• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اشعار و تقلید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اِشعار و تقلید از اعمال و مناسک حج قران می‌باشد.



اِشعار از ریشه «ش‌-ع‌-ر» و در لغت به معنای علامت گذاشتن و خون درآوردن،
[۱] لسان العرب، ج‌۷، ص‌۱۳۵، «شعر».
و تقلید از ریشه «ق‌-ل‌-د» افکندن قلاّده بر گردن
[۲] التنقیح «الاجتهاد و التقلید»، ص‌۷۸.
[۳] مجمع البحرین، «قلد».
[۴] المعجم الوسیط، ص‌۷۵۴، «قَلَدَ».
است و در اصطلاح، اِشعار شکافتن کوهان شتر و خون‌آلود کردن آن به علامت اختصاص آن به قربانیِ
[۵] المغنی، ج۳، ص‌۵۷۴.
حجّ است و تقلید، آویختن ریسمان، کفش کهنه یا کمربند بر گردن شتر، گاو و گوسفند به علامت قربانی است.
[۷] روض‌الجنان، ج‌۱۳، ص‌۳۲۶.



اِشعار و تقلید ریشه در عصر جاهلیت دارد. مردمان جاهلی کفش یا قلاده‌ای بر گردن حیوانات آماده شده برای قربانی حجّ، می‌انداختند یا بر پوست و کوهان شتر جراحتی ایجاد می‌کردند تا راهزنان در آن طمع نکنند و حرمت و قداست آن‌ها را رعایت کنند و مردم نیز بدانند که این حیوان برای قربانی حجّ است.
[۹] المفصل، ج‌۶، ص‌۳۸۸.
این احترام تا آن‌جا در میان مردم رایج بود که حتی در شدت گرسنگی، دست به سوی آن‌ها دراز نمی‌کردند.
[۱۰] التفسیرالکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۰۱.
حاجیان نه‌تنها نسبت به حیوانات بلکه گاهی در اندام خود نیز نشانهایی می‌گذاشتند؛ آنان در هنگام رفتن به حجّ پوست درختی مخصوص و هنگام بازگشت، گردنبندی از مو یا پوست درختان حرم بر گردن می‌افکندند و بدین وسیله خود را از گزند دشمنان حفظ می‌کردند، زیرا به احترام حجّ، کسی متعرض حال مسافران خانه خدا نمی‌شد.
[۱۱] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۵‌-‌۷۶.
طبرسی از فرّاء نقل می‌کند که در دوران جاهلیت اهل حرم با پوست درختان حرم و دیگران با مو و پشم و غیر آن تقلید می‌کردند.
[۱۲] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۸.

================
حکم اِشعار و تقلید در اسلام:
این نوشتار در مورد حکم اِشعار و تقلید در اسلام است که اِشعار و تقلید از وظایف حاجی در حج قران می‌باشد.


حجّ قِران یکی از اقسام سه ‌ ‌گانه حجّ و وظیفه کسانی است که کمتر از ۴۸ میل با مکه فاصله دارند.
[۱۳] اللمعه، ج‌۱، ص‌۲۱۵.
در حجّ تمتّع و اِفراد (همچنین در عمره مفرده و تمتّع) اِحرام بستن فقط با تلبیه (گفتن لبیّک اللهم لبیّک...) تحقق می‌یابد؛
[۱۴] مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۱۹۲.
ولی در حجّ قِران، حاجی باید پیش از احرام، قربانی را همراه خود داشته باشد و احرام بستن قارِن همان‌گونه که با تلبیه تحقق می‌یابد با اشعار یا تقلید نیز حاصل می‌شود.
[۱۶] مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۱۹۲‌-‌۱۹۳.



به ابوحنیفه کراهت
[۱۷] تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
[۱۸] الهدایه، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
بلکه حرمت
[۱۹] المغنی، ج‌۳، ص‌۵۷۴.
اشعار نسبت داده شده است، زیرا اشعار نوعی مُثله کردن و موجب آزار و شکنجه حیوان است. وی گفته: اشعار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، در سال ششم هجری نیز مشروعیت آن را نمی‌رساند، زیرا کار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) واقعه‌ای منحصر به صدر اسلام بوده‌است.


ابویوسف در برابر قول منسوب به ابوحنیفه می‌گوید: اِشعار مباح است، زیرا از یک‌سو از جمله شعائر اسلامی حجّ است
[۲۰] تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
و از سوی دیگر نوعی مُثله است و آنچه بر سنّت و بدعت مشتمل باشد مباح است، زیرا هم مشتمل بر مصلحت و هم دارای مفسده است.


با صرف نظر از نقد استدلالهای این دو، در میان شیعه نیز سید‌مرتضی و ابن‌ادریس گفته‌اند: قارِن با اشعار و تقلید نباید محرم شود، بلکه مانند دیگران باید با تلبیه محرم شود. به شیخ طوسی و ابن‌براج و ابن‌حمزه نیز نسبت داده شده که احرام با اِشعار و تقلید تنها در صورتی مشروع است که انعقاد احرام به تلبیه ممکن نباشد. علامه نیز در قواعد می‌گوید: قارِن هر کدام از اِشعار و تقلید را که به‌همراه تلبیه انجام دهد دیگری بر او مستحب خواهد بود.
[۲۳] سلسلة الینابیع، ج‌۸، ص‌۷۴۵، «قواعد الاحکام».
در برابر این اقوال، بیشتر فقهای فریقین اِشعار را همانند تقلید جایز می‌دانند، زیرا روایات بر جواز آن دلالت دارد.
[۲۴] التهذیب، ج‌۵، ص‌۵۲.
[۲۵] صحیح البخاری، ج‌۲، ص‌۲۲۰‌-‌۲۲۱.
افزون بر آن‌که اِشعار به حرمت مثله کردن ربطی ندارد. مشابه این گونه علامتگذاریها بر روی گوش، بینی یا سایر اعضای بدن حیوانات، به ویژه در چار‌پایان، از دورانهای گذشته مرسوم بوده است
[۲۶] تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
تا گلّه‌ها به‌راحتی از یکدیگر جدا شوند یا شترانی که در بیابانها رها می‌شوند پس از چندین سال صاحبان آن‌ها مشخص گردند. قائلان به جواز اشعار، برخی سمت راست و برخی جانب چپ کوهان شتر را جای اشعار قرار داده‌اند و برخی نیز قائل به تخییر شده‌اند.
=================
اهمیت اشعار و تقلید در قرآن:
این نوشتار در مورد اهمیت اشعار و تقلید در قرآن می‌باشد که در سوره مائده خطاب به مؤمنان فرمان پاس داشتن حرمت شعائر اللّه داده شده است. «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعئِرَ اللّهِ‌... ‌.


در معنای «شعائراللّه» میان مفسران گفتوگوست و برخی تا ۸ معنا برای آن نقل کرده‌اند؛
[۲۸] مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۷.
لیکن از قرآن استفاده می‌شود که این واژه با مراسم و مناسک حجّ ارتباط دارد. شیخ طوسی از گروهی نقل می‌کند که «شعائراللّه» شترهایی است که برای حجّ اشعار شده است. می‌توان آیه ۳۶ حجّ را شاهد بر این معنا آورد که در آن صریحاً شتری که برای قربانی حجّ است از شعائر الهی قرار داده شده: «... ‌والبُدنَ جَعَلنها لَکُم مِن شَعئِرِ اللّهِ‌...». برخی، حرکت دادن شتران، اشعار، تقلید و سپس نحر و اطعام از آن‌ها را از شعائراللّه می‌دانند؛
[۳۴] مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۷.



لیکن شعائراللّه مفهومی عام دارد که بر مصادیق فراوانی منطبق می‌شود و آنچه در روایات یا کلام مفسران آمده مصادیق آن است و مفهومِ عام آن را محدود نمی‌کند. در آیه ۲ مائده «هَدْی» و «قلائد» آمده: «لاتُحِلّوا... ولاَ‌الهَدیَ ولاَ‌القَلئِدَ‌...» که هَدْی را قربانیهای بی‌نشان و قلائد را جمع قلیده و به معنای قربانیهای نشان‌دار دانسته‌اند.
[۳۶] روض الجنان، ج‌۶، ص‌۲۲۶.
از ابن‌عباس نقل شده: تا هنگامی که حیوان تقلید نشود به آن هدی گویند.
[۳۷] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۵.



برخی هدی را اعم از قلائد دانسته‌اند و ذکر قلائد را پس از هدی از قبیل ذکر خاص پس از عام دانسته‌اند.
[۳۸] مواهب الرحمن، ج‌۱۰، ص‌۲۵۹.
برخی قلائد را جمع قلاده دانسته و گفته‌اند: مقصود از این کلمه خود قلاده و احترام به آن و در حقیقت مبالغه‌ای است در احترام به حیوان قلاده‌دار؛ مانند آیه «و‌لایُبدین زینتهنّ» که نهی از ظاهر کردن زینت، مبالغه در نهی از ظاهر‌کردن مواضع زینت زنان است.
[۳۹] الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۰۲.
[۴۰] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۲۹.
برای «لاتُحِلّوا... القَلئِدَ» معانی دیگری نیز بیان شده‌ است از جمله این‌که آیه درباره منع قطع درختان حرم و استفاده از پوست آن‌ها برای نشانه‌گذاری است
[۴۱] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۶.
یا درباره احترام به کسانی است که نشان حجّ را بر گردن افکنده‌اند.
[۴۳] جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۶.
در این صورت جمله به حذف مضاف خواهد بود: «لاتحلّوا اصحاب القلائد»؛ بدین معنا که خداوند فرمان داده جان و مال همه حاجیان، از جمله مشرکان عرب هنگامی که برای حجّ می‌آیند محترم باشد، بر این اساس ابن‌عباس گفته: این آیه با آیه «فَاقتُلوا المُشرِکینَ حَیثُ وجَدتُموهُم...» نسخ شده است.
[۴۵] تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۸.



اهمیت قربانی حجّ و حیواناتی‌که علامت‌گذاری شده و در مسیر حجّ قرار می‌گیرند در حدّی است که قرآن در کنار کعبه و بیت‌الحرام و ماههای حرام، آن را رمز وحدت مردم و مرکزی برای اجتماع دلها و مایه استحکام پایه‌های اجتماعی طبقات مختلف دانسته است: «... جَعَلَ اللّهُ الکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ قِیمًا لِلنّاسِ والشَّهرَ الحَرامَ والهَدیَ والقَلئِدَ...». از مهم‌ترین ارکان استواری جامعه، برقراری امنیت و نظم و اصلاح امور دین و دنیای مردم است. با حلول ماههای حرام جنگ و نزاع از میان مردم برداشته می‌شود و با بر پا کردن علایم و شعائر حجّ و حرکت حاجیان به همراه قربانیهای بی‌نشان و نشان‌دار، امنیت
[۴۸] جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۱۰۴‌-‌۱۰۵.
جانی، عرضی و مالی برای مردم برقرار می‌شود و فساد و اختلال به صلاح و نظم تبدیل می‌شود.
بزرگداشت چارپایان پس از اشعار و تقلید:


در آیه ۳۲ حجّ خداوند می‌فرماید: هرکس شعائراللّه را بزرگ بشمارد این کار نشانه تقوای دل است که برخی این حکم را به شتر علامت‌گذاری شده برای حجّ تخصیص داده‌اند:
[۵۰] روض الجنان، ج‌۱۳، ص‌۳۲۵.
«ذلِکَ ومَن یُعَظِّم شَعئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب». احتمال داده شده است که منظور از بزرگداشت، تنها رعایت بزرگی جسمانی قربانی و انتخاب حیوان فربه و تنومند باشد؛
[۵۱] تفسیر ماوردی، ج‌۴، ص‌۲۳.
ولی به نظر می‌رسد آیه عمومیت دارد، زیرا حقیقت تعظیم آن است که مقام و موقعیت این شعائر در افکار و اذهان بالا رود و مردم آنچه در خور احترام و عظمت آنهاست، به جای آورند. با توجه به این‌که اسلام بعضی از آداب جاهلیت را با حدود و شرایطی تأیید کرده، در مسئله اشعار و تقلید نیز ضمن فرمانی معتدل آن‌را باقی گذاشته است؛ از‌ یک‌سو آداب قبل از اسلام قربانی را محو نکرده و از سوی دیگر از افراط و اغراق در امور مربوط به آن منع کرده است.


از برخی روایات بر می‌آید که گروهی از مسلمانان بر این باور بودند که هنگامی که یکی از چارپایان برای قربانی مشخص شد و به جایگاه احرام و سپس به سوی مکه آورده شد نباید بر آن سوار شد و شیر آن را دوشید و از گوشت آن استفاده کرد. حتی اگر کسی در بین راه می‌مرد حاضر نبود برای نجات جان خود از آن حیوان استفاده کند.
[۵۳] التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۳.
قرآن‌کریم بهره‌گیری از منافع حیوانات را تا‌فرا‌رسیدن زمان قربانی روا شمرده است: «لَکُم فیها مَنفِعُ اِلی اَجَل مُسَمًّی...». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در راه مکه بر مردی گذشتند که با نهایت زحمت گام برمی‌داشت و درحالی‌که شتری همراه داشت بر آن سوار نمی‌شد. پیامبر فرمود: بر آن سوار شو. عرض کرد: یا‌رسول‌اللّه! این شتر برای قربانی است. پیامبر فرمود: وای بر تو می‌گویم: سوار شو.
[۵۵] التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۳.
در آیه ۳۶ حجّ پس از قرار دادن شتران قربانی حجّ از نشانه‌های خدا، می‌فرماید: «... لَکُم فیها خَیرٌ» که منافع دنیا و آخرت را در بر می‌گیرد.


در سال ششم هجری، پیامبر با مسلمانان برای انجام عمره تا نزدیک مکه (حدیبیه) آمدند؛ ولی مشرکان از ورود آنان به شهر جلوگیری کردند. پیامبر شترانی را که اشعار و تقلید کرده بود نحر کرد
[۵۸] جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۱۲۶.
و از احرام بیرون آمد. قرآن در مقام مذمت مشرکان می‌فرماید: آنان کسانی هستند که شما را از رسیدن به مسجدالحرام، و قربانیهای شما را از رسیدن به قربانگاه بازداشتند: «هُمُ الَّذینَ کَفَروا وصَدّوکُم عَنِ المَسجِدِ الحَرامِ والهَدیَ مَعکوفًا اَن یَبلُغَ مَحِلَّهُ...» مشهور فقهاء قائل‌اند که فقط با قربانی کردن حیوان، شخص مصدود (آنکه پس از احرام، دشمن یا درنده‌ای مانع حجّ یا عمره وی گردد) و محصور (کسی که پس از احرام بر اثر بیماری از اتمام حجّ یا عمره ناتوان شود) از احرام خارج می‌گردد. آنان به اطلاق آیه «... فَاِن اُحصِرتُم فَمَا استَیسَرَ مِنَ الهَدیِ» استدلال کرده‌اند،
[۶۳] تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۲۴۸‌-‌۲۴۹.
زیرا خداوند در این آیه برای محصور، قربانی را در حد توان واجب کرده؛ خواه قربانی همراه حاجی باشد و به اصطلاح «سوق هَدْی» کرده باشد یا نکرده باشد.
مالک با نظر مشهور مخالفت کرده و می‌گوید: تنها در صورت سوق هدی (همراه داشتن قربانی)، قربانی بر او واجب است و گرنه بدون آن نیز می‌توان از احرام خارج شد و در ماجرای حدیبیه که پس از جلوگیری دشمن، پیامبر و مسلمانان قربانی کردند نه بدان جهت بوده است که شخص مصدود و محصور باید با قربانی کردن حیوان، از احرام بیرون آید، بلکه از این جهت بوده که پس از اشعار و تقلید، حیوان، مخصوص قربانی در راه خدا می‌شود و امکان رجوع و بازگشت در آن نیست.


التبیان فی تفسیر القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر نمونه؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ روض الجنان و روح‌الجنان؛ صحیح البخاری؛ الکشاف؛ لسان‌العرب؛ اللمعة الدمشقیه؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الافهام الی الآیات الاحکام؛ المعجم الوسیط؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ النکت والعیون، ماوردی؛ الهدایة فی شرح بدایة المبتدی.


۱. لسان العرب، ج‌۷، ص‌۱۳۵، «شعر».
۲. التنقیح «الاجتهاد و التقلید»، ص‌۷۸.
۳. مجمع البحرین، «قلد».
۴. المعجم الوسیط، ص‌۷۵۴، «قَلَدَ».
۵. المغنی، ج۳، ص‌۵۷۴.
۶. جواهرالکلام، ج۱۸، ص۵۷.    
۷. روض‌الجنان، ج‌۱۳، ص‌۳۲۶.
۸. جواهرالکلام، ج‌۱۸، ص‌۵۷.    
۹. المفصل، ج‌۶، ص‌۳۸۸.
۱۰. التفسیرالکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۰۱.
۱۱. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۵‌-‌۷۶.
۱۲. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۸.
۱۳. اللمعه، ج‌۱، ص‌۲۱۵.
۱۴. مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۱۹۲.
۱۵. جواهر الکلام، ج‌۱۸، ص‌۵۵.    
۱۶. مسالک الافهام، ج‌۲، ص‌۱۹۲‌-‌۱۹۳.
۱۷. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
۱۸. الهدایه، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
۱۹. المغنی، ج‌۳، ص‌۵۷۴.
۲۰. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
۲۱. جواهر الکلام، ج‌۱۸، ص‌۲۲۵.    
۲۲. جواهر الکلام، ص‌۲۲۶.    
۲۳. سلسلة الینابیع، ج‌۸، ص‌۷۴۵، «قواعد الاحکام».
۲۴. التهذیب، ج‌۵، ص‌۵۲.
۲۵. صحیح البخاری، ج‌۲، ص‌۲۲۰‌-‌۲۲۱.
۲۶. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۷.
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۲۸. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۷.
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۱۵۸.    
۳۰. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۳۱. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۳۲. التبیان، ج‌۳، ص‌۴۱۸.    
۳۳. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۳۴. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۷.
۳۵. مائده /سوره۵، آیه۲.    
۳۶. روض الجنان، ج‌۶، ص‌۲۲۶.
۳۷. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۵.
۳۸. مواهب الرحمن، ج‌۱۰، ص‌۲۵۹.
۳۹. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۰۲.
۴۰. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۲۹.
۴۱. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۶.
۴۲. التبیان، ج‌۴، ص‌۳۱.    
۴۳. جامع البیان، مج‌۴، ج‌۶، ص‌۷۶.
۴۴. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۴۵. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۲۸.
۴۶. نمونه، ج‌۵، ص‌۹۰.    
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۴۸. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۱۰۴‌-‌۱۰۵.
۴۹. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۵۰. روض الجنان، ج‌۱۳، ص‌۳۲۵.
۵۱. تفسیر ماوردی، ج‌۴، ص‌۲۳.
۵۲. نمونه، ج‌۱۴، ص‌۹۷.    
۵۳. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۳.
۵۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۳.    
۵۵. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۳.
۵۶. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۵۷. التبیان، ج‌۷، ص‌۳۱۸.    
۵۸. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۱۲۶.
۵۹. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.    
۶۰. جواهر الکلام، ج‌۲۰، ص‌۱۱۶.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۶۲. جواهر الکلام، ج‌۲۰، ص‌۱۱۶.    
۶۳. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۲۴۸‌-‌۲۴۹.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله اِشعار و تقليد.    



جعبه ابزار