آیه ولایت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از
آیاتی که
ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) و سایر
ائمه را اثبات میکند، آیه
ولایت است که آیه پنجاه و پنجم از
سوره مائده که درباره
ولایت خدا،
رسول و
ائمه (علیهمالسلام )میباشد.
إِنّما
وَلیُّکُمُ اللّه وَرَسُولهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُون.
«همانا
ولی امر شما تنها
خدا،
رسول و آن
مؤمنانی هستند که
نماز به پا داشته و در حال
رکوع زکات میدهند».
از
دیدگاه مفسران و
متکلمان امامیه، آیه
ولایت یکی از روشن ترین
دلایل امامت بلا فصل علی (علیهالسلام) است، زیرا اگر چه «
ولیّ » در
لغت معانی یا کاربردهای گوناگونی دارد مانند:
رب،
مالک،
سید،
منعم،
معتق،
محب،
ناصر و
متصرف در امور دیگران،
ولی به
دلایل عقلی و نیز به
اجماع مسلمانان غیر از سه معنای اخیر قطعاً مقصود نیست، و از سه معنای اخیر تنها آخرین
معنا میتواند در این
آیه مقصود باشد.
دلایل این مطلب بدین قرار است:
کلمه «انّما»
ادات حصر است و
مفاد آن اثبات و نفی است، زیرا
کلمه انّما در بردارنده معنای ما و الا (
نفی و
استثنا ) است؛نفی میکند،
بنابراین کلمه «إنّما» بر
ولایتی خاص
دلالت میکند؛
ولایتی که
اولاً وبالذات به
خداوند اختصاص دارد و برای دیگران با
اذن و
مشیت الهی ثابت میشود
اما
ولایت به معنای
نصرت و
محبت اختصاصی نیست، زیرا
لزوم یاری کردن و محبت
مؤمنان به همدیگر، از لوازم
بدیهی ایمان و مورد
اجماع مسلمانان است؛ چنان که آیه کریمه: (المؤمنونَ وَالمُؤْمِنات بَعْضُهُمْ أَولیاءُ بَعْض)؛ «
مردان و
زنان مؤمن بعضی از آنها اولیای بعض دیگرند»
نیز بر آن
دلالت میکند.
برخی معتقدند «انّما» همیشه بر
حصر دلالت نمیکند، زیرا در غیر حصر نیز به کار رفته است؛ چنان که در
قرآن آمده است: (إِنّما الحیاة الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْو)؛ «همانا
زندگی دنیا لهو و
لعب است»
روشن است که لهو و لعب در غیر زندگی دنیا نیز
متصور است .
در
پاسخ میتوان گفت،
ادیبان و زبان
شناسان معروف عرب به دلالت «انّما» بر
حصر تأکید کردهاند، به همین
دلیل زمخشری در
تفسیر آیه
ولایت گفته است: «معنای «إنّما» این است که
موالات باید به آنان اختصاص یابد»
اما باید توجه داشت که حصر بر دو
نوع است:
حصر حقیقی و
حصر اضافی .
اصل اولی در حصر،
معنای حقیقی آن است، چه اینکه حصر اضافی جنبه ثانوی داشته و نیاز به قرائن دارد، و در آیه مورد بحث نه تنها
قرینهای بر حصر اضافی وجود ندارد، بلکه قرائن و
شواهد ـ چنانکه بعداً می آید ـ حصر حقیقی را تأیید میکند.
اگر چه
واژه «
ولیّ » بر معانی یا
مصادیق متعددی
اطلاق شده است، لکن هرگاه بدون قرینه به کار رود مراد از آن «
مالک امر بودن » خواهد بود. به ویژه اگر به کسی
اسناد داده شود که دارای
شأن رهبری و
فرمانروایی است؛ همان طوری که در آیه مورد بحث چنین است، زیرا کلمه «
ولی» نخست به
خداوند و سپس به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اسناد داده شده است.
حاکمیت خداوند عقلاً ثابت است، و
حاکمیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
عنوان اینکه رسول خداست اثبات میشود، حال با توجه به اینکه
ولایت در مورد خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم به معنای مالک امر بودن است، و از طرفی (الّذین آمَنُوا) بر خداوند یا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم
عطف شده است، و
حکم معطوف با
معطوف علیه مشترک است، پس
ولایت در مورد
مؤمنانی که در آیه
توصیف شدهاند نیز به معنای مالکیت امر
تدبیر (امامت) خواهد بود
اگر چه
عبارت (الّذین آمَنُوا) همه مؤمنان را شامل میشود،
ولی مقصود از آن بعضی از مؤمنان است، زیرا اولاً، برای آنان
صفت ویژهای (
اقامه نماز و دادن
زکات در حال
رکوع ) بیان شده است. ثانیاً،
جمله (الّذین آمَنُوا) بر کلمه «رسوله» و آن هم بر
کلمه «اللّه» عطف شده است و
مفاد آیه این است که خدا و رسولش و مؤمنانی که توصیف شدهاند
ولیاند، و
جامعه مؤمنان، «
مُوَلّی علیه » هستند.
نسبت این دو، از قبیل نسبت میان
ولایت مدار و
ولایت پذیر است، نه از
باب تفاعل که
ولایت دو جانبه باشد، در حالی که
ولایت به معنای
محبت و
نصرت دو جانبه بوده و
عمومیت دارد .
در مقابل
استدلال مزبور،
مفسران و
متکلمان اهل سنت، به
وحدت سیاق آیه
ولایت با آیات قبل و بعد آن
استناد نموده و گفتهاند: مراد از «
ولایت » در
آیه،
نصرت و
محبت است، زیرا در آیات قبل
خداوند مؤمنان را از
ولایت یهود و
نصارا نهی کرده است. روشن است که مؤمنان هیچ گاه در صدد قبول
ولایت یهود و
نصارا به
معنای «
امامت » نبوده اند، بلکه آنچه برخی از
مسلمانان انجام میدادند برقراری
رابطه دوستی و
پیمان نصرت با یهود و
نصارا بوده است، فلذا در آیه مورد بحث نیز مراد از «
ولایت»
نصرت و محبت خواهد بود؛ چنان که در آیه بعد
نیز یادآور شده است که
تولّی خدا و
پیامبر و
مؤمنان موجب غلبه و
پیروزی حزب خداوند خواهد بود.
در
پاسخ به
استدلال فوق چند نکته قابل توجه است:
نکته اول، هم
سیاق بودن آیه
ولایت با آیه
نهی تولّی
یهود و
نصارا مستلزم آن است که آیات دیگری بین آن دو واقع نشود، در حالی که میان دو آیه یاد شده، سه آیه (۵۲ـ۵۴) فاصله انداخته است، البته هر چند آیه های ۵۲ و ۵۳ به نوعی
ناظر به
ولایت یهود و
نصارا است، لکن آیه ۵۴ ناظر به
ارتداد در
آینده بوده و ارتباطی با آیه ۵۱ ندارد،
مضمون آیه چنین است:
«ای گروهی که
ایمان آوردهاید هر کس از شما، از
دین خود
مرتد شود به زودی
خدا قومی را که
دوست میدارد و آنها نیز خدا را دوست میدارند، برای
نصرت اسلام برمی انگیزد»
بدین جهت،
مفسران آن را یکی از
پیشگوییهای قرآن دانستهاند.
نکته دیگر اینکه آیه بعد از آیه
ولایت نیز
صراحت یا
ظهور در
ولایت به معنای
نصرت و
محبت ندارد، مضمون آیه چنین است: هر کس
ولایت خدا،
رسول و
مؤمنان خاص را بپذیرد، چنین افرادی
حزب اللّه هست و حزب اللّه پیوسته غالب و پیروز است
مضمون این آیه، هم با
ولایت به معنای
نصرت و محبت سازگاری دارد، و هم با
ولایت به معنای
تدبیر و
نصرت در امور؛ بنابراین، نمی توان آن را
قرینه و
شاهد بر یکی از آن دو به شمار آورد.
نکته سوم، بر فرض قبول
وحدت سیاق، قرینه سیاق در صورتی قابل
احتجاج است که با
دلیل و قرینهای روشن تر
معارض نباشد، در حالی که قراین آشکاری که پیش از این بیان گردید و
احادیثی که در
شأن نزول آیه وارد شده مانع از
تمسک و
استدلال به وحدت سیاق خواهد بود.
روایات متعدد و مختلفی با این مضمون وارد شده که آیه زمانی به
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد که
امیرالمومنین علی (علیهالسّلام) در حالت
رکوع نماز ، به استدعاء فقیری پاسخ میدهد و
انگشتر خویش را به او
صدقه میدهد. یکی از این روایات را از کتب
اهل سنت، ذکر میکنیم.
حاکم نیشابوری و
ابن مردویه به سند متصل از
ابن عباس نقل میکند که: عبدالله بن سلام و تعدادی از قومش به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورده بودند به ایشان عرض کردند: منازل ما از شما دور است و جز این مجالس با شما در گفتگو و ارتباط نیستیم قوم ما (
یهود) بعد از
ایمان آوردن ما به خدا و رسولش، با ما قطع ارتباط کردند و این مساله بر ما سنگین است.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به ایشان فرمودند: انما
ولیکم الله و رسوله، سپس از آن مکانی که بودند به طرف مسجد حرکت کردند. در
مسجد مردم در حال رکوع و
سجود بودند که سائلی را دید، از او پرسید آیا چیزی هم گرفتهای؟ گفت انگشتری از نقره. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرسید، از چه کسی؟ گفت از آن شخص که ایستاده است و با دست به
امیرالمومنین اشاره نمود. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پرسید در چه حالتی به تو صدقه داد؟ گفت در حالت رکوع. در این هنگام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تکبیر گفت و این آیه را
تلاوت نمود. بعد از تحقق این قضیه،
حسان بن ثابت مضمون آیه و شان نزول آن را به صورت
شعر سرود:
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانـــــزل فیک الله خیــــــر
ولایة و بینها فی محکمات الشــرایع
اهمیت این آیه وقتی نمایان میشود که
اهل بیت (علیهالسّلام) و از جمله امیرالمومنین علیهالسّلام به این آیه در برابر مخالفین،
استدلال نمودهاند. همچنین در اهمیت فوق العاده این آیه همین بس که حتی عدهای به
تقلید از آن حضرت این کار را انجام دادند، اما آیهای در شان آنها نازل نشد.
روایاتی که بحث
ولایت را در این آیه توضیح میدهد، برای
اثبات و استدلال کافی است. با این حال در برخی روایات نیز به مورد اتفاق بودن این مساله اشاره شده است.
امام هادی (علیهالسّلام) در نامهای به اهل
اهواز، بعد از ذکر این آیه میفرمایند: علماء اتفاق دارند بر این که این آیه در مورد امیرالمومنین علی علیهالسّلام است، آنگاه که در حالت رکوع، انگشترش را صدقه داد.
علاوه بر
عالمان شیعه، مفسرین و مورخین
اهل سنت نیز در اینکه این آیه در مورد امیرالمومنین علی علیهالسّلام نازل شده، اتفاق دارند.
سدی،
مجاهد،
حسن بصری،
اعمش،
عتبة بن ابی حکیم،
فخررازی،
ثعلبی،
زمخشری،
طبری، رمانی،
قرطبی،
فاضل نیشابوری،
واحدی،
جصاص،
ابوبکر شیرازی،
نسائی،
عبدالسلام قزوینی،
بیضاوی،
شوکانی صنعانی،
ابن ابی الحدید،
سیوطی،
آلوسی،
ابوسعد سمعانی و... تنها تعدادی از عالمان
اهل سنت هستند که به عبارات مختلف در نزول این آیه در شان امیرالمومنین علی علیهالسّلام ، وقتی که در هنگام رکوع به سائلی انگشتر خود را اهداء نمود، بیان میکنند.
عدهای دیگر از اهل سنت در هنگام نقل این قضیه، به اتفاقی بودن این جریان در مورد امیرالمومنین اذعان میکنند.
بیشتر احادیثی که درباره شأن نزول آیه
ولایت،
روایت شده است، نزول آن را مربوط به
امیرمؤمنان (علیهالسلام) و دادن
انگشتر خود به
سائل در حال
رکوع دانستهاند.
طبری در دو
حدیث یکی از
عتبة بن حکیم و دیگری از
مجاهد این شأن نزول را روایت کرده است.
سیوطی علاوه بر دو حدیث مزبور، پنج حدیث دیگر از
خطیب خوارزمی،
طبرانی،
ابن مردویه به نقل از
ابن عباس،
عمار یاسر،
سلمة بن کهیل،
علی بن ابو طالب و
ابو رافد در مورد
نزول آیه
ولایت در
شأن علی (علیهالسلام) روایت کرده است.
سعد الدین تفتازانی و
ملا علی قوشچی اشعری اتفاق نظر
مفسران بر نزول آیه در شأن علی (علیهالسلام) را نقل کردهاند.
مؤلف کتاب غایة المرام بیش از بیست حدیث از کتابهای
اهل سنت درباره نزول آیه
ولایت در مورد علی (علیهالسلام روایت کرده است.
علامه امینی نیز تعداد زیادی از
دانشمندان اهل سنت را نام میبرد که روایت شأن نزول آیه
ولایت را در مورد امیرمؤمنان (علیهالسلام) در کتابهای خود نقل کرده اند.
احادیث مربوط به
نزول آیه در شأن علی (علیهالسلام) که از
شیعه و اهل سنت نقل شده در حد
تواتر بوده و مفید
یقین است، و این احادیث مورد
استناد محدثان،
مفسران،
متکلمان و
فقیهان قرار گرفته است؛ تا آنجا که فقها در
مسئله فعل کثیر در
نماز و اینکه آیا
صدقه مستحبی زکات نامیده میشود یا نه، به آن استناد کردهاند
با توجه به مطالب یاد شده، تردید برخی از افراد همچون
فخر رازی و
ابوهاشم جبایی درباره نزول آیه در شأن علی (علیهالسلام) بی اساس خواهد بود.
گفته شده است که آیه
ولایت در مقام
مدح مؤمنان است، در حالی که دادن
زکات در حال
نماز و
رکوع مایه
نکوهش است چون با توجه کامل
نمازگزار به
عبادت منافات دارد.
در
پاسخ میتوان گفت: آنچه با
حضور قلب در عبادت منافات دارد توجه به امور مادّی و دنیوی است، اما پرداختن زکات به
امر خداوند نه تنها امر
دنیوی نیست، بلکه خود نوعی عبادت است، و از طرفی، عظمت
روحی و احاطه علمی
امام علی (علیهالسلام) چنان بود که میتوانست در یک
زمان دو عبادت را انجام دهد، بدون اینکه لطمهای به حضور قلب ایشان در نماز وارد شود.
زکات،
اسم برای
صدقه واجب است نه
مستحب، زیرا
قرآن میفرماید: (وَآتُوا الزَّکاة)
و
امر،
ظاهر در
وجوب است، و از طرفی بیشتر
علما تأخیر پرداخت زکات را
معصیت میدانند، بنابراین نمیتوان گفت
امیرمؤمنان (علیهالسلام)
انگشتر را به
عنوان زکات واجب به
فقیر داده است.
این
اشکال نیز وارد نیست به دلیل اینکه
کلمه «
زکات » در بسیاری از
آیات مکی وارد شده است
در حالی که زکات
واجب در
مدینه تشریع شده است.
از
تأمل در آیات
قرآن مخصوصاً آیاتی که در آنها از زکات درباره پیامبران گذشته مانند
ابراهیم،
اسحاق،
یعقوب،
اسماعیل
و
عیسی سخن به میان آمده است به دست میآید که
واژه زکات در
عرف قرآن هرگاه به صورت مطلق یا همراه با
نماز به کار رفته باشد بر
انفاق مال در
راه خدا دلالت میکند، چرا که در
شریعت پیشین، زکات به معنای
مصطلح در
اسلام نبوده است.
گذشته از این، می توان زکات را به زکات واجب نیز
حمل کرد که
علی (علیهالسلام) در نظر داشته آن را در اولین
فرصت مناسب به
فقیر بدهد، و ادعای تأخیر از
زمان وجوب، ادعای بدون دلیل است، چه اینکه بعید شمردن وجوب زکات بر علی (علیهالسلام) و یا دادن
انگشتر به
عنوان زکات، استبعادهای بی اساس است، البته اینکه علی (علیهالسلام) در زمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
ثروت بسیار نداشته، شکی نیست،
ولی لازمه آن،
نفی داشتن حداقل
نصاب زکات نمیباشد.
گفته شده است که (الّذینَ آمَنوا) بر
جمع دلالت میکند،
اطلاق آن بر
مفرد در کلام
فصحای عرب نیامده است، تا چه رسد به کلام الهی که
معجزه است
و گاهی گفته شده که چنین اطلاقی
مجازی است و اصل در کلام
حقیقت است نه مجاز.
در
پاسخ باید گفت: اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در
کلام عرب و غیر آن به
انگیزه تعظیم و مانند آن
شایع است؛ همچنان که در
قرآن درباره
خداوند ضمایر جمع به کار رفته است
و در اینجا بی
تردید، به کار بردن تعبیر (الذین آمنوا) در مورد علی (علیهالسلام) بیانگر
تکریم و تعظیم
شخصیت علی (علیهالسلام) است، بدان جهت که وی از نظر
کمالات ایمانی در عالی ترین
درجه بوده و همین
ویژگی سبب شده است که پس از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
ولایت و
رهبری جامعه اسلامی به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به
روایات شأن نزول، این
اطلاق در آیه
ولایت صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در
زبان عرب در
عصر رسالت رایج نبود،
صحابهای که
حدیث مربوط به شأن نزول
آیه را نقل کردهاند،
لب به
اعتراض میگشودند.
ولایت در مورد
خداوند و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به معنای
اقامه حدود و اجرای
احکام الهی نیست، فلذا این
معنا در (الذین آمنوا) نیز درست نخواهد بود. پس باید
ولایت را بر
نصرت و
محبت حمل کرد که در هر سه مورد درست است.
در این
اشکال، میان
حقیقت ولایت و چگونگی اعمال آن
خلط شده است،
حقیقت ولایت که عبارت از
رهبری امور دینی و دنیوی
مسلمانان است، در مورد خداوند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
امام هر سه،
استعمال شده است، هر چند
کیفیت اعمال آن در خداوند و غیر خداوند متفاوت است، بدین معنا که اجرای احکام و حدود به صورت
مباشری و
محسوس به خداوند
نسبت داده نمیشود، هر چند اجرای این کار توسط
پیامبر و امام
تکویناً و
تشریعاً مستند به
مشیت الهی است.
لازمه دیدگاه شیعه درباره
ولایت در
آیه مزبور این است که
امامت به علی (علیهالسلام) اختصاص داشته باشد، این مطلب با
اعتقاد آنان در مورد دیگر امامان شیعه منافات دارد.
در
پاسخ باید گفت:
براهین عقلی و
نقلی بر
وجوب امامت در هر عصر و زمانی
دلالت میکند. بر این اساس، طبق
نصوص قرآنی و
روایی، امامت پس از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
امامان دوازده گانه شیعه اختصاص دارد همچنان که
قرآن از آنان به عنوان «صادقین» یاد کرده و مسلمانان را به پیروی از آنان فرا خوانده است
چنان که
امام صادق (علیهالسلام) در
تفسیر آیه مورد بحث
ولایت رابه احق و اولی بودن در
تدبیر امور تفسیر کرده و فرموده است: مقصود از (الّذین آمنوا) علی (علیهالسلام) و امامان از
ذریّه او تا
روز قیامت است.
افزون بر این، در
صحاح اهل سنت نیز از آنان به عنوان
خلفای دوازده گانه یاد شده است.
حال وجه
جمع بین این نصوص و
حصر امامت در علی (علیهالسلام) به این است که تا وقتی آن
حضرت در حال
حیات میباشد، امامت مخصوص اوست و پس از وی به
فرزندان او، یکی پس از دیگری، اختصاص دارد، بنابراین
تعارضی در میان نخواهد بود.
همانطور که دیدیم بسیاری از
صحابه و
تابعین و
عالمان شیعه و سنی بر این
فضیلت مخصوص برای
امیرالمومنین ( علیهالسّلام ) اعتراف دارند اما با این حال عدهای از طرفداران
معاویه و
امویان که ریشه دشمنی ایشان با
بنی هاشم از قبل از اسلام وجود داشت، این فضیلت را برای امیرالمومنین برنتافتند و برای انحراف از شان نزول آیه به
جعل حدیث و توجیه پرداختند. به همین دلیل
حسن بصری از عالمان
اهل سنت گفته است: این آیه برای جمیع مسلمین نازل شده نه برای یک فرد.
و از سوئی گفتهاند این آیه برای تمام مومنین است و به همین دلیل هر مومنی
ولی جمیع مومنین است و از سوئی گفتهاند: شان نزول این آیه برای
عبدالله بن سلام است و نصف روایت مذکور از اهل سنت را نقل میکنند و اینگونه با حذف نیم دیگر روایت، شان نزول را نیز
تحریف کردهاند.
این تحریفات بر تناقضات این عده از اهل سنت میافزاید؛ زیرا در کتابهای اهل سنت از عبدالله بن سلام این روایت نیز آمده است که او بعد از نزول این آیه به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم عرضه داشت: ما علی علیهالسّلام را دیدیم که انگشتر خود را در حالت رکوع به نیازمندی داد و ما او را سرپرست خویش میدانیم.
در روایات نیز به جریان
ایمان او اشاره شده است و این در حالی است که او بعد از اسلامش از جانشین رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز سوال میکند و رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز امیرالمومنین علی علیهالسّلام را به او معرفی میکند.
• اصول کافی، کلینی الرازی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، المکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ هـ.
• اقرب الموارد، الشرتونی، سعید الخوری، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۳ق.
• التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، رازی، فخر الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر طبری، طبری، محمد بن جریر، ضبط و تعلیق محمود شاکر، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• تفسیر قرطبی (الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، محمد بن احمد، تحقیق عبدالرزاق المهدی، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۴۲۳ق.
• تقریب المعارف، حلبی، ابوالصلاح، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۴ق.
• الدّر المنثور، سیوطی، جلال الدین، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۱ق.
• الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، علی بن الحسین، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱ق.
• الشافی فی الامامة، الشریف المرتضی، مؤسسة اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۰ق.
• شرح التجرید، قوشچی، علی بن محمد، منشورات الرضی، قم، بی تا.
• شرح المقاصد، تفتازانی، سعدالدین، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۰۹ق.
• شرح المواقف، جرجانی، میر سید شریف، منشورات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۲ق.
• صحیح البخاری، البخاری، ابوعبدالله، دارالمعرفة، بیروت.
• صحیح مسلم، نیشابوری، مسلم بن حجّاج، محمد فؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• غایة المرام فی علم الکلام، آمدی، سیف الدین، المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیه، القاهره، ۱۳۹۱ق.
• الغدیر،
امینی، عبدالحسین، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، ۱۴۲۱هـ.
• الکشاف، زمخشری، محمود بن عمر، نشر الأدب الحوزة.
• لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دارصادر، بیروت، ۲۰۰۰م.
• مجمع البیان، طبرسی، فضل بن الحسن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۷۹ش.
• مختصر التحفة الاثنی العشریة، تحقیق وتعلیق محب الدین الخطیب، الریاض، ۱۴۰۴ق.
• مصباح الهدایة فی اثبات الولایه، موسوی بهبهانی، سید علی، اشراف: رضا استادی، مدرسة دارالعلم اهواز، ۱۴۱۸هـ.
• المغنی فی أبواب التوحید والعدل، همدانی، عبدالجبار، تحقیق الدکتور محمود محمد قاسم، دارالکتب، بیروت، ۱۳۸۲ق.
• المنار، رشید رضا، محمد، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدیدالدین، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
• المیزان، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «آیه ولایت»، شماره۱۴. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « آیه ولایت»، تاریخ بازیابی۱۸/۱/۱۳۹۵.