• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کفر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




کُفْر (به ضم کاف و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای پوشاندن است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: کُفْران (به ضم کاف و سکون فاء) به معنای انکار نعمت و ناسپاسی؛ و کَفور (به فتح کاف) به معنای بسیار ناسپاس‌ و مبالغه است در کفران نعمت؛ و کُفور (به ضم کاف) مصدر به معنای جحود و انکار؛ کَفّار (به فتح کاف و تشدید فاء) مبالغه کافر به معنای بسیار ناسپاس‌؛ کُفّار (به ضم کاف و تشدید فاء) جمع کافر به معنای منکرین دین و منکرین نعمت؛ کَفّارة (به فتح کاف و تشدید فاء) به معنای پوشاننده و جبران کننده گناه به احسن وجه؛ کَوافِر (به فتح کاف و کسر فاء) جمع کافره به معنای زنان کافر؛ کافور به معنای عطری است از درختی که در جبال هند و چین و به غلاف ثمره‌ها و غنچه آنها نیز کافور گویند که میوه را پوشانده است.



کُفْر: پوشاندن است.
در مفردات گوید: کُفْر در لغت به معنی پوشاندن شی‌ء است. شب را کافر گوئیم که اشخاص را می‌پوشاند و زارع را کافر گوئیم که تخم را در زمین می‌پوشاند؛ کفر نعمت پوشاندن آنست با ترک شکر، بزرگترین کفر انکار وحدانیّت خدا یا دین یا نبوت است. کُفران بیشتر در انکار نعمت و کُفر در انکار دین به کار رود و کُفور در هر دو.
در مجمع فرموده: کُفْر در شریعت عبارت است از انکار آنچه خدا معرفت آن را واجب کرده، از قبیل وحدانیّت و عدل خدا و معرفت پیغمبرش و آنچه پیغمبر آورده از ارکان دین. هر که یکی از اینها را انکار کند کافر است.
راغب گوید: کافر در عرف دین به کسی گفته می‌شود که وحدانیّت یا نبوت یا شریعت یا هر سه را انکار کند.
به هر حال کافر کسی است که اصول یا ضروری دین را انکار کند.


این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:

۲.۱ - کفران

کُفْران: چنانکه از راغب نقل شد بیشتر در انکار نعمت و ناسپاسی به کار رود.
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ‌ لِسَعْیِهِ‌) یعنی: «هر که از روی ایمان اعمال شایسته را انجام دهد به سعی او ناسپاسی نیست و خدا آن را نادیده نخواهد گرفت، بلکه پاداش خواهد داد».
این لفظ فقط یک بار در قرآن آمده است.
در آیات‌ (وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ‌) (و شكر مرا به جاى آوريد و نعمت‌هاى مرا كفران نكنيد) و (لِیَبْلُوَنِی اَ اَشْکُرُ اَمْ‌ اَکْفُرُ) (...تا مرا آزمایش كند كه آيا شُكر او را به جا مى‌آورم يا كفران مى‌كنم؟!) مراد از کفر ناسپاسی است. ایضا در (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ اَنْتَ مِنَ‌ الْکافِرِینَ‌) یعنی‌: «ای موسی کردی کارت را که کردی (و قبطی را کشتی) حال آنکه به نعمت من از ناسپاسان بودی».

۲.۲ - کفور به فتح کاف

کَفور: مبالغه در کفران نعمت است، یعنی بسیار ناسپاس‌.
(اِنَّهُ لَیَؤُسٌ‌ کَفُورٌ) (بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود) آن ظاهرا مصداق کفر نیز واقع می‌شود، مثل‌: (وَ لا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها کَذلِکَ نَجْزِی کُلَ‌ کَفُورٍ) (و نه عذاب آن، از آنان كاسته مى‌شود؛ اين‌گونه هر ناسپاسى را مجازات مى‌كنيم)
«کَفور» جمعا ۱۲ بار در قرآن مجید آمده است.

۲.۳ - کفور به ضم کاف

کُفور: مصدر است به معنی جحود و انکار. از راغب نقل شد که در انکار دین و انکار نعمت به کار رود و جمعا سه بار در قرآن آمده است‌.
(وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ فَاَبی‌ اَکْثَرُ النَّاسِ اِلَّا کُفُوراً) ظاهرا مراد از آن انکار دینی است یعنی: «از هر مثل در این قرآن آوردیم ولی بسیاری از مردم جز انکار حق نکردند». ایضا: (وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا) (ما اين آيات را به صورت‌هاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكّر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و کفر ابا دارند) و (وَ جَعَلَ لَهُمْ اَجَلًا لا رَیْبَ فِیهِ فَاَبَی الظَّالِمُونَ اِلَّا کُفُوراً) (و براى آنان سرآمدى قطعى- كه شكى در آن نيست- قرار داده؛ امّا ستمكاران، جز كفر و انكار را ابا داشتند)

۲.۴ - کفار به فتح کاف

کَفّار: مبالغه کافر و به قول راغب آن در افاده مبالغه از کَفور ابلغ است. ظاهر قرآن آنست که در کُفر دین و کُفر نعمت به کار رفته‌ است: (اَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَ‌ کَفَّارٍ عَنِیدٍ) (هر كافر حق ستيزى را در دوزخ افكنيد) در کفر دینی است‌، (وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها اِنَّ الْاِنْسانَ لَظَلُومٌ‌ کَفَّارٌ) (و اگر نعمت‌هاى خدا را بشماريد، هرگز نمى‌توانيد آنها را احصا كنيد. انسان، ستمكار و ناسپاس است) ظاهرا در کفر نعمت است.

۲.۵ - کفار به ضم کاف

کُفّار: جمع کافر است. به نظر راغب استعمال آن در منکر دین بیشتر از منکر نعمت است‌: (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ‌ کُفَّارٌ اُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ‌) (كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند ... بر آنها خواهد بود)
این لفظ جمعا ۲۱ دفعه در قرآن به کار رفته و همه جا مراد از آن منکرین دین است مگر در آیه‌: (کَمَثَلِ غَیْثٍ اَعْجَبَ‌ الْکُفَّارَ نَباتُهُ‌) (همانندبارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى و سرور فرو مى‌برد) که مراد زارعان و کشاورزان است.

۲.۶ - کفاره

کَفّارة: مراد از کفّاره آنست که گناه را به احسن وجه می‌پوشاند و جبران می‌کند.
(ذلِکَ‌ کَفَّارَةُ اَیْمانِکُمْ اِذا حَلَفْتُمْ‌) «آن کفّاره سوگندهای شماست چون قسم خوردید». مراد از «ذلِکَ‌» آزاد کردن بنده یا طعام ده نفر فقیر یا لباس ده نفر فقیر است.
(فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ‌) یعنی: «هر که از قصاص عفو کند آن عفو و تصدّق، کفّاره گناهان اوست».
از امام صادق (علیه‌السّلام) منقول است که به قدر عفو و به قدر جنایتی که بر او وارد شده از گناهانش آمرزیده شود.
همچنین است تکفیر سیّئات‌: (وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ‌) (و گناهانتان را مى‌پوشاند) مراد از آن پوشاندن و از بین بردن آثار گناهان است و در «سیّئه» گفتیم که مراد از آن در غالب آثار معاصی است.

۲.۷ - کوافر

کَوافِر: جمع کافره است یعنی زنان کافر و فقط یک بار در قرآن یافت شده است‌.
(وَ لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ‌ الْکَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما اَنْفَقْتُمْ...) یعنی: «نکاح زنان کافر را نگاه ندارید بلکه آنچه از مهریّه داده‌اید بگیرید و رهاشان کنید».
درباره آیه در «عصم» و در «طعم» ذیل عنوان طعام اهل کتاب و زنان آنها توضیح داده شده است.

۲.۸ - کافور

کافور: در اقرب الموارد گوید: کافور عطری است از درختی که در جبال هند و چین است به‌دست می‌آید، درخت آن سایه بزرگ دارد و کافور در جوف شاخه‌ها و ترکه‌های آن می‌باشد، رنگ کافور ابتدا قرمز است و با تصعید سفید می‌گردد. ناگفته نماند غلاف ثمره‌ها و غنچه آنها را نیز کافور گویند که میوه را پوشانده است.
(اِنَّ الْاَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَاْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً • عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ‌) «عَیْناً» را اگر بیان کافور بگیریم، نتیجه این می‌شود که کافور چشمه‌ایست در بهشت، یعنی: «نیکوکاران می‌آشامند از جامی که مخلوط آن از کافور است و آن چشمه‌ایست که بندگان خدا از آن می‌آشامند». ظاهرا مراد از ابرار، اصحاب یمین و از عباد اللّه مقرّبون‌اند.
شاید مراد از کافور عطر مخصوص باشد که به جام مخلوط شده و «عَیْناً» در تقدیر «مِن عَینِِ» است در اینصورت‌ کافور نکره است، نمی‌شود به کافور دنیا قیاس کرد.


آیا مراد از «کفروا- یکفرون- کافرون- کفّار» آنهائی‌اند که دانسته و از روی عمد حق را پرده‌پوشی و انکار کرده‌اند یا به کفّاری که عَنْ جَهْلِِ و از روی ندانستن کافراند نیز شامل می‌باشد؟ به عبارت دیگر آیا کافر عَنْ عِنادِِ مورد عذاب آخرت است یا کافر عَنْ جَهْلِِ را نیز شامل است؟ ناگفته نماند: این سؤال دو سؤال است.
اوّل: آیا مراد از کافر کسی است که عَنْ عِنادِِ کافر باشد یا اعمّ است؟
دوم: آیا عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا همه را شامل می‌باشد؟
به نظر می‌آید: اطلاق کافر در قرآن اعمّ است و به هر دو قسم کافر شامل می‌باشد، مثلا آیه‌: (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ اَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‌) (كسانى كه كافر شدند، براى آنان يكسان است كه آنان را از عذاب الهی بيم دهى يا ندهى؛ ایمان نخواهند آورد) و نظائر آن صریحش در کفر از روی عناد و لجاجت است؛ ایضا آیاتی که درباره عدّه‌ای از کفّار آمده‌: (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ‌) (و آن را از روى ظلم و تکبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن یقین داشتند) و یا موسی (علیه‌السّلام) به فرعون می‌گفت: (لَقَدْ عَلِمْتَ ما اَنْزَلَ هؤُلاءِ اِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ‌) (تو مى‌دانى اين معجزات را جز پروردگار آسمان‌هاو زمين نفرستاده) یا درباره اهل کتاب آمده که دانسته و روی عمد اسلام را انکار می‌کردند، مثل‌: (وَ اِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌) (ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند کتمان مى‌كنند) و نیز درباره آنها آمده‌: (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتابَ اِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ‌) (و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، با يكديگر اختلاف نكردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسدورزى) که در «خلف» و «امن» مشروحا گفته شده است.
از طرف دیگر این آیات را می‌خوانیم‌: (لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ‌... لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا اِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ) (كسانى كه گفتند: «خداوند همان مسیح فرزند مریم است»، بيقين كافر شدند...كسانى كه گفتند: «خداوند، يكى از سه خداست» به يقين كافر شدند) معلوم است که عدّه‌ای از آنها مطلب را می‌دانستند ولی برای حفظ مقام و یا عناد در برابر اسلام آن را می‌گفتند، ولی عدّه زیادی از آنها یقیناََ بدون توجّه‌ از بزرگان خود پیروی کرده و عَنْ جَهْلِِ آن عقیده را داشتند. پس به اطمینان می‌شود گفت که کفر از روی جهل و از روی عدم توجه نیز کفر است و گرنه درباره عدّه بسیاری که کفر را از پدران خود به ارث برده‌اند و بی‌سواد و بی‌توجه‌اند باید بگوئیم کافر نیستند و واسطه میان کفر و ایمان‌اند، ایضا آیاتی نظیر: (هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ‌ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ‌) (او كسى است كه شما را آفريد و به شما آزادی و اختیار داد)؛ گروهى از شما كافريد و گروهى مؤمن) و (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ فَاُولئِکَ هُمُ‌ الْکافِرُونَ‌) (و آنها كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نمى‌كنند، كافرند) ظهورشان در اعمّ است، آنکه «ما انزل اللّه» را می‌داند و با آن حکم نمی‌کند و آنکه نمی‌داند هر دو «بِما اَنْزَلَ اللَّهُ» حکم نکرده‌اند، پس کافراند.
گفتیم: اگر آیات به کفّار عن جهل شامل نشود پس باید گفت مردم سه گروه‌اند: مؤمن و کافر از روی عناد و کافر از روی جهل، که واسطه است میان مؤمن و کافر. پس یا باید کافر را اعمّ بدانیم و یا قائل به واسطه شویم ولی ناگفته نماند که ظهور اکثر آیات در کفر عنادی است و در کفر از روی قصور کم استعمال شده است.


امّا راجع به سؤال دوم که عذاب آخرت برای کافر عنادی است یا اعمّ می‌باشد؟
باید دانست که کفّار عَنْ جَهْلِِ در حکم مستضعفین و یا از مصادیق مستضعفین‌اند که در «ضعف» درباره آن مفصّلا بحث کرده‌ایم و آیات عذاب شامل حال کسانی است که دانسته و از روی عناد و لجاج به حق تسلیم نشده و ایمان نمی‌آورند، یعنی آنانکه حجّت بر آنها تمام شده و مورد تبلیغ قرار گرفته‌اند ولی انبیاء و دین را تکذیب کرده و از پیشرفت آن جلوگیری نموده‌اند.
در این مطلب دو دسته آیات داریم:
اول: آیاتی که بعد از «کَفَرُوا» قید «وَ کَذَّبُوا، ... وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ» دارند یعنی آنان‌که کافر شده و حق را انکار کرده و پیامبران را تکذیب نموده‌اند و مانع پیشرفت دین شده‌اند روشن است که تکذیب و صدّ پس از تبلیغ و اتمام حجّت است.
دوم: آیاتی که مطلق‌ «کَفَرُوا» دارند در اینصورت آیات دسته اول قید آیات دسته دوم و مخصص آنهااند.
بعضی از آیات قسم اول چنین‌اند:
۱- (وَ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا اُولئِکَ اَصْحابُ النَّارِ) (و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را تكذيب كردند اهل دوزخند)
۲- (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِیداً) (كسانى كه كافر شدند، و مردم را از راه خدا باز داشتند، در گمراهی دورى افتاده‌اند)
۳- (وَ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا اُولئِکَ اَصْحابُ الْجَحِیمِ‌) (و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، همانها اهل دوزخند)
۴- (الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً) (كسانى كه كافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، بخاطر فسادى كه مى‌كردند، عذابى بر عذابشان مى‌افزاييم)
۵- (وَ اَمَّا الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَاُولئِکَ فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ‌) (امّا كسانى كه كافر شدند و آيات ما و لقاى آخرت را تكذيب كردند، در عذاب الهی احضار مى‌شوند)
این قبیل آیات زیاداند و چنانکه گفتیم: تکذیب و صدّ پس از تبلیغ دین است؛ تا کافری دین را نداند تکذیب آن نتواند و از پیشرفت آن ممانعت غیر مقدور است.
آیات دسته دوم نظیر این آیاتند:
۱- (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ‌ کُفَّارٌ اُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ...) (كسانى كه كافر شدند، و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خداوند ...بر آنها خواهد بود)
۲- (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ) (كسانى كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدى دارند)
پس آیات مقیّد، آیات مطلق را مخصص‌اند.


آیاتی داریم که کفر و ایمان در آنها پی در پی آمده و هر یک جای دیگری را می‌گیرد، مثل:
۱- (کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا اَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ...) (چگونه خداوند گروهى را هدايت مى‌كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت پیامبر و رسيدن نشانه‌هاى روشن به آنها، كافر شدند؟!)
۲- (اِنَّ الَّذِینَ‌ کَفَرُوا بَعْدَ اِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ...) (كسانى كه پس از ايمان آوردن، كافر شدند و سپس بر كفر خود افزودند، هيچ گاه توبه آنان، كه از روى ناچارى يا در آستانه مرگ صورت مى‌گيرد، پذيرفته نمى‌شود)
۳- (اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَ‌ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَ‌ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ‌) (كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، و باز هم ايمان آوردند، و ديگر بار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد)
به نظر نگارنده همانطور که در «امن» گفته شده مراد از ایمان در اینگونه آیات اعتقاد نیست و گرنه‌ چطور ممکن است که چند دفعه عوض شود بلکه مراد از ایمان تسلیم به علم است، در اینصورت خیلی عادی است که انسان به عقیده و علم خود تسلیم شود، سپس طغیان کند و هکذا.


در این زمینه مطلب مشروحی در «عمل» و در «مستضعف» بیان شده است.
به صراحت قرآن اعمال نیکی که کافر معاند انجام می‌دهد مقبول درگاه خدا نیست ولی در کفّار عن جهل سخنی هست که در دو محل فوق گفته شده است.


این سخن شایان دقت است.
شخصی که به دین و آیات خدا معتقد است چطور کافر می‌شود و به اعتقاد خویش تسلیم نمی‌باشد؟ آیا ممکن است انسان بداند تنور پر از آتش است باز توی آن قدم نهد؟!! در جواب می‌گوئیم: سه صفت زشت موجب آن می‌شود که انسان دانسته و از روی علم کافر شود و با اعتقاد به گناه و حرام بودن چیزی، آن را انجام دهد:

۷.۱ - تکبر و خود پسندی

این بلائی است که مبتلا به آن، دانسته و از روی علم کافر و تارک عمل خواهد بود مثل ابلیس که به خدا و قیامت و پیامبران عقیده داشت ولی خودپسندی کار او را ساخت‌ (اَبی‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ‌ الْکافِرِینَ‌) (جز ابليس كه سرباز زد، و تکبّر ورزيد، و بخاطر نافرمانى و تكبّرش از كافران شد) و می‌گفت‌: (اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ‌) (من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‌اى و او را از گِل!) این مطلب مشروحا در «امن» گذشته است.
ایضا آیاتی که کفر کافران را به استکبار نسبت می‌دهد: (وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْاَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِ‌) (سرانجام فرعون ولشكريانش به ناحق در زمين تكبر ورزيدند) این آیه درباره فرعون و فرعونیان است که معجزات موسی (علیه‌السّلام) را دیدند ولی: (وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا) (و آن را از روى ظلم و تكبر انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند. )
آنانکه از اهل کتاب نبوّت رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را دانسته انکار کردند به همین درد مبتلا بودند: (وَ اِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌) (ولى جمعى از آنان، حق را در حالى كه از آن آگاهند كتمان مى‌كنند)

۷.۲ - حسد

این صفت زشت نیز مانند خودبینی شخص را دانسته مرتکب کفر و گناه می‌کند، چنانکه در قضیّه حضرت یوسف (علیه‌السّلام) که برادرانش به او حسد ورزیدند و جریان کشتن پسر آدم برادر خویش است در آیاتی که راجع به اختلاف اهل کتاب و انکار اسلام، نازل شده کلمه‌ «بَغْیاً» بیشتر به چشم می‌خورد که بغی و حسد آنها را واداشته تا دانسته اختلاف کنند و حق را انکار نمایند.
(وَ ما تَفَرَّقُوا اِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ‌) (آنان پراكنده نشدند مگر بعد از آن‌كه علم و آگاهى به سراغشان آمد)
ایضا (وَآتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمْ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ) (و دلايل روشنى از امر نبوّت و شریعت در اختيارشان قرار داديم؛ آنها اختلاف نكردند مگر بعد از علم و آگاهى؛ و اين اختلاف بخاطر ستم و برترى‌جويى آنان بود؛ امّا پروردگارت روز قیامت در ميان آنها در آنچه پيوسته اختلاف داشتند داوری مى‌كند)
(كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) (مردم در آغاز امت واحدى بودند؛ بتدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافاتى پيدا شد؛ در اين حال خداوند، پیامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی را، كه به سوى حق دعوت مى‌كرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، درباره آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. تنها (گروهى‌از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، پس از آنكه نشانه‌هاى روشن به آنها رسيده بود، به سبب انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. ولى خداوند، كسانى را كه ايمان آورده بودند، بر حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، هدايت نمود؛ و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى‌كند.)
(إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ) (دين در نزد خدا، اسلام است و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، با يكديگر اختلاف نكردند، مگر بعد از آگاهى و از روى ستم و حسد ورزى؛ و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، بداند كه خداوند، سریع‌الحساب است)
(وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ) (سرانجام بنی‌اسرائیل را از دريا [رود عظيم نیل‌] عبور داديم؛ و فرعون و لشكريانش از سرِ ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ تا زمانى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى‌اسرائيل به او ايمان آورده‌اند، وجود ندارد؛ و من از مسلمين هستم.»)

۷.۳ - حرص

طمع و حرص صفت مذمومی است که شخص را دانسته و از روی علم به گناه وامی‌دارد مثل حرص آدم به خوردن از شجره منهیّه.
بیشتر اهل ایمان را سبب گناه همین حرص و طمع و عدم قناعت است؛ از حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) منقول است: «هَلَاکُ النَّاسِ فِی ثَلَاثٍ: الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ وَ الْحِرْصُ. فَالْکِبْرُ هَلَاکُ الدِّینِ وَ بِهِ لُعِنَ اِبْلِیسُ. وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ».


در آیات قرآن به تارک عمل کافر اطلاق شده است، مثل تارک حجّ که درباره آن آمده: (وَ مَنْ‌ کَفَرَ فَاِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ‌) (و هر كس كفر ورزد و حجّ را ترك كند، به خود زيان رسانده، و خداوند از همه جهانيان، بى‌نياز است)
درباره اهل کتاب آمده: خون‌های خویش را می‌ریزید و عده‌ای را از دیار خویش می‌رانید و... (اَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ‌ بِبَعْضٍ‌) ( آيا به بعضى از دستورات كتاب خدا ايمان مى‌آوريد، و به بعضى كافر مى‌شويد؟!)
در کافی باب وجوه الکفر روایتی از حضرت صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که کفر را به پنج قسمت تقسیم کرده و فرموده: «کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است: کفر جحود و آن دو قسم است: انکار ربوبیت و انکار حق بعد از علم. سوم کفران نعمت. چهارم‌ ترک مامور به. پنجم کفر برائت». چنانکه قوم ابراهیم (علیه‌السّلام) به کفّار گفتند: (کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ اَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ‌) (ما نسبت به شما كافريم؛ و ميان ما و شما دشمنى و کینه آشكار شده است) که مراد از کفر برائت و بیزاری است.


کفر گاهی به معنی برائت و بیزاری آید، مثل‌: (ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَ یَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً) طبرسی و راغب آن را در آیه به معنی برائت گفته‌اند، یعنی: «روز قیامت بعضی از شما از بعضی برائت جوید و بعضی بعضی را لعن کند». ایضا آیه‌ (کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ...) (ما نسبت به شما كافريم؛ و ميان ما و شما دشمنى و كينه آشكار شده است) که مراد از کفر برائت و بیزاری است. از حضرت صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که کفر به معنی برائت است.
(وَ مَنْ‌ یَکْفُرْ بِالْاِیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ‌) «هر کس از ایمان بیزاری جوید یا آن را انکار کند عملش پوچ شده است».
(اِنِّی‌ کَفَرْتُ‌ بِما اَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ‌) «من از آنچه مرا در آن شریک قرار دادید بیزارم». این سخن شیطان است به اهل عذاب در روز قیامت، ظاهرا تمام آیاتی که درباره کفر خدایان دروغین نسبت به پیروانشان در روز قیامت آمده، همه به معنی بیزاری است.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۲۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۴۷۵.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۸.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۶۷.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴-۷۱۵.    
۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.    
۹. انبیاء/سوره، آیه۹۴.    
۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۲۴.    
۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۵۷.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۹.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۶۱.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.    
۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۳۹.    
۱۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۰۹.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۱.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۱۹.    
۲۰. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۰.    
۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۶۴.    
۲۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۱۹.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۱۵.    
۲۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹.    
۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۶۱.    
۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۶۴.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۹۲.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۱۲.    
۳۱. هود/سوره۱۱، آیه۹.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۲.    
۳۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۵۶.    
۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۳۲.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۰.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۶.    
۳۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۶.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۸.    
۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۷.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۴۱.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۴۷.    
۴۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۴.    
۴۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۹.    
۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۰۲.    
۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۸۰.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۶.    
۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۰۴.    
۴۹. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۰.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۴.    
۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۲۲۸.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۳۱۵.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۷۱.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۲۱۲.    
۵۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۹.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۳.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۱۷.    
۵۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۵.    
۶۰. ق/سوره۵۰، آیه۲۴.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۱۹.    
۶۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۵۱.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۲۵.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۰.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۶۶.    
۶۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۴.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۰.    
۶۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۶۲.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۸۸.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۶.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۳۸.    
۷۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۶.    
۷۳. بقره/سوره۲، آیه۱۶۱.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۹۰.    
۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۸۸.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۴.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۴۰.    
۷۹. حدید/سوره۵۷، آیه۲۰.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۰.    
۸۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴.    
۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۹.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۹.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۳۲.    
۸۵. مائده/سوره۵، آیه۸۹.    
۸۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۱۱.    
۸۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۶۴.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۷.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۶۱.    
۹۰. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۹۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۴۵.    
۹۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۶۴.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۹.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۵۳.    
۹۵. شیخ کلینی، الکافی، ج۱۴، ص۵۰۴.    
۹۶. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۹۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۰.    
۹۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۶.    
۹۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۷۱.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۲۵.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۰۱.    
۱۰۲. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.    
۱۰۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۴۱.    
۱۰۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۰۹.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۱۲.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۷۸.    
۱۰۷. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۶۷.    
۱۰۸. انسان/سوره۷۶، آیه۵-۶.    
۱۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۴.    
۱۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۹۹.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۵۷.    
۱۱۳. بقره/سوره۲، آیه۶.    
۱۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳.    
۱۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۲.    
۱۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۸۲.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۲۸.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۶۷.    
۱۱۹. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۱۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.    
۱۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.    
۱۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.    
۱۲۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۲.    
۱۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۲.    
۱۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۱۸.    
۱۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۳۰۳.    
۱۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۸۵.    
۱۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۲۲۲.    
۱۳۱. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۱۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.    
۱۳۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۲۶.    
۱۳۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۹۱.    
۱۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.    
۱۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.    
۱۳۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۱۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.    
۱۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۰.    
۱۴۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۸.    
۱۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۷.    
۱۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.    
۱۴۳. مائده/سوره۵، آیه۷۲-۷۳.    
۱۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.    
۱۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۶۹-۷۰.    
۱۴۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۰۰-۱۰۱.    
۱۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۵۲-۳۵۳.    
۱۴۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۳۰-۱۳۱.    
۱۴۹. تغابن/سوره۶۴، آیه۲.    
۱۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۶.    
۱۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۹۵.    
۱۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۴۹۶.    
۱۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۴۷.    
۱۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۵۹.    
۱۵۵. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۱۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۵.    
۱۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۴۴.    
۱۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۶۳.    
۱۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۰۶.    
۱۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۴۹.    
۱۶۱. بقره/سوره۲، آیه۳۹.    
۱۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۱۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۳۷.    
۱۶۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۵.    
۱۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۴۳.    
۱۶۷. نساء/سوره۴، آیه۱۶۷.    
۱۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۴.    
۱۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۴۲.    
۱۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۲۳۲.    
۱۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۱۹.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۵۷.    
۱۷۳. مائده/سوره۵، آیه۱۰.    
۱۷۴. مائده/سوره۵، آیه۸۶.    
۱۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۲.    
۱۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۸۲.    
۱۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۶، ص۱۱۸.    
۱۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۳.    
۱۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۱۵۳.    
۱۸۰. نحل/سوره۱۶، آیه۸۸.    
۱۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۷.    
۱۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۲۱.    
۱۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۶۴.    
۱۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۶.    
۱۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۳۳.    
۱۸۶. روم/سوره۳۰، آیه۱۶.    
۱۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰۶.    
۱۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۵۹.    
۱۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۲۴۰.    
۱۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۷.    
۱۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۱۱.    
۱۹۲. بقره/سوره۲، آیه۱۶۱.    
۱۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴.    
۱۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۹۰.    
۱۹۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۸۸.    
۱۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۴۴.    
۱۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۴۰.    
۱۹۸. آل عمران/سوره۳، آیه۴.    
۱۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰.    
۲۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۰.    
۲۰۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۲.    
۲۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۹۷.    
۲۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۲۷.    
۲۰۴. آل عمران/سوره۳، آیه۸۶.    
۲۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.    
۲۰۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۴۰.    
۲۰۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۵.    
۲۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۹.    
۲۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۴.    
۲۱۰. آل عمران/سوره۳، آیه۹۰.    
۲۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۱.    
۲۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۴۱.    
۲۱۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۲۷.    
۲۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۱.    
۲۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۵۷.    
۲۱۶. نساء/سوره۴، آیه۱۳۷.    
۲۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۰.    
۲۱۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۳.    
۲۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۸۴.    
۲۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۹۳.    
۲۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۹۷.    
۲۲۲. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۲۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶.    
۲۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۲۲.    
۲۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۱۸۷.    
۲۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۹۱.    
۲۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۲۹.    
۲۲۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۲.    
۲۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۲.    
۲۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۴.    
۲۳۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۸.    
۲۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۲۰.    
۲۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۵۹.    
۲۳۴. قصص/سوره۲۸، آیه۳۹.    
۲۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۰.    
۲۳۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۸.    
۲۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۳.    
۲۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۹۸.    
۲۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۰۱.    
۲۴۰. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۲۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۲۴۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۶.    
۲۴۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۱.    
۲۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۳.    
۲۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۵.    
۲۴۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۶.    
۲۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.    
۲۴۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۲۶.    
۲۴۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۴۹۱.    
۲۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۲۳.    
۲۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۰۸.    
۲۵۲. مائده/سوره۵، آیه۲۷بب.    
۲۵۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۹۸.    
۲۵۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۴۸۵.    
۲۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۸۲.    
۲۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۸۰.    
۲۵۷. شوری/سوره۴۲، آیه۱۴.    
۲۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۴.    
۲۵۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۱.    
۲۶۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۱.    
۲۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۷.    
۲۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۰۹.    
۲۶۳. جاثیة/سوره۴۵، آیه۱۷.    
۲۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۰.    
۲۶۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۶۶.    
۲۶۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۵۲.    
۲۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۴.    
۲۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۵۱.    
۲۶۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۲۷۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳.    
۲۷۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۲۳.    
۲۷۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۱۸۵.    
۲۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۳.    
۲۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۸۰.    
۲۷۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۲۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲.    
۲۷۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۲۰.    
۲۷۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۱۸۸.    
۲۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۱۷.    
۲۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۶۹.    
۲۸۱. یونس/سوره۱۰، آیه۹۰.    
۲۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۱۹.    
۲۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۱۷.    
۲۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۷۳.    
۲۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۹۸.    
۲۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۵۰.    
۲۸۷. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۱۱.    
۲۸۸. آل عمران/سوره۳، آیه۹۷.    
۲۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۲.    
۲۹۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۵۵.    
۲۹۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۵۰.    
۲۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۹۹.    
۲۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۷۱.    
۲۹۴. بقره/سوره۲، آیه۸۵.    
۲۹۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳.    
۲۹۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۱۹.    
۲۹۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۳۰.    
۲۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۰۳.    
۲۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۲۴۶.    
۳۰۰. شیخ کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۳۰۱. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۳۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۹.    
۳۰۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۳۰.    
۳۰۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۹۴.    
۳۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۶.    
۳۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۶۳.    
۳۰۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۵.    
۳۰۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۱۶.    
۳۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۸.    
۳۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۳۹-۴۰.    
۳۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۲۱.    
۳۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۷۹.    
۳۱۳. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۴.    
۳۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۹.    
۳۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۳۰.    
۳۱۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۹۴.    
۳۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۶.    
۳۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۶۳.    
۳۱۹. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۳۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۰۶.    
۳۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۳۱.    
۳۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۲.    
۳۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۱۶.    
۳۲۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.    
۳۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۴۸.    
۳۲۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۶۷.    
۳۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۷۸.    
۳۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۲۳.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کفر"، ج۶، ص۱۲۲.    






جعبه ابزار