• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم قضاوت (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منصب قضاوت از مناصب بسیار شریف و مهمّی است که از طرف خدای متعال به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و از طرف ایشان، به امام معصوم (علیه‌السلام) و از ناحیه آنان، به فقیه جامع الشرائط اعطا شده‌است.



اقامه بینه و شهود بر مدعی و سوگند بر منکر لازم است.
«وشددنا ملکه وءاتینـه الحکمة وفصل الخطاب؛ و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه!». (مقصود از «و فصل الخطاب» شهود و قسم است. یعنی مدعی باید بینه اقامه کند و در صورت ناتوانی یا نکول، منکر، سوگند بخورد. )


قضاوت اهل انجیل بر اساس احکام الهی، در انجیل واجب است.
«ولیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه...؛ اهل انجیل (پیروان مسیح‌) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند». (ضمیر در «فیه» اشاره به انجیل است. )


مراجعه به خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم (کتاب و سنت) برای حل اختلافها و قضاوت واجب می‌باشد.
«یـایها الذین ءامنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم فان تنـزعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر (اوصیای پیامبر) را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است».
«الم تر الی الذین یزعمون انهم ءامنوا بما انزل الیک وما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطـغوت وقد امروا ان یکفروا به ویرید الشیطـن ان یضلهم ضلـلا بعیدا• واذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله والی الرسول رایت المنـفقین یصدون عنک صدودا؛ آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌های دور دستی بیفکند• و هنگامی که به آنها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید»، منافقان را می‌بینی که (از قبول دعوت) ِ تو، اعراض می‌کنند!».
«واذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می‌شوند!».


تسلیم بودن متخاصمان در برابر قاضی جامع الشرائط لازم می‌باشد.
«فلا وربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجـا مما قضیت ویسلموا تسلیمـا؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند».
«واذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون• وان یکن لهم الحق یاتوا الیه مذعنین؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می‌شوند!• ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوی او می‌آیند!».


برگزیدن دو قاضی تحکیم از خانواده زن و شوهر، برای حل اختلافهای آن دو لازم است.
«وان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکمـا من اهله وحکمـا من اهلها ان یریدا اصلـحـا یوفق الله بینهما...؛ و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک می‌کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است)».


مراعات عدالت در قضاوت واجب است.
«ان الله یامرکم... واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به...؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست».
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیمـا؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!».
«یـایها الذین ءامنوا کونوا قومین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنـان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی....؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است!».
«... فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم... وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین؛ آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!».خدای تعالی سپس این تخییر را بیان کرده به اینکه اگر از آنان اعراض کنی و حکمی نکنی هیچ ضرری برای تو ندارد و نیز سفارش فرموده که اگر خواستی حکم کنی جز به قسط و عدل حکم نکنی، در نتیجه برگشت مضمون سرانجام به این می‌شود که خدای سبحان راضی نمی‌شود که غیر حکم او را جاری کند یا باید حکم او را جاری کند و یا اصلا در کارشان مداخله نکند تا اگر حکمی دیگر در بین آنان جاری شد به دست آن حضرت جاری نشده باشد. البته منظور این نیست که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از این دو راه دخالت دهد بلکه منظور این است شرائط و اوضاع را در نظر بگیرد اگر مصلحت بود دخالت و حکم کند و اگر مصلحت نبود صرفنظر نماید. و برای تقویت روح پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اضافه می‌کند اگر صلاح بود که از آنها روی بگردانی هیچ زیانی نمی‌توانند بتو برسانند.


آگاهی قاضی به مسائل قضاوت واجب است.
«ان الله یامرکم ان تؤدوا الامـنـت الی اهلها واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به...؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست».
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله...؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!». (برخی با استناد به آیه گفته‌اند: حکم بدون علم جایز نیست.)
«یـایها الذین ءامنوا کونوا قومین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنـان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی...؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام می‌دهید، با خبر است!».
«انا انزلنا التورة فیها هدی ونور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربـنیون والاحبار بما استحفظوا من کتـب الله وکانوا علیه شهداء...؛ ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‌کردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می‌نمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند».

۷.۱ - سرچشمه کتمان حق

در حقیقت سرچشمه کتمان حق و احکام خدا یا ترس از مردم و عوامزدگی است و یا جلب منافع شخصی و هر کدام باشد نشانه ضعف ایمان و سقوط شخصیت است، و در جمله ‌های بالا به هر دو اشاره شده است.
و در پایان آیه ، حکم قاطعی درباره اینگونه افراد که بر خلاف حکم خدا داوری می‌کنند صادر کرده، می‌فرماید: " آنها که بر طبق احکام خدا داوری نمی‌کنند، کافرند". (و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون).
روشن است عدم داوری بر طبق حکم خدا اعم از این است که سکوت کنند و اصلا داوری نکنند و با سکوت خود مردم را به گمراهی بیفکنند، و یا سخن بگویند و بر خلاف حکم خدا بگویند، این موضوع نیز روشن است که کفر دارای مراتب و درجات مختلفی است که از انکار اصل وجود خداوند شروع می‌شود و مخالفت و نافرمانی و معصیت او را نیز در بر می‌گیرد، زیرا ایمان کامل انسان را به عمل بر طبق آن دعوت می‌کند و آنها که عمل ندارند ایمانشان کامل نیست این آیه مسئولیت شدید دانشمندان و علمای هر امت را در برابر طوفانهای اجتماعی و حوادثی که در محیطشان می‌گذرد روشن می‌سازد، و با بیانی قاطع آنها را به مبارزه بر ضد کجرویها و عدم ترس از هیچکس دعوت می‌نماید.
«وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین والانف بالانف والاذن بالاذن والسن بالسن والجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفارة له ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الظــلمون؛ و بر آنها (بنی اسرائیل‌) در آن (تورات‌)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان می‌باشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرف‌نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است».
«ولیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الفـسقون؛ اهل انجیل (پیروان مسیح‌) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند».
«وانزلنا الیک الکتـب بالحق مصدقـا لما بین یدیه من الکتـب ومهیمنـا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق...؛ و این کتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد».
«وان احکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم واحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک...؛ و در میان آنها (اهل کتاب‌)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند».

۷.۲ - قرآن مهیمن

در این آیه اشاره به موقعیت قرآن بعد از ذکر کتب پیشین انبیا شده است. مهیمن در اصل به معنی چیزی که حافظ و شاهد و مراقب و امین و نگاهداری کننده چیزی بوده باشد، و از آنجا که قرآن در حفظ و نگهداری اصول کتابهای آسمانی پیشین، مراقبت کامل دارد و آنها را تکمیل میکند، لفظ مهیمن بر آن اطلاق کرده و می‌فرماید: ما این کتاب آسمانی را به حق بر تو نازل کردیم در حالی که کتب پیشین را تصدیق کرده (و نشانه‌های آن، بر آنچه در کتب پیشین آمده تطبیق می‌کند) و حافظ و نگاهبان آنها است.

۷.۳ - هدف واحد کتب آسمانی

اساسا تمام کتابهای آسمانی، در اصول مسائل هماهنگی دارند، و هدف واحد یعنی تربیت و تکامل انسان را تعقیب می‌کنند، اگر چه در مسائل فرعی به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم، تفاوتهائی دارند، و هر آئین تازه، مرحله بالاتری را می‌پیماید، و برنامه جامعتری دارد. ذکر «مهیمنا علیه» بعد از «مصدقا لما بین یدیه» اشاره به همین حقیقت است یعنی اصول کتب پیشین را تصدیق و در عین حال برنامه جامعتری پیشنهاد می‌کند.
سپس دستور می‌دهد که چون چنین است طبق احکامی که بر تو نازل شده است در میان آنها داوری کن. این جمله با فاء تفریع ذکر شده و نتیجه جامعیت احکام اسلام نسبت به احکام آئینهای پیشین است، این دستور منافاتی با آنچه در آیات قبل گذشت که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مخیر بین داوری کردن میان آنها و یا رها کردن آنان به حال خود می‌نمود، ندارد زیرا این آیه می‌گوید: چنانچه خواستی میان اهل کتاب داوری کنی بر طبق احکام قرآن داوری کن. بعد اضافه می‌کند از هوا و هوسهای آنها که مایلند احکام الهی را بر امیال و هوسهای خود تطبیق دهند پیروی مکن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روی مگردان.
«یـداوود انا جعلنـک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله...؛ ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!».


معیار قرار دادن حق در قضاوت واجب است.
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیمـا؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!».
«وانزلنا الیک الکتـب بالحق مصدقـا لما بین یدیه من الکتـب ومهیمنـا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق...؛ و این کتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد».
«یـداوود انا جعلنـک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق...؛ ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!».


پرهیز از قضاوت عجولانه قبل از شنیدن سخنان طرفین دعوا لازم می‌باشد.
«وهل‌اتـک نبؤا الخصم اذ تسوروا المحراب• اذ دخلوا علی داوود ففزع من هم قالوا لا تخف خصمان بغی بعضنا علی بعض فاحکم بیننا بالحق ولا تشطط واهدنا الی سواء الصرط• ان هـذا اخی له تسع وتسعون نعجة ولی نعجة وحدة فقال اکفلنیها وعزنی فی الخطاب• قال لقد ظـلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه وان کثیرا من الخلطـاء لیبغی بعضهم علی بعض الا الذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت وقلیل ما هم وظن داوود انما فتنـه فاستغفر ربه وخر راکعـا واناب؛ آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!• در آن هنگام که (بی‌مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!• این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم امّا او اصرار می‌کند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!• (داوود) گفت: مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میشهایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می‌کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است! داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد».


طرفداری از خیانتکاران در مقام قضاوت حرام است.
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیمـا؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!».


قضاوت در برابر رشوه، امری حرام و گناه می‌باشد.
«ولا تاکلوا امولکم بینکم بالبـطـل وتدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقـا من امول الناس بالاثم وانتم تعلمون؛ و اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهید، در حالی که می‌دانید (این کار، گناه است)!».


رجوع به قاضیان طاغوتی حرام می‌باشد.
«الم تر الی الذین یزعمون انهم ءامنوا بما انزل الیک وما انزل من قبلک یریدون ان یتحاکموا الی الطـغوت وقد امروا ان یکفروا به...؛ آیا ندیدی کسانی را که گمان می‌کنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آورده‌اند، ولی می‌خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان می‌خواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهه‌های دور دستی بیفکند». (قاضی طاغوتی به کسی گفته می‌شود که بر اساس باطل حکم کند و یا جائر باشد. )


قضاوت بر غیر موازین الهی حرام است.
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیمـا؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!».
«... وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط...؛ آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!».(خدای تعالی) سفارش فرموده که اگر خواستی حکم کنی جز به قسط و عدل حکم نکنی، در نتیجه برگشت مضمون سرانجام به این می‌شود که خدای سبحان راضی نمی‌شود که غیر حکم او را جاری کند یا باید حکم او را جاری کند و یا اصلا در کارشان مداخله نکند تا اگر حکمی دیگر در بین آنان جاری شد به دست آن حضرت جاری نشده باشد.
«انا انزلنا التورة فیها هدی ونور یحکم بها النبیون... ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الکـفرون؛ ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‌کردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می‌نمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند».

۱۳.۱ - مانع قضاوت

"فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا... " این جمله به شهادت اینکه حرف "فاء" که کارش تفریع است بر سر آن آمده نتیجه گیری و تفریع بر جمله: "انا انزلنا التوراة فیها هدی و نور یحکم بها... " است و چنین معنا می‌دهد: حال که معلوم شد تورات از ناحیه ما نازل شده و مشتمل بر شریعتی است که انبیا و ربانیان و احبار با آن شریعت بین شما حکم می‌کنند پس زنهار که چیزی از آن را کتمان کنید و به انگیزه ترس و یا طمع احکام آن را تغییر دهید اما انگیزه ترس به اینکه از مردم بترسید و پروردگار خود را فراموش کنید، نه چنین مکنید بلکه تنها از خدا بترسید که دیگر از مردم نخواهید ترسید و اما انگیزه طمع به اینکه آیات خدا را در برابر بهایی اندک بفروشید را کنار بگذارید زیرا مال و جاه دنیوی امری است زایل و باطل.
«... ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الظــلمون؛ و بر آنها (بنی اسرائیل‌) در آن (تورات‌)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان می‌باشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرف‌نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است».
«ولیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الفـسقون؛ اهل انجیل (پیروان مسیح‌) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند».
«... فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق...؛ و این کتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد».
«وان احکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم واحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک...؛ و در میان آنها (اهل کتاب‌)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند».


تبعیت از هوای نفس هنگام داوری و صدور حکم حرام می‌باشد.
«وانزلنا الیک الکتـب بالحق... فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق...؛ و این کتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد».
«وان احکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم واحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک...؛ و در میان آنها (اهل کتاب‌)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند».
«یـداوود انا جعلنـک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله...؛ ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!».


حاکم شرع در قضاوت میان اهل کتاب و اعراض از آن مخیر می‌باشد.
«یـایها الرسول لا یحزنک الذین یسـرعون فی الکفر من الذین قالوا ءامنا بافوههم ولم تؤمن قلوبهم ومن الذین هادوا... • سمـعون للکذب اکــلون للسحت فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم وان تعرض عنهم فلن یضروک شیــا...؛ ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب می‌کنند و با زبان می‌گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند، و (به یکدیگر) می‌گویند: اگر این (که ما می‌خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دوری کنید! (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی‌درپی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد• آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!».


قضاوت و داوری مشروعیت دارد.
«ان الله یامرکم... واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به...؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست».
«انا انزلنا الیک الکتـب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله....؛ ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی؛ و از کسانی مباش که از خائنان حمایت نمایی!».
«... فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم... وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط... • وکیف یحکمونک وعندهم التورة فیها حکم الله....؛ آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!• چگونه تو را به داوری می‌طلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است؛ و در آن، حکم خدا هست. (وانگهی) پس از داوری‌خواستن از حکم تو، (چرا) روی می گردانند؟! آنها مؤمن نیستند».
«... ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الکـفرون؛ ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‌کردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می‌نمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند».
«... ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الظــلمون؛ و بر آنها (بنی اسرائیل‌) در آن (تورات‌)، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان می‌باشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرف‌نظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب می‌شود؛ و هر کس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند، ستمگر است».
«... ومن لم یحکم بما انزل الله فاولـئک هم الفـسقون؛ اهل انجیل (پیروان مسیح‌) نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، فاسقند».
«وان احکم بینهم بما انزل الله...؛ و در میان آنها (اهل کتاب‌)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند».
«وداوود وسلیمـن اذ یحکمان فی الحرث اذ نفشت فیه غنم القوم وکنا لحکمهم شـهدین• ففهمنـها سلیمـن وکلا ءاتینا حکمـا وعلمـا...؛ و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داوری می‌کردند؛ و ما بر حکم آنان شاهد بودیم• ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم؛ و به هر یک از آنان (شایستگی) داوری، و علم فراوانی دادیم؛ و کوه‌ها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) می‌گفتند؛ و ما این کار را انجام دادیم!».
«واذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می‌شوند!».
«یـداوود انا جعلنـک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق...؛ ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!».


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در قضاوت میان اهل کتاب و اعراض از آن مخیر می‌باشند.
«یـایها الرسول لا یحزنک الذین یسـرعون فی الکفر من الذین قالوا ءامنا بافوههم ولم تؤمن قلوبهم ومن الذین هادوا... • سمـعون للکذب اکــلون للسحت فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم وان تعرض عنهم فلن یضروک شیــا...؛ ای فرستاده (خدا)! آنها که در مسیر کفر شتاب می‌کنند و با زبان می‌گویند: «ایمان آوردیم» و قلب آنها ایمان نیاورده، تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین) گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند، و (به یکدیگر) می‌گویند: اگر این (که ما می‌خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داوری کرد،) بپذیرید، وگرنه (از او) دوری کنید! (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی‌درپی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد• آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!».


داوری قاضی مسلمان ، در بین اهل کتاب، طبق احکام اسلام جایز است.
«سمـعون للکذب اکــلون للسحت فان جاءوک فاحکم بینهم او اعرض عنهم وان تعرض عنهم فلن یضروک شیــا وان حکمت فاحکم بینهم بالقسط...؛ آنها بسیار به سخنان تو گوش می‌دهند تا آن را تکذیب کنند؛ مال حرام فراوان می خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در میان آنان داوری کن، یا (اگر صلاح دانستی) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف‌نظر کنی، به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند؛ و اگر میان آنها داوری کنی، با عدالت داوری کن، که خدا عادلان را دوست دارد!». (بنا بر قولی، مقصود از «بالقسط» این است که به آنچه در قرآن و شریعت اسلام آمده حکم کن. )
«وانزلنا الیک الکتـب بالحق مصدقـا لما بین یدیه من الکتـب ومهیمنـا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم عما جاءک من الحق لکل جعلنا منکم شرعة ومنهاجـا...؛ و این کتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست؛ پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن! از هوی و هوسهای آنان پیروی نکن! و از احکام الهی، روی مگردان! ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنی قرار دادیم؛ و اگر خدا می‌خواست، همه شما را امت واحدی قرارمی‌داد؛ ولی خدا می‌خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید؛ (و استعدادهای مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوی خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف می‌کردید؛ به شما خبر خواهد داد».
«وان احکم بینهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم واحذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک...؛ و در میان آنها (اهل کتاب‌)، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند».


قضاوت و داوری اهل کتاب بین هم کیشان خویش، بر اساس کتاب آسمانی خود جایز می‌باشد.
«وکیف یحکمونک وعندهم التورة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذلک وما اولـئک بالمؤمنین• انا انزلنا التورة فیها هدی ونور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربـنیون والاحبار بما استحفظوا من کتـب الله...؛ چگونه تو را به داوری می‌طلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است؛ و در آن، حکم خدا هست. (وانگهی) پس از داوری‌خواستن از حکم تو، (چرا) روی می گردانند؟! آنها مؤمن نیستند• ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود؛ و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می‌کردند؛ و (همچنین) علما و دانشمندان به این کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داوری می‌نمودند. بنابر این، (بخاطر داوری بر طبق آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمی‌کنند، کافرند».


احضار متخاصم از سوی مراجع صالح قضایی جایز می‌باشد.
«واذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم اذا فریق منهم معرضون• انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی الله ورسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا...؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، ناگهان گروهی از آنان رویگردان می‌شوند!•... سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که می‌گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم! و اینها همان رستگاران واقعی هستند».


۱. تحریر الوسیله،ج۲، ص۴۰۴.    
۲. ص/سوره۳۸، آیه۲۰.    
۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷ - ۸، ص۳۴۹.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳ - ۴، ص۳۴۶.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۶۱.    
۹. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۶۵.    
۱۱. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۱۲. نور/سوره۲۴، آیه۴۹.    
۱۳. نساء/سوره۴، آیه۳۵.    
۱۴. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۱۸. ترجمه طباطبائی، سید محمد‌حسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۵۸.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۸۶.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۲۲. سیوری، جمال الدین مقداد بن عبد الله، کنزالعرفان، ج۲، ص۳۷۸.    
۲۳. مائده/سوره۵، آیه۸.    
۲۴. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۹۰.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۳۰. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۷۰.    
۳۱. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۰.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۹.    
۳۳. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدر المنثور، ج۳، ص۹۶.    
۳۴. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۹.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۰۰.    
۳۶. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۳۹. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۴۰. ص/سوره۳۸، آیه۲۱ - ۲۴.    
۴۱. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۴۴. سیوری، جمال الدین مقداد بن عبد الله، کنزالعرفان، ج۲، ص۳۸۱.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۴۶. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۴۷. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۵۸.    
۴۸. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۴۹. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۶۲.    
۵۰. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۵۱. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۵۲. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۵۳. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۵۴. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۷۰.    
۵۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۰.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۹.    
۵۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدر المنثور، ج۳، ص۹۶.    
۵۸. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۹.    
۵۹. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۶۰. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۶۱. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۷۰.    
۶۲. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۰.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۹.    
۶۴. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدر المنثور، ج۳، ص۹۶.    
۶۵. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۹.    
۶۶. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۶۷. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۶۸. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۶۹. نساء/سوره۴، آیه۵۸.    
۷۰. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۷۱. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۷۲. مائده/سوره۵، آیه۴۳.    
۷۳. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۷۴. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۶۲.    
۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۹۰.    
۷۶. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۷۷. مائده/سوره۵، آیه۴۷.    
۷۸. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۷۹. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۷۰.    
۸۰. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۰.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۹.    
۸۲. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدر المنثور، ج۳، ص۹۶.    
۸۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۹.    
۸۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۸.    
۸۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۹.    
۸۶. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۸۷. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۸۸. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۸۹. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۹۰. مائده/سوره۵، آیه۴۲.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳ - ۴، ص۳۳۹.    
۹۲. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۹۳. مائده/سوره۵، آیه۴۹.    
۹۴. طباطبائی، سید محمد‌حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۷۰.    
۹۵. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر صافی، ج۲، ص۴۰.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۹.    
۹۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، الدر المنثور، ج۳، ص۹۶.    
۹۸. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۱، ص۶۳۹.    
۹۹. مائده/سوره۵، آیه۴۳.    
۱۰۰. مائده/سوره۵، آیه۴۴.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۹۰.    
۱۰۲. طباطبائی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۵۶۲.    
۱۰۳. نور/سوره۲۴، آیه۴۸.    
۱۰۴. نور/سوره۲۴، آیه۵۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم قضاوت»    



جعبه ابزار