آزادی در دو معنا بکار می رود:
۱ - رهایی انسان از سلطه دیگری: آزادی فرد یا ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطهبیگانه و مستقل بودن در اراده و تصمیمگیری در عرصههای گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو، آزادی و استقلالملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد.
۲ - رهایی از بردگی.
(جن و انس را جز برای آن که مرا بپرستند، نیافریدهام) از این رو، اطاعت از کسانی که خداوند انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است- مانند رسول او و صاحبان امر که در آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ»
آزادی از حقوقی نیست که در ابتدا بتوان به دیگری داد یا از وی ستاند، جز در موارد خاصّی مانند به بردگی گرفتن اسیران جنگی با شرایطخاص و یا آزاد کردن برده از سوی مولا. بلکه تحقق آزادی انسانها، نیازمند چارچوب و ضوابطی است که از افراط و تفریط جلوگیری کند و گرنه، به هرج و مرج و استبداد و دیکتاتوری و در نتیجه سلب آزادی افرادمنجر میشود.
اسلام با تشریعامر به معروف و نهی از منکر و تحت عناوین «معروف» و «منکر» چارچوب آزادی را تعیین نموده است؛ یعنی انسانها در حکومت و نظام اسلامی، تنها؛ در چارچوب «معروف» میتوانند در زمینههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعّالیت کنند و باید از انجام هر فعّالیتی که عنوان «منکر» بر آن صادق است، بپرهیزند.
آزادی به اعتبار فعّالیتهای گوناگون آدمی به انواع زیر تقسیم میشود: ۱. آزادی عقیده، ۲. آزادی بیان و قلم، ۳. آزادی اجتماعات، ۴. آزادی کار، ۵. آزادی تجارت، ۶. آزادی سیاسی.
بر اساس اصل حریت، آدمی در ابراز اندیشهها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آنها آزاد است، امّا پرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و آنچه موجب تضعیف نظام و امتاسلامی است، واجب و ارتکاب آنها حرام میباشد.
از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگی و کتابهایمنحرف و ضالهجایز نیست و دولت اسلامی میتواند از آن جلوگیری کند و یا در صورت نشر، آنها را جمعآوری نماید.
دولت اسلامی همچنین در دوران جنگ میتواند از فعالیت مطبوعاتی که باعث تضعیف روحیه رزمندگان اسلام میشوند یا اسرار را برای دشمن فاش میکنند، جلوگیری کند.
بر اساس اصل حریت، مردم از حق برپایی اجتماعات و گردهمایی برای مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت اسلامی نمیتواند از آن ممانعت کند، مگر این که برای نظام و امت اسلامیمضر باشد.
هر انسانی در عمل خود آزاد است و کسی نمیتواند او را به انجام کاری مجبور کند. آدمی در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمیت و کیفیتکار آزاد است؛ هر چند در چارچوب مقرر در شریعتاسلام برخی کارها مانند شراب سازی حرام شمرده شده است. همچنین میتواند این آزادی را با بستن عقد یا عهد با دیگری، از خود سلب کند مانند این که کسی خود را به مدت ده روز در مکانی مخصوص برای عملی خاص مثل بناییاجیردیگری کند.
تمامی افرادجامعه- جز در مواردی که نصخاص وارد شده است- از حق دخالت در سرنوشت و اعمالحاکمیت ملی خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند.
بنابراین، اگر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یا امام منصوب از جانب ایشان حاضر نباشد، مردم میتوانند حاکم خود را بر اساس موازین و معیارهای اسلامیانتخاب و در صورت تخلف وی از احکامشریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدد واجدان شرایط، رأیاکثریتملاک است .
از مصادیق آزادی سیاسی، تشکیلاحزاب و انجمنهای سیاسی و برپایی اجتماعات است؛ با این شرط که مخل نظم عمومی و منافی با مصالحمسلمانان نباشد.
چنان که بیان شد، اصل در هر انسانی، آزادی در تمامی شئون خود است، مگر این که برای خود فرد یا دیگراناعم از فرد و جامعهضرردنیوی یا اخروی داشته باشد که در این صورتباطل و حرام است. از این رو، باید آزادی انسانها در قانونگذاری در نظر گرفته شود و هر قانونی که آزادی افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقید کند، باطل و وضع چنین قوانینی حرام است.