• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جنگ در اسلام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اسلام، دین دوستی، برادری و برابری، صلح و صفا و توسل به زور و جنگ حالتی اضطراری است.



پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بسیاری از مفاهیم و ارزش‌های اخلاقی رایج در عصر جاهلی را تغییر داد و کوشید از جنبه‌های مثبت فرهنگ عربی به سود اهداف و آرمان‌های اسلام بهره گیرد.
[۱] توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ج۱، ص۷۴ـ۱۰۴، مونترال ۱۹۶۶.
، آن حضرت هدف از بعثت خویش را کامل کردن بنیادهای اخلاق نیک اعلام نمود
[۲] احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۵، ص۲۵۲، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
و کوشید با تشویق یاران خویش به کسب و کار و به دست آوردن روزی حلال، انگیزه درآمد یافتن از راه جنگ را از میان ببرد.
[۴] محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۹،(چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۶] علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۱۰، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.



در قرآن و حدیث، مسلمانان به مدارا، دوستی و صلح کردن با برادران ایمانی و نیز مخاصمه نکردن با غیر مسلمانان تشویق شده‌اند.
پیامبر برای زدودن روح انتقام جویی و جنگ طلبی از خلق و خوی اعراب، به عنوان نخستین مسلمانان، بسیار کوشید، از جمله در سراسر دوران مکه به جنگ و درگیری رضایت نداد و به دستور الهی در برابر آزار و اذیت مشرکان، یاران خود را به خویشتن داری و خود داری از جنگ سفارش کرد.


در اسلام اصل بر مصالحه و سازش است و توسل به زور و جنگ حالتی اضطراری به شمار می‌رود.
[۱۶] محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۹، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۱۷] محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۲۱۰، مع تعلیقات جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر.
[۱۸] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۹۰، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.

طبق آیه ۶۱ سوره انفال، که به جنگ بدر اشاره دارد، مسلمانان در صورت تمایل دشمن به پذیرش صلح مکلف شده‌اند، همچنین خداوند به مسلمانان دستور داده است که با فراهم آوردن نیرو و اسلحه، که موجب ترس دشمنان می‌شود، از جنگ پیش گیری کنند و از سوی دیگر پیامبر اکرم
[۲۳] «درآمدی بر صلح نامه‌های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).
را رحمت برای جهانیان خوانده و از او خواسته که مردم و اهل کتاب را به بهترین شیوه، یعنی با بحث و گفتگو و حکمت و موعظه نیکو، به راه خدا (سبیلِ ربِّک) دعوت نماید.


پس از هجرت، که مشرکان آزار مسلمانان را از حد گذراندند، خدا به مسلمانان اجازه جهاد داد تا از حقوق مشروع خویش دفاع کنند و از انواع جنگ، تنها جنگ در راه خدا مشروع اعلام شد؛ یعنی، جنگ با انگیزه‌های خدا پسندانه مانند دفاع از مظلومان، سرکوب کردن فتنه ظالمان و دفاع از سرزمین اسلامی نه برای رسیدن به اهدافی چون کشور گشایی، انتقام، ستم و برتری جویی.
[۳۰] وهبه مصطفی زحیلی، ج۱، ص۵۵، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
[۳۳] وهبه مصطفی زحیلی، ج۱، ص۵۹، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.



برخی مستشرقان، با تفکیک وقایع دوران مکه از مدینه، بر آن‌اند که جنگْ گریزی پیامبر در دوران مکه ناشی از ضعف بنیه نظامی او بوده است و بدون توجه به ماهیت رسالت آن حضرت، خواسته‌اند از وی چهره‌ای جنگ طلب بسازند و چنین بنمایند که اسلام به زورِ شمشیر گسترش یافته است.
[۳۴] کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، ج۱، ص۸۰، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
[۳۵] شارل لوئی دو سکوندا مونتسکیو، روح القوانین، ج۱، ص۶۷۱، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۶] مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ج۱، ص۵۳، نیویورک ۱۹۷۹.

همچنین شماری از آنان، با توجه به حملات مسلمانان مهاجر به کاروان‌های تجاری مشرکان مکه که به انگیزه جبران بخشی از اموال مصادره شده خود در ابتدای هجرت صورت می‌گرفت، نسبت‌های ناروایی به آن حضرت داده‌اند
[۳۷] کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج۱، ص۵۶، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
[۳۸] دائرةالمعارف جهان اسلام، ذیل ماده "Ghazw" Harb, war.
، شواهد نشان می‌دهد که آن حضرت، در پی گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام با جنگ، آن گونه که در زمان خلفای نخستین عصر فتوحات روی داد، نبود و بر پا داشتن چنین جنگ‌هایی از جمله اهداف اصلی آن حضرت نبود،
[۳۹] محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
[۴۰] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۳ـ ۱۰۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
زیرا پیامبر سیزده سال در مکه با مسالمت مردم را به اسلام دعوت کرد و همین شیوه را در مدینه نیز ادامه داد و اگر سرکشی‌ها و منازعات مشرکان و طاغیان نبود، این روند ادامه می‌یافت.
[۴۱] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۴، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.

آنچه، به دلالت وحی، برای آن حضرت اهمیت داشت، تحول در نظام اخلاقی و اعتقادی مردم بود و همیشه نگران بود که آنان به خلق و خوی جاهلی بازگردند.
[۴۲] عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۷، ص۴۶۴، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.



در آیاتی که در آن‌ها جنگ در شرایط ویژه‌ای برای مؤمنان روا شمرده شده، مراد جنگ دفاعی است و تصمیم پیامبر به جنگ، در شرایط اضطراری صورت گرفته است، شأن نزول این آیات نیز به همین نکته دلالت دارد.
، این قبیل آیات به مشرکانی مربوط می‌شود که پیمان خود را با پیامبر اکرم شکستند، در تمام جنگ‌های زمان پیامبر همواره آغازگر جنگ و فتنه مشرکان و کفار بودند.
[۵۵] محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
[۵۶] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.

استناد به برخی آیات و احادیث،
[۶۲] محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۵۰، چاپ محمد ذهنی افندی )، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
که ظاهراً بر تجویز جنگ ابتدایی با مشرکان و آغازگر جنگ بودن دلالت دارند، بدون توجه به مفاد ادله دیگر ــ از جمله آیاتی که جنگ را مشروط به حمله نظامی دشمن، ظلم و تعدی به مسلمانان یا فرونشاندن فتنه کرده‌اند ــ نادرست است.
[۶۸] محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
[۶۹] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
[۷۰] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.



به علاوه، همچنان که شماری از محققان اسلام شناسی گفته‌اند، یکی از مهم ‌ترین دلایل گسترش اسلام، نظام اخلاقی و اعتقادی و حقوقی این دین و ابتنای آن بر صداقت و پاکی فردی و برابری و عدالت اجتماعی بود که در آن روزگار برای اقوام سرزمین‌های فتح شده، مانند ایرانیان که دارای نظام طبقاتی بودند، جاذبه بسیار داشت، علاوه بر این، بسیاری از لشکر کشی‌های صدر اسلام به جنگ منتهی نشد و با مصالحه پایان پذیرفت.
[۷۱] گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۶، ترجمه هاشم حسینی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۷۲] آن کاترین لمبتون، مالک و دهقانی در ایران: مطالعه از تصرف اراضی و مدیریت درآمد حاصل از زمین، ج۱، ص۱۷، لندن ۱۹۵۳.
[۷۳] آندره میکل، الاسلام و حضارته، ج۱، ص۹۰ـ۹۳، ترجمه زینب عبدالعزیز، صیدا۱۹۸۱).
[۷۴] عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۷۵] نعمت الله صفری فروشانی، «درآمدی بر صلح نامه‌های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، ج۱، ص۵۰ به بعد، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).

این محققان اسلام را دین صلح و دوستی شناخته‌اند و از جمله روش مسالمت آمیز مسلمانان فاتح اسپانیا را در برابر آیین مسیحیت، یکی از مهم ‌ترین عوامل تسهیل استیلای آنان بر آن سرزمین و گسترش اسلام دانسته‌اند
[۷۶] توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸، لندن ۱۹۸۶.
[۷۷] توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، لندن ۱۹۸۶.
[۷۸] مارسل ابوازار، اومانیسم از اسلام، ص۲۱۸ـ۲۱۹، پاریس ۱۹۷۹.
[۷۹] ظافر قاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، ج۱، ص۲۱۵ـ ۲۱۸، بیروت ۱۹۸۲.

اگر مردم در سرزمین‌های اسلامی به زور و تهدید شمشیر اسلام آورده بودند، پس از ضعف دولت اسلامی در قرن هفتم و از میان رفتن خلافت عباسی و تسلط مغولان بر ممالک اسلامی باید بسیاری از آنان، با تغییر حکومت، دین اسلام را رها می‌کردند، در حالی که نه تنها بر دین خود باقی ماندند، بلکه حاکمان جدید نیز به اسلام متمایل شدند.
[۸۰] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۷۷، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.



در زمان حکومت حضرت علی علیه‌السلام، جنگ‌های داخلی مسلمانان ناشی از بازگشت شماری از مسلمانان به برخی ارزش‌های ناپسند دوران جاهلی بود که در زمان خلفای پیشین، به ویژه عثمان، زمینه آن فراهم شده بود، انگیزه اصلی جنگ افروزان از معارضه با آن حضرت، فزون خواهی‌های بی جا و عصیان در برابر سیره عدالت خواهانه ایشان بود، همچنان که حضرت علی خود تعبیر قرآنی «اهل بغی» را در مورد آنان به کار برده است، با این همه، آن حضرت از ابتدا با معارضان خود وارد جنگ نشد، بلکه نخست کوشید به روش گفتگو با آنها، به ویژه با خوارج، از جنگ پیش گیری کند، ولی چون از این روش نتیجه نگرفت، مجبور شد به این جنگ‌ها تن دهد.
[۸۱] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۱، ص۶۶ـ ۶۸، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
[۸۲] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۲، ص۲۳۰ـ۲۳۱، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
[۸۳] طبری، تاریخ الطبری (لیدن)، ج۱، ص۳۲۷۴ـ ۳۳۶۰.



جنگ‌های دوران بنی امیه و بنی عباس آمیخته با انگیزه‌های غیر دینی، مانند کشور گشایی و تحصیل غنایم، بود، در این دوران، کاربرد روش‌های جاهلی در مورد استخدام افراد در جنگ و احیای سنّت جاهلی جنگ به سبک «غارات» و سوء استفاده از مفهوم جهاد در راه خدا، آموزه‌های اصیل اسلامی را تحت الشعاع قرار داد.
[۸۴] محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۶، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، ج۲، مصر۱۳۶۷.
[۸۵] ویلفرد مادلونگ، جانشینی محمد (ص) : مطالعه‌ای از اوایل خلافت، ج۱، ص۲۸۷، کمبریج ۱۹۹۷.



مقررات و قواعد الزامی و اخلاقی جنگ، به ویژه تأکید بر رعایت حقوق انسانی در آن، در قرآن و حدیث و به تبع آن در منابع فقهی مطرح شده که از مهم ‌ترین آنهاست:
۱) آغازگر حمله نبودن در صحنه نبرد،
۲) پرهیز از بی احترامی به اجساد دشمنان و منع مثله کردن آنها،
۳) پرهیز از کشتن سالخوردگان و زنان و کودکان و دیوانگان،
۴) حفظ حرمت اسیران،
۵) خودداری از مسموم کردن آب و طبیعت مورد استفاده دشمن و محروم نساختن وی از آب،
۶) اجتناب از قطع درختان،
۷) نکشتن حیوانات ،
۸) آلوده نکردن آب یا غذای دشمن ،
۹) پرهیز از خیانت کردن به دشمن.
رعایت این نکات در سیره عملی رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و حضرت علی علیه‌السلام بارها گزارش شده است.
[۸۶] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۳، ص۴۵۳، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
[۸۷] ابن فراء، الاحکام السلطانیه، ج۱، ص۴۳، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۹۰] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.

همچنین نقل شده است که تعیین فردی در منازعات لشکریان مسلمان که بر رفتار سربازان نظارت و در صورت لزوم، آنان را توبیخ می‌کند، امری متداول بوده است.
[۹۱] حسین حاج حسن، حضاره العرب فی صدر الاسلام، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
، شیوه برخورد با اسیران و مجروحان جنگی و چگونگی تقسیم غنایم نیز به تفصیل در منابع اسلامی مطرح شده است.
[۹۵] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۴۰۴ـ ۴۷۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
[۹۶] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۴۹ ـ ۶۳۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.



بنابر برخی منابع فقهی، جنگ با غیر مسلمانان بر دو قسم است: جنگ با کفار و جنگ با اهل کتاب.
تفاوت این دو قسم آن است که انعقاد قرارداد ذمه با کافران، برخلاف اهل کتاب، ممکن نیست.
[۹۸] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۰ـ ۱۰۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
، جنگ‌های داخلی مسلمانان نیز به جنگ با مرتدان، محاربان و بغات تقسیم شده است.
[۹۹] علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص۹۵، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۰۰] وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
، وقوع جنگ با هریک از این گروه‌ها تابع شرایط و احکام خاصی است.
[۱۰۱] علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص۹۵ـ۱۰۹، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۰۲] ابن فراء، الاحکام السلطانیه، ج۱، ص۵۱ـ، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.



به تصریح آیه ۹ سوره حجرات، هنگام وقوع جنگ میان دو گروه مسلمان، وظیفه دیگر مسلمانان آن است که میان متخاصمان، بر پایه عدالت، صلح برقرار نمایند و اگر یک طرف از جنگیدن دست برندارد، باید تا زمانی که دست از ظلم و سرکشی برنداشته، با او بجنگند و چون پایان دادن به جنگ را پذیرفت، صلح را برقرار کنند.
مبانی‌ مشروعیت‌ جنگ‌ در اسلام‌، به‌ اقتضائات‌ دعوت‌ دینی‌ و دفاع‌ در برابر دشمن‌ متجاوز خلاصه‌ می‌شود، تلاش‌ پیامبراکرم‌ برای‌ بازداشتن‌ مسلمانان‌ از خشونت‌های‌ رایج‌ در زمان‌ جاهلیت‌ و تأکید بر رعایت‌ اخلاق‌ در همه‌ مراحل‌ جنگ‌، در منابع‌ حدیثی‌ و تاریخی‌ گزارش‌ شده‌ است‌.


شروط‌ عمومی‌ سربازان‌ برای‌ عضویت‌ در سپاه‌ طبق‌ احکام‌ اسلامی‌، بلوغ‌، حریت‌، سلامت‌ جسمی‌، اسلام‌، شجاعت‌ و آگاهی‌ از شیوه‌های‌ جنگاوری‌ بود.
[۱۰۴] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
، با این‌ حال‌، در زمان‌ پیامبر صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله‌وسلم‌، گاه‌ در مواقع‌ ضروری‌، افراد جامعه‌ اسلامی‌ به‌ جهاد فراخوانده‌ می‌شدند و بر هر مرد مسلمانی‌ شرکت‌ در جهاد واجب‌ بود، طبق‌ برخی‌ روایات‌، پیامبر به‌ پسران‌ از پانزده‌ سالگی‌ به‌ بعد اجازه‌ شرکت‌ در جهاد می‌داد.
[۱۰۵] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۳، ص‌۷۰، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۰۶] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۹۱ـ۱۳۹۲.
[۱۰۷] ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۲، ص۴۳۴.
، همچنین‌ طبق‌ برخی‌ روایات‌،
[۱۰۸] ابن‌حنبل‌، مسندالامام‌ احمدبن‌ حنبل‌، ج۲، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، بیروت‌: دارصادر.
پیامبر به‌ کسی‌ که‌ تنها پسر خانواده‌ بود اجازه‌ نبرد نمی‌داد، پس‌ از پیامبراکرم‌، ابوبکر سپاه‌ واحد اسلامی‌ را به‌ یازده‌ سپاه‌ کوچک‌تر تقسیم‌ کرد و هر یک‌ را، برای‌ سرکوب‌ مرتدان‌ و آشوبگران‌، به‌ قسمت‌های‌ گوناگون‌ جزیره‌العرب‌ گسیل‌ داشت‌، قوانین‌ مربوط‌ به‌ سربازان‌ و جنگجویان‌ در زمان‌ عمربن‌ خطّاب‌ نظم‌ بیشتری‌ یافت‌.
اسامی‌ سربازان‌ و مشخصات‌ آنها و مقدار ارزاق‌ و مواجب‌ سالانه‌ ایشان‌ در دفاتر دیوان‌ جُند ثبت‌ و ضبط‌ می‌شد، در واقع‌، با تنظیم‌ دیوان‌ در زمان‌ عمر، شرکت‌ داوطلبانه‌ افراد در جنگ‌ها به‌ شرکت‌ اجباری‌ و ادواری‌ تبدیل‌ شد، این‌ گروه‌ مرتزقه‌ / مستزرقه‌) موظف‌ به‌ شرکت‌ در جنگ‌ها بودند و حق‌ نداشتند به‌ مشاغل‌ دیگری‌ چون‌ کشاورزی‌ و تجارت‌ بپردازند، اما متطوّعه‌/ مطّوّعه‌ (کسانی‌ که‌ داوطلبانه‌ به‌ سپاه‌ می‌پیوستند) پس‌ از پایان‌ جنگ‌ و دریافت‌ حقوق‌، بر سر کار و زندگی‌ خود بازمی‌گشتند
[۱۰۹] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۰۶.
[۱۱۰] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۴۶.
[۱۱۱] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج‌۷، ص‌۸۱.
[۱۱۲] جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص‌۱۶۰، بغداد ۱۹۸۶.
، حقوق‌ مرتزقه‌ و متطوعه‌ به‌ ترتیب‌ از محل‌ فَیء و زکات‌ پرداخت‌ می‌شد.
[۱۱۳] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۶، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
، به‌ نظر می‌رسد پدید آمدن‌ پادگان‌ ـ شهرهایی‌ مثل‌ کوفه‌، بصره‌ و فسطاط‌ در جریان‌ فتوحات‌ نیز برای‌ اسکان‌ همین‌ سربازان‌ دائمی‌ بود.
امویان‌ اموال‌ زیادی‌ را به‌ راضی‌ نگاه‌ داشتن‌ سپاهیان‌ و برآوردن‌ خواست‌های‌ آنها اختصاص‌ داده‌ بودند، در مقابل‌، قانون‌ خدمت‌ اجباری‌ در سپاه‌ با سخت‌گیری‌ و دقت‌ بیشتری‌ اعمال‌ می‌شد، به‌ ویژه‌ در زمان‌ ولایت‌ حجاج‌بن‌ یوسف‌، برای‌ مقابله‌ با شورش‌های‌ داخلی‌، شرکت‌ در جنگ‌ برای‌ عموم‌ الزامی‌ بود و خاطیان‌ به‌سختی‌ مجازات‌ می‌شدند
[۱۱۴] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج‌۳، ص‌۳۳۲ـ ۳۳۶.
[۱۱۵] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۳۸۰ـ۳۸۷.
[۱۱۶] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۴۲۵ـ ۴۳۰.
، در دوره‌ عباسی‌، اقبال‌ سپاهیان‌ به‌ جمع‌آوری‌ ثروت‌ و شیوع‌ فساد اقتصادی‌ در میان‌ ایشان‌، وضع‌ سپاه‌ را آشفته‌ و نابسامان‌ ساخته‌ بود، اعطای‌ امتیازهای‌ مالی‌ بیشتر از طرف‌ دولت‌ (برای‌ نمونه‌ حق‌ جمع‌آوری‌ خراج‌ مناطق‌ تحت‌ سلطه‌ ) بر این‌ نابسامانی‌ها می‌افزود.
[۱۱۷] ابن‌مقفع‌، رساله‌ ابن‌المقفع‌ فی‌ الصحابه‌، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: مطبعه‌ لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.



در آغاز، در انتخاب‌ فرمانده‌ جنگ‌، علاوه‌ بر شجاعت‌ و کاردانی‌، ویژگی‌هایی‌ چون‌ تقوا و اعتقاد راسخ‌ دینی‌ نیز ملاک‌ بود.
[۱۱۸] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۱۴، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌(۱۹۹۵).
[۱۱۹] احمدبن‌ عبدالوهاب‌ نویری‌، نهایه‌ الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌، ج۶، ص۱۵۱، قاهره‌) ۱۹۲۳ ـ۱۹۹۰.
، توصیه‌ سپاهیان‌ به‌ رعایت‌ حدود الهی‌ و دورداشتن‌ آنها از منکراتی‌ مثل‌ چپاول‌، غارت‌، تجاوز به‌ حقوق‌ افراد و قطع‌ درختان‌، یکی‌ از وظایف‌ فرمانده‌ بود.
[۱۲۰] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۱۹.
[۱۲۱] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۴۴، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
[۱۲۲] مرضی‌بن‌ علی‌ طرسوسی‌، موسوعه‌الاسلحه‌ القدیمه، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۳۰، الموسوم‌ تبصره‌ ارباب‌ الالباب‌، چاپ‌ کارین‌ صادر، بیروت‌ ۱۹۹۸.

در بسیاری‌ از جنگ‌ها، پیامبر اکرم‌ خود فرماندهی‌ را بر عهده‌ می‌گرفت‌، در غیر این‌ صورت‌، شخصی‌ را به‌ عنوان‌ فرمانده‌ تعیین‌ می‌کرد و پس‌ از دعا و سفارش‌های‌ لازم‌، برای‌ قبایل‌مختلف‌ پرچم‌هایی‌ می‌بست‌ و به‌ فرمانده‌ هر گروه‌ می‌سپرد.
[۱۲۳] یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۰۹، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
[۱۲۴] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۴۵، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
، در جنگ‌ بدر پیامبر یک‌ لواء سفیدرنگ‌ و دو رایت‌ سیاه‌رنگ‌ بر نیزه‌ بست‌، لواء را به‌ مصعب‌بن‌ عُمَیر و از دو رایت‌، یکی‌ را که‌ عقاب‌ نام‌ داشت‌ به‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ علیه‌السلام‌ و دیگری‌ را به‌ یکی‌ از انصار سپرد.
[۱۲۶] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۶۴، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.

مراتب‌ فرماندهی‌ در تشکیلات‌ نظامی‌ مسلمانان‌ را با توجه‌ به‌ منابع‌، می‌توان‌ به‌ این‌ صورت‌ رده‌بندی‌ کرد:
عَریف‌ فرمانده‌ ده‌ سرباز، نقیب‌ فرمانده‌ ده‌ عریف‌، قائد فرمانده‌ ده‌ نقیب‌، امیر فرمانده‌ ده‌ قائد.
[۱۲۷] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۴، ص۲۷۹.
[۱۲۸] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۲۲۴.
[۱۲۹] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۴۹۶.
[۱۳۰] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
، این‌ شیوه‌ ظاهراً تحت‌ تأثیر مراتب‌ فرماندهی‌ در تشکیلات‌ نظامی‌ روم‌شرقی‌ بود
[۱۳۱] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج‌۱، ص‌۱۴۲ـ ۱۴۳، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
که‌ در سازماندهی‌ به‌ شیوه‌ کرادیس‌ کاربرد داشت‌، وظایف‌ فرماندهان‌ نظامی‌ گاه‌ به‌ ساماندهی‌ سپاهیان‌ و تدبیر جنگ‌ محدود بود (امارت‌ خاصه‌) و گاه‌ همه‌ احکام‌ و تصمیم‌های‌ مربوط‌ به‌ جنگ‌، از جمله‌ تقسیم‌ غنایم‌ و بستن‌ قرارداد صلح‌، را نیز دربرمی‌گرفت‌
[۱۳۲] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ص۳۵، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳
.


تدارک‌ قوای‌ مادّی‌ و معنوی‌ لازم‌ برای‌ جنگ‌ و حرکت‌ دادن‌ نیروها و انتخاب‌ مواضع‌ مناسب‌ برای‌ جایگیری‌ آنها و پیش‌بینی‌ نیازهای‌ لشکر پیش‌ از آغاز جنگ‌ (تعیین‌ راهبرد )، همچنین‌ نحوه‌ حرکت‌ دادن‌ نیروها حین‌ نبرد و سازماندهی‌ عملیاتی‌ مناسب‌ در صحنه‌ جنگ‌ (رزم‌آرایی‌ = تاکتیک‌)، همواره‌ از مهم‌ترین‌ ارکان‌ جنگ‌ و از وظایف‌ اصلی‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ نظامی‌ بوده‌ است‌.
مورخان‌ مسلمان‌، استراتژی‌ و تاکتیک‌ را به‌طور کلی‌ به‌ معنای‌ تجهیز و تنظیمِ (سازماندهی) سپاه‌، قلمداد و از آن‌ با تعبیر تعبئه‌/ تعبیه‌ یاد کرده‌اند.
[۱۳۳] ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۱: مقدمه، ص۳۳۵ـ ۳۳۶.
[۱۳۴] محمود شکری‌ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ احوال‌ العرب، ج۲، ص۵۷، چاپ‌ محمد بهجه‌ اثری‌، بیروت‌ ۱۳۱۴ .
، مهم‌ترین‌ و ابتدایی‌ترین‌ استراتژی‌ جنگی‌، عملکرد آگاهانه‌ و اهمیت‌ دادن‌ به‌ عنصر کسب‌ اطلاعات‌ و حفاظت‌ اطلاعات‌ در برابر فعالیت‌های‌ جاسوسی‌ قوای‌ دشمن‌ است‌.
بنا بر روایات‌ سیره‌نویسان‌، پیامبر اکرم‌ معمولاً مقصد لشکرکشی‌ها و راه‌های‌ عبور لشکر را تا زمان‌ مناسب‌ اعلام‌ آن‌، مخفی‌ می‌داشت‌، برای‌ نمونه‌، در فتح‌ مکه‌ یاران‌ و اصحاب‌ از مقصد نهایی‌ و مقصود پیامبر، جز به‌ حدس‌ و گمان‌، اطلاعی‌ نداشتند.
[۱۳۵] یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۳۱، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
[۱۳۶] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۳۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
، با این‌ حال‌، در غزوه‌ تبوک‌، به‌ سبب‌ دوری‌ راه‌ و لزوم‌ فراهم‌ آوردن‌ امکانات‌ (آذوقه‌ و تسلیحات‌ فراوان‌)، مقصد حرکت‌ از قبل‌ اعلام‌ شد.
[۱۳۷] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۱۵۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
، در دوره‌های‌ بعد نیز بر کتمان‌ سرّ بسیار تأکید می‌شد.
[۱۳۸] ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
[۱۳۹] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۲، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
، کسب‌ اطلاعات‌ از دشمن‌ و جاسوسی‌ نیز همواره‌ موردتوجه‌ مسلمانان‌ بود، به‌ نظر می‌رسد سخت‌گیری‌ بر اهل‌ ذمه‌ در باب‌ پوشیدن‌ لباس‌ متمایز ( غیار ) نیز تا حد زیادی‌ برای‌ حفاظت‌ اطلاعات‌ و هوشیاری‌ مسلمانان‌ در برخورد با غیرمسلمانان‌ بوده‌ است‌.
[۱۴۰] یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۱۳۷ـ ۱۳۸، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.





۱۶.۱ - یگان‌های‌ رزمی‌

مهم‌ترین‌ و مرسوم‌ترین‌ وظیفه‌ فرمانده‌ کل‌، پیش‌ از حرکت‌ سپاه‌، سان‌ دیدن‌ (استعراض‌) از سپاه‌ بود.
[۱۴۱] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۴۲] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۵، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
[۱۴۳] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۴۶ـ۴۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۴۴] محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۲، ص۸۱۸ ـ ۸۱۹، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.

یگان‌های‌ رزمی‌، بر اساس‌ تعداد سربازان‌ تشکیل‌دهنده‌، اسامی‌ گوناگونی‌ داشتند، معمولاً تعداد یک‌ تا پنج‌ سرباز را جَریدَه‌، پنج‌ تا ده‌ سرباز را رَهْط‌، گروه‌های‌ ده‌ تایی‌ را حَضیرَه‌، بین‌ سی‌ تا چهل‌ سرباز را عَصَبَه‌ (یا مِقْنَب‌ یا مِنْسَر)، بین‌ چهل‌ تا پنجاه‌ سرباز را سَریه‌، بین‌ صد تا هزار سرباز را کَتیبه‌، حدود هزار تا چهارهزار سرباز را جیش‌ و جَحْفَل‌، از چهارهزار تا دوازده‌هزار سرباز را خمیس‌ و کل‌ افراد سپاه‌ را عسکر می‌نامیدند.
[۱۴۵] جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص۱۶۵، بغداد ۱۹۸۶.
[۱۴۶] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
، پیش‌ از حرکت‌ سپاه‌ و در مرحله‌ استعراض‌، فرماندهان‌ و افراد زیردست‌ آنها، از سوی‌ فرمانده‌ کل‌ انتخاب‌ می‌شدند و در جایگاه‌ خود قرار می‌گرفتند، شعار رزم‌ نیز در این‌ مرحله‌ تعیین‌ می‌شد.
[۱۴۷] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۸۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۴۸] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج‌۳، ص۲۳۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۴۹] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج‌۳، ص۳۰۶، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۵۱] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
[۱۵۲] محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۸۳، بیروت‌: دارالجیل‌.


۱۶.۲ - هنگام‌ حرکت‌

برای‌ آمادگی‌ لازم‌ در مواقع‌ هجوم‌ ناگهانی‌ دشمن‌ و نیز برای‌ حفظ‌ انضباط‌ و امنیت‌، سپاه‌ در طول‌ مسیر با سازماندهی‌ و آرایشی‌ شبیه‌ سازماندهی‌ به‌ هنگام‌ نبرد، حرکت‌ می‌کرد.
[۱۵۳] محمد رشیدی‌، تفریج‌ الکروب‌ فی‌ تدبیر الحروب‌، ج۱، ص۷۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵ .
، معمولاً در مقدمه‌ سپاه‌ سواران‌، در دو طرف‌ آنان‌ تیراندازان‌، پس‌ از آن‌ پیادگان‌ با صفوف‌ متراکم‌، به‌ دنبال‌ آنان‌ صفوف‌ شترهای‌ حامل‌ ابزارها و ادوات‌ جنگ‌ و سایر تجهیزات‌، سپس‌ پزشکان‌ و پرستاران‌ حرکت‌ می‌کردند، ابزارها و آلات‌ و سلاح‌های‌ سنگین‌، مثل‌ منجنیق‌ها و عرّاده‌ها، را بر پشت‌ شترها و قاطرها، یا به‌ وسیله‌ آنها، در ردیف‌ آخر (مؤخّره‌) سپاه‌ حرکت‌ می‌دادند.
[۱۵۴] محمد رشیدی‌، تفریج‌ الکروب‌ فی‌ تدبیر الحروب‌، ج۱، ص۷۲ـ۷۴، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵ .

به‌ نوشته‌ هرثمی‌ شعرانی‌،
[۱۵۵] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
اگر لشکر به‌ هنگام‌ حرکت‌ از روبه‌رو در معرض‌ تهدید و خطر باشد، باید نیمی‌ از جناح‌ چپ‌ در مقابل‌ صفوف‌، نیمی‌ از جناح‌ راست‌ در پشت‌ سر آن‌، سپس‌ قلب‌، آنگاه‌ مابقی‌ جناح‌های‌ چپ‌ و راست‌ حرکت‌ کنند، اما اگر خطر از جانب‌ راست‌ باشد، میمنه‌ یا جناح‌راست‌ در مقابل‌ صفوف‌، آنگاه‌ قلب‌ و سپس‌ میسره‌ و اگر خطر از جانب‌ چپ‌ باشد، ابتدا میسره‌، سپس‌ قلب‌ و پس‌ از آن‌ میمنه‌ حرکت‌ کند.
[۱۵۷] عبدالحمیدبن‌ یحیی‌ کاتب‌، رساله‌ عبدالحمید الکاتب‌ فی‌ نصیحه‌ ولی‌ العهد، ج۱، ص۲۰۰ـ ۲۰۱، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
[۱۵۸] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۵۹] احمدبن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌، ج۱، ص۱۶۶، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌ ۱۹۶۰، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۸ ش‌.

برای‌ اطمینان‌ از امنیت‌ مسیر، تعدادی‌ سواره‌نظام‌ سبکْمعونه‌ سریع‌، شجاع‌ و ماهر در سوارکاری‌ (حداقل‌ سه‌ تن‌) به‌ نام‌ طلیعه‌ (جمع‌ آن‌: طلایع‌)، پیش‌ از حرکت‌ لشکر، با حفظ‌ فاصله‌ مناسب‌، حرکت‌ می‌کردند و اخبار و اطلاعات‌ لازم‌ را مخفیانه‌ برای‌ فرمانده‌ کل‌ می‌فرستادند.
[۱۶۰] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۶۱] ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
[۱۶۲] ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص۸۵، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
[۱۶۳] ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص۱۱۸، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.



انتخاب‌ محل‌ مناسب‌ برای‌ اردو زدن‌، چه‌ در طول‌ مسیر چه‌ در مقصد، بسیار مهم‌ و درنتیجه‌ جنگ‌ تعیین‌کننده‌ بود، فرماندهان‌ مسلمان‌ می‌کوشیدند در جایی‌ فرود آیند که‌ به‌ لحاظ‌ موقعیت‌ سوق‌الجیشی‌، از اطراف‌ دارای‌ موانع‌ طبیعی‌ مثل‌ کوه‌، دره‌ یا رود باشد تا در مواقع‌ خطر، تمرکز نیروها برای‌ دفاع‌ فقط‌ از یک‌ یا دو جهت‌ باشد.
[۱۶۴] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص‌۲۱۱ـ۲۱۲.
[۱۶۵] غازی‌ اسماعیل‌ مطیع‌ مهر، مبادی‌ء الحرب‌ فی‌ صدرالاسلام‌، ج۱، ص‌۱۴۵ـ ۱۴۹، عمان‌ ۱۹۹۴.

معمولاً در اطراف‌ اردوگاه‌، به‌ویژه‌ هنگامی‌ که‌ خطر حمله‌ دشمن‌ وجود داشت‌، حتی‌ برای‌ اقامت‌ کوتاه‌مدت‌، خندق‌ حفر می‌کردند
[۱۶۶] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۶۷] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۴، ص۲۸۵.
[۱۶۸] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۵، ص۵۹۱ ـ۵۹۲.
[۱۶۹] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص‌۴۱۲.
، اردوگاه‌ را نگاهبانان‌ به ‌طور کامل‌ احاطه‌ می‌کردند.
[۱۷۰] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص‌۳۰ـ۳۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).



برای‌ حفاظت‌ اطلاعات‌ و امنیت‌ بیشتر، در بخش‌های‌ گوناگون‌ لشکر نیز نگهبان‌ گماشته‌ می‌شد، با استفاده‌ مکرر و طولانی‌ مدت‌ از برخی‌ اردوگاه‌ها، این‌ مکان‌ها به‌ تدریج‌ به‌ قریه‌ و شهر تبدیل‌ می‌شدند، به‌ هنگام‌ حرکت‌ و نیز در اردوگاه‌، به‌ غیر از فرماندهان‌ و جنگجویان‌، اصناف‌ دیگری‌ نیز در وظایف‌ ویژه‌ خود سازماندهی‌ می‌شدند.


برخی‌ از این‌ اصناف‌، به‌ نوشته‌ هرثمی‌ شعرانی‌،
[۱۷۱] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
عبارت‌ بودند از: المُبَدْرِقه‌ (سواران‌ نگهبانان‌ دزی، ذیل‌ «بذرق‌»)، الدیادبه‌ (جمع‌ دیده‌بان‌، نگهبانان‌ در روز)، عُسّاس‌ (نگهبانان‌ شب‌ )، الخیل‌ المُرتَفِعه‌ (سوارانی‌ که‌ مأمور نگهبانی‌ بر راه‌های‌ دور بودند)، النَفائِض‌/ النوافض‌،
[۱۷۲] ابن‌درید، کتاب‌ جمهره‌اللغه‌، ج۲، ص۹۰۸، چاپ‌ رمزی‌ منیر بعلبکی‌، بیروت‌ ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
الربایا، الاَرصاد (نیروهای‌ کمین‌)، الدرَّاجات‌ (نیروهایی‌ که‌ برای‌ کسب‌ اخبار در سرزمین‌ دشمن‌ پرسه‌ می‌زدند)، عیون‌ (جواسیس‌)، الرَّدْء (نیروهای‌ احتیاط‌ و ذخیره‌)، المُدَد (امدادرسانان‌)، الخیل‌ المُمِدّه‌ (گروه‌ سواران‌ احتیاط‌) و الخَیلُ المانِعه‌ (سواران‌ حافظ‌ لشکر و بارها).
در دوره‌ عباسی‌، در برخی‌ جنگ‌ها گروهی‌ نگهبان‌ به‌ نام‌ کوهبانیه‌ بر بلندیها نگهبانی‌ می‌دادند و با تکان‌ دادن‌ پرچم‌، اخبار دشمن‌ را به‌ فرمانده‌ می‌رساندند.
[۱۷۴] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۱۹۶.
، برخی‌ گروه‌های‌ غیرنظامی‌ نیز در جنگ‌ها حضور داشتند که‌ بیشتر، پشتیبانی‌ و تدارکات‌ جنگ‌ برعهده‌ آنها بود، از جمله‌ دُعاه‌ (افرادی‌ که‌ به‌ تأسی‌ از سیره‌ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌، دشمنان‌ را قبل‌ از شروع‌ نبرد به‌ دین‌ اسلام‌ دعوت‌ می‌کردند)، قرّاء، خطباء، وعّاظ‌ و قصّاص‌ که‌ با خواندن‌ آیات‌ قرآن‌، اشعار حماسی‌ و وعظ‌ و خطابه‌، جنگجویان‌ را به‌ استقامت‌ در جنگ‌ تشویق‌ می‌کردند
[۱۷۵] خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۱۸۱، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۱۷۶] یعقوبی‌، تاریخ، ج۲، ص۲۷۸.
[۱۷۷] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۱۸۲.
و گروه‌ کارگران‌ و خدمتکاران‌ که‌ خدماتی‌ مانند حفر خندق‌ و آماده‌سازی‌ راه‌ (سد مسیرهای‌ کوهستانی‌ و ایجاد پلها و راه‌های‌ ارتباطی‌) را برعهده‌ داشتند.
[۱۷۸] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۸، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۷۹] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۱۴۳.

در دوره‌ عباسی‌، به‌ این‌ گروه‌، الکِلْغَریه‌ و به‌ رئیس‌ آنها صاحب‌ الکلغریه‌ می‌گفتند.
[۱۸۰] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۱۹۹.
[۱۸۱] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۱۲.
، حضور پزشکان‌ و پرستاران‌ هم‌ اهمیت‌ بسیاری‌ داشت‌، از صدر اسلام‌، زنان‌ به‌ویژه‌ در این‌ امور شرکت‌ داشتند.
[۱۸۲] محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
[۱۸۳] محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۱، ص۲۶۸، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.

گروه‌هایی‌ نیز مسئول‌ پختن‌ غذا و توزیع‌ آن‌ میان‌ جنگجویان‌ و تهیه‌ علوفه‌ برای‌ حیوانات‌ بودند، حضور برخی‌ گروه‌های‌ اداری‌ نیز در اردوگاه‌ لازم‌ بود، گروه‌هایی‌ چون‌ صاحب ‌الاقباض‌ (متولی‌ جمع‌آوری‌ و تقسیم‌ غنایم‌)، مُفَتِّش‌الخیل‌ (مسئول‌ آمار و محاسبات‌ اسب‌ها و سواران‌)، کاتب‌ (نویسنده‌ نامه‌ها و وقایع‌)، مترجم‌ (برای‌ ترجمه‌ نامه‌های‌ دشمن‌)، قاضی‌ (برای‌ رسیدگی‌ به‌ دعاوی‌ در میان‌ جنگجویان‌)، مؤذنان‌ و مکبران‌، صاحب‌ البرید، ساعی‌ (نامه‌رسان‌)، اصحاب‌الطبول‌ (طبل‌زنان‌) و خادمان‌.
[۱۸۴] یاسین‌ سوید، الفن‌ العسکری‌ الاسلامی‌: اصوله‌ و مصادره‌، ج۱، ص۹۵، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
[۱۸۵] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۶ـ ۳۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
[۱۸۶] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۶ـ ۳۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).



اسلحه‌ جنگ‌ شامل‌ اسلحه‌ سبک‌ (مثل‌ تیر، کمان‌، شمشیر و نیزه‌، که‌ یک‌ سرباز به‌ تنهایی‌ آن‌ را حمل‌ می‌کرد) و اسلحه‌ سنگین‌ (مثل‌ منجنیق‌، دبابه‌، عرّاده‌، رأس‌الکَبْش‌، و آلات‌ حصار و قلعه‌گیری‌) بود که‌ برای‌ انتقال‌ آنها به‌ میدان‌ جنگ‌ از حیوانات‌ استفاده‌ می‌شد، در صدر اسلام‌، هر سرباز از سلاحی‌ که‌ شخصاً تهیه‌ کرده‌ بود استفاده‌ می‌کرد و بعد از جنگ‌ هم‌ نگهداری‌ از آن‌ برعهده‌ خود وی‌ بود، اما به‌تدریج‌، پس‌ از تأسیس‌ دیوان‌ جند و سازمان‌ جنگ‌، اسلحه‌ مورد نیاز را در خزاین‌ سلاح‌ نگهداری‌ و پیش‌ از جنگ‌ آنها را میان‌ سربازان‌ مرتزقه‌ توزیع‌ می‌کردند.
[۱۸۷] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۲۲۳.





۲۱.۱ - صف‌

در غزوات‌ و سریه‌های‌ نخستین‌ صدر اسلام‌، به‌ویژه‌ سریه‌هایی‌ که‌ تعداد کمی‌ از مسلمانان‌ برای‌ مأموریت‌های‌ نظامی‌ کوتاه‌مدت‌ و محدود گسیل‌ می‌شدند، همان‌ شیوه‌ کرّ و فرّ یا زَحف‌، بدون‌ سازماندهی‌ مشخص‌، اعمال‌ می‌شد، با گسترش‌ تدریجی‌ قلمرو مسلمانان‌، سازماندهی‌ رزم‌ نیز به‌تدریج‌ تحول‌ یافت‌ و روش‌های‌ جدید، جانشین‌ روش‌ سنّتی‌ و متداول‌ اعراب‌ گردید، نخستین‌ بار در جنگ‌ بدر بود که‌ با نزول‌ آیه‌ ۴ سوره‌ صف‌، مسلمانان‌ به‌ جنگیدن‌ بر اساس‌ نظام‌ صف‌ مأمور شدند.
[۱۸۹] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۱۹.
[۱۹۰] مرضی‌بن‌ علی‌ طرسوسی‌، موسوعه‌الاسلحه‌ القدیمه، ج۱، ص۲۲۳، الموسوم‌ تبصره‌ ارباب‌ الالباب‌، چاپ‌ کارین‌ صادر، بیروت‌ ۱۹۹۸.
، هرچند پیش‌ از اسلام‌، این‌ شیوه‌ در میان‌ رومیان‌ و ایرانیان‌ مرسوم‌ بود.
[۱۹۱] حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۱، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۹۲] ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۱: مقدمه‌، ص۳۳۶.


۲۱.۲ - خمیس‌

از سازمان‌های‌ رایج‌ نزد مسلمانان‌ سازمان‌ خمیس‌ بود، در این‌ سازمان‌، سپاه‌ به‌ پنج‌ تقسیم‌ می‌شد: بخش‌ مقدمه‌ (طلیعه‌)، میمنه‌، قلب‌، میسره‌ و ساقه‌ (عَقَبه‌).
در نظام‌ خمیس‌، تیراندازان‌ ماهر در مقدمه‌ جای‌ داشتند، مقرّ فرمانده‌ کل‌ و محل‌ تجمع‌ بیشتر نیروها، قلب‌ بود، ساقه‌ هم‌ پشت‌ سر سپاه‌ حرکت‌ می‌کرد و حامل‌ ادوات‌ و تجهیزات‌ پشتیبانی‌ و تدارکات‌ جنگی‌ بود.
[۱۹۳] حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۱ـ ۳۴۳، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
، به‌ نوشته‌ هرثمی‌ شعرانی‌،
[۱۹۴] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
وظیفه‌ میمنه‌ حمله‌ به‌ میسره‌ سپاه‌ دشمن‌ و خارج‌ کردن‌ آنها از محل‌ استقرارشان‌ بود، وظیفه‌ قلب‌ این‌ بود که‌ به‌طور مستقیم‌ حرکت‌ کند، در مقابل‌ دشمن‌ ــ هنگامی‌ که‌ به‌ جلو می‌تازد ــ مقاومت‌ کند و به‌ هنگام‌ فرار دشمن‌ در پی‌ او بتازد، وظیفه‌ میسره‌ این‌ بود که‌ در محل‌ استقرار خود بماند و جایگاه‌ خود را ترک‌ نکند و به‌ دشمن‌ اجازه‌ پیشروی‌ ندهد، ساقه‌ هم‌، ضمن‌ حمل‌ تدارکات‌، می‌بایست‌ مراقب‌ بود که‌ دشمن‌ از پشت‌ سر حمله‌ نکند و نیز نیروهای‌ عقب‌ مانده‌ از جنگ‌ یا مجروح‌ را نگهداری‌ کند و مانع‌ کار کسانی‌ شود که‌ برای‌ جاسوسی‌ به‌ نفع‌ دشمن‌، از سپاه‌ عقب‌ مانده‌اند.
[۱۹۵] عبدالحمیدبن‌ یحیی‌ کاتب‌، رساله‌ عبدالحمید الکاتب‌ فی‌ نصیحه‌ ولی‌ العهد، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.

مسلمانان‌ در جنگ‌های‌ موته‌ و فتح‌ مکه‌، نظام‌ خمیس‌ را به‌ کار گرفتند.
[۱۹۶] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۱۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
[۱۹۷] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۴۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
، در جنگ‌های‌ ردّه‌ در دوره‌ ابوبکر
[۱۹۸] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۸۷۶.
و در جریان‌ فتوحات‌ ایران‌ (برای‌ نمونه‌ در جنگ‌های‌ قادسیه‌ و نهاوند )
[۱۹۹] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۶۱۸.
[۲۰۰] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص۴۵۲.
نیز از نظام‌ خمیس‌ استفاده‌ شد؛
[۲۰۱] نصربن‌ مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.
[۲۰۲] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۷۱۱.
[۲۰۳] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۰۹۴.
.
[۲۰۴] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۷۸۷.

معمولاً هریک‌ از اجزای‌ پنج‌گانه‌ سپاه‌ به‌ صورت‌ نظام‌ صف‌ در جای‌ خود مستقر می‌شدند، در نیمه‌ اول‌ قرن‌ سوم‌، هرثمی‌ شعرانی‌
[۲۰۵] ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
شیوه‌ تقسیم‌ سپاه‌ به‌ پنج‌ بخش‌ را، با تفاوت‌هایی‌، به‌ صورت‌ تقسیم‌ به‌ پنج‌ حین‌ توضیح‌ داده‌ است‌.
حین‌ اول‌، شامل‌ قلب‌، میمنه‌ و میسره‌؛ حین‌ دوم‌ نیز شامل‌ سه‌ بخش‌، که‌ پشت‌ سر قلب‌ و میمنه‌ و میسره‌ حین‌ اول‌ قرار می‌گیرد و ردءالقلب‌ نام‌ دارد؛ حین‌ سوم‌، اثقال‌ نامیده‌ می‌شود که‌ اصناف‌ در آن‌ مستقر می‌شوند؛ حین‌ چهارم‌، ردءالاثقال‌؛ و حین‌ پنجم‌، ساقه‌، در سازماندهی‌ به‌ شیوه‌ خمیس‌، مردم‌ هر قبیله‌ یا شهر در یکی‌ از اجزای‌ خمیس‌ قرار می‌گرفتند تا همبستگی‌ و آشنایی‌ میان‌ آنها باعث‌ نتیجه‌ بهتری‌ شود.
[۲۰۶] ابن‌منکلی‌، الادلّه‌ الرّسمیه‌ فی‌ التّعابی‌ الحربیه‌، ج۱، ص۱۷۷، چاپ‌ محمود شیت‌ خطّاب‌،بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
، برای‌ نمونه‌، در جنگ‌ با خوارج‌ در زمان‌ عبدالملک‌بن‌ مروان‌ (حک: ۶۵ـ۸۶)، مردم‌ بصره‌ همگی‌ در میمنه‌ سپاه‌ و مردم‌ کوفه‌ در میسره‌ سپاه‌ سازماندهی‌ شدند
[۲۰۷] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۵۲.
[۲۰۸] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۹۴۶.
[۲۰۹] نصربن‌ مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، ج۱، ص۲۲۷، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.
[۲۱۰] خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۱۱۷، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۲۱۱] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص‌۳۶۳ ـ۳۶۴.
[۲۱۲] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۸، ص۴۳۷.


۲۱.۳ - کرادیس‌

کردوس‌، مأخوذ از واژه‌ یونانی‌ کورتیس، نظامی‌ بود که‌ رومیان‌ در جنگ‌ها به ‌کار می‌بستند، کردوس‌ گروهی‌ از لشکر متشکل‌ از ششصد تا هزار تن‌ بود، هر کردوس‌ به‌ گروه‌های‌ ده‌دهی‌ تقسیم‌ می‌شد، فرماندهی‌ هر ده‌ تن‌ را یک‌ عریف‌، هر ده‌ عریف‌ و سربازان‌ زیردستشان‌ (صد تن‌) را امیرالاعشار یا نقیب‌ و فرماندهی‌ هر ده‌ امیرالاعشار با افرادش‌ (هزار تن‌) را قائدالکردوس‌ بر عهده‌ داشت‌.
[۲۱۳] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
[۲۱۴] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۸۴، ج۱، مصر ۱۹۱۴.

اگر تعداد نیروها زیاد و نظارت‌ بر آن‌ها دشوار بود، سازماندهی‌ کرادیس‌، شیوه‌ آسانی‌ برای‌ سازماندهی‌ به‌شمار می‌رفت‌، در این‌ شیوه‌، هر کردوس‌ می‌توانست‌ برای‌ خود، رمز، شعار و پرچم‌ ویژه‌ داشته‌ باشد تا در میدان‌ نبرد، نیروهایش‌ با انسجام‌ بیشتری‌ وارد عمل‌ شوند، همچنین‌ اگر یکی‌ از کردوس‌ها دچار آسیب‌ یا شکست‌ و عقب‌نشینی‌ می‌شد، به‌ سبب‌ فاصله‌ زیاد کردوس‌ها از یکدیگر و نیز استقلال‌ عمل‌ آنها، این‌ شکست‌ به‌ سایر کردوس‌ها منتقل‌ نمی‌شد، در حالی‌که‌ در سازمان‌ صف‌، شکست‌ بخشی‌ از صف‌ به‌ سرعت‌ کل‌ سپاه‌ را تحت‌ تأثیر قرار می‌داد.
[۲۱۵] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۱۲.

نخستین‌ بار، خالدبن‌ ولید در جنگ‌ یرموک‌، سپاه‌ را به‌ ۳۶ تا ۴۰ کردوس‌ تقسیم‌ و نظام‌ کرادیس‌ و خمیس‌ را درهم‌ ادغام‌ کرد، این‌ سازمان‌ به‌ التعبئه‌ الخالدیه‌ شهرت‌ دارد.
[۲۱۶] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۰۹۲ـ۲۰۹۴.
[۲۱۷] عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۱، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).

خالدبن‌ سعید در فتح‌ شام‌ و سعدبن‌ ابی‌وقاص‌ در نبرد قادسیه‌ از روش‌ خالد پیروی‌ کردند، به‌رغم‌ موفقیت‌آمیز بودن‌ شیوه‌ کرادیس‌، این‌ روش‌ تا اواخر دوره‌ اموی‌ رواجی‌ نداشت‌، تا زمانی‌ که‌ مروان‌بن‌ محمد از سال‌ ۱۲۸، به‌طور مکرر از این‌ شیوه‌ استفاده‌ کرد و پس‌ از آن‌ در میان‌ مسلمانان‌ رواج‌ یافت‌
[۲۱۸] خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۲۴۶، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
[۲۱۹] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص‌۸۹۰ ـ۸۹۱.
[۲۲۰] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۶۶.
[۲۲۱] طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۱۱۹۷، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
[۲۲۲] طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۱۲۳۸، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
[۲۲۳] طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۲۱۴۲، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
.
اتخاذ تدابیر مناسب‌ در عرصه‌ نبرد نیز بسیار پراهمیت‌ بود، وضع‌ استقرار نیروهای‌ عمل‌کننده‌ در میدان‌ نبرد می‌بایست‌ به‌ نحوی‌ می‌بود که‌ نور خورشید از پشت‌ سر بتابد و جهت‌ وزش‌ باد موافق‌ حرکت‌ نیروها و از پهلوی‌ آنها باشد.
[۲۲۴] ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
[۲۲۵] حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۳۱، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
، تعیین‌ ساعت‌ سعد برای‌ شروع‌ جنگ‌ هم‌ معمولاً مورد توجه‌ قرار می‌گرفت‌.
[۲۲۶] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۱۹.
، فرمانده‌ در مکانی‌ مرتفع‌ زیر سایه‌ چتر یا در خیمه‌ای‌ مستقر می‌شد و سیر نبرد را به‌دقت‌ زیر نظر می‌گرفت‌ و دستورهای‌ لازم‌ را صادر می‌کرد.
دستور تغییر آرایش‌ جنگی‌ با اصطلاحات‌ مختصر و ویژه‌ای‌ ــ که‌ پیشتر در تمرین‌های‌ نظامی‌ به‌ سربازان‌ آموزش‌ داده‌ شده‌ بود ــ صادر می‌شد، برای‌ نمونه‌، المیل‌ (به‌ معنای‌ به‌ طرفی‌ برگشتن‌)، انقلاب‌ (برهم‌ خوردن‌ صف‌)، جیش‌ منحرف‌ (منحرف‌ شدن‌ صف‌)، جیش‌ مستقیم‌ (مرتب‌ شدن‌)، جیش‌ مورّب‌ (اریب‌ شدن‌)، استداره‌ صغری‌ (حلقه‌ کوچک‌)، استداره‌ کبری‌ (ترتیب‌ به‌ صورت‌ حلقه‌ بزرگ‌).
[۲۲۷] عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۴، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
[۲۲۸] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص‌۱۹۰، ج۱، مصر ۱۹۱۴.


۲۱.۴ - شعار

در صدر اسلام‌، برای‌ آمادگی‌ سپاه‌ شعار «السلاح‌ السلاح‌»، برای‌ شروع‌ هجوم‌ «النفیر النفیر»، برای‌ بازگشت‌ «الرجعه‌ الرجعه‌» و برای‌ پیاده‌ شدن‌ از اسب‌ و پراکنده‌ شدن‌، شعار «الارض‌ الارض‌» به‌کار می‌رفت‌.
[۲۲۹] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۵، ص۴۸۵.
[۲۳۰] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
[۲۳۱] عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۴‌، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
[۲۳۲] جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص‌۱۹۰، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
، تکبیر و تعداد دفعات‌ تکرار آن‌ نیز معنای‌ خاصی‌ را افاده‌ می‌کرد.
[۲۳۳] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۳۲۸.

در صورت‌ کثرت‌ شمار لشکریان‌ و نرسیدن‌ صدای‌ فرمانده‌ کل‌، با تکان‌ دادن‌ پرچم‌ اصلی‌ به‌ دفعات‌ معین‌ و کوبیدن‌ بر طبل‌ها، دستور هجوم‌ صادر می‌شد.
[۲۳۴] بلاذری‌، الانساب (بیروت‌)، ج۱، ص۴۲۶.
[۲۳۵] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۱۴.
[۲۳۶] حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۲، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.

در ابتدای‌ جنگ‌ تیراندازان‌ و سپس‌ سواره‌نظام‌ وارد عمل‌ می‌شدند، حمایت‌ از دو جناح‌ چپ‌ و راست‌ لشکر و حمله‌ به‌ جناحین‌ دشمن‌ و تعقیب‌ فراریان‌ دشمن‌ در پایان‌ جنگ‌، بر عهده‌ سواره‌نظام‌ بود.
[۲۳۷] جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، بغداد ۱۹۸۶.
، گردان‌های پیاده‌ نیز در مکان‌های‌ مخصوص‌ خود مبارزه‌ می‌کردند و مأمور به‌ پایداری‌ و حتی‌الامکان‌ بلند نکردن‌ صدای‌ خود بودند، فرماندهان‌ همواره‌ این‌ نکته‌ را یادآوری‌ می‌کردند که‌ فریاد کشیدن‌ و سروصدای‌ زیاد در میدان‌ جنگ‌ از اسباب‌ شکست‌ است‌.
[۲۳۸] ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۰۸، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
[۲۳۹] محمود شکری‌ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ احوال‌ العرب، ج۲، ص۶۱، چاپ‌ محمد بهجه‌ اثری‌، بیروت‌ ۱۳۱۴ .
،

۲۱.۵ - حیله‌های‌ جنگی‌

به‌کار بردن‌ حیله‌های‌ جنگی‌ نیز در تغییر نتیجه‌ جنگ‌ بسیار مؤثر بود و گاه‌ شکست‌ قطعی‌ را به‌ پیروزی‌ مبدل‌ می‌کرد یا دست‌کم‌ موجب‌ حفظ‌ جان‌ باقیمانده‌ سپاه‌ می‌شد.
[۲۴۰] ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص‌۱۱۰، ج۱، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
[۲۴۱] ابن‌منکلی‌، الحیل‌ فی‌ الحروب‌ و فتح‌ المدائن‌ و حفظ‌ الدّروب، ج۱، ص۳۰۸ـ۳۱۱، چاپ‌ نبیل‌ محمد عبدالعزیز احمد، قاهره‌ ۲۰۰۰.

یکی‌ از حیله‌های‌ رایج‌ جنگی‌، کمین‌ گذاشتن‌ در مسیر حرکت‌ سپاه‌ دشمن‌ برای‌ حمله‌ ناگهانی‌ از پشت‌ سر بود.
[۲۴۲] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۰۳۰.
، در میان‌ فرماندهان‌ مسلمان‌، خالدبن‌ ولید استاد فن‌ جنگ‌ و حیله‌های‌ جنگی‌ بود، از تدابیر مهم‌ و سرنوشت‌ساز او، اتخاذ مسیری‌ غیرمعمول‌ برای‌ حرکت‌ سپاه‌ از عراق‌ به‌ شام‌ به‌ منظور غافلگیر کردن‌ دشمن‌ در جنگ‌ یرموک‌ بود.
[۲۴۳] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص‌۴۰۷- ۴۱۰.

مدیریت‌ سپاه‌ شکست‌ خورده‌ مسلمانان‌ در جنگ‌ موته‌ و نجات‌ جان‌ باقیمانده‌ مسلمانان‌ با به‌کار بستن‌ حیله‌ جابه‌جایی‌ میمنه‌ با میسره‌ و مقدمه‌ با مؤخره‌ سپاه‌ در شب‌ هنگام‌، به‌ طوری‌ که‌ دشمن‌ تصور کند برای‌ مسلمانان‌ نیروهای‌ جدید کمکی‌ رسیده‌ است‌، نیز از ابتکارات‌ وی‌ بود.
[۲۴۴] محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۲، ص۷۶۴، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
، اشعار و رجزهایی‌ که‌ مسلمانان‌ معمولاً در آغاز نبردهای‌ تن‌ به‌ تن‌ می‌خواندند نیز حاوی‌ تفاخرهای‌ دینی‌ و گاه‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ و نیز حاکی‌ از ایمان‌ و شجاعت‌ و برتری‌ فرد در جنگاوری‌ بود.
[۲۴۵] محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص‌۲۵۲ـ ۲۵۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
[۲۴۶] محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۹۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
[۲۴۷] ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۳، ص۱۳۶ـ۱۷۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
، در برخی‌ موارد ایجاد جنگ‌ روانی‌ با روش‌هایی‌ چون‌ برافروختن‌ آتش‌، هلهله‌، ایجاد اصوات‌ بلند و گوشخراش‌، شایعه‌سازی‌ و نشان‌ دادن‌ بیش‌ از واقع‌ نیرو و تعداد سپاهیان‌ به‌ طرق‌ مختلف‌، در تضعیف‌ روحیه‌دشمن‌ مؤثر بود.
[۲۴۸] غازی‌ اسماعیل‌ مطیع‌ مهر، مبادی‌ء الحرب‌ فی‌ صدرالاسلام‌، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۷، عمان‌ ۱۹۹۴.


۲۱.۶ - تقسیم‌ غنایم‌

طبق‌ آیه‌ خمس‌، یک‌ پنجم‌ غنایم‌ جنگ‌ متعلق‌ به‌ حکومت‌ اسلامی‌ و چهار پنجم‌ دیگر سهم‌ جنگجویان‌ بود، اموالی‌ که‌ بدون‌ جنگ‌ و معمولاً در مسیر حرکت‌ سپاه‌ به‌ دست‌ می‌آمد، فی‌ء محسوب‌ می‌شد و به‌طور کامل‌ متعلق‌ به‌ حکومت‌ اسلامی‌ بود و به‌ مصارف‌ عامه‌ می‌رسید، عمل‌ تقسیم‌ غنایم‌ جنگی‌ به‌ صاحب‌ منصبی‌ به‌ نام‌ صاحب‌ الاقباض‌ سپرده‌ می‌شد.
[۲۵۰] محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۰۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
[۲۵۱] محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۰۵، بیروت‌: دارالجیل‌.
، در تقسیم‌ غنایم‌، سواره‌نظام‌ دو یا سه‌ برابر پیاده‌ نظام‌ سهم‌ دریافت‌ می‌کرد.
[۲۵۲] یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۱۱، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
[۲۵۳] ابن‌کلبی‌، کتاب‌ نسب‌ الخیل‌ فی‌ الجاهلیه‌ و الاسلام‌ و أخبارها، ج۱، ص۲۶، روایه‌ أبی‌ منصور جوالیقی‌، در کتابان‌ فی‌الخیل‌، چاپ‌ نوری‌ حمّودی‌ قیسی‌ و حاتم‌ صالح‌ ضامن‌، بیروت‌: عالم‌ الکتب‌، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۵۴] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۶۸۵.
[۲۵۵] خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۸۲، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
، به‌ زنان‌، بردگان‌ و ذمیان‌ نیز در صورت‌ شرکت‌ در جنگ‌ و انجام‌ دادن‌ برخی‌ خدمات‌، هدایایی‌ داده‌ می‌شد.
[۲۵۶] یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۱۴، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.


۲۱.۷ - اسیران‌

اسیران‌ جنگ‌ معمولاً در برابر دریافت‌ فدیه‌ از سوی‌ خانواده‌شان‌، آزاد می‌شدند.
[۲۵۷] محمدبن‌ مسلم‌ زهری‌، المغازی‌ النبویه‌، ج۱، ص۶۵ـ۶۶، چاپ‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌ ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
[۲۵۸] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۴۶ـ۴۷، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
، اگر اسیر، فقیر بود یا کسی‌ حاضر نبود فدیه‌ او را بپردازد، معمولاً به‌ عنوان‌ برده‌ به‌ فروش‌ می‌رسید و مجبور بود در خدمت‌ ارباب‌ مسلمانش‌ باشد
[۲۵۹] علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۵۰، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
یا بی‌دریافت‌ فدیه‌ آزادش‌ می‌کردند، به‌ شرط‌ اینکه‌ از آن‌ پس‌ علیه‌ مسلمانان‌ اقدام‌ نکند، از دوره‌ عباسیان‌، گزارش‌هایی‌ درباره‌ مبادله‌ اسرا میان‌ دو دولت‌ عباسی‌ و روم‌ شرقی‌ وجود دارد
[۲۶۱] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص‌۷۳۰.
[۲۶۲] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۳۹.
[۲۶۳] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۱۵۹.
[۲۶۴] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۲۰۹.
[۲۶۵] ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص۲۴.

با اینکه‌ در قرآن‌ و سیره‌ پیامبر اکرم‌ و بزرگان‌ دین‌
[۲۶۸] حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۵۷، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
بر آزاد کردن‌ بردگان‌ و اسیران‌ و رعایت‌ حقوق‌ آنها تأکید شده‌، اما در دوره‌های‌ گوناگون‌ حکومت‌ اسلامی‌، نحوه‌ رفتار با این‌ گروه‌، تابع‌ ویژگی‌ها و اخلاق‌ فردی‌ حاکمان‌ و اربابان‌ مسلمان‌ و مختصات‌ اجتماعی‌ هر عصر بوده‌ است‌، چنان‌که‌ گاه‌ زمینه‌های‌ پیشرفت‌ علمی‌ و اجتماعی‌ برای‌ بردگان‌ نیز مانند گروه‌های‌ دیگر فراهم‌ و برابر بود؛ دانشمندان‌ و نامداران‌ برخاسته‌ از طبقه‌ بردگان‌ در جوامع‌ مسلمان‌، بسیار بوده‌اند، در مقابل‌، گزارش‌های‌ فراوانی‌ هم‌ وجود دارد که‌ حاکی‌ از تعدی‌ به‌ حقوق‌ اسیران‌ است‌، از جمله‌ کشتار دسته‌جمعی‌ آنان‌ در بدو اسارت‌
[۲۶۹] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۳۴۱.
[۲۷۰] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۳۶۲.

پس‌ از بازگشت‌ پیروزمندانه‌ از جنگ‌، معمولاً با چراغانی‌ کردن‌ و آراستن‌ معابر، جشنی‌ برپا می‌شد و خلیفه‌، خلعت‌ها و هدایایی‌ به‌ سران‌ سپاه‌ می‌بخشید، مثلاً، پس‌ از بازگشت‌ معتضد از تکریت‌ (۲۸۳) و کشته‌ شدن‌ صاحب‌الزنج‌ (۲۶۹) و شکست‌ بابک‌ از افشین‌ (۲۲۳)، جشن‌های‌ مفصّلی‌ برپا شد.
[۲۷۱] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)ج۱، ص۱۲۳۳.
[۲۷۲] مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۵، ص۱۵۷.
[۲۷۳] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)ج۱، ص۲۰۸۰-۲۰۸۱.


۲۱.۸ - حفاظت‌ از مرزها

فرماندهان‌ مسلمان‌ عمدتاً پس‌ از فتح‌ سرزمین‌های‌ جدید، در مرزها (ثغور) و مناطق‌ سوق‌الجیشی‌، بخشی‌ از سپاه‌ را برای‌ مرزبانی‌ و حفاظت‌ باقی‌ می‌گذاشتند، مثلاً در سال‌ ۱۷ برای‌ ثغر کوفه‌، چهار مرز حلوان‌، ماسبذان‌، موصل‌ و قرقیسیا تعیین‌ شد و برای‌ هر مرز یک‌ فرمانده‌ و یک‌ نایب‌ انتخاب‌ گردید.
[۲۷۴] طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۴۹۷.
، در فتوحات‌ ایران‌ و شام‌ معمولاً به‌ مسئله‌ ثغور و عواصم‌ توجه‌ می‌شد، اما در فتوحات‌ شمال‌ افریقا عمدتاً جنگ‌ها به‌ شکل‌ حمله‌ و غارت‌ و تنبیه‌ قبایل‌ آشوبگر و بازگشت‌ از منطقه‌ بود و پایگاه‌ ثابتی‌ در بسیاری‌ از مناطق‌ مفتوحه‌ تشکیل‌ نمی‌شد.
در دوره‌ عباسی‌، با توقف‌ جریان‌ فتوحات‌، اصلی‌ترین‌ و مهم‌ترین‌ وظیفه‌ نیروهای‌ نظامی‌ علاوه‌ بر حفظ‌ امنیت‌ و سرکوب‌ شورش‌های‌ داخلی‌، حفظ‌ ثغور بود و به‌ نظر می‌رسد ارتش‌ ثابت‌، به‌ صورتی‌ که‌ در دوره‌ فتوحات‌ در زمان‌ خلفای‌ راشدین‌ و امویان‌ مورد نیاز بود، از ارکان‌ ضروری‌ دولت‌ اسلامی‌ تلقی‌ نمی‌شد.


(۱) قرآن‌.
(۲) محمود شکری‌ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ احوال‌ العرب، چاپ‌ محمد بهجه‌ اثری‌، بیروت‌ (۱۳۱۴).
(۳) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، تاریخ.
(۴) ابن‌اثیر، النهایه‌ فی‌ غریب‌ الحدیث‌ و الاثر، چاپ‌ صلاح‌بن‌ محمدبن‌ عویضه‌، بیروت‌ ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۵) ابن‌حبیب‌، کتاب‌ المحبّر، چاپ‌ ایلزه‌ لیشتن‌ اشتتر، حیدرآباد، دکن‌ ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ‌ افست‌ بیروت‌.
(۶) ابن‌حنبل‌، مسندالامام‌ احمدبن‌ حنبل‌، بیروت‌: دارصادر.
(۷) ابن‌خلدون‌، تاریخ.
(۸) ابن‌درید، کتاب‌ جمهره‌اللغه‌، چاپ‌ رمزی‌ منیر بعلبکی‌، بیروت‌ ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۹) ابن‌سعد، الطبقات (بیروت‌).
(۱۰) ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۱۱) ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
(۱۲) ابن‌کلبی‌، کتاب‌ نسب‌ الخیل‌ فی‌ الجاهلیه‌ و الاسلام‌ و أخبارها، روایه‌ أبی‌ منصور جوالیقی‌، در کتابان‌ فی‌الخیل‌، چاپ‌ نوری‌ حمّودی‌ قیسی‌ و حاتم‌ صالح‌ ضامن‌، بیروت‌: عالم‌ الکتب‌، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۳) ابن‌مقفع‌، رساله‌ ابن‌المقفع‌ فی‌ الصحابه‌، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: مطبعه‌ لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۱۴) ابن‌منظور، لسان العرب.
(۱۵) ابن‌منکلی‌، الادلّه‌ الرّسمیه‌ فی‌ التّعابی‌ الحربیه‌، چاپ‌ محمود شیت‌ خطّاب‌، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۱۶) ابن‌منکلی‌، الحیل‌ فی‌ الحروب‌ و فتح‌ المدائن‌ و حفظ‌ الدّروب، چاپ‌ نبیل‌ محمد عبدالعزیز احمد، قاهره‌ ۲۰۰۰.
(۱۷) ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
(۱۸) ابوالفرج‌ اصفهانی، مقاتل الطالبیین و اخبارهم‌.
(۱۹) حبیب‌بن‌ اوس‌ ابوتمّام‌، دیوان‌ الحماسه، به‌ روایت‌ موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، چاپ‌ عبدالمنعم‌ احمدصالح‌، بغداد ۱۹۸۰.
(۲۰) محمد توفیق‌ أبوعلی‌، صوره‌العادات‌ و التقالید و القیم‌ الجاهلیه‌ فی‌ کتب‌ الامثال‌ العربیه‌ من‌ القرن‌ ۶ـ۹ ه/ ۱۲ـ۱۵م‌، بیروت‌ ۱۹۹۹.
(۲۱) یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
(۲۲) بلاذری‌، الانساب (بیروت‌).
(۲۳) عبدالملک‌بن‌ محمد ثعالبی‌، فقه‌اللغه‌ و سرّالعربیه‌، چاپ‌ سلیمان‌ سلیم‌ بواب‌، دمشق‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۴) عمروبن‌ بحر جاحظ‌، البیان‌ و التبیین، بیروت‌ ۱۹۶۸.
(۲۵) عمروبن‌ بحر جاحظ‌، کتاب‌ الحیوان، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، مصر۱۳۸۵ـ ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۳۸۸/۱۹۶۹.
(۲۶) جوادعلی‌، المُفَصَّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بغداد ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۲۷) حسان‌بن‌ ثابت‌، دیوان‌، شرح‌ یوسف‌ عید، بیروت‌ ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۲۸) خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۲۹) احمدبن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌ ۱۹۶۰، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۸ ش‌.
(۳۰) محمد رشیدی‌، تفریج‌ الکروب‌ فی‌ تدبیر الحروب‌، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵ .
(۳۱) عباس‌ زریاب‌ خویی‌، سیره‌ رسول‌اللّه‌، تهران‌ ۱۳۷۰ ش‌.
(۳۲) محمدبن‌ مسلم‌ زهری‌، المغازی‌ النبویه‌، چاپ‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌ ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۳۳) جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
(۳۴) عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
(۳۵) یاسین‌ سوید، الفن‌ العسکری‌ الاسلامی‌: اصوله‌ و مصادره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۳۶) طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌).
(۳۷) مرضی‌بن‌ علی‌ طرسوسی‌، موسوعه‌الاسلحه‌ القدیمه، الموسوم‌ تبصره‌ ارباب‌ الالباب‌، چاپ‌ کارین‌ صادر، بیروت‌ ۱۹۹۸.
(۳۸) حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۹) عبدالحمیدبن‌ یحیی‌ کاتب‌، رساله‌ عبدالحمید الکاتب‌ فی‌ نصیحه‌ ولی‌ العهد، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۴۰) غازی‌ اسماعیل‌ مطیع‌ مهر، مبادی‌ء الحرب‌ فی‌ صدرالاسلام‌، عمان‌ ۱۹۹۴.
(۴۱) جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، بغداد ۱۹۸۶.
(۴۲) علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۴۳) مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌).
(۴۴) مسکویه‌، آداب‌العرب و الفرس.
(۴۵) احمدبن‌ محمد میدانی‌، مجمع‌ الامثال، مشهد ۱۳۶۶ ش‌.
(۴۶) نصربن‌ مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.
(۴۷) احمدبن‌ عبدالوهاب‌ نویری‌، نهایه‌ الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌، قاهره‌۱۹۲۳ ـ۱۹۹۰.
(۴۸) محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، بیروت‌: دارالجیل‌.
(۴۹) محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
(۵۰) ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
(۵۱) یعقوبی‌، تاریخ.
(۵۲) صلح پایدار: جستارهایی در باب آرمان جهان وطنی کانت، مقدمه بومن و لوتس ـ باخمان، کمبریج، ماساچوست: انتشارات MIT، ۱۹۹۷.
(۵۳) ابن فراء، الاحکام السلطانیه، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵۴) افلاطون، جمهوری، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۵۵) علی باقری، کلیات و مبانی استراتژی و جنگ، (تهران) ۱۳۷۰ ش.
(۵۶) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری،( چاپ محمد ذهنی افندی )، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۵۷) کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
(۵۸) احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۵۹) مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، نیویورک ۱۹۷۹.
(۶۰) حسین حاج حسن، حضاره العرب فی صدر الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۶۱) حسین حاج حسن، حضاره العرب فی عصر الجاهلیه، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۶۲) حرّعاملی، وسائل الشیعة.
(۶۳) محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، مع تعلیقات جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر.
(۶۴) محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، ج۲، مصر۱۳۶۷.
(۶۵) شارل روسو، حقوق مخاصمات مسلحانه، ج۱، ترجمه علی هنجنی و شیرین نیرنوری، (تهران) ۱۳۶۹ ش.
(۶۶) وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۶۷) عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۶۸) نعمت الله صفری فروشانی، «درآمدی بر صلح نامه‌های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).
(۶۹) عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷۰) محمدرضا ضیائی بیگدلی، حقوق جنگ، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۷۱) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۷۲) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن.
(۷۳) آن کاترین لمبتون، مالک و دهقانی در ایران: مطالعه از تصرف اراضی و مدیریت درآمد حاصل از زمین، لندن ۱۹۵۳.
(۷۴) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۷۵) حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکره الفقهاء، قم ۱۴۱۴.
(۷۶) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
(۷۷) ظافر قاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، بیروت ۱۹۸۲.
(۷۸) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۷۹) کلینی، الکافی.
(۸۰) وب گالی، فیلسوفان جنگ و صلح: کانت، کلاؤزِویتس، مارکس، انگلس، تولستوی، ترجمه محسن حکیمی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۸۱) ایگناس گولدتسیهر، العقیده و الشریعه فی الاسلام، نقله الی اللغه العربیه و علق علیه محمد یوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق، و علی حسن عبدالقادر، بیروت ۱۹۴۶.
(۸۲) گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۸۳) ویلفرد مادلونگ، جانشینی محمد (ص) : مطالعه‌ای از اوایل خلافت، کمبریج ۱۹۹۷.
(۸۴) محمود مسائلی و عالیه ارفعی، جنگ و صلح از دیدگاه حقوق و روابط بین الملل، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۸۵) شارل لوئی دو سکوندا مونتسکیو، روح القوانین، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۸۶) آندره میکل، الاسلام و حضارته، ترجمه زینب عبدالعزیز، صیدا (۱۹۸۱).
(۸۷) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
(۸۸) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
(۸۹) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۹۰) کریس آو یوکنیک و روژه نورمان، مشروعیت خشونت: تاریخچه انتقادی حقوق جنگ، در مجموعه مقالات حقوق جنگ، گردآوری و ترجمه حسین شریفی طرازکوهی، تهران: دانشگاه امام حسین (ع)، ۱۳۷۵ ش.
(۹۱) توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، لندن ۱۹۸۶.
(۹۲) مارسل ابوازار، اومانیسم از اسلام، پاریس ۱۹۷۹.
(۹۳) کارل فون کلازویتس، در باره جنگ، جی.جی. گراهام، ۱۹۹۷.
(۹۴) خوان ریکاردو کول، فضای مقدس و جنگ مقدس: سیاست، فرهنگ و تاریخ شیعه، لندن ۲۰۰۲.
(۹۵) فرهنگ تاریخ اندیشه‌ها، فیلیپ پ. وینر، نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر سال ۱۹۷۳.
(۹۶) دائرةالمعارف جهان اسلام، "Ghazw" توسط ت م جانستون، "Harb, war I: Legal aspect" توسط مجید خدوری.
(۹۷) توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، مونترال ۱۹۶۶.
(۹۸) امانوئل کانت، صلح پایدار و مقالات دیگر در سیاست، تاریخ و اخلاق، تد همفری، ایندیاناپولیس ۱۹۸۳.


۱. توشیهیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، ج۱، ص۷۴ـ۱۰۴، مونترال ۱۹۶۶.
۲. احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری، ج۱۵، ص۲۵۲، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
۳. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۱، ص۱۸۷، قم ۱۴۰۷ ۱۴۰۸.    
۴. محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۹،(چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵. کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۷۷۹.    
۶. علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۱۰، ص۲۹۱، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۷. سوره اعراف:آیه ۱۹۹.    
۸. سوره ممتحنه:آیه ۸.    
۹. سوره کافرون:آیه ۶.    
۱۰. سوره مزمل:آیه ۱۰.    
۱۱. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۰۷.    
۱۲. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۹.    
۱۳. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۱۹۱.    
۱۴. سوره حجر:آیه ۸۵.    
۱۵. سوره حجر:آیه ۹۳-۹۴.    
۱۶. محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۹، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۷. محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی المحتاج الی معرفه معانی الفاظ المنهاج، ج۴، ص۲۱۰، مع تعلیقات جوبلی بن ابراهیم شافعی، بیروت: دارالفکر.
۱۸. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۹۰، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۱۹. سوره انفال:آیه ۶۱.    
۲۰. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱.    
۲۱. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۲۲.    
۲۲. سوره انفال:آیه ۶۰.    
۲۳. «درآمدی بر صلح نامه‌های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).
۲۴. سوره انبیاء:آیه ۱۰۷.    
۲۵. سوره حج:آیه ۳۹.    
۲۶. سوره حج:آیه ۴۰.    
۲۷. سوره بقره:آیه ۱۹۰.    
۲۸. سوره نساء:آیه ۷۴.    
۲۹. سوره نساء:آیه ۷۶.    
۳۰. وهبه مصطفی زحیلی، ج۱، ص۵۵، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۳۱. سوره عنکبوت:آیه ۴۶.    
۳۲. سوره نحل:آیه ۱۲۵.    
۳۳. وهبه مصطفی زحیلی، ج۱، ص۵۹، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۳۴. کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، ج۱، ص۸۰، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
۳۵. شارل لوئی دو سکوندا مونتسکیو، روح القوانین، ج۱، ص۶۷۱، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۶. مجید خدوری، جنگ و صلح در قانون اسلام، ج۱، ص۵۳، نیویورک ۱۹۷۹.
۳۷. کارل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ج۱، ص۵۶، نقله الی العربیه نبیه امین فارس و منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۴۸ـ۱۹۴۹.
۳۸. دائرةالمعارف جهان اسلام، ذیل ماده "Ghazw" Harb, war.
۳۹. محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
۴۰. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۳ـ ۱۰۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۴۱. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۴، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۴۲. عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، ج۷، ص۴۶۴، چاپ حبیب الرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۳. کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۷۷.    
۴۴. سوره حج:آیه ۳۹-۴۱.    
۴۵. سوره انفال:آیه ۱۵-۱۶.    
۴۶. سوره انفال:آیه ۶۵-۶۶.    
۴۷. سوره توبه:آیه ۵.    
۴۸. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۹۰ ۹۲.    
۴۹. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۷۳.    
۵۰. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۲۰۳۲۱.    
۵۱. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۰ ۴۹۱.    
۵۲. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۷، ص۳۸۰۳۸۲، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.    
۵۳. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۲، ص۶۸۶۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.    
۵۴. طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۶۰.    
۵۵. محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
۵۶. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۵۷. سوره بقره:آیه ۲۱۶.    
۵۸. سوره انفال:آیه ۳۹.    
۵۹. سوره توبه:آیه ۲۹.    
۶۰. سوره توبه:آیه ۳۶.    
۶۱. سوره توبه:آیه ۱۲۳.    
۶۲. محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۸، ص۵۰، چاپ محمد ذهنی افندی )، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۶۳. حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۸، ص۲۰۶، قم ۱۴۰۷ ۱۴۰۸.    
۶۴. سوره بقره:آیه ۱۹۰-۱۹۱.    
۶۵. سوره حج:آیه ۳۹.    
۶۶. سوره بقره:آیه ۱۹۴.    
۶۷. سوره بقره:آیه ۱۹۳.    
۶۸. محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۵، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، مصر۱۳۶۷.
۶۹. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۷۰. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۷۱. گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۶، ترجمه هاشم حسینی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۷۲. آن کاترین لمبتون، مالک و دهقانی در ایران: مطالعه از تصرف اراضی و مدیریت درآمد حاصل از زمین، ج۱، ص۱۷، لندن ۱۹۵۳.
۷۳. آندره میکل، الاسلام و حضارته، ج۱، ص۹۰ـ۹۳، ترجمه زینب عبدالعزیز، صیدا۱۹۸۱).
۷۴. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹، تهران ۱۳۸۰ ش.
۷۵. نعمت الله صفری فروشانی، «درآمدی بر صلح نامه‌های مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران»، ج۱، ص۵۰ به بعد، تاریخ اسلام، سال ۱، ش ۲ (تابستان ۱۳۷۹).
۷۶. توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸، لندن ۱۹۸۶.
۷۷. توماس واکر آرنولد، موعظه از اسلام: تاریخ انتشار دین اسلام، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، لندن ۱۹۸۶.
۷۸. مارسل ابوازار، اومانیسم از اسلام، ص۲۱۸ـ۲۱۹، پاریس ۱۹۷۹.
۷۹. ظافر قاسمی، الجهاد و الحقوق الدولیه العامه فی الاسلام، ج۱، ص۲۱۵ـ ۲۱۸، بیروت ۱۹۸۲.
۸۰. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۷۷، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۸۱. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۱، ص۶۶ـ ۶۸، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
۸۲. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۲، ص۲۳۰ـ۲۳۱، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
۸۳. طبری، تاریخ الطبری (لیدن)، ج۱، ص۳۲۷۴ـ ۳۳۶۰.
۸۴. محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم المشتهر باسم تفسیر المنار، ج۲، ص۲۱۶، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، ج۲، مصر۱۳۶۷.
۸۵. ویلفرد مادلونگ، جانشینی محمد (ص) : مطالعه‌ای از اوایل خلافت، ج۱، ص۲۸۷، کمبریج ۱۹۹۷.
۸۶. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغه، ج۳، ص۴۵۳، شرح محمد عبده، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
۸۷. ابن فراء، الاحکام السلطانیه، ج۱، ص۴۳، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۸۸. حرّعاملی، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۵۸.    
۸۹. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۷۹۸۲، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.    
۹۰. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۹۱. حسین حاج حسن، حضاره العرب فی صدر الاسلام، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۹۲. سوره انفال:آیه ۴۱.    
۹۳. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۱۲۰۱۳۲، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.    
۹۴. محمدحسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۲۱، ص۱۴۷ ۲۲۷، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.    
۹۵. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۴۰۴ـ ۴۷۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۹۶. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۴۹ ـ ۶۳۵، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۹۷. حسن بن یوسف علامه حلّی، تذکره الفقهاء، ج۹، ص۴۶ ۴۸، قم ۱۴۱۴.    
۹۸. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۱۰۰ـ ۱۰۱، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۹۹. علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص۹۵، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۰۰. وهبه مصطفی زحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
۱۰۱. علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ج۱، ص۹۵ـ۱۰۹، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۰۲. ابن فراء، الاحکام السلطانیه، ج۱، ص۵۱ـ، چاپ محمد حامد فقی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۳. سوره حجرات:آیه ۹.    
۱۰۴. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۰۵. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۳، ص‌۷۰، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۰۶. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۹۱ـ۱۳۹۲.
۱۰۷. ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۲، ص۴۳۴.
۱۰۸. ابن‌حنبل‌، مسندالامام‌ احمدبن‌ حنبل‌، ج۲، ص۱۶۳ـ ۱۶۴، بیروت‌: دارصادر.
۱۰۹. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۰۶.
۱۱۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۴۶.
۱۱۱. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج‌۷، ص‌۸۱.
۱۱۲. جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص‌۱۶۰، بغداد ۱۹۸۶.
۱۱۳. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۶، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۱۴. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج‌۳، ص‌۳۳۲ـ ۳۳۶.
۱۱۵. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۳۸۰ـ۳۸۷.
۱۱۶. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۴۲۵ـ ۴۳۰.
۱۱۷. ابن‌مقفع‌، رساله‌ ابن‌المقفع‌ فی‌ الصحابه‌، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: مطبعه‌ لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ و النشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
۱۱۸. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۱۴، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌(۱۹۹۵).
۱۱۹. احمدبن‌ عبدالوهاب‌ نویری‌، نهایه‌ الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌، ج۶، ص۱۵۱، قاهره‌) ۱۹۲۳ ـ۱۹۹۰.
۱۲۰. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۱۹.
۱۲۱. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۴۴، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۲۲. مرضی‌بن‌ علی‌ طرسوسی‌، موسوعه‌الاسلحه‌ القدیمه، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۳۰، الموسوم‌ تبصره‌ ارباب‌ الالباب‌، چاپ‌ کارین‌ صادر، بیروت‌ ۱۹۹۸.
۱۲۳. یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۰۹، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
۱۲۴. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۴۵، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۲۵. ابن‌سعد، الطبقات (بیروت‌)، ج۲، ص۱۴۱۵.    
۱۲۶. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۶۴، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۲۷. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۴، ص۲۷۹.
۱۲۸. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۲۲۴.
۱۲۹. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۴۹۶.
۱۳۰. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۱۳۱. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج‌۱، ص‌۱۴۲ـ ۱۴۳، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۱۳۲. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ص۳۵، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳
۱۳۳. ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۱: مقدمه، ص۳۳۵ـ ۳۳۶.
۱۳۴. محمود شکری‌ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ احوال‌ العرب، ج۲، ص۵۷، چاپ‌ محمد بهجه‌ اثری‌، بیروت‌ ۱۳۱۴ .
۱۳۵. یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۳۱، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
۱۳۶. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۳۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۳۷. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۱۵۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۳۸. ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
۱۳۹. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۲، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۴۰. یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۱۳۷ـ ۱۳۸، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
۱۴۱. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۴۲. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۵، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۴۳. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۴۶ـ۴۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۴۴. محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۲، ص۸۱۸ ـ ۸۱۹، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
۱۴۵. جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص۱۶۵، بغداد ۱۹۸۶.
۱۴۶. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۴۷. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۲، ص۲۸۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۴۸. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج‌۳، ص۲۳۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۴۹. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج‌۳، ص۳۰۶، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۵۰. ابن‌سعد، الطبقات (بیروت‌)، ج۲، ص۱۴.    
۱۵۱. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۳۶ـ۳۷، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۱۵۲. محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۸۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
۱۵۳. محمد رشیدی‌، تفریج‌ الکروب‌ فی‌ تدبیر الحروب‌، ج۱، ص۷۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵ .
۱۵۴. محمد رشیدی‌، تفریج‌ الکروب‌ فی‌ تدبیر الحروب‌، ج۱، ص۷۲ـ۷۴، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵ .
۱۵۵. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۵۶. مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، ج۱، ص۱۵۳، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.    
۱۵۷. عبدالحمیدبن‌ یحیی‌ کاتب‌، رساله‌ عبدالحمید الکاتب‌ فی‌ نصیحه‌ ولی‌ العهد، ج۱، ص۲۰۰ـ ۲۰۱، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
۱۵۸. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۵۹. احمدبن‌ داوود دینوری‌، الاخبار الطوال‌، ج۱، ص۱۶۶، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌ ۱۹۶۰، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۳۶۸ ش‌.
۱۶۰. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۶۱. ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
۱۶۲. ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص۸۵، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۶۳. ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص۱۱۸، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۶۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص‌۲۱۱ـ۲۱۲.
۱۶۵. غازی‌ اسماعیل‌ مطیع‌ مهر، مبادی‌ء الحرب‌ فی‌ صدرالاسلام‌، ج۱، ص‌۱۴۵ـ ۱۴۹، عمان‌ ۱۹۹۴.
۱۶۶. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۶۷. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۴، ص۲۸۵.
۱۶۸. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۵، ص۵۹۱ ـ۵۹۲.
۱۶۹. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص‌۴۱۲.
۱۷۰. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص‌۳۰ـ۳۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۷۱. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۷۲. ابن‌درید، کتاب‌ جمهره‌اللغه‌، ج۲، ص۹۰۸، چاپ‌ رمزی‌ منیر بعلبکی‌، بیروت‌ ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
۱۷۳. ابن‌منظور، لسان العرب.    
۱۷۴. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۱۹۶.
۱۷۵. خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۱۸۱، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۱۷۶. یعقوبی‌، تاریخ، ج۲، ص۲۷۸.
۱۷۷. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۴، ص۱۸۲.
۱۷۸. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۲۸، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۷۹. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۱۴۳.
۱۸۰. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۱۹۹.
۱۸۱. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۱۲.
۱۸۲. محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۰، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
۱۸۳. محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۱، ص۲۶۸، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
۱۸۴. یاسین‌ سوید، الفن‌ العسکری‌ الاسلامی‌: اصوله‌ و مصادره‌، ج۱، ص۹۵، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
۱۸۵. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۶ـ ۳۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۸۶. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۶ـ ۳۷، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۸۷. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۲۲۳.
۱۸۸. انفال‌/سوره۸، آیه۱۵.    
۱۸۹. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۱۹.
۱۹۰. مرضی‌بن‌ علی‌ طرسوسی‌، موسوعه‌الاسلحه‌ القدیمه، ج۱، ص۲۲۳، الموسوم‌ تبصره‌ ارباب‌ الالباب‌، چاپ‌ کارین‌ صادر، بیروت‌ ۱۹۹۸.
۱۹۱. حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۱، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۹۲. ابن‌خلدون‌، تاریخ، ج۱: مقدمه‌، ص۳۳۶.
۱۹۳. حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۱ـ ۳۴۳، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۹۴. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۱۹۵. عبدالحمیدبن‌ یحیی‌ کاتب‌، رساله‌ عبدالحمید الکاتب‌ فی‌ نصیحه‌ ولی‌ العهد، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲، در رسائل‌ البلغاء، اختیار و تصنیف‌ محمد کردعلی‌، قاهره‌: لجنه‌ التألیف‌ و الترجمه‌ والنشر، ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
۱۹۶. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۱۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۹۷. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۴، ص۴۹، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۱۹۸. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۸۷۶.
۱۹۹. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۶۱۸.
۲۰۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص۴۵۲.
۲۰۱. نصربن‌ مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.
۲۰۲. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۷۱۱.
۲۰۳. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۰۹۴.
۲۰۴. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۷۸۷.
۲۰۵. ابوسعید هرثمی‌ شعرانی‌، مختصر فی‌ سیاسه‌ الحروب‌، ج۱، ص۳۵، چاپ‌ عارف‌ احمد عبدالغنی‌، دمشق‌۱۹۹۵).
۲۰۶. ابن‌منکلی‌، الادلّه‌ الرّسمیه‌ فی‌ التّعابی‌ الحربیه‌، ج۱، ص۱۷۷، چاپ‌ محمود شیت‌ خطّاب‌،بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
۲۰۷. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۵۲.
۲۰۸. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۹۴۶.
۲۰۹. نصربن‌ مزاحم‌، وقعه‌ صفّین‌، ج۱، ص۲۲۷، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ۱۳۸۲، چاپ‌ افست‌ قم‌ ۱۴۰۴.
۲۱۰. خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۱۱۷، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۲۱۱. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص‌۳۶۳ ـ۳۶۴.
۲۱۲. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۸، ص۴۳۷.
۲۱۳. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۶۱ـ۱۶۲، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۲۱۴. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص۱۸۴، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۲۱۵. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۳۱۲.
۲۱۶. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۰۹۲ـ۲۰۹۴.
۲۱۷. عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۱، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
۲۱۸. خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۲۴۶، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۲۱۹. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص‌۸۹۰ ـ۸۹۱.
۲۲۰. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۶۶.
۲۲۱. طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۱۱۹۷، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
۲۲۲. طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۱۲۳۸، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
۲۲۳. طبری‌، سلسله‌ ۳، ص۲۱۴۲، طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)
۲۲۴. ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۱۳، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
۲۲۵. حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۳۱، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۲۶. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۸۱۹.
۲۲۷. عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۴، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
۲۲۸. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص‌۱۹۰، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۲۲۹. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۵، ص۴۸۵.
۲۳۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص۲۱۲ـ۲۱۳.
۲۳۱. عبدالجبار سامرائی‌، «نظم‌ التعبئه‌ عندالعرب‌»، ج۱، ص۱۴‌، المورد، ج۱۲، ش‌ ۴ (۱۴۰۴).
۲۳۲. جرجی‌ زیدان‌، تاریخ‌ التمدّن‌ الاسلامی‌، ج۱، ص‌۱۹۰، ج۱، مصر ۱۹۱۴.
۲۳۳. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۳۲۸.
۲۳۴. بلاذری‌، الانساب (بیروت‌)، ج۱، ص۴۲۶.
۲۳۵. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۲۱۴.
۲۳۶. حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۴۲، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۳۷. جهادیه‌ قره‌غولی‌، العقلیه‌ العربیه‌ فی‌ التنظیمات‌ الاداریه‌ و العسکریه‌ فی‌ العراق‌ و الشام‌ خلال‌ العصر العباسی‌ الاول‌: ۱۳۲ ه ـ ۲۳۲ ه، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، بغداد ۱۹۸۶.
۲۳۸. ابن‌قتیبه‌، کتاب‌ عیون‌الاخبار، ج۱، جزء ۲، ص۱۰۸، بیروت‌: دارالکتاب‌ العربی‌.
۲۳۹. محمود شکری‌ آلوسی‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ احوال‌ العرب، ج۲، ص۶۱، چاپ‌ محمد بهجه‌ اثری‌، بیروت‌ ۱۳۱۴ .
۲۴۰. ابن‌عبدربّه‌، العقد الفرید، ج۱، ص‌۱۱۰، ج۱، چاپ‌ مفید محمد قمیحه‌، بیروت‌ ۱۴۰۴/۱۹۸۳، ج۳، چاپ‌ عبدالمجید ترحینی‌، بیروت‌ ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۲۴۱. ابن‌منکلی‌، الحیل‌ فی‌ الحروب‌ و فتح‌ المدائن‌ و حفظ‌ الدّروب، ج۱، ص۳۰۸ـ۳۱۱، چاپ‌ نبیل‌ محمد عبدالعزیز احمد، قاهره‌ ۲۰۰۰.
۲۴۲. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۰۳۰.
۲۴۳. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۲، ص‌۴۰۷- ۴۱۰.
۲۴۴. محمدبن‌ عمر واقدی‌، کتاب‌ المغازی‌ للواقدی، ج۲، ص۷۶۴، چاپ‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌ ۱۹۶۶.
۲۴۵. محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص‌۲۵۲ـ ۲۵۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
۲۴۶. محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۹۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
۲۴۷. ابن‌هشام‌، السیره‌ النبویه‌، ج۳، ص۱۳۶ـ۱۷۷، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌.
۲۴۸. غازی‌ اسماعیل‌ مطیع‌ مهر، مبادی‌ء الحرب‌ فی‌ صدرالاسلام‌، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۷، عمان‌ ۱۹۹۴.
۲۴۹. انفال‌/سوره۸، آیه۴۱.    
۲۵۰. محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۰۳، بیروت‌: دارالجیل‌.
۲۵۱. محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌، ج۲، ص۲۰۵، بیروت‌: دارالجیل‌.
۲۵۲. یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۱۱، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
۲۵۳. ابن‌کلبی‌، کتاب‌ نسب‌ الخیل‌ فی‌ الجاهلیه‌ و الاسلام‌ و أخبارها، ج۱، ص۲۶، روایه‌ أبی‌ منصور جوالیقی‌، در کتابان‌ فی‌الخیل‌، چاپ‌ نوری‌ حمّودی‌ قیسی‌ و حاتم‌ صالح‌ ضامن‌، بیروت‌: عالم‌ الکتب‌، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۲۵۴. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۶۸۵.
۲۵۵. خلیفه‌بن‌ خیاط‌، تاریخ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، ج۱، ص۸۲، چاپ‌ مصطفی‌ نجیب‌ فوّاز و حکمت‌ کشلی‌ فوّاز، بیروت‌ ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۲۵۶. یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ ابویوسف‌ قاضی‌، کتاب‌ الخراج‌، ج۱، ص۲۱۴، چاپ‌ قصی‌ محب‌الدین‌ خطیب‌، قاهره‌ ۱۳۹۷.
۲۵۷. محمدبن‌ مسلم‌ زهری‌، المغازی‌ النبویه‌، ج۱، ص۶۵ـ۶۶، چاپ‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌ ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
۲۵۸. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۴۶ـ۴۷، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۲۵۹. علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه‌ و الولایات‌ الدینیه، ج۱، ص۵۰، قاهره‌ ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
۲۶۰. محمد/سوره۴۷، آیه۴.    
۲۶۱. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص‌۷۳۰.
۲۶۲. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۱۳۳۹.
۲۶۳. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۱۵۹.
۲۶۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۶، ص۲۰۹.
۲۶۵. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ (علی‌بن‌ محمد)، ج۷، ص۲۴.
۲۶۶. بقره‌/سوره۲، آیه۱۷۷.    
۲۶۷. مجادله‌/سوره۵۸، آیه۳.    
۲۶۸. حسن‌بن‌ عبداللّه‌ عباسی‌، آثار الاول‌ فی‌ ترتیب‌ الدول‌، ج۱، ص۳۵۷، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۲۶۹. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۳۴۱.
۲۷۰. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۳، ص۳۶۲.
۲۷۱. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)ج۱، ص۱۲۳۳.
۲۷۲. مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)، ج۵، ص۱۵۷.
۲۷۳. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)ج۱، ص۲۰۸۰-۲۰۸۱.
۲۷۴. طبری‌، تاریخ‌ (لیدن‌)، ج۱، ص۲۴۹۷.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ‌»، شماره۵۰۹۱.    



جعبه ابزار