کفّاره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کفاره به معنای
پوشاندن میباشد و شأن کفاره، پوشاندن
خطیئه است. "کفاره" در
شرع مقدس به
عبادت خاصی اطلاق میشود که برای
عقوبت افراد، سقوط عقوبت یا تخفیف در آن تعیین شده است.
کفاره از ماده "
کفر" بوده که در
لغت به معنای پوشاندن آمده؛
و به "
کشاورز"،
کافر گویند زیرا
دانه را زیر
خاک پنهان میکند؛
و اینکه
قرآن فرمود:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ...»
«و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و
تقوا پیشه کنند،
گناهان آنها را میبخشیم...»
تصریح بر این مطلب دارد که از گناهان آنها چشمپوشی کرده و
عقاب را برداشته است.
از این جهت به
کفارات، "کفّاره" گویند، زیرا موجب پوشیده شدن و نادیده گرفتن گناهان میشود؛
لذا شأن کفاره، پوشاندن خطیئه است.
"کفاره" در شرع مقدس به عبادت خاصی اطلاق میشود که برای عقوبت افراد، سقوط عقوبت یا تخفیف در آن تعیین شده است.
تعیین کفارات در شرع مقدس، در حقیقت تجلی
رحمت الهی برای بندگان خود میباشد. هنگامی که شخصی مرتکب عملی
خطا یا
حرامی شود، یا توان انجام یک
واجبی را نداشته باشد،
خدای متعال با تعیین کفاره در واقع تجلی و رحمت خود را به منصه ظهور گذاشته، تا حدی که با وضع حکم "کفاره"،
حرمت ابدی را از زن
ظهار شده برطرف میکند.
در
قرآن کریم احکام برخی از کفارات همانند: کفارات مربوط به
حج،
روزه، ظِهار،
قتل و
نقض قَسَم بیان شده است:
در کفارات مربوط به حج، کفاره دو عمل از
مناسک حج در
آیات قرآن ترسیم شده است:
در موسم حج،
حاجیان نباید قبل از موعد سر خود را بتراشند، در غیر این صورت باید کفاره آن را پرداخت نمایند:
«وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ... وَلَاتَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّی یبْلُغَ الْهَدْیَ مَحِلَّهُ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًی مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُک...»
«و حج و
عمره را برای
خدا به اتمام برسانید!... و سرهای خود را نتراشید، تا
قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه
ذبح شود)! و اگر کسی از شما
بیمار بود، و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) باید
فدیه و کفارهای از قبیل روزه یا
صدقه یا
گوسفندی بدهد....»
"فدیه" در اصل به معنای این است که چیزی مقابل و در عوض چیز دیگری قرار گیرد و
آیه شریفه گویای این معناست که حاجی به علت تعجیل در تراشیدن سر، باید عوضی بدهد.
و این عوض سه چیز میتواند باشد: روزه، صدقه یا
نُسُک (
ذبیحه).
البته برای "نُسُک" معنای عبادت را نیز ذکر کردهاند.
قرآن کریم تنها حکم کلی کفارات را بیان کرده و تفصیل آن را
ائمه معصومین –علیهمالسلام- تفسیر نمودهاند. در روایت نقل شده، فرد متخطی باید سه روز روزه یا
اطعام شصت
مسکین و یا یک گوسفند به عنوان کفاره بدهد و در پرداخت یکی از این سه کفاره با توجه به حرف "أو" در آیه که دال بر این مطلب بوده،
مخیّر است.
شبیه همین روایت را نیز
اهل سنت از
پیامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- نقل کردهاند.
البته چنین نیست که به طور مطلق تراشیدن سر ممنوع باشد، بلکه در برخی موارد همانند ناراحتی شدید در سر میتوان سر را تراشید؛ اما به صِرف هر ناراحتی نمیتوان این کار را انجام داد.
در ادامه آیه اشاره به حاجیانی که دسترسی به قربانی نداشته باشند، میفرماید:
«...و هر که (قربانی) نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامی که باز میگردید، روزه بدارد! این، ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که
خانواده او، نزد
مسجدالحرام نباشد (اهل مکه و اطراف آن نباشد)...»
اینکه "حج" در آیه شریفه، ظرف برای روزه قرار داده شده، به این اعتبار است که عمل حج و روزه در یک مکان و زمان انجام پذیرد و اینکه عدد هفت مکمل عدد ده خوانده شد، به این دلیل است که بفهماند هر یک از سه روز و هفت روز، دارای حکمی مستقلاند.
فردی که
مُحرم است و لباس
احرام در تن دارد، نباید
صید کند؛ حال اگر عمداً صید کرد، باید
کیفر کار خلاف خود را بپردازد:
«یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَاتَقْتُلُوا الصَّیدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِکَ صِیامًا لِیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ...»
«ای کسانی که
ایمان آوردهاید! در حال احرام، شکار نکنید، و هر کس از شما عمداً آن را به
قتل برساند، باید کفارهای معادل آن از
چهارپایان بدهد؛ کفارهای که دو نفر
عادل از شما، معادل بودن آن را تصدیق کنند؛ و به صورت قربانی به (حریم)
کعبه برسد؛ یا (به جای قربانی، ) اطعام مستمندان کند؛ یا معادل آن، روزه بگیرد، تا کیفر کار خود را بچشد...»
"وَ أَنْتُمْ حُرُم" جملهای عام است و شامل
حج تمتع و عمره حج بوده
که در این حکم میان
زن و
مرد تفاوتی نیست؛
و مراد از "صید" حیوانات وحشی
حلال گوشت و
حرام گوشت است؛
و مراد
صید خشکی است نه
دریایی که آیهی بعدی گویای آن است.
پس کسی در حال احرام صیدی را کشت، باید مانند آنچه که کشته از "
نَعَم" (
شتر،
گاو و گوسفند) کفاره بدهد.
برای تفصیل مباحث باید به کتب فقهی مراجعه شود.
در ترتیب پرداخت این کفارات دو دیدگاه وجود دارد:
یک. "أو" بر بیشتر از تردید دلالت نمیکند و سنت اهل بیت -علیهمالسلام- باید آن را مشخص کند و بعید نیست ادامه آیه بیانگر ترتیب میان این نوع
کفارات باشد.
دو. "أو" برای تخییر است،
و ظاهر آیه نیز تخییر میان انجام یکی از این سه چیز است، هر چند میان
مفسرین و
فقهاء اختلاف وجود دارد.
بنابراین اگر کسی در حال احرام به عمد صید کند، باید یکی از این سه چیز را به عنوان کفاره بپردازد:
۱. همانند چیزی که صید کرده و مراد، تشابه در خلقت بوده؛ مثلاً در
شترمرغ، شتر و در
خرگوش، گوسفندی کفاره بدهد؛ و تعیین این تشابه بدست دو شاهدِ عادلِ فقیه است.
۲و۳. اطعام مساکین و
روزه معادل که "عدل" باید بر اساس قیمت صید باشد و در آیه شریفه مراد از "عدل" غیر از جنس آن چیز است
که در روایت معادل هر "مُدّ طعام"، یک روز روزه بیان شده است.
ظهار از جمله طلاقهای دوران جاهلی بود که اعراب با این وسیله، همسران خود را
طلاق میدادند.
در این نوع طلاق، مرد خطاب به همسرش میگوید: پشت تو نسبت به من، همانند پشت مادرم به من است و همانطور که پشت مادرم بر من
حرام است، پشت تو نیز بر من حرام هست.
هر چند "ظهار" در
زمان جاهلیت به عنوان یک اصل مسلم تلقی میشد، اما با ظهور
اسلام، این عمل از نظر
قرآن ممنوع اعلام شد؛
و اگر فردی برخلاف دستور قرآن کریم مرتکب ظهار شود، قرآن برای بازگشت وی، پرداخت کفاره را شرط دانسته و میفرماید:
«وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ
أَنْیتَمَاسَّا... فَمَنْ لَمْیجِدْ فَصِیامُ شَهْرَینِ مُتَتَابِعَینِ مِنْ قَبْلِ أَنْیتَمَاسَّا
فَمَنْ لَمْیسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا...»
«کسانی که همسران خود را "ظهار" میکنند، سپس از گفته خود بازمیگردند، باید پیش از
آمیزش جنسی باهم،
بردهای را آزاد کنند... و کسی که توانایی (آزاد کردن بردهای) نداشته باشد، دو ماه پیاپی قبل از آمیزش روزه بگیرد؛ و کسی که این را هم نتواند، شصت مسکین را اطعام کند....»
مراد از بازگشت با توجه به آیه بعد،
پشیمانی از عملی است که انجام داده، هر چند برخی این بازگشت را به معنی تکرار ظهار، یا بازگشت به سنت جاهلیت ذکر کردهاند؛ و بیان آیات نفی حکم ظهار است که نزد اعراب جاهلی معروف و مرسوم بود و از آنجا که این نوع طلاق هیچگونه شباهتی میان
همسر و
مادر ایجاد نمیکند، تحریم ابدی آن نیز برداشته شده و با پرداخت کفاره، بازگشت از این عمل غیر اخلاقی امکانپذیر است؛
یعنی باید بندهای را آزاد کند، اگر ممکن نبود، دو ماه روزه بگیرد و اگر نتوانست، شصت
مسکین را
طعام بدهد.
ظاهر آیه این است که شصت روز روزه، باید پیدرپی باشد؛ اما در
روایات اهل بیت -سلامالله علیهم- وارد شده اگر سی و یک روز متوالی باشد، پیدرپی بودن دو ماه صدق میکند.
از جمله کفاراتی که قرآن به آن تصریح کرده، پرداخت
کفاره روزه برای کسانی است که توان روزه گرفتن را ندارند:
«أَیامًا مَعْدُودَاتٍ... وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ»
«چند روز معدودی را (باید روزه بدارید!)... و بر کسانی که روزه برای آنها طاقت فرساست؛ (همچون بیماران مزمن، و
پیرمردان و
پیرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکینی را اطعام کنند.»
امام صادق -علیه السلام- فرمودند: مراد از "الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ" کسانی هستند که به سن پیری رسیده و یا
عطش فوقالعاده دارند؛
اینها حق دارند روزه نگیرند و در برابر هر روز، یک مد طعام بدهند.
مراد از یک مد طعام تقریباً ۷۵۰ گرم (یک چارک) است.
اگر کسی
قسم خورد و بعد قسم خود را شکست، به تصریح
قرآن، باید کفاره پرداخت نماید:
«قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیمَانِکُمْ...»
خداوند راه گشودن سوگندهایتان را (در این گونه موارد) روشن ساخته....»
در روایات وارد شده که خداوند به وسیله کفاره دادن، راه بازگشت از
سوگند را باز گذاشته،
که در آیه دیگر بعد از بیان مؤاخذه در برابر سوگندهایی که با
عقد محکم بسته شدهاند و التزامآور هستند، به بیان مقدار کفاره "
حنث قسم" پرداخته و میفرماید:
«...فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْیجِدْ فَصِیامُ ثَلَاثَةِ أَیامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ...»
«...کفاره اینگونه قسمها، اطعام ده نفر
مستمند، از غذاهای معمولی است که به خانواده خود میدهید؛ یا
لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و یا آزاد کردن یک
برده؛ و کسی که هیچ کدام از اینها را نیابد، سه روز روزه میگیرد؛ این، کفاره سوگندهای شماست به هنگامی که سوگند یاد میکنید...»
کفارهای که در آیه بیان شده، به یک اعتبار از متفرعات سوگند بوده و تقدیر آن شکستن سوگند است؛ چون کفاره مربوط به گناهی است که صورت گرفته (
شکستن قسم)، نه خود آن که اگر خود "قسم"
معصیت بود، معنا ندارد در آخر آیه، أمر به حفظ سوگند بکند(وَأحْفَظُوا أَیْمَانَکُم)؛ همچنانکه مؤاخذه در اول آیه، بر شکستن سوگند است نه خود آن(وَ لَکِنْ یؤَاخِذُکُمْ...).
لازم به ذکر است که فرد مخیّر در انجام اطعام یا پوشاندن ده مسکین یا آزاد کردن یک
بنده است، هر چند تفاوت قیمت میان آن سه زیاد باشد؛ اما حکم چهارم منوط به عدم قدرت بر انجام موارد سهگانه میباشد.
البته برخی معتقدند: اگر قسم از باب
لجاجت باشد، فرد علاوه بر آنکه
گناهی بزرگ مرتکب شده، کفاره وی نیز فایدهای ندارد.
اگر فردی از روی
غفلت و به خطا کسی را به
قتل رساند، باید
جریمه و کفاره این خطای خود را بپردازد که خداوند در نوع این کفاره میفرماید:
«...وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ إِلَّا أَنْیَصَّدَّقُوا...»
«...کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده
مؤمن را آزاد کند و خونبهایی به کسان او بپردازد؛ مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند...»
جمله "إِلَّا خَطَأً" در اول آیه،
استثناء منقطع است؛ یعنی قتل برای مؤمن
جایز نیست، مگر اینکه این عمل از روی
اشتباه صورت بگیرد.
حال اگر قتلی از روی خطا صورت گرفت، جریمه و کفاره آن را در سه مرحله بیان میکند:
نخست اینکه، فرد بیگناهی که کشته شده، مؤمن و متعلق به خانواده مسلمان باشد؛ در این صورت برای
قاتل هم کفاره
واجب است، هم
دیه: کفاره، آزاد کردن برده مؤمن است که هزینه آن باید از اموال قاتل باشد؛ دیه، یعنی پرداخت خونبهای
مقتول(دیه)، به صاحبان خون(ورّاث) که پرداخت آن باید از
اموال عاقله(مراد از "
عاقله"،
پدر،
اولاد و کسانی هستند که نزدیکترین شخص به پدر و مادر میباشند، و یا نزدیکترین مردان منتسب به پدر فقط هستند.)
جانی باشد.
دوم اینکه، مقتول مؤمن باشد، اما وابسته به خاندانی که با مسلمانان دشمنی دارند؛ در این صورت فقط کفاره واجب است (آزاد نمودن برده)، به دلیل مؤمن بودن؛ اما پرداخت دیه بر وارثان مقتول واجب نیست، به دلیل کفرشان.
سوم اینکه، خاندان مقتول از
کفار باشند اما با خاندان قاتل که
مسلمان هستند، هم پیمانند؛ در این صورت به خاطر احترام به
پیمان و در ذمه بودن کفار، باید خونبهای او را به بازماندگانش بپردازند و برده مؤمنی را آزاد کنند، به دلیل مؤمن بودن مقتول. در آخر آیه استثنایی بیان کرده به اینکه اگر کسی توان آزاد کردن برده را نداشته باشد، باید دو ماه پیدرپی روزه بگیرد.
با توجه به اینکه نوع و شیوه کفارات متفاوت هست، فلسفه جعل کفارات نیز متفاوت است؛ چون کفاره برخی موارد برای عقوبت وارد شده؛ همانند
روزهخواری در
ماه رمضان بدون
عذر، و گاهی برای غیر عقوبت و تنها برای ادای
تکلیف و جایگزین حکم اولی بیان شده؛ همانند کفاره
قتل غیر عمدی و کفاره روزه برای فرد ناتوان.
در این مقاله به بیان دو مورد بسنده میشود:
از جمله فلسفههایی که برای کفاره، در پرداخت کفاره
قتل غیرعمد بیان شده، یک نوع تخفیفی از ناحیه
خداوند برای بندگان مؤمن است (تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ).
یعنی خداوند برای بندهای که به اشتباه، کسی را به قتل رسانده، کفاره را وضع نموده که این کفاره،
توبه و عنایت خداوند به بندگان باشد.
و در فلسفه پرداخت کفاره "ظِهار" میفرماید:
«...لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ»
«...این برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید؛ اینها مرزهای الهی است»
قرآن در بیان فلسفه کفاره، برای فرد مُحرمی که عمداً
صید کند میفرماید:
«...لِیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ»
«...تا کیفر کار خود را بچشد.»
"وبال" عقوبت کاری است که انجام شده؛
یعنی این کفاره به سبب
جزاء گناهی است که فرد آن را مرتکب شده و در حال احرام صید کرده است.
دانشنامه موضوعی قرآن.