تقوا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرهیز از
گناه را
تقوا گویند و از آن به مناسبت در بابهای
اجتهاد و
تقلید،
صلاة و
جهاد سخن رفته است.
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است.
۱)
تقوا صفتی است که
انسان را از
گناه و
نافرمانی خداوند متعال، باز میدارد و بر
طاعت و
بندگی او برمیانگیزد. به شخص متّصف به این صفت، متقی گفته میشود.
۲) در
ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق
محظورات است؛ اعم از
محرمات و
مکروهات.
برخی ترک بعضی از
مباحات را نیز در تحقق این معنا لازم دانستهاند
، چنان که
پیامبر اکرم صلوات الله علیه، وجه نامگذاری
پرهیزگار به متّقی را، انجام ندادن برخی از
مباحات به
انگیزه پرهیز از
حرامها دانسته است.
بر این اساس،
عارفان افزون بر دوری از
محرمات،
اجتناب از
لذتهای حلال دنیوی را در مراتبی از
تقوا لازم شمرده اند.
در صورت مساوی بودن دو
مجتهد از نظر
علمی، با تقواتر بودن یکی از آنان از اسباب
ترجیح تقلید به شمار میرود.
همچنین پرهیزگارتر بودن در فرض تعدّد
امام جماعت و اختلاف
نماز گزاران در
تقدیم یکی از آنان، جزء
اسباب تقدیم و ترجیح شمرده شده است.
می توان گفت
تقوا خصوصیاتی دارد که به حسب موارد، مختلف میگردند و قدر
جامع آنها پرهیز از محرمات
شرعی و
عقلی، توجه به
حق و
التفات به پاکسازی
عمل و به سوی مجرای طبیعی و متعارف اعمال، حرکت کردن است، همانگونه که
فجور، فاصله گرفتن از حالت
اعتدال و خارج شدن از جریان طبیعی کارهاست
و از آغاز پیدایش
ایمان در دل
مومن تا آخرین درجه
کمال، همواره ملازم مؤمن است و در هر مرحلهای اقتضایی دارد؛ مانند محافظت
نفس از
عذاب و
آتش، پرهیز از
سخط خدا و مخالفت با وی و اجتناب از دوری و
محجوبیت از خداوند.
واژه
تقوا و دیگر مشتقات ریشه آن، ۲۵۸ بار در
قرآن کریم آمدهاند و مباحثی گوناگون را دربر دارند.
الف) از جمله مباحث مربوط به
تقوا در قرآن، عبارتند از؛
۱)
معنوی بودن
تقوا
۲)
تقوا بهترین پوشش معنوی
۳)
تقوا ملاک برتری انسانها
۴)
تقوا بهترین توشه
۵) علل
تقوا
۶)
آثار تقوا
۷) ویژگیهای
متقیان
ب) برخی مشتقات
تقوا در قرآن، تنها در معنای لغوی آن به کار رفتهاند:
ج) در آیهای نیز
تقوا مضاف الیه واژه «کلمه» است: «اِذ جَعَلَ الَّذینَ کَفَروا فی قُلوبِهِمُ الحَمیَّةَ حَمیَّةَ الجـهِلیَّةِ فَاَنزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسولِهِ و عَلَی المُؤمِنینَ و اَلزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقوی وکانوا اَحَقَّ بِها و اَهلَها و کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیء عَلیمـا»
بیشتر
مفسران گفتهاند: مراد از «کلمة التقوی» کلمه
توحید یعنی قول لا اله إلاّ الله است
و نیز
روایاتی کلمه
تقوا را
رسول خدا صلوات الله علیه،
امیر مومنان،
امام علی علیه السلام و
امامان معصوم علیهم السلام، دانستهاند.
اطلاق کلمه
تقوا بر امامان معصوم علیهم السلام، یا از این روست که آنها کلمات الهیاند و همان طور که کلمات، از ضمیر
خبر میدهند، آنان مراد خداوند را بیان می کنند یا بدان جهت است که
ولایت ایشان و پذیرفتن
امامت آنان، انسان را از آتش
جهنم نگه میدارد
، چنان که در بعضی از روایات از
ولایت امیرمؤمنان به «کلمة التقوی» یاد شده است.
در زیارتهای زیادی همچون
زیارت امام حسین علیه السلام در
اربعین،
عید فطر و
عید قربان،
شهادت داده میشود که امامان از فرزندان او، کلمه تقوایند.
تعبیر
تقوای قلوب، در آیه شریفه «فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب »
میرساند که
تقوا، امری معنوی و مرتبط با
روح و نفس انسان است
و همچون اعمال نیست که متشکل از حرکات و سکنات و از نظر
ظاهری، مشترک بین
طاعت و
معصیت باشد و همچنین از عناوینی نیست که بتوان آن را قطعاً از افعالی چون
احسان، طاعت و امثال اینها
انتزاع کرد و به شکلی
حتمی به
تقوا عامل آن پی برد.
و آیه شریفه دیگری از قرآن
نیز میرساند که
تقوا با
قلب، پیوند دارد: «اِنَّ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ عَظیم».
برپایه روایات معصومان علیهم السلام هم،
تقوا امری قلبی و نفسی است، چنان که به فرموده رسول اکرم صلوات الله علیه هر چیزی معدنی دارد و
معدن تقوا قلوب
عاقلان است
یا این
حدیث که
تقوا ریشه ایمان است.
تقوا دارای حوزههای گوناگونی است و امور
اعتقادی،
اخلاقی و
رفتاری را دربر میگیرد، از این رو برخی به
استناد نخستین آیات
سوره بقره، گفتهاند که خداوند در
آیات یاد شده، اوصافی را برای
متقیان ذکر میکند که هریک بیانگر شعبهای از تقواست؛ از «یُؤمِنونَ بِالغَیب»
،
تقوای اعتقادی و از «یُقیمونَ الصَّلوة»
،
تقوای عبادی و از«مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون»
،
تقوای مالی و غیر مالی (همچون مقام و موقعیت) مراد است.
شعبهها و موارد
تقوا در آیات فراوان نام برده شدهاند و برخی از آنها عبارت اند از:
۱) توحید و
پرستش خدا
۲)
ایمان به کتابهای آسمانی، آیات و
احکام الهی،
پیامبران و
تسلیم محض بودن در برابر ایشان
۳)
عدالت در رفتار و گفتار
۴) امر به
نماز و
اتمام حج و
عمره
۵) دستور دادن به یادآوری خدا در ایام خاص
حج
۶) اجتناب از
صید خشکی در حال
احرام
۷) پرهیز از
ربا
۸) دوری از
نجوا به
قصد گناه و
تجاوز
۹) لزوم
وصیت و
ادای امانت
۱۰) پاس داشتن حق در نوشتن دیون و ادای
شهادات
۱۱) پرهیز کردن از
استهزا، عیب جویی، لقب زشت دادن،
گمان بد،
تجسس،
غیبت و بدگویی.
الف) از منظر قرآن، فقط اعمال
متقیان پذیرفته است: «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ المُتَّقین»
و به کاری که بنیان آن براساس
تقوا نباشد، هرگز اعتنایی نیست
، هرچند ساختن
مسجد باشد: «والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا و کُفرًا... •لاتَقُم فیهِ اَبَدًا لَمَسجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِن اَوَّلِ یَوم اَحَقُّ اَن تَقومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبّونَ اَن یَتَطَهَّروا واللّهُ یُحِبُّ المُطَّهِّرین • اَفَمَن اَسَّسَ بُنیـنَهُ عَلی تَقوی مِنَ اللّهِ...»
ب) بر پایه روایات فراوانی،
شرط قبولی اعمال، تقواست.
ج)
تقوا دستور خداوند به
خاتم پیامبران صلوات الله علیه: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّه...»
و نیز سفارش او به پیروان
اسلام و دیگر
ادیان الهی است و چنانچه ویژگی دیگری بیش از آن به
صلاح بندگان و در خوبی، جامعتر و در ارزش عظیمتر و در عبودیت فراگیرتر می بود، خداوند مهربان به آن
وصیت میکرد
: «ولِلّهِ ما فِی السَّمـوتِ وما فِی الاَرضِ ولَقَد وصَّینَا الَّذینَ اوتوا الکِتـبَ مِن قَبلِکُم واِیّاکُم اَنِ اتَّقوا اللّهَ»
پیامبر صلوات الله علیه و امامان معصوم علیهم السلام نیز به رعایت
تقوای الهی سفارش کرده
، آن را سرآمد کارها
و بزرگترین وصیت دانستهاند.
د) صفت
تقوا محبوب و
ممدوح خداوند است و در قرآن کریم بهترین
توشه آخرت دانسته شده و در
روایات به آن بسیار
سفارش شده است.
در قرآن کریم از
تقوا با اوصافی یاد شده که بیانگر اهمیت و جایگاه ویژه آن از دیدگاه قرآناند.
تقوا بهترین پوشش معنوی است: «یـبَنی ءادَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباسـًا یُوری سَوءتِکُم و ریشـًا و لِباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ ذلِکَ مِن ءایـتِ اللّهِ لَعَلَّهُم یَذَّکَّرون»
خداوند متعالی در این آیه پس از یادآوری لباس ظاهری انسان که
عورت وی را می پوشاند و مایه زیبایی اوست به ذکر لباس
باطنی و معنوی می پردازد که بدیهای باطنی
انسان مانند
شرک،
گناهان،
رذایل و جز اینها را میپوشاند.
این لباس، همان تقواست که خداوند مردم را به آن
امر کرده است و پیداست که
ذلت آشکار شدن بدیهای باطنی، شدیدتر و تلختر و ماندگارتر است، از این رو لباس
تقوا بهتر از لباس ظاهر است. نیز به فرزندان
آدم علیه السلام هشدار می دهد که
شیطان، شما را نفریبد و لباس
تقوایی را که بر اندام شما پوشاندیم و
فطرت شما را بر آن سرشتیم از شما نگیرد، آن گونه که لباس
پدر و
مادر شما را با
حیله از
تن ایشان به درآورد، در نتیجه
عورت آنان نمایان گشت: «یـبَنی ءادَمَ لا یَفتِنَنَّکُمُ الشَّیطـنُ کَما اَخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنهُما لِباسَهُما لِیُرِیَهُما سَوءتِهِما... .»
برای لباس
تقوا تفاسیر دیگری نیز هست؛ مانند لباس
جنگ (زره، خود و...)، آنچه انسان با آن عورت ظاهری خود را میپوشاند
و لباس
متقیان در
قیامت؛ لیکن هیچ یک از این تفاسیر با
سیاق آیه هماهنگ نیستند.
روایات نیز تفاسیری برای لباس
تقوا برمیشمارند
که در حقیقت بیان مصداق است
و با تفسیر
ارائه شده
تعارضی ندارد.
قرآن در ضمن بیان بعضی احکام
حج به برگرفتن
توشه از اعمال نیک
فرمان داده و از
تقوا به عنوان بهترین توشه یاد می کند: «تَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی واتَّقونِ یـأولِی الاَلبـب»
ذکر این مطلب در ضمن بیان اعمال حج، یا برای آن است که حج، سزاوارترین عملی است که انسان باید در آن در پی انجام دادن هرچه بیشتر کارهای نیک باشد
یا از آن روست که همان گونه که انسان در
سفر حج نیازمند توشه
مادی کافی و مناسب است، در
عزیمت به آخرت نیز محتاج اندوخته معنوی تقواست و چون انسان در سفر پرمخاطره حج به
ضرورت زاد و نیاز مبرم به آن پی می برد، به خوبی می تواند دریابد سفر آخرت نیز بی توشه
تقوا میسّر نیست و از آنجا که حرکت به سوی
آخرت بسی پرمخاطره تر از سفرهای دنیایی و
رحلتی جاودانه است، نیاز انسان به توشه آخرت بسیار بیشتر و اساسیتر است
و این از لطافت، ظرافت و
حکمت کلام الهی و مصداق
تشبیه معقول به محسوس است که موضوع توشه
تقوا و نیز لباس
تقوا را همراه مناسبترین
موضوع مرتبط با آن دو بیان کرده است؛ به گونه ای که مطلب کاملا حسّی می شود
و
اثر شگرفی از خود به جا می گذارد.
در روایات نیز به فراهم آوردن توشه آخرت سفارش شده است، چنان که
امام حسن مجتبی علیه السلام ضمن
استشهاد به آیه یاد شده فرموده است: «ای فرزند
آدم! همانا تو از زمانی که از مادر زاییده شدی یکسره در نابودی عمرت به سر می بری، پس از آنچه در
اختیار داری برای روزی که در پیش داری (آخرت) چیزی
کسب و ذخیره کن. همانا مؤمن (برای آخرت) توشه برمی گیرد و
کافر فقط مشغول لذت بردن و بهره وری از دنیاست (و به فکر آخرت نیست).»
میان
مرد و
زن،
عرب و
عجم و گروهها، قبائل مختلف و نژادهای گوناگون انسان فرقی نیست و همه از یک پدر و مادرند، پس از این جهت بر یکدیگر برتری ندارند و برتری فقط در رعایت تقواست و با تقواتر در پیشگاه خداوند گرامی تر است:
«یـاَیُّهَا النّاسُ اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر واُنثی و جَعَلنـکُم شُعوبـًا و قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیر»
پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرموده است: «خداوند در قیامت به همه انسانها
خطاب می کند که من شما را به اموری
فرمان دادم؛ ولی آنها را
ضایع ساختید و در مقابل،
انساب خود را بالا بردید و امروز من منسوبان به خود را بالا می برم و نسبهای شما را فرو مینهم. کجایند
متقیان؟»
بر پایه این
روایت پرهیزگاران به خدا منسوباند.
حضرت عیسی علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید: کدامین مردم برترند، دو مشت
خاک برداشت و گفت که کدام یک از این دو برتر است؛ آن گاه فرمود که مردم همه از خاک آفریده شدهاند و گرامی ترین آنها نزد خدا پرهیزگارترین ایشان است.
آیه شریفه دیگری
نیز میرساند
زنان پیامبر در صورتی مقام و جایگاهشان از دیگر زنان بالاتر است که بیشتر از دیگران
تقوا را رعایت کنند و درباره
دین خداوند با
احتیاط تر باشند: «یـانِساءَ النَّبیِّ لَستُنَّ کَاَحَد مِنَ النِّساءِ اِنِ اتَّقَیتُنَّ»
برای کسب
تقوا عواملی ذکر شده که در ذیل به آنها میپردازیم.
تقوای دینی بدون
تبعیت از
صراط مستقیم و اجتناب از راههای دیگر به دست نمیآید:
«واَنَّ هـذا صِرطی مُستَقیمـًا فَاتَّبِعوهُ ولا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ ذلِکُم وصـّـکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون»
، همان گونه که در این آیه شریفه
، بخشیدن
تقوا بر تسلیم شدن در برابر فطرت پاک انسانی و پیروی از حق
، مترتب گشته است: «والَّذینَ اهتَدَوا زادَهُم هُدًی وءاتـهُم تَقوهُ « خداوند طریق هدایت و کسب
تقوا را به انسان،
الهام و برای وی بیان کرده است: «فَاَلهَمَها فُجورَها و تَقوها»
؛ «و ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَومـًا بَعدَ اِذ هَدهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقون»
از آنجا که خداوند، امور دشواری چون
قصاص را به انگیزه پرهیز از آتش با اجتناب از معاصی
واجب ساخته است، می توان اجرای
حدود الهی و از جمله قصاص را از عوامل
تقوا دانست: «ولَکُم فِی القِصاصِ حَیوةٌ یـاُولِی الاَلبـبِ لَعَلَّکُم تَتَّقون»
، هرچند برخی
احتمال دادهاند
مراد از «لَعَلَّکُم تَتَّقون» در این آیه، تنها پرهیز از
قتل باشد نه مطلق تقوی از هر جهت.
روزه داری سبب
تقویت اراده، مقاومت در برابر
شهوات و فروکش کردن
هواهای نفسانی و در نهایت، رسیدن به تقواست:
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون»
پذیرش جدّی کتابهای آسمانی و یادآوری پیامهای آنها میتواند انسانها را به
تقوا برساند. « و اِذ اَخَذنا میثـقَکُم و رَفَعنا فَوقَکُمُ الطّورَ خُذوا ما ءاتَینـکُم بِقُوَّة و اذکُروا ما فیهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون»
، از این رو خداوند اصل
نزول قرآن و
وعیدهای آن را و نیز
بیان آیات خویش را به جهت حصول
تقوا و
تحرز از
دشمنی و
لجاجت با حق خوانده
است و نیز هدف
تبیین آیات خویش را متقی شدن مردم معرفی کرده است.
در آغاز
سوره بقره پس از بیان حال
متقیان، کافران و
منافقان مردم به
عبادت پروردگار خویش فرا خوانده شده اند تا به
متقیان پیوسته، از کافران و منافقان جدا شوند
« یـاَیُّهَا النّاسُ اعبُدوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم والَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقون»
برخی آیات،
تقوا و ایمان را با هم مرتبط می دانند؛ مانند:
«ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ... • والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ... »
«ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»
، بر این اساس می توان گفت
متقیان، همان مؤمنان هستند که طبقات و درجات مختلفی دارند، بنابراین
تقوا همانند ایمان درجاتی دارد.
برخی به عدد مراتب ده گانه ایمان، درجاتی ده گانه برای
تقوا برشمرده اند.
آیاتی از قرآن کریم نیز به گونهای بیانگر درجات
تقوا و بالاترین مرتبه آن یعنی
تقوای خاص الخاص است: « یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ و لاتَموتُنَّ اِلاّ و اَنتُم مُسلِمون »
به فرموده
امام صادق علیه السلام، حق
تقوا این است که خداوند به گونهای اطاعت شود که هرگز معصیتی همراه آن نباشد و به شکلی از وی یاد شود که هیچ گاه فراموش نگردد و به طوری از او سپاسگزاری شود که هیچ
کفرانی با آن صورت نپذیرد.
حضرت علی علیه السلام درباره این آیه فرمود: «
قسم به خدا کسی جز ما
اهل بیت به آن
عمل نکرده است؛ ما هستیم که خدا را یاد میکنیم و هیچ گاه او را فراموش نمیکنیم؛ ماییم که خدا را شاکریم و هرگز وی را ناسپاسی نمیکنیم و ما هستیم که او را اطاعت کرده و هرگز نافرمانی نخواهیم کرد.» آن گاه حضرت فرمود: چون این آیه نازل شد،
صحابه گفتند: ما توان عمل به آن را نداریم، پس خداوند
آیه «فَاتَّقُوا اللّهَ مَااستَطَعتُم»
را ـ به
عقیده برخی
ناسخ آیه یاد شده است
ـ نازل فرمود.
.
آیه شریفه قرآن،
تلویحاً به مراتب و درجات میانی
تقوا یعنی
تقوای خاص نیز اشاره دارد، زیرا بسته به اختلاف توانایی افراد و میزان
درک و
همت آنان در رعایت
تقوای الهی، درجات و مراتب متفاوتی از آن پدید میآید.
آیه «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقـکُم»
نیز به تفاوت
تشکیکی تقوا اشاره دارد
همچنین آیه «لَیسَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ جُناحٌ فیما طَعِموا اِذا مَا اتَّقَوا وءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ ثُمَّ اتَّقَوا وءامَنوا ثُمَّ اتَّقَوا واَحسَنوا واللّهُ یُحِبُّ المُحسِنین»
تدرّج در
تقوا را میرساند.
گفتنی است نازلترین مرتبه
تقوا، پرهیز از
کیفر، مانند آتش جهنم است که در آیات شریفه :
«واتَّقوا النّارَ الَّتی اُعِدَّت لِلکـفِرین»
«فَاتَّقوا النّارَ الَّتی وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ اُعِدَّت لِلکـفِرین»
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قوا اَنفُسَکُم واَهلیکُم نارًا وقودُهَا النّاسُ والحِجارَةُ عَلَیها مَلـئِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و یَفعَلونَ ما یُؤمَرون»
از آن یاد شده و
تقوای عام نام گرفته است.
آثار تقوا به دنیوی و اخروی و
آثار دنیوی به فردی و اجتماعی قسمت می شوند؛
برخی
آثار فردی
تقوا عبارتاند از:
۱)
هدایت:
«هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین»
۲) قدرت تشخیص حق از
باطل:
«اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»
۳) جلب
دوستی پروردگار:
«بَلی مَن اَوفی بِعَهدِهِ واتَّقی فَاِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین»
«اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین»
۴) برونرفت از تنگناها، نجات از سختیها و
شبهات و آسان شدن کارها و مشکلات:
«و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـا»
«و مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مِن اَمرِهِ یُسرا»
«فَاَمّا مَن اَعطی واتَّقی • وصَدَّقَ بِالحُسنی • فَسَنُیَسِّرُهُ لِلیُسری»
۵)
روزی غیر مترقبه:
«و مَن یَتَّقِ اللّهَ... • و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ »
که به فرموده امام صادق علیه السلام، این
روزی برکتی است که خداوند به مال انسان میدهد.
۶)
اصلاح کارها:
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وقولوا قَولاً سَدیدا • یُصلِح لَکُم اَعمــلَکُم ویَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم»
که به گفته برخی مفسران اصلاح عمل به این است که خداوند آن را بپذیرد یا از سر
لطف، انسان را به انجام دادن کار
صالح موفق کند.
۷)
بشارتهای الهی:
«اَلَّذینَ ءامَنوا و کانوا یَتَّقون • لَهُمُ البُشری فِی الحَیوةِ الدُّنیا»
این بشارت ها
وعدههای خداوند در
قرآن مجید به
متقیان است
و به گفتهای، مراد، بشارت
ملائکه رحمت به پرهیزگاران هنگام
مرگ و بر اساس روایتی، رؤیای نیکوی خود مؤمن یا دیگران درباره وی است.
بر پایه این آیه شریفه: «فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ»
که بیان میکند
مفاهیم قرآن برای بشارت دادن به
متقیان با بیان پیامبر گرامی صلوات الله علیه و ساده و فهم پذیر شده است،
تفسیر نخست، قوی تر است و بیشتر این بشارتها به استناد آیات دیگر، بشارت هایی هدایتی و موعظهای و تذکرگونه است که انسان را از ورطه سقوط و عذاب الهی میرهاند و به بهشت
جاودان و
نعیم ابدی رهنمون می گردد:
«الـم • ذلِکَ الـکِتـبُ لارَیبَ فیهِ هُدًی لِلمُتَّقین»
«هـذا بَیانٌ لِلنّاسِ وهُدًی ومَوعِظَةٌ لِلمُتَّقین»
«و اِنَّهُ لَتَذکِرَةٌ لِلمُتَّقین »
و نیز سایر آیات.
بعضی
آثار اجتماعی
تقوا که گاهی در کنار
صبر بر آن
تأکید شده عبارتاند از:
۱) بهره مندی از برکات
آسمان و
زمین:
«ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَی ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکـت مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولـکِن کَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما کانوا یَکسِبون»
۲) برخورداری از امداد الهی:
«بَلی اِن تَصبِروا وتَتَّقوا و یَأتوکُم مِن فَورِهِم هـذا یُمدِدکُم رَبُّکُم بِخَمسَةِ ءالـف مِنَ المَلـئِکَةِ مُسَوِّمین • وما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشری لَکُم ولِتَطمَئِنَّ قُلوبُکُم بِهِ ومَا النَّصرُ اِلاّ مِن عِندِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیم»
و آیاتی دیگر.
۳) حفظ و
حراست الهی و خنثی شدن توطئه های دشمنان:
«اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها واِن تَصبِروا وتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شیــًا اِنَّ اللّهَ بِما یَعمَلونَ مُحیط»
۴)
ایمن بودن از
عذاب الهی:
«واَنجَینَا الَّذینَ ءامَنوا وکانوا یَتَّقون»
و نیز آیاتی دیگر.
پارهای از
آثار اخروی
تقوا عبارت اند از:
۱) آخرت نیکو،
فرجام پسندیده و
رستگاری:
«والأخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلمُتَّقین»
«والعـقِبَةُ لِلمُتَّقین»
«... واُولـئِکَ هُمُ المُفلِحون»
«واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون»
و نیز آیات دیگر.
۲)
پاداش آخرتی
عظیم:
«لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقَوا اَجرٌ عَظیم»
«واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا فَلَکُم اَجرٌ عَظیم»
«واِن تُؤمِنوا وتَتَّقوا یُؤتِکُم اُجورَکُم»
۳) زدوده شدن
کینه از دلهای
متقیان و ایجاد
برادری میان ایشان در آخرت و
روز قیامت:
«اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون • و نَزَعنا ما فی صُدورِهِم مِن غِلّ اِخونـًا عَلی سُرُر مُتَقـبِلین»
؛
«الاَخِلاّءُ یَومَئِذ بَعضُهُم لِبَعض عَدُوٌّ اِلاَّ المُتَّقین»
۴) نجات از آتش عذاب و جهنم سوزان،
خوف و اندوه و بدیها:
«ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذَرُ الظّــلِمینَ فیها جِثیـّا»
«و یُنَجّی اللّهُ الَّذینَ اتَّقَوا بِمَفازَتِهِم لا یَمَسُّهُمُ السّوءُ ولا هُم یَحزَنون»
و نیز آیات دیگر.
۵) برتری بر کافران در روز قیامت:
«والَّذینَ اتَّقَوا فَوقَهُم یَومَ القِیـمَةِ واللّهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب»
۶) بهره مندی از
بهشت و
نعمتهای آن:
«اِنَّ لِلمُتَّقینَ عِندَ رَبِّهِم جَنّـتِ النَّعیم»
«اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت ونَعیم • فـکِهینَ بِما ءاتـهُم رَبُّهُم»
و نیز سایر آیات نظیر آن.
۷) نعمتهای ویژه
ابرار:
«و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی» برای پرهیزگاران نیز هست. چند آیه ابتدایی
سوره انسان، به اتفاق مفسران
شیعه و بسیاری از مفسران
اهل سنت در
شأن حضرت علی علیه السلام،
حضرت فاطمه علیها السلام،
امام حسن و
امام حسین علیهما السلام فرود آمدهاند و مراد از «ابرار» در این
سوره ایشاناند که
مصداق بارز پرواپیشگاناند.
در
قران کریم برای
متقیان، ویژگیها و اوصافی ذکر گردیده که در اینجا بدان پرداخته میشود:
۱) «ولـکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ والمَلـئِکَةِ والکِتـبِ والنَّبِیّینَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»
۲) «والَّذینَ یُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِکَ و بِالأخِرَةِ هُم یوقِنون»
«یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ...»
۳) «...هُدًی لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ...»
ایمان به
غیب یعنی گرویدن به اموری که با
حواس پنج گانه درک نمی شوند همچون
اصول دین (توحید،
نبوت، امامت،
معاد و...) و ایمان به
فرشتگان، بهشت و
دوزخ،
حساب،
رجعت، قیام
حجت الهی و... .
و
«و لَقَد ءاتَینا موسی و هـرونَ الفُرقانَ وضِیاءً وذِکرًا لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ وهُم مِنَ السّاعَةِ مُشفِقون»
غیب در این آیات، مکانهای
خلوت و دور از چشم مردم است.
۱) «ویُقیمونَ الصَّلوةَ»
۲) «واَقامَ الصَّلوةَ... واُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»
۳) «واَقیموا الصَّلوةَ واتَّقوهُ»
پرهیزگاران، نماز را از محدوده لفظ و مفهوم بیرون برده،
وجود عینی آن را در محدوده جان خویش، متمثل میسازند، به گونهای که حقیقت نماز ناهی از
فحشاء و
منکر را درمییابند و سپس در جامعه
تجلی می بخشند و با
تبلیغ و
تعلیم دیگران برای یافتن روح نماز، به اقامه آن در جامعه می پردازند.
۱) «و مِمّا رَزَقنـهُم یُنفِقون»:
متقیان از روزیهای مادی (
ثروت، غذا و...) و معنوی خود (
جاه و مقام و
دانش و...) در راه خدا
انفاق می کنند.
۲)
زکات دادن نیز از صفات آنان می باشد: «وءاتَی المالَ عَلی حُبِّهِ... و ءاتَی الزَّکوةَ... و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»
۳) آیاتی نیز ایشان را در حال توانگری و تهیدستی،
اهل انفاق و گشاده دست می خوانند
: «و سارِعوا اِلی مَغفِرَة مِن رَبِّکُم وجَنَّة عَرضُهَا السَّمـوتُ والاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَّقین • اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ»
پرهیزگاران در پی گناهشان خدا را یاد و
استغفار می کنند و دانسته بر گناهانی که انجام دادهاند
اصرار نمیورزند: «والَّذینَ اِذا فَعَلوا فـحِشَةً اَوظَـلَموا اَنفُسَهُم ذَکَروا اللّهَ فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا وهُم یَعلَمون»
هرگاه
فکر گناه از ذهنشان بگذرد خدا و
ثواب و
عقاب او را به یاد می آورند و با
روشن بینی، آن گناه را
ترک می کنند: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون»
بر اساس روایتی، مراد از «اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ»، گناهی است که
بنده آهنگ آن می کند، پس در این هنگام خدا را به یاد می آورد و پس از آن به زشتی
قصد خود،
بصیرت می یابد و با آگاهی آن را رها میکند.
همچنین از صفات پرواپیشگان، استغفار در سحرگاهان است: «و بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون»
«والموفونَ بِعَهدِهِم اِذا عـهَدوا والصّـبِرینَ فِی البَأساءِ والضَّرّاءِ و حینَ البَأسِ.... و اُولـئِکَ هُمُ المُتَّقون»
و نیز سایر آیات نظیر آن.
«کَذلِکَ یَجزِی اللّهُ المُتَّقین • اَلَّذینَ تَتَوَفـّـهُمُ المَلـئِکَةُ طَیِّبینَ»
«طیّبین» به
طهارت از شرک، تفسیر شده است.
همچنین این آیه: «و سیقَ الَّذینَ اتَّقَوا رَبَّهُم اِلَی الجَنَّةِ... و قالَ لَهُم خَزَنَتُها سَلـمٌ عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلوها خــلِدین»
که در باب طهارت
متقیان از گناهان است.
آیات «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّـت و عُیون • ءاخِذینَ ما ءاتـهُم رَبُّهُم اِنَّهُم کانوا قَبلَ ذلِکَ مُحسِنین»
و سایر آیات نظیر آن.
به نیکوکاری
متقیان اشاره مینمایند.
آیه«والکـظِمینَ الغَیظَ والعافینَ عَنِ النّاسِ»
به فرو بردن
خشم و گذشت ایشان از لغزش های مردم
اشاره دارد. بر پایه این آیه شریفه،
عفو به
تقوا نزدیکتر است: «واَن تَعفوا اَقرَبُ لِلتَّقوی»
ذلِکَ و مَن یُعَظِّم شَعـئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب»
«اعدِلوا هُوَ اَقرَبُ لِلتَّقوی»
روایات نیز به پرهیزگاران و اوصاف آنان پرداختهاند؛ امیرمؤمنان
حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام در
خطبه معروف به «
خطبه همام» در وصف آنان
فضایلی را برشمرده است؛ همچون داشتن راه و روش نیکو،
میانه روی در
پوشش، فروتنی در رفتار، چشم پوشی از
حرام، گوش سپردن به فراگیری
علم سودمند، بزرگ جلوه کردن خدا و کوچک بودن غیر او در
چشم آنان،
یقین داشتن به بهشت به گونهای که گویا آن را دیده و از نعمتهای آن برخوردارند، یقین به جهنم به طوری که گویا آن را دیده و در آن
معذباند،
ایمن بودن مردم و دیگر آفریدگان از
شر آنان، لاغر بودن
بدن، کم و سبک بودن خواستهها،
عفت نفس،
صبر بر سختیها، راضی نشدن به عمل کم، کم شمردن عمل زیاد خود،
متهم کردن خود،
هراس داشتن از تعریفهای دیگران در حق آنان و....
آن
حضرت، برای اهل
تقوا نشانه هایی برشمرده است که با آنها شناخته می شوند؛ مانند
راستی در گفتار،
امانت داری،
وفا به
عهد، پراکندن نیکویی،
خوش خلقی، زیادی
حلم و پیروی از دانش
و همچنین عمل خالصانه، آرزوی کوتاه و غنیمت شمردن فرصتها.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۲، ص۵۸۴.
دانشنامه موضوعی قرآن