• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ترجمه قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه، برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا تحویل و تبدیل بیانی به بیان دیگر برای روشن‌تر کردن مفهوم سخن است، مثلا از عربی به فارسی. شرط ترجمه صحیح آن است که کاملا به اصل معنا وفادار باشد؛ یعنی ترجمه همان را افاده کند که اصل آن را می‌رساند، حتی دقایق و ظرایف متن اصلی به متن مترجم منتقل شود بنابراین باید در ترجمه قالب زبان مقصد به گونه‌ای انتخاب شود که بتواند مفهوم مورد نظر زبان مبدا را افاده کند. ترجمه قرآن به دیگر زیان‌ها به منظور آشنا کردن ملت‌های بیگانه از زبان عرب با حقایق و معارف قرآنی، یکی از ضرورت‌های تبلیغی به شمار می‌رود. مبلغان اسلامی همواره با ترجمه و تفسیر آیه‌ها و سوره‌هایی از قرآن کریم مردم را به راه راست هدایت می‌کرده‌اند و تاکنون هیچ دانشمند و فقیهی نگفته است ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها به منظور دعوت به دین اسلام و آشنایی آنان با شریعت و حقایق قرآن، ممنوع است.

فهرست مندرجات

۱ - طرح سه پرسش
۲ - تعریف ترجمه
۳ - شیوه ترجمه
       ۳.۱ - ترجمه تحت اللفظی
       ۳.۲ - ترجمه آزاد
       ۳.۳ - ترجمه تفسیری
۴ - سه ویژگی اساسی قرآن
۵ - اهمیت ترجمه
۶ - دلایل مخالفان ترجمه قرآن
       ۶.۱ - دلایل شاطر بر منع ترجمه
              ۶.۱.۱ - دلیل اول
              ۶.۱.۲ - دلیل دوم
              ۶.۱.۳ - دلیل سوم
       ۶.۲ - پاسخ وجدی بر شاطر
       ۶.۳ - بیان آیات مخالف رای شاطر
۷ - فتاوای علما
       ۷.۱ - فتوای کاشف الغطاء
       ۷.۲ - نظر آیت‌الله خویی
       ۷.۳ - نامه علمای الازهر
       ۷.۴ - فتوای علمای ازهر
              ۷.۴.۱ - مخالفت با فتوای علما
۸ - احکام فقهی متن ترجمه قرآن
       ۸.۱ - نظر ابن فهد
       ۸.۲ - نظر محقق همدانی
       ۸.۳ - فتوای فقها
       ۸.۴ - دیدگاه ابوحنیفه
       ۸.۵ - دیدگاه مذاهب دیگر
       ۸.۶ - پاسخ به ابوحنیفه و مذاهب دیگر
۹ - رسالت ترجمه قرآن
۱۰ - سابقه ترجمه در اسلام
       ۱۰.۱ - ترجمه علمای قرن چهارم
       ۱۰.۲ - ترجمه‌های دیگر
۱۱ - یک نکته
۱۲ - چگونگی ترجمه قرآن
۱۳ - شرایط مترجم
۱۴ - شرط رسمیت یافتن ترجمه
۱۵ - نمونه‌هایی از ترجمه‌های غلط
       ۱۵.۱ - اشتباه در ترجمه بزرگان
۱۶ - آمار اجمالی ترجمه‌های قرآن
۱۷ - مترجمان معروف ترجمه‌های فارسی
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع


بحث درباره ترجمه قرآن را با طرح سه پرسش آغاز می‌کنیم:
سوال اول؛
آیا ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر امکان دارد؟
این سوال بدین جهت طرح می‌شود که قرآن کلام الهی است و در کمال وجازت و بلاغت به عنوان اعجاز نازل شده است؛ بنابراین برگرداندن آن به زبان دیگر هرگز نمی‌تواند این ویژگی‌ها را داشته باشد؛ زیرا متن ترجمه شده سخن خلق است و قرآن سخن حق.
سوال دوم؛
به فرض امکان ترجمه گرچه همه ویژگی‌های قرآن در متن ترجمه شده نباشد، آیا می‌توان آن را به عنوان قرآن عرضه کرد؟ همان‌گونه که ترجمه‌های کتب عهدین را به عنوان تورات و انجیلی تلقی می‌کنند که بر حضرت موسی و حضرت عیسی نازل شده است.
سوال سوم؛
آیا حکم شرعی متن ترجمه شده مطابق حکمی است که بر خود قرآن مترتب می‌شود؟ مثلا آیا می‌توان ترجمه سوره حمد را برای کسی که قادر به خواندن عربی در نماز نیست جایز شمرد؟ آیا همان طور که نباید آیات قرآنی را بدون طهارت لمس کرد در مورد آیات ترجمه شده نیز باید چنین حکم کرد؟
بحث درباره ترجمه قرآن از دیر زمان در بین دانشمندان به طور جدی مطرح بوده است و ما در این فصل بعد از ذکر مطالب مختصری درباره انواع ترجمه‌ها به پرسش‌های سه‌گانه پاسخ می‌دهیم.


تَرجَمَة مصدر فعل رباعی و به معنای تبیین و توضیح است؛ از این رو نوشته‌هایی که شرح حال رجال را بیان می‌کند، کتب تراجم می‌نامند و شرح حال هر یک از رجال را ترجمه او می‌گویند.
از سخن صاحب قاموس چنین بر می‌آید که در ترجمه، تعدد زبان شرط است؛ ترجمه، برگرداندن از زبانی به زبان دیگر است، مثلا از عربی به فارسی.
در المعجم الوسیط چنین آمده است: ترجمه انتقال کلام از زبانی به زبان دیگر است. پس اگر یک معنا، با دو عبارت در پی هم آورده شوند که دومی توضیح اولی باشد، ترجمه نمی‌گویند و صرفا تبیین و توضیح عبارت است. شرط ترجمه صحیح آن است که کاملا به اصل معنا وفادار باشد؛ یعنی ترجمه همان را افاده کند که اصل آن را می‌رساند، حتی دقایق و ظرایف متن اصلی به متن مترجم منتقل شود. مثلا گاه سخن برای افاده اصل معنا نیست، بلکه برای افاده معنای تحسر (اظهار حسرت) یا تحزن (اظهار‌ اندوه) و مانند آن آمده است. اگر چنین متنی ترجمه شود باید ترجمه هم همین معنا را افاده کند؛ یعنی به‌گونه‌ای ترجمه شود که معنای تحسر و تحزن را منتقل کند، نه صرفا به انتقال اصل معنای حقیقی یا مجازی لفظ بپردازد.
گاه اصل افاده کلام در نظم و ترتیب خاص کلمات است، مثلا تقدیم ما حقه التاخیر، یفید الحصر، جان کلام در همین تقدیم و تاخیر نهفته است، باید در ترجمه نیز ظرایفی به کار گرفته شود که این معنا کاملا رعایت شود.
بنابراین شرط است که مترجم به گونه‌ای با دو زبان آشنا باشد که بتواند کاملا رموز و دقایق کلامی هر دو زبان را منتقل کند و با دقت‌نظر، به دقایق نهفته در هر زبان آگاهی یابد. خلاصه باید ترجمه، آینه تمام نمای اصل باشد تا در انتقال مفاهیم کمترین خللی حاصل نشود. البته هرگاه متن اصلی مانند متون مذهبی و کتاب‌های آسمانی از ویژگی‌های خاصی برخوردار باشد، ترجمه نیز به همان‌سان حساسیت بیشتری خواهد داشت؛ بنابراین ترجمه قرآن به دلیل معجزه بودن آن نسبت به متون دیگر بسیار دقیق و مشکل است و از همین رو در ترجمه‌های قرآن لغزش‌هایی رخ داده است که نمونه‌هایی از آن را در پایان سخن می‌آوریم.


اگر ما ترجمه را برگرداندن مطلبی از زبانی به زبان دیگر بدانیم متن ترجمه شده نسبت به زبان مقصد حکم تفسیر، شرح و توضیح دارد؛ بنابراین باید در ترجمه قالب زبان مقصد به گونه‌ای انتخاب شود که بتواند مفهوم مورد نظر زبان مبدا را افاده کند. این کار ممکن است سه گونه انجام شود:
۱. ترجمه تحت اللفظی؛
۲. ترجمه آزاد؛
۳. ترجمه تفسیری.

۳.۱ - ترجمه تحت اللفظی

به این صورت است که مترجم، به جای هر کلمه از زبان مبدا، کلمه‌ای از زبان مقصد را جایگزین می‌کند. جمله‌ها و ترکیب بندی‌های کلام را، یک به یک، کلمه به کلمه، تعویض و تبدیل می‌کند و تا پایان همین‌گونه ادامه می‌دهد. مثلا جمله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بدین صورت ترجمه می‌شود: پناه می‌برم به خدا از شیطان رانده شده، بسم الله الرحمان الرحیم را به نام خدای بخشاینده مهربان ترجمه می‌کند. این‌گونه ترجمه بسیار دشوار است؛ زیرا یافتن کلمات همانند، با همان خصوصیات، در دو زبان مبدا و مقصد کار آسانی نیست و بیشتر مترجمان به همین دلیل دچار اشکال فراوان شده‌اند. به علاوه در بیشتر موارد اینچنین ترجمه‌ها نمی‌تواند کاملا اصل معنا را افاده کند و این، معلول نارسایی برخی کلمات در زبان مقصد است که به طور کامل نمی‌تواند معنای کلمات زبان مبدا را ایفاء کند. بگذریم از اینکه ترجمه تحت اللفظی زیبایی سخن و جذابی آن را نمی‌تواند منتقل کند؛ لذا می‌توان ترجمه تحت اللفظی را نارساترین اسلوب ترجمه دانست و مورد پسند محققان مخصوصا درباره کتب علمی نیست. همچنین این‌گونه ترجمه‌ها، در جمله‌های کوتاه امکان پذیر است، ولی اگر مطلب علمی باشد و سخن به درازا کشیده شود هرگز نمی‌تواند اصل مباحث و مسائل را بازگو کند.
با توجه به اشکالاتی که به اختصار بیان شد، این شیوه ترجمه را باید به عنوان نارساترین ترجمه‌ها دانست. ترجمه تحت اللفظی در کلامی مانند قرآن، که بیشتر تعابیر وارده در آن، با انواع استعاره‌ها و تشبیه‌ها و کناره‌ها ایفا شده است، یا اصلا امکان پذیر نیست و یا به صورت مستهجن و زشتی نمودار می‌گردد؛ زیرا تشبیه و استعاره هر لغت مخصوص همان لغت است و نمی‌توان عین آن را در لغت دیگر به کار برد.
اگر بخواهیم آیه ۲۹ سوره اسراء: و لا تجعل یدک مغلولة الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا را ترجمه تحت اللفظی کنیم به این صورت خواهد بود: هرگز دست خود بر گردن مبند و آن را از هم گشاده کاملا گشاده مدار، آنگاه نکوهیده و درمانده خواهی نشست. خواننده این ترجمه در حیرت خواهد ماند چرا خداوند از بستن دست به گردن و از گشاده نمودن دست منع کرده است، ولی باید توجه داشت که غل یدین در لغت عرب کنایه از بخل ورزیدن و بسط یدین کنایه از سخاوت است.

۳.۲ - ترجمه آزاد

در این روش مترجم سعی می‌کند معنایی را از قالبی به قالب دیگر بریزد تا معنای مقصود کاملا ادا شود؛ یعنی بی کم و کاست مراد متکلم برگردانده شود و حتی المقدور الفاظ و کلمات متن اصلی و ترجمه مطابق هم و جایگزین هم باشد و در صورتی که امکان نداشته باشد، دست به تقدیم و تاخیر و کم و زیاد کردن برخی عبارات می‌زند. چه بسا یک یا چند کلمه بر عبارت می‌افزاید (نه چندان زیاد) تا معنا به خوبی روشن شود. این‌گونه ترجمه را ترجمه معنوی نیز می‌گویند؛ زیرا بیشتر سعی بر انتقال کامل مفاهیم است نه تطابق لفظی؛ بنابراین در این‌گونه ترجمه، تا زمانی که معنا آسیب نبیند، مترجم به نظم و ترتیب اصل التزامی ندارد. در ترجمه بیشتر کتاب‌های علمی، این سبک و اسلوب رعایت شده است؛ این اسلوب پسندیده‌ترین اسلوب‌های ترجمه است و حق امانت را کاملا رعایت کرده است؛ زیرا مقصود صاحب کتاب همان معانی و مطالبی است که برای استفاده کنندگان بیان داشته، خواه به زبان خود کتاب باشد یا زبان دیگر.
شیخ محمد بهاء‌الدین عاملی (متوفای ۱۰۳۱) به نقل از صفدی می‌گوید: ترجمه دو روش دارد:
یکی روش یوحنا بن بطریق و ابن ناعمه حمصی، و آن اینکه هر کلمه از کلمات متن اصلی در نظر گرفته شود تا لفظی که هم معنای آن است آورده شود، سپس به کلمه دیگر به همین نحو پرداخته شود تا جمله‌ای که ترجمه می‌شود به پایان برسد. این روش به دو دلیل ناپسند است:
۱. گاه در زبان دوم لفظی که کاملا معادل لفظ موجود در متن اصلی باشد پیدا نمی‌شود؛ از این رو به ناچار همان لفظ زبان اول، در ترجمه آورده می‌شود بدون اینکه امکان تغییر آن وجود داشته باشد. به همین دلیل، الفاظ بیگانه یونانی، در میان اصطلاحات علومی که به عربی ترجمه شده، فراوان یافت می‌شود؛
۲. ویژگی‌های ترکیب کلام در جملات خبری و انشائی و نیز در مجاز و استعاره و مانند آنها، در زبان‌های مختلف، متفاوت است. بنابراین ترجمه تحت اللفظی گاهی در رساندن اصل مراد، خلل به وجود می‌آورد.
روش دوم، روش حنین بن اسحاق و جوهری است، و آن این است که مترجم، تمام جمله را در نظر بگیرد و معنای آن را در ذهن خود مشخص سازد، آنگاه در زبان دوم جمله‌ای بسازد که در رساندن آن معنا همانند جمله متن اصلی باشد؛ خواه الفاظ مساوی باشند یا نه؛ این روش بیشتر مورد پسند است از این رو کتاب‌های حنین بن اسحاق جز در علوم ریاضی احتیاج به بازنگری ندارد، چون به ریاضیات آشنا نبود، بر خلاف کتاب‌های مربوط به طب و منطق و طبیعیات و الهیات که هرچه در این زمینه‌ها به عربی ترجمه کرده، نیازی به اصلاح ندارد.

۳.۳ - ترجمه تفسیری

مترجم به شرح و بسط مطالب می‌پردازد منتها به زبان دیگر غیر از زبان اصل، مانند تفاسیر فارسی یا دیگر زبان‌ها نسبت به قرآن کریم.
خلاصه ترجمه کاملا تحت اللفظی هرگز مطلوب نیست؛ زیرا در عبارات طولانی و کتاب‌های علمی اصلا امکان ندارد. ترجمه تفسیری محض نیز از حد ترجمه بیرون است و ترجمه خوبی تلقی نمی‌شود. بنابراین ترجمه آزاد ترجمه مرغوب و مطلوبی خواهد بود. حال آنکه متاسفانه بیشتر ترجمه‌های قرآن کریم در گذشته و حال، یا ترجمه تحت اللفظی بوده است یا ترجمه تفسیری.


اینک بعد از مروری کوتاه به انواع ترجمه‌ها به اصل بحث، یعنی امکان و تجویز ترجمه قرآن می‌پردازیم.
قرآن کریم سه ویژگی اساسی دارد که نباید از آن غفلت ورزید. این سه ویژگی است که به این کتاب آسمانی جنبه قدسیت داده و آن را از دیگر کتاب‌های آسمانی ممتاز کرده است:
۱. تمامی عبارات و الفاظ قرآن سخن خدا و ساخته خود اوست؛ لذا خواندن و تلاوت آن یک‌گونه تعبد محض و موجب قرب به حق تعالی است.
۲. قرآن کتاب هدایت همگانی است که صرفا به راه راست و صراط مستقیم هدایت می‌کند.
۳. معجزه جاوید و دلیل صدق دعوت اسلام در بستر زمان است.
این سه ویژگی مهم علاوه بر نظم خاص این کتاب در لفظ و معنا و شیوه منحصر به فرد آن در فصاحت و بیان و غیر از محتوای بلند آن است. اکنون این پرسش مطرح می‌گردد که آیا ترجمه می‌تواند این ویژگی‌ها یا دست کم بعضی از آنها را در بر گیرد؟ یا همه آنها را از بین می‌برد؟ این موضوع، ابعاد بحث ما را در زمینه ترجمه قرآن کریم معین می‌سازد.
در حقیقت باید گفت ترجمه تحت اللفظی در درجه اول، جنبه‌های اعجاز قرآن، به خصوص جنبه‌هایی را که مربوط به شیوه بیان و حد بالای بلاغت آن است، از بین می‌برد؛ همان‌گونه که قداست قرآن را نیز در بر نمی‌گیرد از این رو احکام شرعی که بر قرآن به عنوان خاص آن جاری است، بر آن جاری نمی‌گردد و چه بسا در رساندن مطلب در پاره‌ای موارد (اگر نگوییم در بیشتر موارد) نارسا باشد. اما ترجمه آزاد که به نظم متن اصلی مقید نیست، هرچند مانند ترجمه تحت اللفظی دلایل اعجاز را ندارد و نیز عنوان قرآن در آن نیست، معنای مقصود را می‌رساند؛ البته در صورتی که شرایط لازم را داشته باشد. حال به شرح این مطلب می‌پردازیم:


ترجمه قرآن به دیگر زیان‌ها به منظور آشنا کردن ملت‌های بیگانه از زبان عرب با حقایق و معارف قرآنی، یکی از ضرورت‌های تبلیغی به شمار می‌رفته است. مبلغان اسلامی همواره با ترجمه و تفسیر آیه‌ها و سوره‌هایی از قرآن مردم را به راه راست هدایت می‌کرده‌اند و تاکنون هیچ دانشمند و فقیهی نگفته است ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها به منظور دعوت به دین اسلام و آشنایی آنان با شریعت و حقایق قرآن، ممنوع است. بلکه می‌توان گفت ترجمه قرآن از دیر زمان تاکنون سیره جاری دانشمندان مسلمان حتی غیرمسلمان بوده است؛ زیرا می‌بایست با مردم هر قومی با زبان خودشان سخن گفت، مخصوصا که قرآن کتاب آسمانی دینی که همه ملل جهان را به اسلام دعوت می‌کند و اختصاص به ملت عرب ندارد. از سوی دیگر ملت‌هایی که به زبان عربی آشنایی ندارند، نباید مجبور باشند زبان عربی یاد بگیرند، گرچه یاد گرفتن زبان عربی فضیلتی محسوب می‌شود.
به طوری که قبلا نیز اشاره شد، امروزه یکی از بهترین وسایل تبلیغی، ترجمه کردن آیه‌هایی از قرآن و آشنا ساختن جهانیان با حقایق و معارف قرآنی با شرح و تفسیر آن است؛ زیرا مردم جهان در این انتظارند تا بدانند در قرآن چه حقایقی نهفته است که از ملل مختلف با فرهنگ‌های گوناگون ملت واحدی ساخته و آنها را در برابر ستمگران یک صدا و هماهنگ کرده است؛ لذا ضرورت ایجاب می‌کند که قرآن به تمام زبان‌های زنده جهان ترجمه شود و در اختیار آنان قرار گیرد تا خود از قرآن مستقیما بهره‌مند شوند. البته باید این کار با نظارت کامل افراد متخصص صالح انجام گیرد.


در طول تاریخ اسلامی هرگز از سوی دانشمندان و بزرگان جهان اسلام ممانعتی از ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر نشده، چون ترجمه قرآن ضرورتی تبلیغی بوده که مبلغان اسلام از روز نخست آن را لمس کرده بودند و تنها در سده‌های اخیر (در قلمرو حکومت عثمانی و در بخش‌های عرب نشین آن؛ مثل سوریه و مصر) سخن از عدم جواز ترجمه قرآن به میان آمد و شاید‌ اندیشه‌ای استعماری از سوی مسیحیان باشد که در تلاشی برای ایجاد سد و مانع در مقابل نشر تعالیم اسلام و جلوگیری از گسترش آن به سرزمین‌های غیرعربی ابراز شده باشد.
دکتر علی شواخ می‌گوید: با‌ اندکی تدبر و ژرف‌اندیشی در خواهیم یافت که‌ اندیشه عدم جواز ترجمه قرآن همزمان با حضور مسیحیان غربی و دوره استعمار آنان بر سرزمین‌های اسلامی آغاز شد. آنان برای مسیحیان غربی و دوره استعمار آنان بر سرزمین‌های اسلامی آغاز شد. آنان برای مسیحی کردن مسلمانان به هر وسیله‌ای متوسل شده، به تلاش و تکاپو پرداختند و به فرستادن مبلغان مسیحی به کشورهای اسلامی در لباس‌های مختلف بسنده نکرده، تدریس زبان عربی را حتی در مستعمرات عربی زبان همچون شمال آفریقا ممنوع کردند؛ ظاهرا تصمیم گرفته بودند با منع ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، محاصره قلعه اسلام را کامل کنند؛ مسلمانان غیرعرب هم با عربی آشنا نبودند و ترجمه قرآن را به زبانی که می‌شناختند در اختیار نداشتند؛ لذا میدان تبلیغ برای دیگر ادیان خالی می‌ماند. یکی از مبلغان مسیحی به یکی از دانشمندان ساده دل مسلمان گفت: قرآن به راستی معجزه است و بلاغت آن ترجمه پذیر نیست! این عالم ساده دل از شدت خوشحالی از جا کنده شد و گفت: الفضل ما شهدت به الاعداء، و در این زمینه به ایراد سخنرانی پرداخت و نوشت: ترجمه قرآن مشکل یا محال است. دیگران هم از او پیروی کردند و اظهار داشتند: ترجمه قرآن جایز نیست!
ولی آدمی هر چند بیاندیشد و زمینه را برای خواسته خود فراهم سازد، سرانجام آنچه خدا خواسته و مقدر ساخته است، خواهد شد. مسیحیانی که این‌ اندیشه مسموم را رواج دادند بر این باور بودند که عرب دیگر به ترجمه قرآن اقدام نخواهد کرد و این باورشان درست از آب در آمد، اما مسلمانان غیرعرب (به شهادت تاریخ) به این امر اهتمام ورزیدند؛ عالمان دانای به زبان عربی، قرآن را به زبان ملت‌های خود ترجمه کردند تا آن را برای فرزندان خود و عموم مردم کشورشان که زبان عربی نمی‌دانستند، تدریس کنند. (در پایان این گفتار جدولی مشتمل بر ترجمه قرآن به زبان‌های زنده جهان امروز ارائه خواهیم کرد و ضمن آن، نشان خواهیم داد که قرآن به دست فرزندان غیور اسلام ترجمه شده و این روند با گسترش زمان رو به فزونی است.)
دکتر شواخ در ادامه می‌گوید: بدین ترتیب برای ما روشن می‌شود که حرکت ضد ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها، منحصر به کشورهای عربی و به طور خاص دولت عثمانی است.
[۳] اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۳.


۶.۱ - دلایل شاطر بر منع ترجمه

استاد شاطر، سردمدار مخالفان ترجمه قرآن، با همین شیوه به ایراد دلایلی برای منع ترجمه قرآن پرداخته و خطراتی بر شمرده که ممکن است از رهگذر ترجمه به زبان‌های بیگانه دامن‌گیر دژ مستحکم اسلام یعنی قرآن شود که مهمترین آنها را ذکر می‌کنیم:

۶.۱.۱ - دلیل اول

۱. ترجمه، قرآن را ضایع می‌کند همان‌گونه که تورات و انجیل به علت ترجمه به زبان‌های دیگر ضایع شدند و اصل این دو کتاب با ضایع شدن زبان آنها از بین رفت. پس بیم آن می‌رود که خدا نکرده بر سر قرآن همان بلایی بیاید که بر سر تورات و انجیل آمد.
[۴] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۵ و ۱۶.

در پاسخ می‌گوییم: این یک قیاس مع الفارق است؛ زیرا علت ضایع شدن تورات و انجیل، مخفی کردن اصل آنها از عموم و تنها نشان دادن ترجمه تحریف شده آنها به مردم بود که با هدف فریب آنان انجام گرفت. سران یهود و کشیشان مسیحی، همواره در تحریف تعالیم عهدین می‌کوشیدند. آنان الفاظ عهدین را تحریف نمی‌کردند، بلکه معانی و ترجمه آنها را تحریف می‌نمودند، چون توان تحریف الفاظ را نداشتند، به تفسیر نادرست آن می‌پرداختند و آن را به عنوان تعالیم اصیل الهی به مردم ارائه می‌کردند. خداوند درباره تورات می‌فرماید: الکتاب الذی جاء به موسی نورا و هدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا.. کتابی را که موسی آورد برای مردم روشنایی و رهنمود است؛ (و) آن را به صورت طومارها در می‌آورید، (آنچه را می‌خواهید) آشکار و بسیاری را پنهان می‌کنید.
در موضوع تحریف کتاب گفته‌ایم که تحریف عهدین به صورت تحریف در معنای آنها بوده؛ یعنی آنها را تفسیر نادرت می‌کردند؛ کاری که در ترجمه‌های عهدین صورت گرفت و نه در متن اصلی آنها. خداوند می‌فرماید: قل یا اهل الکتاب لستم علی شی ء حتی تقیموا التوراة و الانجیل و ما امزل الیکم من ربکم؛ بگو: ‌ای اهل کتاب! شما بر چیزی نیستید (استواری در کار و رفتارتان نیست) تا تورات و انجیل و آنچه را که سوی شما نازل شده است بر پا دارید و فرموده است: قل فاتوا بالتوراة فاتلوها ان کنتم صادقین؛ بگو: تورات را بیاورید و آن را تلاوت کنید اگر راست می‌گویید. بنابراین، فاجعه بزرگ در این بود که آنان متن اصلی عهدین را از مردم پنهان می‌داشتند؛ این موضوع، علت اصلی از بین رفتن آنها شد نه ترجمه آن‌ها. اما قرآن کتابی است که مسلمانان نسل به نسل آن را در اختیار دارند، بلکه همه مسلمانان جهان، از معتقد مقلد گرفته تا پژوهشگر توانا، متن قرآن را عزیز شمرده، در حفظ و حراست آن می‌کوشند. خداوند فرموده است: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون؛ همانا ما قرآن را نازل کرده‌ایم و خود ما نگهبان آنیم؛ یعنی قرآن را در سینه‌های مردم و بر دست مردم، هم دوستان و هم دشمنان حفظ می‌کنیم، که این خود یک معجزه جاودان قرآنی است.

۶.۱.۲ - دلیل دوم

۲. طبعا میان ترجمه‌ها اختلافاتی وجود دارد؛ چون سلیقه‌ها بلکه عقیده‌های مردم مختلف است و آنها را به هرجا می‌کشاند. همچنین استعدادها در فهم معانی قرآن و ترجمه آن و درک آراء مختلف، متفاوت است و اختلاف در ترجمه‌های قرآن آثار نامطلوبی دارد؛ زیرا اختلاف در ترجمه، اختلاف در استفاده و استنباط احکام و آداب شرعی را به دنبال دارد و هر گروهی بر حسب آنچه از ترجمه می‌فهمد نظر می‌دهد و شاید میزان اختلاف آن را با سایر ترجمه‌ها نداند.
[۹] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۷ و ۱۸.

پاسخ اینکه: این سخن خارج شدن از فرض مساله است؛ زیرا ترجمه ضوابطی دارد که باید مراعات شود، به خصوص ترجمه قرآن کریم که باید تحت نظارت هیاتی رسمی و گروهی از دانشمندان و ادیبان متخصص و زیر نظر یک دولت اسلامی مقتدر باشد و فرصتی برای دست‌اندازی بیگانگان نگذارد؛ همان‌گونه که رسم الخط آن و نیز چاپ آن باید با ضوابط مشخصی انجام گیرد تا از اختلاف و دگرگونی مصون بماند.

۶.۱.۳ - دلیل سوم

۳. قرآن در بسیاری از آیات خود حقایق پیچیده‌ای دارد که گاه بر بسیاری از دانشمندان پوشیده مانده است و گاه کسانی که پس از آنان آمده‌اند آنها را فهمیده‌اند. در این مورد مثال‌های متعددی وجود دارد. پس اگر قرآن را با اطلاعات امروز خود ترجمه کنیم، وقتی علم در سطح بالایی قرار گیرد و از حقایق قرآن چیزهایی کشف شود که قبلا پوشیده بود، آیا خود را تخطئه کنیم و به همگان اعلام نماییم که ترجمه دیروز ما غلط بوده است؟ مردم به ما چه می‌گویند؟ چه تضمینی برای اطمینان یافتن آنان به ترجمه امروز ماست؛ همان‌گونه که به ترجمه دیروز اطمینان یافته بودند؟. (سپس استاد شاطر برای این موضوع چنین مثال زده است:)
الف) این گفته خداوند که: و من کل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین؛ که مفسران قدیم، زوجین را به دو صنف تفسیر کرده‌اند؛ سپس علوم جدید آمد و پرده از روی معنای درست آن برداشت و نشان داد که در هر میوه‌ای نر و ماده وجود دارد. اگر ترجمه مطابق با تفسیر نخست بود، این حقیقت جدید که علم آن را آشکار ساخته بر خواننده آن پوشیده می‌ماند و از دست می‌رفت.
ب) این گفته خداوند که: والله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت؛ که در این آیه واژه تثیر به سوق می‌دهد تفسیر شده است و بدین‌گونه معنای بدیعی که دلیل اعجاز قرآن کریم است از بین رفته، و آن این است که تثیر از اثاره است؛ یعنی تهییج و تحریک؛ مانند تحریک غبار و دود. این موضوع، مبدا کار تبخیر و باران سازی است، چون تبخیر از حرارت مرکزی و حرارت جوی و باد حاصل می‌شود؛ یعنی در تبخیر این سه عامل لازم است. سپس بادها بخارها را حمل می‌کنند تا آنجا که خدا بخواهد. این معنا برای این آیه اخیرا آشکار شده است.
ج) این گفته خداوند که: و فرعون ذی الاوتاد؛ مفسران اوتاد را به کثرت لشکر معنا کرده‌اند، یا چهار میخ که فرعون مردم را با آن شکنجه می‌کرده است، ولی اکنون روشن شده که منظور از آن همین اهرام است که شبیه کوه هستند و قرآن از کوه‌ها به عنوان اوتاد یاد کرده است: الم نجعل الارض مهادا و الجبال اوتاد؛
د) این کلام خداوند که: والارض بعد ذلک دحاها؛ بعضی از مفسران دحو را به گسترش معنا کرده‌اند؛ که اگر چنین معنا شود، مفهوم اصلی دحو که همانا گرد غیر کامل است (مانند گِردی تخم مرغ) علاوه بر حرکت به دور خود، از بین می‌رود. مردم منطقه صعید که ریشه بسیاری از آنان عرب است نیز، به تخم مرغ دحو یا دحی یا دح می‌گویند.
همچنین اگر این کلام خداوند: یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل؛ به‌گونه‌ای که بعضی از مفسران گفته‌اند ترجمه شود، (تکویر را به پوشاندن تفسیر کرده‌اند.) معنایی که از آیه استفاده می‌شود، که همانا کروی بودن زمین است از بین می‌رود؛ زیرا لازمه گِرد بودن و قوسی بودن نور، گرد بودن آن چیزی است که نور بر آن می‌تابد؛ چون روشنایی و تاریکی، شکل همان جسمی را می‌پذیرند که بر آن واقع شده‌اند. حال اگر آیه به همان معنای پوشش ترجمه شود، ولی بر صحت معنای دوم دلیل‌های دیگری دلالت کند، در این صورت معجزه‌ای از معجزات قرآن را از دست داده‌ایم.
سپس استاد شاطر می‌گوید: بیم آن دارم که این حدیث شریف درباره ما صدق کند که فرمود: شما از سنت‌های پیشینیان وجب به وجب و ذراع به ذراع پیروی می‌کنید؛ حتی اگر به لانه سوسماری درآیند، شما نیز از آنان پیروی می‌کنید. گفتند: ‌ای پیامبر خدا! مقصود شما یهود و نصاری هستند؟ فرمود: پس کیست؟!.
[۱۶] ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵۷.
[۱۷] شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۲۶ - ۲۱.


۶.۲ - پاسخ وجدی بر شاطر

استاد محمد فرید وجدی از طرح مساله ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، به خوبی دفاع کرده و به اعتراض استاد شاطر چنین پاسخ داده است:
ما معتقدیم قرآن کتابی است که شگفتی‌های آن پایان نمی‌پذیرد و رسیدن به ژرفای آن غیرممکن است؛ همان‌گونه که استاد شاطر عقیده دارد، ولی در این مورد چنان غلو نمی‌کنیم که قرآن را به مرحله تعطیل بکشانیم و آن را طلسمی بدانیم که‌ اندیشه از درک آن عاجز است و حقیقت آن در دسترس بشر نیست؛ این طرز تفکر با خود قرآن در تضاد است، چون قرآن در آیات متعددی خود را به عنوان دلایلی روشن معرفی کرده و نیز چنین گفته است که قرآن نازل شده تا مردم در آیات آن تدبر کنند؛ حتی خداوند می‌فرماید: و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر؛ قرآن را برای پند آموزی آسان کرده‌ایم، پس آیا پند گیرنده‌ای هست؟.
این آیه در یک سوره چهار بار تکرار شده است؛ پس روا نیست بگوییم چیزی که خداوند آن را برای یادآوری و پند گرفتن آسان کرده، طلسمی است که نمی‌توان آن را گشود.
آری، مفسران بعد از قرن‌های اول و دوم بعضی از فنون را به عنوان وسیله فهم قرآن وضع کردند، بدین ترتیب قواعد لغت از قبیل نحو، معانی، بیان و بدیع ضبط شد، آنان بدین وسیله خواستند در روشن شدن آیات، تعمق بیشتری به عمل آید. بیشتر این فنون فقط جنبه وسیله دارد و معانی قرآن هرگز از دایره فهم بشر بیرون نیست و هیچ‌کس ادعا نکرده که قرآن، به خصوص آیات محکم آن، در عصری از عصرها فهمیده نشده است؛ اساسا چگونه می‌توان گفت آیات محکم قرآن قابل فهم نیست؟ در حالی که همه دین، از عقاید گرفته تا عبادات و معاملات، بر پایه آیات قرآن استوار است.
بنابراین، گروهی که برای ترجمه قرآن تعیین می‌شود، در مفاهیمی که پیشوایان تفسیر مقرر کرده‌اند، نظر خواهند کرد و اگر میان بعضی از آنها اختلافی بود، آنچه را که اکثریت قبول دارند انتخاب خواهند نمود و در حاشیه به بقیه احتمالات هم اشاره خواهند کرد؛ به این صورت، ترجمه، تمام آراء را در بر خواهد گرفت.
در مورد آیات مربوط به اعتقادات و عبادات و معاملات نیز چنین است. اما آن گروه آیات مربوط به خلقت و تاریخ و نیز آیات متشابه را بدان‌گونه که در زبان عربی احتمال داده می‌شود ترجمه خواهد کرد و به شرح آن خواهد پرداخت. در آیاتی مانند: و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا؛ گروه تفسیری، آیه را بررسی می‌کند و معنای درست آن را در اختیار گروه ترجمه قرار می‌دهد تا آن را ترجمه کند، بدون اینکه به معانی علمی آن اشاره نماید، ولی در ترجمه تثیر سعی می‌کند واژه‌ای را انتخاب کند که تمام خصوصیات لغوی این کلمه را داشته باشد، (واژه تثیر در ترجمه‌های فارسی به معنای برمی‌انگیزد آمده است که دقیقا با معنای کلمه در زبان عربی مطابق است.) و معانی علمی آن را به فهم خوانندگان واگذار می‌کند تا از قرار گرفتن در خطایی چنین بزرگ که استاد شاطر دچار آن شده است (به زودی موارد اشتباه او را بیان خواهیم کرد.) در امان باشند و قرآن را از احتمالاتی که ممکن است دانش کنونی آنها را نفی کند، حفظ نماید، چون علم همواره در حال تغییر است.
فرید وجدی سپس می‌گوید: در اینجا می‌توانیم بگوییم: اگر روش استاد شاطر را در تفسیر و ترجمه آیات قرآنی بپذیریم، سپس علم تغییر کند و از رای پیشین خود برگردد، باید قرآن را دوباره ترجمه کنیم یا آن را با همان خطایی که دارد رها سازیم؟ ولی در ترجمه با روشی که ما گفتیم این‌گونه مشکل‌ها نیست، چون کلمه به مرادف خود ترجمه شده، بدون آنکه شرح و بیان شده باشد. در حقیقت بیان آن به فهم خوانندگان واگذار شده است؛ همان‌گونه که واژه در خود قرآن نیز از چنین حالتی برخوردار است.
[۲۳] وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۲۸ – ۳۰، (مجله الازهر، ضمیمه شماره ۲، ربیع الاول ۱۳۵۵.

من فکر می‌کنم استاد شاطر در استشهاد به آیاتی که از آنها سخن رفت، اشتباه کرده است؛ گذشته از اینکه خطر اختلاف در ترجمه، از خطر اختلاف در تفسیر بیشتر نیست و اصولا گریزی از این اختلاف وجود ندارد.

۶.۳ - بیان آیات مخالف رای شاطر

استاد وجدی آیات را به روشی که مخالف رای استاد شاطر است بیان کرده و ما آن‌ها را به ترتیب ذکر می‌کنیم:
درباره آیه نخست این سخن که علم جدید برای ما کشف کرده که هر میوه‌ای نر و ماده دارد خطاست؛ زیرا میوه‌ها نر و ماده ندارند، و نر و مادگی در‌ اندام گل‌هاست نه میوه‌ها. گاهی در یک گل،‌ اندام نر و ماده هر دو وجود دارد و گاهی این‌ اندام‌ها در دو گل از یک درخت و یا در دو درخت مستقل است و این تلقیح (بارور کردن) نباتی از قدیم معروف بوده و حتی عرب جاهلی آن را می‌دانسته و نخل‌ها را تلقیح می‌کرده است و این معنا بر مفسران قدیم پنهان نبوده است، به همین سبب آیه را بر حسب ظاهر لغوی آن تفسیر کرده‌اند و صحیح هم همین است؛ به خصوص پس از ملاحظه آیه دیگری که در آن، توصیف دو باغی که خدا به پرهیزگاران وعده کرده، آمده است: فیهما من کل فاکهة زوجان؛ این آیه را به هیچ‌وجه نمی‌توان به معنایی که استاد (شاطر) گفته است حمل کرد.
درباره آیه دوم که در آن واژه تثیر را به معنای عمل تبخیر به وسیله حرارت و باد دانسته، در علم طبیعت معروف است که عمل تبخیر در آب‌ها و رطوبت‌ها بر اثر حرارت مرکزی زمین و حرارت آفتاب انجام می‌گیرد و بادها نقشی در آن ندارند، کسی از دانشمندان نیز این را نگفته است. دانشمندان از پانصد سال پیش از میلاد مسیح، پیدایش بخارهای زمینی را که تشکیل دهنده ابرهاست می‌شناختند. کتاب‌های طبیعی قدیم شاهد بر این مطلب است و علم جدید آن را کشف نکرده است.
در آیه سوم نیز که پنداشته منظور از اوتاد اهرام است، نمی‌توان با او هم عقیده شد؛ زیرا علت اینکه به کوه وتد یا میخ گفته می‌شود، این است که در حفظ زمین از لرزش و تلاشی تاثیر دارد، و آن به ضخامت و صلابت کوه وابسته است؛ و می‌دانیم که میان کوه‌ها و بزرگ‌ترین هرم از اهرام مصر تناسبی وجود ندارد، چون ارتفاع آن به صد و پنجاه متر و طول قاعده آن به سیصد و سی و سه متر می‌رسد؛ و این هرم کجا و رشته کوه هیمالیا کجا؛ که ارتفاع آن به هشت هزار و هشتصد متر می‌رسد و قسمت شمال هند را فرا گرفته است؟! یا کوه‌های آند در آمریکای جنوبی کجا که طول قاعده آنها به هفت هزار کیلومتر بالغ می‌شود و ارتفاع آنها چندین هزار متر است؟ خلاصه اینکه بلندترین هرم با کوچک‌ترین قله از کوه‌های زمین مساوی نیست. بنابراین، اطلاق وتد بر آن صحیح نیست، چون مناسبتی میان آنها وجود ندارد. از این گذشته اهرام مصر، قبور فراعنه مصر است که حدود سه هزار سال از فرعون زمان موسی جلوتر بودند. چگونه آنها را به فرعون زمان موسی نسبت می‌دهد؟!
درباره آیه چهارم و پنجم، آنچه ذکر کرده، حتمی نیست؛ احتمالی است مانند سایر احتمالات که درباره آیه داده می‌شود؛ همان‌گونه که حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: القرآن حمال ذو وجوه، ولی این مطلب ربطی به موضوع و مساله امکان ترجمه به شکلی که احتمالات لفظ؛ مانند متن اصلی باقی بماند، ندارد.
به هر حال ترجمه به خودی خود با احتمالاتی که در واژه‌های قرآنی داده می‌شود منافات ندارد، مشروط بر اینکه بر اساسی درست صورت گیرد؛ همان‌گونه که استاد وجدی گفت و دیدیم.
[۲۵] وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۳۵-۳۱.

علاوه بر اشکالات مذکور برخی از مخالفان ترجمه قرآن، به احادیثی تمسک جسته‌اند که باید قرآن را (مانند دیگر عبادات چون اذان، نماز و اذکار حج) به عربی خواند. این احادیث مسلمانان را متعبد به خواندن قرآن به عربی می‌کنند؛ اگر چه مفهوم آنها را درک نکنند، ولی دلالتی بر منع ترجمه قرآن ندارند. البته بهتر است هر مسلمانی با یاد گرفتن زبان عربی مفاهیم قرآن را خود به طور مستقیم درک کند.


دانشمندان پیشین ما (رضوان‌الله‌علیهم) درباره مساله ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر، بحث مفصلی که در بر گیرنده تمام ابعاد مساله باشد نکرده‌اند، بلکه کلام آنان درباره ترجمه در بحث از شرایط قرائت در نماز آمده است و از کلمات‌شان در این بحث استفاده می‌شود که ترجمه اشکالی ندارد. بحث آنان در این است که آیا می‌توان به جای سوره فاتحه، ترجمه آن را در نماز خواند یا نه؟ و این یک بحث ثانوی است که در آن، اصل مشروعیت ترجمه مسلم دانسته شده است.
شخصیت‌های فاضل و ادیب مسلمان در طول تاریخ همه یا بخشی از آیات قرآن را ترجمه و آن را به کسانی که عربی نمی‌دانسته‌اند عرضه نموده‌اند، (در ادامه بحث، نمونه‌هایی از ترجمه‌های قرآن در گذشته را خواهیم آورد.) و این کار در معرض دید فقهای اسلام بوده و از آن جلوگیری نکرده‌اند. این نشان می‌دهد که آنان ترجمه قرآن را به خصوص با هدف مزبور جایز می‌دانسته‌اند.
در این اواخر فتواهایی درباره جواز ترجمه قرآن صادر شده و کسانی درباره این موضوع مقالاتی نوشته‌اند که یا موافق بوده‌اند و یا مخالف، ولی فقها بر جواز ترجمه توافق کرده‌اند، البته با شرایطی که در این زمینه یادآور شده‌اند. اینک ما برخی از این نظریه‌ها و آراء را در اینجا می‌آوریم:

۷.۱ - فتوای کاشف الغطاء

در پاسخ به استفتای استاد عبدالرحیم محمدعلی درباره جواز ترجمه قرآن به زبان‌های بیگانه، دانشمند بزرگ، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء (رحمة‌الله‌علیه) متن زیر را نگاشته است:
وقتی به این مساله نگاه می‌کنیم می‌بینیم اعجاز قرآن که باعث شگفتی دانشمندان بلکه جهانیان شده، مربوط به دو چیز است:
۱. فصاحت مبانی و الفاظ و بلاغت اسلوب و ترکیبات؛
۲. عظمت معانی و مفاهیمی که در قرآن آمده است، مانند قوانین و مقررات بلند و شگفت‌آور و احکام جامعی که برای صلح بشر مقرر گردیده، از عبادات گرفته تا مسائل اجتماعی؛ یعنی از طهارت تا حدود و دیات، علاوه بر مسائل اعتقادی که در مورد توحید، نبوت و معاد به صورت مبرهن بیان شده است. خلاصه اینکه قرآن کریم متکفل اصلاح دنیا و آخرت مردم است؛ به‌گونه‌ای که هیچ کتاب آسمانی و هیچ آیینی از آیین‌های پیشین چنین نبوده است.
شک نیست که ترجمه هرقدر هم در زبان دوم قوی و بلیغ باشد، نمی‌تواند قرآن را در آن زبان منعکس کند، گرچه مترجم در هر دو زبان عربی و دوم نیرومند و ماهر باشد، ولی ترجمه اگر درست باشد و در آن هیچ‌گونه تغییر و تحریفی نباشد، جایز است؛ بلکه برای کسانی که قدرت بر ترجمه دارند، چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، واجب است، چون بهترین راه دعوت به اسلام و تبلیغ دین است و سخن خداوند، آنجا که می‌فرماید: ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر؛ به آن اشاره دارد؛ و چه خیری مهمتر و بزرگ‌تر از دعوت به اسلام است؟!
ترجمه قرآن به زبان فارسی از قدیم رایج بوده و از هیچ یک از دانشمندان بزرگ ما منع از آن نقل نشده است؛ و اگر ترجمه قرآن به فارسی جایز باشد، قطعا ترجمه به زبان‌های دیگر هم جایز خواهد بود. با این بیان نیازی نداریم که به اصل اباحه و مانند آن تمسک کنیم؛ زیرا مساله واضح، درست و روشن‌تر از آن است که احتیاج به دلیل یا اصلی داشته باشد.
[۲۷] نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۳-۴.


۷.۲ - نظر آیت‌الله خویی

استاد بزرگوار ما آیت‌الله خویی (قدس‌سره) نظر روشنی درباره ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر دارد که آن را در پیوست کتاب البیان ذکر و به اجمال به شرایط اولیه ترجمه نیز اشاره کرده است. سخن ایشان چنین است:
خداوند پیامبر خود را برای هدایت مردم فرستاد و او را به وسیله قرآن قوت بخشید. در قرآن تمام آنچه بشر را به سعادت و کمال می‌رساند، وجود دارد. و این لطفی از جانب خداست که به گروه خاصی تعلق ندارد، بلکه تمام بشر را در بر می‌گیرد. حکمت بالغه خدا خواسته است که قرآن عظیم با زبان قوم پیامبر بر او نازل شود با اینکه تعالیم آن همگانی و هدایتش فراگیر است از این رو لازم است تمام مردم قرآن را بفهمند تا از هدایت آن برخوردار شوند و شک نیست که ترجمه آن به این هدف کمک می‌کند. باید در ترجمه مهارت و احاطه کامل بر زبانی که قرآن از آن به زبان دیگر ترجمه می‌شود (زبان عربی) موجود باشد؛ چون ترجمه هرچقدر هم که قوی باشد، مزایای بلاغتی را که قرآن بدان امتیاز یافته، نخواهد داشت؛ اصولا این مطلب در کلامی جریان دارد؛ زیرا چه بسا ترجمه متن، به خلاف معنای مراد در متن اصلی، کشیده شود. بنابراین در ترجمه قرآن باید نخست قرآن فهمیده شود. فهم قرآن در سه چیز خلاصه می‌شود.
۱. ظهور لفظی، که عرب فصیح آن را می‌فهمد؛
۲. حکم عقل فطری؛
۳. آنچه از معصومین در تفسیر آن آمده است.
این امور، مستلزم احاطه کامل مترجم است تا بتواند معنای قرآن را به زبان دیگر منتقل نماید. اما آراء شخصی‌ای که برخی از مفسران در تفاسیر خود دارند و با این معیارها سازگار نیست، از باب تفسیر به رای و از درجه اعتبار ساقط است و مترجم نباید در ترجمه خود به آنها تکیه کند. اگر همه اینها در ترجمه رعایت شود، شایسته است که حقایق قرآن و مفاهیم آن به زبان هر ملتی انتقال داده شود، چون قرآن برای عموم مردم نازل شده و تعالیم و حقایق قرآن برای همه آنان است و سزاوار نیست که زبان قرآن مانع آنان باشد.

۷.۳ - نامه علمای الازهر

نامه استاد دانشگاه الازهر؛
در یک نامه رسمی که شیخ محمدمصطفی المراغی، استاد اسبق دانشگاه ازهر، به نخست وزیر مصر در سال ۱۳۵۵ نوشت، چنین آمده است:
گروهی در گذشته و حال دست به ترجمه قرآن به دیگر زبان‌ها زده‌اند. این مترجمان غالبا به زبان و لغت خویش آشنایی کامل دارند، ولی در زبان عربی چندان مهارتی ندارند، بر اصطلاحات و رموز این زبان واقف نیستند و نیز از اصطلاحات اسلامی سر رشه زیادی ندارند تا بتوانند به طور شایسته مفاهیم قرآنی را درک کنند؛ از این رو در ترجمه‌های موجود، نارسایی فراوانی به چشم می‌خورد و متاسفانه همین ترجمه‌ها با این عیب و نقص‌ها در دسترس مردم قرار دارد و مردم جز آن، راهی برای رسیدن به مفاهیم قرآن ندارند و بر همین ترجمه‌های ناقص و نارسا، در فهم مطالب اسلامی و تعالیم عالی آن، اعتماد کرده و آن را پذیرفته‌اند؛ لذا بر امت اسلامی عموما و بر مردم مصر خصوصا لازم است، به جهت جایگاه بلندی که در جهان اسلام دارند، به این کار خطیر مبادرت ورزیده و این نارسایی‌ها و کمبودها را از ترجمه‌ها بزدایند و ترجمه‌های بی‌عیب و نقص و کاملا رسا در اختیار ملل غیرعرب زبان جهان قرار دهند.
این اقدام اگر به طور جدی انجام شود اثر ژرفی در هدایت گسترده جهانی اسلام خواهد داشت؛ زیرا اساس دعوت به دین اسلام، بر پایه ارائه حجت روشن و برهان قاطع استوار است و در قرآن، حجج و براهین ساطعه و کوبنده، فراوان وجود دارد که دارندگان انصاف را وادار به تسلیم می‌کند و موجب اذعان و گردن نهادن به حق میشود.
فایده دیگر آن برای امت‌های اسلامی است که عربی نمی‌دانند و برای چیدن میوه‌های دین از شاخه‌های بلند آن گردن کشیده‌اند، ولی در برابر خود، ترجمه‌هایی را می‌بینند که آکنده از غلط است. آری، تا هنگامی که ترجمه صحیحی که زیر نظر یک هیات دینی شناخته شده در جهان تهیه شده باشد، به آنان ارائه نشود به همین ترجمه‌های موجود اعتماد خواهند کرد و آنها را بیانگر وحی الهی خواهند دانست.
ما معتقدیم که عهد سلطنت ملک فواد، که کارهای مهمی به نفع اسلام و مسلمانان در آن انجام گرفته، برای اقدام به این کار سزاوار است. خداوند وجود او را برای یاری علم و دین حفظ کند.
لذا پیشنهاد می‌شود تا هیات دولت طرحی برای ترجمه قرآن ارائه دهد و این کار به صورت رسمی به دست با کفایت علمای ازهر و با کمک و مساعدت وزارت معارف و پشتوانه مالی هیات دولت به انجام برسد. خواهشمندم در این باره تامل فرمایید.
در این رابطه نامه رسمی دیگری از وزیر معارف مصر به نخست وزیر نوشته شد و نامه استاد دانشگاه ازهر مورد تایید قرار گرفت تا به طور موکد به خواسته او جامه عمل پوشانده شود.
[۲۹] سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۳۳-۳۵.


۷.۴ - فتوای علمای ازهر

استفتایی در مورد ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر به علمای ازهر تقدیم شد که در آن شرایط لازم ترجمه صحیح قید شده بود. پاسخ استفتا صریحا فتوا به جواز بود. اینک نص و پاسخ آن:
آقایان علما و صاحبان فضیلت، درباره پرسش زیر، پس از ملاحظه مقدمات درج شده نظر خودتان را بفرمایید.
۱. شکی نیست که قرآن کریم نام کتابی است دارای نظم و اسلوب خاص که بر پیامبر اسلام و به زبان عربی نازل شده است و نیز جای شبهه نیست و اینکه اگر معانی قرآن درست فهمیده و به زبان دیگر ترجمه شود، این ترجمه، قرآن نخواهد بود؛ بلکه صرفا ترجمه است و همانند تفسیر، توضیحی بیش نیست.
۲. نیز جای اختلاف نیست که ترجمه تحت اللفظی، به‌گونه‌ای که با معانی، خصوصیات، نظم و اسلوب موجود در قرآن موافق باشد، امکان پذیر نیست.
۳. مردم خود ترجمه‌هایی برای قرآن ارائه و در دسترس همگان قرار می‌دهند که حاوی اشتباهات و غلط‌های بسیار است و برخی مسلمانان از زبان عربی آگاهی ندارند، افراد غیر آشنا به زبان عربی همین ترجمه‌ها را مورد اعتماد قرار داده‌اند و حتی برخی علمای غیرمسلمان که خواسته‌اند بر مفاهیم اسلامی واقف شوند، از همین ترجمه‌ها استفاده کرده‌اند.
۴. این‌ اندیشه قوت گرفته است که بر پایه زیر، ترجمه استواری انجام گیرد: لازم است فهم معانی قرآن، به وسیله بهترین دانشمندان ازهر انجام شود و پس از مراجعه به آرای سلف و بزرگان مفسران این معانی در عباراتی دقیق و محدود پیاده شود، سپس به دیگر زبان‌ها انتقال یابد و انتقال دهندگان باید افرادی باشند که از لحاظ قدرت علمی و احاطه، مورد اطمینان باشند تا بتوانند در کمال امانت و اخلاص، این معانی را به دیگر زبان‌ها برگردانند، به‌گونه‌ای که ترجمه به خوبی معنای آن عبارات عربی را که علما نوشته‌اند، برساند. اقدام به این کار تحت چنین شرایطی شرعا جایز است یا نه؟
البته توضیح داده می‌شود که این ترجمه است و خود قرآن نیست و هیچ‌گونه ویژگی‌های قرآن را ندارد و نیز تمامی آنچه علما از قرآن فهمیده‌اند، نیست. این ترجمه در جنب اصل قرار داده خواهد شد؛ یعنی ترجمه تنهایی منتشر نخواهد شد ....
متن پاسخ علما به قرار زیر است:
سپاس خدای را و صلوات و سلام بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از تمام آنچه در این استفتا آمده بود آگاهی یافتیم و می‌گوییم: اقدام بر ترجمه به صورتی که به تفصیل ذکر شده، شرعا جایز است و خداوند سبحان بهتر می‌داند.
این پاسخ را علمای ازهر امضا کردند که نام آنان به قرار زیر است:
۱. محمود دنیاوی، رییس انجمن علمی طنطا و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۲. عبدالمجید لبان، رئیس دانشکده اصول دین و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۳. ابراهیم حمروش، رئیس دانشکده زبان عربی و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۴. محمد مامون شناوی، رئیس دانشکده شریعت و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۵. عبدالمجید سلیم، مفتی سرزمین مصر و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۶. محمدعبداللطیف فحام، وکیل دانشگاه ازهر و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۷. دسوقی عبدالله بدری، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۸. احمد دلبشانی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۹. یوسف دجوی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۰. محمد سبیع ذهبی، شیخ حنابله و عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۱. عبدالرحمان قراعة، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۲. احمد نصر، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۳. محمد شافعی ظواهری، عضو جمعیت کبارالعلماء.
۱۴. عبدالرحمان علیش حنفی، عضو جمعیت کبارالعلماء.
به دنبال فتوای مزبور، محمد مصطفی المراغی، رئیس دانشگاه ازهر، موافقت خود را با این پاسخ اعلام نمود. متن نوشته او چنین است:
بسم الله الرحمان الرحیم. این پرسش را به آقایان افاضل، اعضای جمعیت کبارالعلماء، ارائه نمودم و من با آنچه آنان رای داده‌اند موافقم.
رئیس جمعیت کبارالعلماء، محمد مصطفی المراغی

۷.۴.۱ - مخالفت با فتوای علما

هیات وزیران مصر با این طرح موافقت نمود و ده هزار جنیه مصری در بودجه سال بعد برای آن در نظر گرفت تا بخشی از آن به وزارت آموزش و پرورش و بخشی به دانشگاه ازهر و بخشی نیز به چاپ خانه امیریه پرداخته شود. این طرح از نظر قانونی رسمیت یافت و آیین نامه‌های اجرایی آن، هم از نظر علمی و هم از نظر رسمی، تنظیم گردید. تصمیم هیات وزیران مصر چنین بود:
پس از آگاهی از نامه استاد دانشگاه ازهر، و نامه جناب وزیر آموزش و پرورش در مورد ترجمه معانی قرآن کریم و با اطلاع مجلس وزرا از دشواری این کار، برای جلوگیری از زیان‌های ترجمه‌هایی که تاکنون منتشر شده است، هیات وزیران در جلسه‌ای که در تاریخ ۱۲ آوریل ۱۹۳۶ میلادی تشکیل گردید، موافقت کرد که معانی قرآن کریم به صورت رسمی ترجمه شود و اساتید دانشگاه ازهر با کمک وزارت آموزش و پرورش به آن اقدام نمایند. این تصمیم بر اساس فتوای جمعیت کبارالعلماء و اساتید دانشکده شریعت گرفته شد.
[۳۰] سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۴۰.

تلاش برای عملی نشدن این تصمیم؛
به دنبال این تصمیم، گروه مخالف به رهبری شیخ محمد سلیمان، نایب رئیس دادگاه شرعی عالی تشکیل شد و با این طرح به شدت مخالفت کرد و شخصیت‌های بزرگی مانند شیخ محمد احمدی ظواهری، رئیس سابق دانشگاه ازهر و عضو جمعیت کبارالعلماء به آنان پیوستند. او در جلسه‌ای که جمعیت علما برای بررسی این طرح تشکیل داده بود شرکت نکرد. از این گذشته نامه‌ای برای علی ماهر پاشا، نخست وزیر سابق، فرستاد تا او را به مخالفت با این طرح وادار سازد.
مخالفان این طرح گرد هم آمده، و برای این منظور گروه مقاومت تشکیل دادند و مقالاتی منتشر ساختند و طوماری را در بازارها گرداندند و از مردم خواستند که آن را امضا کنند و جمعیتی بالغ بر هزاران نفر آن را امضا کردند؛ سپس آن را به مجلس شورا فرستادند. گروه زیادی از علما نیز که پیشاپیش آنان شیخ موسی غراوی، رئیس سابق دادگاه شرعی عالی، و تنی چند از قضات و رؤسای دادگاه‌های شرعی بودند، بر ضد این طرح فتوا دادند و آن را به مجلس فرستادند.
در مجلس، حزبی به ریاست شیخ عباس جمل، وکیل رسمی، تشکیل شد که تعداد زیادی از نمایندگان و اساتید در آن شرکت داشتند. آنان در برابر این طرح مبارزه می‌کردند و اصرار داشتند تا بودجه تعیین شده برای ترجمه قرآن حذف شود. از سوی دیگر، گروهی از مردم شام و فلسطین و عراق نامه‌هایی خطاب به نحاس پاشا، نخست وزیر فرستادند و با اصرار تمام از او خواستند که مانع ترجمه قرآن شود و در این درخواست او را به ایمان و عقیده‌ای که در دل دارد و به نام قرآن و دین سوگند دادند.
نتیجه فریادهای مخالف آن شد که طرح مزبور انجام نگرفت و متوقف شد. پس از آن، نحاس پاشا به صورت ظاهری، مشکل را حل کرد و دستور داد تفسیر جدیدی از قرآن را ترجمه کنند، بی آنکه خود قرآن ترجمه شود. و بدین‌گونه سعی کرد به ظاهر هر دو طرف را قانع سازد و خود را از معرکه به در برد و با این ظاهر سازی کار پایان پذیرفت. متاسفانه کار مهمی که می‌توانست راه گسترش تعالیم اسلامی را بگشاید، با کوته نظری گروهی تعطیل شد.
[۳۱] مجله الرابطة العربیة المصریه، صفر و ربیع الاول ۱۳۵۵، ژوئن ۱۹۳۶ م.



یکی از بحث‌هایی که درباره ترجمه قرآن مطرح است، این است که آیا ترجمه قرآن، حکم خود قرآن را دارد و تمام آثار و احکام قرآن بر آن جاری است، یا ترجمه غیر از قرآن است و احکام قرآن بر آن جاری نمی‌شود؟ نظر شرع در این باره چیست و فقها درباره این مساله چه گفته‌اند؟
تردیدی نیست که هدف از ترجمه، رساندن مفاهیم قرآن و روشن ساختن محتوای این کتاب آسمانی جاوید به زبان‌های دیگر و برای امت‌های دیگر است، تا آنان به تعالیم قرآن و آداب و احکام اسلام نزدیک شوند؛ و این کار اگر یکی از ضرورت‌های تبلیغی اسلام نباشد؛ دست کم بی اشکال است؛ مشروط بر اینکه ترجمه قرآن را قرآن حساب نکنند، بلکه آن را فقط ترجمه‌ای محض قلمداد کنند که احکام خاص قرآن بر آن جاری نمی‌شود و همچون تفسیری که تا حد امکان به ایجاز و اختصار نوشته شده است.
اما حدیثی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است که فرمود: تعلموا القرآن بعربیته؛ یعنی قرآن را به زبان عربی یاد بگیرید، برای تشویق مردم به یاد گرفتن زبان عربی است؛ چون عبادات اسلام به زبان عربی است و بر هر مسلمانی لازم است که تا حد امکان آن را به طور صحیح یاد بگیرد.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: تعلموا العربیة، فانها کلام الله الذی کلم به خلقه و نطق به للماضین. یعنی زبان و آداب لغت عرب را یاد بگیرید چون آن کلام خداست که به وسیله آن با مردم سخن گفته و با پیشینیان نیز با همین زبان سخن گفته است.

۸.۱ - نظر ابن فهد

ابن فهد حلی از امام جواد (علیه‌السّلام) نقل کرده که فرمود: در میان دو تن که از نظر حَسَب و دین برابرند برترینشان نزد خداوند ادیب‌ترین آنان است. راوی گفت: پرسیدم: برتری چنین شخصی را در میان مردم در مجالس می‌دانم؛ برتری او نزد خداوند به چیست؟ فرمود: به خواندن قرآن همان‌گونه که نازل شده است و به اینکه نیایش او بی‌غلط باشد؛ چرا که نیایش غلط به سوی خدا بالا نمی‌رود.
آنچه گفتیم در صورتی است که بخواهند خود قرآن را قرائت کنند؛ اما اگر ضرورت، تفسیر با ترجمه قرآن به زبان غیرعربی را ایجاب کرد، روایات در صدد نهی از آن نخواهد بود؛ در عین حال، به کسی که قادر بر تلفظ عربی نیست، خواندن به لهجه غیرعربی اجازه داده شده است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: شخص عجم از امت من قرآن را با لهجه عجمی می‌خواند و فرشتگان آن را با لهجه عربی بالا می‌برند.
فقها (به جز ابوحنیفه و کسانی که با او هم نظرند چنان که خواهد آمد.) به ویژه فقهای امامیه اتفاق نظر دارند که قرائت در نماز به غیر زبان عربی جایز نیست حتی برای کسی که از سخن گفتن به زبان عربی ناتوان است و تنها می‌تواند آیات دیگری از قرآن را به جای حمد و سوره در قرائت برگزیند یا به گفتن دعا و ذکر لا اله الا الله و تسبیح گفتن (حتی الامکان) مشغول گردد، اما تغییر دادن قرائت به زبان فارسی یا هر زبان دیگری هرگز جایز نیست، مگر به عنوان ذکر مطلق، اگر ذکر گفتن را به غیر زبان عربی در نماز تجویز کنیم که آن هم خالی از اشکال نیست.

۸.۲ - نظر محقق همدانی

محقق همدانی می‌گوید: برای اینکه آنچه در قرائت خوانده می‌شود حقیقتا و واقعا قرآن باشد، باید عین همان ماهیت نازل شده از سوی خداوند بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نظر ماده و صورت خوانده شود. خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده است. بنابراین ایجاد دگرگونی در صورت آن، که همان هیات معتبر در زبان عربی بر حسب وضع لغوی است، مانند ایجاد تغییر در ماده آن، مانع از آن است که بگوییم: این هیات تغییر یافته همان ماهیت اولیه است.
وی در ادامه می‌گوید: قطعا برای نمازگزار کافی نیست که در حال اختیار و تمکن به جای سوره حمد، ترجمه آن را (حتی به خود عربی تا چه حد رسد به فارسی) بخواند؛ زیرا ترجمه سوره حمد عین سوره حمد (که امر خدا به قرائت آن تعلق گرفته است) نیست تا خواندن آن جایز باشد.
او درباره کسی که نمی‌تواند به عربی تلفظ کند می‌گوید: اقوی آن است که در حالت ناتوانی از خواندن سوره حمد و عجز از انتخاب آیات دیگری از قرآن یا تسبیح و تهلیل به جای آن، باز هم ترجمه چون ترجمه است معتبر نیست، زیرا ترجمه، نه خود قرآن است و نه میسور آن؛ زیرا الفاظ قرآن در قرآن بودن آن دخیل است؛ البته، بنابراین مبنا که در موقع عجز از خواندن مقداری از قرآن و نیز عجز از تسبیح و تحمید و تهلیل، مطلق ذکر را جایز بدانیم، می‌توان ترجمه سوره حمد و امثال آن را در نماز خواند، ولی نه به عنوان ترجمه قرآن، بلکه به این عنوان که از مصادیق مطلق ذکر است. البته در همین صورت هم خواندن ترجمه آن بخش از آیات که از قبیل قصه‌های قرآن است به هیچ عنوان جایز نیست؛ بلکه اصلا خواندن آن‌ها جایز نیست؛ زیرا از قبیل سخن گفتن در نماز است که موجب بطلان نماز می‌گردد.

۸.۳ - فتوای فقها

فقها همواره به این مسائل فتوا داده‌اند:
۱. هرکس قرائت سوره حمد را نمی‌داند واجب است یاد بگیرید.
۲. بر هرکس یاد گرفتن سوره حمد مشکل است، به جای آن، آنچه از دیگر آیات قرآن برایش میسر است بخواند.
۳. کسی که چنین امکانی هم برای او میسر نیست، به جای سوره حمد مقداری از اذکار و ادعیه را که به‌ اندازه سوره حمد باشد بخواند، به شرط آنکه به عربی تلفظ کند.
۴. اگر بر ترجمه، عنوان ذکر یا دعا صدق نمی‌کند، خواندن آن قطعا جایز نیست.
۵. اگر ترجمه از قبیل دعا و ذکر باشد در درجه سوم و آن هم بنابراین مبنا که خواندن دعا را به غیرعربی در نماز جایز بشماریم، خواندن ترجمه جایز خواهد بود (که میان فقها محل اختلاف است).
فقهای امامیه بر اینکه ترجمه قرآن، قرآن نیست اتفاق نظر دارند. این حکم که ترجمه، قرآن نیست در میان علمای ما چه در گذشته و چه هم اکنون مورد اجماع است،

۸.۴ - دیدگاه ابوحنیفه

اما در میان مذاهب دیگر، ابوحنیفه معتقد است که ترجمه قرآن را به جای قرآن می‌توان خواند، خواه خواننده قدرت تکلم به عربی داشته باشد یا نداشته باشد. او استدلال می‌کند که آنچه خواندن آن در نماز واجب است همان حقیقت قرآن و معنای آن است که بر قلب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است، چون خداوند می‌فرماید: و انه لفی زبر الاولین؛ همانا قرآن در نوشته‌های اولین است و می‌فرماید: ان هذا لفی الصحف الاولی، صحف ابراهیم و موسی؛ همانا این در صحف نخستین است، صحف ابراهیم و موسی. روشن است که ضمیر در انه و اشاره در معانی قرآن نبوده است. دیگر اینکه خداوند می‌فرماید: و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ؛ این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن شما و هرکسی را (که پیام به او برسد) هشدار دهم و هر قومی تنها با زبان خودشان بیم داده می‌شوند.
[۴۳] محمدمصطفی، مراغی، رساله ترجمة القرآن، ص۹.

سرخسی بر استدلال ابوحنیفه این روایت را نیز افزوده است که فارسی‌زبانان به سلمان فارسی نامه نوشتند و از او خواستند سوره فاتحه را برای آنان به فارسی بنویسد؛ و آنان همان را در نماز خود می‌خواندند تا زبانشان به عربی روان گشت. (در روایت تاج الشریعه حنفی این زیادت آمده است: او نوشت: بسم الله الرحمان الرحیم، به نام یزدان بخشاونده... و پس از آنکه آن را نوشت به پیامبر نشان داد.)
[۴۵] تاج الشریعه، عبیدالله بن مسعود، حاشیه الهدایة، ج۱، ص۸۶.
[۴۶] اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲.

ولی دو شاگرد نزدیک او (ابویوسف و محمد) قرائت ترجمه قرآن را در نماز تنها برای کسی که از خواندن عربی عاجز است جایز می‌دانستند و برای کسی که قدرت قرائت به عربی دارد جایز نمی‌دانستند. شیخ محمد بخیت، مفتی مصر نیز در فتوایی که برای مردم ترانسفال صادر کرده همین‌گونه فتوا داده است. او می‌گوید:
قرائت و کتابت قرآن به زبانی غیر از زبان عربی برای کسی که از عربی ناتوان است، جایز است، مشروط بر اینکه به لفظ و معنا خللی وارد نشود؛ چرا که تاج المحدثین حسن بصری (خواهیم گفت که شخص مزبور حبیب العجمی، شاگرد حسن بصری است نه خود او) قرآن را در نماز خود به فارسی می‌خواند، چون زبانش به عربی نمی‌گردید.
این نوشته را در سال ۱۹۰۳ م برای مسلمانان ترانسفال فرستاد و در همان زمان در مجله المنار چاپ شد.
[۴۷] وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۶۱.


۸.۵ - دیدگاه مذاهب دیگر

بقیه مذاهب در اینکه ترجمه را نمی‌توان در نماز خواند، با شیعه امامیه موافقت دارند و از نظر آنان خواندن فاتحه به زبان غیرعربی در هیچ حالی جایز نیست.
[۴۸] جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۲۳۰.

شیخ محمد مصطفی المراغی، استاد دانشگاه ازهر، در سال ۱۹۳۲ م فتوا دهده که این کار برای کسی که از قرائت عربی عاجز است، جایز می‌باشد. او در رساله‌ای که در این باره نوشته است می‌گوید:
من از بحث در این مساله به این نتیجه می‌رسم که رای قاضی خان و دیگر فقیهان پیرو او ترجیح دارد؛ که همانا وجوب قرائت ترجمه قرآن در نماز است برای کسی که از قرائت عربی آن عاجز است.
هم او در مقام رد مانعان از جمله صاحب الفتح می‌گوید: دلیل مانعان این است که می‌گویند: ترجمه قرآن، قرآن نیست و کلام بشر است؛ بنابراین نماز را باطل می‌کند ... این استدلال صحیح نیست؛ زیرا ترجمه گرچه غیر از قرآن است، به هر حال معانی کلام خدا را در بر دارد و معانی کلام خدا، کلام بشر نیست ... راستی شگفت آور است که معانی قرآن را از جنس کلام بشر بدانند؛ آن هم تنها بدین سبب که لباسی عربی پوشیده است؛ گویا این لباس، همه چیز است!.
[۴۹] مراغی، محمدمصطفی، بحث فی ترجمة القرآن کریم و احکامها، ص۳۲.

سیدمحمد عاملی در شرح کلام محقق حلی مبنی بر اینکه ترجمه قرآن برای نمازگزار کفایت نمی‌کند می‌گوید: این حکم به اجماع علمای ما ثابت است و بیشتر علمای مذاهب دیگر در این مساله با ما موافق‌اند، چون خداوند فرموده است: انا انزلناه قرآنا عربیا؛ دیگر اینکه ترجمه با متن ترجمه شده مغایرت دارد وگرنه ترجمه شعر نیز شعر می‌بود.

۸.۶ - پاسخ به ابوحنیفه و مذاهب دیگر

و اما درباره استدلال ابوحنیفه به اینکه قرا: در زبر اولین و صحف اولی آمده است؛ منظور از این تعبیرات این است که وصف قرآن در آنها آمده و نه خود قرآن. طبرسی می‌گوید: یعنی ذکر قرآن و خبر آن در کتاب‌های پیشینیان بر وجه بشارت به آمدن قرآن و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است، نه اینکه قرآن بر غیر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده باشد. (و نیز در ذیل آیه مربوط به صحف اولی می‌گوید:) یعنی آنچه گفته شد، مانند رستگاری کسی که نفس خویش را تزکیه می‌کند و بقیه مطالبی که در این چهار آیه بیان شده، در کتاب‌های نخستین هم آمده است و در آنها هم گفته شده که نمازگزار و تزکیه کننده نفس خود، رستگار می‌شود؛ و اینکه مردم، دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند؛ در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است. پس مقصود از این تعبیرات آن نیست که خود قرآن در این کتاب‌ها آمده است تا از آن فهمیده شود که ذکر معانی همان ذکر خود قرآن است.
سیدمحمد عاملی در ذیل آیه بلاغ گفته است: لازم نیست بیم دادن با قرآن، با عین الفاظ آن باشد؛ زیرا با روشن ساختن معنای قرآن نیز درست است گفته شود که به وسیله قرآن انذار شده است، ولی این با مساله مورد بحث فرق دارد. مقصود وی این است که میان این دو مساله که بگوییم: با این قرآن بیم بده و انذار کن و این قرآن را قرائت کن تفاوت وجود دارد. در جمله اول لازم نیست که عین قرآن برای مردم نقل شود، بلکه کافی است آنان را با وعد و وعیدی که از قرآن استفاده می‌شود بیم داد، ولی در جمله دوم تلاوت عین قرآن، لازم است؛ همان‌گونه که در نماز خوانده می‌شود.
ابن حزم می‌گوید: هرکس که به عمد سوره فاتحه و یا بخشی از آن و یا قسمتی از قرآن را در نماز خود به صورت ترجمه شده به غیرعربی یا با الفاظ عربی که غیر از الفاظی باشد که خداوند آنها را نازل کرده است بخواند، یا کلمه‌ای از قرآن را پس و پیش کند، نمازش باطل و خودش فاسق است، چون خدا فرموده است: قرآنا عربیا؛ و غیرعربی، عربی نیست، پس قرآن هم نیست. تغییر دادن ترتیب قرآن، تحریف کلام خداست و خدا کسانی را که چنین کنند مورد نکوهش قرار داده و فرموده است: یحرفون الکلم عن مواضعه؛
ابوحنیفه گفته است که نماز چنین شخصی درست است؛ و مقلدان او به این آیه استدلال کرده‌اند: و انه لفی زبر الاولین؛
علی (ابن حزم از این نام، خودش را اراده کرده است، چون نامش علی بن احمد بن سعید بن حزم بود (متوفای ۲۵۶. ) می‌گوید: در این آیه دلیلی بر مدعای آنان نیست، چون قرآنی که بر پیامبر نازل شده، بر پیشینیان نازل نشده و در کتاب‌های آنان تنها ذکر قرآن و اعتراف به مقام آن آمده است؛ اگر بر غیر پیامبر اسلام نیز نازل شده بود، دیگر برای او معجزه و فضیلتی نبود و این سخن را هیچ مسلمانی نمی‌گوید: و کسی که زبان عربی را نمی‌داند، باید خدا را با زبان خودش یاد کند، چون خدا فرموده است: لا یکلف الله نفسا الا وسعها؛ ولی برای او روا نیست که سوره فاتحه و یا چیز دیگری از قرآن را به صورت ترجمه بخواند با این پندار که این همان چیزی است که قرائت آن بر او واجب شده است؛ زیرا همان‌گونه که گفتیم، این غیر از آن چیزی است که بر او واجب شده و در این صورت چیزی را ناروا به خدا نسبت داده است.
در فتوای شیخ محمد بخیت به اهل ترانسفال نیز، حسن بصری با شاگردش اشتباه شده است؛ زیرا آن کسی که نماز را به فارسی می‌خوانده، حبیب عجمی از اصحاب حسن بصری بوده. در شرح مسلم الثبوت آمده است: قرآن را به خاطر داشتن عذری مانند عدم آشنایی با زبان عربی و یا روان نبودن زبان به عربی، می‌توان به فارسی خواند. من از بعضی افراد موثق شنیده‌ام که تاج العرفاء و الاولیاء حبیب عجمی، از اصحاب تاج المحدثین و امام المجتهدین حسن بصری، قرآن را در نماز به زبان فارسی می‌خواند، چون زبانش به عربی روان نبود.
[۶۱] مراغی، محمدمصطفی، بحث فی ترجمة القرآن الکریم، ص۱۷.

و اما درباره حدیث ترجمه سوره فاتحه به دست سلمان و قرائت فارسی زبانان از آن در نمازشان، باید گفت که مستند موثقی برای آن پیدا نکردیم، تنها سرخسی آن را به صورت مرسل از ابوحنیفه نقل کرده و مصدر آن معلوم نیست؛ بر فرض ثبوت این حدیث، شاید ترجمه نه برای قرائت در نماز، بلکه برای آگاهی از معانی آن بوده است.


پس از آنکه روشن شد ترجمه قرآن به صورت آزاد و به گونه‌ای که معانی قرآن را به طور کامل برساند، جایز است، اکنون می‌گوییم: ترجمه قرآن به زبان‌های دیگر به چند دلیل یکی از ضرورت‌های دینی و یک وظیفه اسلامی همگانی به نحو واجب کفایی است و هر مسلمانی که رسالت الهی را در وجود خود احساس می‌کند، وظیفه دارد به این مساله که با اساس اسلام ارتباط دارد و هدف از آن نشر اسلام در جهان است، اهمیت بدهد:
دلیل اول؛
قرآن کتاب دعوت است و باید این دعوت به همه انسان‌ها ابلاغ شود و آن را درک کنند: هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین؛ این بیانی است برای عموم مردم و هدایت و‌ اندرزی است برای پرهیزگاران.
دلیل دوم؛
اسلام دین اختصاصی نیست و همه ملت‌ها حق گرویدن به آن را دارند و ملتی را بر ملتی فضیلت نیست تا حق تقدم داشته باشد. قرآن که کتاب راهنمایی و دعوت به اسلام است؛ نسبت به همه مردم و همه ملل جهان یکسان است: و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا؛ و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا (آنان را با پاداش‌های الهی) بشارت دهی و (از عذاب الهی) بترسانی. تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.
دلیل سوم؛
بر عهده هر مسلمان است تا ندای اسلام را به گوش جهانیان برساند و رسالتی را که قرآن بر عهده او گذارده است، ایفا کند: و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و مامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون؛ و باید از میان شما گروهی (مردم را) به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی‌ها بازدارند، و آنان همان رستگارانند. و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ همان‌گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز امت میانه‌ای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است. و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است، برای آنان روشن کنی، شاید‌ اندیشه کنند.
دلیل چهارم؛
غرض از فرستادن قرآن، تبیین و روشن ساختن آن برای جهانیان است، نه اینکه صرفا تلاوت آن کنند و در اختیار گروهی خاص (مخاطبین اولیه که عرب بودند) باشد. قرا: برای همه است و همه کس باید بتواند آن را درک کند و در اختیار داشته باشد. خداوند از زبان پیامبرش می‌فرماید: و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ؛ این قرآن بر من وحی شد تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنان می‌رسد، بیم دهم. ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون؛ کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده‌ایم بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنان را لعنت می‌کند و همه لعنت کنندگان نیز آنان را لعن می‌کنند.
حقیقت این است که قرآن مقاصد والا و مطالب ارزشمندی در بر دارد و هدف‌های جهانی بزرگی را دنبال می‌کند و باید این هدف‌ها نشر داده شود و به جهانیان ابلاغ گردد، این کار صورت نمی‌گیرد مگر اینکه نشر قرآن فراگیر شود و به همه جهانیان عرضه گردد؛ و این نیز جز با ترجمه قرآن به تمام زبان‌های زنده دنیا امکان پذیر نیست. اگر امت اسلامی به این مهم عمل نکند و از انجام وظیفه دینی لازم خود سر باز زند و از نشر پیام خدا در پهنای زمین کوتاهی کند، خداوند به زودی ملت دیگری را جایگزین او خواهد کرد که مانند او نخواهد بود: و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا امثالکم؛ اگر روی برتابید جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود.


پیشینیان ترجمه معانی قرآن را برای اقوامی که تازه مسلمان شده بودند جایز می‌دانستند. برای آنان که سابقه‌ای در زبان عربی نداشتند، آیه قرآن همراه با ترجمه آن عرضه می‌شد تا معانی قرآن و مقاصد و تعالیم ارزنده آن به مردم فهمانده شود.
شک نیست که در نخستین هجرت مسلمانان به حبشه که آیاتی از قرآن کریم برای حاضران در مجلس نجاشی با حضور وزرا و اعیان دولت خوانده شد، آیات به زبان حبشی (امهری) ترجمه گردید، چون حاضران زبان عربی نمی‌دانستند. صدرالافاضل در این زمینه می‌گوید: من معتقدم که جعفر بن ابی طالب زبان حبشی را می‌دانسته است و همو بود که آیاتی را که از سوره مریم تلاوت و ترجمه کرد.
[۷۱] مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۱۶.

همچنین راجه رائک مهروق امیر منطقه رور هنگامی که از عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز، نماینده دولت اسلامی در آن سامان، در سال ۲۳۰ خواست که قرآن را برای او تفسیر کند؛ یعنی به زبان هندی ترجمه نماید، این کار توسط نویسنده‌ای توانا صورت پذیرفت. مترجم می‌گوید: به تفسیر سوره یاسین رسیدم؛ وقتی آیه: قال من یحیی العظام و هی رمیم، قل یحییها الذی انشاها اول مرة و هو بکل خلق علیم؛ را خواندم و آن را برای او به زبان سانسکریت ترجمه کردم، از تخت به زمین فرو افتاد و گونه خود را روی زمین که نمناک بود نهاد؛ به طوری که گونه‌اش خیس شد و در حالی که گریه می‌کرد گفت: این همان خدای معبود است که هیچ چیزی همانند او نیست. او مخفیانه مسلمان شده بود و در یک اتاق، پنهانی خدا را عبادت می‌کرد.
[۷۳] مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۱۶.
(عجائب الهند، تالیف بزرگ شهریار که تا سال ۳۳۹ زنده بوده است.)
حدیثی را که مشتمل بود بر ترجمه سوره حمد توسط سلمان فارسی به درخواست مسلمانان فارسی زبان یمن، ملاحظه کردید. همچنین مبلغان اسلام و دانشمندان اسلامی، بعضی از سوره‌ها و آیات قرآنی را به زبان‌های دیگر ترجمه کردند؛ این کار با هدف تفهیم معانی آنها به ملت‌های دیگری که مسلمان شده بودند و عربی نمی‌دانستند، صورت پذیرفت.

۱۰.۱ - ترجمه علمای قرن چهارم

مهمترین گروه علمی که قرآن را همراه با یک تفسیر بزرگ ترجمه کردند، علمای ماوراء النهر (در شرق ایران) در قرن چهارم هجری بودند که به درخواست سلطان منصور بن نوح سامانی (۳۶۵-۳۵۰) بدین کار همت گماشتند؛ هنگامی که تفسیر بزرگ جامع البیان ابوجعفر محمد بن جریر طبری (متوفای ۳۱۰) در چهل جلد بزرگ، برای امیر سامانی فرستاده شده بود. او این تفسیر را ارج نهاد و بزرگ شمرد و متاسف بود که ملت او نمی‌تواند از آن استفاده کند؛ از این رو نخست از همه علما و فقهای ماوراء النهر (بلخ، بخارا، باب الهند، سمرقند، سپیجاب، فرغانه و...) درباره مشروعیت ترجمه قرآن استفتا کرد و آنان همگی اجازه دادند. سپس، از آنان خواست که هر کدام برای این کار آمادگی دارند داوطلب شوند. گروهی از دانشمندان معروف آن دیار گرد هم آمدند و نخست قرآن، سپس آن تفسیر را به طور کامل ترجمه کردند. از این ترجمه، بیش از ده نسخه در کتابخانه‌های دنیا موجود است و در تهران برای نخستین بار در سال (۱۳۳۹ ش) به صورت خوبی چاپ شده است.
در نسخه‌های خطی، نخست متن قرآن کریم با شماره آیه، سپس ترجمه آن و بعد ترجمه تفسیر آمده است، ولی در نسخه چاپی، متن قرآن نیامده و تنها به ترجمه آیات و سپس ترجمه تفسیر اکتفا شده است که این کار جای ایراد است و عذر غیر موجه مسؤل چاپ پذیرفته نیست.
اکنون به متن مقدمه اصل کتاب (ترجمه عهد سامانی) توجه کنید:
و این کتاب تفسیر بزرگ است از روایت محمد بن جریر الطبری؛ ترجمه کرده به زبان پارسی و دری راه راست، و این کتاب را بیاوردند سوی امیر سعید مظفر ابوصالح منصور بن نوح بن نصر بن احمد بن اسماعیل ... پس دشخوار آمد بر روی خواندن این کتاب و عبارت کردن آن به زبان تازی، و چنان خواست که مر این را ترجمه کند به زبان پارسی.
پس علماء ماوراء النهر را گرد کرد و این از ایشان فتوا کرد که روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسی گردانیم. گفتند روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کس را که او تازی نداند، از قول خدای عزوجل که گفت: و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه؛ گفت: من هیچ پیغامبری را نفرستادم مگر به زبان قوم او و آن زبانی کایشان دانستند... و اینجا بدین ناحیت، زبان پارسی است و ملوکان این جانب ملوک عجم‌اند.
پس بفرمود ملک مظفر ابوصالح تا علمای ماوراء النهر را گرد کردند؛ از شهر بخارا، چون فقیه ابوبکر بن احمد بن حامد و چون خلیل بن احمد السجستانی و از شهر بلخ، ابوجعفر بن محمد بن علی و از باب الهند، فقیه الحسن بن علی مندوس را و ابوالجهم خالد بن هانی المتفقه را، و هم از این‌گونه از شهر سمرقند و از شهر سپیجاب و فرغانه و از هر شهری که بود در ماوراء النهر، و همه خطها بدادند بر ترجمه این کتاب که این راه راست است.
پس بفرمود امیر سعید ملک مظفر ابوصالح این جماعت علما را تا ایشان از میان خویش هر کدام فاضل‌تر و عالم‌تر اختیار کنند تا این کتاب را ترجمه کنند، پس ترجمه کردند...
[۷۷] طبری، محمد بن جریر، ترجمه طبری، ص۵-۶.


۱۰.۲ - ترجمه‌های دیگر

شاید قدیمی‌ترین ترجمه رسمی قرآن که از سوی حاکمان ترجمه شده، همان ترجمه‌ای باشد که به درخواست راجه رائک مهروق در ایالت رور از بلاد سند در سال ۲۳۰ انجام گرفته است که پیشتر به آن اشاره کردیم.
ترجمه فارسی دیگری هم از ابوحفص نجم‌الدین عمر بن محمد نسفی (نسف که به آن نخشب هم گویند، شهری آباد در مسیر بلخ به بخاراست.) (۵۳۸ - ۲۶۲) وجود دارد؛ او از علمای ماوراء النهر است و تفسیری لطیف به زبان فارسی دارد؛ ابتدا آیه را ترجمه کرده و سپس هرگاه نیاز بوده با شیوای بدیع (موزون و مسجع و با کمال ایجاز و ایفا) به شرح و توضیح آن پرداخته است. (این تفسیر اخیرا به تصحیح عزیرالله جوینی در دو مجلد به چاپ رسیده است.) این تفسیر غیر از تفسیر نسفی معروف نوشته ابوالبرکات عبدالله بن احمد بن محمود نسفی است.
خواجه عبدالله انصاری تفسیری فارسی دارد که به اختصار نوشته و ابوالفضل رشیدالدین احمد میبدی در سال ۵۲۰ آن را شرح کرد و مطالبی بر آن افزود. میبدی ابتدا ترجمه قرآن را آورده و سپس به تفسیر پرداخته است و نام تفسیرش را کشف الاسرار و عدة الابرار نهاده که اخیرا در ده مجلد بزرگ به چاپ رسیده است. توضیح بیشتر درباره این تفسیر در بحث تفاسیر عرفانی خواهد آمد.
خواجه به هنگام تفسیر آیه و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم؛ و هیچ پیامبری نفرستاده‌ایم مگر (با پیامی) به زبان قومش تا (احکام و حقایق را) برای آنان روشن بدارد. به شکل لطیفی از ظاهر آیه استنباط کرده است که تبلیغ قرآن در میان دیگر ملت‌ها (با زبان خودشان) جایز است؛ زیرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی همه مردم مبعوث شده است. وی برای اثبات مدعای خویش به ادله چندی استشهاد کرده است.
از همه این تفاسیر فارسی، بهتر و کامل‌تر، تفسیر علامه، جمال‌الدین ابوالفتوح حسین بن علی‌محمد بن احمد رازی است. او از نوادگان نافع بن بدیل بن ورقاء خزاعی صحابی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است. وی این تفسیر را در ۱۰ مجلد بزرگ در نیمه قرن ششم هجری به پایان رسانید. شیوه تفسیرش چنین است که در آغاز، خود آیه را ذکر می‌کند و سپس ترجمه آیه را در زیر آن می‌نویسد و آنگه به تفسیر می‌پردازد. متن این تفسیر یکی از شیواترین نثرهای فارسی قدیم به شمار می‌آید که با اسلوبی دلنشین و به غایت زیبا به رشته تحریر در آمده است. این تفسیر به بسط و شرح جوانب مختلف آیات به صورت گسترده و کامل می‌پردازد و از بزرگترین ذخایر کهن اسلامی است. این تفسیر در ایران چند بار به شکلی زیبا چاپ شده و مورد توجه عالمان فرهیخته قرار گرفته است.
نظام‌الدین حسن بن محمد قمی نیشابوری (متوفای ۷۲۸) تفسیری بدیع به نام غرائب القرآن و رغائب الفرقان دارد که در آن ابتدا آیه را به زبان فارسی ترجمه می‌کند و سپس با زبان عربی به تفسیر آیه می‌پردازد. ابتدا آیات را با توجه به ظاهرش تفسیر می‌کند و سپس به شیوه عرفانی خاص خودش به تفسیر باطنی آیات می‌پردازد. این تفسیر در مصر با حذف ترجمه آیات، در حاشیه تفسیر طبری و مستقلا نیز به چاپ رسیده است، ولی در نسخه‌های خطی و چاپی هند و ایران ترجمه یاد شده آمده است.
[۷۹] مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۲۰.



قرآن به زبان‌های بسیاری توسط مترجمان متعددی ترجمه شده است که به صدها ترجمه، در سی و پنج زبان زنده متمدن امروز رسیده است. بعضی از این ترجمه‌ها ده‌ها بار چاپ شده است؛ مثلا ترجمه انگلیسی «سیل» بیش از چهل بار چاپ شده است. همچنین ترجمه‌های فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، فارسی، ترکی، اردو، چینی، جاوه‌ای و دیگر زبان‌های زنده دنیا.
در میان این مترجمان کسانی هستند که آشکارا دشمن اسلام و مسلمانان هستند و بعضی از آنان توانایی ترجمه کامل قرآن را که دربرگیرنده معانی قرآن باشد، ندارند؛ لذا از ناحیه آنان تحریف‌های بسیاری در معانی قرآن رخ داده است. این کار در نهایت به اساس اسلام و جامعه مسلمانان زیان می‌رساند، گذشته از خطاهای فاحشی که از ناحیه مترجمانی که شایستگی این کار را نداشته‌اند به وجود آمده است.
بنابراین، ما فرزندان اسلام و مبلغان آن نباید دست روی دست بگذاریم و خود را به زنجیر ننگ و عار مقید سازیم و در برابر این رویدادهای ناگوار و حقایق تلخی که پیش روی ما مسلمانان اتفاق می‌افتد، ساکت بنشینیم.
هشت قرن پیش یکی از سرکشیشان مسیحی به نام یعقوب بن صلیبی، قرآن را با هدفی شوم به سریانی ترجمه کرد که خلاصه آن در سال ۱۹۲۵م منتشر شد و بسیاری از احبار و رهبانان از او پیروی کردند، و خدا می‌داند چه‌ اندیشه‌های شومی در سر دارند.
[۸۰] مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۲۰.

ابوعبدالله زنجانی می‌گوید: و چه بسا اولین ترجمه به زبان لاتینی (که زبان علم در اروپاست) در سال ۱۱۴۳ م بر دست کنت (robert kennett) انجام گرفت که در این زمینه از یک کشیش ایتالیایی و یک دانشمند عرب یاری گرفت. هدف او از این ترجمه عرضه آن بر دیکلونی (prerre diclunij) به انگیزه رد بر قرآن کریم بوده است. در سال ۱۵۹۴ م هنکلمان (hinckelmann) ترجمه خود را نشر داد و به دنبال آن در سال ۱۵۹۸ م چاپ مراتشی (marracci) که همراه با پاسخ‌ها بود، انجام یافت.
[۸۱] زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القران، ص۶۹.



از مباحث گذشته، روش ترجمه‌ای که مورد نظر ماست تا حدودی روشن شد که عبارت است از اینکه مترجم، قرآن را آیه آیه و مطابق با ترتیب موجود در نظر بگیرد و با دقت و تامل، معنای آن را بفهمد و مفاهیمی را که الفاظ آیه، آشکارا یا ضمنی بر آن دلالت دارد، به دست آورد و مفاهیمی را که از لحاظ عقلی ممکن است فهمیده شود، کنار بگذارد؛ زیرا به دست آوردن مفاهیم عقلی، مربوط به تفسیر می‌شود نه ترجمه. آنگاه مفهوم هر آیه را در یک قالب لفظی در زبان ترجمه بریزد و کلماتی را به کار برد که معانی الفاظ متن اصلی را برساند و حتی در صورت امکان بر معانی ضمنی الفاظ اصلی هم دلالت کند؛ و اگر دلالت نکرد، به وسیله قراین آن معنا را برساند تا معانی آیه همان‌گونه که هست در ترجمه منعکس گردد. همچنین تلاش کند که تا حد امکان قالب لفظی که مشابه متن اصلی است دچار تغییر و تحریف نشود.
این نوع ترجمه که در درجه نخست سلامت معنا را حفظ می‌کند، گاهی سبب می‌شود که جای بعضی از واژه‌ها تغییر کند یا در روابط کلام (که در متن اصلی یا ترجمه معمول است) دگرگونی پدید آید و یا به منظور رساندن تمام مراد، واژه‌ای در ترجمه افزوده شود، که این نوع افزوده‌ها تا هنگامی که سلامت معنا حفظ شود مانعی ندارد. البته بهتر است مترجم، افزوده‌ها را میان کروشه قرار دهد. تا واژه اصلی با افزوده، بر خواننده مشتبه نشود.
خلاصه اینکه برای کسی که می‌خواهد ترجمه معنوی درستی را ارائه کند، لازم است که گام‌های زیر را به ترتیب بردارد:
۱. معنای جمله را به طور دقیق و خوب و با حصول اطمینان بفهمد.
۲. جمله‌های متن اصلی را با بررسی واژه‌ها و روابط موجود میان آنها تحلیل کند و آنها را از یک دیگر جدا سازد تا معنای استقلالی یا ضمنی هر یک را در زبان اصلی بیابد و در ساختار ترکیبی جمله که ممکن است بر معنایی افزون بر معانی الفاظ دلالت کند، دقت به عمل آورد و از آن مطمئن شود.
۳. کلمات و روابط میان آنها را در زبان دوم پیدا کند، به صورتی که به کلمات و روابط زبان اصلی، هم در رساندن معنا و هم در مفهوم کلمات، شبیه باشد؛ اگر حقیقت باشد حقیقت و اگر مجاز باشد، مجاز ترجمه شود.
۴. این کلمات و الفاظ را درست ترکیب‌بندی کند؛ به‌گونه‌ای که با ادبیات زبان دوم سازگار باشد و از این جهت در سطح بالایی قرار گیرد و در حد امکان ترتیب متن اصلی را رعایت نماید.
۵. افزوده‌ها را که در برابر آن، واژه‌ای در متن اصلی وجود ندارد و مترجم آنها را برای رساندن معنای کامل آورده است، مشخص سازد و مثلا آنها را میان کروشه قرار دهد. در عین حال از تکرار این کار در کلام واحد پرهیز کند؛ زیرا باعث تشویش در فهم معانی می‌شود.
۶. ترجمه را با حضور یک هیات ناظر، با اصل مقابله کند و این هیات مطابقت آن را تایید نماید.


شرایطی که باید در مترجم یا مترجمان وجود داشته باشد تا ترجمه از خطا و لغزش مصون بماند، عبارتند از:
۱. مترجم در هر دو زبان مهارت داشته باشد، هم در زبان اصل و هم در زبان ترجمه (زبان دوم) و با آداب و ویژگی‌های کلامی هر دو زبان کاملا آشنا باشد.
۲. معنای آیه را با توجه به تفاسیر معتبر و مورد اطمینان به دست آورد و به برداشت خودش که بر حسب فهم عادی و یا شناخت لغات باشد، اکتفا نکند. گاهی دلایل و شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد موضوعی غیر از ظاهر آیه اراده شده است و اگر به تفاسیر معتبر مراجعه نکند، این امر بر او پنهان می‌ماند.
۳. به عقیده خاصی تمایل پیدا نکند و یا مذهب خاصی را در نظر نگیرد، چون در این صورت این ترجمه، ترجمه برای آن عقیده و به سود آن خواهد بود و نه ترجمه معانی قرآن.
۴. واژه‌های متشابه را آنچنان که هست رها کند و به ترجمه آنها به مرادف خودشان اکتفا نماید و درباره آن شرح و بسط ندهد، چون این کار به عهده تفسیر است.
۵. حروف مقطعه فواتح سوره‌ها را به حال خود بگذارد، چون آنها رمزهایی هستند که باید بدون تفسیر و بی هیچ تغییری، به حال خود باقی بمانند.
۶. از به کارگیری اصطلاحات علمی و فنی در ترجمه خودداری کند، چون وظیفه ترجمه این است که معانی مستفاد را صرفا به صورت لغوی نشان دهد.
۷. به آراء و نظریه‌های علمی نپردازد و کلمات وارد در قرآن را به معانی جدیدی که علم کشف کره است معنا نکند، بلکه آنها را بر حسب فهم لغوی معنا کند به‌گونه‌ای که معنای لغوی صرف باشد.


برای آنکه ترجمه قرآن در جامعه اسلامی رسمیت یابد شرایطی دارد که عبارتند از:
۱. گروهی از دانشمندانی که شایسته این کار هستند و به درستی‌اندیشه و نظر و اجتهاد شهرت دارند، برای ترجمه تشکیل شود. چون ترجمه فردی مانند تفسیرهای فردی خالی از اشتباه و خطا نیست و حداقل این است که در کار گروهی کمتر اشتباه رخ می‌دهد؛ از این رو کار گروهی در مورد کتاب خدا، به سلامت و احتیاط نزدیک‌تر است.
این گروه باید مورد تایید مقامات رسمی یا حکومت‌های عادل و یا مراجع دینی در سطح بالا باشد تا تصمیم‌های آنان به طور رسمی و قطعی تنفیذ شود.
۲. شخصیت‌های معروفی در زبان ترجمه (زبان دوم) با گروه مزبور همراهی کنند تا صحت ترجمه مورد تایید قرار گیرد و مردم از زبان ترجمه اطمینان پیدا کنند.
۳. آخرین شرط این است که ترجمه همراه با اصل باشد و به ملت‌های گوناگون ترجمه‌های خالی از متن عرضه نشود تا تصور نکنند که ترجمه، همان قرآن کتاب مسلمانان است، بلکه بداند که آن یک ترجمه صرف است و خود قرآن نیست و ترجمه در کنار آن جنبه توضیح و بیان معانی را دارد و آنچه اصل است خود قرآن است. بدین‌گونه می‌توانیم قرآن را از ضایع شدن حفظ کنیم.


حال که فهرست‌وار به شرایط ترجمه و مترجم قرآن اشاره شد می‌توان دریافت که چرا غالب ترجمه‌های فردی از گذشته تا حال از خطا مصون نمانده‌اند؛ زیرا اجتماع تمام شرایط در یک فرد برای ترجمه کلام الهی که به سرچشمه بی‌انتهای علم متصل است، نزدیک به محال است؛ بنابراین هر ترجمه‌ای که از قرآن عرضه شده است نسبت به میزان شرایط مذکور دارای قوت و ضعف بوده‌اند. البته در این جا ذکر نکات ضعف برخی از ترجمه‌ها، از باب خرده‌گیری نیست و هرگز زحمات کسانی که با نیت خیر نشر معارف الهی به این کار مهم پرداخته‌اند، نادیده گرفته نشده است، ولی به عقیده نگارنده برای این که بتوانیم درصد این خطاها را به کمترین مقدار برسانیم، ضروری است ترجمه قرآن از حالت فردی به گروهی به نظارت دقیق مراجع ذی‌صلاح تبدیل شود.
بدرالدین زرکشی که در لغت و ادب دارای مهارت بسیار بود و نیز شاگرد شاگردش جلالالدین سیوطی که با موارد کلام آشنایی داشت، هر دو در اشتقاق کلمه هدنا؛ از آیه شریفه: و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنه و فی الاخرة انا هدنا الیک؛ دچار اشتباه شده‌اند و پنداشته‌اند که این کلمه از (هدی یهدی) (زرکشی گفته است: از جمله آن موارد، کلمه: الهدی است در هفده مورد (تا آن جا که می‌گوید: ) یا به معنای توبه انا هدنا الیک یعنی توبه کردیم. سیوطی نیز گفته است: از جمله این موارد کلمه: الهدی است که بر هفده وجه آمده (تا آنجا که می‌گوید: ) و به معنای توبه انا هدنا الیک.) مشتق شده است؛ و حال آنکه از (هاد یهود) گرفته شده است.
زمخشری در تفسیر خود می‌گوید: هدنا الیک؛ به معنای: تبنا الیک. و‌ هاد الیه یهود؛ به معنای بازگشت و توبه است.
راغب می‌گوید: الهود؛ به معنای بازگشت با آرامی است و تهوید؛ نیز از آن مشتق شده و آن نوعی راه رفتن پیوسته و آرام است؛ مانند راه رفتن مورچگان که آن را دبیب می‌گویند، و هود در عرف به معنای توبه آمده است؛ مانند انا هدنا الیک؛ یعنی توبه کردیم.
شگفت آورتر، اشتباه کسی چون راغب است. او در ماده عنت در آیه: و عنت الوجوه للحی القیوم؛ گفته است: عنت: یعنی ذلیل و خوار شد در حالی که این کلمه از عنی به معنای رنج مشتق شده و آن خواری تسلیم شدن است؛ لذا اسیر را عانی می‌گویند. راغب دچار غفلت شده و این کلمه را در عنی نیز آورده است. طبرسی می‌گوید: یعنی خوار شد و خضوع کرد؛ مانند خضوع اسیر در دست کسی که بر او غلبه کرده است.
و نیز زمخشری، همان‌جا پس از چند سطر می‌گوید: هدنا، با ضمه؛ فعل متکلم مع الغیر است از ریشه:‌هاده یهیده!. در صورتی که هدنا معتل العین واوی است مانند قلنا، و اگر از‌ هاده یهیده بود، بایستی با کسره تلفظ شود مانند بعنا. علاوه که‌ هاده فعل متعدی است به معنای اعجزه یا زجره یعنی او را ناراحت ساخت یا مورد نکوهش قرار داد. که تناسبی با معنای مورد نظر آیه ندارد.

۱۵.۱ - اشتباه در ترجمه بزرگان

وقتی بزرگانی مانند این افراد در اثر تکروی چنین می‌لغزند، حال قلم به دستانی که پایین‌تر از آنان هستند چگونه خواهد بود؟!
علامه معاصر، الهی قمشه‌ای را می‌بینیم که با تمام مهارتی که در ادبیات و علوم اسلامی داشت، در ترجمه فارسی قرآن کریم از لغزش تکروی بر کنار نمانده و در ترجمه آیه: فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا، چنین گفته است: آنگاه قوم مریم (که از این قضیه آگاه شدند) به جانب او آمدند که از این مکانش همراه برند...، او گمان کرده که کلمه قوم فاعل است و ضمیر منصوب در تحمله به مریم بر می‌گردد و آنان پیش مریم آمدند تا او را با خود ببرند؛ در حالی که معنای آیه چنین است که مریم به سوی قوم خود آمد و او نوزاد خود، حضرت مسیح را همراه داشت. درست برعکس آنچه مترجم گمان کرده است.
همچنین آیه: و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم؛ را این‌گونه ترجمه کرده است: و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودی مادامی که من در میان آنان بودم و توجه نکرده که ضمیر در کنت برای متکلم است نه مخاطب! علاوه بر اینکه بنا به فرض او، معنا هم پریشان می‌شود.
آیه شریفه: فیومئذ لا یعذب عذابه احد، و لا یوثق و ثاقه احد؛ را نیز چنین ترجمه کرده: و آن روز به مانند عذاب انسان کافر هیچ کس عذاب نکشد؛ و آن‌گونه جز انسان کافر کسی به بند (هلاک) گرفتار نشود، و پنداشته است که لا یعذب و لا یوثق مضارع مجهول است و ضمیر به انسان معذب و بسته شده بر می‌گردد. این غفلت شگفت آوری در قرائت آیه قرآن است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.
در تفسیر نمونه و ترجمه‌ای که از آن استخراج شده و مستقلا به چاپ رسیده، آیه: لاتضار والدة بولدها و لا مولود له بولده؛ چنین ترجمه شده: نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک دارد و نه پدر.
[۹۴] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۳۱، قسمت ترجمه.
لا تضار را به معنای نهی از ضرر زدن دانسته، و باء بولدها را با باء فارسی که در این‌گونه موارد به کار می‌رود اشتباه گرفته، چنین ترجمه‌ای نموده است. در صورتی که در آیه، منع از ضرر وارد شدن بر مادر به سبب فرزند شده است (تا از پرداختن حق او کوتاهی نشود) و بالعکس تا فزون بر آنچه متعارف است، از پدر درخواست نگردد؛ و باء هم سببیه است. شاهد بر این معنا، صدر آیه است که فرمود: و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها؛ بر پدر لازم است که هزینه خوراک و پوشاک آنان (مادران) را طبق متعارف بپردازد. هیچ‌کس جز‌ اندازه قدرتش مکلف نمی‌شود.
آقای دکتر سید عبدالوهاب طالقانی، بخشی از این نوع اشتباهات را که اساتید برجسته و عالمان شایسته دچار آن شده‌اند جمع آوری کرده است.
[۹۶] طالقانی، سیدعبدالوهاب، کیهان‌اندیشه، شماره ۲۸، ص۲۲۳.
وقتی استادان برجسته چنین اشتباه می‌کنند، حال کسانی که در آن حد از شایستگی نباشند چگونه است؟!
از ترجمه‌های بیگانگان، ترجمه کازانوا را نام می‌بریم. او کلمه امی؛ را که وصفی برای پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، به معنای مردمی ترجمه کرده به گمان آنکه از امت مشتق شده است، در حالی که این واژه یا از‌ام القری که نام مکه است مشتق شده و معنای آن مکی است و یا از‌ام به معنای مادر اخذ شده که کنایه از کسی است که خواندن و نوشتن نداند (مانند کسی که تازه متولده شده.)
کازیمیرسکی کلمه اسجدوا را در آیه شریفه: و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم به معنای عبادت کنید گرفته، در حالی که به معنای خضوع در برابر آدم و یا قبله قرار دادن او، به منظور سجده برای خداست؛ همان‌گونه که در بعضی از تفاسیر آمده است.
هوار آیه شریفه: و افئدتهم هواء را به معنای هوا و میل نفسانی ترجمه کرده، در حالی که به معنای تو خالی است.
[۱۰۰] نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۱۱.



مرکز ترجمه قرآن مجید به زبان‌های خارجی در حوزه علمیه قم که با هدف سامان دادن به امر سترگ ترجمه قرآن و ارائه ترجمه‌ای صحیح، سلیس، شیوا و دور از تحریف قرآن به زبان‌های مختلف، تاسیس گردیده، از آغاز تاکنون برای دستیابی به ترجمه‌های چاپ شده قرآن به زبان‌های مختلف، تلاش گسترده و پی‌گیری را آغاز نموده است. عمده‌ترین هدف آن شناسایی، بررسی و ارزیابی ترجمه‌ها و اطلاع از محتویات آنها و عملکرد مترجمان قرآن در طی قرون متمادی، از ارزشمندترین میراث مسلمانان، یعنی قرآن کریم، بوده است. همچنین با اطلاع از نقاط قوت و ضعف ترجمه‌های پیشین، در ترجمه قرآن، خود از این لغزش‌ها مصون بماند.
خوشبختانه به همت قرآن دوستان ایران و سایر نقاط جهان تاکنون ۲۰۰۰ جلد ترجمه در ۷۹ زبان فراهم شده که برای اطلاع خوانندگان، آمار اجمالی ترجمه‌های قرآن به زبان‌های دیگر، موجود در مرکز ترجمه قرآن مجید قم تا تاریخ ۲۲/ ۱۱/ ۱۳۷۶ ش را ذیلا می‌آوریم:
[۱۰۱] نقل از مجله ترجمان وحی، سال اول، شماره دوم، ص۲۵-۲۲.

ردیف زبان نام لاتین تعداد مجلدات تعداد مترجمین:
۱. اسامی (assamese ۱۱)؛ ۲. آلبانیایی (albanian ۵۱)؛ ۳. آلمانی (german ۷۷۱۳)؛ ۴. اردو (urdu ۳۳۷ ۹۸)؛ ۵. ارمنی (armenian ۵۲)؛ ۶. ازبک (uzbak ۳۲)؛ ۷. اسپانیایی (spaniah ۱۷۷)؛ ۸. اسپرانتو (esperanto ۵۱)؛ ۹. امهاری (amharic ۲۱)؛ ۱۰.‌اندونزیایی (indonesian ۱۱۸۱۳)؛ ۱۱. انگلیسی (english ۳۱۶۷۴)؛ ۱۲. اویغوری (uyghur ۱۱)؛ ۱۳. ایتالیایی (italian ۲۷۱۰)؛ ۱۴. ایرانونی (ieranon ۴۱)؛ ۱۵. ایگبو (igbo ۱۱)؛ ۱۶. براهویی (brahui ۱۶۳)؛ ۱۷. برمه‌ای (bermese ۲۲)؛ ۱۸. بلتی (balti ۴۱)؛ ۱۹. بلغاری (bulgarian ۳۳)؛ ۲۰. بلوچی (balochi ۴۱)؛ ۲۱. بوسنیایی (bosnian ۱۱۴)؛ ۲۲. بنگالی (bengali ۱۱۶۲۵)؛ ۲۳. پرتقالی (portuguese ۱۱)؛ ۲۴. پشتو (pashto ۲۳۹)؛ ۲۵. پنجابی (panjabi ۱۱)؛ ۲۶. تاتاری (tartar ۱۱)؛ ۲۷. تاگولوک (tagalog ۱۱)؛ ۲۸. تامیل (tamil ۱۶۸)؛ ۲۹. تاؤسوگ (tausug ۲۱)؛ ۳۰. تای (thai ۳۱۴)؛ ۳۱. ترکمن (turkmen ۵۳)؛ ۳۲. ترکی آذری (azeri ۲۰۶)؛ ۳۳. ترکی استانبولی (turkish ۱۸۴۵۸)؛ ۳۴. تلگو (telugu ۱۰۲)؛ ۳۵. جاوی (javanese ۲۱)؛ ۳۶. چک (czech ۱۱)؛ ۳۷. چینی (chinese ۲۷۱۰)؛ ۳۸. دانمارکی (danish ۷۳)؛ ۳۹. درگا (dargwa ۱۱)؛ ۴۰. روسی (russian ۲۸۵)؛ ۴۱. رومانی (romanian ۲۱)؛ ۴۲. زولو (zulu ۲۲)؛ ۴۳. ژاپنی (japanese ۱۱۳)؛ ۴۴. سرائیکی (siraki ۱۱)؛ ۴۵. سریانی (syriac ۲۱)؛ ۴۶. سندی (sindhi ۸۵)؛ ۴۷. سینهالی (sinhalese ۳۱)؛ ۴۸. سوئدی (swedish ۱۲۷)؛ ۴۹. سواحلی swahili ۵۴()؛ ۵۰. سومالی (somali ۴۱)؛ ۵۱. شونا (shona ۱۱)؛ ۵۲. فارسی persian ۲۵۶۹۲()؛ ۵۳. فرانسه (franch ۱۰۱۲۶)؛ ۵۴. فنلاندی (finnish ۳۲)؛ ۵۵. قرقیزستانی (kirghiz ۱۱)؛ژ ۵۶. قزاقستانی (kazakh ۱۶۴)؛ ۵۷. کردی (بهدینی)؛ (kurdish ۱۵۵)؛ ۵۸. کردی (سورانی)؛ (kurdish ۱۳۳)؛ ۵۹. کره‌ای (korean ۲۲)؛ ۶۰. کشمیری (kashmiri ۶۳)؛ ۶۱. کنری (kannada ۸۳)؛ ۶۲. گجراتی (gujrati ۱۲۶)؛ ۶۳. لاتین (latin ۱۱)؛ ۶۴. لوگاندا (luganda ۱۱)؛ ۶۵. لهستانی (polish ۳۳)؛ ۶۶. مالاگاشی (malagasy ۱۱)؛ ۶۷. مالایابی (malay ۴۴)؛ ۶۸. مجاری (hungarian ۸۱)؛ ۶۹. مراتی (marathi ۱۶۲)؛ ۷۰. مراناؤ (maranao ۱۰۱)؛ ۷۱. ملیالم (malayalam ۵۵)؛ ۷۲. منده (mende ۱۱)؛ ۷۳. نروژی (norwegian ۲۱)؛ ۷۴. ویتنامی (vietnames ۲۱)؛ ۷۵. هلندی (dutch ۸۴)؛ ۷۶. هندی (hindi ۷۳)؛ ۷۷. هوسا (hausa ۱۴۴)؛ ۷۸. یوروبا (yoruba ۳۲)؛ ۷۹. یونانی(۲۲ greek)؛


اینک فهرستوار نام مترجمان معروف ترجمه‌های فارسی و نوع ترجمه‌ها که در دوران اخیر انجام شده در جدول زیر ارائه می‌شود:
[۱۰۲] معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، ص۲۰۴.

ردیف مترجم نوع ترجمه
۱. شاه ولی‌الله دهلوی فارسی قدیم، ولی دقیق و همگام
۲. اعتماد السلطنه همگام
۳. بصیرالملک پایبند، زیر نظر مهدی الهی قمشه‌ای
۴. مهدی الهی قمشه‌ای تفسیری و رایج‌ترین و پرتیراژترین ترجمه معاصر که در واقع همان ترجمه بصیرالملک به اضافه نکات تفسیری است.
۵. ابوالقاسم پاینده صرفا رعایت ترجمه آیات شده است.
۶. محمدکاظم معزی همگام
۷. محمود یاسری تفسیری
۸. عباس مصباح‌زاده ترجمه‌ای ماخوذ از ترجمه‌های عهد قاجار و تفسیر ابوالفتوح
۹. سیدعلی‌نقی فیض‌الاسلام تفسیری و تقریبا تحقیقی
۱۰. رضا سراج تفسیری و محققانه
۱۱. جمال‌الدین استرآبادی همگام با اضافه برخی توضیحات
۱۲. حسین عمادزاده تفسیری
۱۳. حکمت آل آقا پایبند و برگرفته از ترجمه الهی قمشه‌ای و تفسیر ابوالفتوح
۱۴. زین‌العابدین رهنما همراه با توضیح و تقریبا ترجمه‌ای دقیق
۱۵. اسدالله مصطفوی تفسیری
۱۶. داریوش شاهین پایبند و دقیق
۱۷. عبدالمحمد آیتی پایبند با قدری توضیح
۱۸. جلالالدین فارسی پایبند
۱۹. محمدباقر بهبودی تفسیرگونه
۲۰. محمد خواجوی برگرفته شده از ترجمه‌های قدیم
۲۱. ابوالقاسم امامی ترجمه به سبک کهن
۲۲. احمد کاویانپور برگرفته شده از تفسیر ابوالفتوح و کشف الحقایق
۲۳. جلالالدین مجتبوی پایبند با توضیح
۲۴. کاظم پورجوادی پایبند
۲۵. دارالقرآن الکریم (جمعی از مترجمان)
۲۶. ناصر مکارم شیرازی برداشتی از تفسیر نمونه
۲۷. بهاء‌الدین خرمشاهی با حواشی و تعلیقات
۲۸. مهدی فولادوند پایبند و دقیق


۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹.    
۲. بهایی، محمد، کشکول، چاپ سنگی، ج۲، ص۱۰۲.    
۳. اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۳.
۴. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۵ و ۱۶.
۵. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۶. مائده/سوره۵، آیه۶۸.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۹۳.    
۸. حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۹. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۱۷ و ۱۸.
۱۰. رعد/سوره۱۳، آیه۳.    
۱۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۹.    
۱۲. فجر/سوره۸۹، آیه۱۰.    
۱۳. نبا/سوره۷۸، آیه۷ - ۶.    
۱۴. نازعات/سوره۷۹، آیه۳۰.    
۱۵. زمر/سوره۳۹، آیه۵.    
۱۶. ابن حجاج، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵۷.
۱۷. شاطر، محمدمصطفی، القول السدید فی حکم ترجمه القرآن المجید، ص۲۶ - ۲۱.
۱۸. قمر/سوره۵۴، آیه۱۷.    
۱۹. قمر/سوره۵۴، آیه۲۲.    
۲۰. قمر/سوره۵۴، آیه۳۲.    
۲۱. قمر/سوره۵۴، آیه۴۰.    
۲۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۹.    
۲۳. وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۲۸ – ۳۰، (مجله الازهر، ضمیمه شماره ۲، ربیع الاول ۱۳۵۵.
۲۴. الرحمان/سوره۵۵، آیه۵۲.    
۲۵. وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۳۵-۳۱.
۲۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    
۲۷. نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۳-۴.
۲۸. خویی، سیدابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۵-۵۰۶، بخش تعلیقات، شماره ۵.    
۲۹. سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۳۳-۳۵.
۳۰. سلیمان، شیخ‌محمد، حدث الاحداث، ص۴۰.
۳۱. مجله الرابطة العربیة المصریه، صفر و ربیع الاول ۱۳۵۵، ژوئن ۱۹۳۶ م.
۳۲. ابن فهد، احمد بن محمد، عدة الداعی، ص۱۸.    
۳۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۲۱.    
۳۴. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلاه، ج۱۲، ص۱۰۸.    
۳۵. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلاه، ج۱۲، ص۱۲۶.    
۳۶. همدانی، آقارضا، مصباح الفقیه، کتاب الصلاه، ج۱۲، ص۱۵۴.    
۳۷. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۶، ص۴۲.    
۳۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۶.    
۳۹. اعلی/سوره۸۷، آیه۱۸ و ۱۹.    
۴۰. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۴۱. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۵۰-۳۵۱.    
۴۲. عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳، ص۳۴۱.    
۴۳. محمدمصطفی، مراغی، رساله ترجمة القرآن، ص۹.
۴۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۳۷.    
۴۵. تاج الشریعه، عبیدالله بن مسعود، حاشیه الهدایة، ج۱، ص۸۶.
۴۶. اسحاق، علی شواخ، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲.
۴۷. وجدی، محمدفرید، الادلة العلمیة علی جواز ترجمة معانی القرآن، ص۶۱.
۴۸. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۲۳۰.
۴۹. مراغی، محمدمصطفی، بحث فی ترجمة القرآن کریم و احکامها، ص۳۲.
۵۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۲.    
۵۱. عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳، ص۳۴۱.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۰.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰ ص۷۲۲.    
۵۴. انعام/سوره۶، آیه۱۹.    
۵۵. عاملی، سیدمحمد، مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، ج۳، ص۳۴۱.    
۵۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۵۸. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۶.    
۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۶۰. ابن حزم، علی‌ بن ‌احمد، المحلی، ج۳، ص۲۵۴، مساله ۳۶۷ از کتاب الصلاه.    
۶۱. مراغی، محمدمصطفی، بحث فی ترجمة القرآن الکریم، ص۱۷.
۶۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۸.    
۶۳. سبا/سوره۳۴، آیه۲۸.    
۶۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۱.    
۶۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۴.    
۶۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۶۷. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۶۸. انعام/سوره۶، آیه۶.    
۶۹. بقره/سوره۲، آیه۱۵۹.    
۷۰. محمد/سوره۴۷، آیه۳۸.    
۷۱. مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۱۶.
۷۲. یس/سوره۳۶، آیه۷۹-۷۸.    
۷۳. مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۱۶.
۷۴. سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۱، ص۳۷.    
۷۵. طبری، محمد بن جریر، تفسیر، ص۱۴، مقدمه ناشر.    
۷۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.    
۷۷. طبری، محمد بن جریر، ترجمه طبری، ص۵-۶.
۷۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.    
۷۹. مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۲۰.
۸۰. مجله التوحید الاسلامی، سال دوم، شماره ۹، ص۲۲۰.
۸۱. زنجانی، ابوعبدالله، تاریخ القران، ص۶۹.
۸۲. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۶.    
۸۳. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.    
۸۴. سیوطی، جلالالدین ابی‌بکر، الاتقان، ج۱، ص-۴۱۰.    
۸۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۱۶۵.    
۸۶. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۴۶.    
۸۷. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۱.    
۸۸. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۳۴۹.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۵۱.    
۹۰. مریم/سوره۱۹، آیه۲۷.    
۹۱. مائده/سوره۵، آیه۱۱۷.    
۹۲. فجر/سوره۸۹، آیه۲۶-۲۵.    
۹۳. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۹۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۳۱، قسمت ترجمه.
۹۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۳.    
۹۶. طالقانی، سیدعبدالوهاب، کیهان‌اندیشه، شماره ۲۸، ص۲۲۳.
۹۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۷.    
۹۸. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۹۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۳.    
۱۰۰. نجفی، عبدالرحیم محمدعلی، القرآن و الترجمه، ص۱۱.
۱۰۱. نقل از مجله ترجمان وحی، سال اول، شماره دوم، ص۲۵-۲۲.
۱۰۲. معرفت، محمدهادی، تاریخ قرآن، ص۲۰۴.



معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۱۱۱-۱۵۹.    



جعبه ابزار