رابطه حدیث و قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درباره
رابطه حدیث و
قرآن بحثهای مختلفی صورت گرفته است؛ مثل
حجیت هر دو یا یکی از آن دو؛ یا جایگاه قرآن در
جوامع روایی و نیز از این موضوع بحث میشود که آیا
حدیث میتواند
مبین قرآن باشد یا
نه.
درباره جایگاه
حدیث نسبت به قرآن، از جنبههای گوناگونی بحث شده است و در مجموع سه دیدگاه در این زمینه وجود دارد:
حجیت توأمان
قرآن و حدیث؛
حجیت حدیث و حجیت نداشتن
ظواهر قرآن ؛ و
حجیت قرآن و
نفی حجیت حدیث.
دیدگاه نخست (حجیت توأمان قرآن و حدیث) ــکه
عقیده مشهور و
مقبول و غالب در بین
مسلمانان ، اعم از
شیعه و
اهلسنت (با تأخیری حدود یک
قرن در میان ایشان)، است ــ ناظر به این معناست که قرآن و حدیث در کنار هم، در
امور دینی (
اعتقادات و
احکام فقهی و
اخلاق )
منبع و
مرجع محسوب میشوند.
اما درباره اینکه حدیث همارز قرآن است یا خیر،
اختلافنظر وجود دارد.
برخی قرآن و حدیث را همرتبه دانسته و هیچکدام را بر دیگری
ترجیح ندادهاند
زیرا
سرچشمه هر دو
وحی الهی است.
بهعلاوه، خود
آیات قرآن هم بر وجوب
اطاعت از
پیامبر دلالت دارند.
در مقابل، کسانی
حدیث را در
رتبه دوم
حجیت قرار دادهاند،
زیرا اولاً کتابْ
قطعیالصدور است و سنّتْ
ظنیالصدور و قطعیالصدور بر ظنیالصدور مقدّم است، و ثانیآ سنّت یا بیانِ
کتاب است یا مطالبی افزون بر آن دارد که در هر دو حال حاکی از تقدم کتاب بر سنّت است.
در تأیید این دیدگاه، به احادیثی نیز استناد شده است.
هر چند که به نظر
محمد سعید منصور این
اختلاف اصلا لفظی است.
موضوع مطرح دیگر در این باب، این است که آیا حدیث در
تشریع احکام استقلال دارد یا خیر، به این معنا که اگر در
سنت حکمی زائد بر
قرآن وجود داشته باشد حجیت دارد یا نه.
شافعی بر آن است که هرچه در سنّت آمده
لازمالطاعه است، هر چند در قرآن
نصی بر آن دلالت نداشته باشد.
در مقابل، این نظر هم ابراز شده است که تنها احادیثی حجیت دارند که
اصلی ــ ولو با
تأویل ــ در قرآن داشته باشند، خواه بیان
نص قرآن باشند خواه
اجمال کتاب را
تبیین کنند.
گفتنی است که
سباعی اختلاف مذکور بین این دو گروه را لفظی قلمداد کرده است، زیرا هر دو گروه بر وجود
احکام زائد بر نص و
تصریح قرآن در سنّت
اتفاقنظر دارند، ولی دسته نخست این امر را
حاکی از استقلال سنّت در تشریع میدانند و دسته دوم این
احکام را به نحوی از انحا ذیل نص یا قاعدهای از قرآن قرار دادهاند.
نزد
علمای شیعه ، که به
استناد حدیث ثقلین و بر اساس
تعلیم امامان اهلبیت علیهمالسلام از همان ابتدا به حدیث توجه داشتند نیز سنّت ــکه اعم از
قول و نص و
تقریر پیامبر اکرم و
ائمه علیهمالسلام است ــ در کنار قرآن،
منبعی مستقل برای
تشریع محسوب شده است.
دیدگاه دوم (حجیت حدیث و حجیت نداشتن
ظواهر قرآن)، منسوب به
اخباریان است که با نفی حجیت ظواهر قرآن، امکان
فهم قرآن را از غیرمعصوم نفی کرده و
حدیث را در مقابل آن
اصالت بخشیدهاند.
این دیدگاه را نخستینبار
محمدامین استرآبادی مطرح نمود و دیگران از وی
پیروی کردند.
استرآبادی بر آن بود که قرآن و
سنت پیامبر جز با
احادیث ائمه علیهمالسلام قابل
فهم نیست.
عمدهترین دلایل اخباریان، که
شیخ انصاری نقل کرده و به آنها
پاسخ داده، دو امر است:
نخست، استناد به
اخبار منع تفسیر به رأی و اینکه فهم قرآن فراتر از
عقول بشری است.
دوم، وجود
تخصیص و
نسخ در آیاتی که سبب
اجمال آن
آیات میگردد.
انصاری
به این هر دو اشکال چنین پاسخ داده است که اولاً
تفسیر قرآن و
عمل به ظواهر ،
مصداق تفسیر به رأی نیست و در قبالِ احادیثِ پیشگفته چندین حدیث وجود دارد که متضمن توصیه به مراجعه به قرآن و امکان فهم آن است.
ثانیاً وجود تخصیص و نسخ، سبب وجوب
فَحص میشود نه اجمال آن.
علاوه بر این، تخصیص و نسخ در
احادیث نیز هست.
نظر
اخباریان متأخر در این باب
تعدیل شده است، بهگونهای که نظر
شیخ طوسی را در آغاز
التبیان (سطور بعد) در این زمینه مرجح دانستهاند.
طوسی عبارات و معانی
قرآن را به چهار دسته
تقسیم کرده و فقط دو دسته از آنها را نیازمند
شرح و
بیان از سوی
پیامبر و ائمه علیهمالسلام دانسته است: یکی
آیات مجملی که
ظاهر آنها محتوای تفصیلی آنها را نشان نمیدهد، دیگری آیاتی که متضمن الفاظ مشترکیاند که ممکن است هر یک از معانی آنها موردنظر باشد.
دیدگاه سوم، متضمن اصالت بخشیدن به قرآن و
نفی حجیت از حدیث است که در بین
اهلسنت مطرح بوده و در میان
شیعیان ــ که روند
کتابت و
تدوین حدیث در میان آنان بسی زودتر آغاز شده است و
ائمه شیعه و
اصحاب آنان در این زمینه پیشگام بودهاندــ مطرح نبوده است.
در اواخر
قرن دوم، گروهی که در ماهیت آنها اختلافنظر هست، به انکار
سنت برخاستند.
شافعی در کتاب خود بابی را به نقل دیدگاه این گروه اختصاص داده و گفتگوی خود را با برخی از آنان گزارش کرده است.
درباره اینکه این افراد به کدام
فرقه مسلمانان منتسب بودهاند
اختلاف وجود دارد؛ برخی آنان را
معتزلی پنداشتهاند،
اما
الهیبخش آنها را طایفهای از
خوارج دانسته و شواهدی
نیز
اقامه کرده است.
این
نظریه را مجددآ در قرن سیزدهم در
شبه قاره هند سیداحمدخان مطرح کرد و پس از او
چراغعلی ،
عبداللّه چکرالوی و
غلاماحمد پرویز داعیهداران این دیدگاه بودند.
در
مصر نیز
محمد توفیق صدقی (متوفی ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰) و پس از او افرادی چون
اسماعیل ادهم (متوفی ۱۳۱۹ش/ ۱۹۴۰) و
ابوشادی احمد زکی (متوفی ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵) به
نفی سنت پرداختند.
این نظریه در بین مسلمانان همچنان طرفدارانی دارد.
الهیبخش
ادله صاحبان این نظریه را به
تفصیل آورده است که آنها را در دو مورد میتوان خلاصه کرد:
اولاً سنّت فاقد
اعتبار و
حجیت وحیانی و
دینی است.
چون
قداست ندارد و امری تاریخی و زمانمند است.
ثانیاً
انتساب سنّت به
پیامبر قابل
احراز نیست، زیرا کتابت نشده بوده و شرایط
حفظ آن نیز اطمینان بخش نبوده، بهطوری که راه را برای
جعل و
دَسّ در آن باز گذاشته است.
در واقع، این دو اشکال از دو سنخاند.
در اولی
اصل سنّت، به عنوان
منبع احکام و
معارف دینی ، بیاعتبار شمرده شده، در حالی که بنابر
آیات متعدد
قرآن کریم پیامبر اکرم کسی است که به او
وحی القا میشود و از سَرِ
هوی سخن نمیگوید
و تأکید شده است که مردم باید آنچه را او آورده
اخذ کنند و آنچه را
نهی کرده وانهند.
اشکال دوم هم ناظر به احراز سنّت است و هر چند
جعل و
وضع در
احادیث راه یافته، اما نمیتوان بدین سبب کلیت سنّت را
انکار کرد.
در این جوامع، احادیث فراوانی درباره جنبههای گوناگون قرآن از
پیامبر و
ائمه علیهمالسلام
نقل شده است.
در
کافی اثر
کلینی (متوفی ۳۲۹) کتابی با عنوان «
فضل القرآن » وجود دارد
که مشتمل است بر احادیثی در ابواب گوناگون، از قبیل
فضل قرآن ،
ثواب حفظ و
قرائت و
تعلیم قرآن ،
ترتیل قرآن با
صدای خوش ، و مطالبی درباره
نزول ،
زبان و
تفسیر قرآن .
بهعلاوه احادیث فراوانی در آن متضمن یک یا چند
آیه قرآن است
که در پارهای از آنها برای اثبات
حکمی فقهی به
قرآن استشهاد شده
و در مواردی هم
تفسیر یا
سبب نزول آیهای بیان گردیده است.
سه جامع حدیثی
کتاب من لایحضره الفقیه (اثر ابنبابویه)،
تهذیبالاحکام و
الاستبصار (هر دو از
طوسی)، هم با اینکه اساسآ بر مبنای
ابواب فقه تنظیم شدهاند، حاوی احادیثی هستند که، به گونهای،
شرح و تفسیر
آیات الاحکام را دربردارند.
از زمره
جوامع حدیثی متأخر شیعی ،
بحارالانوار محمدباقر مجلسی است که یک مجلد آن در
تنظیم و
تدوین مؤلف با عنوان «
کتاب القرآن » (شامل ۱۳۰
باب) به قرآن
اختصاص یافته است.
این حجم انبوه، موضوعات متنوعی چون
فضائل قرآن ،
فضائل سورهها و
آیات ،
متشابهات ، و تفسیر برخی آیات را دربرمیگیرد.
در دیگر مجلدات بحارالانوار نیز شیوه ممتازی از
تلفیق قرآن و
احادیث بهکار گرفته شده است.
در ابتدای ابواب هر
کتاب ، آیاتی که صریحاً یا تلویحاً با موضوع تناسب دارد، ذکر شده و آنگاه احادیثِ ناظر به هر موضوع آمده است.
گویی احادیث مندرج در هر باب، در
حکم شرح و تفسیر آیات آغاز همان باباند.
مجلسی از
جلد پنجم به بعد، در موارد لزوم، تفسیری نیز در ذیل آیات آورده
که مطالب آن عمدتآ از
مجمعالبیان طبرسی ،
مفاتیح الغیب فخررازی و
انوار التنزیل بیضاوی گرفته شده است.
کاظم مرادخانی (متوفی ۱۳۶۳ش) در کتاب
بحارالانوار فی تفسیر المأثور للقرآن (
تهران ۱۴۱۱) فهرستی از آیات مذکور در بحارالانوار را، به
ترتیب سورههای قرآن ، فراهم آورده است.
کتابهای حدیثی ششگانه اهلسنّت نیز مشتملاند بر نقل
آیات قرآن و احادیثی در
تفسیر و توضیح آنها، که در ابوابی تحت عنوان «تفسیر» آمده یا در سراسر این جوامع پراکندهاند.
یکی از ۹۷ کتاب
صحیح بخاری (متوفی ۲۵۶)، «کتاب التفسیر» نام دارد
و ۱۱۴
سوره قرآن فصول آن را تشکیل میدهند.
معمولاً در ابتدا، حتی در باب سورههایی که هیچ
حدیث مرتبطی با آنها نیامده، توضیحات لغوی و تفسیری اجمالی ذکر شده است.
در این توضیحات و نیز در مطالبی که بهطور پراکنده در لابهلای احادیث آمده،
بخاری بدون ذکر سند، فقط نام یکی از
صحابه یا
تابعین مشهور در
تفسیر قرآن را ذکر کرده و تفسیر آیات را از معنای لغات یا عبارت آورده
و گاهی برای توضیحات خود منبعی هم ارائه نکرده است.
بهنظر
فؤاد سزگین ،
بخاری بیشتر این توضیحات لغوی را از
مجازالقرآن ابوعبیده (متوفی ۲۱۰)
وام گرفته است.
احادیثی که بخاری ذکر کرده است همه آیات یک سوره را شامل نمیشوند.
این احادیث از بیش از هفتاد تن از صحابه و تابعین، نظیر
علی علیهالسلام،
ابن عباس ،
ابن مسعود ،
مجاهد ، نقل شده است.
در بخشهای دیگر صحیح بخاری نیز مطالبی مرتبط با قرآن وجود دارد، از جمله در «کتاب فضائل القرآن»
احادیثی در باب
زبان وحی ،
حروف هفتگانه ، تاریخ
جمع و تدوین قرآن ،
کاتبان وحی و فضائل
تلاوت برخی سورهها آمده است.
«کتاب التوحید»،
«کتاب بدءالخلق»،
«کتاب الانبیاء»،
«کتاب بدءالوحی»
و «کتاب سجودالقرآن»
نیز حاوی روایاتی درباره
اسماء و
صفات الهی ،
داستانهای آفرینش و
قرآن هستند.
کتابهای فقهی صحیح بخاری نیز با
آیات قرآن آغاز میشوند که مبادی قرآنی
احکام فقهی را نشان میدهند.
آخرین کتاب
صحیح مسلم بن حجاج (متوفی ۲۶۱) «کتاب التفسیر» است، شامل احادیث متنوعی درباره
اسباب نزول و توضیحاتی درباره مبانی قرآنی برخی
احکام فقهی.
در «کتاب صلاة المسافرین و قصرها»
نیز احادیثی درباره
فضل تلاوت و
حفظ و
تعلیم قرآن و فضائل برخی سورهها و
آیات و حروف هفتگانه و
قرائات آمده است.
بهجز این موارد،
صحیح مسلم انباشته از احادیثی در
توضیح آیات است که در کل کتاب پراکنده است.
کتاب چهل و هشتم
جامع ترمذی (متوفی ۲۷۹)
به تفسیر قرآن اختصاص یافته است.
این کتاب تقریباً همرتبه با کتاب التفسیر در صحیح بخاری است و ۴۲۰ حدیث دارد که از بیش از نود تن از
صحابه و
تابعین نقل شده است و تعداد اندکی از آنها با منابع بخاری اشتراک دارد؛ بنابراین، جامع ترمذی به روشنی از صحیح بخاری
استقلال دارد، هر چند ترمذی از بخاری احادیث کمتر و مراجع بیشتری دارد.
احادیث این بخش جامع ترمذی شامل ۹۲
سوره قرآ ن میشود.
در این کتاب، پیش از کتاب التفسیر، دو کتاب «فضائل القرآن»
و «کتاب
فیالقراءة»
آمده است که احادیثی درباره
فضائل قرآن و قرائات در آن هست.
بهطور پراکنده نیز احادیثی درباره قرآن در ابواب گوناگون جامع ترمذی دیده میشود.
در کتابهای
سنن هم که صرفاً احادیث فقهی را دربردارند، احادیث ناظر به شرح و توضیح آیات قرآن وجود دارد.
در
سنن ابوداوود (متوفی ۲۷۵) فصلی با عنوان «کتابالحروف و القرائات» هست که
چهل حدیث موجود در آن اساساً به شهاداتی درباره نحوه
قرائت پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و بزرگان صحابه و تابعین اختصاص یافته است.
قرآن غالباً مقدّم بر همه شواهد در سراسر کتابهای فقهی سنن دیده میشود.
در «کتاب الصلاة»
و «کتاب الوَتْر» نیز تعداد چشمگیری حدیث مرتبط با قرآن آمده است.
«کتاب السنه» نیز همین وضع را دارد.
هر چند در
سنن ابن ماجه (متوفی ۲۷۳) بخش ویژهای به قرآن
اختصاص نیافته، در جای جای آن احادیثی راجع به
قرآن دیده میشود، از جمله در «کتاب اقامةالصلاة»
و قسمتی با عنوان «ثوابالقرآن» در ضمن «کتابالادب».
سنن نسائی (متوفی ۳۰۳) از نظر
تفسیر قرآن جالب توجهترین سنن است.
«کتاب التفسیر» بخش گستردهای از آن است شامل ۷۳۵
حدیث که در بردارنده آیاتی از ۱۰۵
سوره قرآن است.
این
احادیث شامل موضوعاتی چون
اسباب نزول ،
فضائل سورهها و
قرائت قرآن و امثال آنهاست.
احادیث تفسیری به نحو آشکاری در بسیاری از فصول سنن نسائی دیده میشوند.
نسائی غالباً بابی کامل را به یک بخش از قرآن اختصاص داده است که با عبارت «تأویلُ قولِ اللّه عزوجل» آغاز میشود.
به علاوه در این سنن، کتاب مستقلی با عنوان «فضائل القرآن» وجود دارد که در آن به مباحثی چون
کیفیت نزول قرآن ،
کتابت ،
قراء (که
پیامبر اکرم صحابه را برای فراگیری قرآن به آنان
ارجاع میداد)، فضائل سورهها و آیات قرآن و امثال آنها پرداخته شده است.
در پایان آن نیز احادیث
نهی از
تفسیر به رأی و
جدال و
مِراء درباره قرآن آمده است.
عالمان مسلمان همواره از حدیث (سنّت) به عنوان
مبین قرآن یاد کردهاند، چنان که سنّت را، همچون قرآن،
وحیِ فروفرستاده از طریق
جبرئیل دانستهاند که قرآن را
تفسیر میکند
و حتی برخی نیاز قرآن به سنّت را بیش از نیاز سنّت به قرآن شمردهاند، ازآنرو که سنّت
مفسر و
مبین قرآن است.
بر طبق یک
تقسیمبندی ، حدیث به یکی از این طرق
شارح و مبین قرآن است:
بیان جزئیات و
تفصیل مطالب
مجمل در قرآن، نظیر
اوقات نماز و تعداد
رکعات و کیفیت ادای آن.
توضیح الفاظ و عبارات
مبهم در قرآن، نظیر بیان پیامبر درباره «
خیط ابیض » و «
خیط اسود » به عنوان
روشنایی روز و
تاریکی شب .
تخصیص عام قرآن ، نظیر تفسیر
پیامبر از
ظلم به
شرک در
آیه ۸۲
سوره انعام .
تقیید مطلق قرآن ، چنانکه لفظ
مطلق «
ید » در آیه ۳۸
سوره مائده به یمین (دست راست)
مقید شده است.
بیان معنا یا مصادیق الفاظ، همچون بیان «مغضوب علیهم» به
یهود و «ضالین» به
نصاری .
بیان
احکامی که در
قرآن نیستند، همچون
رجم زناکار مُحصَن و
مُحصَنه .
بیان موارد
نسخ در قرآن، نظیر سخن پیامبر درباره
آیه وصیت ؛ و تأکید مضامین
آیات قرآن .
اما ظاهراً این تقسیمبندی مبتنی بر نوعی نگاه
فقهی بر قرآن است
و با بررسی دقیقتر
احادیث میتوان موارد بسیاری یافت که در مقام
بیان قرآن است ولی خارج از تقسیمبندی مذکور قرار میگیرد.
در هر صورت، در یک تقسیمبندی کلی، احادیث مرتبط با قرآن را میتوان در دو گروه جای داد:
الف) احادیث درباره قرآن، که عموماً در
علوم قرآنی مورد توجه قرار میگیرند.
ب) احادیثی که در مقام
تفسیر آیات قرآناند.
احادیث درباره قرآن، خود برچند دستهاند:
احادیث راجع به کیفیت نزول قرآن، از جمله حدیث مشهور در منابع
اهلسنت درباره
آغاز وحی ،
احادیث ناظر به
نزول یکباره قرآن در
شب قدر در
ماه رمضان و احادیثی که درباره آخرین
سوره و
آیه نازل شدهاند.
پارهای از احادیث با بحث چگونگی
جمع و تدوین قرآن مرتبطاند، از جمله برخی از آنها از مکتوب شدن
آیات قرآن در طول
حیات پیامبر اکرم حکایت دارند.
برخی احادیث ناظر به بحث
قرائاتاند ، از جمله اینکه قرآن بر هفت وجه نازل شده و
قرائت قرآن به هر یک از این وجوه
جایز است.
از موارد دیگر احادیثی است درباره قرائت خاص
پیامبر و بعضی
صحابه از برخی
آیات .
در پارهای از احادیث کیفیت
تلاوت پیامبر و طریقه
صحیح تلاوت قرآن وصف شده است.
در احادیثی از فضل
آموزش تلاوت قرآن به دیگران
و در برخی
احادیث از
احکام مرتبط با قرآن مثل بحث
سجدههای قرآن و
مَسِّ قرآن سخن به میان آمده است.
درباره بسیاری از آیات، احادیثی درباره اوضاع و زمینههایی که آیات در آنها نازل شدهاند رسیده است.
این گزارشها، که بخشی از
تاریخ صدراسلام را تشکیل میدهند، در کنار یکدیگر گونهای خاص از
علوم قرآنی ، به نام
اسباب نزول ، را پدید آوردهاند.
این
اخبار تاریخی در قالب احادیث، در کتابهای تاریخی و مجموعههای حدیثی
اهلسنت و
شیعه پراکندهاند.
در برخی احادیث هم برای
تلاوت برخی سورهها و آیات،
ثواب بسیاری ذکر شده که در
جوامع حدیثی بخشی به آن اختصاص یافته است.
در این احادیث فضیلت
سوره / سورههایی خاص
یا آیاتی از یک سوره
بیان شده است.
(۳۴) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایةالاصول، قم ۱۴۰۹.
(۳۵) ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۳۶) ابن حزم،
الاحکام فی اصول
الاحکام، ج ۱، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۷) ابن حزم، کتاب الفِصَل
فی الملل و الاهواء و النحل، مصر ۱۳۱۷ـ۱۳۲۰، چاپ افست بیروت (بیتا).
(۳۸) ابن عبدالبرّ، جامع بیان العلم و فضله و ما ینبغی
فی روایته و حمله، بیروت: دارالکتب العلمیة، (بیتا).
(۳۹) ابن قیم جوزیه، اعلام الموقّعین عن رب العالمین، چاپ طه عبدالرؤف سعد، بیروت ۱۹۷۳.
(۴۰) ابن ماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت، بیتا).
(۴۱) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، (قاهره، بیتا).
(۴۲) چاپ افست (بیروت، بیتا).
(۴۳) محمد امین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائد المدنیة، چاپ رحمةاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴.
(۴۴) خادم حسین الهیبخش، القرآنیون و شبهاتهم حول السنة، طائف ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۴۵) مرتضی بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ش.
(۴۶) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق النّاضرة
فی
احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ش.
(۴۷) یوسف بن احمد بحرانی، الدرر النجفیة، چاپ سنگی (تهران ۱۳۰۷)، چاپ افست (قم، بیتا).
(۴۸) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، (چاپ محمد ذهنیافندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴۹) عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، کتاب
اصولالدین، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۵۰) یوسف بقاعی، فهارسالکافی، بیروت ۱۴۱۳ الف.
(۵۱) یوسف بقاعی، فهارس تهذیب
الاحکام، بیروت ۱۴۱۳ب.
(۵۲) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، ج ۵، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت (بیتا).
(۵۳) نعمتاللّه بن عبداللّه جزایری، منبعالحیاة، در محمد بن شاهمرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب
فی وجوب صلاة الجمعة العینی، چاپ رؤوف جمالالدین، قم ۱۴۰۱.
(۵۴) حیدر حباللّه، نظریة السنة
فیالفکر الامامی الشیعی: التکون و الصیرورة، بیروت ۲۰۰۶.
(۵۵) محمد بن حسن حرّعاملی، الفوائد الطوسیة، چاپ مهدی لاجوردی حسینی و محمد درودی، قم ۱۴۰۳.
(۵۶) محمد خضری،
اصول الفقه، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۴.
(۵۷) محمد خضری، تاریخ التشریع الاسلامی، (قاهره) ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
(۵۸) ابوالقاسم خوئی، البیان
فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۵۹) محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسّرون، ج ۱، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۱.
(۶۰) مصطفی سباعی، السنة و مکانتها
فی التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶۱) فؤاد سزگین، محاضرات
فی تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، فرانکفورت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۶۲) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان
فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۶۳) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات
فی اصول الشریعة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶۴) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۶۵) محمد بن ادریس شافعی، الرسالة، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت: المکتبة العلمیة، (بیتا).
(۶۶) عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۶۷) طباطبائی، تفسیر المیزان.
(۶۸) محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، نجف ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۶ـ ۱۹۵۷، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ش.
(۶۹) محمد بن حسن طوسی، التبیان
فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بیتا).
(۷۰) محمد بن حسن طوسی، تهذیب
الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۶۴ش.
(۷۱) عبدالغنی عبدالخالق، حجیة السنة، (بغداد ۱۴۰۶).
(۷۲) علی بن حسین علمالهدی، الذریعة الی
اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷۳) محمد بن محمدغزالی، کتاب المستصفی
فی علمالاصول، بولاق ۱۳۲۲ـ۱۳۲۴، چاپ افست (بیروت، بیتا).
(۷۴) محمد بن احمد قرطبی، الجامع
لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۷۵) حسین بن شهابالدین کرکی، کتاب هدایة الابرار الی طریق الائمة الاطهار (ع)، چاپ رؤوف جمالالدین، (بغداد ۱۹۷۷).
(۷۶) کلینی،
اصول کافی.
(۷۷) مالک بن انس، المُوَطَّأ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۷۸) مجلسی، بحارالانوار.
(۷۹) محمد سعید منصور، منزلة السنة من الکتاب و اثرها
فی الفروع الفقهیة، قاهره ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۸۰) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۸۱) محمد بن محمد مفید، التذکرة باصول الفقه، چاپ مهدی نجف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۸۲) احمد بن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بن داری و سیدکسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حدیث و قرآن»، شماره۵۸۷۲.