• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدءالخلق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بدءالخلق، آغاز آفرینش و نخستین آفریده در اخبار دینی، روایات تاریخ نویسان و آرای حکیمان و عارفان است.




در قرآن ـ اگر به نصوص و ظواهر آیات بسنده کنیم و تفسیرها و تأویلهای گوناگون را نادیده بگیریم ـ به چگونگی آغاز آفرینش و اینکه خلقت با کدام مخلوق شروع شده، اشاره یا تصریح نشده است. البته در باب خلقت پاره‌ای از موجودات از جمله انسان، اشارات و توضیحاتی در قرآن هست ؛ همچنانکه آب را منشأ پیدایش همه موجودات زنده می داند این تعبیر، گرچه حاکی از تقدم خلقت آب بر هر موجود ذیحیات است، ولی پاسخگوی پرسش مخلوق نخستین نیست. بعلاوه درباره معنا و مراد حقیقی از کلمه «ماء» (آب ) چندان اختلاف نظر هست که استناد به آن منوط بر گزینش روش و دیدگاه تفسیری است.

۱.۱ - اختلاف نظر در باب بدءالخلق


اخبار دینی در این باره یکسان نیستند و محدثان و دانشمندانعلوم دینی در این باب به نظریه واحدی نرسیده اند، هر چند غالبا کوشیده اند که روایات مختلف را از راه اوّلیّت نسبی یا اوّلیّت در برخی از عوالم و مراتب یا ادعای ترادف، با یکدیگر سازگار کنند. در زیر، اهم مواردی را که در حدیث با عنوان مخلوق نخستین نام برده شده می آوریم و تفسیرهای متفاوت و مختلفی را که نسبت به آنها از همین نظر ارائه شده نقل می کنیم.

۱.۲ - نور اولین مخلوق


نور، پر بسامدترین واژه‌ای است که با عنوان اولین آفریده شناسانده شده است. در احادیث بسیاری از امامان شیعه روایت شده که خدا در آغاز نور را آفرید یا، به تعبیر امام رضا علیه السلام، نور نخستین فعل خدا بود
گاهی واژه های «نورالانوار» ، «اشباح نور» و «ظل نور» ، «نور محمد صلی الله علیه وآله » ، «نور نبیک» و «نوری » برای افاده همین مقصود به کار رفته اند. میرداماد ، صدرالدین شیرازی
[۱۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص ۲۱۶.
و فیض کاشانی
[۱۴] محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی ج۱، ص ۵۲.
مراد از «نور» و سایر واژه‌ها را همان عقل اول دانسته اند که بنابر نظریه فلسفی پیدایش عالم، نخستین مخلوق است، و در تأیید این تفسیر به روایتی استناد کرده اند که مخلوق اول را عقل خوانده است.

۱.۲.۱ - مقصود از این نور


با صرفنظر از این تفسیر، از مجموع این روایات می توان دریافت که مراد از کلمه «نور» در آنها حقیقت غیر مادی حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت علی علیه السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و سایر امامان شیعه بوده است که در خلقت بر همه مخلوقات پیشی داشته اند. یکسان نبودن تعبیرات روایات ـ گذشته از هم عرض نبودن همه آنها و نقل برخی از آنها در کتابهای غیر معتبر، چنانکه مجلسی به این نکته توجه داده‌است ـ فهم دقیق و کامل آنها را مشکل کرده است. گاهی گفته می شود که خدا نور را آفرید و سپس از آن نور، که نورالانوار است، نور پیامبر را خلق کرد؛ گاهی نام حضرت علی علیه السلام نیز در کنار نام پیامبر می آید؛ گاهی تعبیر «نور عظمت » یا «نور جلال » منشأ آفرینش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام که نخستین آفریده خدا هستند ذکر می شود؛ گاهی از آفرینش چهارده جوهر نورانی سخن به میان می آید؛ گاهی بر جسمانی نبودن این حقایق نورانی تأکید می شود؛ و گاهی واژه روح برای افاده همین مقصود به کار می رود.

۱.۲.۲ - حکمت کاربر واژه نور


حکمت کاربرد واژه های نور، اشباح نور و ظل نور و نیز نسبت دادن این نور به خدا (من نوره) بدرستی معلوم نیست و تنها می توان گفت که این تعبیر بر تجرد یا دست کم به دور بودن از ویژگیهای ماده (لتجردها او لعدم کثافتها) دلالت می‌کند و به حقایق معنوی چون علم و هدایت نظر داردبعلاوه، این روایات گذشته از دلالت صریح براینکه نخستین آفریده چه بوده است، متضمن این نکته نیز هست که آفرینش عالم طبیعت در مراحلی بعد از آفرینش حقایق غیر مادی روی داده است. گفتنی است که در برخی روایات، واژه «حجاب» در اشاره به همین حقایق نورانی، که نخستین آفریده‌های خدایند، به کار رفته است. و به گفته مجلسی این تعبیر بر واسطه فیض بودن آنها دلالت دارد.

۱.۳ - عقل مخلوق اول


عقل، در دو روایت شیعی و سنی مخلوق اول دانسته شده است
[۲۶] محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۱، ص۱۰۹.
[۲۷] محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۳، ص۱۱۵.
[۲۸] ابن بابویه، مشیخه الفقیه، در من لایحضره الفقیه،ج۴، ص۲۶۷.
[۲۹] حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق ص ۵۱۴.
درباره سند روایت سنی، چند تن از محققان مناقشه کرده اند
[۳۱] محمد بن محمد مرتضی زبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین ج۱، ص۷۵۳.
[۳۲] محمد بن محمد مرتضی زبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین ج۸، ص ۳۸۰.
[۳۳] محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۱، ص ۱۰۹.
[۳۴] عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، اللالی ءالمصنوعة فی الاحادیث الموضوعة ج۱، ص ۱۳۰.
اما روایت شیعی را ابن بابویه به صورت مسند به امام صادق علیه السلام نسبت داده است که امام آن را از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده اند.
[۳۵] حسن بن فضل طبرسی در مکارم الاخلاق ص ۵۱۴.
همان روایت را بدون ذکر مأخذ و به روش ارسال آورده و مجلسی نیز از او نقل کرده و در جای دیگر اظهار کرده است که این روایت را در مآخذ معتبر شیعی نیافته و محدثان امامیه آن را روایت نکرده اند. دور نمی‌نماید که او در سند روایت ابن بابویه مناقشه داشته است
[۳۹] ابن بابویه، التوحیدج۴، ص۱۳۴.
[۴۰] ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث ج۳، ص۲۴۲.
[۴۱] ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث ج۶، ص۲۲۴.
آنچه در روایات معتبر شیعی آمده این است که عقل، نخستین آفریده روحانی خداست

۱.۴ - نظر برخی از فلاسفه


در تفسیر این روایت، کسانی چون صدرالدین شیرازی
[۴۴] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص۲۱۶.
[۴۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص۲۱۶.
[۴۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص ۲۲۷.
و فیض کاشانی
[۴۷] محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی ج۱، ص ۵۲.
به نظریه فلسفی «عقل اول » روی آورده و آن را بر «جوهر ملکوتی و نورانی » تطبیق کرده‌اند که مایه وجود یافتن یا ایجاد آسمان‌ها و زمین و همه آفریده‌ها شده‌است. آنها همچنین تأکید کرده‌اند که این عقل در روایاتی دیگر به عنوان نور یا روح پیامبر ذکر شده است. مجلسی با توجه به تردیدی که نسبت به سند و صدور این روایات داشته، می گوید که اگر آن روایات درست باشد، جمع بین همه آنها همان است که مراد از عقل را نور پیامبر بدانیم البته او دیدگاه فلسفی عقول به معنای «جوهر مجرد قدیم » را نپذیرفته است.

۱.۴.۱ - رد مجلسی از تقدیم آفرینش عقل بر سایر موجودات


از سوی دیگر، مجلسی به روایتی که سند آن را معتبر می داند بیشتر تمایل داشته و بر پایه آن گفته است که این روایت بر تقدم آفرینش عقل بر همه موجودات دلالت ندارد، بلکه فقط از تقدم آفرینش آن بر حقایق روحانی خبر می‌دهد اما خود او به لحاظ این دیدگاه روایی که آفرینش نفوس بر آفرینش اجسام تقدم داشته (و به تعبیر کلی تر، عوالم غیر مادی پیش از عالم ماده آفریده شده اند)، نظریه نخستین مخلوق بودن عقل را، به صورت مطلق، پذیرفتنی می داند با این همه باید تأکید کنیم که مراد او از این عقل را نباید با تعریف فلسفی عقل یکی دانست. گفتنی است که طبق احتمال دیگری که مجلسی پیش کشیده، مراد از «خلق » در این روایت، مرحله «تقدیر» عقل و نه فعلیت یافتن آن بوده است و در آن صورت، موضوع روایت با بحث مخلوق نخست ارتباط نخواهد داشت.

۱.۵ - مشیت مخلوق اول


در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده است که خدا مشیت را پیش از همه چیز آفرید و آنگاه همه چیز را به مشیت آفرید این روایت را مجلسی از اخبار پیچیده (من غوامض الاخبار) برشمرده و در تبیین آن، پنج وجه ـ که برخی را از حکما و از جمله میرداماد نقل کرده ـ برشمرده است. نقطه مشترک همه این وجوه این است که روایت در مقام بیان آغاز آفرینش نیست، بلکه به مطالبی چون ذاتی بودن مشیت در خدا و مرحله تقدیر آفریده ها پیش از موجود شدن اشاره دارد.

۱.۶ - قلم اولین مخلوق


قلم، که در قرآن به آن قسم یاد شده و در تبیین مراد از آن چندین حدیث و توضیح گوناگون فلسفی نقل شده است ، بنابر حدیثی از امام صادق علیه السلام که در تفسیر علی بن ابراهیم قمی آمده، نخستین مخلوق خداست
[۵۸] محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی ج ۵، ص۲۰۷.
در مآخذ حدیثی و تفسیری اهل سنت نیز مطلبی به همین مضمون از ابن عباس نقل شده و او در یک مورد این سخن را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده است .
[۶۱] محمد بن جریر طبری،جامع البیان فی تفسیر القرآن ج ۲۹، ص۹ـ۱۲.
[۶۲] عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور ج ۶، ص۲۴۹ـ۲۵۰.
[۶۳] محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ج ۳۰، ص۷۸.


۱.۷ - قلم همان عقل


به گفته فخررازی
[۶۶] محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ج ۳۰، ص۷۸.
و مجلسی برخی حکما مراد از قلم را در این روایات، همان عقل دانسته اند. صدرالدین شیرازی
[۶۸] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷.
نیز با تصریح بر این یکی بودن، وجه نامیدن عقل را به قلم بیان کرده است. این در حالی است که از مجموعه توضیحات آن روایات بسهولت نمی توان به چنین نظری رسید. مثلا، براساس روایت دیگری که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده، قلم پس از آفرینش بهشت خلق شده است همچنین یکی از روایات عامی این موضوع که به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده، بر تأخر آفرینش عقل نسبت به قلم تصریح دارد
[۷۰] عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثورج۶، ص۲۵۰.
و اساسا اوصاف قلم در این روایات با آنچه در وصف عقل، چه در احادیث و چه در بیانهای فلسفی، آمده یکسان نیست و ازینرو یکی دانستن مراد از این دو واژه مستلزم تکلف و تأویل جدی است. گذشته از این نظریه، باید به نظر مجلسی مبنی بر تقدم نسبی و اضافی آفرینش قلم بر شماری از مخلوقات اشاره کنیم، با تأکید بر این نکته که این توضیحات با فرض مستند بودن روایات بیان شده و هنوز پژوهشهای سندی و متنی درباره آن صورت نپذیرفته است.

۱.۸ - ماء مخلوق اول


ماء، در چندین روایت، نخستین مخلوق دانسته شده است و سیاق عبارات چند روایت نیز همین مفهوم را افاده می کند. روایات مورد اشاره، آسمانها و زمین و همه آفریده ها را پدیدآمده از ماء می داند. همچنانکه سه عنصر دیگر (آتش و باد و خاک) را نیز صورتهایی مختلف از همین ماء می شمارد. اما آفرینش برخی از مخلوقات مانند ملائک و عرش را به این ماء نسبت نمی دهد و چه بسا آفرینش آنها را مقدم بر آفرینش ماء می داند.

۱.۹ - مراد از ماء در این روایات


درباره مراد از ماء در این روایات و نیز مقصود از نخستین بودن آن در آفرینش، چند نظر بیان شده است. برخی آن را با نظریه معروف تالس ملطی درباره پیدایش عالم طبیعت تطبیق داده اند و مراد از ماء را همان عنصر شناخته شده عالم طبیعت دانسته اند. دیگران گفته اند که این ماء، ماده عالم اجسام و جسمانیات است، بدون آنکه درباره ماهیت آن توضیح دهند به نقل از یکی از محققان. کسانی ماء را با هیولای عالم طبیعت یکی دانسته و حتی برخی از ایشان تأکید کرده اند که کلمه ماء در این بیانات جنبه تشبیهی دارد، از آنرو که هیولی قابلیت پذیرش صور و اعراض گوناگون را دارد و آب نیز با همین ویژگی شناخته می‌شود
[۷۷] محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی ج۱، ص۶۲ـ۶۳.

برخی نیز تعبیرات مشعر بر تقدم آفرینش ماء را به تقدم رتبی تأویل کرده اند، با این بیان که بیشترین قسمت زمین در آب قرار دارد و گویی آب مکان زمین است و مکان بر آنچه در آن قرار می گیرد تقدم رتبی دارد به گفته مجلسی برخی از حکما کلمه ماء را در این روایات اشاره به عقل اول در نظام فلسفی می دانند نظر مقبولتر آن است که طبق مجموع این روایات، ماء در عالم طبیعت پیش از همه چیز آفریده شده و آن ماء دست کم بنابر برخی از روایات، همین عنصر شناخته شده عالم طبیعت نیست، بلکه این عنصر، صورتی از آن است.

۱.۱۰ - ماء مایه پیدایش آسمانها و زمین


در روایتی غیر مسند که به حضرت علی علیه السلام نسبت داده شده، این نکته صریحا آمده که ماء مایه پیدایش آسمانها و زمین است، اما خود آن پدید آمده از نوری است که نخستین مخلوق است و طبعا تقدم پیدایش عالم غیر مادی بر عالم طبیعت را افاده می کند. بعلاوه در این روایت کلمه «یاقوت » به کار رفته که آن یاقوت از نور ایجاد شده و مایه صورت بندی ماء بوده است این روایت، که مأخذ معتبر شیعی ندارد، با روایتی عامی از کعب الاحبار هم مضمون است .

۱.۱۱ - هوا نخستین آفریده خدا


در تفسیر علی بن ابراهیم قمی گفته شده که نخستین آفریده خدا «هوا»ست و سپس پدید آمدن بسیاری از آفریدهها چون نور، ماء و عرش را از آن دانسته است مجلسی این قول را از آنرو که در تفسیر قمی آمده، با فرض درستی انتساب تفسیر به او، برگرفته از یک روایت دانسته و ضمن تأکید بر این نکته که چنین روایتی در برابر روایات متعدد آفرینش ماء تاب مقاومت ندارد، در توجیه آن گفته است که شاید مراد از هوا چیزی باشد که حقایق نامحسوس (و به تعبیری : عوالم مجرد از ماده) از آن پدید آمده اند، در برابر ماء که منشأ پیدایش محسوسات بوده است با این بیان، هوا نام دیگر نورالانوار است.

۱.۱۲ - لوح محفوظ اولین آفریده


امام فخررازی
[۸۵] محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره ج ۱۹، ص۶۶.
روایتی غیر مسند به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت داده که براساس آن نخستین آفریده خدا لوح محفوظ بوده است. درباره این روایت و درستی آن توضیحی داده نشده است، ولی به فرض قبول باید آن را مشعر به اولیت نسبی دانست. گذشته از این موارد، در برخی اقوال تفسیری و آرای عرفانی چیزهایی دیگر با عنوان نخستین آفریده نام برده شده اند که گاه برای آنها مستند روایی نیز ذکر می شود؛ از جمله به ابن عباس نسبت داده شده که عرش را مخلوق نخستین دانسته است
[۸۷] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج ۱، ص۱۶.
و به گفته عبدالرزاق کاشی
[۸۹] عبد الرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة ص۴۴، ۶۶.
طبق یک روایت، نام نخستین مخلوق « دره بیضاء» (مروارید سپید) است و او آن تعبیر را اشاره به عقل اول دانسته است
[۹۱] عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثورج ۶، ص۳۳۵
در تمامی این روایات بر ابداعی و بی سابقه بودن خلقت و پدید آمدن آفرینش «نه از چیزی » (لامن شیئی) تأکید شده است.



در حکمت مشائی و حکمت متعالیه به استناد قاعده «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» (واحد حقیقی جز یک معلول واحد ندارد) و با توجه به وحدانیت مبدأ اول (خدااثبات شده است که معلول (صادر یا مخلوق) نخستین قطعا جسم نیست؛ زیرا جسم از هیولی و صورت ترکیب شده است و وحدت ندارد.
[۹۲] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۱۰.
[۹۳] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة ص۱۴۰، ۵۸۴.
ابن سینا با تأکید براینکه اجسام سماوی (افلاک) معلول جواهر غیر جسمانی هستند و اساسا جسم نمی تواند علت جسم دیگر باشد، اثبات کرده است که خدا فقط یک معلول مستقیم دارد که از جنس عقول است، و آن عقل منشأ پیدایش عقول دیگر و اجسام سماوی است
[۹۴] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۴۰-۲۴۲.
که در یک زنجیره طولی نزولی به پیدایش هیولای عالم عنصریالم طبیعت یا عالم کون و فساد) منتهی شده است
[۹۵] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۵-۲۵۶.
محقق طوسی در شرح خود بر این مطالب، یادآوری کرده است که بر خلاف مناقشات برخی علما، از جمله ابوالبرکات بغدادی و فخرالدین رازی، مراد حکمای مشائی از اینکه عقل اول را معلول مبدأ نخستین خوانده اند، نفی علیت خدا برای سایر عقول و اجسام و عالم کون و فساد نیست، بلکه همگان بر این امر اتفاق نظر دارند که هرچه وجود دارد معلول خداست
[۹۶] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۴۹.
در واقع، موضوع این بحث تبیین مراتب صدور موجودات است که در مرتبه نخست آن، فقط یک جوهر غیر جسمانی به نام عقل اول قرار دارد.

۲.۱ - نقد میر سید شریف


میرسید شریف جرجانی بر این نظریه مشائی، هم از نظر قاعده مورد استناد آن و هم از نظر نفی جسمانی بودن مخلوق نخستین، انتقاد کرده است
[۹۷] علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف ج ۷، ص۲۵۵-۲۵۶.
همچنانکه محقق طوسی نیز دلایل اثبات وجود عقل مجرد را مناقشه پذیر خوانده است
[۹۸] حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد ص۱۷۶.
با این‌همه، این نظریه که «عقل اول، نخستین آفریده است »، در آثار کلامی و ادبی به دیده قبول نگریسته شده است برای مثال ناصرخسرو
[۹۹] ناصر خسرو، کتاب جامع الحکمتین ص۱۴۸.
بعد از بیان پیدایش «هست اول » آن را همان عقل کلی می داند که فیلسوف به آن «عقل فعال » گوید و آغاز هستیها اوست. ناصرخسرو گویا تعبیر «عقل فعال » را از رسائل اخوان الصفا
[۱۰۰] اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء ج ۳، ص۱۸۷
برگرفته است، که عقل فعال یا عقل روحانی را نخستین فیض باری می داند؛ در حالی که در نظام فلسفی، عقل فعال در آخرین مرتبه عقول قرار دارد
[۱۰۱] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۶
(شیخ اشراق، بنابر نظریه نور و ظلمت و با استناد به قاعده الواحد، گفته است که نخستین صادر از «نورالانوار» (خدا) جز نور (جوهری مجرد از ظلمت ماده) نبوده است که آن را «نور عظیم » می نامد. او توضیح می دهد که صدور این نور نخستین از نورالانوار به معنای جدا شدن چیزی از چیز دیگر و از مقوله انتقال اعراض نیست ؛ و همین نور نخستین است که به گفته او در آثار فلاسفه پهلوی «بهمن » نام داشته و پدیدآمدن موجودات و نورهای دیگر از نورالانوار به وساطت او و در یک سلسله طولی صورت پذیرفته است ؛ شبیه روشن کردن چراغها از یکدیگر.
[۱۰۲] یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج ۲، ص۱۲۵-۱۳۲.
[۱۰۳] محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق ص۲۱۴-۳۲۱.
[۱۰۴] محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمة الاشراق ص۳۲۵-۳۳۳.


۲.۲ - نظر ابن عربی در مخلوق اول


به نظر ابن عربی، نخستین آفریده (المفعول الابداعی) در اصطلاح اهل عرفان، حقیقت محمدیه نام دارد، و این همان عقل اول است که اهل فلسفه ذکر کرده اند
[۱۰۵] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۹۷.
[۱۰۶] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۲۲۷.
[۱۰۷] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۰۰-۳۰۱.
[۱۰۸] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۴، ص۳۴۴.
در جای دیگر، به استناد روایات دینی، می گوید که نام دیگر عقل اول، قلم اعلی است که لوح محفوظ از آن پدید آمده است
[۱۰۹] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۳۰۰.
[۱۱۰] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۱۳.
[۱۱۱] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۵۰.
او اصطلاح لوح محفوظ را تعبیری دینی از اصطلاح فلسفی نفس (و گاهی روح) دانسته
[۱۱۲] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ج ۲، ص ۳۱۴.
و بر این نکته نیز تأکید کرده که عقل اول به صفت حیات، و نفس کلی به صفت علم در خدا منسوب است
[۱۱۳] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۴،ص ۳۴۴.
بعلاوه در تعبیری دیگر، عقل اول را نخستین ملک نورانی یا کروبی (در برابر ملائک عنصری) می نامد که حامل همه علوم است
[۱۱۴] ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۳۴۹ـ ۳۵۰.
[۱۱۵] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۱، ص۲۱۶.
از طرفی، او بارها واژه «هباء» را در مقام اشاره به نخستین موجود عالم ذکر کرده و آغاز کاربرد آن را به حضرت علی علیه السلام و سهل بن عبدالله تستری نسبت داده است
[۱۱۶] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
اما با توجه به اینکه هباء را به ازای هیولای فلسفی قرار داده (و یسمیه اصحابالافکار الهیولیالکل،
[۱۱۷] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
[۱۱۸] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۶.
و در چند جا تصریح کرده که هباء، حقیقتی پدید آمده از فاعلیت عقل و نفس است، و این هباء مایه پیدایش جسم کلی است که عالم طبیعت (متولدات) از آن پدید آمده
[۱۱۹] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۲، ص۳۱۶.
و بیش از هر چیز هوا و سپس آب به آن می مانند
[۱۲۰] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۱، ص۵۵.
[۱۲۱] ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۱، ص ۳۳۳.
یقینا مراد وی از نخستین بودن هباء، اولیت نسبت به عالم اجسام است. در واقع، با صرف نظر از تبیین عرفانی خلقت نظر ابن عربی درباره آغاز آفرینش با دیدگاه متداول فلسفی یکسان است، با این تفاوت که او به کثرت عقول اشاره صریح ندارد. گفتنی است که برخی مؤلفان
[۱۲۲] حسن حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم ص۸۶-۸۸.
به استناد آرا و بیانات عرفانی و فلسفی، از حقیقتی به عنوان «صادر نخستین » یاد کرده اند که نخستین مخلوق از آن نشأت گرفته است.



قرآن.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵-۱۳۸۶/۱۹۶۵-۱۹۶۶.
ابن بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۵۷ ش).
ابن بابویه، مشیخة الفقیه، در من لایحضره الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
ابن عربی، الفتوحات المکیة، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵-۱۴۱۲.
اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت،
احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین حسینی، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۳۱ ش).
علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
حسن حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، تهران ۱۳۶۲ ش.
عبدعلی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ سید هاشم رسولی محلاتی، چاپ افست قم ۱۳۸۳-۱۳۸۵.
ابو القاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، قم ۱۳۶۹ ش.
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، چاپ هنری کربین، تهران ۱۳۵۵ ش.
عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، قم ۱۴۰۴.
عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، اللالی ءالمصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
محمدبن محمود شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، چاپ حسین ضیائی تربتی، تهران ۱۳۷۲ ش.
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۰ ش.
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملا هادی سبزواری، چاپ جال الدین آشتیانی، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش.
حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، چاپ علاء الدین علوی طالقانی، کربلا.
محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۰-۱۴۰۳/۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
عبد الرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، مصر ۱۹۸۱.
حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسن زاده آملی، قم ۱۴۰۷.
محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران.
محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی، اصفهان ۱۴۰۶.
محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، (تهران ۱۳۱۵).
محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
محمد بن محمد مرتضی زبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
ناصر خسرو، کتاب جامع الحکمتین، چاپ هنری کربین و محمد معین، تهران ۱۳۶۳ ش.


 
۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۳۰.    
۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج ۵۴، ص۳۰۶.    
۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱، ص۹۶.    
۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱۰، ص۷۵.    
۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۷۳.    
۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۵۰.    
۷. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۴۴۲.    
۸. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۴۴۲.    
۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۱۷۰.    
۱۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۱۷۰.    
۱۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۲۵، ص۱۶.    
۱۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۵، ص۲۱۲.    
۱۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص ۲۱۶.
۱۴. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی ج۱، ص ۵۲.
۱۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱۵، ص۱۰-۲۵.    
۱۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۲۵، ص۲-۲۵.    
۱۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۱۶۸-۱۷۰.    
۱۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۱۷۵-۱۷۶.    
۱۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص۱۹۲-۲۰۲.    
۲۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱۵، ص۲۵.    
۲۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۳۶، ص۱۹۵.    
۲۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۳۶، ص۳۴۱-۳۴۲.    
۲۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۲۳، ص۱۰۲.    
۲۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۲۳، ص۱۸۷.    
۲۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۲۳، ص۱۰۲.    
۲۶. محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۱، ص۱۰۹.
۲۷. محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۳، ص۱۱۵.
۲۸. ابن بابویه، مشیخه الفقیه، در من لایحضره الفقیه،ج۴، ص۲۶۷.
۲۹. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق ص ۵۱۴.
۳۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۷۴، ص۵۹.    
۳۱. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین ج۱، ص۷۵۳.
۳۲. محمد بن محمد مرتضی زبیدی، اتحاف السادة المتقین بشرح احیاء علوم الدین ج۸، ص ۳۸۰.
۳۳. محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۱، ص ۱۰۹.
۳۴. عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، اللالی ءالمصنوعة فی الاحادیث الموضوعة ج۱، ص ۱۳۰.
۳۵. حسن بن فضل طبرسی در مکارم الاخلاق ص ۵۱۴.
۳۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۷۴، ص۵۹.    
۳۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۱، ص۱۰۲.    
۳۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۵۴،ص۳۰۹.    
۳۹. ابن بابویه، التوحیدج۴، ص۱۳۴.
۴۰. ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث ج۳، ص۲۴۲.
۴۱. ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث ج۶، ص۲۲۴.
۴۲. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۲۱.    
۴۳. المحاسن،أحمد بن محمد بن خالد البرقی ص۱۹۶.    
۴۴. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص۲۱۶.
۴۵. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص۲۱۶.
۴۶. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج۱، ص ۲۲۷.
۴۷. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی ج۱، ص ۵۲.
۴۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱، ص۱۰۲.    
۴۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱، ص۱۰۵.    
۵۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۵۴، ص ۳۰۹.    
۵۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج۱، ۱۰۳.    
۵۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۵۴، ص۳۰۹.    
۵۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۱، ص۱۰۲.    
۵۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۱، ص۱۰۲.    
۵۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج ۵۴، ص۳۰۹    
۵۶. ابن بابویه، التوحید ص۱۴۸.    
۵۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج ۴، ص۱۴۵.    
۵۸. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی ج ۵، ص۲۰۷.
۵۹. عبدعلی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ج۵، ص۳۸۹.    
۶۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج۵۴، ص۳۶۶.    
۶۱. محمد بن جریر طبری،جامع البیان فی تفسیر القرآن ج ۲۹، ص۹ـ۱۲.
۶۲. عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور ج ۶، ص۲۴۹ـ۲۵۰.
۶۳. محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ج ۳۰، ص۷۸.
۶۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۱۳.    
۶۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۷۰۳۷۵.    
۶۶. محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ج ۳۰، ص۷۸.
۶۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۶۵.    
۶۸. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷.
۶۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۶۶.    
۷۰. عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثورج۶، ص۲۵۰.
۷۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۰۹.    
۷۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۶۷.    
۷۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۲۹    
۷۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۰۷.    
۷۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۲۱۶.    
۷۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۹۶.    
۷۷. محمد بن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیرالصافی ج۱، ص۶۲ـ۶۳.
۷۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۱۴۴.    
۷۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۹۶.    
۸۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۹۰.    
۸۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۰۸    
۸۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۲۹.    
۸۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوارج ۵۴، ص۷۰۷۱.    
۸۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۰۸.    
۸۵. محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، قاهره ج ۱۹، ص۶۶.
۸۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۶۴.    
۸۷. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج ۱، ص۱۶.
۸۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۱۴.    
۸۹. عبد الرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة ص۴۴، ۶۶.
۹۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحار الانوار ج ۵۴، ص۳۷۶.    
۹۱. عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثورج ۶، ص۳۳۵
۹۲. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۱۰.
۹۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة ص۱۴۰، ۵۸۴.
۹۴. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۴۰-۲۴۲.
۹۵. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۵-۲۵۶.
۹۶. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۴۹.
۹۷. علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف ج ۷، ص۲۵۵-۲۵۶.
۹۸. حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد ص۱۷۶.
۹۹. ناصر خسرو، کتاب جامع الحکمتین ص۱۴۸.
۱۰۰. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء ج ۳، ص۱۸۷
۱۰۱. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۶
۱۰۲. یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق ج ۲، ص۱۲۵-۱۳۲.
۱۰۳. محمود بن مسعود قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق ص۲۱۴-۳۲۱.
۱۰۴. محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمة الاشراق ص۳۲۵-۳۳۳.
۱۰۵. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۹۷.
۱۰۶. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۲۲۷.
۱۰۷. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۰۰-۳۰۱.
۱۰۸. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۴، ص۳۴۴.
۱۰۹. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۳۰۰.
۱۱۰. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۱۳.
۱۱۱. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ۳۵۰.
۱۱۲. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص ج ۲، ص ۳۱۴.
۱۱۳. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۴،ص ۳۴۴.
۱۱۴. ابن عربی، الفتوحات المکیة ج ۲، ص۳۴۹ـ ۳۵۰.
۱۱۵. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۱، ص۲۱۶.
۱۱۶. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
۱۱۷. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول الکافی ج ۲، ص۲۲۶.
۱۱۸. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۳، ص۲۵۶.
۱۱۹. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۲، ص۳۱۶.
۱۲۰. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۱، ص۵۵.
۱۲۱. ابن سینا، الاشارات والتنبیهات ج ۱، ص ۳۳۳.
۱۲۲. حسن حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم ص۸۶-۸۸.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدءالخلق»، شماره۶۷۹.    



جعبه ابزار