• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استثنا‌ء

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خارج کردن چیزی از حکم پیشین را استثناء گویند. عنوان استثنا هم در فقه کاربرد دارد و هم در اصول. از عنوان استثاء در علم حدیث و تفسیر هم بحث شده است.

فهرست مندرجات

۱ - حقیقت استثناء
۲ - مستثنا و مستثنامنه
۳ - استثناء‌ در لغت
۴ - استثناء‌ در فقه
۵ - کلیّات استثناء‌ در فقه
       ۵.۱ - استثنا از اثبات و نفی
       ۵.۲ - عدم فراگیری استثنا تمام مستثنامنه را
       ۵.۳ - وجوب معلوم بودن مستثنا و مستثنامنه در معاملات
       ۵.۴ - جواز تفاوت جنس مستثنا و مستثنامنه
       ۵.۵ - شرط اتصال مستثنا به مستثنامنه
       ۵.۶ - حکم عطف در استثنای متعدد
              ۵.۶.۱ - عطف در موارد اقرار
              ۵.۶.۲ - عطف نکردن مستثنای متعدد
۶ - ادوات استثناء
۷ - اقسام استثناء
       ۷.۱ - استثنای متّصل (استثنای از جنس)
       ۷.۲ - استثنای منقطع (استثنای از غیر جنس)
۸ - انواع استثناء
۹ - استثنا به مشیّت
       ۹.۱ - استثناء با «ان شاء اللّه»
       ۹.۲ - فائده استثنا به مشیت
       ۹.۳ - استثنای به مشیّت در قرآن
۱۰ - استثنا به غیر مشیّت
       ۱۰.۱ - در باب تجارت
              ۱۰.۱.۱ - شروط صحت آن در باب تجارت
       ۱۰.۲ - در باب اقرار
       ۱۰.۳ - در باب طلاق
       ۱۰.۴ - در باب قسم
۱۱ - استثناء‌ در اصول فقه
       ۱۱.۱ - مفهوم استثنا
              ۱۱.۱.۱ - رجوع استثناء به موضوع حکم
              ۱۱.۱.۲ - رجوع استثناء به حکم
       ۱۱.۲ - مبحث عموم و خصوص
۱۲ - استثنا در تفسیر و حدیث
۱۳ - استثنا و توحید افعالی
       ۱۳.۱ - اثر تربیتی تعلیق امور بر مشیت
       ۱۳.۲ - برداشتهای دیگر از آیه
              ۱۳.۲.۱ - تعلیق برای خروج کلام از کذب
              ۱۳.۲.۲ - حصر کردن اخبار از طاعات
              ۱۳.۲.۳ - افاده تأبید کردن تعلیق
              ۱۳.۲.۴ - نقد برداشتها
۱۴ - استثنا در ایمان
       ۱۴.۱ - معنای استثنا در ایمان
۱۵ - پیامد ترک تعلیق امور بر مشیت
       ۱۵.۱ - داستان قرآن در سوره قلم
              ۱۵.۱.۱ - تفسیر دیگر از آیه
              ۱۵.۱.۲ - جمع بین دو معنا
۱۶ - ادب دینی بودن تعلیق امور بر مشیت
       ۱۶.۱ - علت سلام دادن رسول خدا به اهل قبور
۱۷ - گونه های استثنا در جملات
       ۱۷.۱ - گزارش از گذشته
       ۱۷.۲ - جمله انشایی
       ۱۷.۳ - در موارد وقوع قطعی
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع



حقیقت استثنا خارج کردن چیزی است که اگر اخراج نمی‌گردید، لفظ شامل آن نیز می‌شد.



به آنچه مورد استثنا واقع می‌شود «مستثنا» و آنچه استثنا از آن صورت می‌گیرد «مستثنامنه» گفته می‌شود.
مستثنا و مستثنامنه همواره با یکدیگر متناقض‌اند و چنانچه یکی مثبت باشد دیگری منفی خواهد بود.



واژه استثناء مصدر باب استفعال، از ریشه «ث‌ـ‌ن‌ـ‌ی» است .
و «ثنی» در لغت به معنای تکرار،
[۲] مقاييس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۹۱، «ثنى»
منع،
[۳] مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
انعطاف و انصراف
[۴] التحقيق، ج‌۱، ص‌۳۱‌ـ‌۳۲، «ثنى».
آمده است
استثنا در لغت و اصطلاح علم نحو خارج ساختن برخی از افراد، از محدوده حکم کل به وسیله «إلاّ» و مانند آن است.
[۵] مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
[۶] مبادى العربيه، ج‌۴، ص‌۳۲۳
[۷] البهجة المرضيه، ج‌۱، ص‌۳۹۱




عمدۀ مباحث مربوط به استثنا در باب اقرار آمده است، هر چند در دیگر ابواب همچون تجارت، اجاره، طلاق و یمین نیز از آن سخن رفته است. چنان که در برخی کتب قواعد فقهی مانند القواعد و الفوائد نیز مورد بحث قرار گرفته است.



پیش از بیان احکام استثنا به قواعد عمومی آن که پاره‌ای احکام بر آن مبتنی است اشاره می‌کنیم.
مهم‌ترین این قواعد عبارت است از:

۵.۱ - استثنا از اثبات و نفی


استثنا از اثبات، نفی و استثنا از نفی، اثبات است.

۵.۲ - عدم فراگیری استثنا تمام مستثنامنه را


استثنا نباید همۀ مستثنامنه را در بر گیرد؛ بلکه باید مقداری از آن بعد از استثنا باقی بماند و گرنه استثنا باطل است. بنابراین، استثنای هفتاد تومان از یکصد تومان صحیح و استثنای یکصد تومان از یکصد تومان باطل است.

۵.۳ - وجوب معلوم بودن مستثنا و مستثنامنه در معاملات


در معاملات باید مستثنا و مستثنامنه معلوم باشد و استثنای مجهول باطل است‌ مانند آن که بگوید این گلۀ گوسفند، جز تعدادی از آن‌ها را به تو فروختم.

۵.۴ - جواز تفاوت جنس مستثنا و مستثنامنه


مستثنا می‌تواند از جنس مستثنامنه یا غیر آن باشد، مانند آن که اقرار کند به فلانی یکصد تومان جز ده تومان یا یکصد تومان جز یک لباس بدهکارم.

۵.۵ - شرط اتصال مستثنا به مستثنامنه


از شرایط صحت استثنا اتّصال مستثنا به مستثنامنه است؛ بدین معنا که میان آن دو، کلام غیر مرتبط یا سکوت طولانی فاصله نشود.

۵.۶ - حکم عطف در استثنای متعدد


در صورت تعدد استثنا و عطف آن‌ها به یکدیگر، همۀ آن‌ها از مستثنامنه کم می‌شوند. بنابراین در مثال ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان و جز سه تومان، تنها سه تومان باقی می‌ماند.

۵.۶.۱ - عطف در موارد اقرار


در موارد اقرار اگر به سبب استثنای دومی یا استثنای بعد از آن، مقدار خارج شده به اندازۀ مستثنامنه یا بیشتر از آن شود، همان استثنا باطل است.

۵.۶.۲ - عطف نکردن مستثنای متعدد


در صورت عدم عطف مستثناها بر یکدیگر، اگر همه یک اندازه باشند یا دومی بیشتر از اوّلی باشد مانند آن که اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان، جز چهار تومان یا جز چهار تومان، جز پنج تومان همه از مستثنامنه کم می‌شوند؛ ولی اگر دومی کمتر از اوّلی باشد به استناد قاعدۀ نخست که استثنا از اثبات، نفی و از نفی، اثبات است ملاک باقی ماندۀ نهایی خواهد بود.
بنابراین اگر اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز نه تومان، جز هشت تومان، جز هفت تومان، ابتدا نه از ده کم می‌شود، یک تومان باقی می‌ماند و با هشت تومان که اثبات از نفی است جمع می‌شود و بدهکاری فرد می‌شود نه تومان و با استثنای هفت تومان آخری استثنای نفی از اثبات است دو تومان به عنوان بدهکاری باقی می‌ماند. راه دیگر محاسبه آن است که ابتدا استثناهای منفی و مثبت جداگانه با هم جمع، سپس از یکدیگر کم شوند.



ادوات استثنا یا لغوی است مانند «الّا» و «غیر» و یا شرعی مانند «ان شاء اللّه» که از آن به استثنای به مشیت تعبیر می‌شود.



استثنا به متّصل و منقطع تقسیم می‌شود.

۷.۱ - استثنای متّصل (استثنای از جنس)


به استثنایی اطلاق می‌شود که اگر نبود، مستثنا داخل در مستثنامنه بود مانند اقرار به این که ده تومان به فلانی بدهکارم جز پنج تومان.

۷.۲ - استثنای منقطع (استثنای از غیر جنس)


به استثنایی اطلاق می‌شود که مستثنا بدون استثنا داخل در مستثنامنه نیست مانند اقرار به این که به فلانی ده تومان بدهکارم جز یک لباس. در این که اطلاق استثنا به این قسم، حقیقی است یا مجازی، اختلاف است.



استثنا یا به مشیّت است یا به غیر مشیّت.



این نوع استثنا تنها در قسم صحیح است،
ولی چنانچه هدف از آن، صرف تبرّک جستن به مشیت الهی باشد نه استثنا، کاربرد آن در غیر قسم نیز صحیح است، لیکن آثار استثنا بر آن بار نمی‌شود.

۹.۱ - استثناء با «ان شاء اللّه»


اگر کسی بر انجام کاری سوگند یاد کند و «إن شاء اللّه» بگوید و سپس به مضمون سوگند عمل نکند قسم خود را نشکسته است، چنان که اگر کسی از انجام کاری خبر دهد و «إن شاء اللّه» بگوید، سپس آن کار را انجام ندهد مرتکب دروغ نشده است.
[۲۰] مجمع‌البيان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۲
[۲۱] روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۹.

برای تأثیر استثنا در سوگند، در کتب فقهی شرایطی ذکر شده است.
از سید مرتضی نقل شده که استثنا در أیمان (سوگندها)، طلاق، عتق و همه عقود به معنای امضا نکردن و نپذیرفتن لوازم آن است.
[۲۳] مجمع‌البيان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۲
[۲۴] روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۹.


۹.۲ - فائده استثنا به مشیت


فایدۀ این نوع استثنا در قسم آن است که مانع انعقاد قسم می‌شود در نتیجه عمل نکردن به قسم جایز است.
البته برخی میان واجب یا مستحب و غیر آن تفصیل داده و گفته‌اند: اگر مورد قسم واجب یا مستحب باشد قسم منعقد می‌گردد و اگر چنین نباشد منعقد نمی‌شود.

۹.۳ - استثنای به مشیّت در قرآن


تعلیق امور بر مشیت الهی با تعبير استثنا در قرآن يك بار مطرح شده است: «ولا يَستَثنون»و بدون تعبير استثنا به دو شكل «اِن شاءَ اللّهُ» و «اِلاّ اَن يَشَـاءَ اللّهُ»آمده است.



حکم استثنا به ادوات لغوی بر حسب موارد متفاوت است که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود.

۱۰.۱ - در باب تجارت


استثنا در عقودی همچون بیع و اجاره صحیح است مانند آن که بگوید این زمین جز یک دهم آن را به هزار تومان به تو فروختم یا این خانه را به جز فلان اتاق به مبلغ هزار تومان در ماه به تو اجاره دادم.

۱۰.۱.۱ - شروط صحت آن در باب تجارت


صحّت استثنای یاد شده منوط به دو شرط است:
۱. موجب تعلیق بیع یا اجاره بر صفت یا شرطی نشود مانند آن که بگوید: این کتاب را به تو فروختم مگر آن که پدرم با آن مخالفت کند.
۲. موجب ابهام و جهالت در عقد نشود.

۱۰.۲ - در باب اقرار


استثنا در اقرار صحیح است.

۱۰.۳ - در باب طلاق


هر نوع استثنا در طلاق، در صورتی که موجب تعلیق صیغه طلاق بر وصف یا شرط گردد باطل و موجب فساد طلاق است.

۱۰.۴ - در باب قسم


استثنا به مشیت غیر خداوند در قسم جایز است مانند آن که بگوید:
سوگند به خداوند داخل خانه نمی‌شوم مگر آن که حسن بخواهد. اگر حسن موافقت کند قسم منعقد می‌شود.
در این که در قسم تلفّظ به استثنای به مشیت لازم است یا نیّت آن کفایت می‌کند، اختلاف است. مشهور، قول نخست است.



استثنا در اصول فقه در دو جا کاربرد دارد:
۱. مبحث مفاهیم؛ از این جهت که آیا استثنا مفهوم دارد یا خیر؟
۲. مبحث عموم و خصوص؛ از این جهت که اگر بعد از چند جملۀ به هم عطف شده، استثنا واقع شود به کدام یک برمی‌گردد؟

۱۱.۱ - مفهوم استثنا


استثنا گاهی رجوع به موضوع حکم می‌کند و گاهی رجوع به حکم می‌کند.

۱۱.۱.۱ - رجوع استثناء به موضوع حکم


استثنا گاهی رجوع به موضوع حکم می‌کند مانند آن‌که بگوید: عالم غیر عادل را اکرام نکن، که بر نهی از اکرام غیر عادل دلالت می‌کند.
در این فرض، استثنا بدون اشکال مفهوم ندارد یعنی دلالت بر وجوب اکرام عالم عادل نمی‌کند. ادات استثنا در این موارد با ما بعدش صفت برای ما قبل به شمار می‌رود.

۱۱.۱.۲ - رجوع استثناء به حکم


گاهی استثنا رجوع به حکم می‌نماید مانند آن که بگوید: عالمان، جز فاسقان از ایشان را اکرام کن.
استثنا در این فرض بر انتفا حکم مستثنامنه از مستثنا دلالت می‌کند؛ لیکن در این که این دلالت به مفهوم است یا به منطوق، و یا در صورتی که ادات استثنا، فعل یا متضمّن معنای فعل باشد مانند «لیس» و «لا یکون» دلالت آن به منطوق و اگر حرف باشد به مفهوم است، اختلاف می‌باشد. قول نخست (دلالت به مفهوم) به مشهور نسبت داده شده است.

۱۱.۲ - مبحث عموم و خصوص


اگر گوینده در کلام خود چند جمله را به هم‌ عطف کند سپس یک استثنا بیاورد- در صورت امکان رجوع استثنا به همۀ جمله‌ها- قدر متیقن، رجوع استثنا به جملۀ آخری است؛ لیکن در این که علاوه بر جملۀ آخری به دیگر جمله‌ها نیز باز می‌گردد تا همۀ آن‌ها تخصیص خورده و مقیّد شوند یا نه، احتمال هر دو می‌رود و تعیین هر یک متوقّف بر وجود قرینه بر آن است.
قول سومی نیز در مسأله وجود دارد که قائل به تفصیل است، بدین صورت که اگر جمله‌ها از جهت موضوع و محمول متعدّد باشند استثنا به آخری برمی‌گردد ولی اگر چنین نباشد خواه تنها از جهت موضوع متعدّد باشند یا محمول، به تمامی جمله‌ها بازمی‌گردد.



در تفاسیر و احادیث استثناء به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر مشیت الهی است و نامگذاری آن به استثنا بدان جهت است که به جمله استثنائیه «إلاّ أن یشاء اللّه أن لاأفعل»، یعنی «مگر خدا بخواهد که انجام ندهم» تحلیل می‌شود.
[۴۸] الكشاف، ج‌۴، ص‌۵۹۰
[۴۹] روح‌المعانى، ج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۵۰

تعلیق امور بر مشیت الهی، با گفتن «إن شاء اللّه» در مرحله لفظ تحقق می‌یابد.
به نظر برخی تعلیق در صورتی حاصل می‌شود که قلبی و زبانی یا تنها قلبی باشد.
[۵۱] روح‌البيان، ج‌۵، ص‌۲۳۵.




خداوند رسول گرامی خویش را از ابراز تصمیم بر انجام هر کاری بدون تعلیق آن بر مشیت الهی، به‌صورت مؤکد نهی کرده است: «ولا تَقولَنَّ لِشَایء اِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا • اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ...».

۱۳.۱ - اثر تربیتی تعلیق امور بر مشیت


این آیه که متوجّه همه انسانهاو درصدد تأدیب و تعلیم آنهاست بر این آموزه الهی تأکید دارد که مالک ‌ همه موجودات، اعم از ذوات و افعال و آثار، خداست و تنها اراده او در عالم حکم‌فرماست و فاعلیت هر فاعل وابسته به مشیت اوست، بنابراین، انسان باید با گفتن «اِن شاءَ اللّه» در انجام دادن هر کاری متذکر این شأن خداوند باشد و چنانچه در موردی گفتن «اِن شاءَ اللّه» را فراموش کرد پس از یاد آوری جبران کند: «واذکُر رَبَّکَ اِذا نَسیتَ».

۱۳.۲ - برداشتهای دیگر از آیه


برداشتهای دیگری نیز از آیه مورد بحث شده است؛ مانند:

۱۳.۲.۱ - تعلیق برای خروج کلام از کذب


آیه در صدد فهماندن این نکته است که برای خروج کلام از کذب و مانند آن باید استثنا کرد، زیرا کسی از زنده بودن خویش در آینده و پیش نیامدن مانع مطمئن نیست و با استثنا کلام از قطعی بودن خارج می‌شود.

۱۳.۲.۲ - حصر کردن اخبار از طاعات


تنها از انجام طاعات می‌توان خبر داد، زیرا مشیت و اراده تشریعی خدا به آن تعلق گرفته است.

۱۳.۲.۳ - افاده تأبید کردن تعلیق


استثنا تأبید را می‌رساند و بدین معناست که هرگز مگوکاری را در آینده انجام خواهم داد، زیرا از خبر دادن انجام کار در آینده نهی شده است، مگر هنگامی که مشیت الهی با آن همراه باشد و آن‌هنگام برای ما مجهول است.
[۵۷] الكشاف، ج۲، ص۷۱۴‌ـ‌۷۱۵
[۵۸] روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۸‌ـ‌۳۵۹.


۱۳.۲.۴ - نقد برداشتها


امّا این برداشتها فاقد دلیل معتبر بوده، با سیاق آیات هماهنگ نیست، زیرا آیات قبل درباره توحید در الوهیت و ربوبیت است، بنابراین، آیات بیست و سه و بیست و چهار سوره کهفدر صدد بیان توحید افعالی است.



با توجّه به اینکه از آیات ۲۳‌ـ‌۲۴ سوره کهف استفاده می‌شود که باید انجام دادن هر کاری را به خواست الهی وابسته کرد، بحث استثنا در ایمان، ذیل آیات یاد شده در برخی از تفاسیر مطرح شده است.
[۶۲] كشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۶‌ـ‌۶۷۷.


۱۴.۱ - معنای استثنا در ایمان


استثنا در ایمان، یعنی گفتن جمله «من مؤمن هستم إن شاء اللّه» در صورتی که حاکی از شک و تردید در اصل ایمان باشد، کفر بوده و جایز نیست؛ امّا اگر مراد حفظ ایمان در آینده یا تردید در دارا بودن درجات برتر آن باشد اشکال ندارد.
[۶۳] کشف الاسرار، ج‌۵‌، ص‌۶۷۷
[۶۴] مصطلحات جامع العلوم، ص‌۹۳.

زیرا انسان از فرجام امر خویش آگاهی ندارد و ایمان دارای درجاتی است که استثنا در هر مرتبه، حاکی از تردید نسبت به دارا بودن درجات برتر ایمان است، افزون بر این، استثنا در ایمان از عدم خودستایی حکایت می‌کند.
[۶۵] قوت‌القلوب، ج۱، ص‌۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
[۶۶] احياء علوم‌الدين، ج‌۲، ص‌۲۲
[۶۷] كشف‌الاسرار، ج‌۵۵، ص‌۶۷۷‌.

در عین حال برخی ترک استثنا در ایمان را بهتر دانسته‌اند تا ایهام به کفر پیش نیاید.
[۶۸] مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۳.




گرچه گفتن انشاء الله در کارها استحباب دارد ولی ترک این عمل در قلب و لسان پیامدهایی دارد که اشاره می‌شود.

۱۵.۱ - داستان قرآن در سوره قلم


نزول بلای آسمانی بر باغ عده‌ای از باغداران بنی‌اسرائیل پیامد ترک استثنا از سوی آنان به حساب می‌آید، زیرا در آیات ۱۷‌ـ‌۱۸ ،سوره قلم


به تصمیم آنان بر چیدن میوه‌های باغ در صبح‌گاهان و استثنا نکردن آنان اشاره می‌کند:
«اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین • ولا یَستَثنون» و در آیه بعد نزول بلای آسمانی بر باغ را متذکر شده، آن را به وسیله «فاء» تفریع بر ترک استثنا مترتب کرده است: «فَطافَ علیها طائِفٌ مِن رَبِّک و هُم نائِمون • فَاَصبَحَت کَالصَّریم».

۱۵.۱.۱ - تفسیر دیگر از آیه


برخی ترک استثنا در این آیه را به معنای در نظر نگرفتن حق مستمندان و نپرداختن بخشی از محصول باغ به آنان دانسته‌اند.
[۷۱] جامع‌البيان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۵۷
[۷۲] روح‌المعانى، ج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱.

در این صورت نزول بلا پیامد عدم رعایت حق مستمندان شمرده می‌شود.

۱۵.۱.۲ - جمع بین دو معنا


شاید بتوان گفت نزول بلا پیامد چیزی‌ است که نمود اعتقادی آن غفلت از مشیت‌ الهی‌ و‌ ظهور عملی آن، نادیده گرفتن حق مستمندان‌است.
[۷۳] مبين، ش‌۱، سال ۷۴، ص‌۳۸‌ـ‌۳۹.




خداوند در کلام خویش استثنا را به‌کار برده: «...ما کانَ لِیَأخُذَ اَخاهُ فی دینِ المَلِکِ اِلاّ اَن یَشَـاءَ اللّهُ...»ونسبت به رعایت استثنا و توجّه به مشیت الهی از سوی انسانها عنایت ویژه‌ای دارد، زیرا ترک استثنا را منع کرده است،چنان‌که رعایت آن را از سوی برخی انبیا چون اسماعیل(علیه السلام): «...‌قالَ یـاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّـبِرین»، موسی(علیه السلام):«قالَ‌سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ صابِرًا...» و از سوی بنی‌اسرائیلو‌... نقل کرده است.

۱۶.۱ - علت سلام دادن رسول خدا به اهل قبور


برخی از مفسران استثنا از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در سلام دادن به اهل ‌قبور:«وإنّا إن شاء اللّه بکم لاحقون» را تأکیدی بر رعایت این ادب دینی می‌دانند.
[۷۹] كشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.




استثنا به جمله خبری و استقبالی اختصاص ندارد و در گونه‌های مختلف کلام می‌آید.

۱۷.۱ - گزارش از گذشته


مانند گزارش از گذشته، چنان که خداوند چاره‌اندیشی برای یوسف در گذشته را همراه با استثنا ذکر کرده است.

۱۷.۲ - جمله انشایی


و جمله انشایی، چنان‌که یوسف(علیه السلام) به پدر و مادر خویش گفت: اگر خدا بخواهد با ایمنی به مصر در آیید: «...و قالَ ادخُلُوا مِصرَ اِن شاءَ اللّهُ ءامِنین»

۱۷.۳ - در موارد وقوع قطعی


و نیز به اموری که تحقق آن نامعلوم است اختصاص ندارد و در مواردی که به ظاهر وقوع آن قطعی است هم می‌آید؛
[۸۲] قوت‌ القلوب، ج۱، ص۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
[۸۳] احياء علوم‌الدين، ج‌۲، ص‌۲۲
[۸۴] كشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.
مانند خبر دادن از ورود مسلمانان به مسجدالحرام: «... لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ اِن شاءَ اللّه».


 
۱. الروضة البهیة ج۶، ص۴۰۹-۴۱۰.    
۲. مقاييس اللغه، ج‌۱، ص‌۳۹۱، «ثنى»
۳. مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
۴. التحقيق، ج‌۱، ص‌۳۱‌ـ‌۳۲، «ثنى».
۵. مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۱
۶. مبادى العربيه، ج‌۴، ص‌۳۲۳
۷. البهجة المرضيه، ج‌۱، ص‌۳۹۱
۸. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸۶.    
۹. القواعد و الفوائد ج۱، ص۲۳۵.    
۱۰. الروضة البهیة ج۶، ص۴۱۷.    
۱۱. القواعد و الفوائد ج۱، ص۲۳۷.    
۱۲. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸۶.    
۱۳. تمهید القواعد، ص۱۹۵.    
۱۴. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۴۳.    
۱۵. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸۹-۹۲.    
۱۶. تمهید القواعد، ص۱۹۶.    
۱۷. جواهر الکلام ج۳۲، ص۸۰-۸۱.    
۱۸. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۴۱.    
۱۹. جواهرالکلام، ج‌۳۵، ص‌۲۴۲.    
۲۰. مجمع‌البيان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۲
۲۱. روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۹.
۲۲. جواهر الکلام، ج‌۳۵، ص‌۲۴۳‌‌۲۴۸.    
۲۳. مجمع‌البيان، ج‌۶‌، ص‌۷۱۲
۲۴. روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۹.
۲۵. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۴۲.    
۲۶. قواعد الاحکام ج۳، ص۲۶۶-۲۶۷.    
۲۷. کشف اللثام (ق) ج۲، ص۲۲۱.    
۲۸. سوره قلم(۶۸)،آیه ۱۸.    
۲۹. سوره بقره(۲)،آیه ۷۰.    
۳۰. سوره یوسف(۱۲)،آیه ۹۹.    
۳۱. سوره کهف(۱۸)،آیه ۶۹.    
۳۲. سوره صافات(۳۷)،آیه ۱۰۲.    
۳۳. سوره فتح(۴۸)،آیه ۲۷.    
۳۴. سوره یوسف(۱۲)،آیه ۷۶.    
۳۵. سوره کهف(۱۸)،آیه ۲۳.    
۳۶. جواهر الکلام ج۳۵، ص۸۵.    
۳۷. جواهر الکلام ج۳۲، ص۸۰.    
۳۸. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۴۸.    
۳۹. جواهر الکلام ج۳۵، ص۲۴۶.    
۴۰. مستند الشیعة ج۱۶، ص۱۱۲.    
۴۱. مستند الشیعة ج۱۸، ص۳۸۵.    
۴۲. نهایة الافکار ج۱، ص۵۰۱.    
۴۳. مختلف الشیعة ج۶، ص۴۲.    
۴۴. کشف الرموز ج۲، ص۳۱۸.    
۴۵. نهایة الافکار ج۱، ص۵۴۰.    
۴۶. بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۳۰۵    
۴۷. بحار الانوار،ج‌۹۰، ص‌۸۰.    
۴۸. الكشاف، ج‌۴، ص‌۵۹۰
۴۹. روح‌المعانى، ج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۵۰
۵۰. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۳۷۳    
۵۱. روح‌البيان، ج‌۵، ص‌۲۳۵.
۵۲. سوره کهف(۱۸)،آیات ۲۴-۲۳.    
۵۳. مجمع البیان،ج۶،ص۳۲۹.    
۵۴. تفسیر نمونه،ج۱۲،ص۳۹۰-۳۸۵    
۵۵. المیزان فی تفسیر القران،ج۱۳،ص۲۷۰    
۵۶. سوره کهف(۱۸)،آیه ۲۴.    
۵۷. الكشاف، ج۲، ص۷۱۴‌ـ‌۷۱۵
۵۸. روح‌المعانى، ج‌۹، ج‌۱۵، ص‌۳۵۸‌ـ‌۳۵۹.
۵۹. سوره کهف(۱۸)،آیات ۲۴-۲۳.    
۶۰. المیزان فی تفسیر القران، ج۱۳، ص۲۷۲.    
۶۱. سوره کهف(۱۸)،آیات ۲۴-۲۳.    
۶۲. كشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۶‌ـ‌۶۷۷.
۶۳. کشف الاسرار، ج‌۵‌، ص‌۶۷۷
۶۴. مصطلحات جامع العلوم، ص‌۹۳.
۶۵. قوت‌القلوب، ج۱، ص‌۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
۶۶. احياء علوم‌الدين، ج‌۲، ص‌۲۲
۶۷. كشف‌الاسرار، ج‌۵۵، ص‌۶۷۷‌.
۶۸. مصطلحات جامع‌العلوم، ص‌۹۳.
۶۹. سوره قلم(۶۸)،آیات ۱۸-۱۷.    
۷۰. سوره قلم(۶۸)،آیات۲۰-۱۹    
۷۱. جامع‌البيان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۱۵۷
۷۲. روح‌المعانى، ج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۵۰‌ـ‌۵۱.
۷۳. مبين، ش‌۱، سال ۷۴، ص‌۳۸‌ـ‌۳۹.
۷۴. سوره یوسف(۱۲)،آیه ۷۶.    
۷۵. سوره کهف(۱۸)،آیه ۲۳.    
۷۶. سوره صافات(۳۷)،آیه ۱۰۲.    
۷۷. سوره کهف(۱۸)،آیه ۶۹.    
۷۸. سوره بقره(۲)،آیه ۷۰.    
۷۹. كشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.
۸۰. سوره یوسف(۱۲)،آیه ۷۶.    
۸۱. سوره یوسف(۱۲)،آیه ۹۹.    
۸۲. قوت‌ القلوب، ج۱، ص۱۳۵‌ـ‌۱۳۶
۸۳. احياء علوم‌الدين، ج‌۲، ص‌۲۲
۸۴. كشف‌ الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۷۷‌.
۸۵. سوره فتح(۴۸)،آیه ۲۷.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۱۴.    
پایگاه مرکز فرهنگ و معارف قرآن    




جعبه ابزار