شرح صدر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از
مفاهیم اخلاقی که در
قرآن و تعالیم
اهلبیت بر آن تأکید شده است، شرح صدر میباشد.
از
آیات قرآن برمیآید که شرح صدر ابزاری است که
پیامبران الهی در مسیر
رسالت خویش از آن بهره میگرفتند و در سایه این
موهبت الهی، به
تبلیغ دین و
ارشاد مردم میپرداختند.
این ویژگی در پیامبران الهی مانند
نوح علیه السلام ،
ابراهیم علیه السلام و
موسی علیه السلام یافت میشود.
تجلی بیشتر شرح صدر در
اخلاق حسنه پیامبر گرامیاسلام صلی الله علیه وآله است که همردیف سایر
معجزات پیامبران دیگر شمرده شده است.
شرح صدر به معنای باز کردن سینه و برطرف ساختن دلتنگی و کنایه از تحقق استعداد رسیدن به
کمال و توانمندی روحی و معنوی میباشد.
این ویژگی موهبتی الهی است که دارای آثاری میباشد و عواملی مانند
تدبر در قرآن،
ذکر،
تسبیح،
دعا و... آن را تقویت میکند و فوایدی همچون
هدایت الهی، آراسته شدن به
نور عقل،
علم و
ایمان،
عفو و
گذشت و دل کندن از
دنیا دارد.
شرح صدر مرکب از دو واژة
شرح و
صدر میباشد.
صدر به معنای
قفسة سینه و جمع آن
صدور است. این واژه برای برجسته و مقدمترین بخش هر چیزی استعمال میشود، مانند
صدر کلام،
صدر کتاب،
صدر مجلس و از آنجا که
قلب در
سینه قرار دارد، برای قلب هم مجازاً استعمال میشود.
راغب اصفهانی میگوید: «قلب اشاره به عقل و علم دارد و صدر، افزون بر اینها شامل سایر
قوای شهویه،
غضبیه و... میشود.» «رب اشرح لی صدری»؛
«سایر قوایم را اصلاح کن!». «یشف صدور قوم مومنین»؛
«این قوا را شفا بده». «و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»؛
«عقولی که در سایر قوا
مندرس وهدایت نیافته است» .
توضیح اینکه ارتباط صدر و قلب همانند سفیدی چشم و سیاهی آن و یا همانند حیاط خانه و
خانه است.
همانطورکه در حیاط خانه ممکن است چیزهایی از قبیل
حیوان،
درخت و... یافت شود که در خانه نباشد، در صدر هم ممکن است چیزهایی یافت شود که در قلب نباشد! و نیز همانگونه که عرق، گرد و خاک و... به سفیدی چشم، راه مییابد، صدر نیز جایگاه ورود وساوس و آفات میباشد! صدرمانند
حوض آب است و قلب چون آب! و از آنجا که صدر در ابتدای
مقام قلب است، مسمّی به صدر شده است.
از
آیات قرآنی برمیآید که صدر، پذیرندة انواع
وساوس،
آفات،
شهوات و
هواهای نفسانی است،
چراگاه نفس اماره و همواره مورد آزمایش است، به صورتی که اگر وسوسهها تداوم یابد، وارد قلب میشود و از سوی دیگر محل ورود نور
دیانت نیز میباشد که اگر تداوم یابد، وارد قلب شده و تبدیل به نور
ایمان میگردد. از این رو
انشراح و ضیق به صدر ـ و نه قلب ـ اختصاص دارد.
قلب داخل صدر است.
معدن نور ایمان و
تقوی.
است. حالات و صفاتی همچون
سکینه.
اطمینان.
خشوع.
خلوص و طهارت
جایگاهش در قلب است که با عبور از صافی صدر به قلب میرسند.
شرح به معنای
کشف و
بیان،
توسعه، باز کردن، گشودن، گستردن، فراخی بخشیدن،
روشن و
آشکار نمودن است.
شرح مطلب یعنی باز کردن، توضیح دادن و روشن ساختن آن. اصل آن از شرح اللحم یعنی تکه کردن گوشت میباشد.
مشتقات شرح پنج مرتبه در قرآن آمده است. «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ».
«وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ».
«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي».
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ...».
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ».
و در تمامیموارد همراه با واژة صدر است. با توجه به معنای لغوی شرح میتوان گفت سعه صدر هم مترادف با شرح صدر میباشد.
شرح، نوع خاصی از توسعه و
بسط موضوع است که در مقابل
قبض و بسته بودن قرار دارد. به مفاهیم
تبیین،
توضیح،
تفسیر،
کشف و... از آنجا که موضوع را بسط میدهند، شرح نیز گفته میشود.
شرح صدر،
انبساط در صدر و رفع
انقباض و موانع است تا استعداد پذیرش نور ایمان فعلیّت یابد. بنابراین انشراح همان تحقق اقتضا، استعداد و آمادگی است.
آیات دربردارندة شرح صدر، مؤیّد این مطلب میباشد: «وَ وَضَعنَا عَنکَ وِزْرَکَ».
«فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةقُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ...».
«وَ یَسِّر لِی أمرِی وَ احلُلْ عُقدَةً مِن لِسَانِی».
که اینها بیانگر رفع موانع و تحقق اقتضا هستند و این نوعی
پاداش،
لطف،
منت الهی و وسیلة
هدایت است:«فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ...».
«لام» در اینجا لام منفعت است و کنایه از انتفاع بردن و تحصیل
اسلام و ایمان میباشد. امّا در
آیه «وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ...».
واژة شرح را به همراه حرف «با» میبینیم. از این رو، بیان میکند که در اینجا شرح طبیعی نیست، بلکه به وسیلة
کفر است؛ پس موقت و ظاهری خواهد بود.
صدر مرتبه اولیه و ظاهریه قلب است و قابلیّت پذیرش
اسلام و کفر را دارد و در این آیه به بنده نسبت داده شده، چرا که
خداوند هیچگاه قلب بندة خود را با کفر انشراح نمیدهد. هرکس از
حق دلتنگ شود، دلش با
باطل وسعت گیرد و هرکس از باطل دلتنگ شود، دلش برای حق وسعت یابد. تنگدلی
انبیا که ناشی از تکذیب
قومشان است، از نوع دوم میباشد و
ضیق صدر کفار را از دستة اول می دانیم.
نتیجه اینکه شرح صدر تحقّق استعداد برای طلب کمال، اوّلین شرط در
سیر الی الله و باب ورود به هدایت است.
برخی از
مفسرین مراد از قلب را
روح و جان آدمی میدانند. این دیدگاه میگوید با دقت در سایر
جانداران درمییابیم که با
اغما،
بیهوشی و مانند اینها
شعور و
ادراک از
جاندار جدا میشود، بیاینکه
جانش از بین برود و نبضش قطع شود. اما در حالتی که قلب از کار افتد، بیفاصله جانش گرفته میشود، زیرا روح هر جانداری در مرحلة اول و پیش از هر چیز به قلبش تعلق میگیرد و سپس به سایر اعضا سرایت میکند. همة آثار و خواص روحی مانند شعور و اراده،
حب و
بغض،
امید و
ترس و... از آن جهت به قلب نسبت داده میشود که قلب اولین عضو دربردارندة روح
حیات است؛ بنابراین مراد از قلب روح و جان است .
.
با توجه به این مطلب، شرح صدر به معنای گستردگی روح است که کنایه از توانمندی روحی و معنوی میباشد. «شرح صدری که ظرف علم و
عرفان است، همان توسعهای است که باعث میشود انسان هر حقی را بپذیرد و به آن عمل نماید. این حالت، ناشی از روشنایی قلب است» .
از آیه «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ».
برداشت میشود که در مقابل شرح صدر ضیق صدر است و همانطور که انشراح صدر مقدّمة هدایت است، ضیق صدر هم مقدمة
ضلالت و گمراهی میشود. بنابراین در جبهة مقابل شرح صدر، ضیق و قساوت قلب قرار دارد. «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَی قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ...».
ضیق صدر به معنای دلتنگی و سخت شدن دل و کنایه از کمحوصلگی و تحمّل پایین میباشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی
باطل عکسالعمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد.
امام علی علیه السلام میفرماید: «من ضاق صدره لم یصبر علی أداء حق»؛ «هر کس ضیق صدر داشته باشد، ادای حق را برنمیتابد».
آیة دیگری که میتوان از آن تقابل شرح و ضیق را فهمید، آیة دوم سوره اعراف است: «کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْکَ فَلاَ یَکُن فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ».
این آیه، بیان می دارد که در
تبلیغ قرآن،
پیامبر صلی الله علیه وآله هیچگونه دلتنگی به خود راه ندهد و همواره شرح صدر داشته باشد. به بیانی دیگر «شرط رسالت و
تبلیغ سعه صدر است».
بنابرآنچه گذشت، دانستیم که ضیق صدر از
صفات روحانی است که به سراغ هر
انسانی میآید و آنچه ضرورت دارد این است که انسان باید تمام تلاش خود را به کار گیرد تا این ضیق صدر به شرح صدر تبدیل گردد.
شرح صدر
صفات پسندیده اسلامی را در انسان آشکار میکند.
«ضیق صدر کفار و
معاندین نتیجة
گناه و
جهل آنان به حقایق است. گرفتگی سینه،
ضعف اراده و تحیر را دامن میزند و از نوعی
انفعال و تأثّر روحی سرچشمه میگیرد که برگرفته از آثار و کشش
تخیلات و
جاذبههای آن است.
همین که انسان بتواند خود را از معرض جاذبههای مخالف و تأثیرات آن برهاند و در یک جهت مصمم شود، سینهاش باز و سیرش آسان گردد. بنابراین مهمترین اثر شرح صدر بیرون آمدن از حالت
تردید و تصمیم بر کار و تحمل دشواریها و ا
طمینان نفس است».
قلب انسان منشأ تأثرات فکری و نفسانی است و در هنگام بسط و گشادگی در چهره نمایان میشود.
انسانی که بسط وجودی پیدا میکند،
لطفی فراگیر دارد. هرچه حیطة توانایی روحی یک فرد بیشتر شود،
عطوفت و لطف او نیز افزون میگردد که شرح صدر این مشخصه را در خود دارد.
انسانی که شرح صدر دارد، رفتار
مردم را حمل بر
صحت میکند.
قرآن کریم در مورد پیامبر صلی الله علیه وآله میفرماید: «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَة لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ».
؛ «از آنان گروهی پیامبر صلی الله علیه وآله را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو:
خوش باور بودن او به
نفع شماست! (ولی بدانید) او به
خدا ایمان دارد و (تنها)
مؤمنان را
تصدیق میکند و
رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند!» گروهی از منافقان که
سخنان ناروا در مورد پیامبر صلی الله علیه وآله میگفتند و در حقیقت یکی از نقاط قوت پیامبر صلی الله علیه وآله را که وجود آن در یک
رهبر کاملاً لازم است، به عنوان نقطة ضعف نشان میدادند، از این واقعیت
غافل بودند که یک رهبر محبوب، باید نهایت لطف و محبت را نشان دهد، تا حد توان عذرهای مردم را بپذیرد، و در مورد
عیوب آنها پردهدری نکند (مگر در آنجا که این کار موجب سوء استفاده شود).
انسانی که دلش نور حق و ایمان را بپذیرد، شرح صدر و آرامش مییابد و از
اضطراب و بیثباتی آزاد میگردد. او بر آنچه از دست میدهد، اندوهگین نمیشود و به آنچه دارد دل نمیبندد، پس چنین کسی در اداره امور دچار
تزلزل نخواهد شد.
سکینه و
آرامش درونی موجب میشود آدمی در برابر سختیها بهویژه در
میدانهای نبرد از پا نیفتد، همچنان که در
تاریخ میبینیم خداوند با اعطای سکینه و آرامش
مسلمانان را در
جنگ پیروز میگرداند.
انسانی که نور
علم و
حکمت،
جانش را فرا میگیرد و
توفیق معرفت خداوند را مییابد، رحمتش بر
غضب پیشی دارد،
خشمش را در اختیار میگیرد و همواره
صبر پیشه میسازد؛ صبر کردن در برابر
مصائب، شکیبایی در انجام
واجبات و ترک
محرمات،
بردباری در رویارویی با مشکلات و آزار فرد مقابل که ناشی از
جهل وی است و
صفات دیگری از این دست، همگی در پی شرح صدر میآید.
در مقابل آثار شرح صدر، اوصاف زشتی مانند
قساوت قلب،
کینه،
نفاق،
حسادت، جهل، ظرفیت پایین و کمحوصلگی از ضیق صدر منشعب میشود که اگر برخی از اینها ـ به جز دو مورد اخیر ـ در عمل بروز نماید، موجب بدبختی و خسران فرد خواهد شد.
تا اینجا دانستیم صفات حلم، صبر،
آرامش،
عطوفت و
اطمینان نفس در شرح صدر ریشه دارد و قساوت قلب، کینه، نفاق و
تردید در عمل منشعب از ضیق صدر میباشد.
بررسی
آیات قرآن نشان میدهد که توجه به برخی امور در شرح صدر مؤثر است و آن را در
انسان تقویت مینماید:
صدر، نهانخانة قلب است که اسرار و صفات روحی و باطنی ـ
فضایل و
رذایل ـ در آن جای میگیرد. صحت و
استقامت قلب در فضائل است و بیماری آن در رذایل؛ بنابراین
رذیله مرض قلبی است. برای این
مرض،
دارویی لازم است:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَة مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَة لِّلْمُؤْمِنِینَ ». «ای مردم! اندرزی از سوی
پروردگارتان برای شما آمده، و درمان آنچه در سینهها است، و
هدایت و رحمت برای مؤمنان».
شفای آنچه در سینه است، کنایه از نابودی صفات روحی زشت و
گناهان قلبی است که موجب ضیق
قلب شده است .
.
شفابخشی
قرآن شرطی دارد که بدون آن قلبها تسکین نمییابد و آن
تدبر و
تفکر در آیات آن است؛ «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا». «آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟» .
ذکر لفظی و معنوی از دیگر عوامل شرح صدر است.
امیرالمؤنین میفرماید: «الذکر یشرح الصدر».«ذکر جان را گشاده میگرداند».
قلب انسان خواهان رسیدن به سعادت و دوری از
شقاوت است. تنها سببی که هیچگاه مغلوب و نابودشدنی نیست، خداوند است؛ پس تنها با یاد خداوند دلها آرام میگیرد:«...ألاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
و توجه به غیر خدا قلب را مضطرب و متزلزل میسازد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «اوحی اللَّه عزّوجلّ الی موسی یا موسی لا تفرح بکثری المال، و لا تدع ذکری علی کل حال، فان کثری المال تنسی الذنوب، و ان ترک ذکری یقسی القلوب»؛ «
خداوند متعال به
موسی علیه السلام
وحی فرستاد که ای موسی؛از فزونی اموال خوشحال مباش و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن، چرا که فزونی
مال غالباً موجب فراموش کردن
گناهان است، و ترک یاد من قلب را سخت میکند».
البته
آیة فوق «لاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
منافاتی باآیة «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ...».
ندارد؛ زیرا لرزش و ترس قلب مقدمهای است برای اطمینان. به بیان دیگر
قلب مؤمن با یادآوری
عقاب الهی میلرزد و با التفات به
ثواب و
نعمتهای الهی آرام میگیرد.
به عبارت دیگر نگرانی ویرانگر که برخاسته از عوامل مادی است، در مؤمنین ندارد، در حالی که نگرانی سازنده که از مسئولیتپذیری ناشی میشود، در
مؤمن یافت میشود.
ازدیگر اسباب شرح صدر و رفع دلتنگی،
تسبیح و
عبادت است.
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ • فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ». «و ما میدانیم سینهات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش».
گاهی اوقات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از
تمسخر مشرکین و همچنین از درخواستهای نامعقول آنان دلگیر میشد. بدین جهت
خداوند برای رفع این دلتنگی دستور میدهد او تسبیح گوید و
سجده گذارد.
که سجده کنایه از نماز و عبادت است. بدین ترتیب با
تسبیح الهی و عبادت بهویژه با نمازگزاردن انسان از دلتنگی رها میشود. باید ضیق صدر پیامبران در راستای رسالت و منبعث از تکذیب مخالفان میباشد، پس امری طبیعی به نظر میرسد.
آخرین عاملی که در شرح صدر نقش مهمی دارد،
دعا کردن و درخواست از خداوند است. این عامل را از آیه
سوره حجر که پیشتر آمد، میتوان برداشت کرد. افزون بر آن،
سیره انبیا در تقاضای این موهبت نیز مؤیّد دیگری مبنی بر این است که شرح صدر از سوی خداوند به
بشر اعطا میشود و باید آن را از خداوند خواست درخواست. رفتار حضرت موسی علیه السلام نمونهای از این سیره انبیا است.«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»؛ «گفت پروردگارا سینهام را آماده (برای پذیرش مسولیت رسالت و مشکلات آن) ساز».
در این میان عدهای، مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با
علمای صالح،
خودسازی و ت
هذیب نفس،
پرهیز از گناه و بهویژه
غذای حرام را نیز از عوامل شرح صدر دانسته و در برابر، جهل، گناه،
لجاجت،
جدال،
مراء، همنشینی با بدان و
فاجران و
مجرمان،
دنیاپرستی و
هواپرستی را زمینهساز تنگی روح و قساوت قلب میدانند.
کسی که شرح صدر دارد، طبیعتاً در رفتار و
روحیات اخلاقی وی نمایان میشود، به گونهای که از این راه میتوان فهمید شرح صدر دارد، یا از ظرفیت پایین برخوردار است.
دستهای از این فواید را میتوان از
قرآن برداشت کرد:
از مهمترین فواید شرح صدر
مؤمن،
هدایت الهی است.«فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ...»؛ «پس
خدا هر که را بخواهد
هدایت کند، سینهاش را برای پذیرش اسلام گشاده میگرداند».
بنابراین شخص هدایتیافته همواره برخوردار از شرح صدر است، بهگونهای که در پذیرش حق و واقعیت هیچگونه لجاجت وعنادی ندارد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «ان الله اذا اراد بعبد خیرا شرح صدره للاسلام»؛ «خداوند اگر
خیر و نفع بندهای را بخواهد، به وی شرح صدر عطا میکند تا اسلام را بپذیرد».
بنابراین هدایت شدن به
اسلام از فواید شرح صدر است.
کسی که برخوردار از شرح صدر است، همواره از
نور الهی بهره میگیرد. انسانی که از طریق شرح صدر
تسلیم محض الهی میشود و حقیقت را از روی
بصیرت و
فهم قبول میکند، مانند این است که سوار بر مرکبی از نور، گسترة وسیعی از حق را میبیند و آن را از
باطل باز میشناسد. چنین شخصی در
ایمان خود دچار تزلزل و
اضطراب نمیشود.
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَی قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» ؛ «آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده کرده، و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلانی است که نور هدایت به قلبشان راه نیافته) وای بر آنان که قلبهایی سخت در برابر
ذکر خدا دارند، آنان در گمراهی آشکارند».
این نور الهی میتواند
عقل،
علم و
عرفان باشد که
مسلمان با آنها
حق را از باطل تشخیص میدهد.
نشانهاش این است که در برابر
یاد خدا دلهایشان لرزان است.
برخلاف کسانی که دلهایی سخت دارند که به یاد خدا هیچ اهمیتی نمیدهد و مانند
سنگ سخت است؛ بلکه سختتر از سنگ چرا که برخی از سنگها میشکافد و از آن نهرها جاری میگردد و برخی دیگر تکه میشود و آب تراوش میکند.
، اما شخص سنگدل حتی اینگونه نیست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: «اذا دخل النور القلب انفتح القلب و استوسع»؛ «هرگاه نور الهی در دل مؤمن تابید، دلش باز میشود و وسعت میگیرد».
همچنین میتواند مراد از نور ادلّة موکد باشد، «بدان سان که
شبهات برایش حل شده باشد و گمانها و افکار را دور ریزد. فَهُوَ عَلی نُورٍ (پس بر او نوری است) یعنی دلالت و هدایتی مِنْ رَبِّهِ (از پروردگارش)، خداوند ادله را به نور تشبیه کرده چون با وساطت آنها حق شناخته میشود. آن چنان که به واسطه نور و روشنی مکانها در
دنیا شناخته میشود».
.
شرح صدری که در دل
انسان به وجود آمده، در رفتار وکردار وی بروز پیدا میکند. عفو و
گذشت یکی از پیآمدهای آن است. زیرا هر که ظرفیت بالایی دارد، در
عقاب کردن نمیشتابد و تا جایی که بتواند میبخشد.
«فَبِمَا رَحْمَة مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ...»؛ «به
برکت رحمت الهی در برابر آنها (مردم) نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از گرد تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش...».
این
آیه پس از
جنگ احد هنگامیکه برخی از مجاهدین فراری از
جنگ، نزد
پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و اظهار
ندامت و
پشیمانی میکردند،
نازل گشت. پیامبر صلی الله علیه وآله هم آنان را
عفو کرد.
در این آیه به یکی از ویژگیهای پیامبر صلی الله علیه وآله در سعه صدر داشتن و نرمدلی نسبت به
خطاکاران اشاره میکند و از پیامبرصلی الله علیه وآله میخواهد که عفو و
گذشت را سرلوحة اعمال خویش قرار دهند؛ زیرا نبود گذشت و بخشش در برخی موارد موجب پراکندگی
مردم و تشتت و اختلاف میگردد.
بنابراین بر ر
هبری جامعه لازم است با سعة صدر از خطاهایی که پس از آن ندامت دارند، درگذرد. همچنان که
امام علی علیه السلام میفرماید: «آلی الریاسة سعة الصدر»؛ «گشودهجانی سینه از ابزار مدیریت است».
آخرین فایدة شرح صدر، دل بریدن از
دنیا است.
دلبستگی به دنیا ناشی از این است که صدر، برای پذیرش
کفر آماده بوده است نه
اسلام. زیرا
مسلمانی که شرح صدر دارد،
دارالغرور را بر
دارالخلود برتری نمیدهد:«ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَای الْدُّنْیَا عَلَی الآخِرَی...» ؛ «این به علّت آن است که زندگی دنیای پست را بر
آخرت ترجیح دادهاند و خداوند افراد بیایمان را
هدایت نمیکند».
این پیآمد شرح صدر با کفر است که در آیة قبل آن بیان شده است: «وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ».
اما نتیجه شرح صدر با اسلام ـ شرح صدر واقعی ـ دل کندن از دنیا است.
پیامبرصلی الله علیه وآله در ادامة
حدیثی که قبلاً آمد، میفرماید: «قالوا: فهل لذلک من إمارة یعرف بها؟ قال صلی الله علیه وآله: نعم الإنابةإلی دار الخلود، و التجافی عن دار الغرور، و الإستعداد للموت قبل نزول الموت».
؛ «پرسیدند آیا این
نور نشانهای دارد؟ فرمود: بلی و نشانة وجود آن نور (که ناشی از شرح صدر بود) بیمیلی به
سرای غرور (دنیا)، رغبت به دار خلود (آخرت)، و آمادگی برای
مرگ پیش از فرود آمدن آن است.
بنابراین
دنیازدگی موجب
اضطراب و تزلزل درونی میشود و برای برونرفت از آن باید با سعه صدر، نسبت به دنیا بیاعتنا شد.
یکی از ویژگیهای رهبری، داشتن شرح صدر است.
پیامبران الهی که به نوعی نقش رهبری پیروان خود را ایفا میکردند، برخوردار از سعه صدر بودهاند و در هنگام مواجهه با
ضعف یاران خود و قوت
دشمنان از آن بهره میگرفتند.
نوح علیه السلام مردی
نجار بود که خداوند وی را به
نبوت برانگیخت. گاه او را پدر دوم انسان خواندهاند او مدت ۹۵۰ سال مردم را به
توحید دعوت کرد، در حالی که همه او را
استهزا میکردند.
از
آیات سورههای نوح،
قمر و
مؤمنون برمیآید که وی
قوم خود را پیوسته
دعوت میکرد و همة تلاش خویش را در این راه به کار میبست. این
مجاهدت فراوان تنها
ایمان اندکی از مردم را در پی داشت . «حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ».
اما باز او با از
خودگذشتگی و شرح صدر به دعوت خود ادامه میداد تا اینکه ماجرای
طوفان نوح رخ داد.
حضرت ابراهیم علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی، پایهگذار
یکتاپرستی است.
قرآن کریم در مواردی فراوان به مناسبت از این پیامبر یاد میکند. بررسی زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام نشان میدهد که حیات وی فراز و نشیبهای فراوانی داشته است.
قرآن در دو مورد به صفت
حلم ایشان تصریح میکند و قبلاً بیان شد که این صفت ناشی از شرح صدر است.
نخست در
استغفار کردن برای
آزر مشرک بود که همواره مخالف ابراهیم و سد راه وی میشد، اما با همان حال ابراهیم علیه السلام وعده استغفار به وی داد. قرآن این را ناشی از حلم ابراهیم علیه السلام میداند:«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ» ؛ «همانا ابراهیم مهربان و بردبار است».
دیگری در مورد
عذاب قوم لوط است. پس از اینکه
فرشتگان عذاب نزد ابراهیم آمدند و
بشارت فرزند دادند، خبر عذاب قوم
لوط را به ابراهیم ابلاغ میکنند و او نیز به امید
هدایت مردم و اینکه لوط در میان ایشان است، با آنها به
مجادله میپردازد، غافل از اینکه
حکم خدا در مورد آنها قطعی شده بود:«فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَی یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ • إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ » ؛ «پس وقتی ترس ابراهیم فرو نشست و بشارت به او رسید، دربارة قوم با ما مجادله میکرد؛ چون ابراهیم مهربان و دلسوز و بسیار بازگشتکننده به سوی خدا بود».
افزون بر آن، سعة صدر ابراهیم را میتوان از داستانهایی مانند
ذبح اسماعیل و رها کردن
زن و
فرزند در
صحرا نیز برداشت کرد.
پس از اینکه خداوند
حضرت موسی علیه السلام را به
تبلیغ فرمان داد و از درجه نبوت به
مقام رسالت رساند و پس از اینکه
معجزات عصا و
ید بیضا را به او عنایت کرد، حضرت موسی نخستین درخواست خود را شرح صدر قرار داد.
موسی در هنگام مواجه شدن با امر
رسالت از یک سو ابهت و شوکت
قبطیان ـ که در رأس آنها
فرعون است ـ را به یاد میآورد؛ همان فرعونی که خود را
رب مردم میدانست و مردم را به ضعف کشانده بود؛ از سوی دیگر ناتوانی و خواری
بنیاسرائیل را میبیند و در کنار اینها کمتحملی خودش و واکنش سریع وی در برابر
ظلم و
ستم را پیش چشم میآورد. در قضیة کشتن آن قبطی
و در مصاحبت با خضر پیامبر و پرسش پی در پی از حکمت کارهایی که
خضر انجام میداد، این بیصبریها نمایان است.
همة اینها نشانگر این است که وی کمتحمل بود. بدینجهت در این هنگام درخواست کلیدی خود را مطرح میسازد: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی • وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی • وَاحْلُلْ عُقْدَی مِّن لِّسَانِی • یَفْقَهُوا قَوْلِی»؛ «گفت پروردگارا سینهام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخن مرا بفهمند».
حضرت موسی علیه السلام با درخواست شرح صدر، زمینة تسهیل امر رسالت را فراهم میآورد. چون اگر قرار است رهبری قوم بنیاسرائیل را در مواجهه با فرعونیان قدرتمند به عهده گیرد، لازم است سعه صدر داشته باشد تا در برابر تکذیبشان دلتنگ نگردد.
زندگانی
حضرت عیسی علیه السلام از سخن گفتن در
گهواره شروع میشود و سپس وقتی به پیامبری میرسد، خداوند وی را به سوی بنیاسرائیل
مبعوث میکند تا آنان را به
دین توحید دعوت نماید.
رسالت این پیامبر با معجزاتی نیز همراه بوده است همچون
خلقت پرنده، درمان
پیسی و
برص،
زنده کردن مرده، خبر دادن از
مسایل غیبی مردم که همه اینها با
اذن خدا بوده است.
عیسی علیه السلام مبنای دعوت و
شریعتش را دو چیز قرار میدهد: یکی تصدیق شریعت موسی علیه السلام با
نسخ اندکی از
محرمات تورات و دیگری بشارت به
ظهور منجی و
آخرین پیامبر پس از خودش که
احمد صلی الله علیه وآله نام دارد.
عیسی علیه السلام پس از تلاش فراوان برای دعوت مردم به دین
توحید با مخالفت و
عناد آنان روبهرو میشود و در عین حال با شرح صدری که دارد به دعوتش ادامه داده و اندکی از پیروان خود را که
حواریون نام گرفتند، برمیگزیند.
در پایان یهود تصمیم به قتل وی میگیرند و خداوند مانع شده و امر را بر یهود مشتبه میسازد تا شخص دیگری را به صلیب بیاویزند. حضرت عیسی علیه السلام نیز به سوی خدا عروج میکند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله آیینة تمامنمای شرح صدر است. دارای
اخلاقی نیکو «وَإِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ».
و نرمدل است. «فَبِمَا رَحْمَة مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ».
رنجهای مردم بر ایشان سخت است و اصرار بر
هدایت آنان دارد و به دینداران مهر میورزد: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ».
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
مایه رحمت برای جهانیان و بهویژه
مؤمنان است. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَی لِّلْعَالَمِینَ».
. «... وَرَحْمَة لِّلَّذِینَ آمَنُواْ مِنکُمْ...».
پیامبر صلی الله علیه وآله در پی سعه صدری که داشت،
کلام همه را با خوشرویی میشنید، تا جایی که برخی میگفتند پیامبر
خوشباور است. «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَّکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ...».
به علّت این گشادهرویی، مردم جرأت پیدا میکردند حتی مسائل خصوصی خود را با پیامبر صلی الله علیه وآله در میان بگذارند و گاهی این مسئله موجب به هدر رفتن وقت ارزشمند پیامبر میشد. از این رو،
خداوند حکم کرد مردم پیش از
نجوا و دیدار خصوصی با پیامبر
صدقه بدهند. پس از پی بردن مسلمانان به اهمیت نجوا با پیامبر صلی الله علیه وآله حکم صدقه
نسخ میشود
. همچنین شرح صدر پیامبر موجب میشود که برخی از
مسلمانان حتی بیدعوت به خانه پیامبر و غذا بخورند، سپس به صحبت بنشینند که پیامبر صلی الله علیه وآله نیز
حیا میکرد و چیزی نمیگفت. اما خداوند با
صراحت این مسأله را مطرح میکند:«...فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ...»؛ «اما هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی
غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید، این
عمل پیامبر صلی الله علیه وآله را ناراحت میکرد ولی او از شما
شرم میکند، اما خداوند از (
بیان) حق شرم ندارد...».
نکته گفتنی دیگر اینکه وقتی مردم پیامبر را میآزارند، ایشان به جای
نفرین و درخواست عذاب، برای آنها
دعا میکرد و میگفت: «اللهم اهد قومی فانّهم لایعلمون».
همانطور که گذشت، حضرت موسی پس از
رسالت، از خداوند خواست به او شرح صدر عنایت کند تا بتواند در برابر مشکلات و مسائل تبلیغ مبارزه کند. « قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ».
این مسئله مقداری به روحیات اخلاقی حضرت موسی به ویژه کم تحملی، برمیگشت؛ اما در برابر، نسبت به پیامبر و به عنوان موهبتی عطا شده مطرح میشود:«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ » ؛ «آیا ما سینة تو را گشاده نکردیم؟».
برخی از
مفسّران برای شرح صدر پیامبر صلی الله علیه وآله اینگونه نوشته اند: پیامبر صلی الله علیه وآله در آن هنگام که
خردسال بود و سنی حدود ۳ سال داشت (۸ سال و یا ۱۰ سال هم گفته شده است) دو
فرشته آمدند و ایشان را به جایی بردند. سپس سینه ایشان را شکافتند و دلش را بیرون آوردند و با
آب زمزم شستند. خونهای بسته دل ایشان را گرفتند و دور انداختند. سپس دست به شکم ایشان زدند که خوب و سالم شد.
به خوبی آشکار است که بر فرض صحت، این
روایت نوعی
تمثیل است و مراد
قلب جسمانی پیامبر نیست.
شرح صدر پیامبر صلی الله علیه وآله ظرفیتی است که او را قادر میساخت حقایق را دریافت کند و از آزار
مردم سنگدل نشود. «وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ ».
؛ «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ».
.
این صفت پیامبر صلی الله علیه وآله همردیف
معجزات دیگر پیامبر شمرده شده است: «لقد سألت ربی وددت انی لم اسأله قلت: ای رب انه قد کان انبیاء قبلی منهم من سخرت له الریح و منهم من کان یحیی الموتی. قال فقال الم اجدک یتیما فاوتیک؟ قال قلت بلی! قال الم اجدک ضالاً فهدیتک؟ قال قلت بلی ای رب! قال: الم نشرح لک صدرک و وضعت عنک وزرک؟ قال قلت بلی رب».
دانشنامه موضوعی قرآنی.