دیسقوریدس، پزشک و گیاهشناس نامور یونانی (قرن اول میلادی)، درباره باده (در یونانی، oinos) شرحی مبسوط آورده و تأثیرات آن را وصف کرده است.
[۶]ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱، ج۱، جزءِ ۲، ص۶۹ـ۷۱، ذیل «خمر».
بعض پزشکان بزرگ دوره اسلامی ظاهراً به پیروی از او و شاید بر پایه تجارب خود در این باب سخن گفتهاند.
از جمله محمدبن زکریای رازی (متوفی ۳۲۰)، پس از ذکر تأثیرات انواع نوشابههای سکرآور، بیماریهای ناشی از افراط یا مداومتدرشرب آنها را برشمرده است.
[۷]محمدبن زکریا رازی، منافع الاغذیة و دفع مضارها، مصر۱۳۰۵، ص۱۶ـ۲۰.
توجه شده است و، از سوی دیگر، به سنّت آرامی ـ سریانیدر بیرون از محدوده تورات؛ و این جمله نمودار همان فرهنگ باستانی «هِلال خَصیب» است که جهان اسلام وارث آن بوده است.
برخی از روایات منشأ باده را به دو تمدن بزرگ مجاور سرزمین اسلام، یعنی تمدن روم و هند میرسانند.
[۱۶]علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷، ج۲، ص۸۸ـ۹۲.
عربهایی که در نواحی کشاورزی مستقر شدند در تاک پروری به معنای واقعی سابقهای نداشتند؛ در واقع، درعربستان دوره جاهلی، تاکستان و خمخانه وجود داشت.
کیفیت باده متوسط بود و حتی بازرگانان یهودی و مسیحی ناگزیر مقادیری از آن را وارد میکردند (پس از ظهور اسلام، بر اثر تحریمشراب، تجارت باده مختص جماعات کلیمی و مسیحی بود) ولی، این نه بدان معنی است که اعراب بادیهنشین باده را نمیشناختهاند؛ (چنانکه شعوبیه القا میکنند)
حقیقت این است که عربها از قدیم با باده آشنا بودند، ولی بهندرت، بخصوص به مناسبتِ بازارهای فصلی که قبایل متعدد در آنها گرد میآمدند، به بادهنوشی روی میآوردند.
[۳۲]جوادعلی، تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۹۵۱ـ۱۹۵۹، ج۸، ص۱۶۲ـ۱۶۵.
تسخیر کشورهای غیر مسلمان طبعاً آشنایی با انواع جدید باده را میسّر ساخت.
جاحظ «الشارب و المشروب» حتی از «بُلدانِ» بادهخیز سخن گفته است.
شاعران دوره اسلامی از کشورهایی سخن گفتهاند که پیش از اسلام به داشتن باده مرغوب شُهره بودند.
(در مورد بیروت رجوع کنید به گابریلی، ص۳۹؛ در مورد عانَه، دربین النهرین علیا رجوع کنید به اخْطَل، ص۱۱۷؛
گابریلی، ص۵۱؛ ج. بن شیخ، ج۱۸، ص۱۸ـ۲۰؛ نیز رجوع کنید به ابن حوقل، ص۲۲۳؛ در مورد ایران رجوع کنید به گابریلی، ص۶۲؛ درباره سابقه تاکپروری که بیشتر منشأ ساسانی داشت رجوع کنید به نواحی شرابسازی که ثعالبی از آنها یاد کرده در اُونوالا، ص۴۵؛ بن شیخ، ج۱۸، ص۱۸ـ۲۰).
درباره شیوههای شرابسازی اطلاعات زیادی در دست نیست.
به شیوهای قدیمی، انگور را در «مَعْصَره» (تشت چوبی کم عمق) لگدمال میکردند. چَرخُشتهای گردان بسیار دیر به مشرق زمین وارد شد (چند نمونه قدیمی آنها در برخی از صومعههای لبنان هنوز باقی است).
یکی از شاعران قرن چهارم
معصره را به دریایی از شعلههای سرخ تشبیه کرده که کارگردر آن ایستاده و نیمه پایینِ تنش درآب انگور فرو رفته است.
از قرن هفتم به بعد، به کمک نگارگریها، بهتر میتوان این صحنه و طریقه عصارهگیری را در نظر مجسم ساخت.(رایس، ج۵، ص۱ـ۳۳؛ که میتوان نسخه خطی لنینگراد، ش ۲۳. S، ص۷۶، را به آن افزود).
در این نگارگریها کارگرانی دیده میشوند که خوشههای انگور را میآوردند و کارگران دیگری که انگور را درتشتی چوبی لگدمال میکنند و برای اینکه بهتر بجهند تسمهای را دستاویز خود کردهاند؛ تشت سوراخی دارد که آب انگور از آن به آوندی میریزد؛ خُمهای دستهدارِ تهباریکی (در عربی: «دَنّ»، جمع: «دنان») به دیوار تکیه دارد که تخمیر (درسردابهها و بندرت در هوای باز) و کهنه شدن در آنها صورت میگیرد.
(درباره نگهداری باده در خمها رجوع کنید به نسخه خطی لنینگراد، ش ۲۳. S، ص۴۴، ۱۰۳؛ ولی شاید سخن از کوزههای بزرگ آب باشد نه خمهای باده؛ رجوع کنید به لوبن، ص۳۹۷؛ و بسنجید با «خَزّان » که کُشاجِم، ص۸۳
وصف کردهاند؛ نیز رجوع کنید به گرابار، ص۲۱۲).
این مراحل در برخی از آثار ادبی نیز وصف شده است، ولی در رسالههای مذهبی، که به منع آشامیدنِ برخی از نوشابهها نظر دارند، بهویژه از انواع گوناگون ظرفهای مناسب تخمیر بهتفصیل سخن رفته است.
یک آیه از قرآن، به مناسبت یادآوری نعمتهای خدا بر بندگان، اقسام بهرهگیری انسانها را از خرما و انگور با تعبیر «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً و رِزْقاً حسناً» (از میوه درختان خرما و انگور باده و روزی نیکو بر میگیرید) بیان میکند.
افاده میکرده یا فقط به آنچه عمل میشود نظر داشته است، چند قول دارند: همچنانکه نسبت به زمان نزول آن و معنی مراد «سَکَراً» و تقابل آن با «رزقاً حسناً» و نیز نسبت آیه با آیات دالّ بر تحریمخمر بحثهایی کردهاند.
(از جمله رجوع کنید به طبری، طبرسی، بیضاوی، فخر رازی، آلوسی و طباطبایی ذیل سوره نحل آیه ۶۷؛
بهجز دو آیه دیگر، که درباره داستان رؤیای زندانیِ همراه حضرت یوسف علیه السلام است و نکته خاصی از این نظر ندارد، سایر آیات بر نکوهش باده و بیان پلیدی، (رجس، سوره مائده، آیه ۹۰)
) از باده اجتناب کامل نداشتند و حتّی در روایتی به بادهنوشی عدهای از یاران رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قبل از جنگ احد اشاره شده است.
اما به محض اعلام حرمت، مسلمانان آنچه باده در خانه داشتند دور ریختند.
از آیه ۹۳ مائده،
نیز که برای رفع نگرانی مسلمانان نسبت به زمان قبل از نزول آیه تحریم نازل شده است، بر میآید که آنان از بادهنوشی جداً اجتناب نمیکردهاند.
همچنین طبق برخی از نقلها، در آن زمان، در میان مردم مدینه فقط شرابِ خرما رایج بود؛ ولی در چند حدیث نبوی که به مناسبت تحریم باده صادر شده «خمر» به پنج قسم باده اطلاق شده است.
[۱۰۵]محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، باب ۳۱۲، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
[۱۰۶]مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فواد عبدالباقی، استانبول ۱۹۷۳، ج۲، ص۱۵۷۰ـ۱۵۷۲.
به صراحت از خواندن نماز یا رفتن به مساجددرحالمستی نهی شده بود.
(برای قول دیگر در تفسیر این آیه و مراد از کلمه «سُکاری» رجوع کنید به طبری، طبرسی و حویزی، ذیل آیه؛
نیز، که مدنی است، از گناه بزرگ بودن (یا سبب گناه شدنِ) بادهنوشی، به سبب زوال عقل، هر چند ممکن است نفعی اندک داشته باشد، سخن میگوید.
نظر مشهور مفسّران و نیز برخی روایات بر آن است که آیه اخیر پیش از دو آیه قبلی نازل شده و، بدون افاده تحریم، زمینه اعلام حکم قطعی را، همچنانکه آیه ۴۳ نساء،
آیه مذکور با تعبیر «وَ إِثْمُهُا اکبرُ مِنْ نَفْعِهِما» بر حرمت بادهنوشی دلالت داشته است، هر چند عدهای از مسلمانان حکم را تا نزول آیه تحریم کاملاً رعایت نمیکردهاند.
دلیل بر این ادّعا آیه ۳۳ اعراف
است که در آن «إثم» به صراحت و قاطعانه تحریم شده است.
نزول این آیه درمکّه و سپس به کار بردن همین تعبیر «إثم» برای بادهنوشی نشانه تحریم آن است.
(مشابه مضمون روایت کلینی از امام رضا علیه السّلام در استدلال بر حرمت باده.
(مثلاً، فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهونَ، لَیْسَ... جَناحٌ فیما' طَعِمُوا إذا مَا اتَّقَوا و ا'مَنُوا) و نیز نقل رازی از ابن عباس حاکی از نزول این آیهدرتحریم باده قراینی بر همین معناست.
احادیثی که درکتب حدیثی شیعهدر توضیح آیات راجع به باده نقل شده نیز همین نظر را افاده میکند و در عین حال از اعلام تدریجی تحریم به دلیل عدم آمادگی مردم خبر میدهد.
ذکر نام برخی از صحابه، که از همان آغاز ظهور اسلام باده را بر خود حرام کرده بودند، خود قرینهای است بر نکوهش و نهی از باده درتعالیم اسلام پیش از اعلام قطعی (یا تأکید) حرمت آن.
امّا شاهد دیگر طباطبایی بر تحریم پیشین باده، بر اساس روایت ابن هشام
[۱۲۵]محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفّاری، بیروت ۱۴۰۱، ج۲، ص۲۵ـ۲۸.
درباره اعشی میمون بن قیس که به دلیل شنیدن منع اسلام از بادهگساری از نزدیک مکّه بازگشت تا یک سال بعد اسلام بیاورد ولی مرگ او فرارسید، نمیتواند درست باشد.
مرگ اعشی را به سال هفتم ثبت کردهاند و بنابر نقل ابن قتیبه
[۱۲۶]ابن قتیبه، عیون الاخبار، حسن بن هانی ابونواس، دیوان، قاهره ۱۸۹۸، ص۱۵۴.
آن واقعه بعد از پیمان حدیبیهدر راهِ رفتن اعشی به مدینه روی داد.
سهیلی
[۱۲۷]عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی، الروض الاُنُف، چاپ عبدالرحمن وکیل، ج۳، ص۳۷۸ـ۳۸۰.
نیز اشتباه ابن هشام را نسبت به زمان واقعه، خصوصاً با استناد به نزول آیه تحریمدر مدینه و مضمون قصیده اعشی درمدح پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلّم، یادآوری کرده است.
این قول با توجّه به مکّی بودن سوره نحل و با توجّه به مقصود اصلی آیه آن شگفت انگیز است.
دیگر اینکه، بنابر قول اخیر، همچنانکه بنابر این نظر که پیش از نزول آیه تحریم، بادهنوشی اباحه شرعی داشته، بعضی آیات درباره خمر، ناسخ بعضی دیگر است.
[۱۳۵]محیی الدین نَوَوی، شرح صحیح المسلم، بیروت ۱۴۰۷، ج۱۳، ص۱۵۵، ضمن توضیح حدیث ۱۹۷۹.
مبنی بر انکار قاطعانه حرمت خمر از آغاز ظهور اسلام و همچنین پس از اشاره به اختلاف علما بر سر اباحه اصلی یا شرعیِ نوشیدن باده پیش از تحریم، قول به اباحه اصلی را، از جهت عدم اعلام حرمت بادهنوشی، ترجیح میدهد.
در کتب سیره و رجال نام برخی از کسانی که پیش از ظهور اسلام، به دلیل آشنایی با کتابهای آسمانی، باده نمینوشیدند آمده است.
(رجوع کنید به تاریخ یعقوبی درباره عبدالمطّلب،
علاوه بر اینها، در حدیث به سه نکته نیز توجه داده شده است:
۱. تعریف بادهگسار (مُدْمِنُ الخَمْر) به کسی که همواره آمادگی نوشیدن باده را دارد، نه فقط دائم الخمر.
درفقه، گذشته از تصریح بر حرمت نوشیدن باده، مباحث دیگری ـ مانند مصادیق و اقسام باده از نظر احکام شرعی، نوشیدن باده درضرورت یا در حالت تشنگی شدید و دسترسی نداشتن به آب، استفاده از باده برای درمان بیماریها، خرید و فروش باده یا مواد اولیّه آن برای تهیه باده، همکاریدر ساختن باده، حد شرعی بادهگساری و یا بادهنوشی، پاکی و ناپاکی باده و مالیّت آن ـ مطرح شده است.
هر چند درقرآن فقط بر حرمتخمر (به معنای شراب انگور بنابر مشهور) تصریح شده است، فقها ـ به دلیل چند حدیث (مثلاً حدیثی که در آن، علاوه بر شراب انگور، شراب خرما و گندم و جو و عسل نیز خمر نامیده شده است؛ یا حدیثی که خمر را نه به دلیل نام به جهت اثر آن حرام میداند
[۱۵۸]محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، ص۱۹۸.
[۱۵۹]محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، ص۲۰۱.
البته ابوحنیفه و شاگردش ابو یوسف میان خمر و سایر مسکرات از چند نظر، از جمله جواز نوشیدن برخی از آنها بدون قصد لهو و لعب، فرق گذاشتهاند، هر چند فتوای مقبول نزد حنفیان نیز همان فتوای مشهور است.
[۱۶۵]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۴۸ـ۱۶۶.
ابوحنیفه در تعریف «خمر» نیز، بر خلاف دیگران، علاوه بر گیرایی (اشتداد) و تولید مستی (اِسکار)، کف کردن (اِزْباد) را شرط کرده است.
[۱۶۶]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۲.
بر مالیّت نداشتن باده و در نتیجه، [۹۹] خرید و فروش و عدم ضَمان نسبت به اتلاف آن، (جز درباره اهل ذمه و نیز نسبت به بادهای که به قصد تهیه سرکه فراهم شده باشد.)
[۱۷۸]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۵، ص۷۱۴.
[۱۷۹]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۵، ص۷۴۵.
[۱۸۰]ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶، ص۸۴.
نیز اکثر فقها فتوا دادهاند.
[۱۸۱]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۳، ص۲۵۲۲.
همچنین فروش انگور و خرما و غیر آن به قصد تهیه باده، چنانکه اشاره رفت، حرام و معامله باطل است؛ ولی درحرمت یا کراهیت فروش آن به کسی که باده میسازد، همچنانکه درصحت و فساد معامله بر فرض تحریم، نظر فقها یکسان نیست.
[۱۸۳]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۳۴.
[۱۸۴]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۱۸۶.
[۱۸۵]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۴۷۰ـ۴۷۱.
[۱۸۶]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۵۱۲.
کاربرد باده برای درمان، چه به صورت نوشیدن و چه به صورتهای دیگر، مگر در وقت ضرورت، بنابر اکثر مذاهب، جایز نیست.
(حدیث نبوی:اِنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ شِفاءَکُمْ فیما' حَرَّم عَلَیْکُم؛ و مشابهات آن رجوع کنید به اصول کافی؛
مخالفت ابوحنیفه و فقهای حنفیدر این باب نیز جالب است: نوشیدن خمر (شراب انگور) به کمترین مقدار موجب حدّ است (حدّ الشّرب)، ولی نوشیدن اقسام دیگر باده فقط در صورت مستی سبب حد میشود (حدّ السّکر).
درباره حدِ نوشیدن باده نیز، بهجز شافعی که به چهل ضربه تازیانه فتوا داده، فقها هشتاد ضربه را بعد از بازگشت حالت عادی لازم دانستهاند.
[۱۹۷]وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۹.