• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حقوق حیوانات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در چند سده اخیر، بویژه از زمانی که اعلامیه جهانی حقوق بشر به امضا رسید و این اصطلاح، بر سر زبان غربیان افتاد، گاه در میان آنان، سخن از ناسازگاری دین اسلام با حقوق انسان‌هابه میان آمد.



این امر، در دوران سیاست زده ما نمود بیش تری پیدا کرده و بر همین اساس، کم تر روز یا هفته‌ای است که از سوی این و آن، این انجمن و آن گروه، به اسلام و مسلمانان ، خرده گرفته نشود و جامعه‌ها و انجمن‌های غربی، زبان به بدگویی نگشایند و مسلمانان را متهم به نادیده انگاشتن، پایمال کردن و شکستن حقوق بشر نکنند.
نیز در چند سال پسین، شاهد تلاش فراوان کسانی بوده‌ایم که بر آن بوده‌اند فقه را مجموعه‌ای خشک و بیگانه با اخلاق و معنویت بشناسانند؛ مجموعه‌ای که تنها با زبان ( تکلیف ) سر و کار دارد و ( حق ) انسان‌ها را بَر نمی‌تابد.
و این در حالی است که کاووش گر با انصاف، با نگاهی به آموزه‌ها و متون فقه اسلامی ، به خوبی در می‌یابد، نه تنها حقوق بشر و کرامت انسانی، به زیباترین وجه، درکانون توجه اسلام است، و اسلام برای آن دل می‌سوزاند، تلاش می‌ورزد و پیروان خود را وامی دارد که آن را پاس دارند، که حقوق چهارپایان ؛ بلکه درختان و گیاهان نیز در این آیین، جایگاه ویژه دارد و هیچ گونه آسیب به این جایگاه را بَر نمی‌تابد.
ما در این نوشتار، با بهره گیری از کتاب‌ها و متن‌های فقهی، به ارزیابی و بررسی حقوق جانداران و چهارپایان می‌پردازیم و با یادکرد نمونه‌هایی روشن در این باره، می‌نمایانیم فقه با این‌که با زبان (تکلیف) سخن می‌گوید، از زیباییها، جلوه‌هاو نکته‌های اخلاقی نیز برخوردار است و پیوندی استوار با مقوله (حق) حتی (حق حیوان) دارد.


اهمیت حق حیوان در فقه اسلامی ، تا آن جاست که شماری از فقیهان، در پاره‌ای موردها، آن را در زمره ( حق الله ) دانسته‌اند.

۲.۱ - غیر سودمند

صاحب جواهر در بحث ودیعه می‌نویسد:
(لو قال المالک لاتعلفها او لاتسقها لم یجز القبول…بل یجب علیه سقیها و علفها مراعاة لحق الله تعالی شأنه، وان اسقط الآدمی حقه، بل مع امتناع المالک و رفع الامر الی الحاکم و امره بالنفقه من ماله، یتجه الرجوع له علیه.)
اگر مالک حیوان ، به شخصی که حیوان را به امانت گرفته، بگوید به آن آب و علف نده، پذیرش دستور او روا نیست و بروی، آب و علف دادن حیوان، واجب است؛ زیرا باید حق الله، پاس داشته شود، گرچه آدمی حق خود را فروافکنده است.
بلکه اگر مالک، از انجام وظیفه سرباززند و موضوع به حاکم، بازگشت داده شود و وی به شخص امانت گیرنده دستور دهد: هزینه حیوان را از مال خود بپردازد، او می‌تواند (برای دریافت هزینه) به مالک رجوع کند.
حق الله بودن حق حیوان نیز، می‌تواند بر این مهم استوار باشد که اگر چه بر اساس نص‌ها و سخنان روشن بسیار، مانند آیه شریفه: (والانعام خلقها لکم) چارپایان، از برای خدمت رسانی و سوددهی به برترین آفریده‌ها، یعنی انسان ، آفریده شده اند؛ ولی این امر به هیچ روی، به معنای عزیز و گرامی نبودن آن‌ها نزد خداوند و نادیده انگاری حقوق آن‌ها نیست.
حفص بن غیاث از امام صادق (ع) روایت می‌کند:
(انّ سلیمان بن داود (ع) خرج ذات یوم لیستسقی فوجد نملة قد رفعت قائمة من قوائمها الی السماء و هی تقول: اللهم انا خلق من خلقک لاغنی بنا عن رزقک فلاتهلکنا بذنوب بنی آدم! فقال سلیمان (ع) لاصحابه: ارجعوا فقد سقیتم بغیرکم.)
روزی سلیمان بن داود (ع) برای طلب باران از شهر بیرون رفت.
در راه، به مورچه‌ای برخورد که دست به آسمان بلند کرده و می‌گفت: پروردگارا! ما آفریده‌ای از آفریدگان تو و نیازمند روزی توییم، به خاطر گناهان انسان‌ها ما را هلاک مفرما!
سلیمان، باشنیدن این نجوا، به یاران خود گفت: برگردید که خدا بر شما باران می‌باراند و سیرابتان می‌سازد، به دعای غیر شما.

۲.۲ - سودمند

حدیث بالا، در پیوند با حیوانی است که چنین می‌نماید، سودی به انسان نمی‌رساند.
در روایات و سخنان روشن معصومان، چهارپایانی که به گونه کامل، در خدمت بشر قرار دارند، با تأکید بیش تری ارج نهاده و گرامی داشته شده‌اند.
و روایت زیر، نمونه‌هایی از این دست سخنان بشمارند:
عبدالله بن سنان از امام صادق نقل می‌کند که فرمود:
(اذا اتخذ اهل بیت شاة أتاهم الله بارزاقهم وارتحل عنهم الفقر مرحلة.
فاذا اتخذو شاتین أتاهم الله بارزاقها وزادفی ارزاقهم وارتحل الفقر عنهم مرحلتین و ان اتخذو ثلاثة أتاهم الله بارزاقها وارتحل عنهم الفقر رأساً.)
[۴] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۷۲، ابواب احکام الدواب، باب۲۹، ح۴.

هرگاه اهل خانه‌ای، گوسفندی در اختیار گیرند خداوند، روزی آن را به ایشان بدهد و در روزی شان بیفزاید و فقر و نداری، یک درجه از آنان دور شود.
و هرگاه دو گوسفند در اختیار گیرند، روزی آن‌ها را به ایشان بدهد و در روزی شان بیفزاید و فقر ، دو درجه از آنان دور شود و اگر سه گوسفند در اختیار گیرند، روزی آن‌ها را به ایشان بدهد و فقر، به کلی از آنان رخت بربندد.
درست بن ابی منصور از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود:
(قال رسول الله (ص) : اذا عثرت الدابة تحت الرجل فقال لها: تعستِ، تقول: تَعَسَ أعصانا للرب.)
رسول خدا فرمود: حیوانی که انسان بر او سوار شده، هرگاه دچار لغزش شود و صاحبش حیوان را بدبخت خطاب کند، در پاسخ گوید: بدبخت از ما کسی است که نسبت به پروردگار، نافرمان تر است.
در جای خود، در باره جایگاه الهی چارپایان، شرح بیش تری خواهم داد.
پس از این مقدمه، اکنون برای پی بردن به مهم ‌ترین حقوق چارپایان، نگاهی می‌افکنیم به نص‌های شرعی و متن‌های فقهی:


بخش مهم سخنان فقیهان در پیوند با چارپایان، ناظر بر حق زندگی برای آنان و پافشاری بر بایستگی نگهداشت این حق بر انسان‌هاست.
در زیر به یادکرد چند نمونه از این سخنان می‌پردازیم:

۳.۱ - شهید ثانی

شهید ثانی در بحث اطعمه و اشربه کتاب مسالک، می‌نویسد:
(کما یجب بذل المال لابقاء الآدمی، یجب بذله لابقاء البهیمة المحترمة وان کانت ملکا للغیر… ولو کان للانسان کلب غیر عقور جائع وشاة فعلیه اطعام الشاة.)
[۶] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۵۰.

همان گونه که برای ماندگاری آدمی، هزینه کردن مال، واجب است برای ماندگاری حیوان محترم نیز این کار واجب است، گرچه حیوان از آن دیگری باشد… و اگر انسان، دارای سگی گرسنه و غیر گزنده و دارای گوسفند باشد، بر او، آب و علف خوراندن گوسفند، واجب است.
از بخش دوم سخن شهید برمی‌آید که مراد وی، این است که: در صورت کم بودن خوراک و کافی نبودن آن برای حفظ جان سگ و گوسفند، حفظ جان گوسفند، سزاوارتر است.

۳.۲ - صاحب جواهر

از این روی، صاحب جواهر، به وی خرده می‌گیرد و می‌نویسد:
(فیه منع، بل قد یقال باولویة الکلب لامکان ذبح الشاة بخلاف الکلب.)
در سخن شهید، خدشه است، بلکه به گفته شماری جانب سگ سزاوارتر است؛ زیرا می‌توان گوسفند را سر برید و از آن استفاده کرد، ولی این کار در مورد سگ، ممکن نیست.
صرف نظر از این‌که در مسأله بالا، حق با کدام یک از این دو فقیه است، کلام هر دو، گویای واجب بودن حفظ جان حیوان، حتی سگ است.
• به گفته فقیهان، اگر پیش شخصی، مقداری آب برای نوشیدن باشد و او بترسد که اگر با آن وضو بگیرد، دچار تشنگی شود، بر او واجب است تیمم کند و آب را صرف وضو نکند.
صاحب جواهر، پس از نقل این فتوا ، می‌نویسد:
(وکذا الحیوان اذا کان کذلک وان کان کلبا.)
اگر به تشنگی حیوانی که خونش محترم است نیز بترسد، حکم همین است، گرچه آن حیوان، سگ باشد.
به نوشته صاحب جواهر، این فتوای فقیهان، مطلق است، به این معنی که مقید به زیان (زیان هلاک شدن حیوان) نیست.
از این روی شماری از فقیهان پسین، خرده گیری کرده و گفته‌اند: مطلق از دست رفتن مال ، رواکننده تیمم نیست، بلکه این امر، مقید به ضرر است و به همین سبب، هزینه کردن مال زیاد برای خریدنِ آب وضو، واجب شده است.
ولی شماری به این سخن پاسخ داده و گفته‌اند: افزون بر این‌که از بین رفتن حیوان به خاطر تشنگی، از نمونه‌ها و مصداق‌های تلف کردن و از بین بردن مال است، و در این مورد، میان کم یا زیاد مال، فرقی نیست.
چارپایان از نفس‌های محترم و دارای جگرهای گرم هستند و آزار آن‌ها، به این صورت، حرام است، بلکه آن‌ها واجب النفقه‌اند و آب دادن از موارد نفقه است.
صاحب مسالک، به روشنی گفته است: در این حکم فرق و ناسانی میان حیوان خود شخص و حیوان دیگری نیست، گرچه او می‌تواند قیمت آب را از صاحب حیوان دریافت کند.
• بنابر آنچه در تذکره، جامع المقاصد، مسالک و روضه آمده، اگر در ساخت کشتی، تخته‌ای غصبی به کار رود، در صورتی که با کندن آن تخته، نفس محترمی از بین نرود، این کار واجب است.
مثل این‌که تخته در قسمت بالای کشتی به کار رفته باشد، یا این‌که کشتی بر روی خشکی باشد.
ولی اگر شخص غیر غاصب که از غصب آگاهی ندارد، دارای حیوان در آن کشتی باشد و با کنده شدن تخته غصبی، جان آن به خطر افتد، این کار واجب نیست و بنا به گفته محقق اردبیلی ، در این حکم، اختلافی نیست؛ زیرا جان حیوان محترم است، خواه از آنِ غاصب باشد یا از آن غیر.
• شهید ثانی در بحث غصب مسالک می‌نویسد: اگر به وسیله نخ غصبی، زخم حیوان محترمی، بخیه شود، آن حیوان، از دو قسم بیرون نیست: خوراکی و غیر خوراکی.
حکم قسم نخست، حکم انسان است (به این معنی که اگر در آوردن نخ، سبب تلف شدن یا بیماری آن گردد، از این کار باید خودداری شود.) حیوان خوراکی نیز اگر از آنِ غیر غاصب باشد، نخ بیرون آورده نمی‌شود، زیرا روح حیوان، احترام دارد.
و اگر از آن غاصب باشد، دو گمانه می‌زنیم:
گمانه نخست: حیوان سر بریده و نخ به صاحبش برگردانده می‌شود؛ زیرا با این کار، میان هر دو حق جمع کرده‌ایم.
گمانه دوم که ظاهرتر و مقتضای اطلاق مصنف ـ صاحب شرایع ـ است، ممنوع بودن این کار است، زیرا حیوان، فی نفسه، حرمت دارد؛ از این روی، دستور است: نفقه آن باید داده شود و تلف کردن آن ممنوع است.
تنها کشتار آن برای خوردن، رواست و بنابر حدیث نبوی، سر بریدن حیوان جز برای خوردن، بازداشته شده است.
[۱۲] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۵۸ـ۲۵۹.


۳.۳ - صاحب شرایع

صاحب شرایع در بحث دیات، می‌نویسد:
(لوجنى على صائلة جان فان كان للدفع لم يضمن ولو كان لغيره ضمن.)
[۱۳] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.

اگر شخصی بر حیوانی که به او هجوم کرده، جنایتی وارد کند، اگر برای دفاع از خود بوده، ضامن نیست و اگر برای غیر دفاع بوده، ضامن است.
صاحب جواهر، در شرح این عبارت می‌نویسد:
(نعم، ینبغی الاقتصار علی مقدار مایحصل به الدفع.)
[۱۴] نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۴۲، ص۱۳۰.

بله، سزاوار است در دفاع، به اندازه‌ای که دفاع به حقیقت می‌پیوندد، بسنده کند.
• در قدیم، در آوردگاه‌های نبرد، گاه جنگاوران، اسب های خود را، برای این‌که در اختیار دشمن قرار نگیرند، پی می‌کرده‌اند.
این کار وقتی انجام می‌گرفت که دیگر برای جنگاور، استفاده از آن حیوان ممکن نبود.
فقیهان این کار را مکروه دانسته‌اند.
محقق می‌نویسد:
(یکره… ان یعرقب الدابة وان وقفت به.)
[۱۶] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.

پی کردن حیوان مکروه است، اگرچه حیوان با پی کردن از حرکت باز می‌ماند (و در اختیار دشمن قرار نمی‌گیرد).
صاحب جواهر از احتمال حرام بودن این کار نیز سخن گفته و درباره آن به شرح بحث کرده است.
به هر حال، آنچه می‌تواند مستند حکم اخیر باشد، پاره‌ای از روایات است، از جمله: کلینی به سند خود از سکونی و او از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود:
(قال رسول الله(ص): اذا حرنت على احدكم دابته فى ارض العدو فى سبيل الله فليذبحها ولايعرقبها.)
رسول خدا فرمود: هرگاه حیوان یکی از شما در سرزمین دشمن، در راه خدا زمین گیر شود، آن را بکشد و پی نکند.
شیخ طوسی نیز همین روایت را با اندکی فزونی، با سندی خوب نقل می‌کند:
(اذا حرنت علی احدکم دابته یعنی اذا قامت فی ارض العدو فلیذبحها ولایعرقبها.)
به احتمال زیاد، عبارت: (یعنی اذا قامت فی ارض العدو) تفسیر خود شیخ است.
در پیوند با حق حیات چارپایان، به روایات فراوان دیگری برمی‌خوریم که می‌توان گفت: همه، یا پاره‌ای از آن‌ها، مستند احکامی‌اند که پیش تر یادآوری شد.
البته بسیاری از این روایات، درباره چارپایان ویژه‌ای وارد شده، ولی می‌توان از آن‌ها، روی هم، روح حاکم بر آموزه‌های اسلامی را، که همانا پرهیز از کشتن چارپایان و جانوران بی آزار است، به دست آورد:
حسن بن فضل طبرسی در مکارم الاخلاق، از محاسن از امام صادق (ع) روایت می‌کند:
(اقذر الذنوب ثلاثة: قتل البهیمة وحبس مهر المرأة ومنع الاجیر اجره.)
پلیدترین گناهان ، سه چیز است: کشتن حیوان، ندادن مهریه زن ، نپرداختن دستمزد اجیر.

۳.۴ - شیخ طوسی

شیخ طوسی در مبسوط می‌نویسد:
(روی عن رسول الله (ص) انه قال: اطلعت لیلة اسری بی علی النار فرأیت امرأة تعذّب فسألت عنها فقیل آن‌ها ربطت هرّة ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشاش الارض حتی ماتت فعذّبها الله بذلک.
واطلعت علی الجنة فرأیت امرأة مومة یعنی زانیة فسألت عنها فقیل آن‌ها مرّت بکلب یلهث من العطش فأرسلت ازارها فی بئر فعصرته فی حلقه حتی روی فغفرالله لها.)
روایت شده از رسول خدا (ص) که آن حضرت فرمود: در شب معراج ، بر آتش دوزخ اطلاع یافتم.
در آن‌جا دیدم زنی، عذاب می‌شود.
درباره او پرسیدم.
گفته شد: سبب کیفر دیدن او این است که او گربه ای را بسته و به او آب و غذا نداده و نگذاشته روی زمین چیزی پیدا کند و بخورد، تا این‌که مرده است.
بدین سبب خدا او را کیفر می‌دهد.
و بر بهشت اطلاع یافتم.
در آن‌جا زنی زناکار را دیدم.
درباره او پرسیدم.
گفته شد: سبب پاداش وی این است که روزی گذرش به سگی افتاد که از شدت تشنگی زبانش بیرون افتاده بود.
وی لباس خود را در چاه فرو برد، آب آن را در گلوی سگ فشرد، تا سیراب شد.
بدین سبب خدا او را بخشید.
(على بن جعفر قال: سألت اخى موسى بن جعفر(ع) عن الهدهد وقتله وذبحه فقال: لايؤذى ولايذبح فنعم الطير هو.)
علی بن جعفر می‌گوید: از برادرم موسی بن جعفر (ع) درباره کشتن و سر بریدن شانه به سر پرسیدم.
فرمود: آزار و سر بریده نمی‌شود، او خوب پرنده‌ای است.
(عن جمیل بن دراج، قال: سألت اباعبدالله (ع) عن قتل الخطاف او ایذائهن فی الحرم فقال: لاتقتلن فانی کنت مع علی بن الحسین (ع) فرآنی اوذیهن فقال: یابنی لاتقتلهن ولاتؤذهن فانهن لایؤذین شیئا.)
از امام صادق (ع) درباره کشتن پرستو یا اذیت کردن آن در حرم پرسیدم، فرمود: مبادا کشته شود، زیرا من همراه علی بن حسین (ع) بودم، آن حضرت دید من این پرنده را اذیت می‌کنم، فرمود: پسرکم! این پرندگان را نکش و به آن‌ها آزار نرسان؛ زیرا آن‌ها به هیچ‌کس آزار نمی‌رسانند.
در این روایت ، پرسش راوی، تنها از حکم کشتن یا اذیت کردن پرستو در حرم است، ولی پاسخ حضرت، غیر حرم را نیز دربرمی‌گیرد.
همچنین از علت آوردن حضرت در ذیل روایت، برداشت می‌کنیم، کشتن هر حیوان بی آزاری، نکوهیده است.
(عن سلیمان بن جعفر جعفری، قال: سمعت اباالحسن الرضا (ع) یقول: لاتقتلوا القُنبرة ولاتأکلوا لحمها فآن‌ها کثیرة التسبیح ویقول فی آخر تسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد.)
امام رضا (ع) فرمود: چکاوک را نکشید و گوشت آن را نخورید؛ زیرا این پرنده، زیاد تسبیح می‌گوید، و در پایان تسبیح خود می‌گوید: خداوند کینه ورزان به خاندان محمد را از رحمت خود دور کند.


از جمله حقوق حیوان بر انسان ، برآوردن آب و آذوقه آن است.
البته پیداست مراد از حیوان در این جا، هرگونه جانداری است که در خدمت انسان و برآورنده یکی از نیازهای او باشد.
در این باره شرح بیش تری خواهیم داد.
برخلاف حق حیات ، که براساس آنچه از فقیهان نقل گردید و روایاتی که اشاره شد، فراتر از جانداران اهلی و دربرگیرنده هرگونه حیوانی است که جان و مال آدمی را به خطر نیندازد.
در این جا، یادکرد فرازهایی از سخنان فقیهان و اشاره به پاره‌ای از روایات که می‌تواند مستند این حق باشند، سودمند است.
البته افزون بر روایات، در لابه لای عبارت‌هایی که یاد خواهیم کرد نیز، به پاره‌ای از استدلال‌ها برمی‌خوریم.

۳.۴ - شیخ طوسی

• شیخ در مبسوط می‌نویسد:
(اذا ملک بهیمة فعلیه نفقتها سواء کانت مما یوکل لحمها او لایؤکل لحمها، والطیر وغیر الطیر سواء لان لها حرمة.)
هرگاه شخص، مالک حیوانی شود، واجب است هزینه آن را برآورد و در این حکم، فرقی بین حیوانی که گوشت آن را می‌شود خورد و حیوانی که گوشت آن را نمی‌شود خورد، نیست.
و پرنده و غیر پرنده مساوی است.
زیرا حیوان حرمت دارد.
وی، گفتار بیش تری در این باب دارد که نتیجه آن چنین است:
(حالت و چگونگی حیوان از دو گونه بیرون نیست: یا در آبادی به سر می‌برد یا در بیابان .
در انگاره نخست، هزینه حیوان بر مالک، واجب است، به این معنی که باید علوفه او را برآورد؛ زیرا در این انگاره، برای حیوان، امکان چریدن نیست.
و اگر این حیوان، خوراکی باشد، مالک میان سه کار، یعنی: برآوردن علوفه، سر بریدن و فروختن، اختیار دارد.
و اگر غیر خوراکی باشد، میان دو کار: برآوردن علوفه یا فروختن، اختیار دارد، و در صورت خودداری، حاکم او را بر پرداخت هزینه یا فروختن، وامی دارد.
اما بنابر انگاره دوم، که حیوان در بیابان می‌چرد، در صورتی که گیاه و چراگاه به مقدار نیاز یافت می‌شود، مالک، او را برای چریدن آزاد می‌گذارد و در صورتی که زمین، دچار خشکسالی گیاه باشد، یا دارای گیاه به مقدار کافی نباشد، مالک نباید شیر آن حیوان را بدوشد (زیرا در صورت دوشیده شدن، حیوان یا نوزاد آن دچار ضعف می‌شود.))

۴.۲ - علامه

علامه نیز، در اشاره به فرع اخیر سخن شیخ، می‌نویسد:
(ولو کان اخذ اللبن یضرّ بالدابة بان تکون السنة مجدیة لایجد لها علفا یکفیها لم یجز له اخذه.)
[۲۶] ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.

اگر بهره برداری از شیر حیوان، برای آن زیان آور باشد، به این دلیل که خشکسالی باشد و علف در حد کافی برای حیوان یافت نشود، مالک نمی‌تواند شیر آن را بدوشد.
• عبارت زیر از قواعد علامه نیز، نشان گر اهمیت این حق حیوان در فقه اسلامی است:(ولو لم يجد ماينفق على مملوكه او على الحيوان و وجد مع غيره وجب الشراء منه فان امتنع الغير من البيع كان له قهره واخذه اذا لم يجد غيره.)
[۲۷] ابن علامه، ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۰.

اگر مالک، برای برآوردن هزینه برده و یا حیوان خود، چیزی نیابد، و آن را پیش دیگری بیابد، واجب است از او بخرد.
و اگر آن شخص خودداری کرد و فروشنده دیگری هم یافت نشد، می‌تواند خوراک حیوان را به زور از او بگیرد.
البته‌این حکم و احکام مانند آن، شرح بیش تری دارد که در این مقال، مجال پرداختن به آن نیست.
علاّمه در قواعد می‌نویسد:
(لوکان للبهیمة ولد وفّر علیه من لبنها ما یکفیه فان اجتزأ بغیره من علف او رعی جاز اخذ اللبن.)
[۲۸] ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.

هرگاه حیوان دارای بچه باشد، باید مقداری از شیر آن، که برای بچه کافی است، باقی گذاشته شود و اگر به غیر از شیر، علف یا چریدن، بسنده کرد، می‌توان از شیر برداشت.

۳.۲ - صاحب جواهر

• صاحب جواهر در بحث ودیعه می‌نویسد:
(بر امانت گیرنده لازم است، حیوان را سیراب و آن را علف دهد.
در این حکم اختلاف و اشکالی نیست؛ بلکه می‌توان بر آن تحصیل اجماع کرد.
به این معنی که باید آب و علوفه را آن گونه که عادت است برای حیوان فراهم آورد؛ زیرا این کار از بایسته‌ها و ضرورت‌های حفظ است که وی به آن امر شده است.
خواه مالک، او را به این کار فرمان داده باشد، یا خیر…)
صاحب جواهر در پایان کتاب نکاح، درباره هزینه حیوان، سخنی دارد دراز دامن که بخشی از آن چنین است:
(بر مالک واجب است، آن چه حیوان به آن نیاز دارد، مانند: آب و آذوقه و مکان و پالان و… که با گوناگون زمان‌ها و مکان‌ها، گوناگونی می‌یابد، گام پیش نهد و دست به کار شود.
بله، درباره خوراک ، همین که او را آزاد بگذارد از گیاه زمین بچرد، کافی است.
و در این انگاره، اگر چریدن، او را سیر کند، مالک وظیفه دیگری ندارد وگرنه باید علوفه آن را برآورد و اگر مالک از این دو کار، سرباز زند، حاکم او را بر یکی از سه کار: فروختن، سر بریدن و پرداختن هزینه آن، وامی دارد.
و اگر واداشتن مالک، ممکن نباشد، حاکم به نیابت از او، آنچه که مصلحت ببیند و مناسب باشد و مورد نیاز، انجام می‌دهد.
مثل این‌که زمین او را می‌فروشد و با پول آن، خوراک حیوان را فراهم می‌کند یا این‌که حیوان را اجاره می‌دهد و با درآمدی که از این بابت به دست می‌آید، نیازهای آن را برآورده می‌سازد.)
و اما روایاتی که می‌توانند مستند حق یاد شده باشند، بسیارند، در زیر به یادکرد چند نمونه از آن‌ها بسنده می‌کنیم:
(عن السکونی، عن جعفر بن محمد عن آبائه (ع) قال: قال رسول الله: للدابة علی صاحبها خصال: یبدء بعلفها اذا نزل ویعرض علیها الماء اذا مرّ به…)
امام صادق (ع) از پدرانش نقل می‌فرماید:
پیامبر (ص) فرمود: بر صاحب حیوان است نگهداشت اموری را درباره حیوان خود: هرگاه فرود می‌آید نخست آن را علف دهد و هرگاه گذرش به آب می‌افتد، آب را بر حیوان عرضه کند.
(عن ابی ذر، قال: سمعت رسول الله (ص) یقول: انّ الدابة تقول: اللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی ویسقینی ولایکلفنی ما لااطیق.)
ابوذر می‌گوید: شنیدم رسول خدا (ص) می‌فرمود: حیوان می‌گوید: پروردگارا! به من مالکی که اهل راستی باشد و سیرم کند و سیرابم سازد و مرا به کاری افزون بر توان وادار نکند، روزی نما!
مرفوعه شیخ صدوق از علی (ع) :
(من سافر منکم بدابة فلیبدء حین ینزل بعلفها وسقیها.)
هرکس از شما با حیوان خود، مسافرت کند، باید هنگامی که فرود می‌آید، نخست آن را علف دهد و سیراب سازد.
ناگفته پیدا است در بحث هزینه حیوان، بچه آن‌که از شیر مادر استفاده می‌کند نیز، از این حق برخوردار است و روا نیست به بهانه حق استفاده از شیر حیوان، به بچه آن گرسنگی داد و از شیر مادر بازش داشت.

۴.۴ - محقق حلّی

محقق حلّی نیز در همین باره می‌نویسد:
(لوقال المالک لاتعلفها او لاتسقطها لم یجز القبول بل یجب علیه سقیها وعلفها.)
[۳۴] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۱۶۴.

اگر مالک حیوان بگوید: به آن آب و علف نده، بر امانت گیرنده، پذیرش سخن او، روا نیست، بلکه بر او واجب است حیوان را آب و علف دهد.
دلیل این حکم را در روایاتی که در جای خود می‌آید، پی خواهیم گرفت.
صاحب جواهر با بهره گیری از روایات یاد شده و در اشاره به مراد و درونمایه آن‌ها، که استدلالی است بر حکم یاد شده، می‌نویسد:
(لكونه ذا كبد حرّاء ونفس محترمة وواجب النفقة على المالك.)
زیرا حیوان، دارای جگری داغ و نفس محترم است و هزینه آن بر مالک واجب است.
عبارت (لکونه ذا کبد حرّاء) در سخن صاحب جواهر، می‌تواند اشاره به فراگیری حکم نسبت به جانداران خوراکی و غیر خوراکی و ناظر به جنبه مهرورزانه مسأله باشد و در صورتی که این معنی را بپذیریم و روایاتی را، که در آینده بدآن‌ها خواهیم پرداخت را نیز، تأیید کننده آن بدانیم، می‌توان حکم یاد شده را به جانداران غیر اهلی که زیان و خطری برای انسان ندارند و پدید نمی‌آورند، گسترش داد.


چنانکه گفتیم، در بحث حق حیات، مراد از حیوان، هرگونه جانداری است که خطر و زیانی برای انسان ندارد.
در بحث نفقه نیز، از ظاهر سخنان شماری، گستردگی و شمول برمی‌آید، بسان علاّمه در قواعد که می‌گوید:
(وکل حیوان ذی روح کالبهایم فیجب علیه القیام فی النحل و دودالقز)
[۳۶] ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.

هر حیوانی، حکم چهارپایان را دارد.
از این روی، بر انسان واجب است خوراک زنبور عسل و کرم ابریشم را برآورد.
ولی، همان گونه که از دو مثال علاّمه و روایات پیشین و نیز سخنان دیگر فقیهان، استفاده می‌شود، مراد ایشان حیوانی است که در اختیار آدمی باشد و در امر خوراک، یا باربری و یا هر فایده دیگری به کار انسان آید.
محقق حلّی در پایان کتاب نکاح شرایع می‌نویسد:
(واما نفقة البهائم المملوکة فواجبة.)
[۳۷] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۳۵۴.

هزینه چارپایانی که در ملک انسانند، واجب است.
صاحب مسالک نیز می‌نویسد:
(کرم ابریشم، با برگ توت زندگی می‌کند؛ بنابر این بر مالک آن است که در اندازه کافی، این خوراک را برآورد و نگذارد نابود شود.
و اگر برگ توت نایاب شد و مالک در فراهم آوری آن کوتاهی ورزید، حاکم، چیزی از مال او را می‌فروشد و با پول آن، برگ مورد نیاز کرم را می‌خرد.)
صاحب جواهر می‌نویسد:
(هزینه جاندارانی که در مالکیت انسانند، از جمله کرم ابریشم و زنبور عسل و غیر آن‌ها واجب است و در این حکم، اختلافی نیست، خواه حیوان، خوراکی باشد یا نباشد و خواه سوددهی داشته باشد و یا نداشته باشد.)


علاّمه، در بیانِ اندازه هزینه حیوان می‌نویسد:
(بقدر ماتحتاج الیه فان اجتزأت بالرعی کفاه والّا علّفها.)
[۳۹] ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.

به اندازه‌ای که حیوان بدان نیاز دارد.
بنابراین، اگر حیوان به چریدن بسنده کرد، همین برای مالک کافی است وگرنه باید به آن علف بدهد.
صاحب جواهر، همین نکته را شرح بیش تری می‌دهد و می‌نویسد:
(لاتقدیر لنفقاتهنّ وانما الواجب القیام بما تحتاج الیه من اکل وسقی ومکان وجلّ ونحو ذلک مما یختلف باختلاف الازمنة والامکنة، نعم یکفیها فی اطعامها تخلیتها ترعی من خصب الارض، فان اجتزأت بالرعی فذلک والّا علفها.)
هزینه جانداران و چارپایان، اندازه ویژه‌ای ندارد.
واجب ، برآوردن نیازهای آن‌هاست، از خوراکی و آب و مکان و پالان و مانند این‌ها از چیزهایی که برابر دگرگونی زمان و مکان، دگرگونی می‌یابند.
بله، در خواک دادن آن‌ها، همان رهانیدن آن‌ها برای چرا در علفزار کافی است.
در این انگاره، اگر چارپایان به چریدن بسنده کردند، مالک، تکلیف دیگری ندارد و گرنه، باید کاه و یونجه به آن‌ها بدهد.


از جمله بایسته‌ها و ضروریهای زندگی حیوان و اسباب برآوردن حق حیات، رسیدگی به بهداشت آن است.
از سوی دیگر، چنانکه خواهیم گفت، آزردن جانداران، مورد نکوهش شدید شریعت است و پیداست روح حیوان، از محیط کثیف و آب و کاه و یونجه آلوده، آزرده می‌شود.
با توجه به این نکته‌ها می‌توان گفت: بهداشت و پاکیزگی حیوان نیز، در کانون توجه شریعت است.
روایات زیر، گرچه درباره دسته‌ای از جانداران وارد شده، اشاره‌ای است به این نکته:
(عن عبدالله بن سنان، عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص) : نظفوا مرابضها وامسحوا رغامها.)
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر (ص) فرمود: جای نگهداری و آغل گوسفند را پاکیزه نگهدارید و آب بینی آن را پاک کنید.
(عن سلیمان بن جعفر الجعفری رفعه قال: قال رسول الله (ص) : امسحوا رغام الغنم، وصلّوا فی مراحها فان‌ها دابة من دوابّ الجنة.)
آب بینی گوسفند را پاک کنید و در آغلش نماز بگزارید؛ زیرا او حیوانی از حیوآن‌های بهشت است.
(روی ان تمیم الداری کان ینقی شعیراً لفرسه ـ وهو امیر علی بیت المقدس ـ فقیل له: لو کلفت هذا غیرک؟ فقال: سمعت رسول الله (ص) (یقول) : من نقی شعیراً لفرسه ثم قام به حتی یعلفه علیه کتب الله له بکل شعیرة حسنة.)
[۴۳] علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۷۷.

روایت شده تمیم داری، که امارت بیت المقدس را بر عهده داشت، روزی سرگرم پاک کردن جو برای اسبش بود.
به او گفته شد: بهتر بود این کار را دیگری انجام می‌داد!
تمیم پاسخ داد: شنیدم رسول خدا (ص) می‌فرمود: هرکس برای اسبش جو پاک کند، سپس بلند شود جو را به اسب بخوراند، خداوند در برابر هر دانه جو، یک حسنه برای او می‌نویسد.
نیز از جمله کارهایی که مالک در بهداشت حیوان باید انجام دهد، درمان آن است اگر بیمار شود.
از این روی شهید ثانی در بحث ودیعه مسالک می‌نویسد:
(وفى حكم النفقة على الحيوان مايفتقر اليه من الدواء لمرض.)
[۴۴] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۵.

در حکم هزینه حیوان است، دارویی که بر اثر بیماری بدان نیازمند است.


از جمله نیازهای اولیه حیوان، مکان استراحت و آرامش است.
کوتاهی ورزیدن در این امر، افزون بر آن‌که مورد نکوهش عقل است، از مصداق‌ها و نمونه‌های آزار و اذیت به حیوان است و مورد نکوهش و سرزنش شرع مقدس، از این روی، صاحب جواهر، حق مسکن برای حیوان را در ردیف حق نفقه او می‌شمارد و می‌نویسد:
(انما الواجب القیام بما تحتاج الیه من اکل وسقی ومکان…)
واجب است برای برآوردن نیازهای حیوان: از خوراکی و آب و مکان به تلاش برخاست.
محقق حلّی نیز در بحث ودیعه شرایع می‌نویسد:
(لایجوز اخراجها من منزله… الاّ مع الضرورة کعدم التمکن من سقیها او علفها فی منزله اوشبه ذلک من الاعذار.)
[۴۶] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۱۶۴.

بر امانت گیرنده روا نیست حیوان را از خانه خود بیرون کند… مگر از روی ناگزیری، مثل این‌که نتواند در منزل خود به او آب و علف بدهد و عذرهایی مانند این.
عبارت شرایع از جهت این‌که بیرون منزل، امن باشد یا نباشد؛ اطلاق دارد.
از این روی، صاحب جواهر به محقق، اشکالی دارد، که نتیجه آن بدین شرح است:
(اگرچه نگه داشتن حیوان در خانه، چون آب و خوراک آن فراهم نیست، سبب زیان به جان حیوان می‌شود؛ ولی گاه، واپس انداختن راندن آن از خانه، ضرر ، یا خطر کم تری دارد.
بنابراین، باید دید کدام یک از این دو کار، زیان کم تری دارد و همان را انجام داد.)
سخن صاحب جواهر، بر این نکته استوار است که باید به هر حال، مصلحت حیوان ، نگه داشته شود و کاری کرد که زیان وارد به آن را به پایین تر حد برساند.


بی گمان نباید با حیوان به گونه‌ای رفتار شود که حیوان آزار و ستم ببیند.
باید عدالت در حق حیوان به درستی و بی کم و کاست مورد توجه باشد.
ستم بر حیوان از نظر شرع ناپسند، زشت و نفرت انگیز است و عدالت ورزی مورد سفارش و تأکید.
صاحب جواهر می‌نویسد:
(لایکلفها ما لاتطیقه من تثقیل الحمل وادامة السفر ولذا نهی عن ارتداف ثلاثة علیها وکذا الشاق علیها المنافی للعادة.)
حیوان را به بیش از آن چه توان دارد، مانند بردن بار سنگین و ادامه سفر ، وادار نمی‌کنند و بدین جهت از سوار شدن سه نفر بر او و خواستن کاری که بر آن سخت دشوار است و با عرف و عادت ناسازگار، بازداشته شده است.
در این زمینه، یادکرد دو روایت ، سودمند است:
(عن حمّاد اللّحام قال: مرّ قِطار لابی عبدالله (ع) فرأی زاملة قد مالت.
فقال: یا غلام! اعدل علی هذا الجمل، فان اللّه یحب العدل.)
قطاری از شتران امام صادق (ع) می‌گذشت.
چشم آن حضرت به شتری افتاد (که بر اثر بار سنگین) کج شده بود.
حضرت خطاب به غلامی که عهده دار کار آن‌ها بود فرمود: ای غلام! به این شتر عدالت روا بدار که خداوند، عدالت را دوست دارد.
مرفوعه شیخ صدوق :
(قال النبی (ص) : أخّروا الاحمال فان الیدین معلّقة والرجلین موثقة.)
پیامبر (ص) فرمود: بارها را قسمت عقب پشت حیوان باربَر قرار دهید؛ زیرا دستان حیوان بسته و پاهای او استوار است.


از پاره‌ای از روایات برمی‌آید که دارندگان چارپایان از عقیم‌سازی آن‌ها بازداشته شده‌اند.
پیام روشن این گونه روایات، پافشاری و اصرار بر حق تولید مثل برای چارپایان است.
در محاسن برقی می‌خوانیم:
(عن ابی عبدالله (ع) عن ابیه (ع) انه کره اخصاء الدواب والتحریش بینهم.)
امام صادق (ع) می‌فرماید: پدرش امام باقر (ع) عقیم سازی چارپایان و به جان هم انداختن آن‌ها را ناپسند می‌دانست.
در نوادر راوندی آمده که امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
(انّ رجلا من نجران کان مع رسول الله (ص) فی غزاة ومعه فرس وکان رسول الله (ص) یستأنس الی صهیله، ففقده، فبعث الیه، فقال (ص) : ما فعل فرسک؟ فقال: اشتدّ علی شغبه، فخصیته فقال رسول الله (ص) : مثّلت به، مثّّلت به! الخیل معقود فی نواصیها الخیر الی یوم القیامة واهلها معانون علیها.
اعرافها وقارها ونواصیها جمالها وأذنابها مذابها.)
[۵۲] النوادر، ج۱، ص۳۴.

مردی از اهالی نجران در یکی از جنگ‌ها ، همراه رسول خدا (ص) بود.
با این شخص، اسبی بود که پیامبر به شیهه او، انس پیدا کرده بود.
چندی اسب از صحنه به دور شد و دیده نمی‌شد و شیهه آن به گوش حضرت نمی‌رسید.
پس حضرت به دنبال آن مرد فرستاد و خطاب به او فرمود: با اسبت چه کردی؟
عرض کرد: دیدم اسب پر شهوتی است، عقیمش کردم.
حضرت فرمود: آن را مثله کردی، آن را مثله کردی! بر پیشانی اسب تا روز قیامت ، خیر نوشته شده و صاحبانش، بر آن یاری می‌شوند.
یال اسب، وقار آن و پیشانی اش، زیبایی آن و دمش، نشانه قدرت است.


چنانکه پیش تر اشاره شد، بسیاری از حقوق و احکام چارپایان و جانداران، می‌تواند بر ناپسند بودن، یا حرام بودن آزردن آن‌ها استوار باشد.
در این قسمت از بحث، نخست به یادکرد فرازهایی از سخنان فقیهان و سپس به نقل پاره‌ای از روایات که می‌تواند مستند این حق باشند، می‌پردازیم.
شیخ در نهایه می‌نویسد:
(لایجوز ذَبح شیء من الحیوان صبرا وهو أن یذبح شیئا وینظر الیه حیوان اخر.
ولایجوز سلخ الذبیحة الاّ بعد بردها.
فان سُلِختْ قبل ان تَبرد او سلخ شیء منها لم یحل اکله.)
[۵۳] النهایه، ج۱، ص۵۸۴.

سر بریدن حیوان در حالی که حیوان دیگر به او نگاه می‌کند، روا نیست و پوست کندن حیوان روا نیست، مگر پس از این‌که سرد شود.
بنابراین، اگر همه حیوان یا بخشی از آن را پیش از سرد شدن، پوست بکند، خوردن آن حلال نیست.
در شرایع نیز آمده است:
(و (یکره) أن یذبح حیوان وآخر ینظر الیه.)
[۵۴] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۳، ص۲۰۶.

سر بریدن حیوان، در حالی که حیوان دیگر به او نگاه می‌کند، روا نیست.
از ظاهر عبارت شیخ در نهایه، حرام بودن بریدن سر حیوان در برابر نگاه حیوان دیگر استفاده می‌شود.
و گویا نخست پذیرفتن این حکم برای فاضل آبی، دشوار بوده است، ولی با اندکی درنگ آن را درخور پذیرش دانسته؛ زیرا به نظر وی، این کار می‌تواند مصداق و نمونه عذاب و شکنجه بیننده باشد.
شهید در مسالک می‌نویسد:
(یستحب أن لایستقصی فی الحلب وأن یقص الحالب اظفارها کیلا یؤذیها بالقرص.)
[۵۶] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۷.

مستحب است شیر حیوان را تا آخر ندوشد و ناخن‌های خود را کوتاه کند، تا هنگام دوشیدن شیر، حیوان اذیت نشود.
روایات:
(عن غیاث بن ابراهیم عن ابی عبدالله (ع) : انّ امیرالمؤمنین (ع) قال: لاتذبح الشاة عند الشاة ولا الجزور عند الجزور وهو ینظر الیه.)
امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند که فرمود: گوسفند در برابر دیدگاه گوسفند و شتر در برابر دیدگان شتر، ذبح نمی‌شود.
(قال ابوالحسن (ع) : اذا ذبحت الشاة وسلخت أو سلخ شیء منها قبل أن تموت لم یحل أکلها.)
هرگاه پیش از آن‌که گوسفند بمیرد، همه یا بخشی از آن، پوست کنده شود، خوردن آن حلال نیست.
(عن جعفر بن محمد عن آبائه(ع) قال: قال رسول الله(ص): للدابة علی صاحبها خصال: …ولایحملها فوق طاقتها ولایکلّفها من المشی الّا ماتطیق.)
امام صادق (ع) از پدرانش، علیهم‌السلام، نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: صاحب حیوان باید در برخورد با حیوان خود، روش‌هایی را در پیش بگیرد؛ … بر حیوان بیش از توان آن بار نکند و در راه رفتن به بیش از توان، واندارد.
مرفوعه شیخ صدوق :
(قال الصادق (ع) : ما اشتری احد دابة الّا قالت: اللهم اجعله بی رحیما.)
هیچ کس حیوانی نخرید، مگر این‌که آن حیوان گفت: پروردگارا! این شخص را نسبت به من مهربان قرار ده!
مرفوعه یعقوب بن سالم :
(قال اميرالمؤمنين(ع): قال رسول الله(ص): لايرتدف ثلاثة على دابة فان احدهم ملعون.)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: پیامبر (ص) فرمود: سه نفر در ردیف هم بر یک حیوان سوار نشوند؛ زیرا (در این صورت) یکی از ایشان از رحمت خدا به دور خواهد بود.
(عن ابراهيم بن على, عن ابيه, قال: حججت مع على بن الحسين فالتاثت عليه الناقة فى سيرها فأشار اليها بالقضيب, ثم قال: آه! لولا القصاص وردّ يده عنها.)
ابراهیم بن علی از پدرش نقل می‌کند:
با علی بن حسین (ع) به سفر حج می‌رفتم.
شتر ایشان، در راه رفتن کندی کرد.
حضرت با چوب دستی به آن حیوان اشاره کرد.
سپس فرمود: آه، اگر قصاص در کار نبود (او را می‌زدم) و دست خود را از او برگرداند.
ظاهر این روایت دلالت می‌کند، زدن چارپایان می‌تواند قصاص را در پی داشته باشد که خوب است این امر، در جای خود بررسی شود.


بنابر نصوص فراوان و براساس ضرورت فقه اسلامی، انسان می‌تواند، بلکه شایسته است، (در این زمینه، به روایات بسیاری برمی‌خوریم که یادکرد پاره‌ای از آن‌ها در این جا سودمند است:
روایت حسین بن علوان :
(عن جعفر عن ابیه (ع) قال: قال علی (ع) : علیکم باللحم فان اللحم من اللّحم واللّحم ینبت اللحم.
وقال: من لم یأکل اللحم اربعین صباحا، ساء خلقه…)
امام باقر (ع) از امام علی (ع) نقل می‌کند که فرمود: بر شما باد خوردن گوشت ، زیرا گوشت (بدن) از خوردن گوشت پیدا می‌شود و آن موجب رویش گوشت می‌شود.
هرکس، چهل روز گوشت نخورد، خوی او بد می‌شود.
روایت دیگر حسین بن علوان:(عن جعفر عن ابيه(ع) عن على(ع) قال: قال رسول الله(ص): سيّد طعام الدنيا والآخرة اللحم…)


امام صادق (ع) از پدرش (ع)، از علی (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: سرور خوراک دنیا و آخرت گوشت است.
روایت خالد بن نجیح :
(عن ابی عبدالله (ع) قال: اللبن طعام المرسلین.)
امام صادق (ع) فرمود: شیر، خوراک پیامبران است.
ارزش و اهمیت فراوردههای حیوان، به حدی است که در حدیثی صحیح، از قول سلیمان بن جعفر جعفری ، می‌خوانیم:
(سمعت أباالحسن موسی (ع) یقول: أبوال الابل خیر من ألبآن‌ها، ویجعل الله الشفاء فی ألبآن‌ها.)
شنیدم امام کاظم (ع) می‌فرماید: ادرار شتر، از شیر او بهتر است و خداوند، شفا را در شیر او قرار داده است.
برابر این حدیث (که شایسته است، مضمون آن، مورد بررسی و مطالعه پزشکی قرار گیرد) شیر شتر، شفابخش بیماریهاست.
با این وجود، ادرار او، بهتر و سودمندتر است.) از گوشت و شیر و دیگر فراورده‌های حیوان استفاده کند و از خدمات رسانی آن، بهره فراوان گیرد.
ولی این امر، به هیچ روی، رواکننده بی احترامی به این آفریده و نادیده گرفتن کرامت الهی آن نیست.
در این باره نیز یادکرد شماری از روایات، سودمند به نظر می‌رسد:
(عن جعفر بن محمد عن آبائه (ع). قال: قال رسول الله (ص) : للدابة علی صاحبها خصال… ولایضرب وجهها فآن‌ها تسبح بحمد ربّها…)
امام صادق (ع) از پدران خود نقل می‌کند که پیامبر (ص) فرمود: صاحب حیوان در برخورد با آن، باید روشهایی را در پیش بگیرد: … به صورت حیوان نزند؛ زیرا حیوان تسبیح گوی پروردگار خود است.(سکونی عن ابی عبدالله(ع) قال: للدابة على صاحبها ستة حقوق: …ولایشتمها…)
امام صادق (ع) فرمود: حیوان بر مالک خود، شش حق دارد… به آن ناسزا نگوید.
(يونس بن يعقوب عن الصادق(ع) قال: قال على بن الحسين لابنه محمد(ع) حين حضرته الوفاة: انى قد حججت على ناقتى هذه عشرين حجة فلم أقرعها بسوط قرعة, فاذا نفقت فادفنها لایأکل لحمها السباع، فانّ رسول الله(ص) قال: كل بعير يوقف عليه موقف عرفة سبع حجج الّا جعله الله من نعم الجنة وبارك فى نسله فلما نفقت حفرلها ابوجعفر(ع) ودفنها.)
امام صادق (ع) می‌فرماید: امام سجاد (ع) هنگام رحلت، به فرزند خود، محمد (ع) فرمود: من با این شتر خود، بیست حج انجام داده ام و (در این مدت) یک تازیانه به آن نزدم، پس هرگاه مرد، آن را به خاک بسپار تا خوراک درندگان نشود؛ زیرا پیامبر (ص) فرمود: هر شتری که در هفت سفر حج، بر عرفه ، وقوف پیدا کند، خداوند او را از حیوانات بهشت قرار داده در نسلش برکت دهد.
امام محمد باقر (ع) پس از مردن آن شتر، گودالی کند و او را به خاک سپرد.
(عن غیاث بن ابراهیم، عن ابی عبدالله (ع) : ان امیرالمؤمنین (ع) کره أن تسقی الدوابّ الخمر.)
امام صادق (ع) فرمود: امیرالمؤمنین (ع)، نوشانیدن شراب را به جانداران ناپسند می‌دانست.
(عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله (ع) قال: سألته عن البهیمة البقرة وغیرها تسقی او تطعم ما لایحلّ، قال: نعم یکره ذلک.)
[۷۱] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۵۰،ابواب الاشربة المحرمة، باب۱۰، ح۱.

از امام صادق (ع) پرسیدم: می‌توان به حیوان، گاو و غیر آن، چیز غیر حلال ، نوشانید یا خورانید؟
فرمود: آری این کار ناپسند است.
روایت راوندی از امام صادق (ع) :
(أتی رجل النبی (ص) فسلّم علیه، فقال النبی (ص) : وعلیکم السلام.
فقال الرجل: یا رسول الله! انما انا وحدی! فقال (ص) : علیک وعلی فرسک.)
[۷۲] النوادر، ج۱، ص۴۱ـ۴۲.

مردی خدمت پیامبر (ص) رسید به حضرت سلام کرد.
پیامبر (ص) (به صیغه جمع) فرمود: وعلیکم السلام.
آن مرد عرض کرد: ای رسول خدا! من یک نفر بیش نیستم! حضرت فرمود: بر تو و اسبت سلام کردم.
امام علی (ع) می‌فرماید:
(سمعت رسول الله (ص) یقول: ایاکم والمثله ولو بالکلب العقور.)
[۷۳] امام علی، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۲۲.

پیامبر (ص) می‌فرمود: مبادا چیزی را ـ گرچه سگ گزنده ـ مثله کنید!
صاحب جواهر پس از این سخن محقق حلّی که (از جمله مکروه‌ها، ادرار کردن در لانه جانداران و حشرات است، می‌نویسد:
(در این حکم، به مخالفی برنخوردم، مگر آنچه از ظاهر هدایه صدوق نقل می‌شود که گفته است: این کار ـ بالاتر از کراهت ـ نارواست.)
وی، سپس به نقل از شماری از فقیهان، علت این حکم را امکان اذیت رسانی آن جانداران به انسان می‌داند.
ولی با توجه به آنچه یادآور شدیم: بی گمان دلیل ناپسند بودن این کار که در پاره‌ای از روایات نیز آمده، می‌تواند بایستگی احترام به جانداران و نکوهیده بودن بی حرمتی به آن‌ها باشد.


می‌توان پاره‌ای از احکام و سخنان معصومان (ع) را دلیل بر این امر گرفت که گاه، حیوان، به گونه‌ای حق دوستی بر انسان پیدا می‌کند که سزاوار است مورد توجه او قرار گیرد.
از باب نمونه، صاحب جواهر در احکام ذبح می‌نویسد:
(یکره أن یذبح بیده ما ربّاه من النعم.)
ناپسند است که انسان حیوانی را که خود پروریده، سر ببرد.
مدرک وی در این حکم، دو روایت زیر است:
(عن محمد بن فضیل، عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: قلت له: کان عندی کبش سمنته لاضحی به فلما اخذته فاضجعته نظر الی فرحمته ورفقت له ثم انی ذبحته.
قال: فقال: ما کنت احبّ لک ان تفعل! لاتربین شیئا من هذا ثم تذبحه!)
محمد بن فضیل می‌گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: من برای قربانی روز عید اضحی ، برّه‌ای را پرورش دادم.
چون او را گرفتم و خوابانیدم، نگاهی به من کرد، دلم برایش سوخت و با آن مدارا کردم، سپس سرش را بریدم.
حضرت فرمود: دوست نداشتم چنین می‌کردی.
این گونه نباشد که حیوانی را پرورش دهی، سپس سرش را ببری.
(عن ابی الصحاری، عن ابی عبدالله (ع) قال: قلت له: الرجل یعلف الشاة والشاتین لیضحی بها قال: لا احب ذلک.
قلت: فالرجل یشتری الجمل او الشاة.
فیتساقط علفه من ههنا وههنا فیجیء الوقت وقد سمن فیذبحه فقال: ولکن اذا کان ذلک الوقت فلیدخل سوق المسلمین ولیشتر منها ویذبحه!)
ابی صحاری می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: شخصی به یکی دو گوسفند، علف می‌دهد، تا برای قربانی از آن‌ها استفاده کند.
حضرت فرمود: این کار را دوست ندارم.
عرض کردم: شخص، شتر یا گوسفندی می‌خرد و برای او از این جا و آن‌جا علف می‌چیند، تا این‌که روز قربانی فرا می‌رسد و در حالی که چاق شده، آن را سر می‌برد.
حضرت فرمود: نه (این کار را نکند) ولی هرگاه وقت انجام چنین کاری رسید، داخل بازار مسلمانان شود و حیوانی بخرد و سر ببرد.


براساس آموزه‌های فقهی و آداب پسندیده اجتماعی، اگر شخصی به خانه کسی وارد شود، نسبت به او (حق میهمانی) پیدا می‌کند.
جالب این‌که برابر پاره‌ای از روایات، این حق، برای چارپایان و جاندارانِ بی آزاری که به منزل انسان پناه آورند نیز ثابت است.
از جمله حدیث زیر، گرچه صدر آن، در پیوند با گونه ویژه‌ای از پرنده است، ذیل آن، همه پرندگان را دربرمی‌گیرد.
علامه حلی در کتاب مختلف به نقل از عمار بن موسی و او از امام صادق (ع) نقل می‌کند:
(خرؤ الخطاف لابأس به هو مما یؤکل لحمه ولکن کره اکله لانه استجار بک و اوی فی منزلک وکل طیر یستجیر بک فأجره)
[۷۸] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۸،کتاب الصید والذبایح، باب۴۹، ح۵.

فضله پرستو ، اشکال ندارد.
این پرنده قابل خوردن است، اگرچه‌این کار، ناپسند است؛ زیرا آن پرنده به تو پناه آورده و در منزلت جای گرفته.
هر پرنده‌ای به تو پناه آورد، به او پناه ده.


انسان حق ندارد حیوانش را به حال خود رها کند و به امنیت و نیازهای دیگر آن، بی توجه باشد.
در حقیقت، حیوان، در حکم زمین است که اگر صاحبش از آن رفع ید کند دیگران می‌توانند برای آباد کردن آن پا پیش گذارند و به ملک خود درآورند.
روایت زیر که شیخ، به سند خود از امام صادق (ع) نقل می‌کند، گویای این امر است:
(انّ امیرالمؤمنین (ع) کان یقول فی الدابة اذا سرّحها اهلها او عجزوا عن علفها او نفقتها فهی للذی احیاها.
قال وقضی امیرالمؤمنین (ع) فی رجل ترک دابته، فقال: ان کان ترکها فی کلاءٍ وماء وامن فهی له ان یأخذها متی شاء وان ترکها فی غیر کلاءٍ وماء فهی للذی احیاها.)
امیرالمؤمنین (ع)، درباره حیوانی که صاحبانش آن را رها کرده یا از دادن علف یا خرجی آن ناتوان شده‌اند فرمود:
چنین حیوانی برای کسی است که او را احیا کند.
و آن حضرت، درباره مردی که حیوان خود را رها کرده بود حکم کرد:
اگر او را در جایی که آب و گیاه و امنیت دارد رها کرده است حیوان، از آنِ اوست و هر وقت خواست می‌تواند آن را بگیرد و اگر حیوان را در جایی بی آب و علف رها کرده، او از آنِ هرکسی است که آن را احیا (و سرپرستی) کند.


از جمله حقوق حیوان بر صاحبش این است که از او استفاده درست ببرد و آن را در مسیر همان هدفی که برای آن آفریده شده به کار گیرد.
در این باره، روایات زیر، گویا و درخور درنگ هستند:
(عن السکونی، عن ابی عبدالله (ع) قال: للدابة علی صاحبها ستة حقوق: …ولایتخذ ظهرها مجالس یتحدث علیها…)
برابر این روایت، از جمله حقوقی که امام صادق (ع) برای حیوان برمی‌شمارد که باید صاحب حیوان، آن را پاس بدارد، این است که وی پشت حیوان خود را مجلس گفت وگو قرار ندهد.
به نظر می‌رسد این سخن حضرت، در ردّ و نکوهیده دانستن کار کسانی بوده است که با خیال آسوده و بی توجه به خستگی حیوان، بر پشت آن می‌نشسته و به گفت وگوهای دراز و گاه بیهوده می‌پرداخته‌اند.
در روایت دیگری که وی از امام صادق (ع) و آن حضرت از پیامبر (ص) نقل می‌کند، آمده است:
(ولايقف على ظهرها الّا فى سبيل الله.)
بر پشت آن سوار نشود، مگر در راه خدا.
معنای این سخن آن است که نباید حیوان را در کارهای لغو و بیهوده به کار گرفت و از او استفاده نابخردانه کرد.


همه‌این حقوق که برای حیوان برشمردیم، به روشنی گویای این نکته‌اند که حیوان، برخوردار از شأن و کرامت و منزلت الهی است و انسان حق ندارد به بهانه اشرف آفریده‌ها بودن، مقام و کرامت الهی این آفریده را نادیده انگارد.
در پایان مقاله، مناسب است به منظور تأکید بر آنچه گفتیم، به پاره‌ای از روایاتی که دلالت بر کرامت گونه‌هایی از چارپایان و جانداران دارند، اشاره کنیم.
البته پیداست این امر، به معنای کرامت نداشتن دیگر چارپایان و جانداران نیست و چنان‌که خواهیم دید، همه روایاتی که در این باره نقل می‌کنیم، به لحاظ سندی صحیح و دارای اعتبارند.
صحیحه معاویة بن وهب :
(الحمام من طیور الانبیاء.)
کبوتر از پرندگان پیامبران است.
صحیحه حفص بن بختری :
(عن ابی عبدالله (ع) قال: ان اصل حمام الحرم بقیة حمام کانت لاسماعیل بن ابراهیم (ع) اتخذها کان یأنس بها.)
امام صادق (ع) فرمود: اصل کبوتر حرم، باقی مانده کبوترانی است که برای اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) بوده است.
این کبوتران در اختیار اسماعیل بوده است و وی با آن‌ها أنس و الفت داشت.
صحیحه سلیمان بن جعفر جعفری :
(عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: لاتأکلوا القُنبرة ولاتسبوّها ولاتعطوها الصبیان یلعبون بها فآن‌ها کثیرة التسبیح لله وتسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد.)
امام رضا (ع) فرمود: چکاوک را نخورید و او را ناسزا نگویید و او را به کودکان ندهید که بازی کنند؛ زیرا این پرنده زیاد تسبیح خدا می‌گوید.
و تسبیح او چنین است: از رحمت خدا به دور باد کینه ورزان به خاندان محمد.
صحیحه معاویة بن عمار :
(عن ابی عبدالله (ع) فی الهرة: آن‌ها من اهل البیت ویتوضأ من سؤرها.)
امام صادق (ع) درباره گربه فرمود: این حیوان از اهل خانه به شمار می‌آید و می‌توان با آبی که از آن نوشیده، وضو گرفت.
صحیحه سلیمان بن جعفر جعفری:
(عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: فی کل جناح هدهد مکتوب بالسریانیة: آل محمد خیر البریة.)
امام رضا (ع) فرمود: در هر بال شانه به سر به لغت سریانی نوشته شده: خاندان محمد، بهترین مردم‌اند.
صحیحه علی بن رئاب :
[۸۷] نهج البلاغه.

امام صادق (ع) فرمود: حیوانی را بخر، زیرا سود آن برای تو و روزی آن بر عهده خدای عزوجل است.
صحیحه محمد بن مروان :
(عن ابی عبدالله (ع) قال: من سعادة المؤمن دابة یرکبها فی حوائجه ویقضی علیها حقوق اخوانه.)
امام صادق (ع) فرمود: از (نشانه‌های) سعادت مند بودن شخص با ایمان ، داشتن حیوانی است که برای برطرف کردن نیازهای خود بر آن سوار شود و با آن حقوق برادرانش را برآورده سازد.
صحیحه عمر بن ابان :
عن ابی عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص) : الخیل معقود فی نواصیها الخیر الی یوم القیامة.)
[۹۰] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۴۱،ابواب احکام الدواب، باب۲، ح۲.

امام صادق فرمود: تا روز قیامت ، بر پیشانی اسب ، خیر بسته شده است.


چنانکه در آغاز نوشتار نیز اشاره کردیم، می‌توان گفت: حتی حقوق درختان نیز در فقه اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.
شهید ثانی پس از این سخن محقق:
(باید ودیعه گیرنده، حیوان را آب دهد.)
می‌نویسد:
(وفی حکم الحیوان الشجر الذی یفتقر الی السقی.)
[۹۱] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۵.

در حکم حیوان است، درختی که نیاز به آبیاری دارد.
و صاحب جواهر، با اشاره به این سخن شهید، می‌نویسد:
(ان لم یکن اجماعا أمکن المناقشة فیه.)
که این نشان می‌دهد آنچه شهید گفته است، مورد اجماع فقیهان شیعه است.
علامه در قواعد می‌نویسد:
(لو ملک زرعا او شجرا یحتاج الی السقی کره له ترکه.)
[۹۳] ابن علامه، ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۱.

اگر شخص، مالک زراعت یا درختی شود که احتیاج به آبیاری دارد، ناپسند است دست از آبیاری آن بردارد.
همچنین محقق حلّی در بحث جهاد می‌نویسد:
(یکره قطع الاشجار.)
[۹۴] محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.

بریدن درختان (در سرزمین دشمن) ناپسند است.
مدرک این فتوا ی محقق، می‌تواند روایت زیر از امام صادق (ع) باشد:
(کان رسول الله (ص) اذا اراد أن یبعث سریة دعاهم فأجلسهم بین یدیه ثم یقول: سیروا بسم الله… ولاتقطعوا شجرا الّا ان تضطروا الیه.)
هرگاه پیامبر (ص) آهنگ آن می‌کرد که گروهی را به جهاد بفرستد، آنان را فرا می‌خواند، پیش روی خود می‌نشاند و می‌فرمود: با نام خدا ، راه بیفتید… و درختی را نبرید مگر این‌که ناگزیر از آن باشید.


(۱) نجفی جواهری، جواهرالکلام.
(۲) شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه.
(۳) حر عاملی، وسائل الشیعه.
(۴) شهید ثانی، مسالک الافهام.
(۵) امام علی، نهج البلاغه.
(۶) محقق حلی، شرایع الاسلام.
(۷) شیخ طوسی، مبسوط.
(۸) شیخ طوسی، تهذیب.
(۹) ایضاح النافع.
(۱۰) ابن علامه، ایضاح الفوائد.
(۱۱) علامه مجلسی، بحارالانوار.
(۱۲) أحمد بن محمد بن خالد البرقى، المحاسن.
(۱۳) النوادر.
(۱۴) النهایه.


۱. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۱۱.    
۲. نحل/سوره۱۶، آیه۵.    
۳. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۵۲۴.    
۴. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۵۷۲، ابواب احکام الدواب، باب۲۹، ح۴.
۵. حر عاملی، وسائل الشیعه، باب۱۲ ابواب احکام الدواب، ح۱، ج۸، ص۳۵۶.    
۶. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۵۰.
۷. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۶، ص۴۳۷.    
۸. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۵، ص۱۱۴.    
۹. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۵، ص۱۱۵.    
۱۰. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۵، ص۱۱۶.    
۱۱. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۷، ص۷۷.    
۱۲. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۵۸ـ۲۵۹.
۱۳. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
۱۴. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۴۲، ص۱۳۰.
۱۵. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۱، ص۸۲.    
۱۶. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
۱۷. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۹۶، ابواب احکام الدواب، باب۵۲، ح۱.    
۱۸. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۰۸،کتاب الصید والذبایح، باب۳۹، ح۱.    
۱۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب احکام الدواب، باب۵۳، ج۸، ص۳۹۷، ح۲.    
۲۰. شیخ طوسی، مبسوط، ج۶، ص۴۷.    
۲۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۸،کتاب الصید والذبایح، باب۴۰، ح۱.    
۲۲. حر عاملی، وسائل الشیعه، باب۳۹، ح۱، ج۱۶، ص۲۴۷.    
۲۳. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۰،باب۴۱، ح۳.    
۲۴. شیخ طوسی، مبسوط، ج۶، ص۴۷.    
۲۵. شیخ طوسی، مبسوط، ج۶، ص۴۷.    
۲۶. ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.
۲۷. ابن علامه، ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۰.
۲۸. ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.
۲۹. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۰۸.    
۳۰. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۶.    
۳۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۰،ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۱.    
۳۲. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۱، ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۲.    
۳۳. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۱،ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۴.    
۳۴. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۱۶۴.
۳۵. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۱۱.    
۳۶. ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.
۳۷. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۳۵۴.
۳۸. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۴.    
۳۹. ایضاح النافع، ج۳، ص۲۹۰.
۴۰. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۵.    
۴۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۷۲،ابواب احکام الدواب، باب۲۹، ح۳.    
۴۲. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۷۵،باب۳۰، ح۱۲.    
۴۳. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۴، ص۱۷۷.
۴۴. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۵.
۴۵. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۵.    
۴۶. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۲، ص۱۶۴.
۴۷. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۱۱.    
۴۸. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۷.    
۴۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۹۴، ابواب احکام الدواب، باب۵۰، ح۱.    
۵۰. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۹۴،ابواب احکام الدواب، باب۵۰، ح۲.    
۵۱. أحمد بن محمد بن خالد البرقى المحاسن، ج۲، ص۶۳۴.    
۵۲. النوادر، ج۱، ص۳۴.
۵۳. النهایه، ج۱، ص۵۸۴.
۵۴. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۳، ص۲۰۶.
۵۵. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۶، ص۱۳۷.    
۵۶. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۷.
۵۷. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۸، باب ۷، ح۱، ابواب الذبایح.    
۵۸. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۸، باب۸، ح۱، ابواب الذبایح.    
۵۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۰،باب۹، ح۱.    
۶۰. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۱،باب۹، ح۳.    
۶۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۶۳، باب۱۹، ح۳.    
۶۲. حر عاملی، وسائل الشیعه، باب۱۰، ح۱۵، ج۸، ص۳۵۴.    
۶۳. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۷.    
۶۴. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۷.    
۶۵. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۳.    
۶۶. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۷.    
۶۷. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۰، ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۱.    
۶۸. طوسی، تهذیب، ج۶، ص۱۶۴، باب ارتباط الخیل و آلات الرکوب.    
۶۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۹۵، ابواب احکام الدواب، باب۵۱، ح۱.    
۷۰. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۲۴۶،ابواب الاشربة المحرمة، باب۱۰، ح۴.    
۷۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۳۵۰،ابواب الاشربة المحرمة، باب۱۰، ح۱.
۷۲. النوادر، ج۱، ص۴۱ـ۴۲.
۷۳. امام علی، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۲۲.
۷۴. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲، ص۶۷.    
۷۵. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۳۶، ص۱۳۸.    
۷۶. حر عاملی، وسائل الشیعه، ابواب الذبایح، ج۱۶، ص۳۰۸، باب۴۰، ح۱.    
۷۷. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۳۰۸، ابواب الذبایح، باب۴۰، ح۲.    
۷۸. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۸،کتاب الصید والذبایح، باب۴۹، ح۵.
۷۹. شیخ طوسی، تهذیب، ج۶، ص۳۹۳، باب اللقطة والضالة.    
۸۰. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۱،ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۶.    
۸۱. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۰،ابواب احکام الدواب، باب۹، ح۱.    
۸۲. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۷۶، باب۳۱، ح۱.    
۸۳. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۷۶، باب۳۱، ح۲.    
۸۴. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۹،کتاب الصید والذبایح، باب۴۱، ح۱.    
۸۵. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۶۴،ابواب الاسئار، باب۲، ح۱.    
۸۶. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۴۹، کتاب الصید والذبایح، باب۴۰، ح۲.    
۸۷. نهج البلاغه.
۸۸. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۳۹،ابواب احکام الدواب، باب۱، ح۲.    
۸۹. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۳۹، ابواب احکام الدواب، باب۱، ح۳.    
۹۰. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۴۱،ابواب احکام الدواب، باب۲، ح۲.
۹۱. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱، ص۳۰۵.
۹۲. نجفی جواهری، جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۰۹.    
۹۳. ابن علامه، ایضاح الفوائد، ج۳، ص۲۹۱.
۹۴. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲.
۹۵. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳، ح۱، ابواب جهاد العدو، باب۱۵.    



مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «حقوق حیوانات»، شماره۳۳.    



جعبه ابزار