• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مسلک اهل حق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل حق نام فرقه‌ایست که در قرن هفتم در منطقه کردنشین غرب ایران شکل گرفت. اهل حق به معنای یاران حق که در کل به پیروان و یاران سلطان اسحاق اطلاق می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - معرفی فرقه اهل حق
۲ - جایگاه اهل حق در میان فرقه‌ها
۳ - خاستگاه اهل حق و مؤسس آن
۴ - گستره جغرافیایی پیروان اهل حق
۵ - مهم ترین متن دینی اهل حق
۶ - کلام خزانه
       ۶.۱ - بارگه بارگه
       ۶.۲ - دوره هفتوانه
       ۶.۳ - گلیم و کول
       ۶.۴ - دوره چهلتن
       ۶.۵ - دوره عابدین
       ۶.۶ - خرده سرانجام
۷ - اهل حق و اسلام
       ۷.۱ - دسته اول اهل حق
              ۷.۱.۱ - اعتقاد دسته اول
       ۷.۲ - دسته دوم اهل حق
              ۷.۲.۱ - اعتقاد دسته دوم
۸ - تکفیر دو دسته توسط همدیگر
۹ - مؤسس، شخصیت ها، و مقدسات اهل حق
۱۰ - سلطان اسحاق
       ۱۰.۱ - اعتقادشان نسبت به سلطان اسحاق
۱۱ - مشاهیر اولیاء اهل حق قبل از سلطان اسحاق
۱۲ - نصیر
۱۳ - طبقه بندی یاران سلطان اسحاق توسط وی
۱۴ - قداست پنج چیز نزد اهل حق در عرض هم
       ۱۴.۱ - بیابس
       ۱۴.۲ - کلام سرانجام
       ۱۴.۳ - جم و جمخانه
       ۱۴.۴ - دعا خوانده شده در جمخانه بر آن
       ۱۴.۵ - شرط و اقرار
۱۵ - ۳۲ جزء بودن قرآن نزد اهل حق
۱۶ - مراحل چهار گانه کمال معنوی نزد اهل حق
۱۷ - حلول و غلوّ
       ۱۷.۱ - علی علیه السلام
       ۱۷.۲ - مراتب مظاهر خداوند نزد اهل حق
              ۱۷.۲.۱ - ذات بشر
              ۱۷.۲.۲ - شاه مهمان
       ۱۷.۳ - تعبیر و توجیه دسته اول اهل حق از حلول
              ۱۷.۳.۱ - سؤال درباره ازلی بودن علی
              ۱۷.۳.۲ - نقداین جواب
       ۱۷.۴ - غلو طرف دیگر سکه حلول
۱۸ - مقام سلطان اسحاق و علی نزد اهل حق
۱۹ - مقام رهبران خاندان های اهل حق نزد آنان
۲۰ - تناسخ
       ۲۰.۱ - عمر هر قالب جسمانی روح
       ۲۰.۲ - عالم برزخ ارواح
       ۲۰.۳ - تبدیل مؤنث و مذکر ارواح
       ۲۰.۴ - تعویض ارواح در زمان حیاتش
       ۲۰.۵ - منشأ تبعیضات در زندگی مخلوق
       ۲۰.۶ - تکامل ارواح
       ۲۰.۷ - بیان جزئیات ولی بدون دلیل
       ۲۰.۸ - توجیه دسته اول اهل حق از تناسخ
       ۲۰.۹ - اشکال بر تناسخ
۲۱ - آفرینش جهان و انسان نزد اهل حق
       ۲۱.۱ - عقایدشان مبتنی بر تناسخ است
       ۲۱.۲ - خلقت زمین و آسمانها و موجودات
       ۲۱.۳ - خلقت هفتن و چهل تن و غیره
       ۲۱.۴ - تقسیم کار بین هفتن و غیره
       ۲۱.۵ - خلقت آدم
       ۲۱.۶ - مهمانی گوهر خداوند در آدمی
۲۲ - آداب و مناسک اهل حق
       ۲۲.۱ - حق وضع قوانین برای بزرگان
       ۲۲.۲ - حرمت تعدد زوجات
       ۲۲.۳ - خواهر و برادر اقراری
       ۲۲.۴ - معصوم نبودن انبیاء
       ۲۲.۵ - ورود به مسلک اهل حق
       ۲۲.۶ - دلیل کیست؟
       ۲۲.۷ - پیر کیست؟
       ۲۲.۸ - مکلف بودن اهل حق به داشتن دلیل و پیر
       ۲۲.۹ - خاندانهای اهل حق
              ۲۲.۹.۱ - مراتب خاندانها
       ۲۲.۱۰ - نماز مخصوص اهل حق
              ۲۲.۱۰.۱ - نماز مخصوص در نظر دسته اول
              ۲۲.۱۰.۲ - نماز مخصوص در نظر دسته دوم
       ۲۲.۱۱ - روزه اهل حق
              ۲۲.۱۱.۱ - نیت این روزه و فلسفه آن
              ۲۲.۱۱.۲ - روزه ماه رمضان
       ۲۲.۱۲ - وضو، غسل، تیمم، غسل میت، تلقین
       ۲۲.۱۳ - حرمت شارب زدن
       ۲۲.۱۴ - جایگاه شیطان در نزد اهل حق
              ۲۲.۱۴.۱ - نظر دسته اول
              ۲۲.۱۴.۲ - نظر دسته دوم
۲۳ - پانویس
۲۴ - منبع



نام فرقه ای است که در قرن هفتم هجری در منطقه کردنشین غرب ایران مجاور کشور عراق شکل گرفت. «اهل حق» و «یارسان» دو نام مشهور برای این فرقه است، ولی با الفاظ دیگری نیز همچون طایفه سان، طایفه، یارستان، علی اللهی، درویش گورانی
[۱] شناخت فرقه اهل حق، ص۱۸.
آیین حق، آیین حقیقت و دین حقیقت
[۲] حق الحقایق، ص۳۱۵.
[۳] حق الحقایق، ص۳۱۷.
[۴] حق الحقایق، ص۴۲۰.
از این فرقه یاد می شود. یارسان بنا به قولی مخفف یارستان و به معنای یاران حق است.
[۵] سرسپردگان، مقدمه، ص۱۰.

و به قولی دیگر مرکب از دو کلمه یار (به معنای دوست و صحابه) و سان (به معنای شاه و سلطان) است که روی هم به معنای پیروان و یاران سلطان اسحاق می باشد.
[۶] نامه سرانجام، ص۲۲.




نامی از این فرقه به طور خاص در کتب معروف فرقه شناسی و ادیان به میان نیامده است و از آن جا که تا این اواخر اهل فرقه، عقاید خود را سرّ مگو دانسته و از افشای آن خودداری می کردند، اطلاعات مستند و جامعی از عقاید و آداب آنها در دست نبود. به سبب عدم تدوین و طبع و نشر منابع اصلی فرقه و اختلاف نسخه های خطی، حتی اکثر جماعت اهل حق هم از مبانی آیین خود بی اطلاع بوده و بین خاندان های مختلف اهل حق نسبت به برخی اعتقادات و آداب و مناسک اختلاف هست.
[۷] برهان الحق، ص۵۶۸ـ۵۶۹.




خاستگاه مسلک اهل حق، منطقه کردستان است، مؤسّس فرقه یعنی سلطان اسحاق از منطقه کردستان عراق می باشد که به منطقه کردنشین ایران مهاجرت کرده و در همان جا از دنیا می رود. سایر پیشوایان فرقه عموماً از اهالی غرب ایران، و اسامی آنها نیز کردی، گورانی و یا لری است، شش تن از هفتن یعنی غیر از علی (علیه السلام) که به زعم آنها خدا در آنها حلول کرده، همگی از اهالی کردستان و لرستان می باشند، کتب مذهبی ( " کلام ها " و " دفاتر " ) فرقه و اصطلاحات مذهبی آنها به زبان کردی اورامانی و گورانی و لکی است
[۸] سرسپردگان، ص۱۱۷ـ۱۱۸.
[۹] حق الحقایق، مقدمه مصحح،ص۶.
[۱۰] حق الحقایق، مقدمه مصحح،ص۸.
و در بعضی متون مقدس آنها از مسلک اهل حق به آیین کردان تعبیر شده است.
[۱۱] نامه سرانجام، ص۵۸۲.




در عصر حاضر پیروان اهل حق عمدتاً در استان کرمانشاه (شهرهای قصرشیرین،سر پل، کرند، صحنه و مناطق ذهاب، بیوه نیج، ماهیدشت و هلیلان) ساکن هستند. بیشتر افراد ایل گوران و غالب سنجابی ها و عده ای از ایلات کلهر و زنگنه های کندوله و ایلات جلالوند از اهل حق هستند. تعداد کمتری در منطقه لرستان و کمتر از آن در سایر نقاط ایران پراکنده اند. شهرهای عراقی هم مرز ایران و ایالات شرقی و کردنشین ترکیه نیز مأوای افرادی از این فرقه است.
[۱۲] حق الحقایق، مقدمه مصحح، ص۶-۹.




مهم ترین متن دینی این فرقه «کلام خزانه» یا «سرانجام» نام دارد که در نظر غالب اهل حق در حکم وحی منزل، و تعلیمات آن کامل و بالاترین سند مسلکی و حاکم بر جمیع شئون زندگانی اهل حق ها است و مراسم و تشریفات مذهبی و دعاهای یارسان از آن سرچشمه گرفته است.



کلام خزانه، مجموعه کتاب ها و رساله هایی است که در قرن هفتم و هشتم هجری توسط رهبران و بزرگان اهل حق تدوین شده و دارای شش بخش یا جزء است.
[۱۳] نامه سرانجام، ص۲۰ـ۲۱.


۶.۱ - بارگه بارگه


شامل ۷۲بند است که توسط ۷۲ پیر سروده شده و درباره فرود آمدن بارگاه های ذات الهی، و گردش ارواح فرشتگان در پیکره پیامبران و پادشاهان و سرداران ایران می باشد.
[۱۴] دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۵.


۶.۲ - دوره هفتوانه


غالباً از قربانی و ادعیه و گشت و گذارهای ارواح در هفت طبقه آسمان و خلقت فرشتگان و برگزاری جم ها در روز ازل حکایت می کند.
[۱۵] نامه سرانجام، ص۱۹۲ـ۱۹۳.


۶.۳ - گلیم و کول


به معنای گلیم به دوش و پشمینه پوش، در باره مجاهدت های پیر بنیامین در مهاجرت به یمن است.
[۱۶] نامه سرانجام، ص۳۱۱ـ۳۱۳.


۶.۴ - دوره چهلتن


از آفرینش چهل تن از فرشتگان گزارش می دهد که در ازل برای رازداری آفریده شده اند و در قرن هشتم هجری در پیکره چهل تن تجلی کرده، مردم را به توحید دعوت کرده اند.
[۱۷] نامه سرانجام، ص۳۹۰.


۶.۵ - دوره عابدین


شامل مناجات های عابدین جاف است که از احوال صالحان و گناهکاران پس از مرگ هم صحبت می کند.
[۱۸] نامه سرانجام، ص۴۹۲.


۶.۶ - خرده سرانجام


مربوط به آداب و مناسک است مثل برگزاری جم، جوز شکستن و سر سپردن، نامگذاری کودک، ازدواج، دعای غسل و تلقین میت.
[۱۹] دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۶.




در نسبت و پیوند آیین اهل حق با اسلام و فرقه های اسلامی دو گرایش عمده در پیروان این فرقه وجود دارد:

۷.۱ - دسته اول اهل حق


دسته ای با اصرار، خود را مسلمان شیعه دوازده امامی
[۲۰] برهان الحق، ص۱۰.
و از سلاسل عرفای شریعت محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)
[۲۱] برهان الحق، ص۶.

و تابع احکام قرآن
[۲۲] برهان الحق، ص۱۳۹.
می دانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد).

۷.۱.۱ - اعتقاد دسته اول


دسته اول از این که آنها را «علی اللهی» می خوانند ناراحتند و آن را نشانه جهل قائلین می دانند؛ با این استدلال که اهل حق در قرن هفتم و فرقه «علی اللهی» در قرن اول هجری تأسیس شده است. علی اللهی ها به خلاف اهل حق به سایر امامان شیعه معتقد نیسنتد و سیر تکامل گردش مظهرات، سر سپردن و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی (علیه السلام تصور نمی نمایند.
[۲۳] برهان الحق، ص۶۴۳ـ۶۴۴.


۷.۲ - دسته دوم اهل حق


دسته دیگر، اهل حق را آیینی مستقل
[۲۴] گنجینه یاری، ص۱ـ۴.
[۲۵] گنجینه یاری، ص۱۲۸.
[۲۶] اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵.
می دانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد).

۷.۲.۱ - اعتقاد دسته دوم


دسته دوم می گویند افرادی که در جامعه اهل حق به دنیا می آیند اهل حق اند و شریعت و طریقت و معرفت را در جامه های قبلی گذرانده اند و در این جامه (جسم) دیگر ملزم به اجرای فرایض شرعی نیستند... تا به روز حشر و باقی، به جز راه و رسم یاری، گرویدن به هر مذهب و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع دستورات «سرانجام پِردی وَری» است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز روزه و به جا نیاوردن سنت قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای مسلمانی کند استغفراللّه کفر گفته است
[۲۷] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴.
[۲۸] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۰۴.
[۲۹] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
[۳۰] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۴۱.

و به صراحت از تناسخ و وحدت وجود (انسان خدایی) دفاع می کنند.
[۳۱] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۳.




اختلاف صاحبان این دو گرایش حتی به صدور اطلاعیه در تکفیر همدیگر منجر شده است.
[۳۲] اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ۲۴۰.




بنا بر متون اهل حق ریشه عقاید این مسلک به عالم اَلست اولین دوره از ادوار سه گانه خلقت، قبل از دوره شریعت پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) و دوره آخرالزمان که از زمان علی (علیه السلام) آغاز شده است برمی گردد
[۳۳] برهان الحق، ص۱۶.
[۳۴] برهان الحق، ص۱۹.
و این عقیده به صورت سرّ نزد پیامبران و دوازده امام و اولیای الهی دست به دست گشته تا در قرن هفتم یا هشتم هجری توسط سلطان اسحاق (سلطان سهّاک یا صهّاک) آشکار شد و وی مراسم شرط و اقرار یارانش به مفاد این عقاید و آداب را در کنار پلی منعقد کرد که در روستای محل زندگی خود بعد از هجرت (روستای شیخان) بر روی رودخانه سیروان (شمال شرقی ناحیه گوران) ساخته بود (این پل هم اکنون بسیار مقدس است و به پل صراط تعبیر می شود که ارواح نیکان و بدان موقع گذشتن از آن از هم شناخته می شوند). به همین جهت سلطان اسحاق را مؤسس مسلک اهل حق، و ارکان آن را به زبان کردی اورامانی «بیابَس (بیاوبس) پِردی وَری» می خوانند (بیابس یعنی شرط و پیمان و پردی ور یعنی این طرف پل).
[۳۵] برهان الحق، ص۴۱ـ۴۳.
[۳۶] برهان الحق، ص۲۹۵.
[۳۷] دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۴.
[۳۸] دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۸.




ولادت سلطان اسحاق را مختلف ذکر کرده اند: ۶۱۲ق
[۳۹] حق الحقایق، ص۴۲۶.
۶۷۵ق
[۴۰] نامه سرانجام، ص۱۶.
۶۷۱ ق، ۴۴۵ق، ۵۲۸ق.
[۴۱] دانشنامه نام آوران یارسان.

محل تولد وی روستای برزنجه ناحیه شهرزور از بخش حلبچه سلیمانیه استان کرکوک عراق است. پدرش شیخ عیسی، و مادرش خاتون دایراک رمزبار (رمزیار، رزبار، رضبار) نام داشت. برای تحصیل به شهر زور رفت که اکثریت آنها شافعی مذهب بودند ولی عده ای از غلات نُصَیریه نیز در آن جا فعالیت می کردند. علاوه بر تحصیل نزد عالمان شافعی از جمله ملاالیاس شهرزوری با نصیری ها هم رابطه داشت.
[۴۲] نامه سرانجام، ص۱۶.

وی که ابتدا سنی مذهب بود به سبب ارتباط با نصیری ها در شهر زور و سفری که به ترکیه محل رشد نصیریه ـ داشت ابتدا شیعه شده و سپس جذب طریقه صوفی جنبلایی می شود
[۴۳] اهل حق، ص۱۷۱.
وقتی به برزنجه برمی گردد برادرانش با وی به مخالفت برمی خیزند و مجبور به ترک آن جا می گردد و به روستای شیخان در منطقه اورامان از توابع شهرستان پاوه در استان کرمانشاه هجرت می کند و تا آخر عمر همان جا می ماند. آرامگاه وی کنار رودخانه سیروان جنوب جاده پاوه به نوسود قرار دارد.
[۴۴] دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۰۲.


۱۰.۱ - اعتقادشان نسبت به سلطان اسحاق


اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی (علیه السلام) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق می دانند، و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی (علیه السلام) خوانده و آن دو را برابر دانسته اند؛
[۴۵] حق الحقایق، ص۲۹.
[۴۶] برهان الحق، ص۴۰۵.

امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می دانند.
[۴۷] آثار الحق، ج۱، ص۵۳۷.




مشاهیر اولیای مسلک اهل حق قبل از سلطان اسحاق عبارتند از:
۱. بُ هلول، که وی را پسر عم هارون الرشید و از اصحاب خاص امام صادق (علیه السلام) دانسته اند
۲. شاه فضل ولی، در اواخر قرن سوم هجری
۳. بابا سرهنگ، در قرن چهارم
۴. مبارک شاه، ملقب به شاه خوشین در قرن چهارم و بعد از وفات بابا سرهنگ
۵. بابا ناعوس (نااوس، ناووس) از اکراد ایل جاف کردستان، بین قرن پنجم و ششم.
[۴۸] برهان الحق، ص۲۸ـ۴۰.




جیحون آبادی از فردی به نام نُصَیر یاد می کند که غلام حضرت علی (علیه السلام بوده و اولین فرد بعد از اسلام است که سرّ مگو که نزد علی (علیه السلام) بود بر او فاش شد؛
[۴۹] حق الحقایق، ص۲۳۹.

در سرودهای دینی اهل حق هم تشویق به دین نُصَیری (اهل حق) شده است، و تعبیر به دین و آیین «یاری» هم می تواند ریشه در همین امر داشته باشد.
[۵۰] اهل حق، ص۱۶۲ـ۱۶۳.




سلطان اسحاق یاران خود را در ۱۲ طبقه در طول هم دسته بندی کرد:
۱. هفتن
۲. هفتوانه
۳. هفت نفر قَوِّل طاس
۴. هفت هفتوانه
۵. چهل تن
۶. چهل چهل تنان
۷. هفتاد و دو پیر
۸. نود و نه پیر شاهو (شاهو محلی است جنب اورامان جزو استان کرمانشاه)
۹. شصت و شش غلام کمربند زرین
۱۰. هزار و یک غلام خواجه صفت
۱۱. بی وَر هزار (ده هزار) غلام؛
۱۲. بی ون غلام یا بی ون هزار غلام (هزارهای بی شمار)
[۵۱] برهان الحق، ص۴۵ـ۴۷.

در روایت دیگری این تقسیم، هشت گانه است (با حذف موارد ۶ و ۸ و ۱۰). هفتن و هفتوانه از سایرین مقرب و مقدم اند و آسمان ها به هفتن، و زمین ها به هفتوان سپرده شده و به تعداد آنها خلق گردیده اند. این دو دسته و هفت سردار و قوّلطاسیان (جمعاً ۲۸ تن) اشرف مخلوقات هستند.
[۵۲] سرسپردگان، ص۲۶ـ۲۷.




اهل حق پنج چیز را در عرض هم مقدس می شمارند:

۱۴.۱ - بیابس


بیابس، اعم از ساج ناری و پردی وری. بیابس ساج ناری عهد و پیمانی است که در محضر خورشید بسته شده. در این پیمان، خداوند با هفتن شرط کرده که در طول عمر عالم هر یک از جسدی به جسد دیگر درآیند و مردم را ارشاد و رهبری کنند.
[۵۳] برهان الحق، ص۴۳ـ۴۴.
[۵۴] اهل حق، ص۵۷.


۱۴.۲ - کلام سرانجام


کلام سرانجام، که به عقیده اهل حق شیره و جوهر بطون حقیقی قرآن است
[۵۵] برهان الحق، ص۵۷۲.
و کلام سایر بزرگان اهل حق.

۱۴.۳ - جم و جمخانه


جم و جمخانه (جمع و جمع خانه) یعنی اجتماع جماعت اهل حق برای عبادت و اذکار و اوراد اختصاصی.

۱۴.۴ - دعا خوانده شده در جمخانه بر آن


آنچه در جمخانه به عنوان نذر و طبق قانون اهل حق بر آن دعا خوانده شده است.
[۵۶] سرودهای دینی یارسان، ص۱۵۲ـ۱۶۱.


۱۴.۵ - شرط و اقرار


شرط و اقرار یا همان عهد و میثاق و بیعت.
[۵۷] برهان الحق، ص۲۶ـ۲۷.




اهل حق آیین و مسلک خود را عصاره و حقیقت همه شرایع گذشته می دانند. به زعم آنها، قرآن در اصل ۳۲ جزء بوده که ۳۰ جزء موجود، فرع دین است و دو جزء دیگر، اصل آن. و آن اصل که سرّ مگو است در سینه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مانده و برای عموم فاش نشده بلکه سینه به سینه از امامان به حضرت مهدی (عج) رسیده و آن حضرت این سرّ را که «فرقان» نام گرفت به زبان کردی بیان کرده است.
[۵۸] حق الحقایق، ص۲۰۱ـ۲۰۲.
[۵۹] گنجینه یاری، ص۱۲۸ـ۱۳۰.




شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت. با شریعت اسلام مرحله اول ختم شد، طریقت یعنی آن که با ولایت علی علیه السلام به مسلک اهل حق درآیند، با اطاعت از اولوالامر آنان که به مقام مظهریت و مشیّت رسیده اند که مصداق اتم آن سلطان اسحاق است به مقام معرفت برسند، و آن گاه در مرحله چهارم حق و حقیقت را دریابند تا کمال را در وصال و بقا را در فنا ببینند. به این ترتیب دوره طریقت و معرفت در ولایت علی (علیه السلام) طی شد، و ظهور سلطان اسحاق آغاز پیدایش مرحله حقیقت شد.
[۶۰] برهان الحق، ص۷ـ۱۵.
[۶۱] برهان الحق، ص۴۰۴ـ۴۰۵.

از همین رو شریعت را پوست و صدف، و آیین اهل حق را مغز و دُرّ صدف می خوانند
[۶۲] حق الحقایق، ص۲۰.
عصاره بطون حقیقی قرآن را در کلام سرانجام
[۶۳] برهان الحق، ص۵۷۲.
و دستورات سلطان اسحاق را تکامل یافته شریعت محمدی می دانند.
[۶۴] نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفه اهل حق، ص۱۹۲.




«حلول» ظهور ذات خداوند در صورت انسان یکی از اساسی ترین باورهای اهل حق است و به همین جهت آنها را ملحق به فرقه های غالی کرده اند. تفاوت آنها با علی اللهی ها این است که آنها حلول را اختصاص به علی (علیه السلام) می دهند ولی اهل حق همه بزرگان خود مثل بهلول، شاه فضل، باباسرهنگ، شاه خوشین، باباناووس، سلطان اسحاق، شاه ویسقلی (قرمزی)، محمد بیگ (لرستانی) و خان آتش یا آتش بیگ و... را مصداق آن می دانند.
[۶۵] نامه سرانجام، ص۱۲۶ـ۱۹۵.
[۶۶] برهان الحق، ص۶۴۳ـ۶۴۴.


۱۷.۱ - علی علیه السلام


به گفته اهل حق علی (علیه السلام) خالق زیر و زَبَر و خداوند دو سرا است و اگر هم خدای ناپیدایی وجود داشته باشد سجده برای خدای موهوم بی معناست.
[۶۷] حق الحقایق، ص۴۹ـ۵۰.

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از این که به معراج می رود متوجه می شود که علی (علیه السلام) همان ذات پروردگار است و از او طلب عفو می کند که او را نشناخته است و علی (علیه السلام) از او می خواهد که این راز را فاش نکند.
[۶۸] حق الحقایق، ص۲۰۴ـ۲۰۵.


۱۷.۲ - مراتب مظاهر خداوند نزد اهل حق


البته مظاهر خداوند در یک رتبه نیستند، بلکه بعضی را «ذات بشر» و برخی دیگر را «شاه مهمان» گفته اند.

۱۷.۲.۱ - ذات بشر


ذات بشر وقتی است که ذات حق در مظهری مخصوص به خود ظهور کند مثل حضرت علی (علیه السلام) و سلطان سهاک،

۱۷.۲.۲ - شاه مهمان


اگر به اشخاصی که ذات و مظهر علیحده ای مادون مقام حق دارند به طور موقت تجلی کند آنان را شاه مهمان گویند، مثل این که ذات سلطان سهاک که خداوند است بر یکی از هفتنان مهمان گردد.
[۶۹] برهان الحق، ص۶۳۳.


۱۷.۳ - تعبیر و توجیه دسته اول اهل حق از حلول


با توجه به اجماع مسلمین بر بطلان حلول، دسته اول اهل حق در آثاری که به باور برخی از محققان برای خود جماعت اهل حق نوشته نشده و مطالب آن طوری تنظیم شده که با احکام اسلامی مغایر نباشد
[۷۰] سرسپردگان، مقدمه، ص۷.
این عقیده را تجلی و ظهور نامیده اند
[۷۱] برهان الحق، ص۶۳۳.
و می گویند مقصود این است که جلوه ذات حق طوری جسم علی (علیه السلام) را دربرگرفته و بر آن احاطه کرده که در جسم و هیکل علی (علیه السلام) جز خدا چیزی مشاهده نمی شود؛
[۷۲] برهان الحق، ص۶۳۷.


۱۷.۳.۱ - سؤال درباره ازلی بودن علی


و این در حالی است که هم ایشان در پاسخ به این سؤال که آیا علی (علیه السلام) ازلی و ابدی است؟ می نویسد:...پس به اعتبار این که (مظهراللّه) است ذات او ازلی و ابدی خواهد بود، و به اعتبار این که بشر است چنان که دیده شد قالب تهی نمود؛
[۷۳] برهان الحق، ص۶۵۲.


۱۷.۳.۲ - نقداین جواب


در حالی که اگر مراد از مظهر بودن، متصف بودن به صفات خدایی باشد تلازمی با ازلی و ابدی بودن ندارد، و این ملازمه تنها با قول به حلول برقرار است. همچنین تقسیم تجلیات و مظهرات به «ذات بشر» و «شاه مهمان» و «ذات مهمان» (تجلی ذات حق یا اتصال ذوات مادون حق به اشخاص مساوی یا مادون خود جهت مأموریتی به مدت موقت )
[۷۴] برهان الحق، ص۶۳۳
بدون اراده حلول از الفاظی مثل تجلی و ظهور و اتصال، قابل تصور نیست.

۱۷.۴ - غلو طرف دیگر سکه حلول


غلوّ، طرف دیگر سکّه حلول است، زیرا حلول ذات الهی در شخص مستلزم اعتقاد به الوهیت آن شخص و عین غلوّ است. نشانه های غلو علاوه بر حلول در نوشته های این فرقه فراوان است. آنها علی (علیه السلام) را برتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می دانند با این توجیه که نبوت پوسته، و ولایت مغز و هسته است.
[۷۵] برهان الحق، ص۶۵۲.

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از سفر معراج که به کردگاری علی (علیه السلام) پی می برد، به او سر می سپارد و از جهلش نسبت به مقام وی عذرخواهی می کند و شهادت می دهد که او اول و آخر و خداوند در ظاهر و باطن است.
[۷۶] حق الحقایق، ص۲۰۲ـ۲۰۵.




سلطان اسحاق را که دون و جامه یا مظهر علی (علیه السلام) است چون جامه اش بعد از علی بوده، کامل تر می دانند
[۷۷] آثار الحق، ص۵۳۷.
و بعد از اعلان تعلق هر روز از ایام هفته به یکی از هفتن، سلطان اسحاق را صاحب تجلی در همه اوقات می دانند
[۷۸] برهان الحق، ص۳۹۴ـ۳۹۵.
و «پردری ور» محل هجرت و دفن سلطان را قبله یارسان قرار داده اند.
[۷۹] حق الحقایق، ص۳۶۴.




آنها همه رهبران خاندان های اهل حق (شامل «پیر» و «دلیل)» را دارای علم لدنی و محل تجلی ذات الهی می دانند و هر «دفتری» که منسوب به آنها باشد برایشان معتبر است
[۸۰] آیین اندرز و رمز یاری، ص۱۵ به نقل از شناخت فرقه اهل حق، ص۴۹.
و این در حالی است که معصوم بودن پیامبران را انکار می کنند.
[۸۱] آثار الحق، ج۱، ص۱۴۹.




رکن دیگر عقاید اهل حق تناسخ است که غالباً از آن به «جامه به جامه» و «دون به دون» یاد می کنند (دون لغت ترکی به معنای جامه است)
[۸۲] معرفت الروح، ص۷۳.
[۸۳] آثار الحق، ج۱، ص۳۲۵.

پس از خلقت هفتن (جبرئیل و شش فرشته دیگر) از ذات الهی، آنها از خداوند درخواست کردند که زمین و آسمان و بندگان را بیافریند و اجابت خواست آنها مشروط به این شد تا هر کدام هزار یا هزار و یک دون را بپیمایند.
[۸۴] حق الحقایق، ص۴۴ـ۴۸.

هدف از تبدیل این هزار جامه، فرصت دادن به روح انسانی برای رسیدن به کمال نهایی است.
[۸۵] معرفت الروح، ص۷۰.

حداکثر ضرب الاجل برای طی مراحل کمال، ۵۰هزار سال (به حساب سنواتی کره زمین) است.
[۸۶] معرفت الروح، ص۷۰.


۲۰.۱ - عمر هر قالب جسمانی روح


بنابراین عمر هر قالب جسمانی روح به طور متوسط پنجاه سال است و اگر در یک قالب عمر بیشتر کند در قالب دیگر عمرش کمتر خواهد شد. مناط پنجاه هزار سال، هزار قالب بشری است، و نوزاد باید بیش از ۴۰روز عمر کند تا به عنوان یک قالب محسوب شود و اگر کمتر بود به حساب دوران سیر تکامل هزار قالب بشری نمی آید بلکه نوعی جریمه محسوب می شود. چنان که اگر به علت تنزل مقام به اجسامی غیر از بشر ظاهر شود ولو آن اجسام متعدد و مدت آن هم طولانی باشد به حساب سیر تکامل نخواهد آمد؛
[۸۷] معرفت الروح، ص۷۱.


۲۰.۲ - عالم برزخ ارواح


روح در هر مرتبه ای که می میرد موقتاً به عالم برزخ منتقل می گردد و توقف آن در عالم برزخ برای همه یکسان نیست.

۲۰.۳ - تبدیل مؤنث و مذکر ارواح


در این جامه به جامه گشتن ها جنس مذکر و مؤنث هرگز به هم تبدیل نخواهند شد امّا امکان تبدیل مخنّث به مذکر یا مؤنث وجود دارد.
[۸۸] معرفت الروح، ص۷۳.


۲۰.۴ - تعویض ارواح در زمان حیاتش


روح یک شخص در همان زمان حیاتش بدون این که خودش هم متوجه شود بنا بر حکمت و مصلحت یا نتیجه عکس العملی، می تواند به امر خدا با یک روح دیگر تعویض گردد.
[۸۹] معرفت الروح، ص۷۴.
.

۲۰.۵ - منشأ تبعیضات در زندگی مخلوق


تبعیضاتی که در زندگی مخلوق از هر حیث به ظاهر امر دیده می شود همگی روی حساب های دقیق نتایج اعمال قبلی و حالی و بعدی و یا سیر تکاملی هر موجودی خواهد بود.
[۹۰] معرفت الروح، ص۷۵.


۲۰.۶ - تکامل ارواح


اگر روحی در قالب بشری اولیه توانست با جدّ و جهد و کوشش (یا تأیید الهی) به کمال برسد، به وصال حق و حقیقت می رسد، و الا سیر تکامل هزار عالم خود را انجام می دهد و اگر ظرف مهلت پنجاه هزار ساله (با گردش در هزار قالب) موفق به سیر تکامل هزار عالم نگردید از فیض مرتبه نهایی کمال که وصال حق است برای ابد محروم می گردد و وارد بهشت یا جهنم ابدی می گردد و جزای نیکی اعمالش در یکی از درجات مادون مقام کمال، به میزان استحقاقش داده خواهد شد، و سزای بدی اعمالش را نیز در یکی از مراتب سافل که درجات آن تا اسفل السافلین است خواهد یافت.
[۹۱] معرفت الروح، ص۷۰ـ۷۲.


۲۰.۷ - بیان جزئیات ولی بدون دلیل


بیان این جزئیات در امری که حسی و تجربی نیست از طرف افراد دسته اول اهل حق بدون آن که دلیلی از شرع بر آن اقامه کنند، بسیار عجیب به نظر می رسد مگر آن که باور کنیم آن طور که ادعا کرده اند در تماس مستمر با خداوند بوده اند
[۹۲] آثار الحق، ج۱، ص۲۳.
یا به درجه پیامبری رسیده و دینی مخصوص به ایشان مرحمت شده است.
[۹۳] آثار الحق، ج۱، ص۶۴۴ـ۶۴۶.


۲۰.۸ - توجیه دسته اول اهل حق از تناسخ


دسته اول اهل حق که از استعمال لفظ تناسخ تحاشی می کنند از «سیر تکامل روحی و معنوی » و «جامه به جامه» و امثال آن استفاده می کنند و می گویند تناسخیون آغاز و انجام و هدف خاصی برای انتقالات نفوس قائل نیستند تا برزخ و مبدأ و م معادی برای آن تصور شود و بر همین اساس پاداش و جزا را منحصر در این دنیا و به وسیله همین انتقالات می دانند، در حالی که قائلین به سیر تکامل، برای این انتقالات حد معینی (هزار جامه) قائل شده و لذا آن را هدفدار کرده اند و جایی برای معاد و عالم آخرت و برزخ باز کرده اند.
[۹۴] معرفت الروح، ص۱۱۸.


۲۰.۹ - اشکال بر تناسخ


واضح است که این مقدار تلاش نتوانسته اشکال بنیادین محذور عقلی و نقلی تناسخ مثل محذور تعلق دو نفس به بدن واحد، و تعلق نفس واحد به دو بدن در حالت واحد، و عدم هماهنگی بین نفس و بدن در قوه و فعلیت و رجوع نفس بالفعل به مرتبه قوّه محض
[۹۵] گوهر مراد، ص۱۷۲ـ۱۷۵.
[۹۶] کشف المراد، ص۱۹۱.
[۹۷] اسفار، ج۹، ص۱۰ـ۲۰.
[۹۸] قواعد المرام، ص۱۵۳.
[۹۹] شرح مقاصد، ج۳، ص۳۲۴ـ۳۲۶.
و روایات دالّ بر کفر کسی که قائل به تناسخ است را برطرف کند (مدخل تناسخ).




۲۱.۱ - عقایدشان مبتنی بر تناسخ است


عقاید اهل حق در خصوص آفرینش، مبتنی بر اعتقاد آنها به تناسخ است.

۲۱.۲ - خلقت زمین و آسمانها و موجودات


مطابق یک روایت، خدا ابتدا درون دُرّی بود، سپس از دُرّ بیرون آمد و به فرمان او دُرّ پاشیده شد، و از پاشیدگی آن دودی برخاست و آسمان و زمین و ستارگان و ماه و خورشید و شب و روز پدید آمد، و چون سراسر جهان آب بود آنها را یک جا گرد آورد و دریا و خشکی را از هم جدا کرد و بر روی زمین روییدنی ها و درخت های گوناگون رویاند و در دریا ماهی ها و جانداران متنوع آفرید. پس از آن از کف دریا گوهری بماساند و تخت خویش را پدید آورد، و نام خود را خداوندگار نهاد.

۲۱.۳ - خلقت هفتن و چهل تن و غیره


سپس بخشی از روان جاودانی خود را جدا کرد و فرشتگان و بندگانی به نام های هفتن و چهل تن و چهل چهل تن و هفتوانه و هفت خلیفه و بی ور هزار غلام و بی ون غلام را از آن آفرید.

۲۱.۴ - تقسیم کار بین هفتن و غیره


پاسبانی زمین و آسمان را به هفتن سپرد و نگهبانی بندگان دیگر خود را به هفتوانه داد. پس از آن، با یکی از هفت تن، هفت طبقه آسمان را به نام های: لوح صدف، عقیق، گوهر، دُرّ، یاقوت، مرجان و اَلَست سیر کرد و در هر طبقه جشنی برپا می شد و نیاز درونی فرشتگان اهل آن طبقه را برآورده می کرد و یکی از حاضرین، خود را قربانی می کرد و قربانی میان حاضران تقسیم می شد.

۲۱.۵ - خلقت آدم


پس از این گشت و گذار معنوی، به هفتن دستور داد مشتی خاک از زمین بیاورند تا آدمی را بیافریند، خاک گریه کرد که تاب و توان آدمی شدن را ندارد، و بالاخره توسط فرشته مرگ، دستور انجام شد. هفتن آن مشت خاک را خمیر کرده با آب و باد و آتش آمیختند، و آن گاه خداوند آدم را آفرید. و خلقت عالم و آدم در شش دوره انجام شد.

۲۱.۶ - مهمانی گوهر خداوند در آدمی


خداوند خواست گوهر خود را در پیکره آدمی مهمان کند، و زمان ها گذشت تا این که گوهر خود را در قالب علی (علیه السلام) آمیخته کرد، و دین اسلام را پدید آورد و هفتن و هفتوانه و دیگر فرشتگان را در پیکره های گوناگون آدمیان پدیدار کرد. پس از آن خدا در کالبد بهلول، بابا سرهنگ، شاه خوشین لرستانی و بابا ناووس تابید، و در سده هشتم هجری در تن سلطان اسحاق تجلّی کرد و اسرار آیین یارسان را آشکار ساخت.
[۱۰۱] نوشته های پراکنده درباره یارسان، ص۱۱۸ـ۱۲۰.
[۱۰۲] شاهنامه حقیقت، ص۳۴.
[۱۰۳] شاهنامه حقیقت، ص۵۶ـ۶۲.
[۱۰۴] شاهنامه حقیقت، ص۸۱ـ۸۴.
[۱۰۵] شاهنامه حقیقت، ص۴۴.
[۱۰۶] شاهنامه حقیقت، ص۴۸.
[۱۰۷] شاهنامه حقیقت، ص۱۸۷.
[۱۰۸] شاهنامه حقیقت، ص۲۲۱.
[۱۰۹] شاهنامه حقیقت، ص۲۷۳.
[۱۱۰] شاهنامه حقیقت، ص۳۰۳.
[۱۱۱] شاهنامه حقیقت، ص۳۱۷.
[۱۱۲] نامه سرانجام، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
[۱۱۳] نامه سرانجام، ص۱۹۵.
[۱۱۴] نامه سرانجام، ص۳۹۰.





۲۲.۱ - حق وضع قوانین برای بزرگان


اهل حق بدون ارائه هیچ سند و دلیلی، برای بزرگان خود حق وضع قوانین اجتماعی مثل ارث، قضاوت و داد و ستد قائل هستند.
[۱۱۵] آیین یاری، ص۲۵ به نقل از شناخت فرقه اهل حق، ص۱۰۴.

لذا بعضی از آنها که حتی از دسته اول اهل حق می باشند می گویند اگر زن به شوهر بگوید من تو را نمی خواهم همان لحظه بر او حرام می شود.
[۱۱۶] آثار الحق، ج۱، ص۳۶۳.


۲۲.۲ - حرمت تعدد زوجات


باتعدد زوجات مخالفت می کنند با این استدلال که هیچ فرقی نیست بین این که زنی برود دو شوهره بشود یا مردی دو زنه شود.
[۱۱۷] آثار الحق، ج۱، ص۳۶۲.


۲۲.۳ - خواهر و برادر اقراری


خواهر و برادر اقراری در کنار نسبی و سببی وضع می کنند و تا هفت پشت وصلت بین آن دو را حرام می گردانند.
[۱۱۸] آثار الحق، ج۱، ص۵۴۲.


۲۲.۴ - معصوم نبودن انبیاء


انبیاء را معصوم نمی دانند.
[۱۱۹] آثار الحق، ج۱، ص۱۴۹.


۲۲.۵ - ورود به مسلک اهل حق


ورود بـه مسلک اهـل حـق بـدون عهد و میثـاق و سر سپـردن میسر نیست و سر سپردن یعنی طی تشریفات و آداب خاص، سر تسلیم به مسلک اهـل حـق فـرود آوردن و توسـط دلیل و پیر با صاحب خاندان بیعت نمودن و با رشته شرط و اقـرار بـه پادشاه حقیقت پیوستن.
[۱۲۰] سر سپردگان، ص۵۵ـ۵۶.
[۱۲۱] نامـه سرانجام، ص۵۵۵ـ۵۵۹.
[۱۲۲] برهان الحق، ص۵۶.


۲۲.۶ - دلیل کیست؟


دلیـل، کسـی اسـت کـه با اجـازه پادشـاه و پیـر، گروندگان به مسلک اهل حـق را هدایت و دستگـیری نموده، سپس به پیـر بسپـارد.
[۱۲۳] برهـان الحـق، ص۵۳.


۲۲.۷ - پیر کیست؟


و پیـر کسی اسـت که با اجازه پادشـاه، آن شخص را ارشـاد و بـه شـاه حقیقـت یعنـی کسی که بـه آخرین مرحلـه کمال رسیـده و مقـام اولی الأمـری و مظهراللهی را حائز شـده برسـاند تـا بـا توجهات شـاه به فیض رحمت الهی کامیاب گـردد.
[۱۲۴] برهـان الحـق، ص۵۴.


۲۲.۸ - مکلف بودن اهل حق به داشتن دلیل و پیر


و چون عموم اهـل حـق به سر سـپردن و داشتـن پیر و دلیل مکلف هستند سلطان اسحـاق در عهد خـود بنیامیـن را به سمت پیری و داوود را به عنـوان دلیـل بـرای همـه اهـل حق منصوب کرد، اما چون این دو تأهل اختیار نکرده و اولاد نداشتند هفت خاندان به نام سادات خاندان حقیقت دایر کرد تا هر خاندان برای جمعی از جماعت اهل حق در هر زمان به جانشینی پیر بنیامین انجام وظیفه کنند (که بعد از سلطان، چهار خاندان دیگر هم بر آنها اضافه شد) و وظیفه دلیلی را هم بعد از داوود به دو طبقه (ذریه هفتاد و دو پیر از یاران سلطان اسحاق، و یاران بعضی از خاندان های نامبرده نسل بعد نسل) تفویض کرد.
[۱۲۵] برهـان الحـق، ص۶۵ـ۶۶.


۲۲.۹ - خاندانهای اهل حق


و هم اینک یازده خاندان در جماعت اهل حق وجود دارد: خاندان شاه ابراهیم، عالی قلندر، بابا یادگار، خاموش (از نسل سید ابوالوفامیر سور، سید مصفا، حاجی بابوعیسی، ذوالنور، بابا حیدر، آتش بگ و شاه حیاس.
[۱۲۶] برهـان الحـق، ص۷۲.
[۱۲۷] نامه سرانجام، ص۲۴ـ۲۸.


۲۲.۹.۱ - مراتب خاندانها


از این یازده خاندان فقط دو خاندان اخیر (شاه حیاس و آتش بگ) خاندان های شاه مهمان بوده و علاوه بر پیر و دلیل، جانشین پادشاه هم در ظاهر دارند که همان مسند نشین و رهبر از اولاد آتش بگ و شاه حیاس است، ولی برای مریدان سایر خاندان ها فقط جانشین پیر و دلیل در ظاهر دارند و جانشین پادشاه در ظاهر نداشته بلکه جلوه حق در هر خاندان، و مجمع عبادات اهل حق را مقام پادشاه می دانند.
[۱۲۸] برهان الحق، ص۷۲ـ۷۵.


۲۲.۱۰ - نماز مخصوص اهل حق


نماز مخصوص اهل حق اوراد و اذکار خاصی است که در جم خانه انجام می دهند و به دو صورت جلی و خفی انجام می شود. اهل حق روزی پنج بار باید مشغول اذکار و عبادت برای تزکیه نفس باشند.
[۱۲۹] نامه سرانجام، ص۵۶۵ـ۵۶۶.


۲۲.۱۰.۱ - نماز مخصوص در نظر دسته اول


دسته اول اهل حق نماز مخصوص اهل حق را مکمل نماز شرعی می دانند.
[۱۳۰] برهان الحق، ص۱۳۸.


۲۲.۱۰.۲ - نماز مخصوص در نظر دسته دوم


اما دیگران نیاز را جای گزین نماز دانسته و شرکت یک بار در هفته در جمع های نذر و ذکر را برای تمام عبادات کافی می دانند.
[۱۳۱] سرسپردگان، ص۶۳ـ۶۴.
[۱۳۲] گنجینه یاری، ص۱۹ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵.


۲۲.۱۱ - روزه اهل حق


در مورد روزه نیز هر ساله زمستان در موعد معین که ابتدای آن، مورد اختلاف خاندان های اهل حق است سه روز متوالی بر همه اهل حق واجب است روزه بگیرند.

۲۲.۱۱.۱ - نیت این روزه و فلسفه آن


روزه این سه روز به نیت «روزه مرنوی» است. «مرنو» یعنی غار نو، ومرتبط به واقعه ای است که سلطان اسحاق همراه سه نفر از یارانش مورد تعقیب دشمنان قرار گرفته در کوه «شندرکوه» مرز ایران و عراق فعلی، در غاری که پدیدار شده بود سه شبانه روز به حالت روزه گذراندند، و از آن به بعد به دستور سلطان اسحاق قرار شد هر ساله به همان موعد، افراد اهل حق سه روز صائم باشند.
[۱۳۳] نامه سرانجام، ص۵۷۰ـ۵۷۱.

بعضی، این روزه را به نام نیت قَوَّلطاسی به جا می آورند و یا علاوه بر نیت مرنوی سه روز دیگر را به نیت قَوَّلطاسی به طور استحبابی و نزد بعضی به طور وجوبی روزه می گیرند.
[۱۳۴] سرسپردگان، ص۶۵ـ۷۱.
[۱۳۵] برهان الحق، ص۱۴۴ـ۱۶۱.
[۱۳۶] نامه سرانجام، ص۵۷۱ـ۵۷۲.


۲۲.۱۱.۲ - روزه ماه رمضان


و در مورد روزه ماه رمضان، مثل نماز شرعی، بین دو دسته اهل حق اختلاف است؛
[۱۳۷] سرسپردگان، ص۶۱ـ۶۴.
[۱۳۸] بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۱۱ـ۱۱۲ به نقل از اطلاعیه.

اهل حق وجوه مختلفی به مناسبت ایام روزه داری و عید فطر به نام سرانه یاری (هر سال برای هر نفر سه ریال پردی وری برابر سه مثقال نقره خالص)، سرفطر یاری (پنج شاهی پردی وری معادل یک ربع مثقال نقره خالص)، نذر، و نذر ثبت اعمال به خاندان پیر و دلیل می پردازند.
[۱۳۹] سرسپردگان، ص۷۲ـ۷۳.


۲۲.۱۲ - وضو، غسل، تیمم، غسل میت، تلقین


برای وضو، غسل، تیمم، غسل میت و تلقین میت، نیت و آداب مخصوص جعل کرده اند.
[۱۴۰] سرسپردگان، ص۱۲۰ـ۱۲۵.
[۱۴۱] سرسپردگان، ص۶۵.
[۱۴۲] نامه سرانجام، ص۵۷۴ـ۵۷۶.
[۱۴۳] سرودهای دینی یارسان، ص۱۹۴ـ۲۰۷.


۲۲.۱۳ - حرمت شارب زدن


شارب زدن در آیین اهل حق اکیداً ممنوع است و به زعم آنها حضرت علی (علیه السلام) و سلطان اسحاق هر دو شارب داشته اند و سلطان اسحاق گفته هر کس تابع علی و من است باید شاربش نزند.
[۱۴۴] برهان الحق، ص۶۰۷.


۲۲.۱۴ - جایگاه شیطان در نزد اهل حق


بر اساس برخی منابع اهل حق ملک طاووس (نام شیطان نزد یارسان گوران و کرند) مأمور کیفر دادن و آفرینش ناپاکی و پلیدی برای کسانی است که از دستور حق اعراض کنند.
[۱۴۵] سرودهای دینی یارسان، ص۱۷۴ـ۱۷۵.


۲۲.۱۴.۱ - نظر دسته اول


دسته اول اهل حق شیطان را مرتکب عصیان و تکبر و سرکشی از دستور خداوند می دانند امّا در عین حال سبّ شخص شیطان را به دلیل این که سبّ مصنوع و مخلوق در حکم سبّ صانع و خالق است، جایز نمی دانند و تنها سبّ افعال زشت او را مجاز می شمارند.
[۱۴۶] برهان الحق، ص۳۱۷.


۲۲.۱۴.۲ - نظر دسته دوم


و دسته دوم اهل حق ملک طاووس (شیطان) را از فرشتگان و خاصّان حق می دانند و معتقدند مخالفت وی با خلقت آدم و حوّا مشیّت پروردگار بوده که در ظاهر رانده ولی در باطن مورد لطف حق بوده و می باشد.
[۱۴۷] آیین یاری، ص۵۱ به نقل از اطلاعیه.



 
۱. شناخت فرقه اهل حق، ص۱۸.
۲. حق الحقایق، ص۳۱۵.
۳. حق الحقایق، ص۳۱۷.
۴. حق الحقایق، ص۴۲۰.
۵. سرسپردگان، مقدمه، ص۱۰.
۶. نامه سرانجام، ص۲۲.
۷. برهان الحق، ص۵۶۸ـ۵۶۹.
۸. سرسپردگان، ص۱۱۷ـ۱۱۸.
۹. حق الحقایق، مقدمه مصحح،ص۶.
۱۰. حق الحقایق، مقدمه مصحح،ص۸.
۱۱. نامه سرانجام، ص۵۸۲.
۱۲. حق الحقایق، مقدمه مصحح، ص۶-۹.
۱۳. نامه سرانجام، ص۲۰ـ۲۱.
۱۴. دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۵.
۱۵. نامه سرانجام، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
۱۶. نامه سرانجام، ص۳۱۱ـ۳۱۳.
۱۷. نامه سرانجام، ص۳۹۰.
۱۸. نامه سرانجام، ص۴۹۲.
۱۹. دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۶.
۲۰. برهان الحق، ص۱۰.
۲۱. برهان الحق، ص۶.
۲۲. برهان الحق، ص۱۳۹.
۲۳. برهان الحق، ص۶۴۳ـ۶۴۴.
۲۴. گنجینه یاری، ص۱ـ۴.
۲۵. گنجینه یاری، ص۱۲۸.
۲۶. اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵.
۲۷. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴.
۲۸. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۰۴.
۲۹. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
۳۰. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۴۱.
۳۱. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۳.
۳۲. اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ۲۴۰.
۳۳. برهان الحق، ص۱۶.
۳۴. برهان الحق، ص۱۹.
۳۵. برهان الحق، ص۴۱ـ۴۳.
۳۶. برهان الحق، ص۲۹۵.
۳۷. دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۴.
۳۸. دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۸.
۳۹. حق الحقایق، ص۴۲۶.
۴۰. نامه سرانجام، ص۱۶.
۴۱. دانشنامه نام آوران یارسان.
۴۲. نامه سرانجام، ص۱۶.
۴۳. اهل حق، ص۱۷۱.
۴۴. دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۰۲.
۴۵. حق الحقایق، ص۲۹.
۴۶. برهان الحق، ص۴۰۵.
۴۷. آثار الحق، ج۱، ص۵۳۷.
۴۸. برهان الحق، ص۲۸ـ۴۰.
۴۹. حق الحقایق، ص۲۳۹.
۵۰. اهل حق، ص۱۶۲ـ۱۶۳.
۵۱. برهان الحق، ص۴۵ـ۴۷.
۵۲. سرسپردگان، ص۲۶ـ۲۷.
۵۳. برهان الحق، ص۴۳ـ۴۴.
۵۴. اهل حق، ص۵۷.
۵۵. برهان الحق، ص۵۷۲.
۵۶. سرودهای دینی یارسان، ص۱۵۲ـ۱۶۱.
۵۷. برهان الحق، ص۲۶ـ۲۷.
۵۸. حق الحقایق، ص۲۰۱ـ۲۰۲.
۵۹. گنجینه یاری، ص۱۲۸ـ۱۳۰.
۶۰. برهان الحق، ص۷ـ۱۵.
۶۱. برهان الحق، ص۴۰۴ـ۴۰۵.
۶۲. حق الحقایق، ص۲۰.
۶۳. برهان الحق، ص۵۷۲.
۶۴. نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفه اهل حق، ص۱۹۲.
۶۵. نامه سرانجام، ص۱۲۶ـ۱۹۵.
۶۶. برهان الحق، ص۶۴۳ـ۶۴۴.
۶۷. حق الحقایق، ص۴۹ـ۵۰.
۶۸. حق الحقایق، ص۲۰۴ـ۲۰۵.
۶۹. برهان الحق، ص۶۳۳.
۷۰. سرسپردگان، مقدمه، ص۷.
۷۱. برهان الحق، ص۶۳۳.
۷۲. برهان الحق، ص۶۳۷.
۷۳. برهان الحق، ص۶۵۲.
۷۴. برهان الحق، ص۶۳۳
۷۵. برهان الحق، ص۶۵۲.
۷۶. حق الحقایق، ص۲۰۲ـ۲۰۵.
۷۷. آثار الحق، ص۵۳۷.
۷۸. برهان الحق، ص۳۹۴ـ۳۹۵.
۷۹. حق الحقایق، ص۳۶۴.
۸۰. آیین اندرز و رمز یاری، ص۱۵ به نقل از شناخت فرقه اهل حق، ص۴۹.
۸۱. آثار الحق، ج۱، ص۱۴۹.
۸۲. معرفت الروح، ص۷۳.
۸۳. آثار الحق، ج۱، ص۳۲۵.
۸۴. حق الحقایق، ص۴۴ـ۴۸.
۸۵. معرفت الروح، ص۷۰.
۸۶. معرفت الروح، ص۷۰.
۸۷. معرفت الروح، ص۷۱.
۸۸. معرفت الروح، ص۷۳.
۸۹. معرفت الروح، ص۷۴.
۹۰. معرفت الروح، ص۷۵.
۹۱. معرفت الروح، ص۷۰ـ۷۲.
۹۲. آثار الحق، ج۱، ص۲۳.
۹۳. آثار الحق، ج۱، ص۶۴۴ـ۶۴۶.
۹۴. معرفت الروح، ص۱۱۸.
۹۵. گوهر مراد، ص۱۷۲ـ۱۷۵.
۹۶. کشف المراد، ص۱۹۱.
۹۷. اسفار، ج۹، ص۱۰ـ۲۰.
۹۸. قواعد المرام، ص۱۵۳.
۹۹. شرح مقاصد، ج۳، ص۳۲۴ـ۳۲۶.
۱۰۰. بحارالأنوار، ج۴، ص۳۲۰.    
۱۰۱. نوشته های پراکنده درباره یارسان، ص۱۱۸ـ۱۲۰.
۱۰۲. شاهنامه حقیقت، ص۳۴.
۱۰۳. شاهنامه حقیقت، ص۵۶ـ۶۲.
۱۰۴. شاهنامه حقیقت، ص۸۱ـ۸۴.
۱۰۵. شاهنامه حقیقت، ص۴۴.
۱۰۶. شاهنامه حقیقت، ص۴۸.
۱۰۷. شاهنامه حقیقت، ص۱۸۷.
۱۰۸. شاهنامه حقیقت، ص۲۲۱.
۱۰۹. شاهنامه حقیقت، ص۲۷۳.
۱۱۰. شاهنامه حقیقت، ص۳۰۳.
۱۱۱. شاهنامه حقیقت، ص۳۱۷.
۱۱۲. نامه سرانجام، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
۱۱۳. نامه سرانجام، ص۱۹۵.
۱۱۴. نامه سرانجام، ص۳۹۰.
۱۱۵. آیین یاری، ص۲۵ به نقل از شناخت فرقه اهل حق، ص۱۰۴.
۱۱۶. آثار الحق، ج۱، ص۳۶۳.
۱۱۷. آثار الحق، ج۱، ص۳۶۲.
۱۱۸. آثار الحق، ج۱، ص۵۴۲.
۱۱۹. آثار الحق، ج۱، ص۱۴۹.
۱۲۰. سر سپردگان، ص۵۵ـ۵۶.
۱۲۱. نامـه سرانجام، ص۵۵۵ـ۵۵۹.
۱۲۲. برهان الحق، ص۵۶.
۱۲۳. برهـان الحـق، ص۵۳.
۱۲۴. برهـان الحـق، ص۵۴.
۱۲۵. برهـان الحـق، ص۶۵ـ۶۶.
۱۲۶. برهـان الحـق، ص۷۲.
۱۲۷. نامه سرانجام، ص۲۴ـ۲۸.
۱۲۸. برهان الحق، ص۷۲ـ۷۵.
۱۲۹. نامه سرانجام، ص۵۶۵ـ۵۶۶.
۱۳۰. برهان الحق، ص۱۳۸.
۱۳۱. سرسپردگان، ص۶۳ـ۶۴.
۱۳۲. گنجینه یاری، ص۱۹ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵.
۱۳۳. نامه سرانجام، ص۵۷۰ـ۵۷۱.
۱۳۴. سرسپردگان، ص۶۵ـ۷۱.
۱۳۵. برهان الحق، ص۱۴۴ـ۱۶۱.
۱۳۶. نامه سرانجام، ص۵۷۱ـ۵۷۲.
۱۳۷. سرسپردگان، ص۶۱ـ۶۴.
۱۳۸. بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۱۱۱ـ۱۱۲ به نقل از اطلاعیه.
۱۳۹. سرسپردگان، ص۷۲ـ۷۳.
۱۴۰. سرسپردگان، ص۱۲۰ـ۱۲۵.
۱۴۱. سرسپردگان، ص۶۵.
۱۴۲. نامه سرانجام، ص۵۷۴ـ۵۷۶.
۱۴۳. سرودهای دینی یارسان، ص۱۹۴ـ۲۰۷.
۱۴۴. برهان الحق، ص۶۰۷.
۱۴۵. سرودهای دینی یارسان، ص۱۷۴ـ۱۷۵.
۱۴۶. برهان الحق، ص۳۱۷.
۱۴۷. آیین یاری، ص۵۱ به نقل از اطلاعیه.




دانشنامه کلام اسلامی.    



جعبه ابزار