• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قرائات از دیدگاه روایات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این نوشتار برآنیم تا به نقل روایات و اقوالی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) و ائمة معصومین (علیهم‌السّلام) در مورد تایید قرائات قرآنی و خصوصا قرائات سبعه بپردازیم.



در حدیثی از سوی عامه و خاصه وارد شده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فرمود:
«ان هذا القرآن انزل علی سبعة احرف فاقرؤا ما تیسر منه».
مضمون حدیث مذکور، با تعابیر مختلف از علمای عامه و خاصه وارد شده است. قبل از شروع به بحث در معنای «احرف» و «سبعه» و محتوای حدیث، چند مطلب قابل تذکر است:

۱.۱ - برسی سندی روایت

اولا: هیچیک از علمای عامه در صحت حدیث فوق، تردید ندارد و آن را از متواترات می‌شمارند و از علمای خاصه نیز بسیار اندکند که در صحت سند و تواتر آن شک (مثل صاحب التمهید)و یا رد نموده‌اند،(مثل صاحب پژوهشی در قرآن) با دقت در بیان آنها سستی اقوالشان به راحتی آشکار می‌شود و به نقل آنها نیازی نیست.
صاحب مصباح الفقیه می‌فرماید: این عبارت (حدیث مذکور) از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) صادر شده است بلکه ادعای تواتر آن را نیز نموده‌اند

۱.۲ - برسی دلالت

ثانیا: می‌گوییم برخلاف عده‌ای از علمای عامه، ما معتقدیم که بر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فقط یک قرائت نازل شد نه اینکه وحی در هر بار بر قرائتی خاص نازل شده باشد. و همچنین اعتقاد داریم که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فقط بر یک وجه قرائت می‌فرمود نه به چند وجه، اگر چه اختلاف قرائت اصحاب را بنا بر آیه ی: «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» برخلاف و تحریف و تغییر قرآن نمی‌دانستند بلکه برای رفع عسر و حرج و در حدی که معنای اصلی و مقصود حقیقی قرآن تغییر نکند، می‌پذیرفتند.
ثالثا: عده‌ای از علمای بزرگ علوم قرآنی با وجود طرح تمامی مباحث علوم قرآنی در کتاب شان، از طرح این مبحث بخاطر مشکل بودن معنای آن و اختلاف نظر شدید علما، طفره رفته‌اند چرا که نه می‌توانستند حدیث را رد کنند؛ چون از علمای موثق عامه و خاصه وارد شده بود و نه می‌توانستند توجیه صحیح آن را بیان نمایند.دانشمند فرزانه استاد آیت‌الله محمد هادی معرفت، بدون نقل دلیل، این حدیث را مورد ریب قرار داده است.
سیوطی گفته است: «این حدیث، حدیث مشکل و نا مفهومی است» و بنا به قول ابن عربی، موحد کبیر اسلام: «برای تشخیص معنای این حدیث، هیچگونه نص و حدیثی نداریم و به همین دلیل مردم بر سر فهم صحیح این حدیث اختلاف کرده‌اند».
در «الاتقان» این حدیث از ۲۱ نفر از صحابیان و در مقدمه تفسیر طبری از بیش از پنجاه نفر نقل شده است.


با مطالعه در تاریخ عرب جاهلی و صدر اسلام و با پی بردن به جو حاکم بر حجاز در ابتدای طلوع خورشید اسلام و نیز با توجه به منطق دین آخرین پیامبر خدا، در مورد عبادت و فرمانبرداری از خداوند، بدون شک باید بگوییم اسلام همیشه جاذبه اش بسیار قوی و مقدم بر دافعه اش می‌باشد.
آن اعرابی‌ای که قبل از اسلام، فقط بخاطر یک کلمه حرف یا یک شعر ـ چون در مخمصه و تنگنای اجتماعی واقع می‌شد و احساس سرشکستگی می‌کرد ـ سالهای متمادی جنگ وخونریزی به راه می‌انداخت و یا بخاطر دختر بودن فرزندش او را زنده به گور می‌کرد تا این ننگ و عار اجتماعی را از گردنش بردارد، آیا بخاطر دینش این سرشکستگی اجتماعی را بجان خواهد خرید؟ البته که نه؛ چون گرچه روی به اسلام آورده ولی آن روحیه عناد وار و عصبیتش از بین نرفته و منطق دین نیز چنین اجازه‌ای نمی‌دهد کسی را که جذب اسلام شده و به آن رو آورده در ابتدای امر، او را تنها بخاطر عدم صحت قرائت، طرد کند و یا عامل طردش را به وجود آورد و عکس العمل پیامبر نیز در مشکلات اجتماعی، بسیار زیبا و دقیق است چرا که تمام افعال و اقوالش به تعلیم و برگرفته از وحی الهی است.
از آنجا که لهجه‌های عرب بسیار متفاوت است و اگر قرار بود قبل از مانوس شدن با قرائت قرآن، به لهجه قریش به عرب تازه مسلمان بگویی غلط خواندی، آن روحیه، لجاج و عنادش طغیان می‌نمود و از دین خارج می‌گشت و یا کینه به دل می‌گرفت. پس چه زیباست که پیامبر در ابتدای امر، همه ی قرائت‌ها را ـ که معنای اصلی تغییر نیافته ـ تایید می‌نماید و به یکی می‌فرماید: «احسنت» نیکو و درست خواندی و به دیگری که ـ به گونه‌ای دیگر قرائت کرده ـ می‌فرماید: «اصبت» به حق قرائت نمودی و به سومی می‌فرماید: «هکذا انزلت» یعنی آیه همین گونه نازل شد.
البته قابل توجه است که تایید پیامبر، قراءات مختلف را و یا مجوز ایشان در قراءات مختلف به جهت تیسیر، بدانگونه نیست که هر کس به هر شکل خواست بخواند بلکه باید مراد اصلی خداوند تبارک و تعالی تغییر نکند و چنین اتفاقی هم طبعا رخ نمی‌داده چرا که تازه مسلمانان قصد عناد ورزی با قرآن را نداشتند و چه بسا اهتمام در صحت قرائت و تعلم شیوه قرائت پیامبر داشته‌اند ولی چون کلمات، هم معنا و مترداف بوده‌اند لذا بعضی از آنها را که فراموش می‌کردند و به جایش کلمه مترادف را می‌گذاشتند و بنا بر مقدمه‌ای که بیان داشتیم، باید بگوییم که منظور پیامبر از کلمه «انزل» معنای مجازی بوده و نه حقیقی و این مطلب بر متبحر علوم اسلامی واضح و روشن است.
بعد از تعلیم و قرائت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) صحابیان در صدد حفظ و یادگیری آن بوده‌اند و از آنجا که صحابیان از قبایل متعدد عرب بوده‌اند که هر کدام لهجه و اصطلاح خاص خود را داشته‌اند، پس در امر قرائت، طبیعی است که دچار اختلاف قرائت شوند و چه بسا از این امر رنج می‌برده‌اند و به پیامبر مراجعه کرده و خواستار اصلاح این مشکل اجتماعی می‌شدند و تحقیقا پیامبر اکرم نیز امر به ما لایطاق نمی‌کند ـ و واقعا هم مشکل ما لا یطاق بوده ـ چون یادگیری یک لهجه و زبان خاصی که قرآن به آن شیوه نازل شده، برای افرادی که در تمام عمر با لهجه خودشان مانوس بوده‌اند، نامانوس می‌نموده و برای پیران با ممارست و ریاضت همراه بوده است.
پس بنابراین، تیسیرا علی الامه این اختلاف قرائت را می‌پذیرفته است؛ چون معنا و مراد اصلی خداوند تغییر نمی‌یافته ـ و تا حدی که مقصود اصلی خداوند تغییر نیابد حضرت، می‌پذیرفت ـ و چون ما معتقدیم که تمامی افعال و اقوال پیامبر، تعلیم وحی است پس باید قبول کنیم که اصطلاح «انزل» در حدیث از این باب است و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) مجازگویی فرموده است.
این جواز قراءات، مقطعی و برای یک برهه از زمان نیست؛ چون نسخ نشده و مادامی که برای افراد، قرائت، مشکل و حرج داشته باشد، این اجازه داده شده، لذا آنهایی که فکر می‌کنند عثمان مردم را بر یک قرائت جمع کرد و بعد از آن این حدیث نسخ شده، در اشتباه می‌باشند؛ چون عمل عثمان، جهت رفع حرج و عسر نبود بلکه جهت نجات مسلمین از انحراف بود، همانطورکه اشاره شد، هر گروه بخاطر قرائت مختلف، با اختلاف بسیار شدید، گروه دیگر را تکفیر می‌کرد.
بنابراین، باید گفت این اختلافات، دامنه چشمگیری پیدا کرد و تلاش‌های عثمان هم ثمری نبخشید، اگر چه باعث شد بعدها قراءات صحیح در همان شهرهایی شهرت پیدا کند که آن پنج مصحف بدان‌ها فرستاده شده بود تا اینکه همزمان با اختلاف قراءات، قراء سبعه از شهرهای بزرگ بپا خواستند و از اول دوران جوانی به امر قرائت اهتمام ورزیدند و تمام عمر خود را صرف تتبع و تحقیق در امر قرائت نمودند و به طوری که اشاره شد آنها همیشه اوقاتشان را در امر قرائت صرف می‌کردند و در بلاد اسلامی مشهور شدند و همة مردم آنها را به عنوان موثق‌ترین اشخاص و قرائتشان را به عنوان بهترین قرائت، برگزیدند.


ما برای اثبات این که این حدیث پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) به قراءات سبعه اشعار دارد ـ البته نه مستقیما ـ دو دلیل اساسی می‌آوریم:


۳.۱ - دلیل اول

۱. بی شک مسلمین در امر قرائت ـ به علل مختلف ـ دچار اختلاف قرائت می‌شده‌اند و این یک الزام اجتماعی بوده است.
۲. و نیز تحقیقا برای رفع این مشکل به پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) رجوع می‌نموده‌اند.
۳. و طبعا پیامبر نیز برای رفع مشکل، چاره‌ای می‌اندیشید و تا آنجا که محتوای اصلی آیه و منظور خداوند تغییر نیابد، به اختلاف قراءات اجازه می‌داد.
حال می‌گوییم این اختلاف که یک الزام اجتماعی است تا اواخر قرن اول امتداد یافته است، ولی بی شک عده‌ای از اصحاب، تابعین، طبقه اول و دوم قاریان، در شیوه قرائت قید «ما لم تجعل رحمة عذابا او عذابا رحمة» را رعایت ننموده‌اند و از عدم تغییر سیاق آیه به کنار رفته‌اند و این عده موجب شده‌اند که اختلاف از حد لفظ گذشته و به اختلاف در معنای آیه منجر شود و امر پیامبر اسلام اجرا نشود و متعلمین اینان نیز چنین بوده‌اند و تا اواخر قرن اول، این مشکل گریبان گیر جامعه مسلمین بوده تا اینکه عده‌ای با کاردانی و تحمل مشکلات تحقیق و تتبع و صرف عمر در این راه، توانستند این اختلاف قراءات را پیش ببرند البته تا جایی که مخالف سفارش پیامبر اکرم نشده باشد؛ یعنی عدم تغییر محتوای آیه و مقصود خداوند متعال، با این فرق که در عصر پیامبر این امکان وجود داشت که همان قرائت منزل را آموخت و بخاطر سپرد و تلاوت کرد ـ و لو باعسرت و سختی ـ لکن در این زمان (اواخر قرن اول) هر یک از قراء سبعه فقط توانستند به صحیح‌ترین وجهی که می‌شود قرائت کرد، دست یازند.
با دقت در مطلبی که بیان کردیم، نتیجه این می‌شود که «قراءات سبعه» نیز از مصادیق این حدیث می‌باشند بلکه چون در حال حاضر ما فقط همین هفت نوع قرائت را داریم ـ به اجماع علمای عامه و خاصه ـ باید بگوییم مصداق حدیث پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فقط همین قراءات سبعه است (دقت شود)
ما نمی‌گوییم پیامبر خدا پیشگویی کرده و منظورشان از «احرف سبعه» همان اشخاص مشخص قراء سبعه هستند بلکه می‌گوییم این حدیث در حال حاضر در قرائت آنان منحصر می‌شود.
حال ممکن است این سؤال پیش آید که در این صورت باید کلمه «احرف» به معنای قرائت‌ها باشد و نه معنای دیگر.
اتفاقا ما به منابع تاریخی و روایی مراجعه نمودیم و معلوم شده که در بسیاری از روایات و احادیث، منظور از «حرف، قرائت» است و فقط می‌توان از «حرف، قرائت» را مقصود گوینده دانست و بعضا خود نیز تصریح کرده‌اند.
«علامة شعرانی» می‌فرماید: «آنچه نزد ما مقبول است، نازل شدن قرآن بر حرف واحد می‌باشد، مقصودم قرائت واحد است».
[۱۰] . حاشیة فصل الخطاب، محدث نوری رحمة‌الله‌علیه ، ص۲.

در تاریخ قرآن آمده است: «معنای دیگر احرف، قراءات است اگر چه قراءات مستلزم کلمات و سخنان زیاد است (از حیث معنای لغوی) ولی پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) از باب تسمیة الکل باسم جزئه از قراءات، به «احرف» تعبیر فرموده».
[۱۱] . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم به نقل از مجله دانشکدة دانشگاه فؤاد، ص۱۱۰.

و نیز زرقانی در «مناهل العرفان» و طبری در تفسیرش و همچنین ابن الجزری در طبقات القراء و ابوعمرو الدانی، «حرف» را به «قرائت» ترجمه نموده‌اند؛ یعنی از «حرف، قرائت» را قصد کرده‌اند.


اکثر بلکه همه ی دانشمندان علوم قرآنی که به توضیح این حدیث پرداخته‌اند، آن را از نقطه نظر «احرف سبعه» یا «سبعة احرف» مورد پژوهش و تحقیق قرار داده‌اند؛ یعنی از کل حدیث فقط کلمه «سبعة احرف» را بررسی کرده‌اند که مقصود از «احرف» چیست؟ چون همه ی معضلات در فهم معنای «احرف» و «سبعه» است و هر کس را نظری در این باب می‌باشد، علی هذا این حدیث، به حدیث «سبعة احرف» یا «احرف سبعه» شهرت یافته است.

۴.۱ - مراد از سبعه

ابتدا در معنای کلمه «سبعه» بحث می‌کنیم، عده‌ای از دانشمندان در صدد بیان این نکته بوده‌اند که منظور پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) از سبعه، عدد حصری نیست بلکه در حدیث، «سبعه» دلالت بر کثرت دارد. اگر چنین بود، معنای «احرف» و تفسیر آن به وجوه متعدد، آسان بود اما چه کنیم که سستی این قول بسیار آشکار است. و سیوطی این نظریه را با دلایل قطعی رد کرده و واقعا با پرمایگی، این سطور را نگاشته است.
و بسیاری از علمای علوم قرآنی معتقدند که عدد «سبعه» دال بر «حصر» است نه کثرت، خصوصا که در تمامی احادیث وارده، عدد «هفت» آمده نه «هفتصد»، تا دلالت بر کثرت کند.

۴.۲ - مراد از کلمه

و اما در معنای کلمه «احرف»، حقیر گوید این بحث را صاحب «مباحث فی علوم القرآن» جدا با استواری نگاشته و نظر وی با عقل و نقل مطابق است:
در تبیین و تفسیر معانی کلمه ی احرف، اختلاف عقیده بین علما و دانشمندان اسلامی بسیار است به گونه‌ای که گروهی از آنان ۳۵ معنای متعدد و عده‌ای چهل معنا برای این حدیث متذکر شده‌اند، گرچه اکثر این معانی با عدم تایید روایت صحیح و منطق سلیم همراهند. در اینجا چند نظریه را ذکر می‌کنیم:
برخی گفته‌اند: مقصود از «حرف، قرائت» می‌باشد مثل قول ابن جزری آنجا که می‌گوید: «شامیان قرآن را به حرف این عامر می‌خوانند» یعنی با قرائت ابن عامر.
گروهی گفته‌اند: منظور از «حرف» یعنی «مقصد» و «وجه» می‌باشد.
گروهی گفته‌اند: مقصود از «سبعه» عدد مشخص نیست و دلالت بر کثرت دارد.
گروهی گفته‌اند: از «احرف سبعه» لهجه‌های گوناگون قصد شده است.
گروهی گفته‌اند: «احرف سبعه» متشکل از اظهار، ادغام، روم، اشمام، تخفیف، تسهیل و نقل و ابدال است.
تعدادی متذکر شده‌اند که: مقصود از آن، قبایل: هذیل، قریش، تمیم، ازد، ربیعه، هوازن و سعد بن بکر می‌باشد.
و گفته‌اند: «احرف سبعه» عبارت از هفت علم است: علم انشاء و احیاء، علم توحید و تنزیه، علم صفات ذات، علم صفات افعال، علم صفات عفو و عذاب، علم حشر و حساب، علم نبوت.
و همچنین گفته شده: مقصود از «احرف سبعه»، هفت دسته از آیات قرآن می‌باشد: مطلق و مقید ، عام و خاص، نص و مؤول، ناسخ و منسوخ، مجمل و مفسر، استثناء، قسم‌های قرآن و نظرات بسیار دیگر آمده است.
و در ادامه از کتاب مباحث فی علوم القرآن چنین آمده: می‌توان گفت منظور از وجوه سبعه، سهل گیری پیامبر در خواندن قرآن برای مسلمین است، یعنی اگر مسلمانان از این وجوه تخفیف استعمال کنند و آیات الهی را متفاوت با قرائت اصلی بخوانند صحیح بوده و بدون اشکال است چرا که قرائت‌های مختلف با قرائت اصلی در هفت وجه تفاوت دارند:


۱. تفاوت در اعراب، با تغییر یاعدم تغییر در معنا مانند: «فتلقی» و «فتلقی» با تغییر معنا و مانند: «و لایضار» و «و لایضار» بدون تغییر معنا.
۲. تفاوت در حرف، بدون تغییر شکل خطی کلمه با تغییر معنا مثل: «یعلمون» و «تعلمون» و با تغییر شکل کلمه و بدون تغییر معنا مثل: «الصراط» و «السراط».
۳. اختلاف در مفرد و مثنی و جمع و تذکیر و تانیث آوردن کلمات قرآن مانند: «لامانتهم» و «لاماناتهم» و...
۴. اختلاف در آوردن کلمات مترادف: مانند: «ایدیهما» و «ایمانهما».
۵. اختلاف در تقدم و تاخر کلمات مانند: «فیقتلون و یقتلون» و «فیقتلون و یقتلون».
۶. اختلاف در حذف و اثبات حروف جر یا عاطفه می‌باشد مانند: «تجری تحتها» با «تجری من تحتها» یا: «و قالوا اتخذ الله» با «قالوا اتخذ الله».
۷. اختلاف در لهجه هاست مثل: «الصلاة» و «الطلاق» که طبق قاعده باید با ترقیق لام ادا شود اما بنا بر قرائتی بر اثر تغیر لهجه با تفخیم لام قرائت شده‌اند.
ابن هشام می‌گوید: وقتی قبایل عرب اشعار همدیگر را می‌خواندند، در خواندن شعر شاعر قبیله دیگر، تغییراتی به اقتضای عادت لسانی خود ایجاد می‌کردند.
قابل توجه اینکه: منظور از ذکر وجود هفتگانه اختلافات، جمع شدن همه آنها در کلمه واحد نیست بلکه ممکن است گاهی در یک کلمه دو وجه اختلاف یا بیشتر فراهم آید.
و اما مسئله بسیار مهمی که «دکتر صبحی صالح» پس از بیان نظریه خود بدان نپرداخته، اینکه آیا این وجوه مختلف هفتگانه، در قراءات معتبر است یا غیر معتبر؟ اگر بگویید اعم است که بی شک وجوه، منحصر در این هفت قسم نمی‌شود و اگر بگویید از قراءات معتبر گرفته شده، گوییم این قراءات معتبر متفقا (عامه و خاصه) منحصر در قراءات قراء سبعه است.
پس وجوه هفتگانه مذکور از قراءات سبعه اخذ شده و باز هم باید بگوییم که «احرف سبعه» غیر مستقیم به «قراءات سبعه» بازگشت می‌کند.



در ذیل این عنوان نیز از دو جهت بحث خواهیم کرد.
حکومت بنی امیه بعد از خسارات بی شماری که به پیکر اسلام وارد ساخت که تا کنون نیز اثرات سوء آن مشهود است، می‌رفت تا سستی و سقوط خود را شاهد باشد و درعوض، سلسله ب نی عباس در حال به دست گرفتن حکومت و قدرت بودند. بین این دو طایفه ظالم و ستمگر، نبردی نه آن چنان ظاهر و ملموس در گرفته بود و هر یک مصمم بود تا بر تخت سلطنت بنشیند، امویان خواهان آن بودند که حکومت همچنان در دستشان باشد و عباسیان نیز چون پایه‌های حکومت امویان را سست می‌انگاشتند، خواهان تصرف تخت و تاج آن بودند لذا اشتغال ظالمین با ظالمین تحقق یافته و جو اجتماعی بسیار مساعد بود تا امام آن عصر ـ امام محمد باقر و بعد امام جعفر صادق ـ علیهما السلام ـ ـ به ترویج علوم و معارف اسلامی بپردازند و چنین نیز شد تا آنجا که امام صادق (علیه‌السّلام) بنیاد یا مدرسه و یا محفل درسی داشته و شاگردان بسیاری در علوم ناب اسلامی پرورانده است. از آنجا که دو طایفه مذکور در فکر تصرف حکومت بودند به مسائل اجتماعی مسلمین توجه چندانی نداشتند، در همین زمان بود که تدوین احادیث آغاز گشت.
[۱۶] . روش علامه طباطبائی در المیزان، علی الاوسی، مترجم: سید حسن میرجلیلی، ص۱۳۷.

و تحقیقا در همین دوران بوده که «علم قرائت» بسیار مطرح بلکه مسئله روز بوده است. و چون امام صادق (علیه‌السّلام) می‌توانستند به راحتی مسائل دینی و مشکلات مردم را رسیدگی کنند ـ بخاطر عدم وجود مزاحم یا کم بودن مزاحمت از سوی حکومت وقت که درگیر کسب قدرت بود ـ و اصلا فقه را در همین زمان به متعلمین آموزش داده‌اند، لذا مذهب شیعه به آن عزیز منسوب گشته و علم فقه نیز « جعفری» نام گرفته است.
مقصود اینکه حتما در مورد قراءات مختلف و صحت یا عدم صحت آنها به امام صادق (علیه‌السّلام) رجوع کرده‌اند و امام (علیه‌السّلام) نیز یقینا جواب فرموده‌اند که جواب آن عزیز را مطرح خواهیم کرد.

و «اما بیان قسم اول:»

۶.۱ - روایات ظاهره در قرائات سبع

مضمون این حدیث با عبارات مختلف از پیامبر اکرم، امام امیرالمؤمنین، امام محمد باقر وامام جعفر صادق (علیهم‌السّلام) از سوی علمای شیعه روایت شده است.
الف. صدوق ـ علیه الرحمه ـ درخصال طی سندی از عیسی بن عبدالله الهاشمی و او از پدرش و او از پدرانش روایت کرده که پیامبر فرمود: «اتانی آت من الله، فقال: ان الله یامرک ان تقرا القرآن علی حرف واحد. فقلت: یا رب وسع علی امتی، فقال: ان الله یامرک ان تقرا القرآن علی سبعة احرف».
یعنی: «از جانب خدا به من گفته شد که خداوند می‌فرماید: قرآن را به حرف واحد قرائت کن، پس من گفتم‌ای پروردگار من! بر امت من توسعه بده (و آنان را در تنگنا قرار مده) که آنگاه گفت: خداوند تو را امر می‌کند که قرآن را بر هفت حرف بخوان».
ب. ابوعبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی طی حدیثی از امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نقل نموده که آن عزیز فرموده است: «انزل القرآن علی سبعة اقسام کل منها شاف کاف وهی: امر و زجر و ترغیب و ترهیب و جدل و مثل و قصص».
یعنی: «قرآن بر هفت قسم نازل شده هر یک از آنها کافی و شافی است و آنها عبارتند از: امر و زجر و ترغیب و ترهیب و جدل و مثل و قصص».
ج. محمد بن حسن صفار طی حدیثی از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که آن عزیز فرمود: «تفسیر القرآن علی سبعة احرف منه ما کان و منه ما لم یکن بعد ذلک تعرفه الائمه». یعنی: «تفسیر قرآن به هفت وجه ممکن است که برخی از آن وجوه شناخته شده و برخی شناخته نشده است و امامان آن را می‌دانند».
د. علامه مجلسی رحمة‌الله‌علیه با سند خود از حماد بن عثمان نقل می‌کند که به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم: احادیث شما برای ما مختلف نقل شده است، فرمود: «ان القرآن نزل علی سبعة احرف و ادنی ما للامام ان یفتی علی سبعة وجوه... ثم قال: هذا عطاؤنا فامنن او امسک بغیر حساب». ا همین مضمون و با کمی تغییر در عبارت
یعنی: « قرآن با هفت حرف نازل شده و کمترین حقی که برای امام است اینکه بر هفت وجه فتوا بدهد و این هدیه خداست و ما می‌توانیم آن را به مردم ببخشیم و یا نبخشیم و امساک کنیم».
اینها احادیثی هستند که در کتب مختلف شیعی از ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) نقل شده است و با توجه به این که قراءات قرآنی و خصوصا قراء سبعه هم عصر با امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ بوده‌اند و با توجه و مقدمه‌ای که در ابتدای بحث بیان شد، مسلمین جهت آگاهی از نظر معصومین (علیهم‌السّلام) در مورد قراءات به آن عزیزان رجوع می‌کرده‌اند و محال است که آنان بدون جواب، رد کنند. پس چه با سکوتی که دال بر رضاست و چه بیانا ـ که هر دو وجه وارد شده ـ تایید فرموده‌اند.
اگرچه در این احادیث مستقیما به قراءات سبعه اشاره نفرموده‌اند ولی با این بیان، چه بسا خواسته‌اند رضای خودشان را نسبت به قراءات ابراز نمایند و صحه بگذارند.
عده‌ای از دانشمندان علوم قرآنی( مثل صاحب التمهید و استادشان آیت‌الله خوئی رحمة‌الله‌علیه ) اشکال نموده‌اند که این احادیث مخالف با حدیثی است که امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: در جواب کسی که پرسید: آیا آنچه مردم می‌گویند (که قرآن را با هفت حرف می‌شود خواند) صحت دارد؟ فرمود: «نه، دروغ می‌گویند»، تا اینکه می‌فرماید: «قرآن با یک حرف و از طرف فردی یکتا نازل شده است».
و نیز امام باقر (علیه‌السّلام) فرموده باشد که: «قرآن قسم واحد و یکی است و از طرف فردی یکتا نازل شده است و اختلاف از ناحیه روات است».
صاحب مصباح الفقیه پس از نقل حدیث می‌فرماید: «تکذیب امام (علیه‌السّلام) مربوط به مطلب و تفسیری است که ازحدیث کرده‌اند و در واقع تکذیب، راجع به دلالت روایت است نه سند آن (یعنی تفسیری که آن شخص از حدیث کرده، به نزول بر هفت وجه را امام تکذیب کرده است نه جواز قرائت بر هفت وجه را چرا که ما معتقدیم قرآن فقط بر یک قرائت بر پیامبر خدا نازل شده است) زیرا می‌شود گفت این عبارت (حدیث احرف سبعه (جواز قرائت بر هفت وجه)) از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) صادر شده است بلکه ادعای تواتر آن را نیز نموده‌اند»، (دقت شود).
در این قسم، احادیثی را که آوردیم اگر چه مستقیما قراءات سبع را قصد نکرده بودند اما با اندکی دقت می‌توان منظور امام (علیه‌السّلام) را دریافت. اینک در قسم دو، احادیثی را می‌آوریم که امام (علیه‌السّلام) مستقیما به قراءات سبعه اشاره می‌نماید.

و «اما قسم دوم:»

۶.۲ - روایات نص در قرائات سبع

از آنجا که علوم اسلامی ، عموما و علم قرائت قرآن خصوصا در زمان امام باقر و امام صادق ـ علیهما السلام ـ رشد بسیار ملموس و محسوسی بین مسلمین داشته و نیز مسئله تحقیق و بررسی و در نهایت اشتهار و اعلمیت عده‌ای مشخص در مسئلة قراءات در همین عصر بود، می‌توان نتیجه گرفت که از شیعیان آن حضرات ابعد است که در مورد مسئله قرائت، هیچ سؤالی ننموده و یا اهمیتی نداده باشند.
حال، می‌گوییم در هیچ یک از کتب احادیث ـ چه با سند معتبر یا غیر معتبر و چه در اخبار متواتر و یا آحاد ـ نداریم که بر عدم صحت قراءات یا عدم وثاقت قراء تصریح یا با کنایه مطلبی بر علیه اینها بیان نموده باشند بنابر این، یقینا آن حضرات با قراءات مشهور که بین مسلمین بوده و مشهورترین آن‌ها قرائت قراء سبعه می‌باشد مخالفت نورزیده‌اند. حال در مقابل سؤال، دو گونه می‌شود صحه گذاشت: یا با سکوت و یا با نطق.
در چند حدیث به نقل از علمای بزرگ تشیع (مثل شیخ صدوق) اخباری به ما رسیده که حضرات معصومین (علیهم‌السّلام) به اطاعت از قرائت مشهور بین مردم ـ که همان قرائت قراء سبعه و بعضا عشره بوده است ـ امر فرموده‌اند.
در «وسائل الشیعه» آمده است که امام صادق (علیه‌السّلام) در سؤال شخصی که در مورد قراءات قرآن بود فرمود: «و اقرؤا کما علمتم».
و نیز در جای دیگر به همین مناسبت فرموده است: «اقرء کما یقرء الناس».
[۲۹] . سر البیان، ص۶۱ به نقل از شیخ صدوق ـ علیه الرحمه ـ در خصال صدوق و نیز در پژوهشی در قرآن، ص۳۷۶.

و در جای دیگر: «اقرؤا کما تعلمتم».
[۳۱] . سر البیان، ص۶۱ به نقل از شیخ صدوق ـ علیه الرحمه ـ در خصال صدوق و نیز در پژوهشی در قرآن، ص۳۷۶.

این قسمت را با سخن علامه حسن زاده آملی در این مورد به پایان می‌رسانیم: «ائمه ما (علیهم‌السّلام) با این قرائتها موافقت نموده‌اند چون در عصر ایشان رایج بوده است و ایشان، مردم را از عمل به آن قراءات منع نمی‌نمودند و همه جا قرائت امامان، موافق یکی از هفت قرائت است و اینکه قرائتی از ایشان روایت شود که غیر از قرائت‌های متواتر باشد بسیار کم است و این مسائل با دقت برای متبحر علوم قرآنی واضح می‌گردد».
[۳۲] . فصل الخطاب فی اثبات عدم تحریف کتاب رب الارباب، تالیف آیت‌الله حسن زاده آملی.



۱. شیخ صدوق، الخصال، ابواب السبعه، ج۲، ص۳۵۸، شماره ۴۴.    
۲. همدانی، آقا رضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلوة، ص۲۷۴    
۳. محمد بن إسماعیل، بخاری، صحیح بخاری، ج۶، ص۱۸۴ و ۲۲۷.    
۴. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۹.    
۵. همدانی، آقا رضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلوة، ص۲۷۴    
۶. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    
۷. . زرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۱۲.    
۸. بحوث فی تاریخ القرآن و علومه، میرمحمدی، ابوالفضل، ص۳۲    
۹. أحمد بن علی بن حجر، العسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۸.    
۱۰. . حاشیة فصل الخطاب، محدث نوری رحمة‌الله‌علیه ، ص۲.
۱۱. . پژوهشی در تاریخ قرآن کریم به نقل از مجله دانشکدة دانشگاه فؤاد، ص۱۱۰.
۱۲. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳۰.    
۱۳. مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح،ص۱۰۳.    
۱۴. الزرکشی، بدر الدین، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۱۲.    
۱۵. دکتر صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن،ص۱۰۱، فصل سوم با تلخیص.    
۱۶. . روش علامه طباطبائی در المیزان، علی الاوسی، مترجم: سید حسن میرجلیلی، ص۱۳۷.
۱۷. شیخ صدوق، الخصال، ابواب السبعه، ج۲، ص۳۵۸، شماره ۴۴.    
۱۸. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن،ج۲، ص۹۵، به نقل از رسالة النعمانی فی صنوف آی القرآن.    
۱۹. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن،ج۲، ص۹۵، به نقل از رسالة النعمانی فی صنوف آی القرآن.    
۲۰. صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، ص۲۱۶    
۲۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۹۸.    
۲۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۸۳.    
۲۳. شیخ صدوق، الخصال، ابواب السبعه، ج۲، ص۳۵۸، شماره ۴۴.    
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، باب النوادر. ص۶۳۰.    
۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، باب النوادر. ص۶۳۰.    
۲۶. همدانی، آقا رضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلوة، ص۲۷۴    
۲۷. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، کتاب الصلوة، ج۴، ص۸۲۱.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۳۳.    
۲۹. . سر البیان، ص۶۱ به نقل از شیخ صدوق ـ علیه الرحمه ـ در خصال صدوق و نیز در پژوهشی در قرآن، ص۳۷۶.
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۱۹.    
۳۱. . سر البیان، ص۶۱ به نقل از شیخ صدوق ـ علیه الرحمه ـ در خصال صدوق و نیز در پژوهشی در قرآن، ص۳۷۶.
۳۲. . فصل الخطاب فی اثبات عدم تحریف کتاب رب الارباب، تالیف آیت‌الله حسن زاده آملی.





سایت اندیشه قم برگرفته از مقاله«قرائات از دیدگاه روایات»    



جعبه ابزار