• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصطلاحات حدیث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شناسائی اصطلاحات علم الحدیث ما را از تفصیل در اسناد یکان یکان احادیث مستغنی می‌سازد. به علاوه که دانستن اصطلاحات متعارفه این فن برای سالکین این طریق از ضروریات شمرده می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - اصطلاحات مربوط به انواع حدیث
۲ - تواتر و آحاد
       ۲.۱ - متواتر
              ۲.۱.۱ - تواتر لفظی
              ۲.۱.۲ - تواتر معنوی
              ۲.۱.۳ - تواتر اجمالی
       ۲.۲ - خبر آحاد
۳ - خبر صحیح نزد قدما
۴ - اصول اربعه
       ۴.۱ - صحیح
       ۴.۲ - حسن
       ۴.۳ - موثق
       ۴.۴ - ضعیف
       ۴.۵ - خبر مستفیض
۵ - حدیث غریب
       ۵.۱ - غریب الالفاظ
       ۵.۲ - نام کتب غریب الحدیث
       ۵.۳ - غریب المتن
۶ - حدیث مسند
۷ - حدیث متصل و موصول
۸ - حدیث مرفوع
۹ - حدیث معنعن
۱۰ - حدیث معلق
۱۱ - حدیث مفرد و شاذ
       ۱۱.۱ - تفرد راوی حدیث
       ۱۱.۲ - تفرد اهل شهری در نقل حدیث
       ۱۱.۳ - حاکم انواعی از افراد
۱۲ - حدیث مدرج
۱۳ - حدیث مشهور و نادر
۱۴ - حدیث مصحف
۱۵ - حدیث عالی و نازل
۱۶ - حدیث معروف و منکر
۱۷ - حدیث مسلسل
۱۸ - حدیث مزید
۱۹ - حدیث ناسخ و منسوخ
۲۰ - حدیث مقبول
۲۱ - حدیث مشترک
۲۲ - حدیث مؤتلف و مختلف
۲۳ - حدیث مطروح
۲۴ - حدیث متروک
۲۵ - حدیث مشکل
۲۶ - حدیث مؤول
۲۷ - حدیث مبین و مجمل
۲۸ - حدیث موقوف
۲۹ - حدیث مقطوع و منقطع
۳۰ - حدیث معضل و مرسل
       ۳۰.۱ - حجیت مرسلات
       ۳۰.۲ - تنبیه
۳۱ - حدیث معلل
۳۲ - حدیث مدلس
۳۳ - حدیث مضطرب
۳۴ - حدیث مهمل
۳۵ - حدیث مجهول
۳۶ - حدیث موضوع
۳۷ - پانویس
۳۸ - منبع


اکنون بی مناسبت نیست به پاره‌ای از اصطلاحات علم الحدیث به اجمال اشاره کنیم؛ زیرا شناسائی این اصطلاحات ما را از تفصیل در اسناد یکان یکان احادیث مستغنی می‌سازد. به علاوه که دانستن اصطلاحات متعارفه این فن برای سالکین این طریق از ضروریات شمرده می‌شود. (اصطلاحات مزبور جز معدودی راجع بسند حدیث است اما در متن حدیث (که مقصود بالذات نیز همانست) فقط به نص و مجمل و ظاهر و ماول تقسیم شده. نیز مضمون حدیث گاهی مطلق و هنگامی عام و زمانی مقید و یا خاص است) و تفصیل اصطلاحات مزبور ضمن رساله (درایة الحدیث) که به سال ۱۳۹۷ قمری در چاپخانه دانشگاه مشهد به چاپ رسیده، بازگو گردیده.
انواع حدیث (به حسب این اصطلاحات) طبق تبویب سیوطی در تدریب الراوی ۶۵ قسم است. ولی حازمی در کتاب العجاله اقسام آنرا بالغ بر صد نوع دانسته. و شهید ثانی در شرح بدایه، سی قسم را ذکر فرموده. و سبب این اختلاف بیشتر به واسطه به حساب آوردن اقسام فرعی یک مصطلح است.


حدیث یا متواتر است یا احاد.

۲.۱ - متواتر

متواتر در لغت آمدن یکی پس از دیگری بلافاصله است که آیه شریفه ثم ارسلنا رسلنا، به همین معنی آمده. و در اصطلاح علم الحدیث منظور: خبر جماعتی است که (فی حد نفسه نه بضمیمه قرائن) اتفاق آنان بر کذب، محال و در نتیجه موجب علم بمضمون خبر باشد. تواتر نیز بلفظی و معنوی و اجمالی تقسیم شده.

۲.۱.۱ - تواتر لفظی

مورد تواتر لفظی خبریست که مفاد آن در روایات کثیره. بالفاظ مخصوص و همسان هم نقل شود. و این معنی بندرت در اخبار وجود می‌یابد،(حتی شهید ثانی، تواتر را در هیچ حدیثی ثابت نمی‌داند و فقط حدیث من کذب الخ را ممکن التواتر می‌شمرد، والد شیخ بهائی حدیث غدیر را نیز متواتر می‌داند.) زیرا ناقلین صدر اول معدود بوده، و تواتر در طبقات بعد حاصل گشته. البته روایاتی، مورد این ادعا است. که شاید حدیث «من کذب علی متعمدا فلیتبوء مقعده من النار» از اظهر مصادیق مزبور باشد؛ زیرا ۶۲ تن از صحابه این حدیث را از پیغمبر نقل نموده‌اند
[۲] عاملی، حسین، وصول الاخیار، ص۷۷.
[۴] صالح، صبحی، علوم الحدیث، ص۱۵۰ .
(در مدرک اخیر ذیل صفحه می‌نویسد: بعضی، ناقلین این حدیث را از صحابه بالغ بر یکصد تن شمرده‌اند، ولی ظاهرا عین این متن نباشد و آنچه خاص این متن است هفتاد و چند تن‌اند که سیوطی نام آنانرا در التدریب یاد کرده. ) که در طبقات بعدی بر عده ناقلین افزوده شده.

۲.۱.۲ - تواتر معنوی

اما معنوی آنست که مورد تواتر، مفاد مشترک چند حدیث باشد. و بعبارت دیگر معنی التزامی قضیه، متواتر باشد. چون شجاعت امیرالمؤمنین که از منقولات تاریخ (غزوات و سرایای رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و جنگهای خود آنجناب) بتواتر رسیده.

۲.۱.۳ - تواتر اجمالی

تواتر اجمالی، عبارت است از علم بصحت یکی از چند حدیثی که در یک موضوع وارد شده باشد، مانند حجیت خبر عادل، که در کتب اربعه آمده باشد. زیرا از رجوع دادن امام (علیه‌السّلام) بعض شیعه را بجمعی از اصحاب خود و یا سؤال شیعه از وثاقت بعض اصحاب ائمه تا بتوانند از او اخذ احکام نمایند، علم اجمالی حاصل می‌گردد: که اگر یک مورد هم از مفاد این روایات از امام صادر شده باشد نتیجه خواهد داد که می‌توان بقول مخبری که مورد وثوق است، اعتماد نمود و از او (که ناقل حدیث از امام است) اخذ معالم دین کرد.

۲.۲ - خبر آحاد

خبر آحاد خبری است که فقط یک یا چند نفر (که فی حد نفسه و بدون ضمیمه و قرینه از گفته آنان علم بمضمون خبر حاصل نشود) آنرا نقل کرده باشند.


قدماء خبر را بصحیح و غیر آن منقسم می‌کردند و برای صحیح نزد هر یک از ارباب حدیث فریقین شرائطی بوده که ما شرائط بخاری و مسلم را (از اهل سنت) طی تاریخ تدوین حدیث یاد کردیم. و اما شرائط صحت نزد امامیه بقرار نوشته محقق کاشانی (فیض) در مقدمات وافی عبارت است از:
۱ ـ وجود حدیث در چند اصل از اصول اربعماة مشهور و متداول بین اصحاب.
۲ ـ تکرار حدیث در یک یا دو اصل بطرق معتبره.
۳ ـ وجود حدیث در یکی از اصول راویانی که تصدیق و توثیق آنان اجماعی است مانند زراره و محمد بن مسلم و فضیل بن یسار.
۴ ـ وجود حدیث در یکی از اصول اصحاب اجماع، مانند صفوان بن یحیی و بزنطی و یونس بن عبد الرحمن و عمار ساباطی.
۵ ـ وجود حدیث در کتبی که توسط اصحاب ائمه نوشته شده و چون بر امام عرضه گردیده بر آن صحه گذارده‌اند مانند کتاب عبید الله حلبی که بر حضرت صادق (علیه‌السّلام) عرضه گردید و کتاب یونس بن عبد الرحمن و فضل بن شاذان که بر حضرت عسکری(علیه‌السّلام) ارائه گردید.
۶ ـ اخذ حدیث از کتبی که نزد پیشینیان امامیه شهرت داشته و مورد اعتماد بوده چه مؤلف آن امامی باشد مانند کتاب صلات حریز بن عبدالله سجستانی و کتب بنی سعد و علی بن مهزیار یا غیر امامی نوشته باشد مانند کتاب حفص بن غیاث قاضی و حسین بن عبدالله السعدی و کتاب قبله علی بن حسن طاطری.
شیخ حر عاملی در فوائد خاتمه (هدایة الامامة) بنقل از مشرق الشمسین شیخ بهائی باختصار عناوین مزبور را (بجز عنوان ششم) قرائن صحت حدیث می‌شمارد.
باری از زمان سید بن طاووس (جمال الدین احمد بن موسی بن طاووس متوفای ۶۷۳ ه است که کتاب بشری در اصول و حل الاشکال فی معرفة الرجال از تالیفات وی است، کتاب اخیر شامل مطالب کتب اربعه رجال (رجال کشی، رجال نجاشی، فهرست شیخ، رجال شیخ) و بخش (ضعفاء) از کتاب (رجال غضائری) است که پس از وی صاحب معالم (شیخ حسن پسر شهید ثانی) این کتاب را مرتب ساخته و بنام تحریر طاووسی نامیده) یا علامه حلی (آیة الله جمال الدین ابو منصور حسن بن یوسف معروف به (علامه حلی) از بزرگترین علمای شیعه در قرن هفتم هجری است که تالیفاتی در منطق و کلام و فلسفه و فقه و اصول و رجال دارد) بنقل شیخ بهائی در مشرق الشمسین تقسیم باصول اربعه معمول گردید.


محدثین شیعه حدیث را بچهار قسم بدین قرار (صحیح، حسن، موثق، ضعیف) تقسیم کرده‌اند که هم اکنون این اصطلاح متداول و معمول است (صحیح و حسن و ضعیف در نزد محدثین اهل سنت نیز متداول است. منتهی با تغییری در مفاد که ما در محل خود بدان اشاره خواهیم کرد. ولی اصطلاح موثق نزد آنان معمول نیست) و سایر اصطلاحات در این چهار قسم مندرج می‌باشد.

۴.۱ - صحیح

صحیح، و آن خبریست که سلسله سند توسط رجالی موثق
[۹] مدیر شانچی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲.
و امامی مذهب بمعصوم منتقل گردد. (عامه صحت حدیث را مقید بعدم شذوذ نموده‌اند ولی خاصه (شیعه) این قید را شرط صحت نمی‌دانند ابن حجر در نخبة الفکر فرموده: خبر الاحاد بنقل عدل تام الضبط، متصل الاسناد. غیر معلل و لا شاذ، هو الصحیح. )

۴.۲ - حسن

حسن خبریست که رجال سند تماما و در هر طبقه امامی مذهب و ممدوح
[۱۱] عاملی، حسین، وصول الاخیار، ص۱۸۸.
باشند ولی تنصیص بر عدالت هر یک نشده باشد ولی حسن باصطلاح اهل سنت حدیثی است که سلسله سند در وثاقت نزدیک بدرجه صحت بوده و یا روایت مرسلی است که مرسل آن ثقه باشد و در هر صورت سالم از شذوذ و علت باشد. وجه تسمیه حسن بدین نام از آن جهت است که نسبت براویان آن حسن ظن داریم.

۴.۳ - موثق

موثق خبریست که نسبت بکلیه افراد ناقلین، تنصیص بتوثیق شده باشد. گرچه بعضی از رجال سلسله سند غیر امامی باشند.

۴.۴ - ضعیف

ضعیف خبریست که شروط یکی از اقسام نامبرده در آن جمع نباشد؛ علامه قاسمی گوید: بزرگان حدیث ضعیف را از آنرو نقل کرده‌اند که شاهد باشد نه بتنهائی ملاک عمل واقع شود.
باید دانست که بسیاری از احادیث ضعیف طبق این اصطلاح، در شمار احادیث صحیح، بعقیده قدمای شیعه است؛ زیرا آنان ملاک صحت را وثوق و اعتماد بصدور حدیث از امام می‌دانستند (ابو علی در مقدمات کتاب رجال خود فرموده: قولهم (صحیح الحدیث) عند القدماء هو ما وثقوا بکونه من المعصوم اعم من ان یکون الراوی ثقة اولا. لامارات آخر یقطعون او یظنون بها صدوره عنه.) و چنانکه می‌دانیم پاره‌ای از احادیث قسم چهارم، مورد اعتماد پیشوایان علم الحدیث بوده زیرا اصطلاح متاخرین باغمض عین و چشم پوشی از قرائن و ضمائم خارجیه است.
از اینرو چون احادیث مزبور بواسطه قرائنی مورد وثوق و اعتماد متقدمین بوده صحت آنها بی ملاک نیست. (رای اهل سنت درباره حدیث ضعیف: بعضی مانند یحیی بن معین بحدیث ضعیف عمل نمی‌کنندو بعضی چون ابن حنبل و ابو داود آنرا بر رای ترجیح می‌دهند، همچنین ابن جوزی در کتاب موضوعات این عقیده را پذیرفته علامه قاسمی به تبع جمعی چون ابن عبد البر، حدیث ضعیف را در فضائل (مستحبات تواریخ، تفاسیر) مورد عمل می‌داندو این رای ابن صلاح و نووی است ابن حجر برای عمل بحدیث ضعیف سه شرط لازم دانسته: اولا اینکه راوی دروغگو یا متهم بکذب یا فاحش الغلط نباشد. ۲ ـ حدیث تحت اصلی از اصول معمول به واقع باشد. ۳ ـ بعنوان احتیاط عمل گردد،) چنانکه اهل سنت، وجود حدیثی را در صحیحین، جزو قرائن صحت آن، و علم بمضمون آن خبر دانسته‌اند.

۴.۵ - خبر مستفیض

مطلب دیگر اینکه خبر مستفیض که بتوسط جماعتی نقل، ولی بحد تواتر نرسیده، جزو اقسام خبر واحد شمرده شده، منتهی خود کثرت ناقلین، جزو قرائنی است که ممکن است موجب اطمینان بصدور آن از معصوم گردد.


غریب بر سه گونه است: (غریب الالفاظ) و (غریب المتن) و (غریب السند).

۵.۱ - غریب الالفاظ

غریب الالفاظ آنست که در متن حدیث، لفظ مشکلی بکار رفته باشد و در این فن کتبی تدوین شده (که الفاظ مشکله حدیث یا بتعبیر دیگر لغات احادیث، در آن معنی شده).

۵.۲ - نام کتب غریب الحدیث

شاید اول کسی که در این باره بتالیف کتاب سبقت جست ابو عبیده معمر بن مثنی تیمی و یا نضر بن شمیل مازنی باشد، (وی از بزرگان علوم ادب مخصوصا (نحو و لغت) بوده و از شاگردان ابان بن عثمان الاحمر البجلی کوفی صحابی حضرت صادق (علیه‌السّلام) بشمار میرفته ولادتش در بصره در سالی که حسن بصری در گذشت، اتفاق افتاد. وفاتش در ۲۱۰ هجری رخ داد، وی بمذهب خوارج تمایل داشته. ) سپس اصمعی (عبد الملک بن قریب (بر وزن رجیل) از بزرگان ادب و آیتی در حافظه بوده. نقل شده که دوازده هزار ارجوزه از برداشت. قاضی نور الله وی را از نواصب (جمع ناصبی دشمنان خاندان رسالت) شمرده فوتش بسال ۲۱۳ یا ۲۱۷ اتفاق افتاد و کان فی عصر ابی عبیدة و تاخر عنه و زاد علی کتابه
[۱۹] خضیر، عبدالکریم، شرح نخبة الفكر، ج۴، ص۱.
) و ابو عبید قاسم بن سلام، (وی بسال ۱۵۰ در هرات متولد و نزد ابو زید و کسائی و اصمعی شاگردی کرد و مدتی قاضی طرطوس (یکی از شهرهای سرحدی شام) بود ابو عبید پس از فراغت از تصنیف کتاب (غریب الحدیث) خود که طی چهل سال تدوین نموده بود. آنرا نزد عبدالله بن طاهر (امیر خراسان از سلسله طاهریان) فرستاد) سپس قطرب، محمد بن مستنیر و پس از اینان ابن قتیبه (ابن قتیبه (مصغرا): عبدالله بن مسلم (دینودی) از بزرگان ادب و تاریخ است که کتابهای ادب الکاتب، عیون الاخبار، المعارف، الامامة و السیاسة، شاهدی بر فضل و کمال و تبحر وی در علوم اسلامی است) و آنگاه ابو سلیمان خطابی (خطابی: (احمد بن محمد بستی) متوفای ۳۸۳ یا ۳۸۸ نسبش بزید بن خطاب برادر عمر (خلیفه دوم) می‌رسد. وی از بزرگان ادب و نظیر ابو عبید در جامعیت بوده از تالیفاتش شرح صحیح بخاری و شرح سنن ابی داود سجستانی است) و هروی، احمد بن محمد صاحب ازهری لغوی که در زمان خطابی میزیست، کتاب غریب القرآن و الحدیث خود را بترتیب حروف معجم تدوین نمود گرچه باروی کار آمدن زمخشری و تالیف ارزنده وی در غریب الحدیث بنام (الفائق) کتاب هروی بکنار ماند ولی کتاب هروی چون سهل التناول تر از فائق می‌باشد. از این رو حافظ ابو موسی محمد بن ابی بکر اصفهانی (۵۸۱) مستدرکی بر کتاب هروی نوشت. ابو الفرج بن جوزی نیز کتابی در غریب الحدیث پرداخت ولی همزمان وی ابن اثیر نهایه را بر مبنی جمع بین کتاب ابو عبیده و هروی تالیف نمود و از این رو کتب سابقین را تحت الشعاع قرار داد ( و ).
همزمان ائمه این فن که یاد کردیم، الامام ابراهیم بن اسحق حربی کتاب مبسوطی ضمن چند جلد در غریب الحدیث پرداخت ولی چون بواسطه استقصاء طرق اسانید و آوردن تمام متن احادیث، مطول شده بود متروک ماند سپس جمعی چون معمر بن حمدویه و ابو العباس احمد بن یحیی لغوی (تغلب) و مبرد، محمد بن یزید ثمالی و ابو بکر انباری، محمد بن قاسم و احمد بن حسن کندی و محمد بن عبد الواحد زاهد صاحب تغلب و دیگران کتابهای نافعی در این باره نگاشتند که شاید بهترین آنها (فائق) زمخشری (زمخشری: جار الله محمود بن عمر خوارزمی معتزلی، استاد بلاغت و امام مفسرین است که اساس البلاغه وفائق و تفسیر کشاف نموداری از دانش وی است. وفاتش در ۵۳۸ ه بوده (وی را از آن جهت که مدتی مجاور مکه بوده جار الله می‌گفتند)) و (نهایه) ابن اثیر (ابن اثیر: مجد الدین، ابو السعادات، مبارک بن محمد جزری اربلی، صاحب غریب الحدیث و کتاب الانصاف در جمع بین دو تفسیر کشف ثعلبی و کشاف زمخشری و نیز صاحب جامع الاصول (شامل کتب صحاح ششگانه اهل سنت) است که بسال ۶۰۶ در موصل در گذشت) و از همه جامعتر مجمع البحرین تالیف شیخ اجل طریحی نجفی است. که علاوه بر لغات احادیث نبوی، شامل لغات و مشکلات اخبار وارده از ناحیه ائمه هدی می‌باشد. گرچه بدقت فائق و نهایه نیست.

۵.۳ - غریب المتن

غریب المتن حدیثی است که در طبقه اول، فقط یک تن آنرا نقل نموده باشد. و چنانچه همین متن، بطریق دیگر معروف باشد آنرا غریب السند نامند.


مسند حدیثی است که سلسله سند آن در جمیع مراتب تا به معصوم مذکور باشد و متصل. که قهرا حدیث مرسل و معلق و معضل و موقوف را شامل نیست. (توضیح مرسل و معلق.... بعدا ذکر خواهد شد).


متصل و موصول حدیثی است که هر یک از روات از راوی طبقه بالاتر نقل کرده باشند. ولی در این نوع، رسیدن سلسله، بامام شرط نیست. از اینرو موقوف و مرفوع را شامل می‌باشد.


مرفوع حدیثی است که از وسط سلسله یا آخر، یکتن یا بیشتر افتاده باشد و لکن تصریح برفع نموده باشند مثلا (عن کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه رفعه عن الصادق (علیه‌السّلام) قال...)، در مرفوع اصطلاح دیگری نیز می‌باشد و آن حدیثی است که در آخر بمعصوم اضافه و انتساب یابد اعم از اینکه سند حدیث مقطوع یا مرسل باشد.


معنعن حدیثی است که در تمام سلسله سند تصریح بلفظ عن فلان شده باشد.


معلق حدیثی است که از اول سلسله یک تن یا بیشتر اسقاط گردد که احادیث کتاب من لا یحضره الفقیه و قسمتی از تهذیبین در بادی نظر چنین است. ولی مؤلفین کتب مزبور (شیخ صدوق و شیخ طوسی) در آخر کتاب (من لا یحضره الفقیه) و کتاب (فهرست)، رجال غیر مذکور سلسله را طبق ضابطه و قاعده‌ای تعیین فرموده‌اند. (صاحب معالم در کتاب شریف منتقی الجمان فرماید: باید دانست که حال مشایخ ثلاثة (صاحبان کتب اربعه حدیث شیعه) در ذکر اسانید مختلف است. شیخ کلینی سند حدیث را تماما نقل می‌نماید یا بسند حدیثی که قریبا گذشته ارجاع میدهد صدوق بیشتر، سند حدیث را ترک کرده ولی طرق متروکه را در آخر کتاب بتفصیل آورده.)


مفرد و شاذ.

۱۱.۱ - تفرد راوی حدیث

مفرد بر دو قسم آمده اول حدیثی است که راوی آن از تمام روات بنقل حدیث منفرد باشد. (اینگونه حدیث را (غریب) نیز می‌نامند. و اگر دو تن آنرا نقل نموده باشند (عزیز) نامیده می‌شود)، دوم اینکه انفراد مزبور نسبی بوده چون انفراد اهل شهری در نقل حدیث خاصی، چنین حدیثی اگر در مقابل حدیث مشهور و در قبال آن واقع گردد شاذ و نادر نامیده می‌شود و عکس شاذ را محفوظ نامند.

۱۱.۲ - تفرد اهل شهری در نقل حدیث

تفرد اهل شهری در نقل حدیث: «قال، کان علی رضی الله عنه یضحی بکبشین بکبش عن النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و کبش عن نفسه» که روات آن از اول سند تا بآخر منحصرا از اهل کوفه‌ اند. عن ابی سعید قال: «امرنا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ان نقرا فاتحة الکتاب و ما تیسر» که روات آن در طبقات سلسله سند تماما از اهل بصره‌ اند.

۱۱.۳ - حاکم انواعی از افراد

۱ ـ افراد احادیثی که یکتن از روات از یکی از پیشوایان حدیث نقل کرده.
۲ ـ افراد در احادیث شهری که اهل شهر دیگر بنقل آن اختصاص دارند را با امثله‌ای ذکر کرده.
[۲۳] حاکم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، ص۹۷.



مدرج حدیثی است که راوی، کلام خود یا کلام بعضی از راویان را داخل در متن نماید (یا دو متن که بدو اسناد بوی رسیده در یک اسناد ذکر کند) که موجب اشتباه کلام وی بسخن معصوم شود. چه این عمل بعنوان شرح و توضیح حدیثی باشد، و چه بعنوان استشهاد به آن. (در این فن، خطیب بغدادی کتابی نوشته، و ابن حجر آنرا تلخیص نموده و مطالبی بر آن اضافه کرده (شرح نخبة الفکر).)


مشهور. شاذ. نادر؛ مشهور حدیثی است که نزد محدثین شایع و مشتهر باشد. (بدینسان که روایت، از بیش از دو یا سه تن نقل شده باشد (وصول الاخیار) منتهی کثرت ناقلین در تمام طبقات شرط نیست چنانکه در حدیث مورد استشهاد، راوی اول، منحصر بعمر بن خطاب است) مانند حدیث (انما الاعمال بالنیات). خبر مخالف مشهور را شاذ گویند و شاذ و نادر یک معنی دارد.


مصحف حدیثی است که بعضی از سند یا متن آن بمشابه خود تغییر یافته باشد چون تصحیف برید به یرید (در مجمع البحرین نقل نموده: «کان رسول الله یجعل العنزه بین یدیه اذا صلی و کان ذلک لیتستر بها عن الماره» (درایه مروج الاسلام).) و حریز بن عبدالله سجستانی به جریر بن عبدالله بجلی و چون حدیث: «ان النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم احتجر بالمسجد» ‌ای اتخذ حجرة من حصیر، که به «احتجم» تصحیف شده.
گاهی تصحیف در معنی و مفاد حدیث است مثل این حدیث: «نحن قوم من عنزة. صلی الینا رسول الله» که ناقل حدیث: «صلی رسول الله الی عنزة» را که منظور از عنزه (بفتح نون)، عصای کوتاه است، بنام قبیله خود «عنزه» تصحیف نموده. (حمیری (صاحب قرب الاسناد): ابو العباس عبدالله بن جعفر حمیری (منسوب بقبیله حمیر یا شهری در یمن که قبیله مزبور بدانجا کوچیده‌اند) می‌باشد وی از ثقات اصحاب حضرت امام علی النقی و حضرت عسکری (علیهماالسلام) و از مشایخ قمیین است که بسال ۲۹۷ برای سماع حدیث بکوفه رفت سال وفاتش معلوم نیست ولی در سال ۳۰۴ بپسرش محمد بن عبدالله اجازه روایتی داده بنابر این وفاتش در اوائل قرن چهارم بوده.)


عالی و نازل؛ که اولی حدیث قلیل الوسائط و دومی بعکس آنست؛ گروهی در قسمت اول تتبعاتی نموده. و نتیجه آنرا در کتبی بنام قرب الاسناد جمع و ضبط فرموده‌اند که از آنجمله قرب الاسناد حمیری است. مثل قول رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «کنت نهیتکم عن زیارة القبور، فزوروها» چون از ناحیه رسول اکرم ناسخ و منسوخ تعیین شده یا مانند «افطر الحاجم و المحجوم» که در سال هشتم هجری وارد شده و حدیث «احتجم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و هو صائم» که در سال دهم بوده.)


معروف و منکر؛ معروف حدیثی است که مضمون آن بین روات اشتهار داشته باشد؛ و منکر بعکس آنست یعنی خبریست که یکتن غیر ثقه آنرا نقل کرده باشد، از منکر گاهی تعبیر بمردود شده و این دو (معروف و منکر) با (مشهور و شاذ) یک معنی دارد. گرچه نوعا مراد بمعروف، حدیثی است که در مقابل و معارض با حدیث منکری آمده باشد، ولی در مشهور اعم است.


مسلسل حدیثی است که کلیه افراد سلسله تا بمعصوم هنگام روایت، دارای خصوصیت قولی یا فعلی باشند. مثل: اخبرنی فلان (و الله) که کلمه (و الله) در نقل از یکان یکان افراد سلسله سند آمده باشد. و از همین نوع است، تسلسل در اسامی (که تمام افراد سلسله بیک نام مسمی باشند).


مزید روایتی است که در متن یا سند آن زیادئی که در حدیث همسان آن نیست وجود داشته باشد. مانند حدیث «جعلت لی الارض مسجدا و ترابها طهورا» که بسند دیگری با حذف لفظ (و ترابها) ذکر شده.


ناسخ و منسوخ، که اولی حدیثی است که رفع حکم ثابت در قرآن یا حدیث دیگر نماید. محمد بن مسلم خدمت حضرت صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: ما بال اقوام یروون عن فلان عن فلان عن فلان عن رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لا یتهمون بالکذب فیجی ء منکم خلافه قال: ان الحدیث ینسخ کما ینسخ القرآن»، از این حدیث استفاده می‌شود که احادیث پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز بحدیث امام، نسخ می‌گردد)، ولی اینگونه حدیث اختصاص باحادیث نبوی دارد. زیرا بعداز آنحضرت نسخ نیست و (با آنکه در سند آن، محمد بن عیسی و داود بن حصین (که هر دو طبق اصطلاح ضعیفند) می‌باشند) در حدیث آمده: «امر النبی مثل القرآن ناسخ و منسوخ».


مقبول حدیثی است که علماء مضمون آنرا قبول فرموده و طبق آن عمل نموده باشند، نوعا این اصطلاح در احادیثی که بصحت اصطلاحی موصوف نیست، استعمال می‌شود چون مقبوله عمر بن حنظله که در رسائل شیخ انصاری بدان استشهاد شده. (کاظمی: محقق اعرجی کاظمی (سید محسن بغدادی) معروف بمقدس کاظمی، از اکابر علمای قرن ۱۳ هجری و از شاگردان بزرگ محقق بهبهانی و سید صدر الدین عاملی بوده و حجة الاسلام رشتی و سید شبر نزد وی تلمذ کرده‌اند وی دارای تالیفات نافعی در حدیث و فقه است وفاتش در ۱۲۲۷ یا ۱۲۴۰ ه واقع شده)


مشترک و آن حدیثی است که نام یکی از رجال آن بین ثقه و غیر ثقه، مشترک باشد. که تمیز آن احتیاج مبرمی به علم رجال دارد. و خود یکی از شعب مهمه آن علم (رجال) است و دانشمندان کتب ممتعی در این باره نوشته‌اند. که از آنجمله (مشترکات) کاظمی (طریحی (متوفای ۱۰۸۵) شیخ فخر الدین طریحی نجفی صاحب مجمع البحرین و منتخب (در مراثی) و فخریه و شرح نافع (در فقه) است، وی از زهاد زمان خود بوده و بیک واسطه از شیخ بهائی نقل حدیث می‌کند و سید بحرانی و علامه مجلسی از وی روایت کرده‌اند) و (مشترکات) طریحی است. حافظ دار قطنی (علی بن عمر) بغدادی متوفی ۳۸۵ در فن مختلف الاسماء کتابی جامع نوشت و حافظ عبد الغنی مقدسی متوفی ۴۰۹ ه دو کتاب بنام المختلف و المؤتلف و مشتبه النسبة نوشت.


مؤتلف و مختلف، و آن حدیثی است که در سلسله سند اسم کسی نقل شود که بدو گونه ممکن است خواند. ولی در کتابت یکسان نوشته می‌شود و اینموضوع در واقع یکی از شعب تصحیف است منتهی در سلسله سند نه متن. چون حنان و حیان، جریر و حریز، خیثم و خثیم، همدانی (بسکون میم) و همدانی (بفتح میم)، حناط و خیاط. (از عامه شافعی و سپس ابن قتیبه در مختلف الحدیث و تاویل و جمع بین مختلفات، کتاب نوشته‌اند، از شیعه نیز شیخ طوسی کتاب شریف استبصار را بدین منظور (جمع دلالی احادیث) نگاشت کتاب تاویل مختلف الحدیث ابن قتیبه بکوشش محمد زهری النجار از علمای الازهر در قاهره چاپ شده است)
گاهی نیز مختلف باحادیث متعارضه اطلاق شده. (در این زمینه در کتب شارحه اخبار پاره‌ای از این احادیث مشاهده مینمائید تعداد معتنابهی از اینگونه اخبار در کتاب مشکلات العلوم نراقی دیده می‌شوداز اهل سنت نیز طحاوی و خطابی و ابن عبد البر، در این زمینه کتبی نوشته‌اند)


مطروح، و آن حدیثی است که مخالف دلیل قطعی، و غیر قابل تاویل باشد.


متروک، و آن حدیثی است که در سلسله سند کسی که متهم به کذب بوده موجود باشد بعلاوه، حدیث هم مخالف قواعد باشد.


مشکل، بر حدیثی اطلاق می‌شود که شامل الفاظ یا معانی مشکله باشد و در این باره کتاب مصابیح الانوار سید شبر بسیار مورد استفاده است. (چنانکه مصاحب معصوم از صحابه پیغمبر باشد بر آن (اثر) نیز اطلاق شده)


مؤول و آن حدیثی است که بواسطه شواهد عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر حمل شده باشد.


مبین و مجمل، اول حدیثی است که الفاظ متن آن ظاهر الدلاله باشد و دوم بر خلاف آن.


موقوف، حدیثی است که از مصاحب معصوم نقل شود (چون سعید بن مسیب نزد شافعی) چه سلسله سند بصحابی متصل باشد، چه منفصل.


مقطوع و منقطع، حدیثی است که از تابعین معصوم نقل شده و شامل اقوال آنان باشد.


معضل و مرسل؛ اول حدیثی است که از سلسله سند دو تن یا بیشتر پشت سر هم حذف گردیده باشد و اگر یکتن حذف شود از اقسام مرسل یا معلق خواهد بود. گرچه مرسل گاهی بر حدیثی که کلیه افراد سلسله حذف گردیده باشد، اطلاق شده ولی مرسل بمعنی خاص، حدیثی است که یکتن از کسانی که خود حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده بدون وساطت صحابی از معصوم نقل نماید.

۳۰.۱ - حجیت مرسلات

در مرسل اختلاف شده که آیا حجت است؟ یا نه. سیوطی در تدریب الراوی ده قول در این زمینه نقل کرده است. مشهور امامیه نسبت بمراسیل جماعتی از بزرگان که معمولا جز از ثقات، نقل حدیث نمی‌کرده‌اند (چون ابن ابی عمیر و بزنطی و صفوان بن یحیی)
[۲۸] طوسی، محمدبن‌حسن، رجال کشی، ص۲۳۹.
، (میرداماد در رواشح السماویه اضافه می‌کند: و الاقرار لهم بالفقه و الفضل و الضبط و الثقة و ان کانت روایتهم بارسال او رفع او عمن یسمونه و هو لیس بمعروف الحال و لمة (ای طائفة) منهم فی انفسهم فاسد العقیدة، غیر مستقیمی المذهب و لکنهم من الثقة و الجلالة فی مرتبة قضیا و قد جعلهم علی ثلاث درج و طبقات آنگاه عبارت کشی را با تغییر مختصری نقل می‌کند.) قائل به حجیت شده‌اند و شیخ کشی در رجال خود جماعتی را نام می‌برد و می‌فرماید: قد اجمعت الصحابة علی تصحیح ما یصح عنهم.
[۳۰] طوسی، محمدبن‌حسن، رجال کشی، ص۲۳۹.
(قد اجمع الکل علی تصحیح ما یصح عن جماعة فلیعلما و هم اولو نجابة و رفعة اربعة و خمسة و تسعة. توضیح: مراد به (عبدلان) عبدالله بن مسکان و عبدالله بن بکیر است و مراد (بحمادان) حماد بن عثمان و حماد بن عیسی می‌باشد.) افراد مزبوره سه طبقه‌اند که علامه بحر العلوم نام آنان را در ارجوزه‌ای ضبط فرموده. (در این باره کتبی نوشته شده و در آن اخبار معلل گردآوری گردیده. و شاید بهترین آنها (علل الشرایع) تالیف شیخ صدوق باشد.)

۳۰.۲ - تنبیه

سیوطی از حاکم نقل کرده که: اکثر احادیث مرسله اهل مدینه از سعید بن مسیب است و از اهل مکه بیشتر عطاء بن ابی رباح بنقل مرسلات پرداخته و از اهل بصره، حسن بصری و از اهل کوفه، ابراهیم نخعی و از اهل مصر، سعید بن ابی هلال و از اهل شام، مکحول.


معلل، حدیثی است که مشتمل بر علت حکم باشد (مانند اشتراک اسمی که راوی در زنجیره حدیث ناقل غیر ثقه را به ثقه تبدیل و معرفی نموده باشد و مانند داخل ساختن بعض رواة سلسله حدیثی در حدیث دیگر) و گاهی اطلاق بر حدیثی که در آن ضعف و قدحی است که در ظاهر مشهود نباشد، شده که ماخوذ از علت بمعنی مرض و بیماری است.


مدلس، حدیثی است که در آن عملی که باعث اعتبار گردد انجام شود (از ماده تدلیس بمعنی تخلیط و خدعه آمده) و مدلس گاهی از جهت سند (چنانکه ناقل گوید: اخبر فلان، و وانمود کند که خود حدیث را از وی شنیده یا اینکه کسی را که ضعیف الحال است از زنجیره حدیث اسقاط کند تا حدیث در شمار احادیث صحیح و موثق درآید.) و زمانی از جهت متن است.


مضطرب، و آن حدیثی است که از لحاظ متن یا سند مختلف نقل شده باشد. که اگر این اختلاف در معنی یا وثاقت سلسله سند، خدشه رساند، از درجه صحت، ساقط و گرنه مورد عمل است.


مهمل، حدیثی است که بعضی از رجال سند در کتب رجالیه ذکر نشده باشد. یا ذکر گردیده ولی وصفی از وی نشده.


مجهول، و آن حدیثی است که افراد زنجیره حدیث گرچه در کتب رجال آورده شده ولی نسبت بعقیده و وثاقت و مذهب وی ذکری نشده باشد.


موضوع، و آن حدیثی است که راوی آنرا از خود ساخته باشد. اینگونه احادیث گاهی باقرار خود واضع و هنگامی از قرائن تشخیص داده می‌شود و ما علائم وضع و جهات و علل آنرا در سابق بیان نمودیم.


۱. قاسمی، محمد، قواعد التحدیث، ص۷۹.    
۲. عاملی، حسین، وصول الاخیار، ص۷۷.
۳. صدر، سیدحسن، نهایة‌الدرایة، ص۱۶.    
۴. صالح، صبحی، علوم الحدیث، ص۱۵۰ .
۵. سیوطی، جلال‌الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۶۲۱.    
۶. حسینی مرعشی، محمدباقر، رواشح السماویه، ص۳۰- ۳۱.    
۷. کنی، علی، رجال کنی، توضیح المقال، ص۳۶.    
۸. مازندرانی، محمد، منتهی المقال، ص۴۸- ۴۹.    
۹. مدیر شانچی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲.
۱۰. عسقلانی، ابن حجر، نخبه الفکر، ج۴، ص۷۲۲.    
۱۱. عاملی، حسین، وصول الاخیار، ص۱۸۸.
۱۲. مازندرانی، محمد، منتهی المقال، ص۴۷.    
۱۳. قاسمی، محمد، قواعد التحدیث، ص۱۰۲.    
۱۴. مازندرانی، محمد، منتهی المقال، ص۵۸.    
۱۵. قاسمی، محمد، قواعد التحدیث، ص۱۱۶- ۱۱۸.    
۱۶. خضیر، عبدالکریم، شرح نخبة الفکر، ج۴، ص۱.    
۱۷. زرکلی، خیرالدین، الاعلام زرکلی، ج۴، ص۱۹۶.    
۱۸. ابن خلکان، شمس‌الدین، وفیات الاعیان، ج۵، ص۳۹۷.    
۱۹. خضیر، عبدالکریم، شرح نخبة الفكر، ج۴، ص۱.
۲۰. عسقلانی، ابن حجر، نخبه الفکر، ج۴، ص۷۲۲.    
۲۱. حاجی خلیفه، مصطفی، کشف الظنون، ج۲، قائمه۱۲۰۳.    
۲۲. صاحب المعالم، حسن، منتقی الجمان، ص۲۱.    
۲۳. حاکم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، ص۹۷.
۲۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۳، ص۲۵۹.    
۲۵. حمیری، عبدالله، قرب الاسناد، ج۱، ص۱.    
۲۶. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۰۳.    
۲۷. سیوطی، جلال‌الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص ۲۱۹- ۲۲۰.    
۲۸. طوسی، محمدبن‌حسن، رجال کشی، ص۲۳۹.
۲۹. حسینی مرعشی، محمدباقر، رواشح السماویه، ص۴۵.    
۳۰. طوسی، محمدبن‌حسن، رجال کشی، ص۲۳۹.
۳۱. صدوق، محمدبن‌علی، علل الشرایع، ج۱، ص۱.    
۳۲. سیوطی، جلال‌الدین، تدریب الراوی، ج۱، ص۲۱۹.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصطلاحات حدیث».    



جعبه ابزار