• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعارض ادله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تعارض ادلّه، مبحثی در اصول فقه در باره تقابلِ ادله احکام و روش‌های رفع آن می‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - معنای تعارض در لغت
۲ - معنای اصطلاحی تعارض
۳ - جایگاه مبحث تعارض در علم اصول
۴ - آثار تألیف شده مستقل در باب تعارض
۵ - انگیزه طوسی از تألیف تهذیب
۶ - تعبیر رایج از تعارض در منابع اصولی
       ۶.۱ - مراد از تعادل
       ۶.۲ - مراد از تراجیح
۷ - علل پیدایش ادله متعارض
۸ - فرق تزاحم و تعارض
۹ - نسبت بین دو دلیل متعارض
۱۰ - نوع تنافی دو دلیل در تعارض ادله
۱۱ - شروط تحقق تعارض
       ۱۱.۱ - قطعی نبودن هیچ یک از دو دلیل
              ۱۱.۱.۱ - دلیل قطعی و ظنی
              ۱۱.۱.۲ - دو دلیل ظنی
              ۱۱.۱.۳ - مواردی از تعارض دو دلیل قطعی
       ۱۱.۲ - وجود شرائط حجیت
       ۱۱.۳ - وجود وحدت موضوع
              ۱۱.۳.۱ - موارد عدم تعارض
۱۲ - تعارض بدوی
       ۱۲.۱ - روش رفع تعارض بدوی
       ۱۲.۲ - وجوب رفع در صورت امکان رفع
       ۱۲.۳ - قاعده الجمع مهما امکن
              ۱۲.۳.۱ - تفاسیر از قاعده
۱۳ - جمع تبرعی
۱۴ - انواع جمع عرفی
       ۱۴.۱ - تخصص
       ۱۴.۲ - تخصیص
       ۱۴.۳ - تقیید
       ۱۴.۴ - ورود و حکومت
              ۱۴.۴.۱ - مراد از ورود
              ۱۴.۴.۲ - مراد از حکومت
       ۱۴.۵ - ظهور اقوی
              ۱۴.۵.۱ - جامع‌ترین راه
              ۱۴.۵.۲ - ضابطه در ظهور اقوی
۱۵ - مصادیق جمع عرفی
۱۶ - تعارض مستقر
۱۷ - فروض تعارض مستقر
       ۱۷.۱ - تعادل ادله
       ۱۷.۲ - عدم تعادل
۱۸ - تعارض مستقر در فرض تعادل
       ۱۸.۱ - مقتضای قاعده اولیه
              ۱۸.۱.۱ - بنابر مبنای طریقیت
              ۱۸.۱.۲ - بنابر مبنای سببیت
۱۹ - تعارض احادیث
       ۱۹.۱ - نظرات مهم در مسأله
              ۱۹.۱.۱ - مستند نظر نخست
              ۱۹.۱.۲ - مستند نظر دوم
       ۱۹.۲ - جمع بین احادیث
       ۱۹.۳ - نظرات دیگر
۲۰ - آراء اصولیان اهل‌سنت
       ۲۰.۱ - عدم امکان تعارض دو اماره
       ۲۰.۲ - نظر تمام اصولیان عامه
       ۲۰.۳ - معلوم نبودن تاریخ صدور دو نص
              ۲۰.۳.۱ - نظریه سقوط
              ۲۰.۳.۲ - نظریه تخییر
              ۲۰.۳.۳ - نظریه بصری معتزلی
              ۲۰.۳.۴ - آراء دیگر
              ۲۰.۳.۵ - شرط اصلی اقوال
۲۱ - ترجیح داشتن یکی از ادله
       ۲۱.۱ - مستند وجوب ترجیح
       ۲۱.۲ - مخالفان نظریه وجوب ترجیح
۲۲ - تقسیمات مرجحات در فقه امامی
۲۳ - تقسیم مرجحات به نظر شیخ انصاری
       ۲۳.۱ - مرجحات داخلی
              ۲۳.۱.۱ - مرجحات صدوری
              ۲۳.۱.۲ - مرجح جهتی
              ۲۳.۱.۳ - مرجح مضمونی
       ۲۳.۲ - مرجحات خارجی
۲۴ - نظر برخی در برخی مرجحات
۲۵ - اکتفا به مرجحات منصوص
۲۶ - فرض تعارض مرجحات
۲۷ - تقسیمات اهل‌سنت در مرجحات
۲۸ - تعارض بیش از دو دلیل
۲۹ - حل تعارض در موارد تنافی دو دلیل
۳۰ - تعارض میان سایر امارات
       ۳۰.۱ - اصولیان اهل‌سنت
       ۳۰.۲ - اصولیان شیعه
۳۱ - فهرست منابع
۳۲ - پانویس
۳۳ - منابع



تعارض در لغت به معنای یکدیگر را پیش آمدن، متعرض یکدیگر شدن و معارضه کردن با هم و معارضه به معنای در برابر دیگری پیش آمدن است.
[۱] احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۲، ص۸۵۳، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
[۲] المنجد فی اللغة والاعلام، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۸۲، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳] المعجم الوسیط، تألیف ابراهیم انیس و دیگران، ذیل «عرض»، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
[۴] ابن فارس، ج۴، ص۲۷۲.




در اصطلاح اصول فقه ، تعارض ، تنافی داشتنِ مقتضای دو یا چند دلیل با یکدیگر است، به طوری که با هم متضاد یا متناقض باشند،
[۵] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۶] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۷] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۲۹، دمشق ۱۹۹۲.
[۸] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۱، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
[۹] محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۸۳، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۱۰] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۷۶، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۱۱] عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۳۷، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
[۱۲] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
مانند آن‌که دلیلی بر وجوب کاری دلالت کند و دلیلی دیگر بر حرمت یا واجب نبودن آن.



مبحث تعارض ادله، به سبب تأثیر و اهمیت آن در استنباط احکام فقهی ، از مهم‌ترین مباحث اصول فقه است و در منابع اصولی همواره فصلی را به آن اختصاص داده‌اند؛ ازین‌رو، بیشتر محققان اصولی این مسئله را در شمار مسائل علم اصول آورده و از دیدگاهی که آن را مبحثی فرعی و استطرادی دانسته، انتقاد کرده‌اند.
[۱۳] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۴] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.




علاوه بر مؤلفان کتب اصولی جامع که در این باب بیش‌تر تعارض میان احادیث را تحلیل کرده‌اند، برخی فقها ، حتی شماری از یاران امامان شیعه علیهم‌السلام، آثار مستقلی در این باره نگاشته‌اند، مانند آثار متعددی که با عنوان « الحدیثین المختلفین » یا « اختلاف الحدیث »
[۱۵] احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۸۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
[۱۶] احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۲۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
[۱۷] احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
[۱۸] احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۴۰۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
[۱۹] احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۸۴، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
[۲۰] محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۰، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
[۲۱] محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۸۱، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
یا « الجمع بین الاخبارالمتعارضة» یا « التعادل و التراجیح »
[۲۲] آقابزرگ طهرانی، الذریعة فی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
[۲۳] آقابزرگ طهرانی، الذریعة فی تصانیف الشیعه، ج۵، ص۱۳۵.
تألیف شده است.



شیخ طوسی در مقدمه تهذیب و استبصار
[۲۵] محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۳، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
انگیزه اصلی خود را از تألیف این دو کتاب توجه ویژه به احادیث متعارض و چگونگی جمع کردن آن‌ها بیان کرده است.



در منابع اصولی ، به جای تعارض ، بیشتر از تعبیر « تعادل و تراجیح (ترجیح)» استفاده می‌شود که موضوع آن‌ها غالباً احادیث متعارض است.

۶.۱ - مراد از تعادل


مراد از تعادل آن است که دو دلیل متعارض از تمام جهات برابر و هم‌سنگ باشند و هیچ‌یک بر دیگری برتری نداشته باشد
[۲۶] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۷، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۲۷] محمدجواد مغنیه، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ج۱، ص۴۲۸، بیروت ۱۹۸۰، چاپ افست قم (بی تا).
[۲۸] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.

البته گفته شده که بیش‌تر اصولیان اهل‌سنت ، تعادل را در معنای تعارض به کار برده‌اند.
[۲۹] محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۷۹، پانویس ۱، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷


۶.۲ - مراد از تراجیح


مراد از ترجیح یا تراجیح وجود یک یا چند ویژگی معیّن در یکی از دو دلیل متعارض است که آن را بر دیگری برتری دهد.
[۳۰] علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۴، ص۴۶۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۳۱] حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۳۲] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.

برخی اصولیان هم مراد از ترجیح را مقدّم داشتن یکی از دو دلیل به سبب وجود مزیتی در آن، که فعل مجتهد است، دانسته‌اند.
[۳۳] محمد بن نظام الدین عبدالعلی انصاری، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۴، در محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، (بی جا) : دارالفکر، (بی تا).
[۳۴] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۲، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۳۵] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۳۶] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۳ـ ۱۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.




از دیدگاه برخی اصولیان، اسباب و عوامل گوناگونی موجب پیدایش ادله متعارض ، بویژه احادیث متعارض، شده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
صدور برخی احادیث از باب تقیه ، انتقال نیافتن بسیاری از قراین و شواهد متعلق به نصوص شرعی هنگام روایت کردن آنها، تصرف راویان در الفاظ احادیث و نقل به معنا کردن در بسیاری موارد، وقوع جعل و تزویر در احادیث از سوی حدیث سازان و دروغ پردازان که حتی در زمان امامان علیهم‌السلام نیز رایج بوده است، بریدگی ( تقطیع ) احادیث در برخی منابع حدیثی ، شیوه تدریجی بیان برخی احکام به علل خاص ، غفلت از این نکته که برخی پاسخ‌هایی که ائمه به سؤالات افراد می‌داده‌اند کاملاً جنبه شخصی و مصداقی داشته و متناسب با شرایط و مسائل خاص آن‌ها بوده است و بالاخره ضعف علمی و کم آشناییِ شماری از راویان با دقایق زبان عربی .
[۳۷] یوسف بن احمد بحرانی، الحدائِق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، ص۵ ـ ۸، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش.
[۳۸] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۸ـ۴۱، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۳۹] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۹ـ ۴۳۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.




بر خلاف تزاحم ــ که به نظر مشهور فقها تنافی موجود در آن به مرحله تحقق یافتنِ ( امتثالِ ) حکم شرعی باز می‌گردد ــ در تعارضِ ادله این تنافی، ناظر به مرحله تشریع است.
[۴۰] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۰۴، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۴۱] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.




دو دلیل متعارض ممکن است با یکدیگر متناقض باشند (مانند وجوب و عدم وجوب چیزی)، یا متضاد (مانند وجوب و حرمت چیزی).
شاید بتوان پذیرفت که موارد تضاد ادله نیز به گونه‌ای به تناقض می‌انجامد،
[۴۲] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
چنان‌که برخی مؤلفان کتاب اصولی
[۴۳] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۴۴] ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
نیز تعارض را همان تناقض دانسته‌اند.



تنافیِ دو دلیل در تعارض لازم نیست که ذاتی باشد، بلکه تنافی عَرَضی نیز کافی است.
مثلاً هر گاه حدیثی بر وجوب نماز جمعه و حدیث دیگر بر وجوب نماز ظهر در روز جمعه دلالت کند، این دو دلیل ذاتاً با هم تعارض ندارند، ولی با توجه به این‌که از ادله دیگر بر می‌آید که در ظهر جمعه تنها یک نماز واجب است، میان آن دو تعارض پدید می‌آید.
[۴۵] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶ـ۳۴۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۴۶] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.




در منابع اصولی برای تحقق تعارض به معنای یاد شده شروطی بیان شده است:
[۴۷] عبداللطیف برزنجی، التعارض والترجیح بین الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۶۲، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.


۱۱.۱ - قطعی نبودن هیچ یک از دو دلیل


نخست آن‌که هیچ‌یک از دو دلیل متعارض، قطعی و یقینی نباشد، زیرا اگر یکی از آن دو قطعی باشد، دلیل دیگر قطعاً نادرست است؛ ازین‌رو، اصولیان شیعه
[۴۸] حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۴۹] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۵۰] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۵۱] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و اهل‌سنّت
[۵۲] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۲، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۵۳] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۵۴] ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
[۵۵] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
ظنی بودن هر دو دلیل را شرط کرده‌اند.

۱۱.۱.۱ - دلیل قطعی و ظنی


حتی امکان تعارض میان دلیل قطعی و دلیل ظنی نیز نفی شده است.

۱۱.۱.۲ - دو دلیل ظنی


برخی اصولیان امامی تعارض میان دو دلیل ظنی را منوط به این دانسته‌اند که دست کم یکی از آن دو بالقوه ظنی باشد نه بالفعل ؛ یعنی، نوع دلیل از مقوله‌ای به شمار رود که معمولاً افاده ظن می‌کند.
[۵۶] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۵۷] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۵۸] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.


۱۱.۱.۳ - مواردی از تعارض دو دلیل قطعی


البته در پاره‌ای موارد، از جمله در باره احکام منسوخ ، امکان تعارض دو دلیل قطعی پذیرفته شده است
[۵۹] ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
[۶۰] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۷، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۶۱] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۶۲] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
و برخی مؤلفان اهل‌سنت
[۶۳] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
[۶۴] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۳، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
نیز با این تحلیل که تعارض تنها جنبه ظاهری دارد، به امکان تعارض میان دو دلیل قطعی، مانند دو آیه یا دو حدیث متواتر ، قائل‌اند.

۱۱.۲ - وجود شرائط حجیت


شرط دیگر تعارض آن است که هر دو دلیل متعارض شرایط حجیت را داشته باشند.
به بیان دیگر، هر یک از دو اماره بتواند مستقلاً مستند و دلیل یک حکم فقهی قرار گیرد وگرنه اماره‌ای که فاقد حجیت برای استنباط حکم شرعی باشد، نمی‌تواند طرف معارضه باشد.
[۶۵] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۰۳، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۶۶] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷ـ ۱۸۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۷] محمدجواد مغنیه، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ج۱، ص۴۳۱، بیروت ۱۹۸۰، چاپ افست قم (بی تا).


۱۱.۳ - وجود وحدت موضوع


سومین و مهم‌ترین شرط تعارض، وحدت موضوع است؛ یعنی، احکام متعارضی که از دو دلیل قابل استنباط است، در باره یک موضوع و قلمرو شمول آن دو بر هم منطبق باشد.
بنابراین، در مواردی که دو دلیل به دو موضوع متمایز بر می‌گردد، تعارضی متصور نیست.
[۶۸] علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، ج۱، ص۲۳۶، چاپ محمد حیدری، قم (بی تا).


۱۱.۳.۱ - موارد عدم تعارض


مثلاً میان ادله اجتهادی (ادله‌ای که مجتهد برای استنباط حکم شرعی واقعی به آن‌ها استناد می‌کند) و اصول عملی ، که کاربرد آن‌ها منحصراً در مواردی است که امکان دستیابی به حکم واقعی وجود ندارد، هیچ‌گاه تعارض پیش نمی‌آید.
[۶۹] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.

همچنین است در مواردی که یک دلیل عام یا مطلق وجود داشته باشد و دلیلی دیگر برخی از مصادیق حکم عام یا مطلق را از شمول آن خارج کند.
در این قبیل موارد، در نگاه اول به دو دلیل ، بظاهر نوعی تعارض میان آن دو دیده می‌شود ولی با تأمل بیش‌تر در مُفاد ادله، این تعارض اولیه برطرف می‌شود.



تعارض بین ادله اجتهادی و اصول عملی و همچنین تعارض بین عام و خاص را اصطلاحاً « تعارض بَدْوی یا اولیه » یا « تعارضِ غیرمستقر » ( ناپایدار ) می‌نامند.
[۷۰] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
[۷۱] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۵، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.


۱۲.۱ - روش رفع تعارض بدوی


فرآیند رفع تعارض بدوی میان دو دلیلِ ظاهراً متعارض، در اصطلاح اصولیان متأخر « جمع عرفی » یا « جمع دلالی ( دلالتی )» یا « جمع مقبول » نام گرفته و مراد از آن نوعی جمع کردن میان دو دلیل ، از راه تصرف کردن در ظهور یک دلیل به قرینه دلیل دیگر، به منظور حل تعارض آن‌هاست، به گونه‌ای که چنین تصرفی از دیدگاه عرف پذیرفتنی باشد.
[۷۲] محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۲، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۷۳] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۷۴] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۷۵] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.


۱۲.۲ - وجوب رفع در صورت امکان رفع


به نظر اجماعی یا مشهور اصولیان شیعه و اهل‌سنّت، در مواردی که کاربرد یکی از روش‌های جمع عرفی ممکن باشد، رفع تعارض از این طریق واجب است.
[۷۶] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۲۱۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت (بی تا).
[۷۷] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۷۸] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۸ـ ۳۸۹، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۷۹] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
[۸۰] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۵، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
[۸۱] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۰، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.


۱۲.۳ - قاعده الجمع مهما امکن


این قاعده ، که اجماعی بودن آن را در فقه امامی نخست ا بن ابی جمهور احسایی
[۸۲] ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۴، ص۱۳۶، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ ۱۹۸۵.
مطرح ساخته، گاه در زبان اصولیان اینگونه تعبیر می‌شود که جمع کردن میان دو دلیل متعارض تا حد ممکن، بر رها کردن آن‌ها اولویت دارد.
[۸۳] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۰، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.


۱۲.۳.۱ - تفاسیر از قاعده


این قضیه به گونه‌های مختلف می‌تواند تفسیر شود، از جمله بنا بر دیدگاه « جمع تأویلی »، باید تا حد امکان ، حتی با یاری جستن از تأویل دو دلیل متعارض و کنار نهادن معنای ظاهری آن‌ها، به هر دو دلیل تمسک کرد ولی به نظر شیخ انصاری
[۸۴] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۴ـ۷۵۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
این دیدگاه موجب ایجاد هرج و مرج در شناخت احکام فقهی می‌شود و بعلاوه با احادیث صریح و اجماع فقها ناسازگار است، زیرا از پرسش‌های راویان از امامان شیعه علیهم‌السلام و پاسخ‌های آنان بر می‌آید که در موارد بسیاری تعارض میان ادله با جمع کردن قابل رفع نیست.
[۸۵] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۳ـ ۲۷۶، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۸۶] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۶ـ۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۸۷] محمد حفناوی، التعارض و الترجیح، ج۱، ص۲۶۰ـ ۲۶۴، منصوره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.




هرگاه چگونگی جمع میان ادله در عرف و از دید خردمندان پذیرفتنی نباشد، آن را « جمع تبرعی » می‌نامند.
[۸۸] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۸۹] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.




در منابع اصولی امامیان و اهل‌سنّت انواع جمع عرفی، که وحدت موضوع میان دو دلیل متعارض و در نتیجه تعارض بدوی را بر طرف می‌کند، ذکر شده که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: تخصص ، تخصیص ، تقیید ، ورود و حکومت .
[۹۰] مرتضی حسینی فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ج۶، ص۱۰، تهران ۱۳۹۲.
[۹۱] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۱۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
[۹۲] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
[۹۳] محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۶۰، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.


۱۴.۱ - تخصص


مراد از تخصص آن است که موضوع یکی از دو دلیل حقیقتاً از شمول دلیل دیگر بیرون باشد، مانند آن‌که دلیلی بر حرمت خَمر و دلیلی دیگر بر حلال بودن سرکه ( خِلّ ) دلالت کند.
هرگاه ثابت شود که موضوع دو حکم متعارض به کلی با یکدیگر متفاوت است، دیگر تعارضی پدید نخواهد آمد.
[۹۴] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۹۵] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۹ـ ۴۳۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.


۱۴.۲ - تخصیص


در تخصیص، برخی مصادیق یک حکم عام به استناد دلیلی دیگر که با آن حکم تنافی دارد، با این‌که موضوعاً جزو آن است، از شمول آن حکم خارج می‌شود، مانند این‌که یک دلیل احترام گذاردن به همه دانشمندان را واجب شمارد و دلیل دیگر احترام گذاشتن به دانشمندان بدکردار را ممنوع کند.
[۹۶] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۴، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.

از شایع‌ترین موارد جمع عرفی ادله متعارض نزد فقهای شیعه و اهل‌سنت ، جمع میان دو حکم عام و خاص با تخصیص زدن عام است
[۹۷] محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶ـ۱۷۷، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
[۹۸] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۷۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۹۹] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۱۰۰] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۱، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
هر چند در باره راه حل تعارض عام و خاص دیدگاه‌های دیگری نیز وجود دارد.
[۱۰۱] علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۳۱۵، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۰۲] عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۳۸ـ۶۴۱، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).


۱۴.۳ - تقیید


تقیید مشابه تخصیص است، با این تفاوت که در تقیید دایره شمول حکم مطلق (نه عام) با دلیلی دیگر تقلیل می‌یابد (در حکم مطلق، بر خلاف عام، شمول حکم مستند به وجود شرایطی است که اصطلاحاً « مقدمات حکمت » نامیده می‌شود).
[۱۰۳] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۰۴] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۷۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۰۵] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۰۶] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۴۵ـ ۲۴۸، قم ۱۳۷۶ ش.
[۱۰۷] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۴، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۱۰۸] محمد حفناوی، التعارض و الترجیح، ج۱، ص۱۹۴ـ۲۰۵، منصوره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.


۱۴.۴ - ورود و حکومت


« ورود » و « حکومت » دو روش دیگر جمع کردن میان ادله است که اصولیان متأخر امامی ، از جمله شیخ انصاری ، آن را به شکل نظریه ای منسجم مطرح کرده‌اند.

۱۴.۴.۱ - مراد از ورود


مراد از «ورود» آن است که یک دلیل موضوع دلیلی دیگر را‌ به‌طور حقیقی بردارد و این امر مستند به نظر شارع ( تعبد ) باشد.
مثلاً اصول عملیه (اصل برائت ، تخییر و) هنگامی کاربرد می‌یابند که در باره موضوع مورد نظر، اماره ( دلیل ) معتبرِ شرعی وجود نداشته باشد و با ثبوت حجیت اماره در باره آن، دیگر زمینه‌ای برای اجرای اصل عملی باقی نمی‌ماند.
اصطلاحاً می‌گویند که دلیل معتبر شرعی بر دلیلی که حجیت اصل عملی را اثبات می‌کند « وارد » شده است.

۱۴.۴.۲ - مراد از حکومت


مراد از «حکومت» این است که یک دلیل شرعی ، مفسر و ناظر به دلیلی دیگر باشد و گستره موضوع آن را به گونه اعتباری (نه حقیقی ) بیشتر یا کم‌تر کند.
مانند آن‌که دلیلی بگوید که برای نماز خواندن داشتن طهارت لازم است و مراد از آن طهارت با آب باشد، آنگاه دلیلی دیگر تیمم کردن را هم نوعی طهارت فرض کند.
[۱۰۹] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۹۵ـ ۱۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۱۰] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۱۸ـ۴۲۴، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
[۱۱۱] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۱۰ـ ۷۱۵، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۱۱۲] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۷ـ ۳۵۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۱۳] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۸ـ ۵۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۱۱۴] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۲، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.


۱۴.۵ - ظهور اقوی


روش مهم دیگری که اصولیان برای جمع عرفی بیان داشته‌اند، اصل مقدّم بودن دلیلی است که از ظهور قوی‌تر یا صراحت بیشتری برخوردار است؛ ازین‌رو، مثلاً نص ( سخن آشکار و غیر قابل تأویل ) همواره بر غیر نص مقدّم داشته می‌شود.
در واقع دلیلی که از ظهور قوی‌تری برخوردار است خود به عنوان قرینه‌ای بر تصرف در ظهور دلیل دیگر به شمار می‌رود.
[۱۱۵] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۱ـ۳۸۲، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۱۱۶] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۹۷ـ۲۰۰، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۱۱۷] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۷، قم ۱۳۷۶ ش.


۱۴.۵.۱ - جامع‌ترین راه


به گفته میرزای نائینی تمامی موارد جمع عرفی به این راه باز می‌گردد و این روش جامع‌ترین شیوه جمع است.
[۱۱۸] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.


۱۴.۵.۲ - ضابطه در ظهور اقوی


به نظر عراقی ، تشخیص دلیلی که ظهور آن قوی‌تر است، به نظر عرف بستگی دارد و نمی‌توان برای آن ضابطه‌ای کلی تعیین کرد
[۱۱۹] محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۴، قسم ۲، ص۱۴۷، تقریرات درس آیة اللّه عراقی، ج ۴، قم: موسسة النشرالاسلامی، (بی تا).
زیرا اموری مانند قراین لفظی و غیرلفظی ، مناسبت حکم و موضوع و ویژگی‌های متکلم و مخاطب در آن دخیل است؛ ازین‌رو، تشخیص دادن «دلیلِ اَظهر» نیاز به دقت بسیار دارد.



در منابع اصولیِ امامیان برای این روش جمع عرفی مصادیقی ذکر شده، از جمله:
در موارد تعارض دلیل عام و دلیل مطلق ، دلیل عام که دلالتش آشکارتر است، مقدّم خواهد بود؛ هرگاه یکی از دو دلیل دارای قدر متیقن باشد، این دلیل پذیرفته می‌شود؛ در صورتی که دو دلیل عام در مصادیق مشترک متعارض باشند، دلیلی مقدّم است که با پذیرش آن، عام دیگر غیر قابل تخصیص و دارای مصادیق اندک نگردد؛ در تردید میان آن‌که یک دلیل ناسخ دلیل دیگر باشد یا مخصِص آن، حمل بر تخصیص که ظهور قوی‌تری دارد، سزاوارتر است، هر چند برخی، نَسخ را در مواردی مقدّم می‌دانند.
[۱۲۰] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۸ـ ۷۴۰، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۱۲۱] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۷۷ـ۳۸۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۲۲] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۴۳ـ ۴۵۵، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.




تعارضی را که با کاربرد قواعد جمع عرفی و مقبول نتوان بر طرف نمود، تعارض « مستقر » ( پایدار ) می‌نامند.
[۱۲۳] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۰، قم ۱۳۷۶ ش.
[۱۲۴] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۱۹، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.




تعارض مستقر خود دارای دو فرض است :

۱۷.۱ - تعادل ادله


تعادل ادله ، یعنی نبودن یک یا چند مزیت یا « مرجِّح » در یک طرف.

۱۷.۲ - عدم تعادل


عدم تعادل، یعنی وجود مرجّح در یک سوی تعارض .



در باره چگونگی مواجهه با تعارض مستقر در فرض تعادل ، در منابع اصولی شیعه و اهل‌سنّت آرای گوناگونی دیده می‌شود.

۱۸.۱ - مقتضای قاعده اولیه


اصولیان متأخر امامی در پاسخ به این پرسش که «مقتضای قاعده اولیه (با قطع نظر از ادله خاص مربوط به تعارض) به هنگام وقوع تعارض میان احادیث چیست» دو مبنا را از هم متمایز ساخته اند:
مبنای طریقیت و مبنای سببیت .

۱۸.۱.۱ - بنابر مبنای طریقیت


بنا بر مبنای طریقیت (یعنی آن‌که امارات شرعی ، مانند احادیث، از آن رو حجت و دلیل شرعی به شمار می‌روند که در بیش‌تر موارد ما را به حکم واقعی راهنمایی می‌کنند)، که نظر مشهور در میان علمای امامی است، اصل ، نفی هر دو دلیل ( تساقط ) است، زیرا از آن‌رو که تعبد و التزام داشتن به دو دلیل متعارض و عمل کردن به هر دو ممکن نیست، معلوم می‌شود که ادله ناظر بر حجیت احادیث ، به غیر موارد تعارض اختصاص دارد.
همچنین ترجیح دادن یک طرف تعارض بر دیگری، بدون آن‌که واجد امتیازی باشد، ترجیحی بدون دلیل ( ترجیح بِلامرجِّح ) است.
[۱۲۵] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۲۶] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۲۷] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۶ـ۴۶۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.

به تعبیر آخوند خراسانی
[۱۲۸] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۲ـ۳۸۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
هر چند تعارض، فقط موجب علم ما به عدم انطباقِ یکی از دو دلیل بر واقعیت می‌شود، با توجه به احتمال نادرست بودن هر یک از آن دو، نمی‌توان هیچ‌یک را قابل استناد دانست.
نظریه « تخییر » بر مبنای طریقیت، در منابع اصولی مردود شمرده شده است.
[۱۲۹] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۹۹ـ ۲۰۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۳۰] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۴۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۱۳۱] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۷ـ ۴۶۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.

با پذیرش مبنای طریقت، این بحث نیز مطرح شده که با فرض غیر قابل استناد بودن هر دو دلیل (تساقط)، آیا حجیت آن‌ها در مورد نفی حکم ثالث به قوّت خود باقی است یا نه.
مثلاً اگر مفاد دو دلیل متعارض وجوب و حرمت چیزی باشد، آیا می‌توان به استناد آن‌ها هر حکم دیگر را برای آن چیز (مانند اباحه ) نفی کرد؟ آخوند خراسانی
[۱۳۲] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
و میرزای نایینی
[۱۳۳] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۵۵ـ۷۵۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
هر یک با استدلالی قائل به این حجیت برای دو دلیل متعارض‌اند.
به نظر میرزای نایینی دلالت التزامیِ ادله متعارض اقتضا دارد که حکم ثالثی برای موضوع محلِّ تعارض وجود نداشته باشد.
[۱۳۴] محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۴، قسم ۲، ص۱۷۵ـ ۱۷۷، تقریرات درس آیة اللّه عراقی، ج ۴، قم: موسسة النشرالاسلامی، (بی تا).
[۱۳۵] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۷ـ۳۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۳۶] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۸ـ۴۷۱، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
[۱۳۷] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۵، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.


۱۸.۱.۲ - بنابر مبنای سببیت


بنا بر مبنای سببیت (یعنی این نظریه که ثبوت اماره شرعی بر یک حکم ، خود سبب شرعیِ این حکم شمرده می‌شود)، مقتضای اصل اولی در تعارض ادله به نظر برخی اصولیان تخییر است، زیرا با قطع نظر از این‌که مراد از سببیت کدام نوع آن باشد، از آن‌جا که عمل کردن به مفاد هر دو دلیل واجد مصلحت است، در واقع میان آن دو تزاحم روی داده و باید قائل به تخییر عقلی شد.
[۱۳۸] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۱ـ۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۳۹] عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۱، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).

در برابر، برخی دیگر مقتضای اصل را بر پایه نظریه سببیت هم تساقط دانسته
[۱۴۰] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۷۱ـ۳۷۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۴۱] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۵ـ۴۷۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
و شماری دیگر با قول به تفصیل در برخی موارد به تساقط و در موارد دیگر به تخییر قائل شده‌اند.
[۱۴۲] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۵ـ۳۸۷، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۱۴۳] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۵۸ـ۷۶۲، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.

پاره‌ای منابع اصولی فایده شناختن مقتضای قاعده اولیه در موارد تعارض ادله و ثمره این بحث را هم بیان داشته‌اند.
[۱۴۴] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۴۵] جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۰، قم ۱۳۷۶ ش.




هر چند مقتضای قاعده اولیه در مورد تعارض ادله به نظر مشهور و مقبول اصولیان امامی تساقط است، با توجه به این‌که حکم تعارض احادیث در احادیثی که به « اخبار عِلاجیه » مشهور است، بیان شده، این اتفاق نظر وجود دارد که مقتضای قاعده ثانوی تساقط نیست.
[۱۴۶] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۴۷] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۹، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).

به استناد احادیث متعدد ــ و به تعبیر شیخ انصاری
[۱۴۸] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
متواتر ــ نظر مشهور علمای شیعه آن است که در فرض تعادلِ ادله ، حکم آن تخییر شرعی ظاهری است.
[۱۴۹] محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۴ـ۵، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
[۱۵۰] حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۷ـ ۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۱۵۱] ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۲، تهران ۱۳۷۸.
[۱۵۲] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۵۳] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۹ـ ۳۹۱، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۱۵۴] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۳۳۸ـ ۳۴۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
[۱۵۵] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۸ـ ۴۸۶، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.

البته برخی محققان
[۱۵۶] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۰ـ ۲۱۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۵۷] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۳ـ۴۲۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۵۸] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۸ـ ۴۸۶، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
در سند و دلالت شماری از این احادیث و متواتر بودن آن‌ها مناقشه کرده و نظریه تخییر را نپذیرفته‌اند.

۱۹.۱ - نظرات مهم در مسأله


دو نظریه مهم دیگر در این باره، که مستند به احادیث است، عبارت‌اند از:
۱) توقف کردن در فتوا و احتیاط نمودن در عمل ( اِرجاء )
۲) وجوب التزام به دلیلی که با احتیاط سازگار است.

۱۹.۱.۱ - مستند نظر نخست


مستند نظر نخست چند حدیث از جمله مقبوله عمر بن حنظله و حدیث سماعة بن مهران
[۱۵۹] حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶.
[۱۶۰] حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۲۲.
است.
آیت اللّه خوئی
[۱۶۱] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۰۴ـ ۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
در سند و دلالت حدیث دوم مناقشه کرده است.

۱۹.۱.۲ - مستند نظر دوم


همچنین تنها مستند نظر دوم، که ظاهراً تنها در اثر ابن ابی جمهور احسایی
[۱۶۲] ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۴، ص۱۳۳، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ ۱۹۸۵.
نقل شده ( مرفوعه زرارهضعیف قلمداد شده است.
[۱۶۳] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲ـ۷۶۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۶۴] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
[۱۶۵] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.


۱۹.۲ - جمع بین احادیث


چگونگی جمع میان این احادیث و احادیث تخییر نیز مورد بحث است، از جمله این نظر مطرح شده که احادیثِ راجع به توقف، ناظر به حکم واقعی است نه ظاهری یا صرفاً در باره مواردی است که امکان ملاقات با امام علیه‌السلام وجود دارد.
[۱۶۶] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۵ـ۴۴۶، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۶۷] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۶۸] عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۵ـ۶۵۶، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
[۱۶۹] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۸۹ـ۴۹۲، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.


۱۹.۳ - نظرات دیگر


در منابع اصولی و حدیثی امامیان آرای دیگری نیز به استناد احادیث منقول یا به اقتضای جمع میان احادیث مطرح شده است، از جمله:
جواز تخییر و استحباب توقف، وجوب تخییر در عبادات محض و توقف در امور مالی ، لزوم تخییر در حق اللّه و توقف در حق الناس ، لزوم تخییر در مورد احکام مستحب و مکروه و توقف در سایر احکام، وجوب تخییر در مواردی که انجام دادن یک کار ضرورت دارد و توقف در موارد دیگر.
[۱۷۰] حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۸ـ۱۰۹.
[۱۷۲] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۶، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۷۳] عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۴، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).




اصولیان اهل‌سنّت نیز در فرض تعادل ( تعارض ) ادله آرای مختلفی بیان داشته‌اند.

۲۰.۱ - عدم امکان تعارض دو اماره


معدودی از آنان اصولاً امکان تعادل دو اماره را منکرند،
[۱۷۴] محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
البته برخی اصولیان تصریح کرده‌اند که آنچه ناممکن است، وقوع تعارض در نفس الامر و علم الاهی است ولی وقوع آن در ذهن مجتهد امکان دارد
[۱۷۵] ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۲۱۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت (بی تا).
[۱۷۶] محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۰، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.

[۱۷۷] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.


۲۰.۲ - نظر تمام اصولیان عامه


به نظر تمام اصولیان عامه در فرض تعارض میان نصوص ، هرگاه تاریخ صدور دو دلیل معلوم باشد، دلیل جدید ناسخِ دلیل پیشین تلقی خواهد شد،
[۱۷۸] محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
[۱۷۹] ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۱، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
[۱۸۰] محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۵۸، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
همچنانکه در موارد تعارض دو دلیل قطعی نیز این راه حل پذیرفته شده است
[۱۸۱] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰ـ۱۱۱، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۱۸۲] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.


۲۰.۳ - معلوم نبودن تاریخ صدور دو نص


اگر تاریخ صدور دو نص متعارضِ متعادل نامعلوم باشد چند قول در میان اهل‌سنت مطرح شده است:

۲۰.۳.۱ - نظریه سقوط


نظر مشهورتر در مذاهب گوناگون اهل‌سنّت این است که هر دو دلیل از حجیت ساقط می‌شوند ( تساقط ) و به مقتضای عقل یا ادله دیگر مانند قول صحابی یا قیاس استناد می‌گردد
[۱۸۳] محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۱۸۴] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۷، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
[۱۸۵] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۲، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
[۱۸۶] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۱، دمشق ۱۹۹۲.
[۱۸۷] محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۵۸ـ ۳۵۹، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.


۲۰.۳.۲ - نظریه تخییر


در برابر، نظریه تخییر هم پیروانی مهم دارد
[۱۸۸] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۳، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۱۸۹] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۱۹۰] محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.


۲۰.۳.۳ - نظریه بصری معتزلی


ابوالحسین بصری معتزلی
[۱۹۱] محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶ـ۱۷۷، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
بر این رأی است که در صورت امکانِ تخییر باید تخییر کرد و در غیر این صورت به اقتضای عقل حکم کرد.

۲۰.۳.۴ - آراء دیگر


آرای دیگری نیز در این باره مطرح شده است، از جمله لزوم تخییر در واجبات و تساقط در مباحات و محرّمات ، تساقط در مورد دو حدیث متعارض و تخییر در مورد دو قیاس متعارض.
[۱۹۲] محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۰ ـ۸۹۱، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.


۲۰.۳.۵ - شرط اصلی اقوال


در آرای یاد شده این پیش‌فرض وجود دارد که دو خبر متعارض، متعادل ( متکافِیء ) بوده و هیچ‌یک بر دیگری مزیتی ندارد.



بنا بر منابع اصولی شیعه و اهل‌سنت ، هرگاه یکی از دو دلیل متعارض از وجوهی خاص بر دلیل دیگر مزیتی داشته باشد، به نظرِ مشهور و حتی اجماعی فقها باید آن دلیل را بر دیگری ترجیح داد و دلیل دیگری را رها کرد.

۲۱.۱ - مستند وجوب ترجیح


مستند وجوب ترجیح در منابع شیعی ، اجماع و سیره قطعی و شمار قابل توجهی از احادیث علاجیه از جمله مقبوله عمر بن حنظله
[۱۹۳] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۶ـ ۴۳۸، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
[۱۹۴] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۱۹۵] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۱۲، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
و در منابع اهل‌سنّت اجماع فقها و احادیث و عقل
[۱۹۶] علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۴، ص۴۶۱، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۱۹۷] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۱۹۸] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۷۳ـ۴۷۴، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
بیان شده است.

۲۱.۲ - مخالفان نظریه وجوب ترجیح


وجوب ترجیح و حتی جواز عمل به آن در میان اصولیان امامی و اهل‌سنّت مخالفانی هم دارد.
[۱۹۹] محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۹۷، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۲۰۰] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۲۰۱] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۹۵ـ۳۹۶، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۲۰۲] محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۷۰، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
[۲۰۳] محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۱، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.




در منابع اصول فقه امامی مرجحات به گونه‌های مختلف تقسیم شده است، از جمله مرجحاتِ ناظر به سند ، متن و امور خارجی یا مرجحاتِ ناظر به سند، دلالت ، زمان ورود، متن و امور خارجی.
[۲۰۴] حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
[۲۰۵] ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۵، تهران ۱۳۷۸.
[۲۰۶] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۲۰۷] محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۳ـ ۴۴۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.




شیخ انصاری
[۲۰۸] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۸۳ به بعد، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
مرجحات را به دو نوع داخلی (یعنی مزایایی که در خود دلیل طرف تعارض وجود دارد) و خارجی (یعنی مزیت‌هایی که با قطع نظر از دلیل مزبور، خود وجود مستقلی دارند) تقسیم کرده است.

۲۳.۱ - مرجحات داخلی


مرجحات داخلی خود به سه بخش تقسیم می‌شوند: مرجحات صدوری ، جهتی و مضمونی .

۲۳.۱.۱ - مرجحات صدوری


مراد از مرجحات صدوری، مرجحاتی است که احتمال اصل صدور حدیث را قوّت می‌بخشد، چه به سند آن بر گردد، مانند صفات راوی حدیث (از قبیل عدالت ، فقاهت ، وثاقت ، صداقت ، ورع و قدرت ضبط )، چه به متن آن، مانند فصیح‌تر بودن یک دلیل یا مغشوش بودن متن دلیل دیگر.

۲۳.۱.۲ - مرجح جهتی


مرجح جهتی، به جهت صدور باز می‌گردد، مانند مخالف بودن دلیل با دیدگاه عامه به سبب صدور آن از باب تقیه .

۲۳.۱.۳ - مرجح مضمونی


مرجح مضمونی در باره محتوای دلیل است، مانند ترجیح نقل به لفظ بر نقل به معنا .
[۲۰۹] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۳ـ۲۲۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.


۲۳.۲ - مرجحات خارجی


از مصادیق مرجحات خارجی می‌توان به این موارد اشاره کرد: شهرت عملی یا روایی ، موافقت با قرآن و سنت متواتر و موافقت با اصل (اصطلاحاً گفته می‌شود « مقرِّر » یعنی دلیل موافق با اصل بر « ناقل » یعنی دلیل مخالفِ اصل ترجیح دارد).
.
[۲۱۱] جعفر بن حسن محقق حلّی، معارج الاصول، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ محمدحسین رضوی، قم ۱۴۰۳.
[۲۱۲] ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۷، تهران ۱۳۷۸.




به نظر برخی اصولیان امامی، شماری از مرجحات یاد شده، از جمله موافقت با قرآن ، شهرت و صدور حکم از باب تقیه اصولاً مرجح به شمار نمی‌رود، بلکه موجب عدم حجیت طرف دیگر تعارض می‌گردد.
[۲۱۳] محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۹۳ـ ۳۹۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
[۲۱۴] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۰۳، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
[۲۱۵] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۰۷ ـ ۵۰۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
[۲۱۶] محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۱۱، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.

همچنین گاه برای برخی از مرجحات مذکور، مانند مخالفت با عامه ، شروطی ذکر شده است.
[۲۱۷] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.




بحث مهم دیگر در این باره آن است که آیا باید به مرجحات منصوص اکتفا کرد یا می‌توان به هر مرجحی که موجب قوّت بیش‌تر یکی از دو اماره شود، تمسک نمود.
[۲۱۸] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۹، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
[۲۱۹] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۷۹ـ ۷۸۱، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۲۲۰] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۰ـ۴۲۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.




این بحث نیز مطرح است که در فرض تعارض میان مرجحات ، آیا هیچ‌یک بر دیگری تقدم ندارد یا ترتیب خاصی میان آن‌ها برقرار است.
[۲۲۱] محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۳ـ۲۲۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۲۲] محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۰۸ـ۴۱۳، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.




در منابع اصولیِ بیشتر مذاهب اهل‌سنت در باره مرجحات حدیثی کم و بیش همان تقسیمات یاد شده به چشم می‌خورد،
[۲۲۳] محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۸ـ۱۸۵، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
[۲۲۴] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶ـ۴، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۲۲۵] ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۱ـ۳۹۷، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
[۲۲۶] علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۴۶۳ـ۴۸۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
هر چند بزدوی ، فقیه حنفی ،
[۲۲۷] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۹ـ۱۴۷، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
تقسیم دیگری کرده است.
مرجحاتی که اصولیان اهل‌سنّت ذکر کرده‌اند با مرجحاتِ مذکور در منابع شیعه تفاوت اندکی دارد، هم‌چنان‌که میان مذاهب اهل‌سنّت هم اختلاف نظرهایی دیده می‌شود.
[۲۲۸] محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۸ـ۱۸۵، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
[۲۲۹] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶ـ۴، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۲۳۰] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۹ـ۱۴۷، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۲۳۱] عبداللطیف برزنجی، التعارض والترجیح بین الادلة الشرعیة، ج۲، ص۱۵۱ به بعد، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.




در منابع متأخر امامی تعارضِ بیش از دو دلیل با یکدیگر نیز مطرح شده و چگونگی تحلیل نسبت میان ادله متعارض در این فرض به منظور رفع تعارض اولیه مورد بحث قرار گرفته است.
[۲۳۲] مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۹۴ـ۸۰۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
[۲۳۳] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۸۶ـ۳۹۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.




در منابع متأخر امامی چگونگی حل تعارض در موارد تنافی دو دلیل، که با هم نسبت عموم و خصوص من وجه دارند، بررسی شده است.
[۲۳۴] محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۷ـ۴۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.





۳۰.۱ - اصولیان اهل‌سنت


اصولیان اهل‌سنّت، بویژه حنفیان ، علاوه بر تعارض احادیث ، تعارض میان سایر امارات مانند قیاس
[۲۳۵] محمد بن نظام الدین عبدالعلی انصاری، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی اصول الفقه، ج۲، ص۳۲۴ـ۳۲۹، در محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، (بی جا) : دارالفکر، (بی تا).
[۲۳۶] عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۱، دمشق ۱۹۹۲.
[۲۳۷] محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۸۶ـ ۴۸۸، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
[۲۳۸] وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج ۲، ص ۱۲۰۸، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
و تعارض میان قول و فعل پیامبر اکرم
[۲۳۹] محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
و نیز تعارض میان ادله قطعی
[۲۴۰] محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۳، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۲۴۱] عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰ـ۱۱۱، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
را مطرح نموده و چاره کار را بیان داشته‌اند.

۳۰.۲ - اصولیان شیعه


در منابع شیعه نیز، هر چند صاحب معالم تنها مصداق تعارض ادله ظنی را احادیث دانسته،
[۲۴۲] ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳، تهران ۱۳۷۸.
گاه تعارض میان سایر امارات (از جمله تعارض دو اجماع با یکدیگر ، تعارض اجماع با خبر واحد ، تعارض قول و فعل پیامبر ، تعارض دو استصحاب و تعارض دو بینه ) هم مطرح شده است.
[۲۴۳] علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۵۹۳ ـ۵۹۴، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۲۴۴] ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۰۸.
[۲۴۵] حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۴۹ـ۲۵۶.
[۲۴۶] ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.




(۱) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
(۲) آقابزرگ طهرانی، الذریعة فی تصانیف الشیعه.
(۳) علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴) ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ ۱۹۸۵.
(۵) ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۰۸.
(۶) ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، تهران ۱۳۷۸.
(۷) ابن فارس.
(۸) ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۹) مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
(۱۰) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائِق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش.
(۱۱) عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۱۲) عبداللطیف برزنجی، التعارض والترجیح بین الادلة الشرعیة، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
(۱۳) محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، تقریرات درس آیة اللّه عراقی، ج ۴، قم: موسسة النشرالاسلامی، (بی تا).
(۱۴) محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
(۱۵) احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
(۱۶) محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
(۱۷) عبدالکریم حائری، دررالفوائد، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
(۱۸) حرّ عاملی، وسائل الشیعه.
(۱۹) مرتضی حسینی فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، تهران ۱۳۹۲.
(۲۰) محمد حفناوی، التعارض و الترجیح، منصوره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
(۲۱) علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، چاپ محمد حیدری، قم (بی تا).
(۲۲) محمد خضری، اصول الفقه، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۲۳) عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، دمشق ۱۹۹۲.
(۲۴) وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
(۲۵) جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، قم ۱۳۷۶ ش.
(۲۶) ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت (بی تا).
(۲۷) محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۲۸) محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
(۲۹) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۷۶ ش الف.
(۳۰) محمد بن حسن طوسی، العدة فی اصول الفقه، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۷۶ ش ب.
(۳۱) محمد بن حسن طوسی، الفهرست، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
(۳۲) محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
(۳۳) محمد بن نظام الدین عبدالعلی انصاری، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی اصول الفقه، در محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، (بی جا) : دارالفکر، (بی تا).
(۳۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۳۵) علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۳۶) محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷؛
(۳۸) محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
(۳۹) مجلسی، بحارالانوار.
(۴۰) جعفر بن حسن محقق حلّی، معارج الاصول، چاپ محمدحسین رضوی، قم ۱۴۰۳.
(۴۱) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۴۲) المعجم الوسیط، تألیف ابراهیم انیس و دیگران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
(۴۳) لویس معلوف، المنجد فی اللغة والاعلام، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۸۲، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴۴) محمدجواد مغنیه، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، بیروت ۱۹۸۰، چاپ افست قم (بی تا).
(۴۵) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
(۴۶) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۴۷) محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
(۴۸) محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
(۴۹) محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.


 
۱. احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۲، ص۸۵۳، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ ش.
۲. المنجد فی اللغة والاعلام، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۸۲، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
۳. المعجم الوسیط، تألیف ابراهیم انیس و دیگران، ذیل «عرض»، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
۴. ابن فارس، ج۴، ص۲۷۲.
۵. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۶. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۷. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۲۹، دمشق ۱۹۹۲.
۸. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۱، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۹. محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۸۳، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۰. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۷۶، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۱. عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۳۷، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
۱۲. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۳. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۴. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۵. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۸۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۶. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۲۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۷. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۸. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۴۰۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۹. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۸۴، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۲۰. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۲۰، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
۲۱. محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج۱، ص۱۸۱، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف (۱۳۵۶/۱۹۳۷)، چاپ افست قم (بی تا).
۲۲. آقابزرگ طهرانی، الذریعة فی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
۲۳. آقابزرگ طهرانی، الذریعة فی تصانیف الشیعه، ج۵، ص۱۳۵.
۲۴. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۲، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۷۶ ش الف.    
۲۵. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۳، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
۲۶. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۷، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۲۷. محمدجواد مغنیه، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ج۱، ص۴۲۸، بیروت ۱۹۸۰، چاپ افست قم (بی تا).
۲۸. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۲۹. محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۷۹، پانویس ۱، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷
۳۰. علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۴، ص۴۶۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۳۱. حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۳۲. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۳۳. محمد بن نظام الدین عبدالعلی انصاری، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۴، در محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، (بی جا) : دارالفکر، (بی تا).
۳۴. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۲، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۳۵. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۳۶. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۳ـ ۱۲۱۴، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۳۷. یوسف بن احمد بحرانی، الحدائِق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، ج۱، ص۵ ـ ۸، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش.
۳۸. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۸ـ۴۱، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۳۹. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۹ـ ۴۳۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۴۰. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۰۴، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۴۱. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۲. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۴۳. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۴۴. ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۴۵. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۶ـ۳۴۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۴۶. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۴۷. عبداللطیف برزنجی، التعارض والترجیح بین الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۶۲، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۴۸. حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۴۹. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۵۰. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۵۱. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۲. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۲، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۵۳. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۵۴. ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۵۵. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۵۶. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۵۷. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۵۸. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۵۹. ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۰، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۶۰. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۷، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۶۱. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۶۲. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۶۳. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
۶۴. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۳، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۶۵. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۰۳، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۶۶. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۸۷ـ ۱۸۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۷. محمدجواد مغنیه، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ج۱، ص۴۳۱، بیروت ۱۹۸۰، چاپ افست قم (بی تا).
۶۸. علی نقی حیدری، اصول الاستنباط، ج۱، ص۲۳۶، چاپ محمد حیدری، قم (بی تا).
۶۹. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۷۰. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
۷۱. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۵، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۷۲. محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۲، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۷۳. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۷۴. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷۵. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۴، قم ۱۳۷۶ ش.
۷۶. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۲۱۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت (بی تا).
۷۷. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۰، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۷۸. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۸ـ ۳۸۹، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۷۹. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
۸۰. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۵، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۸۱. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۰، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۸۲. ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۴، ص۱۳۶، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ ۱۹۸۵.
۸۳. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۰، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۸۴. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۵۴ـ۷۵۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۸۵. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۳ـ ۲۷۶، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۸۶. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۶ـ۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۸۷. محمد حفناوی، التعارض و الترجیح، ج۱، ص۲۶۰ـ ۲۶۴، منصوره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
۸۸. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۸۹. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۰۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۹۰. مرتضی حسینی فیروزآبادی، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، ج۶، ص۱۰، تهران ۱۳۹۲.
۹۱. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۱۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۹۲. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۰، دمشق ۱۹۹۲.
۹۳. محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۶۰، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۹۴. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۷، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۹۵. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۹ـ ۴۳۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۹۶. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۲۴، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۹۷. محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶ـ۱۷۷، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۹۸. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۷۵، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۹۹. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۱۰۰. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۱، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۰۱. علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۳۱۵، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۰۲. عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۳۸ـ۶۴۱، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
۱۰۳. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۴. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۷۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۵. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۱، ص۱۷۴ـ ۱۷۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰۶. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۱، ص۲۴۵ـ ۲۴۸، قم ۱۳۷۶ ش.
۱۰۷. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۴، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۰۸. محمد حفناوی، التعارض و الترجیح، ج۱، ص۱۹۴ـ۲۰۵، منصوره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
۱۰۹. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۹۵ـ ۱۹۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۱۰. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۱۸ـ۴۲۴، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۱۱. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۱۰ـ ۷۱۵، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۱۱۲. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۴۷ـ ۳۵۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۱۳. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۸ـ ۵۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۱۴. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۷۲، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۱۵. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۱ـ۳۸۲، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۱۶. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۱۹۷ـ۲۰۰، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۱۷. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۷، قم ۱۳۷۶ ش.
۱۱۸. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۱۱۹. محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۴، قسم ۲، ص۱۴۷، تقریرات درس آیة اللّه عراقی، ج ۴، قم: موسسة النشرالاسلامی، (بی تا).
۱۲۰. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۲۸ـ ۷۴۰، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۱۲۱. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۷۷ـ۳۸۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۲۲. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۴۳ـ ۴۵۵، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۲۳. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۰، قم ۱۳۷۶ ش.
۱۲۴. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۱۹، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۲۵. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۲۶. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۲۷. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۶ـ۴۶۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۲۸. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۲ـ۳۸۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۲۹. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۱۹۹ـ ۲۰۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۳۰. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۴۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۳۱. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۷ـ ۴۶۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۳۲. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۳۳. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۵۵ـ۷۵۷، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۱۳۴. محمدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج۴، قسم ۲، ص۱۷۵ـ ۱۷۷، تقریرات درس آیة اللّه عراقی، ج ۴، قم: موسسة النشرالاسلامی، (بی تا).
۱۳۵. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۷ـ۳۷۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۳۶. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۶۸ـ۴۷۱، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۳۷. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۲۵۹ـ۲۶۵، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۳۸. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۱ـ۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۳۹. عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۱، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
۱۴۰. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۷۱ـ۳۷۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۴۱. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۵ـ۴۷۷، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۴۲. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۵ـ۳۸۷، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۴۳. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۵۸ـ۷۶۲، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۱۴۴. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۶۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۴۵. جعفر سبحانی، الموجز فی اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۰، قم ۱۳۷۶ ش.
۱۴۶. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۴۷. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۹، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۴۸. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۴۹. محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۴ـ۵، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
۱۵۰. حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۷ـ ۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۱۵۱. ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۲، تهران ۱۳۷۸.
۱۵۲. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۵۳. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۸۹ـ ۳۹۱، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۱۵۴. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۳۳۸ـ ۳۴۸، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۱۵۵. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۸ـ ۴۸۶، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۵۶. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۰ـ ۲۱۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۵۷. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۳ـ۴۲۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۵۸. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۷۸ـ ۴۸۶، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۵۹. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶.
۱۶۰. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۲۲.
۱۶۱. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۰۴ـ ۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۶۲. ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۴، ص۱۳۳، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ ۱۹۸۵.
۱۶۳. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۲ـ۷۶۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۶۴. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۰۵، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۱۶۵. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۱۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۶۶. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۵ـ۴۴۶، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۶۷. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۳، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۶۸. عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۵ـ۶۵۶، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
۱۶۹. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۴۸۹ـ۴۹۲، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۷۰. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۸ـ۱۰۹.
۱۷۱. مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۴ ۲۲۵.    
۱۷۲. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۶، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۷۳. عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج۲، ص۶۵۴، چاپ محمد مؤمن قمی، با تعلیقات محمدعلی اراکی، قم (بی تا).
۱۷۴. محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۱۷۵. ابراهیم بن موسی شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة، ج۴، ص۲۱۷، چاپ محمد عبداللّه دراز، بیروت (بی تا).
۱۷۶. محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۰، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۷۷. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۷۸. محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۱۷۹. ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۱، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۱۸۰. محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۵۸، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۸۱. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰ـ۱۱۱، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۱۸۲. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۸۳. محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۱۸۴. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۰۷، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۱۸۵. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج۲، ص۱۲۱۲، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۱۸۶. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۱، دمشق ۱۹۹۲.
۱۸۷. محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۵۸ـ ۳۵۹، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۱۸۸. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۳، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۱۸۹. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۶۶، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۹۰. محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۸۰، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۱۹۱. محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۶ـ۱۷۷، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۱۹۲. محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۰ ـ۸۹۱، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۹۳. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۳۶ـ ۴۳۸، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۱۹۴. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۱۹۵. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۱۲، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۱۹۶. علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۴، ص۴۶۱، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۹۷. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۱۹۸. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۷۳ـ۴۷۴، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۱۹۹. محمد بن عمر فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ج ۵، ص ۳۹۷، چاپ طه جابر فیاض علوانی، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۲۰۰. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۶۶، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۲۰۱. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۹۵ـ۳۹۶، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۲۰۲. محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائدالاصول، ج۴، ص۷۷۰، تقریرات درس آیة اللّه نایینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
۲۰۳. محمد بن علی شوکانی، ارشادالفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ج۱، ص۸۹۱، چاپ محمد صبحی بن حسن حلاق، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۲۰۴. حسن بن یوسف علامه حلّی، تهذیب الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۷۸، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، لندن ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
۲۰۵. ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۵، تهران ۱۳۷۸.
۲۰۶. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۷۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۲۰۷. محمدحسین بن عبدالرحیم طهرانی حائری، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ج۱، ص۴۴۳ـ ۴۴۵، چاپ سنگی (بی جا) ۱۲۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش.
۲۰۸. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۸۳ به بعد، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۲۰۹. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۳ـ۲۲۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۱۰. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۱۴۷ ۱۵۵، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۷۶ ش الف.    
۲۱۱. جعفر بن حسن محقق حلّی، معارج الاصول، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۷، چاپ محمدحسین رضوی، قم ۱۴۰۳.
۲۱۲. ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳ـ ۲۴۷، تهران ۱۳۷۸.
۲۱۳. محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج۲، ص۳۹۳ـ ۳۹۵، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا).
۲۱۴. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۰۳، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۲۱۵. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۰۷ ـ ۵۰۸، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۲۱۶. محمود جلالی مازندرانی، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۵۱۱، تقریرات درس آیة اللّه سبحانی، قم ۱۴۱۴ـ۱۴۱۹.
۲۱۷. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۸۱، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۲۱۸. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۹، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.
۲۱۹. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۷۹ـ ۷۸۱، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۲۲۰. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۰ـ۴۲۲، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۲۲۱. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج۲، ص۲۲۳ـ۲۲۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۲۲. محمود هاشمی، تعارض الادلة الشرعیة، ج۱، ص۴۰۸ـ۴۱۳، تقریرات درس آیة اللّه صدر، بیروت ۱۹۷۵.
۲۲۳. محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۸ـ۱۸۵، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۲۲۴. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶ـ۴، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۲۲۵. ابن قدامه، روضة الناظر و جنة المناظر، ج۲، ص۳۹۱ـ۳۹۷، چاپ شعبان محمد اسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
۲۲۶. علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۴۶۳ـ۴۸۰، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۲۲۷. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۹ـ۱۴۷، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۲۲۸. محمد بن علی بصری، المعتمد فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۷۸ـ۱۸۵، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۲۲۹. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۶ـ۴، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۲۳۰. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۹ـ۱۴۷، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۲۳۱. عبداللطیف برزنجی، التعارض والترجیح بین الادلة الشرعیة، ج۲، ص۱۵۱ به بعد، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶.
۲۳۲. مرتضی بن محمد امین انصاری، فرائدالاصول، ج۱، ص۷۹۴ـ۸۰۰، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۵ ش.
۲۳۳. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۳۸۶ـ۳۹۶، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۲۳۴. محمد سرور واعظ الحسینی، مصباح الاصول، ج۳، ص۴۲۷ـ۴۳۰، تقریرات درس آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۰۸.
۲۳۵. محمد بن نظام الدین عبدالعلی انصاری، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت فی اصول الفقه، ج۲، ص۳۲۴ـ۳۲۹، در محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، (بی جا) : دارالفکر، (بی تا).
۲۳۶. عبدالوهاب خلاّف، علم اصول الفقه، ج۱، ص۲۳۱، دمشق ۱۹۹۲.
۲۳۷. محمدحسن هیتو، الوجیز فی اصول التشریع الاسلامی، ص ۴۸۶ـ ۴۸۸، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
۲۳۸. وهبه مصطفی زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج ۲، ص ۱۲۰۸، دمشق ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸.
۲۳۹. محمد خضری، اصول الفقه، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
۲۴۰. محمد بن محمد غزالی، المستصفی من علم الاصول، ج۲، ص۴۷۳، چاپ محمدسلیمان اشقر، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۲۴۱. عبدالعزیز بن احمد بخاری، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی، ج۴، ص۱۱۰ـ۱۱۱، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
۲۴۲. ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، ج۱، ص۲۴۳، تهران ۱۳۷۸.
۲۴۳. علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج۱، ص۵۹۳ ـ۵۹۴، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۴۴. ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۰۸.
۲۴۵. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۴۹ـ۲۵۶.
۲۴۶. ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی، القوانین المحکمة، ج۲، ص۲۹۸، ج ۲، چاپ احمد مؤید العلماء، چاپ سنگی (بی جا) ۱۳۱۹.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعارض ادله»، شماره۳۶۱۱.    



جعبه ابزار