالی خانقاهها بود، از جمله خانقاههای دارای موقوفات وسیع خانقاه جامع مفیدی، خانقاه شیخ عبیداللّه احرار و خانقاه شیخ صفی بودند.
خانقاهها گاه از درآمد حاصل از
گدایی مریدان که «سؤال» و «دریوزه/ درویزه» و «زنبیل» نامیده میشد و به قصد شکستن
نفس صورت میگرفت، نیز بهره میبردند.
نحوه هزینه کردن درآمدهای خانقاهها نیز ضوابط و قواعد ویژه ای داشت و در آن بر آموزه
توکل تأکید
جدّی میشد.
خانقاهها را نهتنها پیروان طریقتها بلکه صاحبان قدرت مانند
شاهان و
حاکمان نیز حمایت میکردند
و گزارشهایی از دیدار آنان با پیران خانقاهها در دست است.
در میان حامیان خانقاهها نام چند بانو نیز گزارش شده است، مانند ستّیکار زیاتی در سده پنجم در
فارس .
همچنین بانوانی اداره خانقاهها را نیز برعهده داشتند، چنانکه برای مثال یمنه خاتون، یکی از دختران
اوحدالدین کرمان ی (متوفی ۶۳۵)، اداره هفده خانقاه را در
دمشق برعهده داشت
یا همسر
ابوسعید ابوالخیر که مراسم خرقه پوشانی (
خرقه ) برگزار میکرد.
بانوان، مناسب با وضع خود، گاه در آداب خانقاهی تغییر پدید میآوردند، چنانکه در پایان
سماع به جای
خرقه ،
سربند خود را برای
مرشد میفرستادند.
در شمال
افریقا نیز زاویهها و خانقاههای ویژه
زنان برقرار بوده است که بر اعضای آن، خِوَتات (خواهران)، نمایندهای از سوی شیخ با عنوان
مُخَدَّمه مدیریت میکرده است.
اگرچه در جهان
اسلام آثاری تألیف میشد
که مؤلف آنها میکوشید با استناد به
احادیث ، به نظام خانقاهی
مشروعیت ببخشد، خانقاهها تعارضهایی با
شریعت و هنجارهای اجتماعی معاصر خود داشتند که موجب بروز انتقاداتی میگردید (تلبیس ابلیس) و به تدریج بخشی از زمینه افول آنان را فراهم میآورد.
حتی گاه
علما با وجود تأیید جنبه های نظری
تصوف (تحت عنوان «
عرفان »)
تصوف خانقاهی را
رد میکردند.
وقوع برخی اعمال مذموم از دید
شرع و
عرف در این خانقاهها، نظیر
نظربازی و
شاهدبازی که از خوارشماری
معاشرت با جنس
مخالف و بی اعتنایی به نظام
خانوادگی ناشی میشد، منشأ برخی مخالفتها بود.
همچنین سوءفهم یا سوءاستفاده از آموزههایی چون
قناعت و
توکل که منجر به
گداپروری و
تنبلی برخی اهل
خانقاه میگردید، به ناخشنودی از خانقاهها دامن میزد.
مجموع این عوامل از اعتبار خانقاهها میکاست و آن را حتی میان صوفیان آماج
انتقاد میساخت
و بهویژه از بُعد اقتصادی خانقاهها را در تنگنا قرار میداد، چنانکه در سده یازدهم،
مستوفی بافقی از برافتادن «رسمِ راتبه و صادر و وارد از خوانق» سخن گفته است.
در دورههای بعدی، عوامل متعددی نظیر مخالفت نهادهای رسمی اسلامی با
تصوف ، مخالفت نظامهای سیاسی مستقر در کشورهای اسلامی که چنین نهادهایی را تهدیدی برای خود میدانستند، همچنین افراطی شدن برخی
فرق صوفیانه مانند
حروفیه و
نقطویه یا همکاری طریقتها در مبارزات ضداستعماری نظیر
سنوسیه در شمال
افریقا و
نقشبندیه قفقاز در برابر روسها، سبب سرکوب صوفیان و تخریب و
تعطیل خانقاهها و دیگر مراکز تجمع صوفیه گردید.
با وجود این، خانقاه به عنوان نهادی دینی همچنان به حیات خود در
جوامع اسلامی ادامه داده است چنانکه حتی در جوامع به شدت
سکولار توسعه یافته و حتی خانقاههای جدید بنا گردیده است.
خانقاه با حضور طولانی در
تاریخ تصوف ، در قدرت گرفتن طریقت های صوفیانه نقشی اساسی داشت چنانکه، با از رونق افتادن خانقاهها، تصوف نهادینه رو به افول نهاده است.
(۱) غلامعلی آریا، طریقه چشتیّه در هند و پاکستان، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳) ابن قیسرانی، صفوةالتصوف، چاپ احمد شرباصی، (قاهره ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰).
(۴) ابن کربلائی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش.
(۵) ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران (بیتا).
(۶) احمدبن اخیناطور افلاکی، مناقبالعارفین، چاپ تحسین یازیچی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۷) یحییبن احمد باخرزی، اورادالاحباب و فصوص الآداب، ج :۲ فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
(۸) محمدحسین تسبیحی، «خانقاه»، وحید، سال ۳، ش ۱۱ (آبان ۱۳۴۵).
(۹) حمیدرضا توسلی، «آشنایی با خانقاههای تاریخی ایران»، در مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران: ۱۲ـ۷ اسفندماه ۱۳۷۴، ارگ بم ـ کرمان، ج ۵، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) عبدالرحمانبن احمد جامی، مثنوی هفت اورنگ، چاپ مرتضی مدرس گیلانی، تهران: کتابفروشی سعدی.
(۱۱) عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۲) چشیدنِ طعمِ وقت، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۵ش.
(۱۳) خواندمیر.
(۱۴) محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیّه، در قندیّه و سمریّه، چاپ ایرج افشار، تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری، ۱۳۶۷ش.
(۱۵) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ش.
(۱۶) عمربن محمد سهروردی، فتوتنامه دیگری از شیخ شهابالدین عمر سهروردی، در رسایل جوانمردان: مشتمل بر هفت فتوتنامه، چاپ مرتضی صراف، تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهشهای علمی در ایران، ۱۳۵۲ش.
(۱۷) عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸.
(۱۸) محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۹) محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظام خانقاه در قرن پنجم به روایت ابن قیسرانی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال ۲۶، ش ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۲).
(۲۰) ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۱) محمودبن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، چاپ جلالالدین همایی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۲۲) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۳) محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهلالتصوف، دمشق ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
(۲۴) محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۵) محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۶) محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
(۲۷) محمدمفیدبن محمود مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۲ش، چاپ افست ۱۳۸۵ش.
(۲۸) محمدمعصومبن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش.
(۲۹) مناقب اوحدالدین حامدبن ابیالفخر کرمانی، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۷ش.
(۳۰) محمد مهدی ناصح، «تصوف از دیدگاهی دیگر»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، همان.
(۳۱) احمدبن عمر نجمالدین کبری، آداب الصوفیه، چاپ مسعود قاسمی، (تهران) ۱۳۶۳ش.
(۳۲) نوشته بردریا، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، ۱۳۸۴ش.
(۳۳) کریم نیرومند، تاریخ پیدایش تصوف و عرفان و سیر تحول و تطور آن، زنجان ۱۳۶۴ش.
(۳۴) علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش.
(۳۵) یاقوت حموی.
(۳۶) سلسلةالذهب.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خانقاه»، شماره۶۸۲۰.