• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثقیف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثَقیف، قبیله بزرگ عرب عدنانی است که در گذشته از قبایل هَوازِن به شمار می رفتند.
[۱] سمعانی، ج۱، ص۵۰۸ـ۵۰۹.
[۲] احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.
[۳] ابن خلدون، ج۲، ص۳۶۹.





ثقفیان از نسل قَسِیّ بن مُنَبِّه بن بکربن هَوازِن (ابورِغال ) بودند
[۴] ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶.
[۵] یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۵.
[۶] یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۷.
مرکّب از دو گروه بزرگ به نامهای اَحْلاف و بنومالک.
[۷] ابن عنبه، الفصول الفخریه ص۶۵.




ثقیف لقب قسی بن منبّه بود که در عربی به معنای مرد زیرک و چالاک است.
[۸] احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.
[۹] عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب ذیل «ثقف ».




در نسب شناسی عربی، عدنان در مرتبه جَذْم یا نخستین مرتبه اَنساب عرب مُسْتَعْرَبه قرار دارد
[۱۰] یواقیت العلوم، ص۱۸۶.
که به معنای اصل و بن هر چیز است.
[۱۱] عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب ذیل «جذم».




مساکن قبیله ثقیف از عصر جاهلیت در ناحیه طائف قرار داشت که پس از غلبه ثقفیان بر قبیله عدوان بن عمرو به تصرف آنان در آمده بود.
[۱۲] یعقوبی، البلدان، ص۳۱۶.
[۱۳] سمعانی، ج۱، ص۵۰۹.
[۱۴] ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.
[۱۵] احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.




ثقفیان در عام الفیل (۵۷۰ میلادی ) که اَبْرَهة حبشی به قصد ویران کردن کعبه راهی مکه شد، یکی از افراد قبیله خود به نام ابورِغال را راهنمای سپاه او کردند اما ابورغال پیش از رسیدن به شهر در مکانی به نام مُغَمَّس، در یک منزلیِ مکه، درگذشت. بعدها مردم قبر او را سنگباران می کردند.
[۱۶] ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۷ـ ۴۸.
[۱۷] مسعودی، ج۲، ص۲۰۰ـ۲۰۱.




ثقفیان با دولت ساسانی آشنایی داشتند. حارث بن کَلدة ثقفی، طبیب معروف عرب، پیش از اسلام به جندی شاپور و فارس سفر کرد و پس از آموختن طب در دانشگاه جندی شاپور و کسب مهارت، به قبیله اش بازگشت.
[۱۸] علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء ص۱۶۱.
[۱۹] ابن جلجل، طبقات الاطباء والحکماء ص۵۴.




ثقفیان با دولت حیره، که تابع ساسانیان بود، نیز ارتباط داشتند. هِند (دختر نُعمان بن مُنذِر) که تا عصر معاویه زنده بود، مفاخرات دو تن از ثقفیان را در حضور پدرش، به خاطر داشت.
[۲۰] مسعودی، ج۳، ص۲۱۴ـ۲۱۵.




ثقفیان در دوره جاهلیت، مانند اکثر مردم عرب، بت پرست بودند و نام بتشان لات بود که ذکرش در قرآن آمده است.
[۲۲] ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۷.
[۲۳] یاقوت حموی، ذیل «اللات ».

پرستش لات ظاهراً از نَبَطیان به قبیله ثقیف رسیده بود.
[۲۴] سیدعبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصرالجاهلیه ص۳۷۶-۳۷۸.
آل عَتّاب بن مالک، از بنی عَجلان ثقفی،
[۲۵] واقدی، ج۳، ص۹۷۲.
پرده دار و خدمتگزار بتخانه و بت لات بود.



پیامبر اسلام پس از فوت حامی بزرگ خویش، ابوطالب، در سال دهم بعثت، برای جلب حمایت و همراهی قبیله ثقیف به طائف رفت، ولی بزرگان ثقیف خواست پیامبر را اجابت نکردند و به آزارش برخاستند.
[۲۶] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۵ـ۳۶.
[۲۷] ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۱۹.




ثقفیان طائف، که با قریشیان مکه هم پیمان بودند، در بعضی جنگهای آنان با مسلمانان، همچون اُحد و حُدَیبیه، شرکت کردند.
[۲۸] واقدی، ج۱، ص۲۰۳.
[۲۹] واقدی، ج۲، ص۵۷۹.
پس از پیروزیهای متعدد مسلمانان، تدریجاً چند تن از افراد قبیله ثقیف به مسلمانان پیوستند.
[۳۰] ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۲، ص۵۱۶ـ۵۱۷.
ثقفیان در غزوه حُنَین در سال هشتم از مسلمانان شکست خوردند و به طائف گریختند که به محاصره طائف در همان سال انجامید و پس از حدود بیست روز پایان یافت.



سرانجام در رمضان سال نهم، پس از بازگشت پیامبر از غزوه تَبوک، بزرگان و نمایندگان ثقیف با ایشان دیدار کردند و اسلام آوردند و به همراه مُغِیرة بن شُعبه و ابوسفیان، که پیامبر آنان را مأمور تخریب بتخانه لات کرده بود، به طائف بازگشتند. ثقفیان پس از دو سه روز تردید، از بزرگان خود تبعیت کردند و به تخریب بتخانه رضایت دادند.
[۳۱] واقدی، ج۳، ص۸۸۵-۸۸۸.
[۳۲] واقدی، ج۳، ص۹۰۷-۹۰۸.
[۳۳] واقدی، ج۳، ص۹۲۲-۹۳۸.
[۳۴] واقدی، ج۳، ص۹۶۰-۹۷۳.
[۳۵] ابن هشام، السیرة النبویه قسم۲، ص۴۳۷ به بعد.
[۳۶] ابن هشام، السیرة النبویه قسم۲، ص۵۳۷-۵۴۳.
[۳۷] ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۴۶۲ـ۴۷۰.
[۳۸] زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد ص۶۴-۶۶.




پیامبر اسلام پس از این پیروزی، معاهده‌ای برای ثقفیان فرستاد که در آن تأکید شده بود سرزمین آنان همچون حرم است و قطع درختان و صید جانوران و هرگونه ستم و دزدی و بدرفتاری در آن سرزمین، حرام و نارواست.
[۳۹] محمد حمیداللّه، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشده ص۲۸۴-۲۸۶.




ثقفیان در نخستین جنگهای مسلمانان با دولت ساسانی شرکت کردند. ابوعبید بن مسعود ثقفی (متوفی ۱۳) در جنگ یوم الجِسر، در قُسُّالناطِف بر ساحل فرات کشته شد.
[۴۰] بلاذری، ص۳۵۱ـ۳۵۲.
[۴۱] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۲۰-۵۲۴.
[۴۲] ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۲، ص۵۱۷.

ابومِحْجَن مالک بن حبیب ثقفی (متوفی ۳۰) از مبارزان شجاع جنگ قادسیه بود.
[۴۳] احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ص۱۲۱-۱۲۳.

عثمان بن ابی العاص ثقفی (متوفی ? ۵۱) حاکم شهر طائف، پس از اسلام آوردن ثقفیان، حاکم عمان و بحرین گشت و در عهد خلافت عمربن خطّاب یکی از فاتحان ارمینیه و فارس و بعضی بلاد هند شد.
[۴۴] ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶.
[۴۵] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۴۷۰.
[۴۶] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.
[۴۷] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۴۷.
[۴۸] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۵۳.
[۴۹] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۶۵-۵۶۶.
[۵۰] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۷۷.

سائب بن اَقْرَع ثقفی از سوی خلیفه دوم مسئول تقسیم غنایم جنگ نهاوند شد و پس از آن به حکومت اصفهان رسید و در همانجا درگذشت. فرزندانش در قرون اول اسلامی از بزرگان اصفهان بودند.
[۵۱] احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ج۱ف ص۷۵.
[۵۲] احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ج۱ف ص۳۴۲.

حجاج بن یوسف ثقفی (متوفی ۹۵) سهم عظیمی در تثبیت و استحکام خلافت امویان داشت و فرزندان و اعقابش از بزرگان دولت اموی در شام و اندلس بودند. محمدبن قاسم ثقفی (متوفی ۹۸) فاتح سِند بود.حر بن عبدالرحمان بن عبداللّه بن عثمان ثقفی (متوفی ? ۱۰۶) از امیران و فاتحان معروف اندلس در پایان قرن اول بود
[۵۳] ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶-۲۶۸.
[۵۴] ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۳۶۹.

بعضی از بزرگان دولت طاهریان خراسان از ثقفیان بودند.
[۵۵] سمعانی، ج۱، ص۵۰۹ـ۵۱۰.

منصب قضاوتی بغداد و کوفه را، سالها خاندان ثقفی برعهده داشتند و خاندان آل شهری از نسل مغیرة بن شعبه ثقفی در قرن نهم با قبایل خَفاجه عراق به سر می بردند.
[۵۶] ابن عنبه، الفصول الفخریه ص۶۵.




بقایای قبیله ثقیف، مشتمل بر دهها طایفه کوچک و بزرگ، هنوز در طائف و اطراف آن به سر می برند و کوه حجاز در میان مکه و طائف، یکی از مراکز اصلی سکونت آنان است.
[۵۷] کحّاله، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.




ابن جلجل، طبقات الاطباء والحکماء، چاپ فؤاد سید، قاهره ۱۹۵۵.
ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
ابن خلدون.
ابن عنبه، الفصول الفخریه، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۳ ش.
ابن هشام، السیرة النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، ( بیروت ): دارابن کثیر، ( بی تا. ).
احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران ( بی تا. ).
بلاذری (بیروت ).
ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ ش.
محمد حمیداللّه، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشده، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ( ۱۳۷۹/۱۹۵۹ )، چاپ افست بغداد ( بی تا. ).
سیدعبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصرالجاهلیة، ( اسکندریه ) ۱۹۸۸.
سمعانی.
عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷.
زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۸، چاپ افست ویسبادن ۱۹۶۷.
علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، و هومختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلما باخبار الحکما،چاپ لیپرت،لایپزیگ ۱۹۰۳.
احمد بن علی قلقشندی، نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب، بیروت،چاپ محمد تقی دانش پ‍‍ژوه، تهران:بنیاد فرهنگ ایران،۱۳۴۵ ش.



 
۱. سمعانی، ج۱، ص۵۰۸ـ۵۰۹.
۲. احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.
۳. ابن خلدون، ج۲، ص۳۶۹.
۴. ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶.
۵. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۵.
۶. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۲۷.
۷. ابن عنبه، الفصول الفخریه ص۶۵.
۸. احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.
۹. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب ذیل «ثقف ».
۱۰. یواقیت العلوم، ص۱۸۶.
۱۱. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب ذیل «جذم».
۱۲. یعقوبی، البلدان، ص۳۱۶.
۱۳. سمعانی، ج۱، ص۵۰۹.
۱۴. ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.
۱۵. احمد بن علی قلقشندی،نهایه الارب فی المعرفه انساب العرب ص۱۸۶.
۱۶. ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۷ـ ۴۸.
۱۷. مسعودی، ج۲، ص۲۰۰ـ۲۰۱.
۱۸. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء ص۱۶۱.
۱۹. ابن جلجل، طبقات الاطباء والحکماء ص۵۴.
۲۰. مسعودی، ج۳، ص۲۱۴ـ۲۱۵.
۲۱. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹.    
۲۲. ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۷.
۲۳. یاقوت حموی، ذیل «اللات ».
۲۴. سیدعبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصرالجاهلیه ص۳۷۶-۳۷۸.
۲۵. واقدی، ج۳، ص۹۷۲.
۲۶. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۵ـ۳۶.
۲۷. ابن هشام، السیرة النبویه قسم۱، ص۴۱۹.
۲۸. واقدی، ج۱، ص۲۰۳.
۲۹. واقدی، ج۲، ص۵۷۹.
۳۰. ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۲، ص۵۱۶ـ۵۱۷.
۳۱. واقدی، ج۳، ص۸۸۵-۸۸۸.
۳۲. واقدی، ج۳، ص۹۰۷-۹۰۸.
۳۳. واقدی، ج۳، ص۹۲۲-۹۳۸.
۳۴. واقدی، ج۳، ص۹۶۰-۹۷۳.
۳۵. ابن هشام، السیرة النبویه قسم۲، ص۴۳۷ به بعد.
۳۶. ابن هشام، السیرة النبویه قسم۲، ص۵۳۷-۵۴۳.
۳۷. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۴۶۲ـ۴۷۰.
۳۸. زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد ص۶۴-۶۶.
۳۹. محمد حمیداللّه، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشده ص۲۸۴-۲۸۶.
۴۰. بلاذری، ص۳۵۱ـ۳۵۲.
۴۱. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۲۰-۵۲۴.
۴۲. ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۲، ص۵۱۷.
۴۳. احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ص۱۲۱-۱۲۳.
۴۴. ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶.
۴۵. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۴۷۰.
۴۶. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.
۴۷. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۴۷.
۴۸. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۵۳.
۴۹. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۶۵-۵۶۶.
۵۰. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۵۷۷.
۵۱. احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ج۱ف ص۷۵.
۵۲. احمدبن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان ج۱ف ص۳۴۲.
۵۳. ابن حزم، جمهرة انساب العرب ص۲۶۶-۲۶۸.
۵۴. ابن خلدون، تاریخ ج۲، ص۳۶۹.
۵۵. سمعانی، ج۱، ص۵۰۹ـ۵۱۰.
۵۶. ابن عنبه، الفصول الفخریه ص۶۵.
۵۷. کحّاله، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ثقیف».    




جعبه ابزار