• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تاجر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تاجر (در فارسی: بازرگان؛ در ترکی: بَزِرگان)، کسی که سرمایه خود را در خرید و فروش و ورود و صدور کالاها به کار اندازد.



واژه تاجر در زبانهای سامی کاربردی دیرینه دارد. در اَکدی به صورت ru ªru /tamga ªtamka، در آرامی ªra ªtaga، در سریانی ªtagora و در ماندایی tangara آمده است.
[۱] محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۹۶.
بر پایه شواهد بر جای مانده از شعر جاهلی، معنای اولیه واژه تاجر در عربی خمّار (فروشنده شراب) بوده است. کهنترین و مهمترین سند درباره تاجران در زبان عربی به دوره حکومت قَتَبان ( سده ۲۵ـ۱۱ ق م) بازمی گردد. این سند بیانیه فرمانروای دولت قتبان خطاب به تاجران قتبانی است و در آن واژه تجارت به صورت ش ت ی ط نوشته شده است.
[۳] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۳۱ـ۲۳۲.



نقش تجار از نظر اجتماعی، به عنوان انتقال دهندگان دین و فرهنگ ، بسیار مهم بوده است. آنان از دیرباز ناخودآگاه انتقال دهندگان فرهنگ بوده اند. شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که انتشار مسیحیت در شام و آیین زردشت در عراق و یمن از طریق آنان صورت گرفته است. به نوشته ابن قتیبه در دوره جاهلی برخی از افراد قبیله تمیم زردشتی بودند، در قبیله قریش نیز عده ای مانوی بودند
[۷] ابن حبیب، کتاب المحبّر، ج۱، ص۱۶۱.
و این مذاهب از طریق تاجران حیره در میان آنان رواج یافته بود.
[۸] احمدمحمد حوفی، تیّارات ثقافیه بین العرب و الفرس، ج۱، ص۲۰ـ۲۳.
در گسترش اسلام در چین نیز تاجران نقش داشتند. به نوشته فنگ جین یوان
[۹] فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ج۱، ص۱۲.
نخستین کسانی که اسلام را به چین بردند، بازرگانانی بودند که در دوران سلسله های تانگ و سونگ (حدود قرن اول و دوم) به چین سفر می‌کردند. بعدها از میان این بازرگانان شخصی با عنوان «کدخدا» انتخاب شد تا امور داخلی محله های بازرگان نشین را اداره کند. او رهبر سیاسی و حاکم شرع و مسئول حل و فصل اختلافات مسلمانان بود و امامت نماز جماعت را نیز برعهده داشت.
[۱۰] فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ج۱، ص۱۵ـ۱۶.
گمان می‌رود کدخدا همان وکیل التجار بوده باشد.
تجار از دیرباز در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نقش مهمی داشته‌اند و عواملی در ظهور و شکل گیری آنان تأثیرگذار بوده است، از جمله بنای اقتصادی، محیط جغرافیایی، اوضاع سیاسی و تراکم نقدینگی. در جوامعی که اقتصاد بر مدار کشاورزی است یا در اوضاع خاصی مانند جنگ قرار دارند، معمولاً وضع تاجران روشن نیست.


درباره وضع بازرگانان در ایران باستان اطلاع چندانی در دست نیست. پاره ای شواهد حاکی از گستردگی روابط بازرگانی در داخل و خارج پادشاهی ایران است،
[۱۱] رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۲۰۵ـ ۲۱۰.
[۱۲] رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۸۱.
[۱۳] رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۳۹.
[۱۴] رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۴۰۷ـ۴۱۰.
اگرچه اقتصاد ایران در دوره باستان بیش‌تر مبتنی بر کشاورزی و کسب غنایم بود تا بازرگانی. گویتین
[۱۵] گویتین، ص ۲۳۰.
[۱۶] گویتین، ص ۲۳۳ـ۲۳۴.
بر آن است که افزون بر این، اشراف ایران دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به بازرگانان داشتند، در حالی که گاه در جوامع دیگر عکس این دیدگاه وجود داشت، چنانکه در نظام طبقاتی هند، تجار پس از روحانیان و جنگاوران، طبقه سوم را تشکیل می‌دادند. در دوران جاهلیت و صدر اسلام نیز ملوک و سران قبایل و اشراف و مالکان بزرگ در واقع تاجر بودند و با غله و دیگر محصولات کشاورزی تجارت می‌کردند.
[۱۷] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۳۲.



اوضاع اقلیمی جزیرة العرب بتدریج سبب شد که عربهای ساکن در شهرها به تجارت روی آورند. بسیاری از مردم مکه در تأمین سرمایه کاروانهای تجاری میان مکه و شام سهیم می‌شدند و به این ترتیب غیرمستقیم تجارت می‌کردند.
[۱۹] احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۶۶.
تاجران بزرگ مکه برای تضمین امنیت کاروانهای تجاری که به عراق و شام و یمن و حبشه می‌رفتند، پیمانهایی با عنوان «ایلاف» با رؤسای قبایل می‌بستند.
[۲۰] ویکتور سحاب، أیلاف قریش رحله الشتاء و الصیف، ج۱، ص۶ـ۷.
آنان معمولاً در سرزمینهای دیگر وکیل التجار داشتند که از جانب آنان تجارت می‌کرد و گاه به امور سیاسی نیز می‌پرداخت، مثلاً در حبشه وکیل التجار عهده دار عقد عهدنامه های سیاسی، اقتصادی و روابط تجاری با حکومتهای دیگر بود.
[۲۱] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۹۷.



در پی ظهور اسلام بسیاری از مکیّان، که در اصل تاجر بودند، در شکل گیری اولین دولت اسلامی در مدینه سهم داشتند.
[۲۲] گویتین، ص ۲۱۹ـ۲۲۰.
[۲۳] گویتین، ص ۲۳۰.
پیامبر اکرم پیش از بعثت ، مدتی به تجارت اشتغال داشت. توصیه های حضرت علی علیه‌السلام به مالک اشتر درباره تجار
[۲۴] نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص ۴۳۸.
نیز حکایت از جایگاه آنان در صدر اسلام دارد.


فتوحات اسلامی در دوره خلفای نخستین و پس از آن در دوره اموی به تراکم نقدینگی در دولت اسلامی انجامید. از آن‌جا که امویان روحیه رزمی جنگاوران اقطاع خوار را داشتند، تجار در دوره خلافت اموی نقش مهمی نداشتند.
[۲۵] آدام متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ج۲، ص۳۱۱.
با وجود این، شواهد حاکی از آن است که در این دوره در برخی شهرها محلهایی به صاحبان مشاغل و حِرَف و تجار تخصیص یافته بود.
[۲۶] اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، ج۱، ص۳۹.

تراکم نقدینگی در دوره عباسی (۱۳۲ـ۶۵۶) که دیگر عصر فتوحات و کسب غنایم به سرآمده بود، بر رونق تجاری و ظهور تجار به عنوان طبقه ای خاص تأثیر فراوان نهاد و مقدمات ظهور اصناف را فراهم آورد و تاجر در واقع کسی بود که در بازارها به خرید و فروش کالا می‌پرداخت و تعابیری چون « حنّاطه » و « بزّازه » و « زیّات » بترتیب حکایت از بازرگانانی دارد که به خرید و فروش گندم و پارچه و روغن می‌پرداختند. در کتابهای مالی این دوران از مالیاتی که تاجران داخلی و خارجی می‌بایست می‌پرداختند، سخن رفته است.
[۳۰] قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۳.
رونق تجاری در این دوران به ایجاد طبقه ای ثروتمند انجامید که خود به گسترش طبقه کارگر و فعالیتهای صنعتی کمک کرد و نوعی تشکل حرفه ای پدید آورد.
[۳۱] صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، ج۱، ص۲۱ـ۲۷.
به این ترتیب سده سوم و چهارم عصر ظهور صاحبان ثروتهای کلان بود و هم اینان بودند که به تأسیس نهادهای تجاری روی آوردند.
[۳۲] حسین علی مسری، تجارة العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
ظاهراً تاجران از همین دوران به صورت طبقه ای خاص درآمدند.
[۳۳] هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۲۱.


۶.۱ - تجار دوره عباسی

تجار در دوره عباسی از طبقه متوسط بودند نه اعیان و اشراف، زیرا اشراف این حرفه را دون شأن خود می‌دانستند.
[۳۴] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۷.
این تجار نقش سیاسی مهمی نیز داشتند و دولت به گونه ای وسیع از آنان برای جاسوسی و خبرگیری استفاده می‌کرد.
[۳۵] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۷ ـ۵۹.
[۳۶] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
آنان در تعیین خط مشی دولت نیز بسیار مؤثر و مهم بودند و در برخی آشوبهای داخلی نقش جدّی داشتند.
[۳۷] طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۵۱۶.
[۳۸] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸-۶۶.
[۳۹] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
ثروت بازرگانان سبب می‌شد که حکومت عباسی به هنگام نیاز به آنان روی آورد.
[۴۰] محمد بن یحیی صولی، اخبارالراضی باللّه و المتقی للّه، ج۱، ص۱۶.
[۴۱] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۵ ـ۵۶.
گاه خلفا تاجران را سفیر دولت می‌کردند.
[۴۲] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸.
در ۶۵۶ هنگام حمله مغولان به بغداد، تجار که یقین کرده بودند بغداد توان مقاومت ندارد، مخفیانه با آنان سازش کردند.
[۴۳] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸.
برخی تجار بزرگ دوره عباسی واسطه خلفا و اشراف بودند.
[۴۴] ابوشامه، تراجم رجال القرنین السّادس و السّابع، ج۱، ص۹۹.
شواهد فراوانی نشان می‌دهد که خانه های تجار عراق در سده سوم پناهگاه امرا و وزرای مغضوب حکومت عباسی بوده است.
[۴۵] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۰.


۶.۱.۱ - دیوان مصادرات

ثروت تجار در این دوران بارها حکومت را وسوسه کرد تا به بهانه های گوناگون اموال آنان را مصادره کند
[۴۶] مسکویه، ج۱، ص۲۹.
[۴۷] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۳ـ۷۲.
و حتی بدین منظور «دیوان مصادرات» تأسیس شد.
[۴۸] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۳.
برخی از تجار این دوران «وکیل خلیفه» بودند، یعنی اختصاصاً برای خلیفه تجارت می‌کردند.
[۴۹] حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۷۵.
با رونق فراوان تجارت و ضرورت نظارت بر دادوستدها و جلوگیری از غشّ و تدلیس ، تجار شخصی را به عنوان «رئیس التجار» از میان خود برگزیدند.
[۵۰] حسین حاج حسن، النظم الاسلامیه، ج۱، ص۲۹۵.
بسیاری از دولتمردان و وزرای این دوران نیز در اصل تاجرپیشه بودند.
[۵۱] ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السّلطانیه و الدّول الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۱.
[۵۲] گویتین، ص ۲۳۳.
[۵۳] گویتین، ص ۲۳۵ـ ۲۳۸.
[۵۴] گویتین، ص ۲۳۰، پانویس ۲.
تجار در دوره مستعصم (۲۱۸ـ۲۲۷) بالاترین مقام اجرایی دولت را در دست داشتند.
[۵۵] گویتین، ص ۲۳۷ـ ۲۳۸.



ابوالفضل جعفر بن علی دمشقی که در حدود ۵۷۰ الاشاره الی محاسن التجاره را درباره تجارت نگاشته، تجار را به سه دسته عمده تقسیم کرده است: تاجری که در دوره ارزانی و فراوانی و کمی تقاضا، کالا می‌خرد و انبار می‌کند تا در زمان مناسب بفروشد (الخَزّان)؛ تاجری که همواره در سفر است و کالاها را از سرزمینی به سرزمینی دیگر می‌برد (الرَّکّاض)؛ تاجری که در بازار مستقر است و در آن‌جا به خرید و فروش کالا می‌پردازد و وکلایی با اختیارات ویژه در سایر نقاط دارد.
[۵۶] المجهِّز، ص ۱۰۱ـ۱۰۷.
در منابع از عناوین دیگری مانند «امیرالتجار» و «ملک التجار» نیز یاد شده است. ابن بطوطه (متوفی ۷۷۹) با اشاره به امیرالتجار در چین می‌گوید که سایر تجار نزد او جمع می‌شدند و از تاجری دیگر با عنوان «ناخدا» یاد می‌کند.
[۵۷] ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۲۵۵.
احتمالاً میان امیرالتجار و ناخدا با آنچه فنگ جین یوان
[۵۸] ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۱۵ـ۱۶.
درباره کدخدا در چین نوشته، شباهتی وجود داشته است.


انتشار اسلام در قرن سوم در مغرب بزرگ (سرزمینهای گسترده ای از غرب مصر تا اقیانوس اطلس) نیز به واسطه تجار صورت گرفت. به گفته عبداللّه عَرَوی
[۵۹] عبداللّه عروی، مجمل تاریخ المغرب، ج۲، ص۱۳.
در هر جای این نواحی که تجار مسلمان مستقر می‌شدند، الگوی ویژه ای از رفتار فردی و سازمان اجتماعی برای بت پرستان مجسم می‌کردند. تجارت علاوه بر تعیین ساختار و هدفها و دولتهای کوچکی که براساس درآمد آن پدید آمده بودند، روابط این ساختارها را با یکدیگر در دوران جنگ و صلح و حتی اعتقادات و مذاهب کلامی و فقهی مخالفان نظامهای موجود را تعیین می‌کرد، زیرا همه آن‌ها تحت تأثیر منافع تجار قرار گرفته بودند.
[۶۰] عبداللّه عروی، مجمل تاریخ المغرب، ج۲، ص۱۳.
هم ازاین‌رو متز نوشته است که تاجران حاملان واقعی تمدن اسلام بوده اند.
[۶۱] آدام متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ج۲، ص۳۱۱ـ۳۱۲.

تاجران انتقال دهندگان فرهنگ و زبان نیز بوده اند. بر پایه شواهد باستان شناختی انتقال سنگنبشته های اعراب شمالی به جنوب و انتقال سنگنبشته های ثمودی و نبطی به یمن از طریق تجار صورت گرفته است.
[۶۲] جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۴۲.
آنان اخبار سیاسی و تاریخی را نیز به سرزمینهای مختلف می‌بردند. بعضی سفرنامه نویسان مسلمان خود تاجر بودند یا اطلاعات خود را درباره نقاط گوناگون و تاریخ ملل از مسافران و بازرگانان می‌گرفتند.
[۶۵] ابن حوقل، ج۱، ص۳.
[۶۶] ابن حوقل، ج۱، ص۳۲۹.
[۶۷] ابن جبیر، رحله ابن جبیر، ج۱، ص۹۳.
[۶۸] ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۱۱.
[۶۹] ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۲۰.
تاجران از هنرها و دانشهای رایج روزگار خود نیز بی بهره نبودند، چنانکه برخی از آنان شعر می‌سرودند.
[۷۰] احمد بن علی مقریزی، السّلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۴۶۲.
[۷۱] گویتین، ص ۲۴۰.
افزون بر این، ابن فقیه جغرافیدان قرن سوم
[۷۲] ابن فقیه، ج۱، ص۲۷۰.
و ابن خرداذبه (متوفی ۳۰۰) از تاجرانی یهودی به نام «رهدانیه» یا «راذانیه» نام برده‌اند که با زبان عربی و فارسی و اسلاوی و رومی (یونانی) و برخی زبانهای دیگر آشنایی داشتند. به گفته اصطخری (متوفی قرن چهارم) و بیهقی (متوفی ۴۷۰)
[۷۵] بیهقی، ج۱، ص۶۷۳.
تجار لباس مخصوص بر تن می‌کردند.

۸.۱ - نقش سمسار و دلال

علاوه بر تجار، گاه واسطه‌ها و سمسارها و دلالان نیز نقش مهمی در تجارت داشتند؛ مثلاً در افریقای شمالی در دوره زیریان (اواسط قرن چهارم تا اوایل قرن ششم) بعضی سمسارها به عنوان وکلای انتقال کالا در امور تجاری شرکت می‌کردند.
[۷۶] ادریس، ج ۲، ص ۲۶۸.
احتمالاً این وضع ناشی از کمبود نقدینگی و رواج روزافزون حواله بوده است که سرانجام لطمه بسیاری نیز به تجار بزرگ افریقای شمالی وارد آورد.
[۷۷] ادریس، ج ۲، ص ۲۷۱.
تاجران دوره حفصیان (۶۲۵ـ۹۸۲) نیز بیش‌تر واسطه خرید و فروش بودند و در حمل ونقل و صدور و ورود کالا نقشی نداشتند.
[۷۸] روبر برونشویگ، تاریخ افریقیّه فی العهد الحفصی، ج۲، ص۲۶۵.



ظاهراً در حرفه تجارت پس از تاجر مهمترین فرد وکیل التجار بوده، زیرا این سِمت از دیرباز وجود داشته است. به نوشته گویتین و به استناد اسناد جَنیزه، معمولاً معاملات تجاری در دارالوکاله‌ها ــ که زیرنظر وکیل التجار اداره می‌شد ــ صورت می‌گرفت. وکیل التجار مسئول رسیدگی به کالاهای شرکای تجاری و رسیدگی به وضع تاجرانِ مال باخته بود و شواهد حاکی از آن است که به عنوان صراف نیز عمل می‌کرد. وکالت به برید نیز شباهت داشت، زیرا نامه‌هایی از اقصا نقاط به دارالوکاله می‌رسید و تا زمان مراجعه گیرندگان در همان‌جا باقی می‌ماند. به این ترتیب تفاوت چندانی میان دارالوکاله و خزانه خاص تاجرانِ (نهادِ مالی و اداری تاجر) مشهور وجود نداشت. بعضی وکلای تجار بی آن‌که رسماً قاضی نامیده شوند، به امور قضایی می‌پرداختند.
[۷۹] گویتین، ص ۳۴۵ـ ۳۴۸.
می توان گفت که وکیل التجار منصبی نیمه دولتی داشت و گاه با اجازه محتسب یا والی شهر تعیین می‌شد. گاه وکیل التجار رئیس صنف تشکل نیافته بازرگانان به شمار می‌رفت و گاه در جامعه مستقل بازرگانان وکیلی مستقل بود. این سمت گاه موروثی نیز بود.
[۸۰] گویتین، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸.
برخی برآن‌اند که وکیل التجار همان سمساری بود که کالاها را منتقل می‌کرد.
[۸۱] ادریس، ج ۲، ص ۲۶۸.



در برخی دوره‌ها تاجر موظف بود کالاهای موردنیاز حکومت را تهیه کند، مثلاً تاجر دوره ممالیک (۶۴۸ـ۹۲۲) موظف بود برای سلاطین، غلامان ترک بخرد.
[۸۲] سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۵۶ـ۵۷.
[۸۳] سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۷.
تاجر این دوره، مربی و معلم غلامان ترک نیز به شمار می‌آمد تا آن‌جا که معمولاً هر غلام به نام تاجر خود منسوب می‌شد.
[۸۴] سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۴.
جالب توجه است که در منابع این دوره تنها از تاجرانی یاد شده است که به تجارت غلامان ترک می‌پرداختند.
[۸۵] سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۳ـ ۷۵.
گمان می‌رود اشتغال عمده بازرگانان ممالیک به تجارت برده سبب شده بود تا بازرگانان خارجی به وارد کردن دیگر کالاهای ضروری بپردازند، زیرا در این دوره از تسهیلات ویژه و مهمی برای بازرگانان خارجی سخن رفته است.
[۸۶] محمد جمال الدین سرور، دوله بنی قلاوون فی مصر:الحّاله السّیاسّیه و الاقتصادیه فی عهدها بوجه خاص، ج۱، ص۳۲۵ـ۳۲۷
[۸۷] توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصر البحریّة فی العصر الممالیکی، ج۱، ص۶۶ـ۶۷.
شربینی بر آن است که تجار دوره ممالیک را می‌توان به دو دسته عمده تقسیم کرد: تجار بزرگ و ثروتمند که به خرید و فروش کالاهای گرانبها مانند جواهرات و غلامان ترک می‌پرداختند و بیش‌تر آنان به حکومت وابسته بودند، و تجار دون پایه که بازاریان را تشکیل می‌دادند.
[۸۸] بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲.



ثروت تجار بزرگ چنان وسوسه انگیز بود که بارها حکومت آن را مصادره می‌کرد.
[۸۹] بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۳۴۱.
سلاطین مملوک گاه می‌کوشیدند تاجران را به خود متمایل کنند و گاه از آنان پول قرض می‌کردند.
[۹۰] بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۲.
[۹۱] احمد بن علی مقریزی، السّلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
احتکار ــ که در دوران ممالیک «مَتْجَر» خوانده می‌شد ــ و انحصار دولتی، از ویژگیهای مهم این دوره بود و سلاطین مملوک، دیوانی به نام « دیوان المتجر » یا « دیوان الاحتکار » به همین منظور بنیاد نهادند. این امر لطمه بزرگی به بازرگانان زد.
[۹۲] توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصر البحریّة فی العصر الممالیکی، ج۱، ص۱۳۵.



در دوره ممالیک تجار وابسته به حکومت، القابی مانند التاجرالخاص، التاجرالخاص الشریف، التجار الخواجکیه، و خواجا (خواجه) داشتند و در دستگاه حکومت مناصب مهمی می‌یافتند.
[۹۳] قلقشندی، صبح الاعشی، ذیل «تجارالخواجکیه».
[۹۴] ابن ناظرالجیش، ص ۶.
[۹۵] ابن ناظرالجیش، ص ۱۴۷.
[۹۶] ابن ناظرالجیش، ص ۲۰۳.
[۹۷] سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۴.
[۹۸] ابن ناظرالجیش، ص ۱۳۵ـ۱۳۶.
[۹۹] ابن ناظرالجیش، ص ۲۰۳ـ۲۰۴.
این القاب از آن جهت اهمیت دارد که وظایف سیاسی تجار را نیز نشان می‌دهد، مثلاً القاب السفیری و المقرّبی، بترتیب گویای سفیربودن و نزدیکی بعضی تاجران به دربار ممالیک است. عده ای از تاجران نیز به نام کالای تجاری خود معروف می‌شدند، مانند تجار کارَم که تجارت ادویه می‌کردند.
[۱۰۰] قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲.
[۱۰۱] ابن کنان، حدائق الیاسمین فی ذکر القوانین الخلفاء و السلاطین، ج۱، ص۱۷۶.
[۱۰۲] بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۳.

اگرچه ایرانیان در زمره اقوام تاجر شرق به شمار نمی‌آمدند، در پاره ای منابع دوران عباسی گاه از مراکز تجاری مهم در ایران یاد شده است،
[۱۰۳] ابن فقیه، ج۱، ص۲۷۰.
[۱۰۴] مقدسی، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۲۶.
[۱۰۵] مقدسی، ج۱، ص۳۸۸.
تا آن‌جا که به نوشته مقدسی
[۱۰۶] مقدسی، ج۱، ص۴۳۴.
در دوره عضدالدوله (۳۳۸ـ۳۷۲) در فارس سمسارها گروه خاصی را تشکیل می‌دادند و مالیات دریافتی از آنان درآمد فراوانی برای حکومت داشت.


در دوره ایلخانان (۶۵۴ـ۷۵۴) به گفته جوینی
[۱۰۷] جوینی، ج۳، ص۸۷ ـ۸۹.
تاجران («اُرتاق») دو دسته بودند: کسانی که خود سرمایه داشتند و مستقل بودند، کسانی که از خزانه دولتی سرمایه می‌گرفتند و سود سالانه آن را به خزانه می‌پرداختند. افزون بر این بسیاری از زمینداران بزرگ و نیز گاه وزرای این دوران بخشی از درآمد خویش را در فعالیتهای اقتصادی، در زمینه کشاورزی یا بازرگانی کاروانی یا دریایی یا رباخواری، به کار می‌انداختند؛
[۱۰۸] ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۵۴۲.
مثلاً رشیدالدین فضل اللّه ، وزیر دولت ایلخانان، بخش عظیمی از ثروت خود را در بازرگانی کاروانی به کار انداخت.
[۱۰۹] رشیدالدین فضل اللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، ج۱، ص۲۳۷.
بازرگانان معتبر دارای فرمان حکومتی و پایزه بودند و هیچ صنفی از ایشان برتر نبود. بعضی از آنان پیک و چاپار خاص خویش داشتند و از پرداخت مالیات معاف بودند.
در دوره جلایریان (۷۳۶ـ ۸۳۵) «ملک التجار» که حکومت وی را منصوب می‌کرد، ریاست تاجران و مسئولیت کلیه امور آنان را برعهده داشت.
[۱۱۰] محمد بن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۱۵۸ـ۱۶۰.


۱۳.۱ - ملک التجار در دوره صفویان

ملک التجار در دوره صفویان (۹۰۶ـ ۱۱۳۵) مسئول حل و فصل اختلافات بازرگانان بود و سرپرستی کارگاههای صنعتی و تولیدی را برعهده داشت و خود زیرنظر ناظرِ حکومتی ادای وظیفه می‌کرد. در واقع، وی همان تاجرباشی و مشاور شاه در امور تجاری بود.
[۱۱۱] انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر، ج۱، ص۱۰۶.
شاردن بتفصیل از طبقه تجار دوره صفوی سخن رانده و گفته است که در مشرق زمین بیشتر، صاحبان مقامات حکومتی و شاه و درباریان و خاندان او تجارت می‌کنند و تجار در میان مردم، محترم اند. به نوشته وی، دکانداران و سوداگرانی که با خارج از کشور دادوستد نمی‌کردند و در آن‌جا عامل و منشی و دفتری نداشتند، بازرگان به حساب نمی‌آمدند.
[۱۱۲] ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۲، ص۸۹۹.
تاجران بزرگ به همه نقاط نمایندگانی می‌فرستادند و آنان به وکالت از تاجران به تجارت می‌پرداختند.
[۱۱۳] ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۲، ص۹۰۰.


۱۳.۲ - ملک التجار در دوره نادرشاه

در دوره نادرشاه (۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) که دوره کشورگشایی و کسب غنایم بود، اهمیت بازرگانان کم شد. در دوره زندیه رقابت دولتهای اروپایی برای به دست آوردن بازارهای آسیایی سبب شد آنان به سرمایه گذاری در خاورمیانه روی آورند و با این سرزمینها روابط تجاری برقرار کنند. از سوی دیگر، تغییرات سیاسی در مراکز ثقل بازرگانی تحولات دیگری به بار آورد و سبب شد که فعالیت بازرگانان روندی رو به رشد گیرد.
[۱۱۴] پری، ص ۳۴۸ـ ۳۵۶.


۱۳.۳ - ملک التجار در دوره قاجار

در دوره قاجار (۱۲۱۰ـ۱۳۴۴) نقشهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تاجران کاملاً درهم تنیده بود. تجار بزرگ و متوسط در رأس سلسله مراتب اجتماعی جای داشتند و بخشی از جامعه شهری را تشکیل می‌دادند.
[۱۱۵] احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۳.
تاجران در بازار موقعیتی ممتاز داشتند و پایگاه اجتماعی آنان از پایگاه اجتماعی کسبه و پیشه ورانی که در اصناف متشکل می‌شدند، کاملاً متمایز بود. تجار بزرگ همواره رابطه تنگاتنگی با روحانیان و دیوانیان داشتند و از اعیان به شمار می‌رفتند و در بسیاری موارد از سایر اعیان ثروتمندتر بودند. پولاک بر آن است که بازرگانان در این دوره با وجود ثروت سرشار، زندگی ساده ای داشتند، زیرا تجمل گرایی سبب می‌شد از اعتبار تاجر نزد همکارانش کاسته شود.
[۱۱۶] یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ج۱، ص۳۹۲.
بسیاری از تجار بزرگ روابط مالی گسترده ای با حاکمان شهر می‌یافتند و آنان را در فعالیتهای بازرگانی خود سهیم می‌کردند و بدین ترتیب منافع مشترکی میان تجار بزرگ و سران حکومت پدید می‌آمد. حکومت از تاجران حمایت می‌کرد و در مقابل، تاجران نیز بخشی از منافع مالی حکومت را تأمین می‌کردند، در عین حال این رابطه باعث می‌شد که تاجران وابسته و متکی به حکومت شوند و طبقه مستقل تجار شکل نگیرد، بویژه آن‌که فعالیتهای بازرگانی اختصاص به تجار نداشت، بلکه فرمانروایان و حکام و عمال دیوانی نیز به دادوستد می‌پرداختند.

۱۳.۳.۱ - تشکیل مجلس اعیان تجار

به طور کلی در این دوره تاجران زیرنظر حکومت بودند و افزون بر پایتخت در اغلب شهرهای مهم ایران ، شاه یا وزیرِ امور تجارت یا حاکمِ شهر، ملک التجاری را بر تجار می‌گماشت.
[۱۱۷] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، ج۳، ص۱۴۱۷.
[۱۱۸] روزنامه دولت علیّه ایران، ش ۴۸۶، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹.
[۱۱۹] احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۳.
گمان می‌رود اختیارات ملک التجار در این دوران گسترش یافته باشد، زیرا ناصرالدین شاه ملک التجار را موظف کرده بود تا مجلسی از اعیان تجار برای مذاکره درباره امور تجاری و پیشرفت آن تشکیل دهد.
[۱۲۰] اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش، ج ۳، ص ۱۷۵۶ـ۱۷۵۷.
وی مسئول حفظ منافع صنفی تجار و داوری و حل و فصل دعاوی و منازعات میان تجار، و در واقع حلقه ارتباط میان بازرگانان با مراجع مربوط بود.
[۱۲۱] یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ج۱، ص۳۹۳.
برخی از این وظایف پیشتر بر عهده وکیل التجار بود. وکیل التجار در این دوره مسئول رسیدگی به امور تبعه کشور خود در کشور بیگانه بود، به امور تاجران مال باخته نیز رسیدگی می‌کرد و هنگامی که تبعه ای فوت می‌کرد، اموال او به وکیل التجار سپرده می‌شد.
[۱۲۲] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۶۶۷ـ ۱۶۶۸.
تجار عناوین و القاب فراوانی داشتند که اعتمادالسلطنه در شرح وزارت تجارت بتفصیل از آن‌ها یاد کرده است.
[۱۲۳] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۲۴ـ۲۱۲۹.
ظاهراً در رأس ملک التجارها منصبی با عنوان «ملک التجار ممالک محروسه» وجود داشت.
[۱۲۴] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۲۵.

منصب ملک التجار در پی سقوط دولت قاجار و تأسیس نهادهای جدید حکومتی حذف شد و ادارات دولتی این نقش را برعهده گرفتند. القاب دیگر مانند امین التجار، معتمدالتجار، معین التجار، مؤتمن التجار و ناظم التجار
[۱۲۵] محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۲۰، ذیل همین واژه ها.
از وابستگی صاحبان آن‌ها به دستگاه حکومتی حکایت دارد، زیرا القاب را حکومت می‌داده است. نظارت تجار بر بازارهای محلی و فعالیت آنان در گردآوری و صادرات موادخام و مصنوعات داخلی و واردات مواد مورد نیاز از قدرت اقتصادی آنان سرچشمه می‌گرفت. به گفته احمد اشرف
[۱۲۶] احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۹ـ۴۰.
یکی از مهمترین موانع رشد سرمایه داری ملی در دوره قاجار ناامنی شدید بویژه برای تجار بود. مصادره های متعدد شاهدی بر این مدعاست. در این دوران تاجرانی بزرگ و صاحب سرمایه پیدا شدند که برای نخستین بار در ایران با مشارکت یکدیگر اقدام به تأسیس شرکتهای بازرگانی و کارخانه و سرمایه گذاری در معادن و صنایع کردند؛
[۱۲۷] احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۷۶ـ۸۴.
چنانکه امین الضرب که در آغاز کاسب بود، بعدها در زمره بزرگترین سرمایه داران و تجار ایران قرار گرفت و بسیاری از کارخانه های صنعتی را بنا نهاد.
[۱۲۸] خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶.
[۱۲۹] خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۵۷۲.
[۱۳۰] خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۶۲۲ـ ۶۴۸.
تجار این دوران پیش از تأسیس بانک ناگزیر وظایف بانک را در انتقال و تهیه پول
[۱۳۱] شیرین مهدوی، زندگی نامه حاج محمدحسن کمپانی: امین دارالضرب، ج۱، ص۱۷.
انجام می‌دادند. همچنین تجار این دوران هر یک صرافی خاص خود داشتند.
[۱۳۲] شیرین مهدوی، زندگی نامه حاج محمدحسن کمپانی: امین دارالضرب، ج۱، ص۴۸.
گونه ای دیگر از تجار «بازرگانان نیمه رسمی» بودند که سرمایه خود را در خرید و فروش حواله های دولتی به کار می‌انداختند.
[۱۳۳] محمدابراهیم باستانی پاریزی، «درخت جواهر: پیشکش اول سال»، ج۱، ص۱۷۹.
روابط بازرگانان خارجی با تجار ایرانی به سبب تفوق اقتصادی آنان وابستگی تجار ایرانی را به مؤسسات بازرگانی غرب در پی داشت،
[۱۳۴] احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۹۵ـ ۱۰۰.
اما همین روابط مبانی تازه ای در اندیشه اجتماعی تجار پدید آورد.


مهمترین حرکت تجار در عرصه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، شرکت در نهضت تحریم تنباکو در دوره مشروطه بود. به نظر آدمیت و ناطق ، مجلس وکلای تجار یا مجلس تجارت که در ۱۳۰۱ ش تأسیس یافت، دستگاهی اقتصادی با صلاحیت حقوقی و شخصیت سیاسی بود که از نظر قضایی مسئولیت محکمه تجارت را برعهده داشت و به طورکلی جلوه تازه ای بود از حرکت اجتماعی طبقه تجار در اوضاع اقتصادی و سیاسی پایان سده سیزدهم و آغاز سده چهاردهم. می توان گفت که جماعت تاجران در مرحله رشد و تشکل اجتماعی جدید بود و آگاهی از منافع تشکل صنفی و مسائل سیاسی مملکت، آنان را به رویارویی با استعمار غربی واداشت. این جماعت که نگرش سیاسی اش از جریان روشنفکری تأثیر پذیرفته بود، از حکومت و نظامهای موضوعه آن انتقاد می‌کرد و احساس نیاز به امنیت و آزادی ناگزیر آنان را در تقابل با قدرت سیاسی حاکم قرار می‌داد.
[۱۳۵] فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، ج۱، ص۲۲۹ـ۳۰۰.



درباره تجارت در عثمانی به طورکلی اطلاعات قدری متناقض است و روشن نیست که تاجران به عنوان طبقه ای خاص از چه دورانی ظهور یافته اند. ظاهراً این امر ناشی از آن است که در ترکیه طبقه متوسط و نمونه بارز آن یعنی تاجران را نه ترکهای مسلمان بلکه یونانیان و ارمنیان و یهودیان تشکیل می‌دادند. لوئیس بر آن است که ترکها دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به تجارت داشتند و ازاین‌رو تجارت را به مسیحیان و یهودیان واگذار کردند.
[۱۳۶] برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۲۷.
[۱۳۷] برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۳۰.
این موضوع سبب می‌شد که میان تجار و اکثر مردم، و نیز طبقات خاصی مانند روشنفکران، رابطه ای شکل نگیرد
[۱۳۸] برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۳۰.
و درنتیجه تاجران نتوانستند، برخلاف سایر نقاط، در رویدادها و جریانهای سیاسی و اجتماعی فعالیت کنند، با اینحال، در منابع از بازرگانانی یاد شده که در کارهای مردمی و اجتماعی مشارکت داشتند، مثلاً در حدیقه الجوامع از سه مسجد به نام «بَزرگان مسجدی» سخن رفته است که بترتیب در قوجا مصطفی پاشا و چارشنبه و قبطاش واقع‌اند و بانیان آن‌ها بترتیب خسرو چلپی و حسین افندی بزرگانجی عجم و حاجی علی آقا (هر سه بازرگان و متوفی سده یازدهم) بودند.
[۱۳۹] دایره المعارف استانبول، ذیل "Bezirgہn".



بر پایه قوانین تجاری عثمانی، تاجر کسی بود که تجارتخانه یا هر مؤسسه بازرگانی، ولو بخشی از آنها، را اداره می‌کرد و به امور و معاملات تجاری و صدور چک و حواله می‌پرداخت.
[۱۴۰] د. ترک، ذیل "Tacir".
[۱۴۱] الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۱۹۳.
به نوشته شاو، بازرگانان در امور تجاری و معاملات آزادی عمل داشتند. عمدتاً صراف و بانکدار بودند و افزون بر این گاه افرادی از «رعایا» و طبقه حاکم نیز، برخی با سرمایه شخصی و برخی از طریق گرفتن وام از خزانه حکومتی، به تجارت می‌پرداختند. گاه بازرگانان سرمایه خود را در ازای دریافت بهره به تاجران دیگر وام می‌دادند.
[۱۴۲] استانفورد جی شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۲۷۴ـ ۲۷۶.
انحصار بازار در دست بازرگانان سبب شده بود اعضای سایر اصناف، آنان را دشمن جدّی خود تلقی کنند.
[۱۴۳] استانفورد جی شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۲۷۵.

برخی برآن‌اند که بازرگان در واقع حمل ونقل کالاها را در مراکز تجاری شرق بر عهده داشته است. به تجاری که معاملات کلان می‌کردند، «بَزِرگان باشی» یا رئیس بازرگانان گفته می‌شد. برخی از آنان به دستگاه حکمرانان و فرماندهان، مانند بیگها و پاشاها و سلطان، وابسته بودند.
[۱۴۴] د. ترک، ذیل n" ª"Bezirga.
در واقع ترکها تعبیر «بَزرگان» را برای تاجر غیرمسلمان، بویژه یهودی ، به کار برده اند. از سده دوازدهم بزرگان بدین معنا به کار رفته است.
[۱۴۵] دایره المعارف استانبول، ذیل "Bezirgہn".



و وسینیچ نوشته است که تجار، یکی از طبقات چهارگانه مردم عثمانی بودند و اصناف یا انجمنهای بازرگانان از مهمترین مؤسسات عثمانی به شمار می‌رفتند.
[۱۴۶] وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۶.
[۱۴۷] وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۶۸.
افزون بر این، قوانین مفصّل درباره تاجران و تجارت در آیین نامه های عثمانی، حکایت از اهمیت این طبقه دارد.
[۱۴۸] الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۱۹۳ـ ۲۱۱.
[۱۴۹] الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۵۳۵ ـ۵۷۷.
بر پایه این قوانین برخی از تجار، «امین» نامیده می‌شدند
[۱۵۰] الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۲۰۰.
و وکیل التجار (مأمور القَنْجَلاریه) را سلطان می‌گماشت. وکیل التجار موظف بود چکهای صادره را در دفتری خاص ثبت ، و به امور تاجران رسیدگی کند.
[۱۵۱] الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۲۱۱.
لوئیس بر آن است که در دوره عثمانی به تجار عنوان «اعیان» اطلاق می‌شد که افراد متشخص ایالتی و محلی بودند.
[۱۵۲] برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۱۶.



(۱) فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، تهران: آگاه، (بی تا).
(۲) ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، در فی التراث الاقتصادی الاسلامی، بیروت: دارالحداثه، ۱۹۹۰.
(۳) ابن بسام محتسب تنیسی، نهایه الرتبه فی طلب الحسبه، در فی التراث الاقتصادی الاسلامی.
(۴) ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، المسمّاه تحفه النّظّار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار، بیروت ۱۹۹۱.
(۵) ابن تیمیّه، الحسبه فی الاسلام، در فی التراث الاقتصادی الاسلامی.
(۶) ابن جبیر، رحله ابن جبیر، بیروت ۱۹۸۶.
(۷) ابن حبیب، کتاب المحبّر، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۸) ابن حوقل.
(۹) ابن خرداذبه، المسالك والممالك.
(۱۰) ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السّلطانیه و الدّول الاسلامیه، چاپ محمود توفیق کتبی، مصر ۱۳۴۰.
(۱۱) ابن فقیه.
(۱۲) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۳) ابن کنان، حدائق الیاسمین فی ذکر القوانین الخلفاء و السلاطین، چاپ عباس صبّاغ، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۱.
(۱۴) ابن منظور.
(۱۵) ابن ناظر الجیش، کتاب تثقیف التعریف بالمصطلح الشریف، چاپ رودلف وسلی، قاهره ۱۹۸۷.
(۱۶) ابوشامه، تراجم رجال القرنین السّادس و السّابع، المعروف بالذیل علی الروضتین، چاپ محمدزاهدبن حسن کوثری و عزت العطّار حسینی، بیروت ۱۹۷۴.
(۱۷) هادی روجی ادریس، الدّوله الصّنهاجیّه: تاریخ افریقیه فی عهد بنی زیری من القرن ۱۰ الی ۱۲ م، نقله الی العربیه حمّادی ساحلی، بیروت ۱۹۹۲.
(۱۸) احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، تهران ۱۳۵۹ش.
(۱۹) اصطخری، المسالك والممالك.
(۲۰) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۲۱) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲۲) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدّث، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۶۸ ش.
(۲۳) سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیّه والاسلام، قاهره ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۲۴) محمدابراهیم باستانی پاریزی، «درخت جواهر: پیشکش اول سال»، در مهدوی نامه: جشن نامه استاد دکتر یحیی مهدوی، به اهتمام حسن سیدعرب و علی اصغر محمدخانی، تهران: هرمس، ۱۳۷۸ ش.
(۲۵) اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۲۶) روبر برونشویگ، تاریخ افریقیّه فی العهد الحفصی، نقله الی العربیّه حمّادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸.
(۲۷) بیهقی.
(۲۸) جان رپری، کریم خان زند، ترجمه علی محمد ساکی، تهران ۱۳۶۵ش.
(۲۹) ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۳۰) یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳۱) جوینی.
(۳۲) حسین حاج حسن، النظم الاسلامیه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۷.
(۳۳) احمدمحمد حوفی، تیّارات ثقافیه بین العرب و الفرس، قاهره (۱۳۸۸/ ۱۹۶۸).
(۳۴) الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، چاپ خلیل افندی خوری، بیروت ۱۳۰۱.
(۳۵) جعفر بن علی دمشقی، الاشاره الی محاسن التجاره، چاپ فهیمی سعد، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۳۶) رشیدالدین فضل اللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، چاپ محمدشفیع، لاهور ۱۳۶۴/ ۱۹۴۵.
(۳۷) روزنامه دولت علیّه ایران، ش ۴۸۶، دوم رمضان ۱۲۷۷.
(۳۸) ویکتور سحاب، أیلاف قریش رحله الشتاء و الصیف، بیروت ۱۹۹۲.
(۳۹) محمد جمال الدین سرور، دوله بنی قلاوون فی مصر:الحّاله السّیاسّیه و الاقتصادیه فی عهدها بوجه خاص، قاهره: دارالفکر العربی، (بی تا).
(۴۰) ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۲ـ ۱۳۷۵ش.
(۴۱) استانفورد جی شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج ۱: امپراتوری غازی ها: ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی ۱۸۰۸ـ ۱۲۸۰، ترجمه محمود رمضان زاده، مشهد ۱۳۷۰ش.
(۴۲) بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، مصر ۱۹۹۷.
(۴۳) محمد بن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، مسکو ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
(۴۴) صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶.
(۴۵) هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، چاپ میخائیل عواد، بغداد ۱۳۸۳/ ۱۹۶۴.
(۴۶) محمد بن یحیی صولی، اخبارالراضی باللّه و المتقی للّه، چاپ هیورث دن، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹.
(۴۷) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴۸) عبداللّه عروی، مجمل تاریخ المغرب، ج ۲، بیروت ۱۹۹۴.
(۴۹) سیدالباز عرینی، الممالیک، بیروت (۱۳۸۶/ ۱۹۶۷).
(۵۰) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
(۵۱) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، چاپ صبحی صالح، بیروت (۱۳۸۷)، چاپ افست قم (بی تا).
(۵۲) فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ترجمه محمدجواد امیدوارنیا، تهران (بی تا).
(۵۳) قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد ۱۹۸۱.
(۵۴) قلقشندی، صبح الاعشی.
(۵۵) انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۳ش.
(۵۶) رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵۷) برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ترجمه محسن علی سبحانی، تهران ۱۳۷۲ش.
(۵۸) آدام متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، نقله الی العربیه محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۰/ ۱۹۴۱.
(۵۹) محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۴، چاپ عبدالعلیم طحاوی، کویت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۸، ج ۱۰، چاپ ابراهیم ترزی، کویت ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲، ج ۱۵، چاپ ترزی و دیگران، کویت ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵، ج ۱۹، چاپ عبدالعلیم طحاوی، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۶۰) حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، کویت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲.
(۶۱) مسکویه.
(۶۲) محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران ۱۳۵۷ش.
(۶۳) خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۶۴) مقدسی.
(۶۵) احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۱، چاپ محمود محمد شاکر، (قاهره) : لجنه التألیف و الترجمه و النشر، (بی تا).
(۶۶) احمد بن علی مقریزی، السّلوک لمعرفه دول الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۶۷) شیرین مهدوی، زندگی نامه حاج محمدحسن کمپانی: امین دارالضرب، ترجمه منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی حسینک لو، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۶۸) وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه سهیل آذری، تهران ۱۳۴۶ش.
(۶۹) توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصر البحریّة فی العصر الممالیکی، موصل ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵.
(۷۰) EI ۲، sv "Malik A l-Tudjdja ¦r" (by G G Gilbar).
(۷۱) S D Goitein، Studies in Islamic history and institutions، Leiden ۱۹۶۸.
(۷۲) I stanbul Ansiklopedisi، Istanbul ۱۹۵۸-۱۹۷۴، sv "Bezirgہn".
(۷۳) TA، svv "Bezirgہn"، "Tacir".


۱. محمدجواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۹۶.
۲. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۰، ص۲۷۹۲۸۰.    
۳. جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۳۱ـ۲۳۲.
۴. سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیّه والاسلام، ج۱، ص۴۳.    
۵. سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیّه والاسلام، ج۱، ص۴۴.    
۶. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱.    
۷. ابن حبیب، کتاب المحبّر، ج۱، ص۱۶۱.
۸. احمدمحمد حوفی، تیّارات ثقافیه بین العرب و الفرس، ج۱، ص۲۰ـ۲۳.
۹. فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ج۱، ص۱۲.
۱۰. فنگ جین یوان، فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین، ج۱، ص۱۵ـ۱۶.
۱۱. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۲۰۵ـ ۲۱۰.
۱۲. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۲۷۷ـ۲۸۱.
۱۳. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۳۳۷ـ۳۳۹.
۱۴. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ج۱، ص۴۰۷ـ۴۱۰.
۱۵. گویتین، ص ۲۳۰.
۱۶. گویتین، ص ۲۳۳ـ۲۳۴.
۱۷. جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۳۲.
۱۸. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۱۵۰.    
۱۹. احمد بن علی مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۶۶.
۲۰. ویکتور سحاب، أیلاف قریش رحله الشتاء و الصیف، ج۱، ص۶ـ۷.
۲۱. جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۹۷.
۲۲. گویتین، ص ۲۱۹ـ۲۲۰.
۲۳. گویتین، ص ۲۳۰.
۲۴. نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص ۴۳۸.
۲۵. آدام متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ج۲، ص۳۱۱.
۲۶. اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، ج۱، ص۳۹.
۲۷. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۴، ص۵۳۲.    
۲۸. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۵، ص۲۸.    
۲۹. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۹، ص۲۱۵.    
۳۰. قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۳.
۳۱. صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، ج۱، ص۲۱ـ۲۷.
۳۲. حسین علی مسری، تجارة العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
۳۳. هلال بن محسن صابی، رسوم دارالخلافه، ج۱، ص۲۱.
۳۴. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۷.
۳۵. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۷ ـ۵۹.
۳۶. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
۳۷. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۵۱۶.
۳۸. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸-۶۶.
۳۹. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۸.
۴۰. محمد بن یحیی صولی، اخبارالراضی باللّه و المتقی للّه، ج۱، ص۱۶.
۴۱. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۵ ـ۵۶.
۴۲. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸.
۴۳. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۵۸.
۴۴. ابوشامه، تراجم رجال القرنین السّادس و السّابع، ج۱، ص۹۹.
۴۵. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۰.
۴۶. مسکویه، ج۱، ص۲۹.
۴۷. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۳ـ۷۲.
۴۸. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۶۳.
۴۹. حسین علی مسری، تجاره العراق فی العصر العبّاسی، ج۱، ص۷۵.
۵۰. حسین حاج حسن، النظم الاسلامیه، ج۱، ص۲۹۵.
۵۱. ابن طقطقی، الفخری فی الا´داب السّلطانیه و الدّول الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۱.
۵۲. گویتین، ص ۲۳۳.
۵۳. گویتین، ص ۲۳۵ـ ۲۳۸.
۵۴. گویتین، ص ۲۳۰، پانویس ۲.
۵۵. گویتین، ص ۲۳۷ـ ۲۳۸.
۵۶. المجهِّز، ص ۱۰۱ـ۱۰۷.
۵۷. ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۲۵۵.
۵۸. ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۱۵ـ۱۶.
۵۹. عبداللّه عروی، مجمل تاریخ المغرب، ج۲، ص۱۳.
۶۰. عبداللّه عروی، مجمل تاریخ المغرب، ج۲، ص۱۳.
۶۱. آدام متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ج۲، ص۳۱۱ـ۳۱۲.
۶۲. جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۷، ص۲۴۲.
۶۳. سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیّه والاسلام، ج۱، ص۲۳.    
۶۴. سعید افغانی، اسواق العرب فی الجاهلیّه والاسلام، ج۱، ص۴۱، پانویس ۲.    
۶۵. ابن حوقل، ج۱، ص۳.
۶۶. ابن حوقل، ج۱، ص۳۲۹.
۶۷. ابن جبیر، رحله ابن جبیر، ج۱، ص۹۳.
۶۸. ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۱۱.
۶۹. ابن بطوطه، رحله ابن بطّوطه، ج۱، ص۲۰.
۷۰. احمد بن علی مقریزی، السّلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۴۶۲.
۷۱. گویتین، ص ۲۴۰.
۷۲. ابن فقیه، ج۱، ص۲۷۰.
۷۳. ابن خرداذبه، المسالک والممالک، ج۱، ص۱۵۳.    
۷۴. اصطخری، المسالک والممالک، ج۱، ص۱۳۸.    
۷۵. بیهقی، ج۱، ص۶۷۳.
۷۶. ادریس، ج ۲، ص ۲۶۸.
۷۷. ادریس، ج ۲، ص ۲۷۱.
۷۸. روبر برونشویگ، تاریخ افریقیّه فی العهد الحفصی، ج۲، ص۲۶۵.
۷۹. گویتین، ص ۳۴۵ـ ۳۴۸.
۸۰. گویتین، ص ۳۴۷ـ ۳۴۸.
۸۱. ادریس، ج ۲، ص ۲۶۸.
۸۲. سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۵۶ـ۵۷.
۸۳. سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۷.
۸۴. سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۴.
۸۵. سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۳ـ ۷۵.
۸۶. محمد جمال الدین سرور، دوله بنی قلاوون فی مصر:الحّاله السّیاسّیه و الاقتصادیه فی عهدها بوجه خاص، ج۱، ص۳۲۵ـ۳۲۷
۸۷. توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصر البحریّة فی العصر الممالیکی، ج۱، ص۶۶ـ۶۷.
۸۸. بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲.
۸۹. بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۳۴۱.
۹۰. بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۲.
۹۱. احمد بن علی مقریزی، السّلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۳۷۳.
۹۲. توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصر البحریّة فی العصر الممالیکی، ج۱، ص۱۳۵.
۹۳. قلقشندی، صبح الاعشی، ذیل «تجارالخواجکیه».
۹۴. ابن ناظرالجیش، ص ۶.
۹۵. ابن ناظرالجیش، ص ۱۴۷.
۹۶. ابن ناظرالجیش، ص ۲۰۳.
۹۷. سیدالباز عرینی، الممالیک، ج۱، ص۷۴.
۹۸. ابن ناظرالجیش، ص ۱۳۵ـ۱۳۶.
۹۹. ابن ناظرالجیش، ص ۲۰۳ـ۲۰۴.
۱۰۰. قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲.
۱۰۱. ابن کنان، حدائق الیاسمین فی ذکر القوانین الخلفاء و السلاطین، ج۱، ص۱۷۶.
۱۰۲. بیومی اسماعیل شربینی، مصادره الاملاک فی الدّوله الاسلامیه: عصر سلاطین الممالیک، ج۱، ص۲۹۳.
۱۰۳. ابن فقیه، ج۱، ص۲۷۰.
۱۰۴. مقدسی، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۲۶.
۱۰۵. مقدسی، ج۱، ص۳۸۸.
۱۰۶. مقدسی، ج۱، ص۴۳۴.
۱۰۷. جوینی، ج۳، ص۸۷ ـ۸۹.
۱۰۸. ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ج۲، ص۵۴۲.
۱۰۹. رشیدالدین فضل اللّه، کتاب مکاتبات رشیدی، ج۱، ص۲۳۷.
۱۱۰. محمد بن هندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج۲، ص۱۵۸ـ۱۶۰.
۱۱۱. انگلبرت کمپفر، سفرنامه کمپفر، ج۱، ص۱۰۶.
۱۱۲. ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۲، ص۸۹۹.
۱۱۳. ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ج۲، ص۹۰۰.
۱۱۴. پری، ص ۳۴۸ـ ۳۵۶.
۱۱۵. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۳.
۱۱۶. یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ج۱، ص۳۹۲.
۱۱۷. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، مرآه البلدان، ج۳، ص۱۴۱۷.
۱۱۸. روزنامه دولت علیّه ایران، ش ۴۸۶، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹.
۱۱۹. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۲۳.
۱۲۰. اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش، ج ۳، ص ۱۷۵۶ـ۱۷۵۷.
۱۲۱. یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ج۱، ص۳۹۳.
۱۲۲. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۶۶۷ـ ۱۶۶۸.
۱۲۳. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۲۴ـ۲۱۲۹.
۱۲۴. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۲۱۲۵.
۱۲۵. محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه، المآثر و الا´ثار، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۲۰، ذیل همین واژه ها.
۱۲۶. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۳۹ـ۴۰.
۱۲۷. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۷۶ـ۸۴.
۱۲۸. خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۵۶۵ ـ ۵۶۶.
۱۲۹. خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۵۷۲.
۱۳۰. خسرو معتضد، حاج امین الضرب و تاریخ تجارت و سرمایه گذاری صنعتی در ایران، ج۱، ص۶۲۲ـ ۶۴۸.
۱۳۱. شیرین مهدوی، زندگی نامه حاج محمدحسن کمپانی: امین دارالضرب، ج۱، ص۱۷.
۱۳۲. شیرین مهدوی، زندگی نامه حاج محمدحسن کمپانی: امین دارالضرب، ج۱، ص۴۸.
۱۳۳. محمدابراهیم باستانی پاریزی، «درخت جواهر: پیشکش اول سال»، ج۱، ص۱۷۹.
۱۳۴. احمد اشرف، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجاریه، ج۱، ص۹۵ـ ۱۰۰.
۱۳۵. فریدون آدمیت و هما ناطق، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشرنشده دوران قاجار، ج۱، ص۲۲۹ـ۳۰۰.
۱۳۶. برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۲۷.
۱۳۷. برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۳۰.
۱۳۸. برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۳۰.
۱۳۹. دایره المعارف استانبول، ذیل "Bezirgہn".
۱۴۰. د. ترک، ذیل "Tacir".
۱۴۱. الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۱۹۳.
۱۴۲. استانفورد جی شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۲۷۴ـ ۲۷۶.
۱۴۳. استانفورد جی شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۲۷۵.
۱۴۴. د. ترک، ذیل n" ª"Bezirga.
۱۴۵. دایره المعارف استانبول، ذیل "Bezirgہn".
۱۴۶. وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۵۶.
۱۴۷. وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۶۸.
۱۴۸. الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۱۹۳ـ ۲۱۱.
۱۴۹. الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۵۳۵ ـ۵۷۷.
۱۵۰. الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۲۰۰.
۱۵۱. الدستور: ترجمه من اللغه الترکیه الی العربیه، ترجمه نوفل افندی نعمه اللّه نوفل، ج۱، ص۲۱۱.
۱۵۲. برنارد لوئیس، ظهور ترکیه نوین، ج۱، ص۶۱۶.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاجر»، شماره۳۰۳۱.    



جعبه ابزار