• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم افترا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خداوند متعال در آیات بسیاری از قرآن کریم مسلمانان را از افترا و تهمت و دروغ بستن به یکدیگر برحذر می‌دارد، و شرح حال مردمانی را بازگو می‌کند که با افترا بستن به انبیا و پاکان روزگار آنان را مورد آزار و اذیت قرار دادند.



حکم افترا به ابراهیم (قرآن)، یهود و نصارا نسبت به این نکته جاهل بودند که اگر ابراهیم موسس مرحله‌ای از اسلام یعنی از دین اصیل حق بود، لازمه اش این نیست که وقتی مرحله دیگری از آن به وسیله موسی و عیسی (علیهماالسلام) به نام یهودیت و نصرانیت ظهور پیدا کرد، ابراهیم هم یهودی و یا نصرانی باشد، بلکه او مسلمانی حنیف بود.


حکم افترا به انبیا (قرآن)، خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی افتراها و دروغهایی که به پیامبران الهی نسبت می‌دادند را بیان فرموده، و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رامأمور میکند که آنها و آنچه را که ظالمانه و به دروغ می‌گویند به خودشان واگذارد.


حکم افترا به بی گناه (قرآن)، خداوند متعال در قرآن کریم افترا و دروغ بستن و تهمت زدن به افراد بیگناه را گناهی بزرگ و جرمی نابخشودنی می‌داند.


حکم افترا به خدا (قرآن)، خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی سخن از افترا و دروغ بستن به خویش را از سوی کافران و مشرکان و اهل کتاب ، به میان آوده است و فرموده: «چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ بسته (و شریک برای او قائل شده است) یا آیات او را تکذیب نموده؟!»


حکم افترا به زنان عفیف (قرآن)، خداوند متعال در قرآن کریم برای کسی که به زن عفیفی تهمت و افترا ببندد، و برای اثبات مدعایش نتواند چهار شاهد بیاورد، مجازات تازیانه و حکم به فسق را در نظر گرفته است.


حکم افترا به شعیب (قرآن)، اصحاب ایکه مردمانی بودند که حضرت شعیب (علیه السلام) برای هدایت آنان از جانب خداوند مبعوث گردید، ولی آنها با همت و افترا و دروغ آن حضرت را آزردند.


حکم افترا به شوهر (قرآن)، یکی از مواردی که خداوند متعال در قرآن کریم به آن اشاره فرموده این است که زنان را باید از افترا (نسبت فرزندان نامشروع یا مشکوک) به شوهران خود، بپرهیزند.


حکم افترا به صالح (قرآن)، حضرت صالح (علیه‌السلام) پیامبر بزرگ الهی بودند که بر قوم ثمود مبعوث شدند، اما آنها بر آن حضرت تهمت دروغگویی زده و از اطاعتش سرپیچی کردند.


حکم افترا به عیسی (قرآن)، بنی اسرائیل معجزات عیسی (علیه‌السّلام) را سحر قلمداد می‌کردند.


به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تهمت غل و دروغ می‌بستند: «وما کان لنبی ان یغل ومن یغلل یات بما غل یوم القیـمة ثم توفی کل نفس ما کسبت وهم لا یظلمون؛ (گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند؟! در حالی که) ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! و هر کس خیانت کند، در روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) می‌آورد؛ سپس به هرکس، آنچه را فراهم کرده (و انجام داده) است بطور کامل داده می‌شود؛ و (به همین دلیل) به آنها ستم نخواهد شد (چرا که محصول اعمال خود را خواهند دید).»
«وکذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیـطین الانس والجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا ولو شاء ربک ما فعلوه فذرهم وما یفترون؛ اینچنین در برابر هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به طور سری (و درگوشی) به یکدیگر می‌گفتند و اگر پروردگار تو می‌خواست چنین نمی‌کردند (و اجبارا می‌توانست جلو آنها را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد) بنابراین آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار!»
«اکان للناس عجبـا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس وبشر الذین ءامنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الکـفرون ان هـذا لسـحر مبین. آیا این برای مردم موجب شگفتی است که به یکی از آنها وحی فرستادیم که مردم را انذار کن و به کسانی که ایمان آورده‌اند بشارت ده که برای آنها پاداشهای مسلم نزد پروردگارشان (و سابقه نیک) است (اما) کافران گفتند این ساحر آشکاری است.»
«وما کان هـذا القرءان ان یفتری من دون الله ولـکن تصدیق الذی بین یدیه وتفصیل الکتـب لا ریب فیه من رب العــلمین• ‌ام یقولون افتره قل فاتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صـدقین• بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یاتهم تاویله کذلک کذب الذین من قبلهم فانظر کیف کان عـقبة الظــلمین؛ شایسته نیست (و امکان نداشت) که این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود ولی تصدیقی است برای آنچه پیش از آن است (از کتب آسمانی) و تفصیلی است برای آنها، و شکی در آن نیست که از طرف پروردگار جهانیان است• آنها می‌گویند، او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده بگو اگر راست می‌گوئید یک سوره همانند آن بیاورید و هر کس را می‌توانید غیر از خدا (به یاری) بطلبید• (آنها از روی علم و دانش قرآن را انکار نمی‌کنند) بلکه آنها چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است اینچنین پیشینیان آنها نیز تکذیب کردند پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود؟!»
‌«ام یقولون افتره قل ان افتریته فعلی اجرامی وانا بریء مما تجرمون؛ (مشرکان) می‌گویند او (محمد) این سخنان را بدروغ بخدا نسبت داده بگو اگر من اینها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم گناهش بر عهده من است ولی من از گناهان شما بیزارم.»
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالبـب ما کان حدیثـا یفتری ولـکن تصدیق الذی بین یدیه وتفصیل کل شیء وهدی ورحمة لقوم یؤمنون؛ در سرگذشتهای آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است، اینها داستان دروغین نبود بلکه (وحی آسمانی است و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) است و شرح هر چیز (که پایه سعادت انسان است) و هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان می‌آورند.»
«واذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اسـطیر الاولین• ثم یوم القیـمة یخزیهم ویقول این شرکاءی الذین کنتم تشـقون فیهم قال الذین اوتوا العلم ان الخزی الیوم والسوء علی الکـفرین؛ و هنگامی که به آنها گفته شود پروردگار شما چه نازل کرده است! می‌گویند اینها (وحی الهی نیست) همان افسانه‌های دروغین پیشینیان است•...• سپس روز قیامت خدا آنها را رسوا می‌سازد، و می‌گوید شریکانی که شما برای من ساختید، و بخاطر آنها با دیگران دشمنی می‌کردید کجا هستند؟ (در این هنگام) عالمان می‌گویند: رسوائی و بدبختی، امروز بر کافران است.»
«واذا بدلنا ءایة مکان ءایة والله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اکثرهم لا یعلمون• ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی وهـذا لسان عربی مبین؛و هنگامی که آیه‌ای را به آیه دیگر تبدیل کنیم (حکمی را نسخ نمائیم) - و خدا بهتر می‌داند چه حکمی را نازل کند - آنها می‌گویند تو افترا می‌بندی اما اکثر آنها (حقیقت) را نمی‌دانند•...• ما میدانیم آنها می‌گویند این آیات را بشری به او تعلیم می‌دهد، در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند عجمی است ولی این (قرآن) زبان عربی آشکار است.»
«لاهیة قلوبهم واسروا النجوی الذین ظـلموا هل هـذا الا بشر مثلکم افتاتون السحر وانتم تبصرون؛ در حالی که قلوبشان در لهو و بیخبری فرو رفته است، و این ستمگران پنهانی نجوی میکنند (و می‌گویند) آیا جز اینست که این یک بشری همچون شماست؟ آیا شما به سراغ سحر میروید با اینکه می‌بینید؟!»
«وقال الذین کفروا ان هـذا الا افک افتره واعانه علیه قوم ءاخرون فقد جاءو ظـلمـا وزورا• وقالوا اسـطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة واصیلا؛ و کافران گفتند: این فقط دروغی است که او ساخته، و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده‌اند. آنها (با این سخن،) ظلم و دروغ بزرگی را مرتکب شدند• و گفتند این همان افسانههای پیشینیان است که وی آنرا رونویس کرده، و هر صبح و شام بر او املا میشود.»
‌«ام یقولون افتره بل هو الحق من ربک لتنذر قومـا ما‌اتـهم من نذیر من قبلک لعلهم یهتدون؛ ولی آنها می‌گویند (محمد) آن را به دروغ به خدا بسته است، اما (باید بدانند) این سخن حقی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که قبل از تو هیچ انذار کننده‌ای برای آنها نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند.»
«واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا رجل یرید ان یصدکم عما کان یعبد ءاباؤکم وقالوا ما هـذا الا افک مفتری وقال الذین کفروا للحق لما جاءهم ان هـذا الا سحر مبین؛هنگامی که آیات روشنگر ما بر آنها خوانده شود می‌گویند او فقط مردی است که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش میکردند باز دارد، و می‌گویند: این جز دروغ بزرگی که (به خدا ) بسته شده چیز دیگری نیست، و کافران هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند: این فقط یک سحر آشکار است!»
«وقالوا ان هـذا الا سحر مبین؛و می‌گویند این فقط سحر آشکاری است.»
«ویقولون ائنا لتارکوا ءالهتنا لشاعر مجنون؛ و پیوسته می‌گفتند: آیا ما خدایان خود را به خاطر شاعر دیوانه‌ای رها کنیم؟!»
«وعجبوا ان جاءهم منذر منهم وقال الکـفرون هـذا سـحر کذاب؛ آنها تعجب کردند که چرا پیامبر انذار کننده‌ای از میان آنها برخاسته، و کافران گفتند: این ساحر دروغگوئی است!»
«ولما جاءهم الحق قالوا هـذا سحر وانا به کـفرون؛ اما هنگامی که حق به سراغشان آمد گفتند این سحر است و ما نسبت به آن کافریم!»
«واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت قال الذین کفروا للحق لما جاءهم هـذا سحر مبین• ‌ام یقولون افتره قل ان افتریته فلا تملکون لی من الله شیــا هو اعلم بما تفیضون فیه کفی به شهیدا بینی وبینکم وهو الغفور الرحیم؛ هنگامی که آیات بینات ما بر آنها خوانده می‌شود کافران در برابر حقی که برای آنها آمده می‌گویند: این سحر آشکار است• بلکه می‌گویند: این آیات را بر خدا افترا بسته، بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است مرا رسوا کند و) شما نمی‌توانید در برابر خداوند از من دفاع کنید، او کارهائی را که شما در آن وارد می‌شوید بهتر می‌داند، همین بس که خداوند گواه میان من و شما باشد، و او غفور و رحیم است.»
«افسحر هـذا‌ام انتم لا تبصرون؛آیا این سحر است یا شما نمی‌بینید؟!»
«فذکر فما انت بنعمت ربک بکاهن ولا مجنون؛ حال که چنین است تذکر ده، و به لطف پروردگارت تو کاهن و مجنون نیستی.»
‌«ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون؛ بلکه آنها می‌گویند او شاعری است که ما انتظار مرگش را می‌کشیم!»
«وان یروا ءایة یعرضوا ویقولوا سحر مستمر؛ و هر گاه نشانه و معجزهای را ببینند اعراض کرده می‌گویند: این سحری است مستمر!»
«واذ قال عیسی ابن مریم یـبنی اسرءیل انی رسول الله الیکم مصدقـا لما بین یدی من التورة ومبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینـت قالوا هـذا سحر مبین؛ و به یاد آورید هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ‌ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده کتابی که قبل از من فرستاده شده یعنی تورات می‌باشم، و بشارت دهنده به رسولی هستم که بعد از من می‌آید، و نام او احمد است، هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمد گفتند این سحری است آشکار!»


حکم افترا به مریم (قرآن)، وقتی حضرت مریم (علیهاالسّلام) در حالیکه فرزند تازه متولد شده اش، حضرت عیسی (علیه‌السلام) را در آغوش داشت، وارد شهر شد، مردم زبان به افترا و تهمت و شماتت به این بانوی پاکدامن گشودند.


حکم افترا به ملائکه (قرآن)، مشرکان به اعتقاد باطل خویش م‌پنداشتد که ملائکه دختران خدا هستند، خداوند این سخن را افترایی می‌داند که آنان از رو جهل خویش به خدا نسبت می‌دهند.


حکم افترا به موسی (قرآن)، آیات متعددی در قرآن کریم در باره تهمتها و افتراهایی که بنی اسرائیل به موسی (علیه السلام) وارد می‌کردند نازل شده است.


افترا به مؤمنان حرام است: «والذین یؤذون المؤمنین والمؤمنـت بغیر ما اکتسبوا فقد احتملوا بهتـنـا واثمـا مبینا؛و آنها که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کاری که انجام نداده‌اند آزار می‌دهند متحمل بهتان و گناه آشکاری شده‌اند.»


حکم افترا به نوح (قرآن)، نوح (علیه السلام) یکی از پیامبران اولو العزم است که در راه ارشاد و هدایت بندگان به سوی توحید رنج و مشقت فراوانی را تحمل کرد و بسیار از سوی قومش مورد حمله توسط افترا و تهمت قرار گرفت.


حکم افترا به همسر (قرآن)، خداوند متعال در قرآن کریم کسانی را که به زنان عفیف و پاکدامن تهمتهای ناروا میزنند، خطاب قرار داده و فرموده است که چنین کسانی در پیشگاه خداوند جزء دروغگویانند.


حکم افترا به هود (قرآن)، خداوند متعال حضرت هود (علیه‌السلام) را برای هدایت قوم عاد مبعوث فرمود، اما آنان دعوت پیامبر خدا را نپذیرفتند و او را متهم به جنون کردند.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۷۵.    
۳. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۸۸.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۱۵.    
۷. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۵- ۶.    
۸. یونس/سوره۱۰، آیه۳۷ - ۳۹.    
۹. هود/سوره۱۱، آیه۳۵.    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج، ص.    
۱۲. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۸۲.    
۱۳. نحل/سوره۱۶، آیه۲۴.    
۱۴. نحل/سوره۱۶، آیه۲۷.    
۱۵. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۱.    
۱۶. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۳.    
۱۷. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۵۵.    
۱۹. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۴۵.    
۲۰. فرقان/سوره۲۵، آیه۴.    
۲۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۵.    
۲۲. سجده/سوره۳۲، آیه۳.    
۲۳. سبا/سوره۳۴، آیه۴۳.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۲۸.    
۲۵. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۵۸۳.    
۲۶. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵.    
۲۷. صافات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۲۸. ص/سوره۳۸، آیه۴.    
۲۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۰.    
۳۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۷.    
۳۱. احقاف/سوره۴۶، آیه۸.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۳۰۸.    
۳۳. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۸۷.    
۳۴. طور/سوره۵۲، آیه۱۵.    
۳۵. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۳۶. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۳۷. قمر/سوره۵۴، آیه۲.    
۳۸. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۳۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۸.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۲۳.    
۴۱. طباطبائی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۵۰۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم افترا».    



جعبه ابزار