روان شناسی رنگ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وجود
رنگهای مختلف در
طبیعت و محیط
زندگی انسان دارای تأثیرات زیادی در
فرد و زندگی فردی و حتی اجتماعی میباشد و در
قرآن کریم و
روایات اهلبیت نیز به این قضیه توجه شده است.
طبق تحقیقات
جامعهشناسی،
رنگها، نه تنها افراد را تحت تاثیر خود قرار میدهند بلکه منجر به
پیشرفت و یا
رکود یک
جامعه نیز میشوند. با عدم جایگزینی صحیح
رنگ در مکان خاص خود و به کارگیری نادرست آن در محیطهای انسانی، صدمات روحی شدیدی بر انسان وارد خواهد آمد. «اصلاح املای
کودک با خط
قرمز توسط
معلم» یا «
چراغ قرمز هشدار دهنده، برای
رانندگان» یا «سفید بودن پاکت
شیر»، «
رنگ آبی یا
سبز روشن دیوارهای
کلاس درس یا
کتابخانه برای
مطالعه بهتر» و «استفاده از پوشش
سفید درعالم پزشکی و سبز برای
بیماران» همه و همه مؤید این مطلب است که یک
ارتباط تنگاتنگ بین
نظام خلقت انسان و
طبیعت وجود دارد.
ولی در ماورای این طبیعت «
حقیقت» چیز دیگری است در این میان میخواهیم به کاربرد
رنگها در قرآن کریم و ارتباط آن با زبان
قرآن بپردازیم و از ژرفای قرآن کریم در این باره سخن به میان آوریم.
در ژرفای
اسرار قرآنی میتوان از رموز و هر آنچه سبز و
زرد،
سیاه و
سفید،
سرخ و
کبود در دل دارند و با ما میگویند نام برد. «...ولا رطب ولا یابس إلا فی کتب مبین»؛
هیچ
تر و خشکی در
جهان نیست مگر آنکه در
کتاب مبین مستور است و گنجانده شده است.
فصول سال حاوی
رنگهای مختلف و
رنگهای مختلف در گیاهان نشانههایی برای
خردمندان است. «ألم ترأن الله...لذکری لاولی الالبب»؛
نمیبینی که
خداوند آب
باران را از
آسمان فرو فرستاد و
نهرها را در روی
زمین جاری کرد و بعد انواع
گیاهان به
رنگهای مختلف را بدین وسیله رویاند و بعد از اینکه سبز و خرم شد آن را میبینی که زرد شده است آنگاه خداوند آنرا
چوب و
علف خشک میگرداند؛ همانا در آن
صاحبان عقل متذکر شوند.
رنگارنگی در
خوراکیها نیز مشاهده میشود و خوردن آنها را لذت بخشتر میکند «...فاخرجنا به ثمرات مختلفا الوانها...»
سپس به واسطه باران میوههای رنگارنگ را خارج کردیم... با وجود اینکه آب باران یکی است اگر مقتضای بیرون آمدن
میوهها همین باران بود، باید همه میوهها به یک
رنگ باشند؛ پس همین اختلاف
رنگها دلیلی بر
تدبیر الهی در این
رنگآمیزی است.
دگرگونی
زبانها و
رنگهای مردم نیز آیتی برای
دانشمندان دانسته شده است. «ومن آیاته خلق السموات...إن فی ذلک لایات للعلمین»،
و یکی از نشانههای
قدرت الهی خلقت
آسمان و زمین و گویشها و اختلاف در
رنگ پوست مردم است،... همانا در این موارد نشانههایی است برای دانشمندان آشکار است.
امام علی (ع) رنگارنگی پرهای
طاووس را سبب بروز احساسی همچون «
تکبر» در وی میداند. ایشان در خطبه ۱۶۴
نهج البلاغه میفرمایند: «...کأنه قلع داری عنجه نوتیه، یختال بألوانه...» گویا آن دم مانند
بادبان کشتی است که
کشتیبان آن را از جانبی به جانب دیگر میگرداند و او به
رنگهایش تکبر نموده به خود مینازد.
اینگونه است که علم
روانشناسی امروزه ثابت کرده است که هر کدام از
رنگها
نشانه و یا
درمان هستند و در ایجاد
جاذبه و
دافعه توازن و تعادل بین
ذرات عالم میتوانند موثر باشند و حتی گاهی همین
رنگها راز دل
خلایق را رو میکنند؛ به گونهای که علاقه هر شخص به
رنگی خاص حکایت از
شخصیت درونی و
ذوق او دارد.
گفته شده است که
رنگهای روشن خوشحال کننده و
رنگهای تیره غمانگیز هستند و
رنگهای سرخ و قرمز،
تقویت کننده و
محرک میباشند.
پزشکان
قرون وسطی نور قرمز را در معالجه
آبله و
سرخک و
مخملک و بسیاری از
بیماریهای پوستی به کار میبردند. این
رنگ اشتهاآور نیز هست به همین جهت مناسب است در وسایل
آشپزخانه به کار رود.
روستاییان نیز به اینگونه
رنگها بیشتر تمایل دارند.
رنگهای سبز،
آرامش دهنده و
استراحت دهنده هستند و شهریها اینگونه
رنگهای سرد مثل
آبی و سبز را میپسندند.
رنگ زرد، بسیاری از
حشرات را دور میکند و حال آنکه اکثر
گلها به جهت وجود
رنگهای مشتق از قرمز،
جاذب حشراتی مانند
زنبور میباشند.اگر این گلها در
دامنه تپهای قرمز
رنگ وجود داشته باشند، زنبورها مسلماً دریافتن مسیر خود به سمت گلها دچار مشکل و اشتباه میشوند!!!
در
بیمارستانهای روانی بیماران
تندخو را تحت تاثیر مداوم
رنگ آبی و بیماران
منزوی و بیتحرک را با
رنگ زرد مداوا میکنند؛ زیرا این
رنگ تحریک کننده
ذهن و
هوش نیز هست و شدیداً موجب تقویت
فکر انسان میگردد.
رنگ آبی، مشترک بین آسمان و زمین و مانند
رنگ سبز موجب تقویت
چشم است.
خداوند این
رنگها را برای تسکین و آرامش ناراحتی و خستگیها آفریده است؛ از این روست که
پزشکان آنرا برای اتاق بیماران
تبدار نیز
تجویز میکنند.
طبق تحقیقات
جامعهشناسی در نهایت
رنگها، نه تنها افراد را تحت تاثیر خود قرار میدهند. بلکه منجر به
پیشرفت و یا
رکود یک
جامعه میشوند.
با عدم جایگزینی صحیح
رنگ در مکان خاص خود و به کارگیری نادرست آن در محیطهای انسانی، صدمات روحی شدیدی بر انسان وارد خواهد آمد.
«اصلاح
املای کودک با خط قرمز توسط
معلم» یا «
چراغ قرمز هشداردهنده، برای رانندگان» یا «سفید بودن
پاکت شیر، «
رنگ آبی یا سبز روشن دیوارهای
کلاس درس یا
کتابخانه برای
مطالعه بهتر» و «استفاده از پوشش سفید در عالم
پزشکی و سبز برای
بیماران» همه و همه مؤید این مطلب است که یک ارتباط تنگاتنگ بین
نظام خلقت،
انسان و
طبیعت وجود دارد. ولی در ماورای این طبیعت، «حقیقت» چیز دیگری است. حقیقتی که
مولانا آن را اینگونه بیان میکند:
ندارد
رنگ آن
عالم، و لیک از تابه
دیده چو
نور از
جام رنگآمیز،این
سرخ و
کبود آمد.
آنجا که
خداوند متعال فرمود: «فالق الإصباح و جعل الیل سکنا»؛
خداست شکافنده
پرده صبحگاهان و او
شب را برای
آسایش خلق قرار داد.
رنگ شناسان معتقدند:
رنگ آبی تیره (
رنگ شب) ساختار
آرامش و
سکوت کامل است. این
رنگ از یک تأثیر آرامبخش در سیستم
اعصاب برخوردار است.
فشار خون،
نبض و
تنفس، در اثر آن کاهش مییابد و در عین حال بدن،
تجدید قوا میکند و
نیرو میگیرد.
چنین به نظر میرسد که یکی از دلایل تأکید اسلام برای
تهجد و
شب زندهداری نیز همین باشد؛ چرا که انسان در
لباس شب، از آرامشی بهرهمند میشود، که حتی اثر آن به
معاش در
روز هم کشیده میشود.این
رنگ، یک
رنگ مقدس است که در بین مردم محترم شمرده میشود. در واقع
گنبدها و
منارههای آبی
پلی بین آسمان و زمین محسوب میشوند.
در
قرآن کریم در جاهای مختلف از
رنگ زرد سخن به میان آمده است.
در سوره مبارکه
بقره آیه ۶۹ اشاره به درخواست قوم
موسی از وی شده است: «قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها قال إنه یقول إنها بقرة صفراءُ فاقع لونها تسر الناظرین »؛
گفتند: از پروردگارت بخواه که
رنگ گاو (ی که باید
ذبح شود)را مشخص کند و
خداوند فرمود: گاوی که به
رنگ زرد
خالص است؛ به طوری که بینندگان را
شادمانی و
سرور میبخشد.
در عین حال در روانشناسی
رنگها، نیز
رنگ زرد
نشاطآور و چشمگیر عنوان شده است و اثر آن به صورت روشنی و شادمانی و
درخشانی ظاهر میشود.
رنگ در بسترهای مختلف، معانی متفاوتی دارند همچنانکه در جای دیگر از قرآن کریم شرارههای
آتش به
شتران «
زرد مو» تشبیه شده است؛ تا این
زردی، شدت شرارههای آتش را به تصویر کشد و بر
روان آدمی اثر گذارد. «انها ترمی بشرر کالقصر کانه جملت صفر»؛
آن زبانه آتش مانند کاخی
شراره میافکند گویی آن شراره (در بزرگی و
رنگ مانند شتران زرد موی است».
در
روایات اهلبیت هم به
رنگ زرد توجه ویژهای شده است.
بر خلاف
حیوانات،
رنگ زرد روشن در
چهره انسان، حکایت از
ضعف و
بیماری او دارد. چنانکه در دعایی از
حضرت فاطمه زهرا (س) جهت در خواست نزول
مائده آسمانی از
خداوند برای خانوادهاش آمده است که: «أن النبی دخل علی فاطمه (س)؛ فنظرالی صفار وجهها و تغیر حدقتیها؛ فقال لها: یا بنیة، ما الذی أراه من صفار وجهک و تغیر حدقتیک؟ فقالت: یا آبت إن لنا ثلاثا ما طعمنا طعاماً...»
پیامبر (ص) داخل شدند و دیدند که دخترشان روی زرد و چشمان بیمارگونه دارد. به او فرمودند دخترم چرا اینگونهای؟
حضرت زهرا (س) فرمودند:
پدر! سه روز است که من و خانوادهام چیزی نخوردهایم...
در
سنت پیامبر اسلام و
ائمه اطهار به «
کفش سیاه» و «
نعل زرد
رنگ» سفارش شده است؛ چنانکه در روایتی از
امام جعفر صادق (ع)وارد شده است که: «من السنة الخلف الأسود و النعل الصفراء»
و
پیامبر اسلام (ع) فرموده اند: «بر تو باد به
نعل زرد که
چشم را
جلا میدهد و
ذکر را سخت میکند (
محکم و
قوی میکند)و
غم را برطرف میکند»
امام باقر (ع) نیز میفرمایند: «کنا نلبس المصفر فی البیت»؛ ما در
خانه لباس زرد
رنگ میپوشیم.
در مورد
رنگ سبز نیز
آیات زیادی وجود دارد.
خداوند در
قرآن کریم فرموده است «الذی جعل لکم من الشجر الأخضر ناراًفاذا انتم منه توقدون ».
آن خدایی که برای بهرهبرداری شما از
درخت سبز (
تر و
تازه)، (در بین
مفسران معروف است که مراد دو درخت «
مَرخ و
عُفار»است که وقتی به هم ساییده بشوند مشتعل گردند درحالی که این دو شاخه تر و تازه هستند!
) آتش قرار داده است، تا وقتی که میخواهید برافروزید. بنابراین
کشاورزی در اختیار
صنعت قرار میگیرد و در نتیجه
سبز به
سرخ تبدیل میشود.
و همچنین در مورد
لباس و تکیهگاه
بهشتیان بر
بالش ابریشمی سبز و بساط
زیبا تکیه زدهاند. و نیز در آیه ۳۱
سوره کهف چنین میفرماید: «و یلبسون ثیابا خضراً من سندس و استبرق...»؛
و لباسهای سبز از
حریر و
دیبا میپوشند. در
دایرة المعارف تشیع درباره این
رنگ آمده است که: «سبز شعار
حیات و
زندگی است و
اهل بهشت پیوسته زندهاند.»
علاوه بر آن، این
رنگ نمایانگر
عزم راسخ،
پایداری و
مقاومت در برابر تغییرات نیز میباشد..
مصداق این
صبر و پایداری را در
درختان سبز میبینیم.
در قرآن کریم
رنگ درختان بهشتی را اینگونه توصیف میکند: «مدهامتان»؛
آن دو بهشت سبز پررنگ و پردرخت»؛ که
ابتهاج (شادی آوربودن) درختانش به نهایت رسیده است.
در روایات
اهلبیت توجه به
رنگ سبز به چشم میخورد.
و در دعای
حضرت امیر (ع)این معنا از
رنگ سبز درختان شده است که: «...فأنبتنا به حدائق ذات بهجه...» پس به وسیله
باران باغهایی
شادیآور و نشاطآور ایجاد کردیم.
در جایی دیگر، ایشان نگاه به
سبزه و
چمن را
دعا و
تعویذی برای
درمان بیماریها دانستهاند و فرمودهاند «و النظرألی الخضرة نشرة»
امروزه نیز
دانشمندان رنگ سبز را برای درمان
بیماریهای عصبی و
اختلالات روانی به کار میبرند و آنرا
خنک کننده، تعدیل کننده
نور خورشید،
مسکن و
هیپنوتیک توصیف کردهاند.
رنگ سبز، در
سیستم عصبی برای بیخوابیها و خستگیها موثر است.
فشار خون را کم میکند و
مویرگها را منبسط میسازد.
عده بسیاری از
سادات در عصر حاضر به نشانه انتساب به
خاندان پیامبر (ص)
عمامه سبز میپوشند یا
شال سبز به گردن میاندازند؛
زیرا
روایات در این زمینه موجود است که:
پیامبر گرامی
اسلام (ص)از لباس سبز خوششان میآمده و فرمودهاند: «و کان یعجبه الثیاب الخضر».
در
آیات قرآن به
رنگ سفید و
سیاه پرداخته شده است.
«..ومن الجبال جدد بیض و حمرمختلف الوانها و غرابیب سود...»؛
و از
کوهها نیز راههایی خلق کرد سفید و سرخ و به
رنگهای مختلف و گاه به
رنگ کاملاً سیاه.
طبق
آیه مربوطه،
کوهها به
رنگ سفید
خالص نیستند؛ چنانچه در
علم روانشناسی رنگها آمده است که: «
رنگ سفید کامل، حتی در مدت کم، قدرت
دید را (به علت
خستگی اعصاب و
عضلات چشم) تغییر داده و دچار
حاد و
مزمن میکند که در صورت
مداومت ممکن است تا مرحله ایجاد
کوری پیش رود؛ مانند تماس طولانی با
برف یا منابع نور شدید
طبیعی یا
مصنوعی».
و در ادامه این آیه میفرماید: «و من الناس و الدواب و الأنعم مختلف الوانه کذلک إنما یخشی الله من عباده العلموا إن الله عزیزغفور »؛
و همچنین آدمیان و
جانوران و
چارپایان را به
رنگهای مختلف آفریدیم و از
بندگان خدا، تنها
دانایان از او
بیم دارند و
خدا نیرومند و
آمرزنده است. بدین معنا که بعضی از انسانها و حیوانات نیز مثل
کوهها و میوهها دارای
رنگهای مختلف هستند؛ بعضی سفید، بعضی سرخ و بعضی سیاهند و مختصر در این سه هم نیستند؛
«یا ایها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أُنثی و جعلنکم شعوباو قبائل لتعارفوا...»؛
صرفاًبه خاطر اینکه با این اختلاف
رنگ و...مردم، یکدیگر را بهتر بشناسند.
در آیاتی از
قرآن کریم تضاد بین
رنگها،
نشانه قرار گرفته است. «وکلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر...»
این آیه
حکایت از این دارد که خط
سفید و
سیاه مرز مشخصی است که میتواند نشانه آشکاری از
فجر برای
بندگان باشد.
حتی در آیاتی سیاهی و سپیدی چهره انسانها در قیامت هم علامت است: «یوم تبیض وجوه و تسود. وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمنکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمة الله هم فیها خالدون»؛
روزی بیاید که گروهی روسفید و گروهی روسیاهند؛ اما سیهرویان را
نکوهش میکنند که چرا بعد از
ایمان آوردن، باز
کافر شدید؛ پس اکنون
عذاب خدا را بچشید.اما روسفیدان در
بهشت که محل
رحمت خداست، درآیند و در آن همیشه متنعم میباشند.
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان ذیل این
آیات میفرماید «چون مقام، مقام
کفر و
ناسپاسی در برابر
نعمتهای الهی است و
کفران نعمت هم خیانتی است که موجب
انفعال و
خجلت صاحبش میشود، لذا خدای متعال در ذکر
عذاب آخرتی اینگونه افراد، آنرا که با خجلت و انفعال مناسب میباشد یادآوری نموده است؛ یعنی از سیاه شدن
چهره گناهکاران نام برده است که در
دنیا هم سیاه شدن چهره را
کنایه از همین خجلت میدانند.
همچنین در طرف مقابل که
ثواب شاکرین را ذکر میفرماید، موضوع سفید شدن چهره را
تذکر میدهد که آن هم مناسب با مقام شاکران است؛ همانطور که در دنیا نیز سفیدی چهره را کنایه از
خشنودی و راضی بودن میدانند».
به همین دلیل در دعایی که از
امیرالمؤمنین علی (ع) هنگام
وضو گرفتن وارد شده است میخوانیم:
«اللهم ابیض وجهی یوم تسودّ فیه الوجوه ولا تسوّد وجهی یوم تبیضّ فیه الوجوه»؛ که نشانه همان بهجت و سرور و خوف و خجلت است.
در خصوص
رنگ سفید، در قرآن کریم مواردی اشاره شده است.
در مورد
رنگ سفید در سوره مبارکه
صافات آیات ۴۵ و ۴۶ نیز آمده است: « یطاف علیهم بکأس من معین بیضاء لذة لّلشّربین»؛
به معنای جام شرابی
زلال و
صاف که برای نوشندگان لذت بخش است و آن را بر
بهشتیان دور میچرخانند.
و یا در مورد
معجزات حضرت موسی (ع) در سوره مبارکه
شعراء آیه ۳۳ ذکر شده است: « و نزع یده فإذا هی بیضاء للنّاظرین»؛ همه دیدند که دستش سفید و تابان، از
گریبان بیرون آمد.
و این ویژگی برای
رنگ سفید در اینجا مطرح میگردد که اشیاء سفید در محیط، به خصوص در
تاریکی، حکم منبع نوری را پیدا میکنند که از خود
نور پخش و ساطع میکنند.
در جایی دیگر بر خلاف معانی سابق آمده است که
حضرت یعقوب (ع) از کثرت
اندوه.
حزن از آنها روی بگردانید و گفت: «وتولّی عنهم وقال یأسفی علی یوسف وابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم»؛
وااسفا بر فراق
یوسف عزیزم! و از
گریه و
غم چشمانش سفید گشت.
رنگ سفید، روشنترین
رنگها و
نمادی از
شادی و نشانهای از
صلح و
صفا و
تسلیم و
کنایه از
پاکی و
بیآلایشی و
فضیلت و
بزرگواری است و
رنگ سیاه، تیرهترین
رنگها و در مقابل
رنگ سفید، نشانه
هیبت و
وقار و شعار حزن و
عزا میباشد.
همچنانکه در دعای ۴۹
صحیفه سجادیه امام
سجاد (ع) فرمودهاند: «اللهم فإنّی أتقرّب إلیک بالمحمدّیة الرّفیعة والعلویّة البیضاء وأتوجّه إلیک بهما أن تعیذنی من شرّ کذا وکذا و...»؛ همانا من به سوی تو نزدیکی میجویم به واسطه
مقام رفیع پیامبرت و مقام سفید و نورانی
امام علی (ع) و به تو
توجه میکنم به واسطه آن دو
بزرگوار، اینکه مرا
پناه دهی از شرّ بدیها و... این تعبیر نسبت به
ولایت یا درجه ولای حضرت
امیرالمؤمنین علی (ع) کنایه از فضیلت و بزرگواری اوست.
روزهای ۱۳ و ۱۴ و۱۵ در هر ماه را
ایام البیض نامند چون ماه در این شبها از اول تا آخر
شب، طالع است.
همانطور که پیش از این ذکر گردید این
رنگ سمبل
خلوص،
عفت،
پارسایی،
عصمت، بیگناهی و
حقیقت و مهمتر از همه
صلح و پایان
جنگ میباشد.
«
استحباب پوشیدن
لباس سفید در
نماز» و همچنین «پوشیدن لباس سفید
احرام در مراسم
حج» شاید به همین دلیل باشد. و از طرف دیگر امروزه ثابت شده است که
رنگ سفید
کفن، از شدت
نفرت و
کراهت و
حساسیت روحی زندگان نسبت به اجساد مرده و بیجان میکاهد واثرات مطلوبی در
روح خود
میت دارد؛
به طوری که در روایتی از
حضرت رسول (ص) به انتخاب کفن سفید برای امواتمان و لباس سفید برای خودمان سفارش شدهایم و خود ایشان نیز بیشتر لباس سفید میپوشیدهاند؛ «وکان أکثر ثیابه بیاض و یقول ألسبوها أحیاکم و کفنوا فیها موتاکم».
در خصوص
رنگ سیاه، در آیاتی از
قرآن اشاراتی رفته است.
و اما از جمله آیاتی که به
رنگ سیاه پرداخته است،
سوره نحل آیه ۵۸ است که خداوند میفرماید: «وإذا بشّر أحدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّا وهو کظیم»؛
هنگامی که به یکی از آنها خبر دختر زادن همسرش را میدهند، از خشم چهرهاش سیاه میشود.
همچنین در مورد افرادی که مرتّباً مرتکب گناه میشوند در
سوره یونس آیه ۲۷ آمده است: «... کأنما اغشیت وجوههم قطعا مّن الّیل مظلماً...»؛
گویی صورت آنها را پارههای
تاریک شب پوشانیده است..... در این رابطه
امام باقر (ع) نیز میفرمایند: «ما من عبد إلا وفی قلبه نکتة بیضاء فإذا أذنب ذنباً خرج فی النکتة نکتة سوداء فإن تاب ذهب ذلک السواد وأن تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض فإن غطی البیاض لم یرجع صاحبه إلی خیر أبداً»؛ هر بندهای در دلش نقطه سفیدی است که چون
گناهی کند؛
خال سیاهی در آن پیدا میشود؛ سپس اگر
توبه کند آن
سیاهی برود و اگر به
گناه ادامه دهد به آن سیاهی اضافه شود، تا جایی که روی سفیدی را بپوشاند و وقتی روی سفیدی پوشیده شد، دیگر هرگز صاحب آن دل به سمت خیر نمیرود.
رنگ سیاه دارای اثرات مثبتی نیز میباشد که حتی ضروری و لازم به نظر میرسد.
از آن جایی که این
رنگ تحریکات روحی را خفیف میدهد و
رنگی صامت و غیر متحرک است لذا نه تنها وسیله جلب توجه دیگران نمیشود، بلکه کمک به انصراف و عدم توجه نیز میکند.
استفاده از
حجاب سیاه در
بانوان در واقع از این اصل
تبعیت میکند، که باعث عدم توجه
جنس مخالف میگردد.
و همچنین انتخاب فطری سیاهپوشی در مقام
عزا در حقیقت،
سمبل فقدان
شوق و
ذوق بوده و شخص با اختیار
کسوت سیاه در حقیقت عملاً میخواهد به دیگران اعلام کند که آمادگی برقراری روابط گرم اجتماعی و یا
دوستی، تحت این شرایط را ندارد.
اقدام همگانی جهت سیاهپوشی در
سوگ ائمه اطهار و
اولیاء الهی از طرف مسلمانان نیز، میتواند در زنده نگه داشتن خاطره فجایع
دشمنان اسلام و
ظلم و
ستم جباران و ستمگران و
رسوا ساختن آنها از یک طرف و احیاء
یادبود فداکاریها و از خود گذشتگیهای
بزرگان دینی از طرف دیگر منشأ اثر واقعی شود. (البته این
سیاهپوشی به
قصد و
نیت تعظیم
شعائر الهی است که اثر و ارزش حقیقی پیدا میکند).
طرح یک سوال؛ چرا
سادات عمامه سیاه بر سر میگذارند؟
در جواب باید بگوییم:
عمامه سیاه بر سر گذاشتن
علمای سادات به خاطر این است که
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) آنرا در روز عید
غدیر خم بر سر
امیرالمؤمنان علی (ع) قرار داد و از آن زمان به بعد به یادبود فرخنده عید سعید غدیر،
ائمه اطهار و
علما و
مراجع تقلید سادات
شیعه،
عمامه سیاه بر سر میگذاشتند.
به طور مثال آنچه از شواهد بر میآید این است که
حضرت علی (ع) در
جنگ صفین عمامه سیاه بر سر داشتند؛ «وهو معتم بعمامة سوداء».
و یا در مناقب
ابن شهر آشوب آمده است که: «دخل مکة یوم الفتح و علیه عمامة سوداء»؛
حضرت رسول (ص) هنگام ورود به
شهر مکه برای فتح آن، عمامه سیاه بر سر داشتند.
پس
رنگ سیاه به خاطر فقدان
بازتاب نور، همیشه و در همه جا آثار
شوم و نامطلوب در زمینه روحی انسان برجا نمیگذارد؛ بلکه در مواردی (مثلاً در عالم
هنر) همان قدر ارزش و اثر را پیدا میکند که «
سکوت» در لابلای
اصوات و
الحان موسیقی!
در
روایات، درباره
مذمت رنگ سیاه و هم در
مدح رنگ سیاه روایاتی وارد شده است.
در مورد مذمت از
رنگ سیاه، روایات معتبری وارد شده است از آن جمله
امام صادق (ع) است که: «و کان رسول الله یکره السوداء إلا فی ثلاثة: العمامة و الخفّ والکساء»؛
رسول خدا در پوشیدن چیزی به
رنگ سیاه
اکراه داشت مگر در سه چیز:
عمامه،
کفش،
عبا.
و در مورد مدح
رنگ سیاه وارد شده است که: «قال رسول الله (ص) احبّ خضابکم إلی الله الحالک (الشدید السّواد)»؛
خداوند رنگ سیاه را برای
خضاب بیشتر دوست میدارد.
و یا در روایتی به نقل از امام صادق (ع) آمده است که: «انّ رجلاً دخل علی رسول الله (ص)... و قد خضب بالسواد فضحک إلیه فقال هذا أحسن من ذاک و ذاک»؛ مردی در حالی که ریشهایش را به
رنگ زرد و برای بار دوم به
رنگ قرمز
حنا و برای بار سوم به
رنگ سیاه خضاب کرده بود نزد رسول خدا (ص) آمد و ایشان کار او را پسندیدند و بار سوم به او خندیدند و گفتند این
رنگ برای خضاب از آن دو
رنگ قبل بهتر است.
شاید دلیل آن، این باشد که استفاده از
رنگ سیاه برای خضاب،
انسان را جوانتر و زیباتر میکند.
در پارهای از
آیات قرآن،
رنگ قرمز مورد توجه واقع شده است.
درمیان کلماتی که در سوره مبارکه
فاطر آیه ۲۷ آمده است، کلمه
حمر به معنای
رنگ قرمز دیده میشود: «... و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف ألوانها و غرابیب سود»؛
و از
کوهها نیز راههایی به
رنگ سفید و سرخ و
رنگهای مختلف و همچنین کاملاً سیاه
خلق کرد.
زیرا
ترکیبات شیمیایی عناصر تشکیل دهنده
کوهها و
سنگها به
رنگهای مختلف مانند:
سیاه،
سفید،
خاکستری،
آبی،
بنفش و حتی
قرمز وجود دارد.
رنگ قرمز در روایات کاربردهای مختلفی دارد.
کاربردی که از
رنگ قرمز در روایات شده است کمابیش با این معنا سازگار است؛ مانند: «الموت الاحمر» به معنای «
مرگ سرخ» که همان
کشتار و
خونریزی و
مرگ سخت و خونین است.
یا «یوماًاحمر» به معنای «
روز سرخ» که همان روز
قتل و
غارت وانواع سختیهاست.
و یا «إحمرّ البأس » که
کنایه از سخت شدن
کارزار و
جنگ است.
البته قرمز در روایات به معنای دیگر هم به کار رفته است؛ مانند: «حمر النّعم» به معنای «
شتران سرخ موی» (که منظور بهترین
چارپا و
زینت دنیاست).
و یا
کبریت الاحمر به معنای
کبریت روشن و سرخ (که منظور
اکسیر کمیابی است که کیمیاگران در پی آن هستند).
در هر صورت آنچه از
سنت رسول خدا (ص) در این زمینه به ما رسیده،
کراهت ایشان در استفاده از
رنگ قرمز برای
لباس بوده است مگر در مثل اعیاد و در
روز جمعه برای
جشن و
شادمانی که علت آن را میتوان در تأثیر این
رنگ بر
روان آدمی جستجو کرد؛ (که در بالا ذکر شد)
و استفاده ایشان در زمینههایی خاص از این
رنگ به همان معنا بر میگردد مانند اینکه در کافی از
امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «کان فی منزل رسول الله (ص) زوج حمام احمر؛ در
خانه رسول خدا (ص) یک جفت
کبوتر قرمز
رنگ بود و ایشان از آنها نگهداری میکردند».
زیرا در
روایت دیگری از امام صادق (ع) در
کتاب مکارم الاخلاق آمده است که «لیس من بیت نبی إلا و فیه حمام لأن سفهاء الجن یعبثون بصبیان البیت فإذا کان فیه حمام عبثوا بالحمام وترکوا الناس»؛ در خانه همه
انبیا کبوتر نگهداری میشده است؛ زیرا سفیهان
جن، همواره با
کودک خانه بازی میکنند و آنها را به خود سرگرم میکنند و اگر کبوتر در آن خانه باشد، این
جنیّان با کبوتران مشغول میشوند و دیگران را رها میکنند.
شاید بشود اینگونه گفت که اگر این کبوتران قرمز
رنگ باشند، به دلیل
جاذبیت و محرک بودن این
رنگ، مؤثرتر واقع شوند و جلب توجه بیشتری کنند.
آزمایشاتی که بر روی افراد متفاوت انجام دادهاند و آنها را وادار به تفکر بر
رنگ قرمز سیر کردهاند، نشان داده است این
رنگ،
سیستم عصبی را
تحریک میکند؛ یعنی
فشار خون را بالا میبرد و
تنفس و
ضربان قلب را سریعتر میکند. لذا
رنگ قرمز از لحاظ تأثیری که بر
سیستم اعصاب دارد، یک عامل محرک به شمار میآید و معنای فیزیولوژیک آن، داشتن آرزوهای بسیار،
شور و شوق زندگی و
تهوّر و قدرت
اراده است.
یکی دیگر از
رنگهایی که در
قرآن کریم ذکری از آن به میان آمده است،
رنگ ازرق یا
کبود است.
به طور کلی این
رنگ، منفورترین
رنگها در نزد
عرب محسوب میشود؛ مخصوصاًاگر
رنگ چشم کبود باشد، زیرا اعراب صفت
دشمن خود را میگویند: «
أزرق العین » یعنی «چشم کبود»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان ذیل آیه ۱۰۲
سوره طه یعنی: «یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا»؛
روزی که در
صور دمیده میشود و گناهکاران را در آن روز با چشم کبود محشور میکنیم.
مراد از
أزرق محشور شدن مجرمین و گناهکاران به صورت کور در قیامت است. زیرا وقتی چشم بیناییاش را از دست میدهد، کبود میشود.
پس کبودی چشم علامتی برای گناهکاران است. البته ممکن است از شدت
تشنگی نیز
چشم و یا
بدن، کبود شود همچنان که در
کتاب لسان العرب نیز این نکته ذکر شده است.
در بیانات ارزنده
امام صادق (ع)به
مفضل به معنای مثبتی از این
رنگ اشاره شده است. ایشان اینگونه فرمودهاند: «فکر فی لون السماء و ما فیه الصواب التدبیر. فإن هذا اللون أشد الألوان موافقة للبصر و تقویة حتی أن من صفات الاطباء لمن أصابه شئ و أصر ببصره إدمان النظر إلی الخضرة و ما قرب منها الی السواد و قد وصف الحذاق منهم کل بصره الإطلاع فی إجانة خضرإ مملوة ماء فانظر کیف جعل الله جل و تعالی أدیم السماء بهذا اللون الاخضر إلی السواد لیمسک الأبصارالمنقلبة علیه فلا ینکأ فیها بطول مباشرتها له...»؛ در
رنگ آسمان خوب فکر کن که موافقترین
رنگهاست برای تقویت
دیده و
نور چشم تا آنجا که
اطبا میگویند اگر کسی ضعف بینایی داشته باشد، باید مرتب و پیوسته در تغار کبود
رنگی نگاه کند که پر از
آب است. پس فکر کن که چرا
خداوند رنگ آسمان را به
رنگ سبز مایل به سیاه (کبود) قرار داده است که مکرر نگاه کردن به آن بر چشمها
ضرر نرساند.
آنچه از تأمل در
آیات و
روایات به
وضوح به دست میآید این است که:
رنگها
خیر و
شر مطلق نیستند و هر
رنگ دارای جنبههای روانی
مثبت و گاه
منفی در بسترهای متفاوت میباشد.
قرآن انطباق
وحی با
واقعیت است و
فطرت انسانی با
کلام خداوند متعال همواره یکسو و همجهت میباشد.
آخر
کلام اینکه بهترین
رنگها از جانب
خداوند متعال در
قرآن کریم اینگونه معرفی شده است: «صبغة الله و من أحسن من الله صبغة و نحن له عبدون».
بهترین
رنگها،
رنگ خدایی است و ما بنده اوییم.
امام صادق (ع) در این زمینه فرموده اند: «الصبغة هی الإسلام؛ آن
رنگآمیزی،
اسلام است»؛
و بندگی ما، تنها با
رنگ خدایی معنا دارد و بس.
دانشنامه موضوعی قرآن.