• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصلیب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تصلیب به معنای به صلیب کشیدن و از شیوه‌های باستانی اعدام می‌باشد.




تصلیب مصدر باب تفعیل‌از ریشه «ص ـ ل ـ ب» است.



تصلیب به معنای به صلیب کشیدن فرد اعدامی است. ماده صلب به معنای سفتی و سختی آمده است و پشت بدن به اعتبار سختی و تشکیل شدن از استخوان محکم ستون فقرات، «صُلْب» و مصلوب به لحاظ بسته شدن سفت و محکم او به صلیب، «صَلْب» خوانده می‌شود.
[۱] مفردات، ص‌۴۸۹.
[۲] المصباح، ج‌۳۴۵.
[۳] التحقیق، ج‌۶، ص‌۲۶۱ ـ ۲۶۲، «صلب».




به صلیب کشیدن برخی مجرمان از شیوه‌های مهم مجازات اعدام در دوره باستان نزد ایرانیان، آشوریان، مصریان، قرطاجنه، یونانیان، فینیقیان و رومیان بوده است.
[۴] Britannica، ۳، p: ۷۶۲.
[۵] Judaica، ۵، p: ۱۱۳۴.
[۶] Americana، ۸، p: ۲۴۶.




قدیمی‌ترین گزارش تاریخی تصلیب به آغاز عصر ایران باستان بازمی‌گردد.
[۷] New Catholic ۴، p: ۴۸۵.
در کتیبه‌های بیستون، تصلیب از روشهای مجازات مجرمان در زمان داریوش، پادشاه ایران نامیده شده است. مجرمان به دستور وی معمولاً پس از بریده شدن گوشها، بینی، زبان و درآوردن چشمان مصلوب می‌شده‌اند.
[۸] مجازات اعدام، ص‌۳۰ ـ ۳۱.
برخی بر این باورند که تصلیب روشی برای اعدام بوده که از ایران به کشورهای دیگر راه یافته است.
[۹] المحیط الجامع، ص‌۷۵۹.
[۱۰] دائرة المعارف الکتابیه، ج‌۵، ص‌۲۹.
[۱۱] New catholic ۴، p: ۴۸۵.
در عهد قدیم گزارشهایی از مصلوب کردن مجرمان برای عبرت دیگران و سپس سنگسار کردن آنها آمده است.
[۱۲] کتاب مقدس، تثنیه، ۲۱: ۲۲؛ یشوع، ۸: ۲۹؛ ۱۰: ۲۶؛ استر، ۵: ۱۴؛ ۸: ۷؛ ۹: ۲۵.
در مجازات تصلیب معمولاً مجرم پس از شلاق خوردن مجبور بود تا صلیب خود را به محل اعدام آورد.



این صلیبها اَشکال مختلفی داشتند و معمولاً از دو تیرک چوبی عمودی و افقی به هم پیوسته، شبیه حرف Tانگلیسی، تشکیل می‌شدند.
[۱۳] دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.
[۱۴] Americana ۸، p: ۲۴۶.
[۱۵] Encyclopedia of Religion، ۳، p: ۱۵۶.




لباسهای مجرم را درآورده و با بازوان گشاده دستهای او را به تیرک افقی و پاهایش را به تیرک عمودی صلیب، محکم بسته یا میخ‌کوب می‌کردند؛ آن‌گاه صلیبْ بالا کشیده و تیرک عمودی آن بر زمین نصب می‌شد. قسمتی طاقچه ‌مانند در نیمه تیرک عمودی قرار داشت که بدن مصلوب را نگه می‌داشت. بالای صلیب، تابلویی حاوی نام و نشان و جرم ارتکابی فرد مصلوب آویخته می‌شد.
[۱۶] قاموس کتاب مقدس، ص۵۵۸-۵۵۹.
[۱۷] لغت نامه، ج‌۹، ص‌۱۳۲۵۶.
[۱۸] .Britannica، ۳، p:۷۶۲

مرگ بر اثر گرسنگی، تشنگی، خستگی مفرط و در نهایت، خفگی ناشی از کشیده شدن عضلات سینه بر اثر سنگینی وزن بدن رخ می‌داد. گاه برای تخفیف درد و تسریع در مرگ مصلوب، ساق پاهای او را با گُرز آهنین متلاشی یا نیزه در بدنش فرو می‌کردند.
[۱۹] دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۲.
[۲۰] قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۸.
[۲۱] Britannica، ۳، p:۷۶۲
[۲۲] Catholic، ۸،p: ۴۸۵
برخی اقوام بدن مصلوب را روی صلیب باقی می‌گذاشتند تا متلاشی می‌شد و برخی نیز پس از مرگ، جسد را پایین آورده، دفن می‌کردند.
[۲۳] قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۸.




مصلوب شدن در میان اقوام و ملل گوناگون، کیفر جرمهای مختلفی چون آشوبگری سیاسی، ارتداد دینی، دزدی دریایی و راهزنی بوده و همچنین در مورد اسیران جنگی، بردگان و افراد فاقد حقوق شهروندی به کار می‌رفته
[۲۴] دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۱، ص۱۱-۱۲.
[۲۵] . Britannica، ۳، p: ۷۶۲
و کیفری سخت و مایه ننگ و عار به شمار می‌آمده است. کتاب مقدس، مصلوب را ملعون خداوند می‌خواند.
[۲۶] کتاب مقدس، تثنیه، ۲۱: ۲۳.




این شیوه مجازات هم‌اکنون نیز در کشورهای غیر مسیحی، به ویژه کشورهای شرق دور رواج دارد
[۲۷] قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۷.
[۲۸] . Judaica، ۵، p: ۱۱۳۴
؛ اما در کشورهای مسیحی از قرن چهارم میلادی به بعد و به دنبال حکم امپراطور مسیحی روم، کنستانتین کبیر، برای تکریم حضرت عیسی(علیه السلام)، بزرگترین قربانی مصلوب، این مجازات ممنوع و صلیب از آن پس سمبل عشق و علاقه به مسیح و مایه عزت و شرف گردید.
[۲۹] دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص۱۱-۱۲.
[۳۰] . Britannica ۳، P: ۷۶۲
[۳۱] .Encyclopedia Religion، ۳، P:۱۶۱ - ۱۶۲




به عقیده مسیحیان با تمرّد حضرت آدم و حوا از فرمان الهی، نسل آنها تا ابد گناهکار و مستحقّ عذاب شد، از این‌ رو خداوند برای تخفیف عذاب بشر و رهایی آنان از گناه فطری، فرزند خود، عیسی مسیح(علیه السلام) را به صلیب کشید و قربانی کرد. مصلوب شدن عیسی(علیه السلام)فدیه و بازخرید گناهان آدمیان و مایه تجدید حیات و پیمان آنان با خداوند بود.
[۳۲] تاریخ جامع ادیان، ص‌۶۰۷.
[۳۳] کلام مسیحی، ص۸۸-۸۹.
[۳۴] خلاصه ادیان، ص‌۱۶۵.
عقیده به فدای شخص مصلوب برای خدایان در میان اقوام دیگر نیز پیشینه داشته است و بعید نیست که این عقیده از آنها به دین مسیحیت آمده باشد.
[۳۵] الکتاب المقدس فی المیزان، ص‌۳۲۳ ـ ۳۳۰.




در دوره باستان، صلیب افزون بر ابزار اعدام مجرمان، در زینت و رمز حیات نیز به کار می‌رفت. صلیب به عنوان رمز حیات در مصر، کیلیکیا، آشور و بلاد فارس و سایر بلاد شرق، بیشتر روی سکه نقش می‌شد.
[۳۶] دائرة المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.
در چین، هند و یونان باستان، علامت صلیب بسیار محترم بود و آن را در زیارتگاههای دینی نقاشی‌ می‌کردند.
[۳۷] مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص‌۵۵.
چهار بازوی صلیب برای مردم باستان، نشانه چهار‌عنصر اصلی آب، خاک، آتش و هوا بود که عناصر ثابت و ابدی طبیعت و منشأ پیدایش اشیای دیگر پنداشته می‌شدند.
[۳۸] Americana، ۸، p: ۲۴۶.




قرآن ‌کریم شش بار از مصلوب شدن یاد کرده است: دو مرتبه از باب ثلاثی مجرد و درباره مصلوب شدن زندانی همبند یوسف(علیه السلام) و نفی اعتقاد یهود مبنی بر مصلوب شدن مسیح(علیه السلام) از سوی آنان و چهار بار از باب تفعیل و درباره تهدیدساحران از سوی فرعون به مصلوب شدن و نیز به عنوان یکی از مجازاتهای محارب.

۱۱.۱ - مصلوب شدن زندانی همبند حضرت یوسف


در داستان زندانی شدن یوسف(علیه السلام) قرآن از زندانی بودن دو‌نفر از غلامان پادشاه مصر نیز یاد می‌کند. بر اساس گفته برخی مفسران، یکی از آن دو نانوای دربار بود و به جرم توطئه برای مسموم ‌کردن پادشاه و دیگری ساقی بود و به گمان هم‌دستی با نفر اول زندانی می‌شوند.
[۴۶] مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۵۸ ـ ۳۵۹.

نانوا خواب می‌بیند که بر بالای سرش طبقی از نان می‌برد و پرندگان از آن می‌خورند و ساقی نیز خواب می‌بیند که برای پادشاه شراب می‌سازد.یوسف(علیه السلام) در تعبیر این خوابها که با درخواست آن دو صورت گرفت از آزادی ساقی، دستیابی دوباره او به منصب سقایت پادشاه و مصلوب شدن دیگری و خوردن پرندگان از محتویات سر او خبر داد: «یـصـحِبَیِ السِّجنِ اَمّا اَحَدُکُما فَیَسقی رَبَّهُ خَمرًا و اَمّا الأخَرُ فَیُصلَبُ فَتَأکُلُ الطَّیرُ مِن رَأسِهِ قُضِیَ الاَمرُ الَّذی فیهِ تَستَفتیان».
از حتمی خواندن وقوع تعبیر یاد شده می‌توان برداشت کرد که دو زندانی مذکور یا دست‌کم آن که خوابش به مصلوب شدن تعبیر شده بود، به انکار رؤیای خود پرداخته‌اند؛ همچنین از پاسخ او که خاستگاهی وحیانی داشت
[۵۲] مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۵۹.
و نیز آزاد شدن ساقی می‌توان دریافت که زندانی دیگر سرانجام به صلیب کشیده شد.
[۵۳] جامع‌البیان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۸ ـ ۲۹۰.
[۵۴] مجمع‌البیان، ج۵، ص‌۳۵۹.


۱۱.۲ - تصلیب ساحران فرعون


یادکرد دیگر تصلیب، درباره ساحرانی است که به دعوت فرعون و برای مقابله با حضرت موسی(علیه السلام)آمده بودند؛ ولی با مشاهده معجزه عصای موسی(علیه السلام) و پی بردن به الهی بودن و عدم سنخیت آن با سحر و جادو به سجده افتاده، به خدای موسی و هارون(علیهما السلام) ایمان آوردند.
فرعون پس از این شکست و برای جلوگیری از ایمان مردم، ساحران را به نیرنگ و هم‌دستی با موسی(علیه السلام) برای اخراج مصریان از سرزمینشان متهم ساخت و همه آنان را شدیداً تهدید کرد که پس از بریدن دست و پا به صلیب خواهد کشید: «قالَ فِرعَونُ ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم اِنَّ هـذا لَمَکرٌ مَکَرتُموهُ فِی المَدینَةِ لِتُخرِجوا مِنها اَهلَها فَسَوفَ تَعلَمون • لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم واَرجُلَکُم مِن خِلـف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین»؛ همچنین برای اینکه قدرت خود را به رخ ساحران کشیده، نشان دهد که شکنجه و مجازات وی به‌مراتب سخت‌تر و پایدارتر از مجازات خدای آنان است، بر مصلوب کردن آنها بر روی تنه‌درخت خرما تأکید کرد: «...‌ولاَُصَلِّبَنَّکُم فی‌جُذوعِ النَّخلِ ولَتَعلَمُنَّ اَیُّنا اَشَدُّ عَذابـًا و اَبقی»، زیرا تیزی و خشن بودن شاخه‌های بریده شده نخل به مراتب دردآورتر است و بر شدت شکنجه، جراحت و رنج مصلوب‌ می‌افزاید.
ساحران بی‌هیچ هراسی از قطع دست و پا و مصلوب شدن و با اصرار بر ایمان به خدای یگانه، این مجازات را در مقایسه با کیفر سخت و ابدی خداوند و نیز در برابر پاداش بهشت برین و نعمتهای بسیار آن ناچیز خواندند و از فرعون خواستند هر کاری را که می‌خواهد انجام دهد
و از خداوند خواستند برای تحمل مجازات یاد شده به آنها بردباری بخشد و در حال مسلمانی مرگشان را برساند.
بر اساس پاره‌ای گزارشهای تفسیری، فرعون در پایان همان روز ساحران را به صلیب کشید.
[۶۱] جامع‌البیان، ج‌۱۶، ص‌۲۳۵.
از او به عنوان نخستین کسی یاد شده که مجازات تصلیب را اجرا کرده است.
[۶۶] روح‌المعانی، ج‌۱۶، ص‌۳۳۹.
شاید بتوان از آیات مورد بحث برداشت کرد که در زمان فرعون، مصلوب شدن کیفر ارتداد دینی، خیانت و آشوبگری بوده است.

۱۱.۳ - مصلوب شدن مسیح


تصلیب مسیح(علیه السلام)از موارد مهمی است که قرآن و عهد جدید در‌آن‌اختلاف دارند.

۱۱.۳.۱ - تصلیب مسیح در اناجیل


اناجیل چهارگانه با تفاوتهای جزئی داستان مصلوب شدن مسیح(علیه السلام) را گزارش کرده‌اند
[۶۷] کتاب مقدس، متی، ۲۶ـ۲۷؛ مرقس:۱۴؛ لوقا: ۲۳؛ یوحنا:۱۸ـ۱۹.
که بر اساس آنها حضرت عیسی از شهر ناصره رهسپار اورشلیم می‌شود
[۶۸] تاریخ جامع ادیان، ص‌۶۰۴ ـ ۶۰۵.
و در پی ورود آن حضرت به معبد اورشلیم و تعلیم و موعظه مردم و شفا دادن بیماران،
[۶۹] کتاب مقدس، متی، ۲۱: ۹ ـ ۱۵؛ مرقس، ۱۱: ۱۵ ـ ۱۸.
افراد زیادی به وی می‌گروند
[۷۰] کتاب مقدس، متی ۲۱: ۱۲ ـ ۱۵؛ مرقس ۱۱: ۱۵ ـ۱۸.
و سران یهود به دنبال عجز و ناتوانی در مناظره و مباحثه با آن حضرت احساس خطر کرده، برای تکفیر او نقشه می‌کشند.
[۷۱] کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۴۷، ۶۷؛ مرقس، ۱۴: ۴۳ ـ ۶۵.

یهودای اسخریوطی، حواری منافق نزد رؤسای کاهنان می‌رود و در برابر سی درهم عیسی را به آنها تسلیم می‌کند
[۷۲] کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۴۷، ۲۷: ۱ـ ۳۸؛ لوقا، ۲۲: ۱ ـ ۴.
؛ آن‌گاه کاهنان یهود به اتهام ادعای پسر خدا بودن، او را تکفیر و به اعدام محکوم می‌کنند.
[۷۳] کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۶۴ ـ ۶۷؛ یوحنا، ۱۹: ۷.
حاکم شهر به رغم میل باطنی، زیر فشار علمای یهود، به تصلیب عیسی دستور می‌دهد و او را پس از شلاق‌زدن، در حالی که تاجی از خار بر سرش گذاشته بودند به محلّ اعدام در بیرون شهر می‌برند و همراه دو نفر دزد به صلیب می‌کشند.
[۷۴] کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۲۳ ـ ۴۰؛ مرقس، ۱۵: ۱ ـ ۲۸.
هنگام تصلیب او که وقت ظهر بوده، سه ساعت همه جا تاریک و پرده معبد سرتاپا شکافته می‌شود.
[۷۵] کتاب مقدس، متی، ۲۷: ۴۵، ۵۱؛ مرقس، ۱۵: ۳۳ ـ ۳۹.
عیسی را از صلیب فرود می‌آورند و دفن می‌کنند.
[۷۶] کتاب مقدس، متی، ۲۷: ۵۷ ـ ۶۰؛ مرقس، ۱۵: ۴۴ ـ ۴۷.

روز سوم که حضرت مریم و همراهان به سر قبر حاضر می‌شوند با شگفتی می‌بینند که عیسی(علیه السلام)در قبر نیست و فرشته‌ای در آنجا از زنده ‌شدن عیسی خبر می‌دهد.
[۷۷] کتاب مقدس، متی، ۲۸: ۱ ـ ۷؛ مرقس، ۱۶: ۱ ـ ۷.
از آن روز عیسی(علیه السلام)مجموعاً ده مرتبه خود را زنده به مادر و حواریان می‌نمایاند و جمعاً ۵۴۹ نفر او را می‌بینند.
[۷۸] دائرة المعارف کتاب مقدس، ص‌۵۵۳.


۱۱.۳.۲ - انکار تصلیب مسیح در قرآن


قرآن‌ کریم بر خلاف کتاب مقدس، مصلوب و کشته شدن مسیح(علیه السلام) به دست یهودیان را صریحاً انکار کرده، این خبر را برخاسته از اشتباهی می‌داند که برای آنان رُخ داد: «و‌قَولِهِم اِنّا قَتَلنَا المَسیحَ عیسَی ابنَ مَریَمَ رَسولَ اللّهِ و ما قَتَلوهُ و ما صَلَبوهُ ولـکِن شُبِّهَ ‌لَهُم و اِنَّ الَّذینَ اختَلَفوا فیهِ لَفی شَکّ مِنهُ ما لَهُم‌بِهِ مِن عِلم اِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وما قَتَلوهُ یَقینا • بَل‌رَفَعَهُ اللّهُ اِلَیهِ و کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیما».

۱۱.۳.۳ - اختلاف در تفسیر شبّه لهم


در تفسیر «شبّه لهم» و اینکه چه کسی به عیسی(علیه السلام)شباهت یافت و به جای او مصلوب شد،اختلاف وجود دارد:
مشهور مفسران آن را حادثه‌ای خارق‌العاده و اعجازین می‌دانند که در آن خداوند فرد دیگری را به شکل و شمایل حضرت مسیح(علیه السلام)درآورد و یهودیان او را اشتباهاً به جای آن حضرت دستگیر و مصلوب کردند. ابن‌ عباس و سدی با اختلاف در پاره‌ای جزئیات معتقدند که آن فرد یهودی که برای دستگیری مسیح آمده بود، به قدرت خداوند به عیسی شباهت یافت و به جای او دستگیر و مصلوب شد.
[۸۰] روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۷۸-۱۷۹.
[۸۱] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۰.
[۸۲] زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۴۴.

قتاده، مجاهد، ابن اسحاق و وهب بن منبّه فرد مصلوب را یکی از حواریان می‌دانند؛ با این تفاوت که وهب معتقد است هنگامی که مأموران برای دستگیری عیسی(علیه السلام) آمدند، همهً هفده حواری آن حضرت که نزد وی بودند، به قدرت خدا شبیه و همانند او شدند و مأموران، ناتوان از شناخت مسیح(علیه السلام)، تهدید کردند که اگر وی خود را معرفی نکند، همه را خواهند کشت. با این وعده عیسی(علیه السلام)که اگر کسی خود را به جای وی شناسانده و کشته شود، در بهشت همراه او خواهد بود، یک حواری به نام «سرجس» داوطلبانه خود را عیسی(علیه السلام)خواند و دستگیر و مصلوب شد.
[۸۳] جامع‌البیان، ج‌۶، ص۱۷-۲۱.
اما به باور قتاده، مجاهد و ابن اسحاق فقط یکی از حواریان به عیسی شباهت یافت و دستگیر شد.
[۸۶] جامع‌البیان، ج‌۶، ص‌۱۹.
[۸۷] روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.
از یهودای اسخریوطی
[۸۸] روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.
[۸۹] تفسیر المنار، ج‌۶، ص‌۱۹.
[۹۰] تفسیر‌بغوی، ج‌۱، ص‌۳۹۶.
، شمعون قیروانی که صلیب مسیح(علیه السلام) را تا محل اعدام بر دوش کشید
[۹۱] مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص‌۷۳.
و نیز از نگهبان یهودی خانه عیسی به عنوان فرد مصلوب
[۹۲] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۰.
[۹۴] تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۹۶.
یاد کرده‌اند.
در مقابل نگاه مشهور، دیدگاه دیگری هست که تفسیری عادی و طبیعی از حادثه به دست می‌دهد. بر اساس این تفسیر از آنجا که مأموران یهودی عیسی را به خوبی نمی‌شناختند، در آن اوضاع پر از هرج و مرج، فرد دیگری را که شبیه مسیح(علیه السلام) بود، به اشتباه دستگیر کرده، به صلیب کشیدند.
[۹۶] التحریر والتنویر، ج‌۶، ص‌۲۱.

نظر ابوعلی جبایی را نیز می‌توان در مقابل دیدگاه مشهور دانست؛ به اعتقاد وی وقتی که عیسی در پی تلاش یهود برای دستگیری او به آسمان عروج کرد، یهودیان برای اینکه این مسئله زمینه‌ساز ایمان مردم به آیین مسیح نشود، دیگری را دستگیر و مصلوب و از نزدیک شدن مردم به او جلوگیری کردند تا شکل و چهره‌اش کاملاً دگرگون و ناشناختنی شود و پس از آن به دروغ فرد مصلوب را همان مسیح(علیه السلام)خواندند و این خبر بعدها باوری عمومی شد.
[۹۷] روض‌الجنان، ج‌۶، ص‌۱۷۸-۱۷۹
[۹۹] روح‌المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.

برخی نیز مدعی وجود دو مسیح(علیه السلام) در تاریخ شده‌اند: مسیح راستین که به آسمان رفت و مسیح دروغین که به صلیب کشیده شد؛ اما با گذشت زمان آن دو، یکی پنداشته شدند.
از ظاهر آیه برمی‌آید که یهودیان فرد دیگری را به جای مسیح(علیه السلام) مصلوب ساختند؛ ولی درباره منشأ اشتباه و اینکه چه کسی را به صلیب کشیدند، در قرآن گزارشی نیست.
حل تعارض میان گزارش قرآن و اناجیل و اعتقاد رایج و راسخ یهود و نصارا بر مقتول و مصلوب شدن مسیح و نیز استدلال برای تقویت دیدگاه قرآن و تضعیف دیدگاه مقابل، موضوعات دیگری است که در ذیل آیات مربوط مورد اهتمام مفسران بوده است؛ از جمله گفته‌اند که یهود و نصارا بدون آگاهی از حقیقت ماجرای تصلیب مسیح(علیه السلام) در گزارش مقتول و مصلوب شدن شخصی با شکل و قیافه عیسی(علیه السلام) صادق‌اند، از این‌رو گزارش یاد شده متواتر است.
در تأیید دیدگاه قرآن و نفی دیدگاه مقابل نیز بر اموری همچون خودداری عیسی(علیه السلام) از معرفی صریح خویش و عدم دفاع از خود
[۱۰۳] الکتاب المقدس فی المیزان، ص۲۸۳-۲۸۴
به هنگام پرسش حاکم اورشلیم درباره پسر خدا بودن وی
[۱۰۵] کتاب مقدس، متی ۲۷: ۱۲ ـ ۱۳؛ لوقا ۲۳: ۹ ـ ۱۰.
، اختلاف خود مسیحیان درباره تصلیب عیسی(علیه السلام)
[۱۰۶] الکتاب المقدس فی المیزان، ص۲۷۶-۲۸۶.
و نفی آن در انجیل برنابا
[۱۰۷] کتاب مقدس، برنابا ۲۱۵:۱ـ۶؛ ۲۱۶:۱ـ۵؛۲۱۷:۷۶ـ ۸۰.
انگشت سؤال نهاده و سخن عیسی بر بالای صلیب ـ خدایا! چرا مرا ترک کردی‌ـ
[۱۰۸] کتاب مقدس، متی ۲۷: ۴۶؛ مرقس ۱۵: ۳۴
را از پیامبری الهی که باید به قضای او خشنود باشد ، بعید دانسته‌اند.
از اختلاف و تردید اهل‌کتاب درباره مصلوب شدن مسیح(علیه السلام) و مبتنی بودن اعتقاد آنان بر پندار و گمان در قرآن نیز به صراحت یاد شده است: «...‌و‌اِنَّ الَّذینَ اختَلَفوا فیهِ لَفی شَکّ مِنهُ ما لَهُم بِهِ مِن عِلم اِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وما قَتَلوهُ یَقینا • بَل رَفَعَهُ اللّهُ اِلَیه...». قرینه مقامیه و نیز تعبیر «و ما قَتَلوهُ یَقینا • بَل رَفَعَهُ اللّهُ اِلَیه...»نشان می‌دهد که موضوع اختلاف، مصلوب شدن حضرت مسیح(علیه السلام)است.
اما مفسران مسلمان درباره اختلاف کنندگان و اینکه موضوع اختلاف چیست، دیدگاههای متفاوتی دارند؛ گروهی آن را اشاره به اختلاف سه فرقه مسیحی نسطوریه، یعقوبیه و ملکانیه درباره تصلیب مسیح دانسته‌اند
[۱۱۱] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۵۷.
[۱۱۲] فتح‌القدیر، ج‌۱، ص‌۵۳۴.
که ناشی از اختلاف آنان در مسیح‌شناسی است؛ یعنی فرقه نسطوریه که دو جنبه خدایی و بشری مسیح را جدای از یکدیگر ولی متحد با هم مانند نفس و بدن می‌دانند
[۱۱۳] تاریخ تفکر مسیحی، ص۹۲-۹۳.
[۱۱۴] مسیحیت و بدعتها، ص‌۱۶۵.
[۱۱۵] مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری، ص‌۴۵.
، معتقدند که جنبه ناسوتی و بشری آن حضرت مصلوب شد و جنبه الهی و لاهوتی وی به آسمان بالا رفت.
یعقوبیه با اعتقاد به اینکه دو جنبه الهی و بشری مسیح درهم ادغام شده و ذات واحد و سومی با صبغه غالب الوهی را پدید آورده است
[۱۱۷] الملل والنحل، ج‌۱، ص۲۲۵-۲۲۶.
[۱۱۸] مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری، ص‌۴۳.
[۱۱۹] مسیحیت و بدعتها، ص۱۷۳-۱۷۴.
ذات سوم را مصلوب می‌دانند
[۱۲۰] تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۲۷۷.
[۱۲۱] روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۷.
[۱۲۲] زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۱۷.
و بالاخره «ملکانیه» با برگزیدن عقیده‌ای میانه، همانند یعقوبیه معتقدند عیسی کلمه خدا بود که جسم گردید و طبیعت انسانی به خود گرفت؛ ولی برخلاف آنان هر دو جنبه الهی و انسانی را در او ماندگار
[۱۲۳] تاریخ تفکر مسیحی، ص‌۹۲-۹۴.
[۱۲۴] مسیحیت و بدعتها، ص۱۶۵-۱۶۶.
و همانند نسطوریه مسیح را یک شخص با دو ذات الهی و انسانی می‌دانند؛ به این معنا که او واقعاً خدا و حقیقتاً انسان و دارای ویژگیهای خاص‌ هر‌یک از آن دوست.
[۱۲۵] مسیحیت و بدعتها، ص‌۱۶۵‌ـ‌۱۶۶.
[۱۲۶] مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص۳۷۹-۳۸۰
[۱۲۷] درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص‌۱۵۰.
بر اساس دیدگاه این فرقه، هر دو جنبه لاهوتی و ناسوتی مسیح(علیه السلام)مصلوب شد.
[۱۲۸] الملل والنحل، ج‌۱، ص‌۲۲۲.

برخی نیز اختلاف کنندگان را قوم یهود و موضوع اختلاف را هویت فرد کشته شده دانسته‌اند.
[۱۲۹] تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۲۷۷.
[۱۳۰] روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۷.
[۱۳۱] زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۱۷.
اختلاف یهود و نصارا درباره اموری چون کشته شدن یا عروج عیسی(علیه السلام)، فرزند نامشروع یا پسر خدا بودن وی و پسر خدا یا بنده خدا بودن او نیز گفته شده است.
[۱۳۴] فتح القدیر، ج‌۱، ص‌۵۳۴.


۱۱.۴ - تصلیب محارب


قرآن همچنین تصلیب را از مجازاتهای محاربه با خدا و رسول و افساد در زمین معرفی کرده است:«اِنَّما جَزؤُا الَّذینَ یُحارِبونَ اللّهَ ورَسولَهُ ویَسعَونَ فِی الاَرضِ فَسادًا اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّعَ اَیدیهِم و اَرجُلُهُم مِن خِلـف اَو یُنفَوا مِنَ الاَرضِ ذلِکَ لَهُم خِزیٌ فِی الدُّنیا و لَهُم فِی الأخِرَةِ عَذابٌ عَظیم».
در شأن نزول آیه چند نقل هست؛ قول مشهورتر این است که آیه در مورد گروهی از مردم عُرَیْنه
[۱۳۸] تفسیر المنار، ج‌۶، ص‌۳۵۳.
یا بنی‌ضبّه نازل شد که به پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله)ایمان آورده، مسلمان شدند؛ اما آب و هوای مدینه آنان را بیمار کرد و پیامبر دستور فرمود که آنها در بیرون مدینه، در مکانی خوش آب و هوا که شتران زکات در آنجا می‌چریدند، مسکن گزینند و از شیر شتران بخورند و آنها چنین کردند و بهبودی یافتند؛ ولی با بریدن دست و پای چوپانهای مسلمان و درآوردن چشمان آنها شتران را به غارت برده، از اسلام خارج شدند. پیامبر(صلی الله علیه وآله)پس از دستگیری همانند خودشان با آنها رفتار کرد. برخی به جهت مُثله کردن که مورد نهی پیامبر بوده و نیز برای اینکه آیه دربردارنده مجازات قتل و مصلوب کردن محارب است ولی در داستان چنین مجازاتی نیست این شأن نزول را ضعیف می‌دانند.
عده‌ای آیه را در مورد گروهی از اهل کتاب می‌دانند که در پی نقض پیمان صلح خود با پیامبر(صلی الله علیه وآله)به راهزنی پرداختند. برخی دیگر آیه را در مورد مشرکان یا مسلمانانی می‌دانند که به راهزنی و افساد پرداخته بودند.
[۱۴۲] جامع‌البیان، ج‌۶، ص۲۷۹-۲۸۰.


۱۱.۴.۱ - مراد از یحاربون اللّه


مفسران شیعه
[۱۴۵] روض‌الجنان، ج۶، ص‌۳۵۶.
و سنّی
[۱۴۹] زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۷۰.
به اجماع مراد از «یحاربون اللّه» را محاربه با رسول و اولیاء اللّه دانسته اما در تفسیر آن دچار اختلاف شده‌اند؛ برخی مراد از آن را کفر یا شرک
[۱۵۰] زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۷۰.
و بعضی افساد در زمین، قطع طریق و ایجاد ناامنی در راههادانسته‌اند.

۱۱.۴.۲ - تعریف محارب


فقها و مفسران شیعه و سنی، با وجود اختلافات‌ جزئی محارب را کسی می‌دانند که با به‌کارگیری سلاح یا تجهیز به آن، متعرض جان و مال مردم شده، با ایجاد رعب و وحشت در امنیت راهها و امنیت عمومی اخلال می‌کند.

۱۱.۴.۳ - مجازات محارب


مطابق آیه شریفه مجازات محارب، قتل، به صلیب کشیده شدن، قطع دستها و پاها به طور مخالف و نفی بلد است؛ ولی بنابر اینکه «أو» در آیه برای تخییر است یا عطف، در بین فقها در تخییری و ترتیبی بودن این مجازاتها اختلاف است.
بنا بر تخییر که دلیلش ظاهر آیه و برخی روایات است، امام یا حاکم مخیّر است یکی از مجازاتها را تعیین کند ؛ ولی بنابر ترتیب، باید به اندازه جنایت محارب، او را مجازات کرد، بنابراین برای جنایت قتل تنها مجازات قتل، و جهت قتل و اخذ مال، مجازات قتل و مصلوب شدن و در مقابل جرم اَخذ مال فقط مجازات قطع دستان و پاها به طور مخالف، و در برابر ایجاد خوف و ناامنی، مجازات نفی بلد، برای او در نظر گرفته می‌شود.
دلیل معتقدان به ترتیب افزون بر برخی روایات
[۱۷۰] تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۷.
، آن است که همه متّفق‌اند اگر محارب فقط مال مردم را بگیرد و کسی را نکشد یا قتل و دزدی کند، جایز نیست حاکم در صورت اول فقط نفی بلد کند و دست و پا را قطع نکند و در صورت دوم، فقط نفی بلد کند و قتل و تصلیب را ببخشد.

۱۱.۴.۴ - کیفیت تصلیب محارب


در کیفیت تصلیب محارب، بنابر تخییر، محارب زنده مصلوب می‌شود و بنابر ترتیب، ابتدا کشته و سپس مصلوب می‌گردد و بنابر هر دو قول، پس از سه‌روز پایین آورده می‌شود و اگر مسلمان باشد، غسل داده و کفن و پس از نماز دفن می‌شود.


 
۱. مفردات، ص‌۴۸۹.
۲. المصباح، ج‌۳۴۵.
۳. التحقیق، ج‌۶، ص‌۲۶۱ ـ ۲۶۲، «صلب».
۴. Britannica، ۳، p: ۷۶۲.
۵. Judaica، ۵، p: ۱۱۳۴.
۶. Americana، ۸، p: ۲۴۶.
۷. New Catholic ۴، p: ۴۸۵.
۸. مجازات اعدام، ص‌۳۰ ـ ۳۱.
۹. المحیط الجامع، ص‌۷۵۹.
۱۰. دائرة المعارف الکتابیه، ج‌۵، ص‌۲۹.
۱۱. New catholic ۴، p: ۴۸۵.
۱۲. کتاب مقدس، تثنیه، ۲۱: ۲۲؛ یشوع، ۸: ۲۹؛ ۱۰: ۲۶؛ استر، ۵: ۱۴؛ ۸: ۷؛ ۹: ۲۵.
۱۳. دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.
۱۴. Americana ۸، p: ۲۴۶.
۱۵. Encyclopedia of Religion، ۳، p: ۱۵۶.
۱۶. قاموس کتاب مقدس، ص۵۵۸-۵۵۹.
۱۷. لغت نامه، ج‌۹، ص‌۱۳۲۵۶.
۱۸. .Britannica، ۳، p:۷۶۲
۱۹. دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۲.
۲۰. قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۸.
۲۱. Britannica، ۳، p:۷۶۲
۲۲. Catholic، ۸،p: ۴۸۵
۲۳. قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۸.
۲۴. دائرة‌المعارف بستانی، ج۱۱، ص۱۱-۱۲.
۲۵. . Britannica، ۳، p: ۷۶۲
۲۶. کتاب مقدس، تثنیه، ۲۱: ۲۳.
۲۷. قاموس کتاب مقدس، ص‌۵۵۷.
۲۸. . Judaica، ۵، p: ۱۱۳۴
۲۹. دائرة‌المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص۱۱-۱۲.
۳۰. . Britannica ۳، P: ۷۶۲
۳۱. .Encyclopedia Religion، ۳، P:۱۶۱ - ۱۶۲
۳۲. تاریخ جامع ادیان، ص‌۶۰۷.
۳۳. کلام مسیحی، ص۸۸-۸۹.
۳۴. خلاصه ادیان، ص‌۱۶۵.
۳۵. الکتاب المقدس فی المیزان، ص‌۳۲۳ ـ ۳۳۰.
۳۶. دائرة المعارف بستانی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.
۳۷. مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص‌۵۵.
۳۸. Americana، ۸، p: ۲۴۶.
۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.    
۴۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۴.    
۴۲. طه/سوره۲۰، آیه۷۱.    
۴۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۴۹.    
۴۴. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۴۵. التبیان، ج‌۶، ص‌۱۳۸.    
۴۶. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۵۸ ـ ۳۵۹.
۴۷. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۸۰.    
۴۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.    
۴۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.    
۵۰. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۸۰.    
۵۱. التبیان، ج‌۶، ص‌۱۴۳.    
۵۲. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۳۵۹.
۵۳. جامع‌البیان، ج‌۱۲، ص‌۲۸۸ ـ ۲۹۰.
۵۴. مجمع‌البیان، ج۵، ص‌۳۵۹.
۵۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۰-۱۲۲.    
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۳-۱۲۴.    
۵۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۴۹.    
۵۸. طه/سوره۲۰، آیه۷۱.    
۵۹. طه/سوره۲۰، آیه۷۲-۷۶.    
۶۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۶.    
۶۱. جامع‌البیان، ج‌۱۶، ص‌۲۳۵.
۶۲. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۳۳۳.    
۶۳. تفسیر‌قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۲۲۴.    
۶۴. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۳۳۳.    
۶۵. تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۲۴۸.    
۶۶. روح‌المعانی، ج‌۱۶، ص‌۳۳۹.
۶۷. کتاب مقدس، متی، ۲۶ـ۲۷؛ مرقس:۱۴؛ لوقا: ۲۳؛ یوحنا:۱۸ـ۱۹.
۶۸. تاریخ جامع ادیان، ص‌۶۰۴ ـ ۶۰۵.
۶۹. کتاب مقدس، متی، ۲۱: ۹ ـ ۱۵؛ مرقس، ۱۱: ۱۵ ـ ۱۸.
۷۰. کتاب مقدس، متی ۲۱: ۱۲ ـ ۱۵؛ مرقس ۱۱: ۱۵ ـ۱۸.
۷۱. کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۴۷، ۶۷؛ مرقس، ۱۴: ۴۳ ـ ۶۵.
۷۲. کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۴۷، ۲۷: ۱ـ ۳۸؛ لوقا، ۲۲: ۱ ـ ۴.
۷۳. کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۶۴ ـ ۶۷؛ یوحنا، ۱۹: ۷.
۷۴. کتاب مقدس، متی، ۲۶: ۲۳ ـ ۴۰؛ مرقس، ۱۵: ۱ ـ ۲۸.
۷۵. کتاب مقدس، متی، ۲۷: ۴۵، ۵۱؛ مرقس، ۱۵: ۳۳ ـ ۳۹.
۷۶. کتاب مقدس، متی، ۲۷: ۵۷ ـ ۶۰؛ مرقس، ۱۵: ۴۴ ـ ۴۷.
۷۷. کتاب مقدس، متی، ۲۸: ۱ ـ ۷؛ مرقس، ۱۶: ۱ ـ ۷.
۷۸. دائرة المعارف کتاب مقدس، ص‌۵۵۳.
۷۹. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷-۱۵۸.    
۸۰. روض الجنان، ج‌۶، ص‌۱۷۸-۱۷۹.
۸۱. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۰.
۸۲. زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۴۴.
۸۳. جامع‌البیان، ج‌۶، ص۱۷-۲۱.
۸۴. البحر المحیط، ج۳، ص۴۰۵.    
۸۵. مجمع البیان، ج‌۳، ص۲۳۳.    
۸۶. جامع‌البیان، ج‌۶، ص‌۱۹.
۸۷. روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.
۸۸. روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.
۸۹. تفسیر المنار، ج‌۶، ص‌۱۹.
۹۰. تفسیر‌بغوی، ج‌۱، ص‌۳۹۶.
۹۱. مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص‌۷۳.
۹۲. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۰.
۹۳. البحر المحیط، ج۳، ص۴۰۵.    
۹۴. تفسیر بغوی، ج‌۱، ص‌۳۹۶.
۹۵. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۳۲.    
۹۶. التحریر والتنویر، ج‌۶، ص‌۲۱.
۹۷. روض‌الجنان، ج‌۶، ص‌۱۷۸-۱۷۹
۹۸. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۳.    
۹۹. روح‌المعانی، ج‌۶، ص‌۱۶.
۱۰۰. المیزان، ج‌۵، ص۱۳۳.    
۱۰۱. التبیان، ج‌۳، ص‌۳۸۴.    
۱۰۲. مجمع البیان، ج‌۳، ص۲۳۴.    
۱۰۳. الکتاب المقدس فی المیزان، ص۲۸۳-۲۸۴
۱۰۴. نمونه، ج‌۴، ص۲۰۱-۲۰۲.    
۱۰۵. کتاب مقدس، متی ۲۷: ۱۲ ـ ۱۳؛ لوقا ۲۳: ۹ ـ ۱۰.
۱۰۶. الکتاب المقدس فی المیزان، ص۲۷۶-۲۸۶.
۱۰۷. کتاب مقدس، برنابا ۲۱۵:۱ـ۶؛ ۲۱۶:۱ـ۵؛۲۱۷:۷۶ـ ۸۰.
۱۰۸. کتاب مقدس، متی ۲۷: ۴۶؛ مرقس ۱۵: ۳۴
۱۰۹. نمونه، ج‌۴، ص‌۲۰۲.    
۱۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۵۷-۱۵۸.    
۱۱۱. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۵۷.
۱۱۲. فتح‌القدیر، ج‌۱، ص‌۵۳۴.
۱۱۳. تاریخ تفکر مسیحی، ص۹۲-۹۳.
۱۱۴. مسیحیت و بدعتها، ص‌۱۶۵.
۱۱۵. مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری، ص‌۴۵.
۱۱۶. البحر المحیط، ج۳، ص۴۰۶.    
۱۱۷. الملل والنحل، ج‌۱، ص۲۲۵-۲۲۶.
۱۱۸. مسیحیت از آغاز تا عصر روشنگری، ص‌۴۳.
۱۱۹. مسیحیت و بدعتها، ص۱۷۳-۱۷۴.
۱۲۰. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۲۷۷.
۱۲۱. روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۷.
۱۲۲. زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۱۷.
۱۲۳. تاریخ تفکر مسیحی، ص‌۹۲-۹۴.
۱۲۴. مسیحیت و بدعتها، ص۱۶۵-۱۶۶.
۱۲۵. مسیحیت و بدعتها، ص‌۱۶۵‌ـ‌۱۶۶.
۱۲۶. مسیحیت‌ شناسی مقایسه‌ای، ص۳۷۹-۳۸۰
۱۲۷. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص‌۱۵۰.
۱۲۸. الملل والنحل، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
۱۲۹. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۲۷۷.
۱۳۰. روح المعانی، ج‌۶، ص‌۱۷.
۱۳۱. زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۱۷.
۱۳۲. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۲۳۴.    
۱۳۳. البحر المحیط، ج۳، ص۴۰۶.    
۱۳۴. فتح القدیر، ج‌۱، ص‌۵۳۴.
۱۳۵. مائده/سوره۵، آیه۳۳.    
۱۳۶. تفسیرقرطبی، ج۶، ص۱۴۸.    
۱۳۷. احکام القرآن، ج‌۲، ص۵۰۹-۵۱۰.    
۱۳۸. تفسیر المنار، ج‌۶، ص‌۳۵۳.
۱۳۹. تفسیر الصافی، ج‌۲، ص‌۳۱.    
۱۴۰. تفسیرعیاشی، ج‌۱، ص‌۳۱۴.    
۱۴۱. احکام القرآن، ج‌۲، ص۵۱۰.    
۱۴۲. جامع‌البیان، ج‌۶، ص۲۷۹-۲۸۰.
۱۴۳. احکام‌القرآن، ج‌۲، ص۵۰۸-۵۰۹.    
۱۴۴. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴.    
۱۴۵. روض‌الجنان، ج۶، ص‌۳۵۶.
۱۴۶. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۴.    
۱۴۷. فقه القرآن، ج‌۱، ص‌۳۶۵.    
۱۴۸. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۱۵۰.    
۱۴۹. زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۷۰.
۱۵۰. زادالمسیر، ج‌۲، ص‌۲۷۰.
۱۵۱. القاموس الفقهی، ص‌۸۳.    
۱۵۲. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۲۶.    
۱۵۳. المبسوط، ج‌۸، ص‌۴۷.    
۱۵۴. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۵۶۴.    
۱۵۵. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۴۹۲.    
۱۵۶. التبیان، ج۳، ص۵۰۴.    
۱۵۷. مجمع البیان، ج‌۳، ص۳۲۴-۳۲۵.    
۱۵۸. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۲۶.    
۱۵۹. تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص۱۴۸-۱۴۹.    
۱۶۰. القاموس الفقهی، ص‌۸۳-۸۴.    
۱۶۱. مسالک الافهام، ج‌۱۵، ص‌۸-۹.    
۱۶۲. مختلف الشیعه، ج‌۹، ص‌۲۴۵.    
۱۶۳. الخلاف، ج‌۵، ص۴۵۸-۴۶۰.    
۱۶۴. ایضاح الفوائد، ج‌۴، ص‌۵۴۴.    
۱۶۵. المهذب البارع، ج‌۵، ص‌۱۲۶.    
۱۶۶. الروضة البهیه، ج‌۹، ص‌۲۹۵.    
۱۶۷. الخلاف، ج‌۵، ص‌۴۵۸-۴۵۹.    
۱۶۸. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص‌۵۷۴-۵۷۵.    
۱۶۹. عوالی‌اللئالی، ج‌۳، ص‌۵۷۴.    
۱۷۰. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۱۷.
۱۷۱. مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۳۲۵.    
۱۷۲. مسالک الافهام، ج‌۱۵، ص۱۰-۱۱.    
۱۷۳. احکام القرآن، ج‌۲، ص۵۱۲-۵۱۳.    
۱۷۴. جواهرالکلام، ج‌۴۱، ص۵۸۹-۵۹۰.    
۱۷۵. تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۴۹۳.    




دانشنامه موضوعی قرآن کریم.    




جعبه ابزار