آیات نامدار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیات نامدار به آیاتی که بر آنها نامی خاص نهاده باشند، آیات نامدار یا
آیات صاحب عنوان میگویند.
این نام، به طور معمول از واژگان به کار رفته در آیات یا محتوای آنها اتّخاذ میشود. منشأ نامگذاری بیشتر این آیات، به دلیل کارکرد فراوان آنها در رشتههای گوناگون
علوم اسلامی است که برای سهل بودنِ اشاره به آنها، نامی خاص گرفتهاند. بسیاری از مفسّران و دانشوران
علوم قرآنی ، هنگام بررسی و شمارش آیات
ناسخ و منسوخ ، تعداد فراوانی از این آیات را نامگذاری کردهاند. بسیاری از دانشمندان
شیعه و
سنّی ، در مجادلههای کلامی خود و در مقام بیان فضایل
اهلبیت (علیهمالسلام) به آیاتی استناد کرده و بر آنها نام نهادهاند. فقیهان و اصولیان نیز در نامگذاری تعدادی از آیات، سهمی فراوان داشتهاند. منشأ نامدار شدن برخی از این آیات،
روایاتی است که بر اساس آن،
پیامبر و
امامان معصوم (علیهمالسلام) برخی آیات مانند
آیةالکرسی و
آیه ملک را نام نهادهاند یا در فضیلت آیهای مانند «
آیه آمن الرسول » سخن گفتهاند، البتّه بسیاری از آیات نامداری که در این مقاله از آنها بحث میشود شهرت ندارند و فقط یک یا چند نفر از دانشوران این نامگذاری را داشتهاند. با جستوجوهای انجام شده، مجموع این آیات، به بیش از صد و هفتاد آیه میرسد که در همین مقاله به ترتیب الفبا به آنها پرداخته میشود و آیاتی که بیش از یک نام دارند، به نامی که از شهرت بیشتری برخوردار است، ارجاع میگردد.
تفصیل محتوایی هر یک از آیات نامدار در جای خود (مضافٌ الیه) بحث میشود، به طور مثال، محتوای مفصّل
آیه خمس ،
آیه فیء و
آیه مباهله در مدخلهای خمس، فیء و مباهله مورد بحث قرار میگیرد، از این رو در این مقاله، فقط به محتوای اجمالی آیات و نیز شأن نزول و فضیلت آنها پرداخته شده، از تبیین تفصیلی موضوع آیه پرهیز میگردد، البتّه در مواردی که جری و تطبیق در نامدار شدن آیهای نقش داشته باشد، به آن اشاره میشود.
برخی آیات را با انتخاب جملههایی از خود آیه نامگذاری کردهاند، برای مثال از آیه ۲۹
سوره فتح به «آیه لیغیظ بهم الکفّار» ۱
یا از آیه۱۶۰
سوره انعام به «آیه من جاء بالحسنة» یاد کردهاند
که در اینگونه موارد، این نامگذاری مورد توجّه قرار نگرفته است، جز سه
آیه «آمنالرّسول»، «وإن یکاد» و «أمّن یجیب» که به دلیل شهرت به آنها پرداخته شده است.
کوشیده شده است آیات نامدار، تک واژهای باشد و از مواردی که نامگذاری به شکل جمله یا همراه با تتابع اضافات است، حتّیالمقدور پرهیز شده است، برای مثال از آوردن آیه «الاذان فی یوم الحجالاکبر»
تحت عنوان آیات نامدار پرهیز شده است.
آیه «آمن الرّسول» «أمّن یجیب» «
تبلیغ » «
تطهیر » «
غار » «آیة الکرسی» «وإن یکاد» و «
ولایت » به دلیل شهرت و نیز پرداختن به بحث محتوایی، از این مقاله به جایگاه الفبایی خود ارجاع شده است.
آیه آمنالرّسول (آیه آمن الرسول، مقاله مستقل)
آیه۶
سوره نساء آیه ابتلاء (
آزمایش ) نام گرفته است.
بر اساس این آیه،
اولیای یتیمان هنگامی میتوانند دارایی یتیمان را در اختیارشان قرار دهند که آنان را بیازمایند تا مشخّص شود میتوانند به گونهای شایسته در اموالشان تصرّف کنند و نیز باید به
حدّ بلوغ برسند و دارای
رشد فکری باشند: «وابتَلُوا الیَتـمی حَتّی إِذا بَلغُوا النِّکاحَ فَإِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِلیهِم أَمولَهُم». در شأن نزول این
آیه آمده است: ثابت بن رفاعه یتیمی بود که در خانه عمویش زندگی میکرد. عموی او از
پیغمبر (صلى الله عليه وآله) پرسید: مقداری از مال ثابت نزد من است. مال او را چه هنگام به او بدهم که این آیه نازل شد.
آیه۱۰۸
سوره یوسف را «آیه اتّباع پیروی» نام نهادهاند.
بر اساس این آیه، پیامبر (صلى الله عليه وآله) و هر که از او پیروی کند، با
بصیرت به
اسلام و به سوی
خدا دعوت میکنند: «قُل هـذِهِ سَبِیلِی أدعُوا إِلَی اللهِ عَلی بَصِیرَة أَنا و مَنِ اتَّبعَنِی» بر اساس روایاتی، «مَن اتَّبعَنِی» بر
امام علی (علیهالسلام) تطبیق شده است.
آیه۹۰
سوره نحل «آیه احسان» نام گرفته است
: «إِنَّ اللهَ یَأمرُ بِالعدلِ والإِحسَـنِ و إِیتایِ ذِی القُربی و یَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ والبَغیِ...». در این آیه، شش اصل مهم (سه اصل مثبت و سه اصل منفی) دیده میشود. به گفته ابن مسعود، آیهای جامعتر از این در
قرآن نیست و عثمان بن مظعون میگوید: از روزی که رسول خدا این آیه را بر من قرائت کرد، اسلام در دلم جای گرفت و پیامبر را دوست میداشتم.
عکرمه نیز نقل میکند که حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) این آیه را بر ولید خواند. ولید گفت: ای پسر برادر! باز هم بخوان. پیامبر دوباره خواند. ولید گفت: به خدا سوگند! در آن حلاوت و تازگی است. بالای آن میوهدار و زیر آن شاخ آور است و این کلام آدمیان نیست.
آیه۲۴۰
سوره بقره را «آیه اخراج»
یا امتاع گفتهاند.
این آیه، رسمی را که در جاهلیّت بود، یعنی زنان پس از مرگ شوهران خود، یک
سال ازدواج نمیکردند و در خانه مینشستند، امضا، وبه مردان سفارش میکند که برای همسران خود مالی را
وصیّت کنند که بعد از مرگشان به ایشان بدهند، مالی که برای مخارج یکساله آنها کافی باشد و زنان در این مدّت از خانههای خود
اخراج نشوند و اگر در این [زمان|مدّت]] از خانه خارج شدند، ورثه شوهر تقصیری در ندادن آن مال ندارند
: «والّذینَ یُتوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ أَزوجًا وَصیّةً لاِزوجِهِم مَتـعًا إِلَی الحَولِ غَیرَ إِخراج فَإِن خَرجنَ فَلا جُناحَ عَلیکُم فِی ما فَعلنَ فِی أَنفُسهِنَّ مِن مَعروف واللّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ».
بر اساس
روایتی از
امام صادق (علیهالسلام) حکم در آغاز این بود که وقتی مردی از
دنیا میرفت باید مخارج زنش را تا یک
سال از اصل مال شوهر میپرداختند و پس از یک سال او را بدون ارث از خانه بیرون میکردند، ولی بعد این حکم با
آیه ارث که سهم زن را در صورت نبود
فرزند ، یک چهارم، ودر صورت وجود فرزند، یک هشتم تعیین کرد
نسخ شد، همچنین به نقلی از حضرت صادق (علیهالسلام) این آیه با
آیه ۲۳۴ سوره بقره
که
عدّه وفات را چهارماه و ده روز میداند، نسخ شدهاست.
آیه۱۰
سوره حجرات را «آیه اخوّت» نامیدهاند،
زیرا مؤمنان را
برادر دینی یکدیگر دانسته و به ایجاد
صلح و سازش میان آنان سفارش کرده است: «إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ فَأَصلِحوا بَینَ أخوَیکُم وَاتَّقوا اللهَ لَعلّکُم تُرحَمون». به نقل ابن عبّاس،
پیغمبر (صلى الله عليه وآله) در پی نزول این آیه، بین مسلمانان به قدر منزلتشان پیوند برادری برقرار ساخت. ابوبکر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمن و...، آنگاه
علی (علیهالسلام) را برادر خود قرار داد و فرمود: تو برادر منی و من برادر تو هستم.
مسلمانان در آغاز بر اساس همین برادری، حتّی از یکدیگر ارث میبردند.
آیه۶۱
سوره توبه را «آیه اُذُن» گویند.
اذن،
کنایه از شخصی است که هر سخنی را بشنود و بپذیرد.
براساس این آیه،
منافقان ، پیامبر را میآزردند و چون حضرت،
عذر و
دروغ آنان را میپذیرفت، در مقام
آزار و نکوهش وی میگفتند: او برای شما «اُذُن» (زودباور) است و به حرف همه
گوش میدهد.
خداوند در پاسخ آنان فرمود: او برای شما گوش نیکو است. به خدا ایمان دارد و سخن مؤمنان را با خوشگمانی میپذیرد: «ومِنهُم الَّذینَ یَؤُذونَ النّبیّ و یَقولونَ هُو أذُنٌ قُل أُذُنُ خَیر لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ و یُؤمنُ لِلمُؤمِنینَ و رَحمةٌ لِلّذینَ ءَامَنوا مِنکُم والّذینَ یُؤذونَ رَسولَ اللهِ لَهُم عَذابٌ ألِیم». شأن نزول این آیه را گروهی از منافقان دانستهاند که در
خلوت خود، سخنانی ناشایست را بر
زبان جاری ساختند و برخی از آنان گفتند: این سخنان را نگویید، زیرا ممکن است به
گوش محمد برسد و بر ما برآشوبد. «جلاس بن سوید» گفت: هر آنچه را میخواهیم، میگوییم و نزدش خلافش را بیان میکنیم و میپذیرد، زیرا محمد «اذن سامعه» (گوش شنوا) است. در این هنگام،
آیه نازل شد.
آیه۳۹
سوره حج را «آیه اذن جهاد» نام نهادهاند.
برخی آن را آیه اذن فی القتال
و برخی آیه
جهاد نامیدهاند، زیرا مسلمانان پس از تحمّل آزار و شکنجهها و تحمیل
جنگ بر آنان، برای نخستینبار با نزول این آیه در مدینه
اجازه یافتند با مشرکان بجنگند: «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِأنّهم ظُلِموا و إنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقدِیر.» در شأن نزول این آیه آوردهاند که مسلمانان همواره در مکّه مورد آزار
مشرکان قرار میگرفتند و بارها مجروح و کتک خورده، نزد پیامبر (صلى الله عليه وآله)
شکایت میبردند و حضرت، آنها را به
صبر دعوت کرده، میفرمود: هنوز به جنگ مأمور نشدهام تا اینکه به مدینه
هجرت کرد و برای نخستینبار، این
آیه فرود آمد و
اجازه جنگ صادرشد.
«اُذن واعیه» به معنای گوش شنوا و فراگیرنده، عنوانی است که برای آیه۱۲
سوره حاقه قرار داده شده است
: «لِنَجعَلهَا لَکُم تَذکِرةً و تَعِیها أذنٌ وعِیَة.» آیات پیشین به نابودی
قوم نوح و رهایی گروندگان به نوح اشاره دارد و در این آیه میگوید: این نابودی و نجات را وسیله
عبرت و تذکّری برای شما قرار دادیم تا «گوشهای شنوا» آن را دریابد و بفهمد. مفسّران
شیعه و
سنّی ، در ذیل این آیه گفتهاند:
حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از نزول این آیه،
خطاب به
امام علی (علیهالسلام) فرمود: ای علی! از
خدا خواستهام که گوش تو را «واعیه» (شنوا) گرداند و علی (علیهالسلام) گفت: پس از آن، هرگز چیزی را فراموش نکردم.
بر پایه روایتی دیگر، پیغمبر (صلى الله عليه وآله) به علی (علیهالسلام) فرمود: خداوند به من فرمان داد که تو را به خود نزدیک کنم و دور نسازم و آموزشت دهم تا آن را حفظ کنی و بر خدا است که آنچه را میشنوی، حفظ نمایی، آن گاه این آیه نازل شد.
آیه۱۱
سوره نساء که سهمالارث هر یک از
پسر ،
دختر ،
پدر و
مادر را در فرضهای گوناگون مشخّص میکند، «
آیه ارث ،
میراث،
مواریث
یا فرایض»
نام دارد: «یُوصِیکمُ اللهُ فِی أَولـدِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَیَین...».
به نقلی، این آیه درباره عبدالرّحمن، برادر
حسان بن ثابت شاعر نازل شد. هنگامی که عبدالرّحمن از
دنیا رفت، یک زن و پنج برادر از وی ماندند که برادرانش ما تَرَک وی را بردند و به همسرش چیزی ندادند. همسر عبدالرّحمن به رسول خدا (صلى الله عليه وآله)
شکایت کرد و این آیه نازل شد.
در روض الجنان آمده است: سبب نزول آیه، آن بود که در
جاهلیّت ، میراث را به مردان میدادند و به زنان و کودکان نمیدادند. شأن نزولهای دیگری نیز برای این آیه گفتهاند.
به بخشی از آیه۱۵۶
سوره بقره (إنّا لِلهِ و إنّا إلیهِ رجِعون) «
آیه استرجاع » گویند.
از آنجا که در این آیه، بر
بعث و بازگشت به خدا
اقرار شده، چنین نام گرفته است. این آیه و آیات پیشین، کسانی را
ستایش کرده که هنگام مواجهه با مصیبت میگویند: «إنّا لِلِه و إنّا إلیهِ رجِعون». در آیه۱۵۷ سوره بقره
صابرانِ مسترجع را دارای مقامی والا و مشمول درود و
رحمت الهی میداند: «أُولـلـِکَ عَلیهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِکَ هُمُ المُهتَدون».
در شأن نزول این آیه آمده است که امام علی (علیهالسلام) هنگام شنیدن
خبر شهادت حمزه و به نقلی جعفر، جمله «إنّا لِلهِ و إنّا إلیهِ رجِعون» را بر
زبان راند، سپس این آیه نازل شد.
همان گونه که از آیه استفاده میشود، در روایات نیز بر «استرجاع» هنگام روبهرو شدن با هرگونه مصیبت ـ هرچند اندک باشد ـ تأکید شده است. در این زمینه، دهها روایت در
منابع شیعه و
سنّی وارد شده است.
استیذان به معنای اجازه خواستن است. آیه۵۸
سوره نور را «آیه استیذان» نامیدهاند،
زیرا بر اساس این آیه، لازم است بردگان و فرزندانی که به
حدّ بلوغ نرسیدهاند، برای ورود به محل
استراحت زن و مرد در سه نوبت از شبانه روز که احتمال برهنه بودن آنان هست،
اجازه بگیرند (استیذان). این سه نوبت پیش از
نماز بامداد، نیمروز و پس از نماز شام است: «یأَیّهَا الّذِینَ ءَامَنوا لِیَستَئذِنکُمُ الَّذینَ مَلکَت أیمنُکُم والَّذینَ لَم یَبلُغوا الحُلُمَ مِنکُم ثَلـثَ مَرّت مِن قَبلِ صَلوةِ الفَجرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم مِنالظَّهیرَةِ و مِن بَعدِ صَلـوةِ العِشاءِ ثَلـثُ عَورت لَکُم».
آیه۵
سوره طه را «آیه استواء» نامیدهاند
: «الرّحمـنُ عَلی العَرشِ اسْتَوی». مفسّران در معنای استوای خداوند و
عرش به تفصیل سخن گفتهاند، ولی بسیاری از آنان این آیه را کنایه از تسلّط پروردگار و احاطه کامل او به جهان آفرینش دانستهاند.
این آیه را از آیات متشابه
قرآن نیز بر شمردهاند.
آیه۱۹۴
سوره بقره «
آیه اعتداء » (تعدّی) نام گرفته است.
بر اساس شأن نزولی که در ذیل این آیه آمده است، مشرکان عرب که از پیامبر شنیده بودند جنگ در
ماههای حرام (
ذیقعده ،
ذیحجّه ،
محرّم و
رجب ) در
اسلام جایز نیست، درصدد بودند خود،
حرمت این ماهها را شکسته، به مسلمانان هجوم برند که این
آیه فرود آمد و اجازه داد در صورتی که آنها حرمت این ماهها را نگاه نداشتند، مسلمانان نیز بتوانند با مشرکان وارد جنگ شوند و همانگونه که آنان تعدّی و
ستم میکنند، بر آنان تعدّی شود
: «الشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ و الحُرُمـتُ قِصاصٌ فَمنِ اعتَدَی عَلیکُم فَاعتَدوا عَلیهِ بِمثلِ مَا اعتَدی عَلیکُم».
آیه۱۰۳
سوره آل عمران که فرمان چنگ زدن به حبل الله را صادر کرده، «
آیه اعتصام » نام گرفته است
: «واعتَصِموا بِحبلِاللهِ جَمِیعًا و لاَ تَفرّقوا». در اینکه مقصود از حبل الله چیست، مفسّران (براساس روایات) احتمالهایی را مطرح کردهاند.
آیه۴۶
سوره اعراف را «آیه اعراف» گفتهاند.
بر اساس این آیه، بر اعراف مردانی هستند که هریک از
بهشتیان و
جهنّمیان را به چهرههایشان میشناسند. در این که «اعراف» به چه معنا است، مفسّران آرای گوناگونی دارند
: «وعَلَی الأَعرافِ رِجالٌ یَعرِفونَ کُلاًّ بِسِیملـهُم».
به آیه۵۹
سوره نساء «
آیه اطاعت » نام دادهاند،
زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا،
پیامبر (صلى الله عليه وآله) و
اولیالأمر فرمان دادهاست: «یأَیُهَا الَّذینَ ءَامَنوا أطیعُوا اللهَ و أطیعُوا الرَّسولَ و أولِی الأمرِ مِنکُم فَإِن تَنزعتُم فِی شَیء فَرُدّوهُ إلَی اللهِ والرَّسولِ...».
شیخ طوسی میگوید:
اطاعت در این
آیه مطلق است و فقط اطاعت از
معصوم و کسی که از
گناه مصون باشد، به طور مطلق روا است، بنابراین، مقصود از اولی الأمر باید معصوم باشد تا اطاعت او بهطور مطلق روا باشد. وی همچنین آورده است: عالمان امامیّه اتّفاق دارند در اینکه مقصود از اولیالأمر، امامان از آل محمّدند. بسیاری از روایات
شیعه ، «
اولی الأمر » را به
امامان معصوم (علیهمالسلام) تفسیر کرده است.
در برخی روایات
اهل سنّت نیز به
علی (علیهالسلام)
ودربرخی به علی و
حسن و
حسین (علیهمالسلام) تفسیر شده است.
آیه۱۱
سوره نور که به داستان افک (
بهتان ) گروهی از صحابه به یکی از همسران
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پرداخته «
آیه افک » نام دارد.
بر اساس این آیه، گروهی از مسلمانان به این
تهمت دامن زدند و در
اشاعه آن کوشیدند: «إِنَّ الّذینَ جاءُوا بِالإِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم لا تَحسَبوهُ شَرّاً لَکُم بَل هُو خَیرٌ لَکُم...». عایشه (در روایت مفصّلی) این آیه را در شأن خود میداند.
او میگوید: این ماجرا هنگامی اتّفاق افتاد که در بازگشت از غزوه بنی المصطلق، از لشکر عقب ماند و به وسیله یکی از صحابه به نام صفوان بن معطل به لشکر ملحق شد، آنگاه گروهی وی را متّهم کردند و این
آیه او را از این اتّهام تطهیر کرد.
علاّمه طباطبایی
طهارت و پاکی دامن همسران همه پیامبران را امری عقلی دانسته و پس از نقل روایت عایشه به نقد آن نشسته و از جهات گوناگون در درستی آن خدشه کرده است.
علی بن ابراهیم قمی میگوید: نزول آیه افک درباره عایشه، با
روایات عامّه موافق است، ولی روایات خاصّه، نزول این آیه را درباره
ماریه قبطیه و رفع اتّهام از او میداند.
بخشی از سومین آیه
را «
آیه اکمال » نامیدهاند
: «الیومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم و أَتممتُ عَلیکُم نِعمَتِی و رَضِیتُ لَکُم الإِسلـمَ دِینًا». به
اجماع عالمان شیعه و عقیده برخی از مفسّران اهل سنّت، این آیه در قضیه
غدیر خم و پس از نصب
حضرت علی (علیهالسلام) به
امامت نازل شده است.
بسیاری از روایات اهل سنّت نیز نزول آیه اکمال را پس از جریان غدیر خم میدانند. سیوطی از ابی سعید خدری نقل کرده که چون پیامبر،
ولایت علی (علیهالسلام) را در روز غدیر خم اعلام کرد،
جبرئیل این آیه را فرود آورد.
او همچنین از ابوهریره نقل میکند که چون
روز غدیر خم (هیجده ذی حجّه) شد، پیامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، و آن هنگام، این آیه نازل شد.
خطیب بغدادی نیز میگوید: در روز غدیر خم، پیامبر
دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ مؤمنان نیستم؟ جمعیّت، ولایت او را تأیید کردند، سپس فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، و عمربن خطاب گفت: ای پسر ابوطالب! بر تو مبارک باد. سرور من و سرور هر مسلمانی شدی، آنگاه آیه «الیومَ اکملتُ لَکُم دِینَکُم» نازل شد.
آیه۵۸
سوره نساء که به باز گرداندن امانتها به صاحبانش دستور داده، «آیه امانات» نام گرفته است
: «إنَّ اللهَ یَأمُرکُم أن تُؤَدّوا الأَمـنـتِ إلی أهلِها و إذا حَکَمتُم بَینَالنّاسِ أن تَحکُموا بِالعدلِ إنّ اللهَ نِعمّا یَعِظُکُم بهِ إِنّ اللهَ کانَ سَمیعاً بَصِیراً».
در شأن نزول این
آیه آمده است که چون پیامبر (صلى الله عليه وآله)
مکّه را فتح کرد، عثمان بن طلحه (کلیددار کعبه) درِ کعبه را بست و بر بام آن بالا رفت و از دادن کلید سربـاززد
امام علی (علیهالسلام) بر بالای کعبه رفت و کلید را از او گرفت و در را باز کرد و پیامبر (صلى الله عليه وآله) وارد کعبه شد و
نماز به جای آورد. پس از ادای نماز، عبّاس بن عبدالمطّلب پیشنهاد کرد کلید به او سپرده شود تا ضمن سقایت حاجیان، کلید داری کعبه را نیز عهدهدار باشد، وخداوند این آیه را نازل فرمود. پس از نزول آیه، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به علی (علیهالسلام) فرمود: کلید را به عثمان باز گرداند. علی (علیهالسلام) کلید را بر گرداند و از او دلجویی کرد. عثمان گفت: آن جا به قهر و اکنون به لطف برخورد کردی، سبب چیست؟ امام علی آیه را برای او خواند و عثمان با جاری ساختن
شهادتین بر
زبان مسلمان شد.
آیه۷۲
سوره احزاب از پذیرش
امانتی بزرگ به وسیله
انسان خبر داده است. امانتی که
آسمانها ،
زمین و کوهها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن هراسیدند، ولی انسان آن را پذیرفت، از همین رو، برخی این آیه را «
آیه امانت » نام نهادهاند
: «إِنّا عَرضنَا الأَمانةَ عَلی السَّمـوتِ والأَرضِ والجِبالِ فَأَبینَ أن یَحمِلنَها و أَشفَقنَ مِنهَا و حَملَها الإِنسـنُ إِنّه کانَ ظَلومًا جَهولاً».
آیه امتاع: آیه اخراج،
آیه افضاء: آیه قنطار،
آیه اعتداد: آیه تربّص،
آیه ارحام: آیه اولواالارحام،
آیه استثناء: آیه مشیّت،
آیه استخلاف: آیهخلافت،
آیه اذی:آيه جزاى فحشاء.
(۱) علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق.
(۲) روح الله خمینی، کتاب البیع.
(۳) عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان.
(۴) احمد شرباصی، یسألونک فی الدین والحیاة.
(۵) ابن عربی، احکام القرآن.
(۶) محمد هادی معرفت، التمهید.
(۷) محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی.
(۸) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی.
(۹) علامه مجلسی، بحار الانوار.
(۱۰) خاتون خاک، تفسیر اثنی عشری.
(۱۱) طبرسی، مجمعالبیان.
(۱۲) محمدکاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول.
(۱۳) واحدی، اسباب النزول.
(۱۴) نحّاس، الناسخ و المنسوخ فی القرآن.
(۱۵) سیوطی، الدرالمنثور.
(۱۶) علامه طباطبایی، المیزان.
(۱۷) علامه امینی، الغدیر.
(۱۸) ابنحزم، الناسخ والمنسوخ.
(۱۹) ابنجوزی، ناسخ القرآن و منسوخه.
(۲۰) شیخ حرعاملی، وسائل.
(۲۱) محمد باقر ناشر، نمونه بیّنات.
(۲۲) شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة.
(۲۳) میرزا محمد مشهدی، تفسیر کنزالدقائق.
(۲۴) استرآبادی، تفسیرتأویل الآیات الظاهرة.
(۲۵) کلینی، الکافی.
(۲۶) عیّاشی، تفسیرعیاشی.
(۲۷) حویزی، تفسیر نورالثقلین.
(۲۸) طبری، تفسیر جامع البیان.
(۲۹) شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالکلام.
(۳۰) ذهبی، سیر اعلام النبلاء.
(۳۱) سبحانی تبریزی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی.
(۳۲) حسین راضی، تتمة المراجعات.
(۳۳) همدانی، مصباح الفقیه.
(۳۴) شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا.
(۳۵) ابراهیم بن فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی.
(۳۶) حاکم حسکامی، شواهد التنزیل.
(۳۷) طبرسی، جوامعالجامع.
(۳۸) بغدادی، تاریخ بغداد.
(۳۹) حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر.
دائرة المعارف قرآن کریم، مقاله «آیات نامدار».