• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهل بیت و علوم قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در حال ویرایش
علوم قرآن، مباحث کلی قرآن‌شناسانه مانند کیفیت نزول، جمع و کتابت قرآن، اعجاز، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است. اهلبیت اصلی‌ترین تأثیر را در طرح این مباحث داشته‌اند.

فهرست مندرجات

۱ - اهلبیت و طرح علوم قرآنی
۲ - علوم قرآنی در روایات
۳ - تقسیمات قرآن
       ۳.۱ - اهمیت تقسیمات قرآن از نظر اهلبیت
       ۳.۲ - تقسیم محتوایی ناظر به غایت‌شناسی
       ۳.۳ - لزوم توجه به تقسیمات در تفسیر
۴ - صیانت قرآن
       ۴.۱ - روایات در باب صیانت از قرآن
              ۴.۱.۱ - ارجاع امت به قرآن در فتنه‌ها
              ۴.۱.۲ - همطراز قرار دادن قرآن و اهلبیت
              ۴.۱.۳ - قرآن، معیار سنجش روایات
              ۴.۱.۴ - تمسک قرآن در اعتبار سخنشان
              ۴.۱.۵ - مسلم قرار دادن اصل قرآن
              ۴.۱.۶ - تأکید بر قرائت مثل قرائت مردم
              ۴.۱.۷ - استشهاد به قرآن
۵ - تاریخ قرآن و جمع آن
       ۵.۱ - دسته‌بندی روایات این باب
              ۵.۱.۱ - مدت نزول قرآن
              ۵.۱.۲ - کیفیت نزول قرآن
              ۵.۱.۳ - کیفیت جمع قرآن
۶ - اسباب نزول
       ۶.۱ - دسته‌بندی روایات این باب
              ۶.۱.۱ - اهمیت اسباب نزول در فهم آیه
              ۶.۱.۲ - عدم مخصص بودن سبب نزول آیه
              ۶.۱.۳ - فضای نزول آیات
۷ - ظاهر و باطن داشتن قرآن
       ۷.۱ - تفسیر بطنی قرآن
۸ - اعجاز قرآن
       ۸.۱ - روایات در باب اعجار قرآن
              ۸.۱.۱ - معجزه بودن قرآن
              ۸.۱.۲ - ادغام معارف با سند حقانیت
              ۸.۱.۳ - امی بودن پیامبر
              ۸.۱.۴ - ویژگیهای محتوایی قرآن
۹ - محکم و متشابه
       ۹.۱ - تعریف محکم و متشابه در روایات
       ۹.۲ - علم به محکم و متشابه، جواز تفسیر
       ۹.۳ - تفسیر آیات متشابه در روایات
۱۰ - ناسخ و منسوخ
       ۱۰.۱ - روایات در زمینه نسخ
              ۱۰.۱.۱ - تعریف ناسخ و منسوخ
              ۱۰.۱.۲ - ضرورت آشنایی با ناسخ و منسوخ
       ۱۰.۲ - معنای نسخ در لسان روایات
۱۱ - عام و خاص
       ۱۱.۱ - دسته‌بندی عام و خاص توسط امام علی
              ۱۱.۱.۱ - لفظ عام و معنا خاص
              ۱۱.۱.۲ - لفظ خاص و معنا عام
              ۱۱.۱.۳ - لفظ عام ولی مصداق واحد
۱۲ - امثال قرآن
۱۳ - قصص قرآن
       ۱۳.۱ - روایات در باب قصص قرآن
              ۱۳.۱.۱ - توجه دادن به هدف قصص
              ۱۳.۱.۲ - تصحیح داستانهای مردم
              ۱۳.۱.۳ - اهمیت قصص قرآن
              ۱۳.۱.۴ - استناد به قصص در امور عملی
              ۱۳.۱.۵ - تقسیم‌بندی قصص قرآن
۱۴ - قرائات
       ۱۴.۱ - نزول تک قرئتی قرآن
       ۱۴.۲ - عدم توجیه و ترویج قرائات در روایات
۱۵ - تذکر
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع



اهلبیت پیامبر در شناخت قرآن و تبیین این موضوعات اشارتها و گاه بیانهای مبسوطی دارند. پیشگامی اهلبیت در طرح این عنوانها که از دهه‌های نخستین صدر اسلام گزارش شده این نظریه را تثبیت می‌کند که شکل‌گیری مباحث علوم قرآن مدیون سرمایه‌های نخستینی است که آنان در اختیار شاگردان خود قرار داده‌اند.



روایات اهلبیت در مباحث علوم قرآنی را می‌توان در امور ذیل مورد توجه قرار داد:



در روایات اهلبیت، قرآن به دسته‌های مختلف مثل محکم و متشابه و احکام و فرائض وغیره تقسیم‌بندی شده است.

۳.۱ - اهمیت تقسیمات قرآن از نظر اهلبیت


تقسیم‌بندی معارف قرآن در روایات اهلبیت از اهمیت موضوع و ضرورت اهتمام به آن دسته از موضوعات خبر می‌دهد؛ مثلا در روایتی از امام باقر(علیه السلام)آمده است که ۳۱ قرآن بیان سنتها و مَثَلهاست

[۱] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰.

و ۳۱ آن تولّی و تبرّی، یعنی دوستی و دشمنی با دوستان و دشمنان خدا که شامل دوستی و دشمنی با دوستان و دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) نیز می‌گردد، و۳۱ دیگر فرایض و احکام است.

[۲] . همان، ص‌۸‌.


۳.۲ - تقسیم محتوایی ناظر به غایت‌شناسی


برخی تقسیمهای محتوایی ناظر به غایت‌شناسی آنهاست؛ بدین معنا که برای شناخت قرآن باید این سرفصلها را در تفسیر ملاحظه کرد؛ مانند آنچه در تقسیم قرآن به لحاظ تأویل، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و احکام حلال و حرام بیان کرده‌اند.

[۳] . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۸.


۳.۳ - لزوم توجه به تقسیمات در تفسیر


این تقسیم بدین معناست که در تفسیر قرآن باید به ابعاد تفسیر و تأویل آن توجه کرد و از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه آن باخبر بود. در این دسته از روایات تقسیم آیات به فرایض و احکام، سنن و امثال، کرایم و اخلاقیات، وصف دوستان و دشمنان، اوامر و نواهی و قصص انبیا ملاحظه می‌گردد.



[۴] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۹؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۶۰۱‌، ۶۲۷‌ـ‌۶۲۸‌.

این نخستین تقسیم‌بندی است که پس از رحلت پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در معارف قرآن انجام گرفت و مایه پدیدار شدن عناوین و طرح مباحث نظری در حوزه علوم قرآن شد.



این نکته در قرآن به صراحت بیان شده است که قرآن را خداوند فرو‌فرستاده و او خود نگهدار این کتاب است: «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ واِنّا لَهُ لَحـفِظون».

(حجر/۱۵،۹)
اهلبیت همواره کوشیده‌اند تا قرآن را به عنوان تراز و منبع دائمی معارف و احکام دین مورد تأکید قرار دهند تا نادانان در کیان این کتاب عزیز تردید نکنند و در غوغای نزاعهای مذهبی، استواری آن را زیر سؤال نبرند. در نگاه اهلبیت قرآن محفوظ و ثابت است و هیچ‌گونه تصرفی در آن نشده است. آنان با هرگونه گزارشی که به ظاهر بر تحریف قرآن دلالت دارد و در استواری آن تردید می‌افکند مبارزه کرده‌اند.

۴.۱ - روایات در باب صیانت از قرآن


این‌ روایات که به صورت مستفیض نقل شده چند دسته است:

۴.۱.۱ - ارجاع امت به قرآن در فتنه‌ها


روایاتی که امت اسلامی را به قرآن ارجاع می‌دهد و پیش از این به آن اشاره کردیم. اگر قرآن در عصر ائمه(علیهم السلام)تحریف شده بود یا امکان تحریف آن در آینده بود معنا نداشت که انسانها را در فتنه‌هایی که مانند پاره‌های شب تاریک به آنان هجوم می‌آورد به قرآن ارجاع دهند و بگویند: قرآن برطرف کننده شبهات، ملجأ و پناهگاه


[۵] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۵۹۹‌.

، داروی شفابخش


[۶] . همان؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.

و آیات آن گنجینه‌هاست.



[۷] . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۰۹‌؛ جامع احادیث الشیعه، ج‌۱۹، ص‌۸۹‌.


۴.۱.۲ - همطراز قرار دادن قرآن و اهلبیت


روایاتی که اهلبیت را همتای قرآن معرفی و از پیامبر نقل می‌کند که دو چیز گرانسنگ در میان شما بر جای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهلبیت من هستند. این روایاتْ پرشمار و از راههای گوناگون، از جمله از قول امام صادق و دیگر امامان(علیهم السلام) نقل شده و صدوق در کمال الدین آنها را گزارش کرده است.


[۸] . کمال الدین، ص‌۶۳‌، ۲۳۴‌ـ‌۲۷۹.

همچنین روایاتی که اهلبیت را با قرآن می‌داند، چنان‌که در روایتی آمده است: به درستی که خداوند تعالی ما را پاک و معصوم گرداند و ناظران بر آفریده‌های خود و حجت در روی زمین قرار داد و قرآن را با ما و ما را با قرآن همراه کرد که نه قرآن از ما جدا گردد و نه ما از قرآن.


[۹] . الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ کمال الدین، ج‌۱، ص‌۲۳۰.


۴.۱.۳ - قرآن، معیار سنجش روایات


روایاتی که معیار استواری سنت و به طور اخص روایات اهلبیت را هماهنگی با قرآن قرار می‌دهد و به وضوح بر پیراستگی قرآن از تحریف دلالت دارد.





[۱۰] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۸‌؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۹‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۱۰.


۴.۱.۴ - تمسک قرآن در اعتبار سخنشان


روایاتی که در آنها اهلبیت به قرآن تمسک کرده و اعتبار سخن خود را با استناد به کلام وحی نمایانده یا گفته‌اند: سخنان ما مستند به قرآن است: «إذا حَدَّثتُکم بشیء فسألونی عنه مِن کتاب الله = وقتی درباره چیزی سخن گفتم از جایگاه آن در قرآن بپرسید»؛


[۱۱] . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۶۹، الکافی، ج‌۱، ص‌۵۲‌.

همچنین آنگاه که در وصف قرآن سخن گفته‌اند و آن را دارای فصل و وصل و ظاهر و باطن دانسته‌اند




[۱۲] . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۷۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۰.

به همین کتاب موجود اشاره و بر موجودیت و استواری آن تأکید داشته‌اند.

۴.۱.۵ - مسلم قرار دادن اصل قرآن


روایاتی که اصل قرآن را مسلّم گرفته؛ ولی درباره تفسیرهای نادرست و تحریفهای معنوی آن هشدار داده‌اند که نشان اهتمام ویژه به نگهداری محتوایی قرآن است. دغدغه اهلبیت(علیهم السلام) بیش از حفظ الفاظ و کلمات قرآن، درباره حفظ و صیانت محتوایی آن بوده است، چنان‌که در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است: «أکثَرُ ما أخاف علی أمّتی من بعدی رجل یُناوِلُ القرآنَ یَضَعُهُ علی غیر مواضعه‌؛ بیشترین چیزی که از آن بر امت خود بیمناکم، این است که پس از من قرآن را در جایگاه واقعی و معنای درستش قرار ندهند».

[۱۳] . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۱۱۲.

یا نسبت به تفسیر به ‌رأی یا بی‌توجهی به سیاق و صدر و ذیل آیات هشدار داده شده است.

[۱۴] . همان، ص‌۱۱۰.


۴.۱.۶ - تأکید بر قرائت مثل قرائت مردم


روایاتی که مخاطبان را به قرائتی همگون با «قرائت مردم» فرا می‌خواند

[۱۵] . همان، ص‌۸۸‌.

یا توصیه می‌کند که قرآن را چنان که آموخته‌اید قرائت کنید: «إقرؤا کما عُلِّمتُم».

[۱۶] . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۱‌.


۴.۱.۷ - استشهاد به قرآن


از این قبیل است روایاتی که در بیان احکام و مسائل اعتقادی و اخلاقی به قرآن استشهاد می‌کند و گویای صیانت قرآن از تحریف است.



مطالبی که درباره تاریخ قرآن و سیر تدوین آن از اهلبیت رسیده بسیار فراوان و پایه‌گذار دانش و نگرش ویژه‌ای در این شاخه علوم قرآنی است؛

۵.۱ - دسته‌بندی روایات این باب



۵.۱.۱ - مدت نزول قرآن


مثلا دسته‌ای از روایات درباره مدت نزول قرآن آمده است.

[۱۷] . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸.

در همین روایات به تدریجی بودن نزول و تناسب میان ‌نزول و شرایط زمانی اشاره شده است. امام‌صادق(علیه السلام) فرمود: «و کان لا یبلغه إلاّ فی وقت استحقاق الخطاب».

[۱۸] . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸.


۵.۱.۲ - کیفیت نزول قرآن


دسته‌ای ازاین‌روایات نیز ناظر به کیفیت نزول وحی و شرایط و حالات پیامبر است و مبادی تاریخ قرآن را روشن می‌سازد.

[۱۹] . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۸۶‌، ص‌۸۲‌ـ‌۱۹۴.


۵.۱.۳ - کیفیت جمع قرآن


دسته‌ای دیگر از روایات در کیفیت جمع قرآن آمده، چنان‌که می‌گوید: قرآن پس از پیامبر در میان دو جلد قرار گرفت.



[۲۰] . ر. ک: کاوشی در جمع قرآن؛ المصاحف، ج‌۱، ص‌۱۵۳؛ فضائل القرآن، ص‌۲۵.

بسیاری از منابع نیز این نکته را یادآور شده‌اند که پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله)امیرمؤمنان، امام‌علی(علیه السلام) سوگند یاد کرد که عبا بر دوش نگیرد، مگر آنکه قرآن را در مصحفی گردآورد و چنین کرد.




[۲۱] . الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ فضائل القرآن، ص‌۴۵؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۲۷؛ المصاحف، ج‌۱، ص‌۱۶۹.

ویژگی این مصحف آن بوده است که برگرفته از نوشته‌های قرآن بود که با اشراف پیامبر(صلی الله علیه وآله)نگارش شده بود و رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در هنگام رحلت آنها را در اختیار امیرمؤمنان(علیه السلام)گذاشت و سفارش کرد از ضایع شدن آن جلوگیری کند و علی(علیه السلام)آنها را مابین دو جلد گردآوری و منظّم‌کرد.



[۲۲] . تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۷۲۶.

یکی از عوامل مؤثر بر درست‌خوانی قرآن، نقطه‌گذاری کلمات آن است که در زبان عربی در آن زمان مرسوم نبود و برای نخستین بار به دست ابوالاسود دوئلی (م. ۶۹ ق.)


[۲۳] . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۸، ۳۴۹.

که اصول علم نحو را از امام علی(علیه السلام)آموخته بود انجام گرفت و حتی برپایه برخی روایات این کار به فرمان آن حضرت انجام شد.

[۲۴] . صبح الاعشی، ج‌۳، ص‌۱۵۱.

یکی دیگر از تلاشهای نخستین و ضروری اهلبیت کتابت قرآن بود. امام علی(علیه السلام) به شهادت اسناد و مدارک قرآنهایی را نوشت. در روایات بسیاری از اهلبیت و دیگران نقل شده است، که آن حضرت مصحفی را با دست خود نوشت.


[۲۵] . بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۹۹.

بی‌تردید این مصحف تا سالها در اختیار خاندان آن حضرت بوده است. ابن‌ ندیم می‌گوید: این مصحف نزد آل‌جعفر بود و من آن را در زمان خودمان نزد ابویعلی حمزه حسنی دیدم که برخی اوراق آن از بین رفته بود و به خط امام بود.


[۲۶] . الفهرست، ص‌۳۰.

افزون بر این هم‌اکنون در کتابخانه‌ها و موزه‌ها مصحفهایی وجود دارد که گفته می‌شود به خط امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)است؛ همچنین مصحفهایی منسوب به امام حسن مجتبی و امام رضا(علیهما السلام)وجود دارد.



[۲۷] . مصحف امام علی<(علیه السلام)، ص‌187؛ خوشنویسی در خدمت کتابت قرآن، ص‌32.

زرقانی از مصحفی با خط امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)یاد می‌کند که به خط کوفی نگاشته شده است.

[۲۸] . مناهل العرفان، ج‌۱، ص‌۲۸۴.

بدون شک مصحفهای موجود با ویژگیهای مصحف امام سازگار نیست. از سوی دیگر امیرمؤمنان(علیه السلام) در خط کوفی از خوشنویسان به شمار می‌رفته، بلکه او را در نگارش این نوع خط بی‌همتا دانسته‌اند.



[۲۹] . فهرست نسخه‌های خطی گنجینه قرآن، ص‌۱۱؛ خوشنویسی در خدمت کتابت قرآن، ص‌۳۲‌ـ‌۳۷.

به همین سبب آن حضرت در مدت ۲۵ سال خانه‌نشینی افزون بر تألیف کتابها، به ‌کتابت قرآن روی آورده‌اند.


[۳۰] . تاریخ قرآن، ص‌۳۷۲، ۳۷۴.




دانش اسباب نزول قرآن در تفسیر، فقه و علوم حدیث جایگاهی دارد که اهلبیت نیز به آن نظر داشته‌اند. برخی آیات قرآن کریم سبب نزول خاصی ندارد؛ ولی برخی دیگر دارای سبب نزول خاصی است که در روایات اهلبیت(علیهم السلام)از جهات گوناگون درباره آن بحث شده است.

۵.۱ - دسته‌بندی روایات این باب


این روایات چند دسته است:

۶.۱.۱ - اهمیت اسباب نزول در فهم آیه


روایاتی که به بیان اهمیت اسباب نزول در فهم آیه پرداخته است؛ مانند اینکه امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)می‌فرماید: «ما نَزَلَتْ آیة إلاّ و أنا عَلِمْتُ فیما نَزَلَتْ و أین نزلت و علی مَن نزلت؛ آیه‌ای نازل نشده است، مگر اینکه می‌دانم که درباره چه چیزی و کجا و بر چه کسی نازل شده است».





[۳۱] . الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۷؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۳.

یا اخباری که یکی از ویژگیهای مصحف امام علی(علیه السلام) را بیان سبب نزول آیات دانسته است.



[۳۲] . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۵۴‌؛ التمهید، ج‌۱، ص‌۲۹۲.

برخی روایات این مصحف را مشتمل بر بیان زمان نزول آیات و ترتیب تاریخی آن دانسته‌اند.


[۳۳] . مصحف امام علی (علیه السلام)، ص‌۱۱۹‌ـ‌۱۲۰.


۶.۱.۲ - عدم مخصص بودن سبب نزول آیه


روایاتی که می‌گوید سبب نزول مخصص و محدود کننده پیام آیه نیست، چنان که امام باقر(علیه السلام)فرموده‌اند: اگر آیه‌ای که درباره قومی نازل می‌شد فقط به آن قوم اختصاص داشت باید با مرگ آن قوم زمان آن آیه نیز سپری می‌شد و در این صورت چیزی از قرآن نمی‌ماند، در حالی که قرآن تا هنگامی که زمین و آسمان برقرار است جریان دارد و هر قومی آیه‌ای دارد که آن را تلاوت می‌کند.



[۳۴] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۱۱۵.

در روایاتی دیگر قرآن به خورشید و ماه تشبیه شده و ناظر بودن به موارد خاص را محدود کننده پیام و دلالت آیه ندانسته‌اند.


[۳۵] . تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۲۰۴.


۶.۱.۳ - فضای نزول آیات


دسته‌ای دیگر از روایات برای بیان احکام فقهی به شرایط نزول آیه و مشکلات مخاطبان اشاره و فضای نزول آیه را بیان کرده است؛ مانند روایتی که از امام رضا(علیه السلام) در ذیل آیه «نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم»

(بقره/۲،۲۲۳)
درباره عمل یهودیان (که ‌مباشرت با همسر را در بعضی حالات جایز نمی‌دانستند) نقل شده است.


[۳۶] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۶۳‌.




منشأ طرح این موضوع در کتابهای علوم قرآن روایاتی از امام‌باقر(علیه السلام)و امام کاظم(علیه السلام) بدین عبارتهاست: «ما‌فی القرآن آیةٌ إلاّ و لها ظهرٌ و بطنٌ»، «إن‌القرآن له ظهرٌ و بطنٌ».






[۳۷] . الکافی، ج‌۱، ص‌۳۷۴؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۱‌؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۵۵۰‌، ح‌۲۴۶۱.

نقل این روایات زمینه‌ساز پرسشهای فراوانی در معنای این احادیث، اعتبار اسناد و کاوش درباره تفسیر باطنی شده است.




[۳۸] . احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۵۲۴‌ـ‌۵۲۵‌؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۷۳.

زرکشی یکی از فصول کتاب علوم قرآنی خود را به این بحث اختصاص داده



[۳۹] . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۸.

و سیوطی نیز در کتاب الاتقان آن را پی گرفته است.

[۴۰] . الاتقان، ج‌۲، ص‌۳.


۷.۱ - تفسیر بطنی قرآن


طرح گسترده این روایات از سوی اهلبیت(علیهم السلام) زمینه تقسیم‌بندی استنباط از آیات و توجه به لایه‌های گوناگون معنایی را از سوی مفسران پیرو اهلبیت فراهم کرده است گروهی از اسماعیلیه با استناد به این روایات تفسیر باطنی را پدید آورده و کتابهایی در این گرایش تألیف کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به تأویل الدعائم قاضی نعمان تمیمی (م. ۳۶۳ ق.) اشاره کرد و در برابر، قرآن‌پژوهان بسیاری از شیعه و سنی این گرایش را سوء استفاده از روایات بطون دانسته و روش تفسیر بطنی را نقد کرده‌اند.



[۴۱] . التفسیر و المفسرون، ج‌۲، ص‌۲۴۰‌ـ‌۲۵۳؛ شناخت قرآن، ص‌۴۴۹‌ـ‌۴۶۰.

از سوی دیگر به این بهانه که این روایات دستاویز باطنیان قرار گرفته نمی‌توان بطون داشتن قرآن را منکر شد، ازاین‌رو کسانی با بهره‌گیری از روایات اهلبیت(علیهم السلام)به قاعده‌مند کردن آن پرداخته‌اند؛ مانند اینکه معنای بطنی باید شاهد و دلیلی از قرآن داشته باشد، چنان که در روایت امام باقر(علیه السلام) آمده است: «لیس معنی شیء مِن کتابِ‌اللّهِ إلاّ علیه دلیلٌ ناطقٌ عن اللّهِ فی کتابه ممّا لا‌یَعْلَمُهُ الناسُ... إنّ لِکتابِ اللّه ظاهراً و باطناً».




[۴۲] . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۷۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۰.




واژه اعجاز پس از عصر اهلبیت پدید آمده و در روایات اهلبیت با تعبیر آیت، حجت و بیّنه از آن یاد شده است. تنها در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیه السلام) از قرآن به معجزه نیز تعبیر شده است: «القرآنُ الّذی أَبانَ فیه نُبوَّتَه و أَظْهَرَ به آیَتَه و معجزتَه».



[۴۳] . تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۰۲؛ بحارالانوار، ج‌۹، ص‌۱۸۲.

و مقصود از معجزه همان معنای اصطلاحی آن است؛ لیکن محققان انتساب این تفسیر به اهلبیت را تأیید نکرده‌اند.






[۴۴] . معجم رجال الحدیث، ج‌۱۳، ص‌۱۵۷؛ ج‌۱۸، ص‌۱۶۳‌ـ‌۱۶۴؛ آشنایی با تفاسیر قرآن، ص‌۲۰؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌۲۳۳.

در برخی از روایات از دیگر امامان اهلبیت(علیهم السلام) مانند امام رضا(علیه السلام)از حجت آیت و معجزه بودن آن در نظم سخن رفته است: «فعَظَّمَ الحجةَ فیه والآیةَ المعجزةَ فی نَظْمِهِ»،


[۴۵] . بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۱۰.

چنان که در خطبه حضرت زهرا(علیها السلام)از قرآن تعبیر به بینه شده

[۴۶] . الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۵۸.

و از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که گروهی از یهودیان از آن حضرت پرسیدند: أیّ معجز یدل علی نبوة محمد؟ و امام(علیه السلام)فرمودند: «کِتابُه المُهَیْمِنُ الباهِرُ لِعقولِ النّاظرینَ».


[۴۷] . بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۲۴۴.

به یقین اهلبیت(علیهم السلام) به قرآن به عنوان دلیل و شاهد نبوت پیامبر توجه ویژه داشته و در استدلالهای خود از فصاحت و بلاغت، نظم معنایی، اعجاز محتوایی و معرفی آن به عنوان سند حقانیت پیامبر، یاد کرده و به آن استناد جسته‌اند.

۸.۱ - روایات در باب اعجار قرآن


نکاتی که درباره اعجاز قرآن در سخنان اهلبیت مطرح شده به شرح زیر است:

۸.۱.۱ - معجزه بودن قرآن


سبب انتخاب کتاب و سخن به عنوان معجزه و دلیل بر رسالت، در برابر معجزات دیگر پیامبران چون عصا و ید بیضای موسی، بینا شدن و شفا یافتن بیماران به دست حضرت عیسی. برخلاف دیدگاه کسانی که پنداشته‌اند نخستین بار قاضی عبدالجبار اسدآبادی (م. ۴۱۵ ق.) این نکته مطرح کرده،


[۴۸] . المغنی، اسد آبادی، ج‌۱۶، ص‌۲۰۵.

اولین بار در روایتی از امام رضا(علیه السلام)آمده است.


[۴۹] . بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۲۴۴؛ ج‌۱۷، ص‌۲۱۰.

نکته مهم در این روایت آن است که حضرت رضا(علیه السلام)، بُعد معنایی و شیوه استدلال قرآن را ملاک اعجاز آن معرفی می‌کند؛ نه فصاحت و بلاغت آن و می‌فرماید: خداوند پیامبر(صلی الله علیه وآله)را در زمانی فرستاد که سخنوری زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و حکمتهای شیوا آورد که گفتار آنها را باطل و حجّت را بر آنها تمام‌کرد.

۸.۱.۲ - ادغام معارف با سند حقانیت


بیان فلسفه ادغام پیامهای هدایتی پیامبر در سند نبوت و حقانیت او، زیرا در میان پیامبران پیشین دستورالعملهای هدایتی از معجزات جدا بود؛ اما در مورد پیامبر اسلام کتاب الهی همان معجزه و سند رسالت او قرار گرفت، چنان که امام‌صادق(علیه السلام)فرمود: خداوند آن را دلیل بر صدق راستگویان و جدایی آنان از دروغگویان قرار داد.


[۵۰] . همان، ج‌۱۱، ص‌۷۱.

در روایتی دیگر منسوب به امام عسکری(علیه السلام) آمده است که قرآن نبی بودن و آیت بودن را آشکار می‌سازد: «أبان فیه نبوَّتَه و أظْهَرَ آیَتَه و معجزتَه»،




[۵۱] . بحارالانوار، ج‌۹، ص‌۱۸۲؛ تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۰۲.

ازاین‌رو در منظر اهلبیت قرآن بر اثر ابدی بودن آشکارتر از معجزات پیامبران پیشین معجزه و دلیل آشکار بر نبوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)می‌گردد.



[۵۲] . تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۱۰.


۸.۱.۳ - امی بودن پیامبر


یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن ویژگی آورنده آن، یعنی امّی بودن پیامبر است. اینکه پیامبر تا پیش از بعثت نزد هیچ کس درس نخوانده با این وجود معارف بلند قرآنی را آورده هرچند در برخی آیات


(اعراف/۷، ۱۵۷؛ عنکبوت/۲۹، ۴۸)
مطرح شده؛ اما در میان مسلمانان و در تقریر اعجاز و اثبات سندیت قرآن برای رسالت در روایات اهلبیت مطرح شده است: «رجل منکم لایَقرَأ و لا یَکتُب و لم یَدرُس کتاباً و لا اختلف إلی عالم و لا تَعَلَّم من أحد... ثم أوتی جوامعَ العلم، علم الأولین والآخرین».

[۵۳] . همان، ص‌۱۵۳.

این مقدمه در تقریر استدلال، کمتر مورد توجه اعجاز پژوهان قرار گرفته، به ویژه کسانی که بر اعجاز بیانی و فصاحت و بلاغت تأکید می‌کنند، زیرا ممکن است انسانی درس ناخوانده در سخن گفتن چیره‌دست باشد؛ اما نمی‌تواند معارف بلند بیاورد و حکمتها و تاریخ پیشینیان را بیان کند. علامه مجلسی در این باره می‌گوید: ظهور قرآن عظیم از کسی که از آغاز‌ تولد تا پایان عمر هرگز نزد انسانی تعلیم نگرفته و چشم به کتابی ندوخته از بزرگ‌ترین معجزات است.


[۵۴] . بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۸۱.


۸.۱.۴ - ویژگیهای محتوایی قرآن


هرچند برخی از روایات اهلبیت به نظم قرآن اشاره دارد؛


[۵۵] . همان، ص‌۲۱۰.

اما شماری ازاین ‌روایات ضمن معرفی قرآن به عنوان سند رسالت پیامبر بر اعجاز محتوایی تکیه


[۵۶] . ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۴.

و ویژگیهای محتوایی قرآن مانند جاذبه، جاودانگی، جامعیت، عمومیت، تأثیر شگرف اخلاقی و اجتماعی، پاسخگو بودن و جدید بودن قرآن را مطرح می‌کند. طرح مسائل عمیق توحید و معاد و اسرار خلقت در شکل استوار و متین آن توسط فردی امّی در جزیرة العرب حقیقتاً از مسائلی بود که می‌بایست قرآن‌پژوهان، آن را مورد توجه قرار داده، به عنوان مهم‌ترین وجه اعجاز قرآن مطرح سازند، به ویژه آنکه قرآن خود را بارها با اوصاف هدایتگری، شفاء، نور، بصائر و... معرفی کرده است.



(بقره/۲،۱۸۵، انعام/۶‌، ۱۰۴، اسراء/۱۷، ۸۲‌، مائده/۵‌، ۱۵، یوسف/۱۲، ۱۱۱، نحل/۱۶، ۸۹)
این اوصاف بیانگر ویژگیهای مربوط به محتوا و معنای قرآن است؛ نه واژگان و عبارات و جنبه‌های ادبی و زبانی آن. آیات تحدّی نیز اگر ناظر به خصوص اعجاز محتوایی نباشد، ناظر به اعجاز معینی نیز نیست. تکیه اهلبیت بر شناساندن محتوای قرآن و ذکر عظمت شأن آن بر محور معانی و معارف صحیح جریان متمایزی را در گرایش به علوم قرآن نشان‌می‌دهد.



در روایات اهلبیت(علیهم السلام)آگاهی از محکم و متشابه قرآن ضرورتی گزیرناپذیر و مقدمه فهم و تفسیر قرآن شناخته شده است. قرآن دارای وجوه پنج‌گانه و یکی از وجوه آن، محکم و متشابه است و درباره آن گفته شده: به محکمات عمل و متشابهات را رها کنید


[۵۷] . مستدرک الوسائل، ج‌۴، ص‌۲۳۴.


۹.۱ - تعریف محکم و متشابه در روایات


یا در روایتی در معنای تشابه گفته شده: متشابه چیزی است که برخی از آن با برخی دیگر شباهت دارد.


[۵۸] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸۳.

در روایتی دیگر همین تقسیم انجام گرفته، اما حوزه آیات محکم عمل و اعتقاد و حوزه آیات متشابه تنها اعتقاد و ایمان تعیین شده است


[۵۹] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸۳.


۹.۲ - علم به محکم و متشابه، جواز تفسیر


و چون آگاهی از محکم و متشابه ضروری و معیار جواز تفسیر است، ضرورت فراگیری آن بازگو شده است، تا آنجا که امیرمؤمنان، علی(علیه السلام)آگاهی به آیات متشابه قرآن را از امتیازات خود و از آموخته‌هایش از محضر پیامبر معرفی کرده است.

[۶۰] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.


۹.۳ - تفسیر آیات متشابه در روایات


بخشی از روایات تفسیری اهلبیت به تفسیر آیات متشابه اختصاص دارد. آنان افزون بر یادآوری ضرورت توجه به این موضوع، برای شبهه‌زدایی، این دسته از آیات را تفسیر کرده‌اند، که نمونه‌ای از‌آنها در رساله محکم و متشابه سید مرتضی آمده است.

[۶۱] . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۱۳.




در قرآن کریم آیاتی درباره نسخ آمده و نخستین بار اهل بیت(علیهم السلام) به این موضوع و دسته‌بندی آیات احکام به دو قسم ناسخ و منسوخ و ضرورت آگاهی از آن در استنباط احکام پرداخته‌اند و پیش از ایشان کسی بدان توجه‌ نکرده است و همه آثاری که درباره نسخ نگاشته شده پس از قرن دوم است.

[۶۲] . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۲، ص‌۱۵۳.


۱۰.۱ - روایات در زمینه نسخ


روایات اهل بیت در زمینه نسخ چند دسته است:

۱۰.۱.۱ - تعریف ناسخ و منسوخ


یک دسته در تعریف ناسخ و منسوخ است؛ مانند: «الناسخ الثابت و المنسوخ مامضی».



[۶۳] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰، بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۳۸۳.

یا آمده است که ناسخ چیزی است که به آنها عمل می‌شود و منسوخ آن است که پیش از این به آن عمل می‌شده و آنگاه حکمی آمده که آن را نسخ کرده است.



[۶۴] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۳۸۳.


۱۰.۱.۲ - ضرورت آشنایی با ناسخ و منسوخ


دسته‌ای دیگر روایاتی است که اهل بیت قضات و مفتیان را به ضرورت آگاهی از آن توجه می‌داده‌اند؛ مانند روایتی که ابوعبدالرحمن سلمی نقل می‌کند که علی از قاضی‌ای پرسید: «آیا ناسخ و منسوخ را می‌شناسی؟ او گفت: نه. حضرت به او فرمودند: هم خودت هلاک شدی و هم دیگران را هلاک کردی.



[۶۵] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۲؛ الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۲۵۹.

دسته‌ای دیگر روایاتی از امیر‌مؤمنان، علی(علیه السلام) است که من ناسخ و منسوخ قرآن را می‌شناسم،


[۶۶] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.

و در روایتی آمده که آیه‌ای بر پیامبر نازل نشده، مگر اینکه آن آیه را بر من قرائت کرد و ناسخ و منسوخ آن را به من آموخت.

[۶۷] . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.


۱۰.۲ - معنای نسخ در لسان روایات


البته اصطلاح نسخ در روایات اهل بیت(علیهم السلام) به معنای رایج آن در همان عصر است و موارد تخصیص، تفسیر، استثنا و ترک عمل به حکم بر اثر تغییر شرایط و تبدیل موضوع را در بر می‌گیرد که از آن به‌«نسخ در اصطلاح مفسران سلف» تعبیر شده است.

[۶۸] . الناسخ و المنسوخ، ص‌۵ ـ ۶.




از دیگر محورهای علوم‌ ‌قرآن و مقدمات تفسیر آن آشنایی با عام و خاص است که قرآن‌پژوهان از ابعاد گوناگون درباره آن سخن گفته‌اند. روایات فراوانی از اهل بیت(علیهم السلام)در ضرورت توجه به انواع خطابهای قرآن و از جمله عام و خاص آمده است.

[۶۹] . بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۴، ۲۳.

به سبب اهمیت آشنایی با عام و خاص و نقش آن در تفسیر و فهم قرآن مفسران در قواعد تفسیر و اصولیان در علم اصول به تفصیل از آن سخن گفته‌اند؛ اما توجه اهل بیت به این موضوع پیش از دیگران بوده است، چنان‌که در رساله محکم و متشابه از امیرمؤمنان(علیه السلام)نقل شده که آن حضرت در ضمن بیان تقسیمات قرآن به خاص و عام اشاره کرده‌اند. در آن عصر سخنی از صحابه و تابعین درباره آن مطرح نشده است.

[۷۰] . همان، ص‌۴.


۱۱.۱ - دسته‌بندی عام و خاص توسط امام علی


در روایتی که نعمانی از امیرمؤمنان(علیه السلام)نقل می‌کند، حضرت عام و خاص در قرآن را بر چند دسته تقسیم می‌کند:

۱۱.۱.۱ - لفظ عام و معنا خاص


گروهی از آیات لفظ آنها عام و معنای آنها خاص است

۱۱.۱.۲ - لفظ خاص و معنا عام


و گروهی لفظ آن خاص و معنای آن عام است،

۱۱.۱.۳ - لفظ عام ولی مصداق واحد


در حالی که تعدادی دیگر از آیات به لفظ عام آمده؛ ولی مصداق واحدی دارد.


[۷۱] . همان، ص‌۲۳؛ آیات الناسخة و المنسوخه، ص‌۸۶.




در روایات اهلبیت با تعبیرهایی گوناگون به امثال قرآن اشاره شده است؛ به عنوان نمونه در روایتی آمده است: «إن‌القرآن نزل علی خمسة وجوه... و أمثال و اعتبروا بالامثال».


[۷۲] . الامالی، طوسی، ج‌۱، ص‌۳۵۷‌ـ‌۳۵۸؛ مستدرک الوسائل، ج‌۴، ص‌۲۳۴.

در رساله محکم و متشابه منسوب به سید مرتضی بحث مثلها آمده و معلوم نیست این بحث از خود سید است یا از اهلبیت؛

[۷۳] . بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۶۷‌.

اما به هر حال اهلبیت(علیهم السلام)نخستین کسانی‌اند که به مجموعه امثال قرآن اشاره و آن را با اهمیت وصف کرده‌اند و به تفسیر و تطبیق آیات تمثیلی عنایت خاص داشته‌اند، چنان که در روایتی از امام صادق در تفسیر آیه «اِنَّ اللّهَ لایَستَحییِ اَن یَضرِبَ مَثَلاً ما بَعوضَةً»

(بقره/۲،۲۶)
به راز انتخاب پشه در مَثَل اشاره شده و اینکه چرا خداوند حشره‌ای بسیار خرد را برگزیده، آنگاه میان پشه و فیل مقایسه و وجود ویژگیهای فیل در پشه یادآوری شده است


[۷۴] . مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۱۶۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۶۱.

یا درباره تشبیه منافقان به چوب: «کَاَنَّهُم خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»

(منافقون/۶۳‌،۴)
در روایتی از امام باقر(علیه السلام)آمده است که این تشبیه ازاین‌روست که آنان نه می‌شنوند و نه در می‌یابند.



[۷۵] . تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۳۸۴؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۸۷.




اهمیت بحث قصص از آن‌روست که بخش گسترده‌ای از آیات قرآن را قصه‌های اقوام پیشین و زندگی پیامبران الهی تشکیل می‌دهد. در روایات اهلبیت(علیهم السلام) اهداف و فلسفه تکرارها، توضیح و تفصیل داستانها و مرزبندی اخبار صحیح از ناصحیح مطرح شده است.

۱۳.۱ - روایات در باب قصص قرآن



۱۳.۱.۱ - توجه دادن به هدف قصص


آنان در موارد فراوانی ضمن تبیین قصص‌ قرآن به اهداف این قصص توجه کرده‌اند تا مخاطبان در پی آثار آن حرکت کنند.



[۷۶] . نهج البلاغه، خطبه‌های ۸۹‌، ۱۵۷، ۱۹۲.

قرآن می‌گوید: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَاَهُم بِالحَقِّ»،

(کهف/۱۸،۱۳)
ازاین‌رو در نهج‌البلاغه بارها با اشاره به داستان انبیای پیشین و حتی داستان ابلیس می‌گوید: پند بگیرید: «فاعتبروا»

[۷۷] . همان، ۱۹۲.

و در جایی می‌گوید: داستان آنان برای کسانی که عبرت بگیرند عبرت است. اهلبیت برای توجه دیگران به هدف قصه‌های قرآنی آنها را توضیح و تفصیل می‌دهند تا صورت قصه کامل و هدف آن واضح گردد.

[۷۸] . بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۳۳.

و این تفصیل برای آگاهی به جزئیات حال شخصیتهای داستان نیست، بلکه هدف از آن ترویج حق و اشاعه اصول اعتقادی و آشکار کردن اعتقاد باطل است.

[۷۹] . همان، ج‌۱۲، ص‌۲۷۵؛ ج‌۶۰‌، ص‌۱۹۵.

روایات فراوانی در این بخش نقل شده و نشان می‌دهد که اهلبیت تا چه اندازه زمینه گسترش و تفصیل قصص قرآن را فراهم کرده‌اند.

۱۳.۱.۲ - تصحیح داستانهای مردم


بخشی ازاین‌ روایات نیز ناظر به تصحیح داستانهاست که در فرهنگ عمومی جامعه به اسرائیلیات آمیخته شده بود. کتب روایی شیعه سرشار از احادیثی است که به تصحیح قصه‌ها و مخالفت جدی با روایات جعلی و اسرائیلی و رواج بازار قصه‌سرایانی پرداخته که هدف آنها سرگرم کردن مردم به امور واهی برای غفلت آنان از فساد حاکمان جور بوده است؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در اشاره به قصه‌ای ناسازگار با ساحت قدس عصمت حضرت داود(علیه السلام)فرمود: اگر کسی را نزد من آورند که معتقد باشد حضرت داود پیامبر، همسر اوریا را به همسری خود درآورده است وی را مستحق حدّ می‌دانم.

[۸۰] . مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۳۶.

امام باقر(علیه السلام)نیز کعب‌الاحبار را که از راویان اسرائیلیات بود، دروغگو معرفی فرمود


[۸۱] . الکافی، ج‌۴، ص‌۲۴۰.

و در مبارزه با قصه‌پردازان به آیه «و اِذَا رَاَیتَ الَّذینَ یَخوضونَ فی ءَایـتِنا»

(انعام/۶‌،۶۸)
استناد و آنان را مصداق ذیل آیه: «فَاَعرِض عَنهُم حَتّی یَخوضوا فی حَدیث غَیرِهِ»



[۸۲] . تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۳۶۲؛ بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۶۰.

شمرد. نمونه دیگر اینکه امام‌رضا(علیه السلام) در برابر آنچه به داود نسبت داده می‌شود، یعنی سستی در امر نماز و نسبت قتل و زنا که هرگز با شأن پیامبران سازگاری ندارد، اظهار شگفتی می‌کند


[۸۳] . عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ص‌۳۹۳.

و در روایتی می‌فرماید: «قصه گویانِ مخالف ‌فرهنگ اهلبیت از سفیهان‌اند».


[۸۴] . بحارالانوار، ج‌۲، ص‌۳۰، ح‌۱۳.


۱۳.۱.۳ - اهمیت قصص قرآن


بخشی از روایات اهلبیت درباره اهمیت قصص قرآن است و از نظر آنان قصص قرآن نافع‌ترین داستانها و بهترین آنهاست.



[۸۵] . همان، ص۳۶؛ ج۷۴، ص۱۱۴، ۱۳۳، ۲۹۰، ۳۴۳.


۱۳.۱.۴ - استناد به قصص در امور عملی


از روایات مهم اهلبیت(علیهم السلام) در بخش قصص، استناد به آیات برای امور عملی و به ویژه در بخش احکام است؛ مانند استفاده از قصه حضرت ابراهیم و داستان بنای کعبه و جانشینی وی، برای نفی امامت و رهبری هر ستمگری تا قیامت

[۸۶] . البرهان، ج‌۱، ص‌۳۲۳.

یا استناد به قصه حضرت موسی(علیه السلام) برای اثبات اشتراط وجوب امر به معروف و نهی از منکر به علم و آگاهی

[۸۷] . نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۸۰.

و نمونه‌ها در این باره فراوان است.



[۸۸] . ر. ک: فقه پژوهی قرآنی، ص‌۳۴۸ - ۳۵۳.


۱۳.۱.۵ - تقسیم‌بندی قصص قرآن


برخی‌روایات نیز به تقسیم‌بندی قصّه‌های قرآن می‌پردازد


[۸۹] . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۶۷‌ـ‌۶۸‌.

یا در مباحث کلامی به آنها استناد می‌جوید،





[۹۰] . البرهان، ج‌۵‌، ص‌۴۶۰؛ بحارالانوار، ج‌۳، ص۳۲۱؛ ج۱۰، ص۲۴۲؛ ج‌۱۱، ص‌۲۲۲؛ ج‌۱۲، ص‌۴۰.

یا قصه‌های قرآنی را به معنایی جز معنای ظاهری آن تأویل می‌کند.


[۹۱] . بحارالانوار، ج‌۵‌، ص‌۲۳۲؛ ج‌۱۱، ص‌۷۳.




اهلبیت(علیهم السلام) به درست‌خوانی و رعایت ترتیل قرآن توصیه کرده‌اند؛ ولی به اختلاف قرائات و لهجه‌ها نپرداخته‌اند. علم قرائت به تدریج رواج یافت و گروهی به «قاری» موسوم شدند؛ اما در میان مسلمانان قرائت رایج همان قرائت امیرمؤمنان(علیه السلام) و آن قرائت عاصم به روایت حفص‌بن سلیمان است.


[۹۲] . مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۷۸؛ مناهل العرفان، ج‌۱، ص‌۳۲۰‌ـ‌۳۲۱.

پدید آمدن قرائتهای هفت‌گانه نیز پس از عصر اهلبیت است و آنان تأکید داشتند که با قرائتی که مردم می‌خوانند بخوانید.


[۹۳] . الکافی، ج۲، ص۶۳۱‌، ۶۳۳‌؛ بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۲۹.


۱۴.۱ - نزول تک قرئتی قرآن


اهلبیت(علیهم السلام) به صراحت تأکید کرده‌اند که قرآن بر یک حرف نازل شده و پندار نزول قرآن بر ۷ حرف (به معنای ۷ قرائت) را تکذیب کرده‌اند.


[۹۴] . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۰‌؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۴۵، ۴۷.


۱۴.۲ - عدم توجیه و ترویج قرائات در روایات


در سخنان اهلبیت(علیهم السلام) دیده نشده که قرائت چندگانه را توجیه یا ترویج کرده باشند. البته برخی روایات تفسیری شبهه تحریف را تأیید می‌کند که محققان قرآنی به آن شبهات پاسخ داده‌اند



[۹۵] . ر. ک: صیانة القرآن من‌التحریف، ص‌۲۲۱؛ آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۳‌ـ‌۷۱.




برای آشنائی بیشتر به مقالات زیر مراجعه شود:
اهل بیت و قرآن
قرآن از منظر اهل بیت
نسبت اهل بیت و قرآن
سیره اهل بیت در قرائت
اوصاف مشترک اهل بیت و قرآن



 
۱. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰.
۲. . همان، ص‌۸‌.
۳. . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۸.
۴. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۹؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۶۰۱‌، ۶۲۷‌ـ‌۶۲۸‌.
۵. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲؛ الکافی، ج‌۲، ص‌۵۹۹‌.
۶. . همان؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
۷. . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۰۹‌؛ جامع احادیث الشیعه، ج‌۱۹، ص‌۸۹‌.
۸. . کمال الدین، ص‌۶۳‌، ۲۳۴‌ـ‌۲۷۹.
۹. . الکافی، ج‌۱، ص‌۱۹۱؛ کمال الدین، ج‌۱، ص‌۲۳۰.
۱۰. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۸‌؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۹‌؛ وسائل الشیعه، ج‌۲۷، ص‌۱۱۰.
۱۱. . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۶۹، الکافی، ج‌۱، ص‌۵۲‌.
۱۲. . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۷۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۰.
۱۳. . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۱۱۲.
۱۴. . همان، ص‌۱۱۰.
۱۵. . همان، ص‌۸۸‌.
۱۶. . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۱‌.
۱۷. . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸.
۱۸. . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸.
۱۹. . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۸۶‌، ص‌۸۲‌ـ‌۱۹۴.
۲۰. . ر. ک: کاوشی در جمع قرآن؛ المصاحف، ج‌۱، ص‌۱۵۳؛ فضائل القرآن، ص‌۲۵.
۲۱. . الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ فضائل القرآن، ص‌۴۵؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۲۷؛ المصاحف، ج‌۱، ص‌۱۶۹.
۲۲. . تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۹۳؛ نورالثقلین، ج‌۵‌، ص‌۷۲۶.
۲۳. . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۷۸، ۳۴۹.
۲۴. . صبح الاعشی، ج‌۳، ص‌۱۵۱.
۲۵. . بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۹۹.
۲۶. . الفهرست، ص‌۳۰.
۲۷. . مصحف امام علی<(علیه السلام)، ص‌187؛ خوشنویسی در خدمت کتابت قرآن، ص‌32.
۲۸. . مناهل العرفان، ج‌۱، ص‌۲۸۴.
۲۹. . فهرست نسخه‌های خطی گنجینه قرآن، ص‌۱۱؛ خوشنویسی در خدمت کتابت قرآن، ص‌۳۲‌ـ‌۳۷.
۳۰. . تاریخ قرآن، ص‌۳۷۲، ۳۷۴.
۳۱. . الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۵۷؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۷؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۳.
۳۲. . بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۵۴‌؛ التمهید، ج‌۱، ص‌۲۹۲.
۳۳. . مصحف امام علی (علیه السلام)، ص‌۱۱۹‌ـ‌۱۲۰.
۳۴. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۱۱۵.
۳۵. . تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۲۰۴.
۳۶. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱۱؛ مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۶۳‌.
۳۷. . الکافی، ج‌۱، ص‌۳۷۴؛ تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۱‌؛ کنزالعمال، ج‌۱، ص‌۵۵۰‌، ح‌۲۴۶۱.
۳۸. . احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۵۲۴‌ـ‌۵۲۵‌؛ المیزان، ج‌۳، ص‌۷۳.
۳۹. . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۸.
۴۰. . الاتقان، ج‌۲، ص‌۳.
۴۱. . التفسیر و المفسرون، ج‌۲، ص‌۲۴۰‌ـ‌۲۵۳؛ شناخت قرآن، ص‌۴۴۹‌ـ‌۴۶۰.
۴۲. . المحاسن، ج‌۱، ص‌۲۷۰؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۹۰.
۴۳. . تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۰۲؛ بحارالانوار، ج‌۹، ص‌۱۸۲.
۴۴. . معجم رجال الحدیث، ج‌۱۳، ص‌۱۵۷؛ ج‌۱۸، ص‌۱۶۳‌ـ‌۱۶۴؛ آشنایی با تفاسیر قرآن، ص‌۲۰؛ صیانة القرآن من التحریف، ص‌۲۳۳.
۴۵. . بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۱۰.
۴۶. . الاحتجاج، ج‌۱، ص‌۲۵۸.
۴۷. . بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۲۴۴.
۴۸. . المغنی، اسد آبادی، ج‌۱۶، ص‌۲۰۵.
۴۹. . بحارالانوار، ج‌۱۰، ص‌۲۴۴؛ ج‌۱۷، ص‌۲۱۰.
۵۰. . همان، ج‌۱۱، ص‌۷۱.
۵۱. . بحارالانوار، ج‌۹، ص‌۱۸۲؛ تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۰۲.
۵۲. . تفسیر منسوب به امام عسکری(علیه السلام)، ص‌۴۱۰.
۵۳. . همان، ص‌۱۵۳.
۵۴. . بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۱۸۱.
۵۵. . همان، ص‌۲۱۰.
۵۶. . ر. ک: الکافی، ج‌۱، ص‌۲۴.
۵۷. . مستدرک الوسائل، ج‌۴، ص‌۲۳۴.
۵۸. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸۳.
۵۹. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹‌، ص‌۳۸۳.
۶۰. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.
۶۱. . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۱۳.
۶۲. . البرهان فی علوم القرآن، ج‌۲، ص‌۱۵۳.
۶۳. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۰، بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۳۸۳.
۶۴. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۱؛ بحارالانوار، ج‌۸۹، ص‌۳۸۳.
۶۵. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۲؛ الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۲۵۹.
۶۶. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.
۶۷. . تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۴.
۶۸. . الناسخ و المنسوخ، ص‌۵ ـ ۶.
۶۹. . بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۴، ۲۳.
۷۰. . همان، ص‌۴.
۷۱. . همان، ص‌۲۳؛ آیات الناسخة و المنسوخه، ص‌۸۶.
۷۲. . الامالی، طوسی، ج‌۱، ص‌۳۵۷‌ـ‌۳۵۸؛ مستدرک الوسائل، ج‌۴، ص‌۲۳۴.
۷۳. . بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۶۷‌.
۷۴. . مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۱۶۵؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۱۶۱.
۷۵. . تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۳۸۴؛ مجمع البیان، ج‌۸‌، ص‌۳۸۷.
۷۶. . نهج البلاغه، خطبه‌های ۸۹‌، ۱۵۷، ۱۹۲.
۷۷. . همان، ۱۹۲.
۷۸. . بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۳۳.
۷۹. . همان، ج‌۱۲، ص‌۲۷۵؛ ج‌۶۰‌، ص‌۱۹۵.
۸۰. . مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۳۶.
۸۱. . الکافی، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
۸۲. . تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۳۶۲؛ بحارالانوار، ج‌۳، ص‌۲۶۰.
۸۳. . عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ص‌۳۹۳.
۸۴. . بحارالانوار، ج‌۲، ص‌۳۰، ح‌۱۳.
۸۵. . همان، ص۳۶؛ ج۷۴، ص۱۱۴، ۱۳۳، ۲۹۰، ۳۴۳.
۸۶. . البرهان، ج‌۱، ص‌۳۲۳.
۸۷. . نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۸۰.
۸۸. . ر. ک: فقه پژوهی قرآنی، ص‌۳۴۸ - ۳۵۳.
۸۹. . ر. ک: بحارالانوار، ج‌۹۰، ص‌۶۷‌ـ‌۶۸‌.
۹۰. . البرهان، ج‌۵‌، ص‌۴۶۰؛ بحارالانوار، ج‌۳، ص۳۲۱؛ ج۱۰، ص۲۴۲؛ ج‌۱۱، ص‌۲۲۲؛ ج‌۱۲، ص‌۴۰.
۹۱. . بحارالانوار، ج‌۵‌، ص‌۲۳۲؛ ج‌۱۱، ص‌۷۳.
۹۲. . مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۷۸؛ مناهل العرفان، ج‌۱، ص‌۳۲۰‌ـ‌۳۲۱.
۹۳. . الکافی، ج۲، ص۶۳۱‌، ۶۳۳‌؛ بحارالانوار، ج‌۸۲‌، ص‌۲۹.
۹۴. . الکافی، ج‌۲، ص‌۶۳۰‌؛ البرهان، ج‌۱، ص‌۴۵، ۴۷.
۹۵. . ر. ک: صیانة القرآن من‌التحریف، ص‌۲۲۱؛ آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۶۳‌ـ‌۷۱.




دانشنامه موضوعی قرآن.    




جعبه ابزار