حاملان کتاب خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در حال ویرایش
در این
مقاله به
شرح جمله «وحملة کتاب اللّه» از
زیارت جامعه کبیره میپردازیم.
سلام بر شما
امامان که
حامل کتاب خداوند هستید.
ابتدا به شرح
واژهها و سپس به شرح
جمله میپردازیم:
واژه حمله جمع حامل است
ریشه این واژه از حمل است به معنای بار برداشتن و برنشاندن است و هرگاه با علی ذکر شود به معنای نهادن است. «حِمل» بر وزن «شِعر» باری است که بر
پشت حمل میشود. «...و ان تدع مثقلة الی حِملها لایحمل منه شیء و لو کان ذاقربی...؛
و اگر شخص سنگین باری دیگری را برای حمل بار خود بخواند (
پاسخ منفی به
دعوت او میدهد) و چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت هرچند از نزدیکان او باشد».
«حَمُولَة» به معنای
حیوانات بزرگ بار بر هستند مانند
شتر و
اسب و نظایر آن «...و من الانعام حمولة و فرشاً...؛
خداوند کسی است که از
چهارپایان برای شما حیوانات بزرگ باربر و حیوانات کوچک آفرید».
«کتاب»
مصدر ثلاثی مجرد از ریشه کتب است این واژه غالباً بر مجموعه واحد دست نوشته یا چاپ شده اطلاق میگردد.
غرض از کتاب چیزی است که پارهای از معانی یا
اشیاء دیگر را
ضبط و نگهداری میکند به گونهای که در اختیار ضبط کننده و احیاناً دیگران است و هر وقت که بخواهند میتوانند به آن مراجعه کنند.
واژه «کتاب» در
قرآن در چند معنی به کار رفته است.
مجموعهای که مشتمل بر
قوانین و
مقررات وحی باشد:
«...فبعث اللّه النبیین مبشّرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق؛
پس خداوند
پیامبران را
مژده رسان و بیم دهنده برانگیخت و همراه آنها
کتاب آسمانی را به
حق فرستاد».
اما بر سایر مجموعههایی که وحی است اما قوانین ندارد کتاب اطلاق نشده «
زبور» گفته شده است: «و آتینا داود زبوراً؛
و به
داود زبور عطا کردیم».
جایگاه ثبت
عقاید،
اخلاق و
اعمال انسانها که این خود بر سه نوع است:
کتاب شخصی افراد «و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشوراً؛
و
سرنوشت هر انسانی را بر گردنش لازم و ثابت کردیم و در
روز قیامت نوشتهای را برای او بیرون میآوریم که آن را باز و گشوده دیدار خواهد کرد.
«فاما من اوتی کتاب بیمینه؛
پس آن کس که نامه عملش به دست راستش داده شود».
کتابی که
کارنامه هر
امت را جداگانه ثبت کرده است: «کل امة تدعی الی کتابها؛
هر امتی به سوی کتاب خود خوانده میشود».
کارنامه همه
خلایق: «و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه؛
و آن کتاب نهاده میشود پس
گنهکاران را از آنچه در آن است هراسان خواهی دید...».
همین کتاب است که گاهی به معنای کتاب
ابرار و کتاب
فجار تقسیم میشود.
حقیقتی که تفصیل
احکام هستی با تمام جزئیاتش در آن ثبت است:
«...و عندنا کتاب حفیظ؛
و در نزد ما کتابی است که حافظ است و از هر حادثهای و
تفسیر محفوظ میماند».
«... و لا رطب و لایابس الّا فی کتاب مبین؛
و هیچ
تر و
خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن هست.»
از این حقیقت به
علم الهی (البته بعضی از مراتب آن)
لوح محفوظ و امثال آن تعبیر میشود.
قباله نکاح و
تجارت یا
دست نوشتههای بشری
«ولا تعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتاب اجله؛
و هرگز تصمیم بستن
عقد زوجیت نگیرید تا
عده مقرر(که مکتوب است) به پایان رسد». دقت در موارد استعمال نشان میدهد که
قرآن کریم گاهی واژه کتاب را در
کتاب تکوینی و گاه در
کتاب تدوینی به کار برده است».
اینک
سؤال این است که مراد از جمله فوق چیست؟
برخی این جمله را به معنای این گرفتهاند که شما
عالمان به
کتاب الهی هستید، برخی آنرا بدین معنا گرفتهاند که شما
عاملان به
قرآن هستید ولی به نظر میرسد که مناسب است معنای این جمله را
عام بگیریم یعنی هم شما حاملان
علم قرآنید و هم عاملان به
قرآن و اصولاً
عمل بی
علم امکان ندارد.
اینکه
علم قرآن نزد
امامان است از
بدیهیات معارف حقّه است «بل هو آیات بینات فی صدور الّذین اوتوا
العلم و ما یجحد بآیاتنا الّا الظالمون؛
بلکه این کتاب آسمانی مجموعهای از
آیات روشن است که در
سینه صاحبان علم جای دارد و آیات ما را جز
ستمگران انکار نمیکنند».
در
روایات فراوانی
مصداق «الذین اوتوا
العلم»
معصومین (ع) معرفی شدهاند. از
امام باقر(ع) و
امام صادق(ع) روایت شده هم
الائمه(ع).
در برخی روایات آمده است «نحن وایانا عنی» اوتوا
العلم مائیم و
آیه ما را اراده کرده است.
در روایتی امام صادق(ع) فرمود: «هم الائمه من آل محمد صلوات اللّه علیهم اجمعین باقیة دائمة فی کل حین؛
اینان امامان از
آل محمد(ص) که پیوسته در هر زمان باقی و دائمند».
در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «من عسی ان یکون غیرنا؛
چه کسی غیر از ما میتواند مراد باشد». در روایتی دیگر امام باقر(ع) اشاره به سینه خودشان فرمودند.
حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
«ما نزلت علیه آیة فی لیل و لا نهار و لا سماء و لا ارض و لا دنیا ولا آخرة و لا جنة و لا نار ولا سهل و لا جبل و لا ضیاء و لا ظلمة الا اقرأنیها و املاها علی فکتبتها بیدی و
علّمنی تأویلها و
تفسیرها و ناسخها و منسوخها و محکمها و متشابهها و خاصها و عامها و این نزلت و فیم نزلت الی یوم القیامة».
هیچ آیهای نه در
شب و نه در
روز، نه در
آسمان و نه در
زمین، نه درباره
دنیا و نه درباره
آخرت، نه درباره
بهشت و نه درباره
دوزخ، نه در
صحرا و نه در
کوه، نه در
روشنائی و نه در
تاریکی بر
پیامبر نازل نشد مگر آنکه مرا به
خواندن آن وا داشت و آنرا بر من
املاء کرد و من بدست خویش آنرا نوشتم و
تأویل و
تفسیر،
ناسخ و
منسوخ،
محکم و
متشابه،
خاص و
عام آن و جای
نزول و علت نزول آن را تا
روز قیامت به من آموخت.
«قل کفی باللّه شهیداً بینی و بینکم و من عنده
علم الکتاب».
امام باقر(ع) در
تفسیر این آیه فرمود: «ایانا عنی و علی اوّلنا و افضلنا و خیرنا بعد النبی(ص)؛
خداوند در این آیه تنها ما را اراده کرده است و
امیرالمؤمنین علی(ع) اول ما و
افضل ما و بهترین ما بعد از پیامبر(ص) است».
نیز فرمود: «ما ادعی احد من الناس انه جمع
القرآن کلّه کما انزل الّا کذّاب و ما جمعه و حفظه کما نزّله اللّه تعالی الّا علی بن ابی طالب(ع) و الائمة من بعده علیهم السلام؛
هیچکس نمیتواند
ادعاء کند که
علم به تمام
قرآن را در خود جمع کرده مگر آنکه
دروغگو باشد کسی جز
علی بن ابی طالب(ع) و
ائمه بعد از او
علم به
قرآن را آنگونه که
خدا نازل کرده حفظ و جمع نکرده است».
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «و اللّه انی
لاعلم کتاب اللّه من اوله الی آخره کانه فی کفّی..؛
بخدا
قسم کتاب خدا را از آغاز تا پایان چنان میدانم که گویا در کف
دست من است».
«
سلمة بن محرز» گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
«انّ من
علم ما اوتینا تفسیرالقرآن و احکامه؛
از جمله
علومی که خداوند به ما عنایت کرده است
علم تفسیر قرآن و
احکام آن است.
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «انا اهل بیت لم یزل اللّه یبعث فینا من
یعلم کتابه من اوّله الی آخره؛
پیوسته در میان ما
اهلبیت پیامبر کسانی برانگیخته میشوند که
عالم به کتاب از آغاز تا پایان آنند.»
روایات در این باره فراوان است.
بر اساس این روایات آنان که در پی یافتن معارف
قرآنی هستند باید بدانند که
چشمه زلال معارف قرآنی اهل بیت علیهمالسلاماند.
گفتنی است که
منطق ما منطق
اخباریها نیست که میگویند
ظاهر کتاب خدا
حجت نیست و حتی «
نصوص صریح کتاب» را هم نمیتوان بدون روایات معصومین (ع) فهمید:
محمد امین استرآبادی بنیانگذار مکتب اخباریگری میگوید:
«... و انه لا سبیل لنا فیما
لانعلمه من الاحکام النظریة الشرعیة اصلیة کانت او فرعیة الا السماع من الصادقین علیهم السلام و انه لایجوز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر کتاب اللّه و لا ظواهر السنن النبویه ما لم
یعلم احوالهما من جهة اهل الذکر؛ و راهی نداریم در احکام نظری شرعی که به آنها
علم نداریم مگر آنکه از امامان (ع) بشنویم و
استنباط احکام نظری از
ظواهر کتاب خدا و ظواهر سنتهای پیامبر مادامی که حال اینها از امامان(ع) ندانیم.
محدث بزرگوار مرحوم شیخ حر عاملی که گرایش اخباریگری دارد در ابواب صفات قاضی بابی تحت این عنوان منعقد کرده است که «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریة من ظواهر
القرآن الّا بعد معرفة
تفسیرها من الائمه(ع)؛ باب عدم جواز استنباط احکام نظری از ظواهر
قرآن مگر بعد از شناختن
تفسیر آنها از امامان.»
برخی از اخباریین تا بدانجا پیش رفتند که گفتند حتّی «قل هو اللّه احد» را هم نمیتوان جز با
تفسیر امامان فهمید.
البته این گرایش اخباری گری افراطی است، اخباریهای معتدل این مبنا را نادرست میدانند.
منطق ما این
منطق نیست بلکه بر این باوریم که
ظواهر قرآن قابل
فهم است و مهمترین
دلیل مطلب آن است که
امامان قرآن را
مرجع و
مرجح صحت و
سقم روایات به حساب آورده و شیوه
استنباط احکام خداوند را از
کتاب خدا به آنها آموزش دادهاند و دلایل دیگر.
امّا سخن ما اینست که نمیتوانیم در
تفسیر قرآن خود را مستغنی از روایات ببینیم و بگوئیم بدون استفاده از روایات،
قرآن را
تفسیر میکنیم. این عبارت دیگر «حسبنا کتاب اللّه» است منطق کسانی که با این شعار «ما را کتاب خدا بس» است
اهل بی ت(ع) را از جایگاه حقشان کنار گذاشتند.
معنای
تفسیر قرآن به قرآن استغناء از روایات نیست دلیلش اینست که مرحوم
علامه طباطبائی که در
تفسیر، فراوان از این شیوه بهره میگیرد خود در ذیل آیات «
بحث روائی» دارد که تحلیل عمیق این بزرگوار از روایات نیز استفاده کردنی و ستودنی است.
امامان «حملة کتاب اللّه» هستند، آنان که در پی یافتن،
معارف زلال اسلام ناب محمّدی(ص) با
الهام از قرآنند نمیتوانند از این
کوثر استفاده نکنند.
این یک
تفسیر «حملة کتاب اللّه».
دیگر
تفسیر این جمله آن است که امامان عاملان به کتاب خدا هستند آنان در صدر کسانی هستند که عامل به قرآنند.
مبنای این
تفسیر این است که در
قرآن حمل به این معنا آمده است:
«مثل الّذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفاراً...؛
مثل آنان که
مکلّف به
تورات شدند ولی حق آن را
اداء ننمودند مانند دراز گوشی هستند که کتابهائی را حمل میکنند...».
این
آیه شریفه مثالی است برای
عالمان بی عمل که سنگینی
مسئولیت علم را به دوش میکشند بی آنکه از
برکات آن بهره گیرند. همانند درازگوشی که بار
کتاب دارد. او از کتاب چیزی جز
سنگینی احساس نمیکند و برایش تفاوت ندارد که
سنگ و
چوب بر
پشت دارد یا کتابهائی که دقیقترین
اسرار آفرینش و مفیدترین برنامههای زندگی در آن است.
در
روایات نکوهش شدیدی از
عالم بی عمل شده است در بعضی تعبیرات تشبیه به «
شجر بلاثمر»
درخت بی
میوه شدهاند و در برخی دیگر به «
سحاب بلامطر»
ابر بی
باران و...
از بعضی روایات استفاده میشود که
عالم بی عمل شایسته نام
عالم نیست
نبی اکرم(ص) فرمود: «لا یکون المرء عالما حتی یکون
بعلمه عاملاً؛
انسان
عالم نخواهد شد مگر آنکه به علمش عمل کند».
امیرمؤمنان علی(ع) در
خطبهای فرمود:
«ایها الناس اذا
علمتم فاعملوا بما
علمتم لعلکم تهتدون ان
العالم العامل بغیره کالجاهل الحائر الّذی لایستفیق من جهله بل قد رأیت الحجة علیه اعظم و الحسرة الزم؛
ای
مردم هنگامی که چیزی را دانستید
عمل کنید تا
هدایت یابید زیرا
عالمی که بر خلاف علمش عمل کند مانند
جاهل سرگردانی است که هرگز از جهلش
هشیار نمیشود بلکه من
حجت را بر چنین
عالمی بزرگتر و
حسرت را پایدارتر میبینم.»
بر این اساس «حمّلوا» و «لم یحمولها»
تفسیر به عمل و عمل نکردن شده است. با این مبنا «حملة کتاب اللّه» بدین معنا میشود که شما امامان هستید که
عامل بر
کتاب خدا هستید. شما هستید که مصداق «یتلونه حق تلاوته»
قرآن را تلاوت میکنند
حق تلاوت هستید: «الّذین آتینا هم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون؛
کسانی که کتاب آسمانی به آنها دادهایم و آن را با دقت میخوانند به
پیامبر(ص)
ایمان میآورند و کسانی که به او
کافر شوند
زیان کارند».
در حدیثی از حضرت
امام صادق(ع) «یتلونه حق تلاوته» چنین
تفسیر شده است:
«یرتلون آیاته و یتفقهون به و یعملون باحکامه و یرجون وعده و وعیده و یعتبرون بقصصه و یأتمرون باوامره و ینتهیون بنواهیه ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و انما هو تدبر آیاته و العمل بارکانه قال اللّه تعالی کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته؛ منظور اینست که
آیات آنرا به دقت بخوانند و
حقایق آنرا
درک کنند و به
احکام آن عمل نمایند و به وعدههای آن
امیدوار و از وعیدهای آن
ترسان باشند از
داستانهای آن
عبرت گیرند به
اوامرش گردن نهند و
نواهی آنرا بپذیرند. به خدا
سوگند منظور
حفظ آیات و
خواندن حروف و
تلاوت سورهها و یاد گرفتن اعشار و اخماس (تقسیماتی که در
قرآن میشود مانند تقسیم به سی
جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن) آن نیست ـ آنها
حروف قرآن را
حفظ کردند اما
حدود آنرا ضایع ساختند منظور تنها اینست که در آیات
قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند چنانکه
خداوند میفرماید این کتابی است که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند.»
در روایتی آمده است که: ابوولّاد گوید
تفسیر آیه فوق را از امام صادق(ع) پرسیدم حضرت فرمود: «هم الائمة» اینان که مصداق «یتلونه حق تلاوته» اند امامان معصوم علیهم السلام هستند.
آری
امامان در
خط مقدّم عمل کنندگان به کتاب خداوند در تمامی عرصهها هستند. اگر در
قرآن میخوانند و لا یغتب بعضکم بعضاً
نباید بعضی از شما
غیبت بعضی دیگر کنند. خود مقیدند که جلوی این
گناه را بگیرند در روایتی آمده است: شخصی میخواست نزد
سید الشهداء(ع) از کسی غیبت کند حضرت فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبة فانها ادام کلاب النار»
فلانی زبان از غیبت فروبند که غیبت
خورش سگان جهنم است».
سالار شهیدان اگر در
قرآن میخواند: «کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر...؛
شما بهترین امتی هستید که (از جانب خدا) بر مردم (
جهان) پدیدار شدهاید به
کار پسندیده امر میکنید و از
کار زشت باز میدارید».
خود در خط مقدم
آمران به معروف و
ناهیان از منکر است آنهم با
هزینه جان خود و عزیزانش و
اسارت خاندان مکرمش، او از آغاز حرکت سخن از امر به معروف و نهی از منکر داشت. به هنگامی که میخواست در
مدینه با
تربت پاک پیامبر وداع کند فرمود: «...اللهم انی احبّ المعروف و انکر المنکر...؛
خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم».
نیز در
وصیت نامه الهی حضرتش که میتوان آنرا
منشور جاوید
نهضت حسینی نامید، میفرماید: «...ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر...؛
برآنم که امر به معروف و نهی از منکر نمایم...».
این یعنی عمل به
قرآن آنهم با این هزینه سنگین!
حضرت امام سجاد(ع) که در
قرآن میخواند: «...والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و اللّه یحب المحسنین...؛
«اهل تقوا»...خشم خود را فرو میبرند و از خطای مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد».
حضرتش خود
عامل به این آیه است.
«
کنیزکی میخواست
آب وضو برای آن حضرت فراهم آورد که
ظرف سفالین از دستش فرو افتاد و شکست!
امام به کنیزک نگاهی کرد کنیز گمان کرد که مولایش خشمگین شده است، این
آیه را خواند: «...والکاظمین الغیظ»
متقین خشم خود را فرو میخورند امام فرمود: بر خشم خود چیره شدم، کنیز ادامه آیه را خواند و گفت: «والعافین عن النّاس» یعنی آنان که از
خطای مردم
چشم میپوشند امام فرمود: من از تو گذشتم کنیز ادامه داد: «و اللّه یحب المحسنین»
خداوند نیکوکاران را دوست دارد، امام فرمود تو را در
راه خدا آزاد ساختم.
و از این نمونهها در زندگانی امامان فراوان است که ذکر نمونهها از عهده یک
مقاله بیرون است.
در پایان این نکته گفتنی است: که عامل بودن این
ذوات مقدس به کتاب خدا محدود به عمل به
ظواهر که از عهده بسیاری از انسانهای عادی برمیآید نیست بلکه آنها عامل به جمیع مراتب
ظاهر و
باطن قرآن کریم هستند کتابی که
عصاره نظام هستی است یعنی اگر نظام هستی را خلاصه کنند به این کتاب تبدیل خواهد شد و اگر این کتاب را تفصیل دهند به نظام هستی مبدّل خواهد گشت و این همان هماهنگی کتاب تکوین و کتاب تدوین است چنانکه اگر هویت
انسان کامل معصوم(ع) به صورت کتاب تدوینی درآید در چهره
قرآن حکیم ظهور میکند و اگر
قرآن کریم به صورت انسان کامل معصوم درآید در چهره
رسول گرامی و
اهل بیت عصمت(ع)
تجلّی مییابد بنابراین
قرآن حکیم پیام جامع و مشترک بین
انسان و
جهان است.
آری همانگونه که در مورد
پیامبر اکرم(ص) آمده است که
اخلاقش قرآن بود
امام سلام اللّه علیهم اجمعین نیز
اخلاق قرآنی داشته و در حقیقت «
تجسم قرآن» بودند.
دانشنامه موضوعی قرآن.